- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 7 دقیقه
- توسط : ناظر محتوایی شماره یک
- 0 نظر
شکی نیست که خانواده امروز ایرانی با خانواده متعادلی که باید سنگ بنای یک جامعه سالم باشد، فاصله زیادی دارد. این خانواده، از یک سو هنوز گرفتار بعضی سنتهای غلط گذشته مانند بیعدالتی و ظلم به زنان بوده و از سوی دیگر آموزههای مدرن مانند انکار تفاوتهای جنسیتی، اختلاط نقش ها، فردگرایی و اصالت لذتهای دنیایی، سلامت، ثبات و حتی کیان خانواده را به خطر انداخته و آسیبهای جدی اجتماعی به وجود آورده است، در حالیکه این موضوع چنان که بایسته است، به دغدغه اصلی اندیشمندان و مسئولان جامعه تبدیل نشده و عمده طرحها و بودجههایی که به نام خانواده تصویب میشود، عملا در حوزه مسائل زنان قرار میگیرد؛ و این در حالی است که سلامت خانواده شرط لازم برای آسایش و سلامت زنان است و با هدفگیری آن، تعالی کل جامعه نیز حاصل میشود؛ لذا آسیبشناسی این نهاد باید به طور جدی مورد توجه قرار گیرد.
برای این مهم، ابتدا باید تعریفی از خانواده متعادل، منطبق با آرمانها و آموزههای اسلامی ارائه کرد تا بر اساس آن، میزان و جهت انحراف نهاد خانواده امروز ایرانی مشخص شده و برنامهریزیهای لازم برای آسیب زدایی از آن به عمل آید. برای تعریف خانواده متعادل، دو بعد کارکردها و ساختار خانواده را مورد بررسی اجمالی قرار میدهیم.
کارکردهای خانواده متعادل
خانواده به دلیل اهمیت و جایگاه ویژهاش در حیات انسانها، از دیرباز مورد توجه اندیشمندان بوده و با رویکردهای دینی، اخلاقی، فلسفی و حقوقی مورد مطالعه قرار گرفته است. از زمان پیدایش و گسترش علوم جدید نیز شاهد بررسیهای تاریخی، مردم شناسی، روان شناختی و به ویژه جامعهشناسی در موضوع خانواده هستیم.
جامعه شناسان، کارکردهای گستردهای را برای نهاد خانواده بر میشمرند؛ تنظیم رفتار جنسی، تولید مثل، حمایت و مراقبت، جامعه پذیری، عاطفه و همراهی، تامین پایگاه اجتماعی برای افراد خانواده، کنترل اجتماعی شامل کنترل همسران و فرزندان، کارکردهای اقتصادی و تداوم نابرابریهای جنسی، از جمله این کارکردها میباشد. برخی از این کارکردها از سوی دین اسلام نیز مورد تایید قرار گرفته و در مواردی تکمیل شده است.
از آنجا که خانواده چه به صورت گسترده و چه به صورت هستهای، عمری به قدمت تاریخ بشر داشته و از نیاز طبیعی انسان نشئت گرفته است، در نتیجه میتواند با حداقلی از کارکردها نیز پابرجا بماند. بر این اساس هر دو رویکرد جامعهشناسی و دینی به نوعی به کارکرد حداقلی برای بقای خانواده و کارکرد حداکثری برای توصیف بیشترین کارآیی آن میپردازند.
به عنوان نمونه، پارسونز دو کارکرد را برای خانواده اساسیتر از سایر موارد و در حقیقت،موجب بقای خانواده میداند و رویکرد دینی نیز با مغبوض شمردن طلاق به عنوان یک حلال و توصیه به صبوری زوجین بر سختیهای زندگی، با نگاهی واقع گرایانه، کارکرد حداقلی برای خانواده را میپذیرد.
تفاوت این دو رویکرد در آن جاست که از منظر جامعه شناسی، تغییر در شرایط اجتماعی و اقتصادی، موجب تغییر در کارکردهای خانواده خواهد شد؛ به عبارت دیگر با تغییر شرایط اقتصادی و اجتماعی و تغییر در تعاریف بعضی کارکردها و حذف برخی دیگر، ممکن است شاهد مواردی نظیر پذیرش ارضاء نیازهای جنسی خارج از چارچوب خانواده، کاهش وظایف حمایتی مرد در قبال همسر، تضعیف کنترل و نظارت خانواده بر فرزندان و نادیده گرفتن تفاوتهای جنسیتی در پذیرش نقشها و… باشیم.
در مقابل این دیدگاه، از منظر دینی، کارکردهای خانواده متعادل، ارزشهای مطلقی است که به دلیل ریشه داشتن در طبیعت انسان و هدف از آفرینش وی، نباید تابع شرایط اجتماعی تعریف شود.
خانواده در نگاه دینی، فضایی است انحصاری برای ارضای نیازهای جنسی و حفظ عفت و تولد فرزندان صالح. خانواده در این نگاه، نهادی است برای ارضای عمده نیازهای عاطفی زوجین و فرزندان و سالخوردگان، رشد شخصیت افراد خانواده در اثر تعامل با یکدیگر، تربیت فرزندان شایسته، آموزش مسئولیت پذیری و صبر در برابر مشکلات و گذشت و فداکاری و انعطافپذیری، حمایت اقتصادی از زنان و فرزندان و در یک کلام، فراهم آوردن زمینه برای رشد و تعالی انسان.
