- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 10 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
اشاره:
مادر حضرت از نسل ماریه قبطیه (همسر رسول خدا) و مادر ابراهیم (علیه السلام) است. رسول خدا (صل الله علیه و اله) در مورد ایشان فرموده اند: «بابی ابن خیره الاماء النوبیه الطیبه» یعنی پدرم فدای پسر بهترین کنیزان که اهل نوبیه (منطقه ای نزدیک سودان) و پاک است. سبیکه (سلام الله علیه) ام ولد بود (ام ولد یعنی کنیزی که از مولای خودش صاحب فرزند می شود).
مدت امامت: امام جواد (علیه السلام) در ۷ یا ۸ یا ۹ سالگی به امامت رسید و در سن ۲۵ سالگی (۲۵سال و دو ماه) توسط زهری که همسرش ام فضل (دختر مأمون) به دستور معتصم (پسر هارون و خلیفه وقت) و تشویق جعفر (برادر ام فضل) در بغداد به او داده شد به شهادت رسید. لذا مدت امامت حضرت ۱۷ سال بوده است.
فرزندان امام جواد (علیه السلام): دو پسر به نام های: امام هادی (علیه السلام) و موسی مبرقع دارد. موسی از سال ۲۵۶ تا ۲۹۶ ه.ق در قم زیست و در چهل اختران قم به خاک سپرده شد. و دو دختر به نام های فاطمه و امامه که در حرم حضرت معصومه (علیها السلام) مدفونند. البته اقوال دیگری نیز هست؛ برخی ۴ پسر و سه دختر برای حضرت نام برده اند و گفته می شود که امام از دختر مأمون فرزندی ندارد.
شاگردان امام: امام (علیه السلام) ۱۱۳شاگرد داشتند. از جمله: علی ابن مهزیار، عبدالعظیم حسنی، زکری ابن آدم، احمدبن محمدبن ابى نصر بزنطى، محمد بن اسماعیل بن بزیع، حسین بن سعید اهوازى، احمد بن محمد بن خالد برقى و…
خلفای معاصر امام: پیشواى نهم در مجموع دوران امامت خود با دو خلیفه عباسى یعنى «مأمون» (۱۹۳ – ۲۱۸) و «معتصم» (۲۱۸ – ۲۲۷) معاصر بوده است و هر دو نفر حضرت را به اجبار از مدینه به بغداد احضار کردند و طبق شیوه سیاسى اى که مأمون در مورد امام رضا به کار برده بود، او را در پایتخت زیر نظر قرار دادند. (۱)
در اینجا به چهار مبحث حفظ عزت مکتب تشیع، مبانی صحیح سیاست اسلامی، حفظ ارتباطات مردمی و نفوذ در دستگاه حکومت اشاره می کنیم.
الف) حفظ عزت مکتب تشیع و شیعیان و آشتی ناپذیری با ظالمان:
عزت خط قرمز اسلام است و معنای آن در فارسی به معنای قدرت و پیروزی و نفوذناپذیری است. به همین علّت، عزّت را اینگونه معنا کردهاند: «العزّه حاله مانعه للانسان من ان یُغلب»؛ عزّت حالتی است که انسان را در برابر ناملایمات، مقاوم و شکستناپذیر میکند و مانع مغلوب شدن او میگرد. (۲)
خداوند در قرآن کریم عزت را مختص خود، پیامبر و مومنین می داند: «وَ لِلَّهِ الْعِزَّهُ وَ لِرَسُولِهِ و لِلْمُؤْمِنِین» (۳)؛ زیرا «جاء الحق و زهق الباطل ان الباطل کان زهوقا» باطل تاریکی است و با طلوع خورشید حقیقت تاریکی از بین خواهد رفت.
عزّت، بنا بر آیات و روایات عوامل متعدّدی دارد ازجمله: آگاهی و شناخت، عقلگرایی، دین خالص و ناب، توحید، بندگی خدا، شرح صدر، اعتقاد به معاد و مرگ و… (۴)
در سیاست داخلی و خارجی نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران نیز یکی از گزینه های ثابت برگرفته از تعالیم دینی و به ویژه شعار امام حسین در روز عاشورا (هیهات من الذله) مساله عزت است.
اکنون به نمونه هایی از حفظ عزت تشیع و شیعیان در سیره امام جواد اشاره می نماییم:
۱- مبارزات علمی:
مبارزه علمی از طریق مناظرات با مکاتب کلامی و فقهی مختلف به ویژه مکتب کلامی معتزله (که به شدت مورد حمایت حکومت وقت بود)؛ توضیح آنکه بالطبع هر حکومتی مبتنی بر یک نظام فکری است. در زمان حضرت پشتوانه کلامی و فقهی حکومت، معتزله بود و حکومت برای شکستن هیمنه تشیع مناظرات سنگینی را چه از نظر کلامی و چه از نظر فقهی با امام جواد که در آن زمان ۷ تا ۹ سال بیشتر از سن شریفشان نمی گذشت راه انداخت، به امید اینکه حضرت و بالطبع تشیع و شیعه را از نظر علمی بی اعتبار کنند. اما امام علیه السلام همچون پدر بزرگوارش به خوبی از عهده مناظرات برآمد و عزت شیعه را حفظ کرد که به عنوان نمونه می توان به مناظره حضرت با فقیه بزرگ آن دوران یحیی بن اکثم اشاره نمود. بعد از این مناظرات پیچیده علمی، علمیت امام بگونه ای بر همگان آشکار گردید که حتی علمای اهل سنت نیز به آن اعتراف نموده اند، ازجمله: سبط ابن الجوزى مى گوید: «او در علم و تقوا و زهد و بخشش بر روش پدرش بود». (۵)
ابن حجر هیثمى مى نویسد: «مأمون او را به دامادى انتخاب کرد، زیرا با وجود کمى سنّ، از نظر علم و آگاهى و حلم، بر همه دانشمندان برترى داشت». (۶)
شبلنجى مى گوید: «مأمون پیوسته شیفته او بود، زیرا با وجود کمى سنّ، فضل و علم و کمالِ عقل خود را نشان داده برهان (عظمت) خود را آشکار ساخت». (۷)
۲- کرامات و معجزات:
امپراطوری حکومت بنی عباس در زمان هارون و مأمون در اوج قدرت خود به سر می برد و با کاخ ها و برگزاری جشن های گوناگون قدرت نمایی خود را به رخ می کشید تا جایی که گفته اند در یک مجلس عروسی ۴۰۰۰۰۰۰ شمع روشن می کردند و به مهمانان خود سیب طلا هدیه می دادند. (۸) در چنین فضایی امام جواد با جود خود، با کرامات خود و حتی با نقش انگشتر خود که بر روی آن نوشته شده بود «نعم القادر الله» به حفظ عزت، قدرت و شوکت اسلام همت گماشت که به سه نمونه از کرامات آن حضرت اشاره می شود:
۱-۲- خشک شدن دست نوازنده:
محمد بن ریان نقل می کند: مأمون پس از به عقد درآوردن دخترش ام الفضل با امام جواد (علیه السلام)، صد کنیز زیبا را انتخاب کرد که هر یک جامی پر از گوهر درخشان در دست داشتند. مأمون به کنیزان دستور داد تا پس از نشستن حضرت در جایگاه دامادی به استقبال وی رفته و به او خوشامد گویند. کنیزکان به سوی حضرت شتافتند و خوشامد گفتند ولی امام هیچ التفاتی به آنها نکرد.
در دربار مأمون مردی به نام مخارق بود که ریشی بلند و صوتی خوش داشت و عود می نواخت. وی در مقابل امام جواد (علیه السلام) نشست و شروع به خواندن آواز کرد. کسانی که در آنجا حضور داشتند گرد مخارق حلقه زدند. هنگامی که مخارق شروع به نواختن عود و آوازخوانی کرد، امام جواد (علیه السلام) سر مبارک خود را متوجه او کرد و بر وی نهیب زد و فرمود: «اتق الله یا ذالعثنون» از خدا بترس ای ریش بلند! دست مخارق از حرکت ایستاد، عود از دستش افتاد و دیگر هرگز نتوانست عود بنوازد.
روزی مأمون از بلایی که بر سر مخارق آمده بود از وی سئوال کرد. مخارق پاسخ داد چون جواد بر من نهیب زد چنان ترسی از هیبت او بر من مستولی شد که دستم فلج شد و هرگز بهبود نیافت. (۹)
۲-۲- میوه دادن درخت سدر:
شیخ مفید در ارشاد نقل می کند: زمانی که حضرت جواد (علیه السلام) با همسرش ام الفضل از بغداد به مدینه مراجعت کرد، به کوفه که رسید مردم او را مشایعت کردند، هنگام غروب در خانه مسیب فرود آمد و به مسجد وارد شد.
در صحن مسجد درخت سدری قرار داشت که هنوز میوه آن به بار ننشسته بود، امام کوزه آبی خواست و در پای آن درخت سدر وضو گرفت و نماز مغرب را با مردم اقامه کرد. امام در رکعت نخست سوره حمد و اذا جاء نصرالله و در رکعت دوم حمد و قل هو الله را خواند. پیش از رکوع قنوت گرفت. پس ازخواندن رکعت سوم تشهد و سلام داد. پس از نماز مدتی در حال نشسته مشغول تعقیبات و ذکر شد، سپس بلند شد و چهار رکعت نماز نافله مغرب را به جای آورد و تعقیب خواند و دو سجده شکر به جای آورد و از مسجد خارج شد. امام هنگامی که به کنار درخت سدر رسید، مردم متوجه شدند که آن درخت به بار نشسته و میوه داده است. از این جریان شگفت زده شدند و از میوه آن خوردند در حالی که میوه های سدر هسته نداشت، آنگاه حضرت را برای وداع بدرقه کردند. (۱۰)
۳-۲- امام جواد(ع) مردم اهواز را نجات داد:
على بن مهزیار (ره) از بزرگان و فقهاى پارساى عصر حضرت هادى و حضرت جواد (علیهما سلام) بود و از طرف آنها وکالت و نمایندگى داشت تا در اهواز به مردم رسیدگى کند، قبر شریفش در اهواز محل زیارت شیعیان و دوستان است. او مى گوید:
در اهواز زلزله مکرر زیاد مى آمد، نامه اى براى امام جواد نوشتم و در آن نامه عرض کردم:
اگر اجازه بدهى از اهواز به جاى دیگر منتقل شوم.
امام جواد در پاسخ نوشت: از اهواز به جاى دیگر نروید، روزهاى چهارشنبه و پنجشنبه و جمعه روزه بگیرید و لباس هایتان را بشوئید و پاکیزه نمائید، و روز جمعه بیرون بیائید و دسته جمعى دعا کنید، خداوند این بلا را از سر شما دفع خواهد کرد.
على بن مهزیار مى گوید: پس از دریافت نامه، به دستور آن حضرت عمل کردیم و از آن پس دیگر زلزله نیامد. (۱۱)
۳- نشان دادن جایگاه شیعه
بنی عباس بسیار متکبر بودند و فخرفروشی رویه آنان و بلکه فرهنگ جامعه شده بود و در مقابل سعی می کردند با جعل احادیث و بزرگ کردن دیگران از جایگاه فرزندان رسول خدا بکاهند.
به عنوان نمونه مناظره امام با یحیی ابن اکثم شنیدنی است که در اینجا به بخشی از این مناظره اشاره می کنم:
… یحیى گفت: روایت شده است که: ابوبکر و عمر در زمین، مانند جبرئیل در آسمان هستند.
حضرت فرمود: درباره این حدیث نیز باید دقت شود؛ چرا که جبرئیل و میکائیل دو فرشته مقرّب درگاه خداوند هستند و هرگز گناهى از آن دو سر نزده است و لحظه اى از دایره اطاعت خدا خارج نشده اند، ولى ابوبکر و عمر مشرک بوده اند، و هرچند پس از ظهور اسلام مسلمان شده اند، اما اکثر عمرشان را در شرک و بت پرستى سپرى کرده اند، بنابر این محال است که خدا آن دو را به جبرئیل و میکائیل تشبیه کند.
یحیى گفت: همچنین روایت شده است که: ابوبکر و عمر دو سرور پیران اهل بهشتند؛ درباره این حدیث چه مى گویید؟
حضرت فرمود: این روایت نیز محال است که درست باشد، زیرا بهشتیان همگى جوانند و پیرى در میان آنان یافت نمى شود (تا ابوبکر و عمر سرور آنان باشند!) این روایت را بنى امیه، در مقابل حدیثى که از پیامبر اسلام (صل الله علیه و آله) درباره حسن و حسین – علیهما السلام – نقل شده است که «حسن و حسین دو سرور جوانان اهل بهشتند»، جعل کرده اند.
یحیى گفت: روایت شده است که «عمر بن خطاب چراغ اهل بهشت است». حضرت فرمود: این نیز محال است؛ زیرا در بهشت، فرشتگان مقرب خدا، آدم، محمد و همه اینها و فرستادگان خدا حضور دارند، چطور بهشت با نور اینها روشن نمى شود ولى با نور عمر روشن مى گردد؟! (۱۲)
آری، در چنین فضایی حضرت با معرفی جایگاه بلند شیعه، عزت شیعه را حفظ می نمود.
ب) تبیین ملاک و معیار و مبانی صحیح سیاست اسلامی:
امام جواد علیه السلام با تبیین مبانی سیاسی اسلام ناب انحرافات و زاویه داشتن عمیق دستگاه سیاسی حکومت بنی العباس را فاش می ساخت. سخنان و روایاتی که در روزگار فعلی نیز می توانند چراغ راه سیاسیون ما باشند.
نگاهی به سیاسی ترین روایات امام جواد (ع):
قالَ الامام الجواد: هر که کار زشتی را تحسین و تأیید کند، در عقاب آن شریک می باشد. (۱۳)
قالَ الامام الجواد: انجام دهنده ظلم، کمک دهنده ظلم و کسى که راضى به ظلم باشد، هر سه شریک خواهند بود. (۱۴)
قالَ الامام الجواد: در خیانتکارى مرد همین بس که امانتدار خیانتکاران باشد. (۱۵)
قالَ الامام الجواد: خداوند به یکى از پیامبران وحى فرمود: دل برکندن تو از دنیا مایه آسودگى زودرس خود توست و دل بستنت به من موجب ارجمندى تو نزد من است. لیکن آیا به خاطر من با کسى دشمنى ورزیده اى و از بهر من با کسى دوستى کرده اى؟ (۱۶)
قالَ الامام الجواد: دین سرفرازى است، و دانش، گنج است، و سکوت نور است، و نهایتِ زهد پاکدامنى است، و هیچ چیز مثل بدعت دین را از بین نمى برد، و هیچ چیز مثل طمع مرد را تباه نمى کند، و به واسطه رؤسا، مردم هم اصلاح مى شوند، و بلا به وسیله دعا بر طرف مى گردد. (۱۷)
قالَ الامام الجواد: هرکس به بدکارى امید داشته باشد، کمـترین عقـوبت او محرومیت و نرسیدن به آرزوى خود است. (۱۸)
قالَ الامام الجواد: خشم کسى که خشنودى اش ستم گرى است، به تو زیان نمى رساند. (۱۹)
قالَ الامام الجواد: کسی که طالب رضایت خداوند متعال باشد، دشمنی ستمگران، او را زیان و ضرر نمی رساند و هرکه بر خدا توکل کند، مغلوب نمی شود، و هرکه از گناه به خدا پناه برد، شکست نمی خورد. (۲۰)
قالَ الامام الجواد: همانا خداوند تبارک و تعالی در کتاب خود از علما پیمان گرفته است که امر به معروف و نهی از منکر کنند و در نیکی ها و پرهیزگاری تعاون و همکاری داشته باشند. (۲۱)
قالَ الإمام الجواد: امر به معروف و نهی از منکر دو مخلوق الهی است، هرکه آن ها را یاری و اجراء کند مورد نصرت و رحمت خدا قرار می گیرد و هرکه آن ها را ترک و رها گرداند مورد خذلان و عِقاب قرار می گیرد. (۲۲)
قالَ الإمام الجواد: روز عدالت بر ظالم شدیدتر است از روز جور و ستم بر مظلوم. (۲۳)
همانطور که ملاحظه می فرمایید امام در این روایات به بیان های مختلف سعی در مبارزه با ظلم حکومت دارد.
ج) حفظ ارتباطات مردمی:
حفظ پایگاه مردمی از اهم اصول سیاسی شیعه است. مأمون و معتصم قصد داشتند با عناوینی مثل «ولیعهد» و «داماد خلیفه» و با گماشتن محافظان، بین امام و مردم فاصله بیندازند. اما امام ارتباط خود را با مردم از طریق نامه نگاری، جلسات علمی، پاسخ به مسایل شرعی، سفر کردن و رفتن بین مردم، کرامات و به ویژه از طریق وکلای خود در سرزمین پهناور اسلامی حفظ کردند.
امام جواد علیه السلام با تمام محدودیت هایى که داشتند، از طریق نصب وکلا و نمایندگان، ارتباط خود را با شیعیان حفظ مى کرد. در سراسر قلمرو حکومت خلیفه عباسى، امام، کارگزارانى (وکلایى) را اعزام مى کرد و با فعالیت گسترده آنان از تجزیه نیروهاى شیعه جلوگیرى مى شد. کارگزاران امام در بسیارى از استان ها مانند: اهواز، همدان، سیستان، بُست، رى، بصره، واسط، بغداد و مراکز سنتى شیعه یعنى کوفه و قم پخش شده بودند. (۲۴)
د) نفوذ دادن شیعیان در دستگاه حکومت به نفع مظلومیان:
امام به هواداران خود اجازه مى داد که به درون دستگاه حکومت نفوذ کرده مناصب حساس را در دست بگیرند، از اینرو «محمد بن اسماعیل بن بزیع» و «احمد بن حمزه قمى» مقامات والایى در دستگاه حکومت داشتند. «نوح بن درّاج» نیز چندى «قاضى بغداد»، و پس از آن قاضى «کوفه» بود.
بعضى دیگر از شیعیان مانند «حسین بن عبدالله نیشابورى» حاکم «بُست» و «سیستان» شد و «حکم بن علیا اسدى» به حکومت «بحرین» رسید. هر دو نفر به امام جواد (علیه السلام) خمس مى پرداختند که حاکى از بستگى پنهانى آنان به امام نهم بود.
مرحوم «کلینى» نقل مى کند که حضرت جواد، بنا به درخواست یکى از شیعیان بُست و سیستان، طى نامه اى به والى این منطقه سفارش کرد که در اخذ مالیات، بر او سخت نگیرد. والى که از پیروان امام بود، نه تنها بدهى او بابت خراج را نگرفت، بلکه اعلام کرد تا آن زمان که بر سرکار است او را از پرداخت خراج معاف خواهد کرد. علاوه بر این دستور داد براى او مستمرّى نیز تعیین کردند! (۲۵)
پی نوشت:
(۱) کتاب گرانسنگ مصائب الاولیاء، ج۲، تألیف اصغر تاجیک
(۲) مفردات راغب
(۳) سوره منافقون/ آیه ۸
(۴) بحارالانوار، ج ۷۷، ص ۴۰۰
(۵) تذکره الخواص، نجف، مکتبه الحیدریه، ۱۳۸۳ ه.ق، ص ۳۵۹
(۶) الصواعق المحرقه، الطبعه الثانیه، قاهره، مکتبه القاهره، ۱۳۸۵ ه.ق، ص ۲۰۵
(۷) نور الأبصار، قاهره، مکتبه المشهد الحسینى، ص ۱۶۱
(۸) به نقل از آیت الله دکتر احمد عابدی
(۹) الکافی، ج۱، ص ۴۹۴
(۱۰) الارشاد، ص۳۲۳
(۱۱) بحارالانوار، ج ۵۰، ص ۱۰۱
(۱۲) بحارالانوار، ج ۶۸، ص ۱۵۹
(۱۳) کشف الغمّه، ج ۲، ص ۳۴۹
(۱۴) کشف الغمه ج ۲، ص ۳۴۸
(۱۵) و (۱۶) و (۱۷) و (۱۸) میزان الحکمه
(۲۰) بحارالانوار، دار احیاء التراث العربی، ج ۶۸، ص ۱۵۱
(۲۱) میزان الحکمه
(۲۲) خصال صدوق، ص ۴۲، ح ۳۲
(۲۳) الفصول المهمه، ص ۲۵۶
(۲۴) سیره پیشوایان، مهدی پیشوایی فر، مؤسسه امام صادق (علیه السلام)، قم، ۱۳۹۰ش، چاپ بیست و سوم، ص ۵۵۹
(۲۵) دکتر جاسم حسین، تاریخ سیاسى غیبت امام دوازدهم، ترجمه دکتر سید محمدتقى آیت اللّهى، چاپ اول، تهران، مؤسسه امیرکبیر، ۱۳۶۷ ه.ش، ص