بررسی آیات و روایات، بسیاری از ابعاد خانواده دینی را روشن میکند آنجا که خداوند پیوند زناشویی را ‘میثاق غلیظ'[۱] نامیده و آن را مایه سکونت و آرامش همسران دانسته و مودت و رحمت بین ایشان را نوید میدهد.[۲]
مودت به معنای محبتی که آثار آن در عمل آشکار شده باشد و رحمت،، نوعی تاثیر نفسانی است که از مشاهده محرومیت و نقیصه یا احتیاج طرف مقابل، در دل فرد پدید میآید و او را وا میدارد تا در مقام عمل برآمده و طرف مقابل را از آن محرومیت نجات دهد؛ و در آیهای دیگر، همسران لباس یکدیگر معرفی میشوند که به تعبیری مایه زینت و حفاظت است.[۳]
برای حفظ این میثاق محکم و کانون پر برکت است که شوهرداری زن و صبر او بر سختیهای زندگی و تلاش مرد در کسب روزی حلال برای خانواده در احادیث به عنوان جهاد در راه خدا معرفی میشود و مرد به معاشرت با همسر بر اساس معروف[۴]، غیرت ورزی، عفو، صبوری و مدارا دعوت میشود و زوجین به نگهداری، تکریم و محبت به والدین خود در کانون خانواده، توصیه میشوند؛ پرورش همه ابعاد وجودی فرزندان در سایه محبت و مراقبت، از وظایف والدین و اطاعت فرزندان از ایشان نیز از حقوق والدین، برشمرده میشود؛ و بسیاری توصیههای دیگر که به کار بستن آنها خانوادهای متعادل با حداکثر کارکردها را محقق خواهد کرد اما تحقق آن نیاز به برنامهریزی دارد.
ساختار خانواده
خانواده، برای رسیدن به کارکردهایی که برشمرده شد مانند هر نهاد دیگری، نیازمند ساختار است. در نگاه جامعه شناسان غربی، ساختار خانواده، مدل ثابت و مرجحی ندارد؛ به طور طبیعی به تبع تغییرات اجتماعی، تغییر کرده و منجر به تغییر در کارکردها میشود لذا به عنوان مثال از نگاه ایشان، تغییر ساختار مدیریت در خانواده از نظام طولی به نظام عرضی و دموکراسی که زن و مرد و فرزندان را از لحاظ قدرت تصمیم گیری در یک سطح قرار میدهد، به نوعی مؤید انعطاف این نظام در مقابل تغییر در ساختارهای اجتماعی بوده و مورد تایید است.
اما در رویکرد دینی، دستیابی به کارکردهای خانواده متعادل، مستلزم وجود ساختار ویژهای در خانواده است؛ ساختاری که بر اساس تفاوت نیازها و استعدادهای افراد خانواده و به منظور نیل به سعادت حقیقی انسان از سوی آفریدگار طراحی شده لذا نه تنها تابعی از تغییرات اجتماعی نیست بلکه تغییر شرایط اجتماعی و هماهنگ ساختن سایر نظامهای اجتماعی را برای تحقق یک خانواده سالم طلب میکند. متاسفانه توجه به ساختار اصیل دینی در کشور مغفول مانده است.
به دیگر سخن، بشر برای گریز از بعضی ضعفهای خانواده سنتی، ساختارهای خانواده مدرن را انتخاب کرده و درمان دردهایش را از آن طلب میکند در حالی که به اذعان بسیاری از اندیشمندان همین ساختارها، بحران خانواده در غرب را ایجاد کرده است.
کاهش تمایل به تشکیل خانواده، عمر کوتاه ازدواج، روابط خارج از ازدواج و افزایش تعداد فرزندان نامشروع با پدرانی نامعلوم، افزایش تعداد خانوادههای تک والدی و ناسازگاری و فاصله عاطفی فرزندان با والدین، نمونههایی از نگرانیهای جامعه مدرن درباره خانواده است. بنابراین بازنگری فعالانه و پویا در متون دینی برای اتخاذ ساختارهای اصیل خانواده، ضروری به نظر میرسد.
الگوی خانواده دینی
بررسیها نشان میدهد تاکنون از دل گزارههای دستوری دین، ساختار روشن و جامعی برای خانواده دینی، اجتهاد نشده است. شورای فرهنگی- اجتماعی زنان در سند ‘سیاستهای تشکیل، تحکیم و تعالی خانواده در نظام اسلامی’ مصوب مهر ۸۳، ترسیم الگوی خانواده متعادل و تبیین ویژگیهای الگویی خانواده آرمانی در اسلام را به عنوان یکی از راهبردهای اساسی که باید اجرایی شود، مطرح میکند و دفتر مطالعات زنان حوزه علمیه قم نیز ‘ساختار خانواده در اسلام’، ‘کارکردهای خانواده از نگاه دینی’، ‘سیاستها و راهبردهای کارآمدی خانواده’ و سایر مباحث مربوط به خانواده را از جمله مداخل پژوهشی، پیشنهاد میکند.
آنچه در دسترس ما قرار دارد، عمدتا آیات و سیره و احادیث دستهبندی شده درباره حقوق و تکالیف همسران و توصیههای اخلاقی به آنهاست بدون آن که الگویی منسجم به دست دهد و برای هزاران پرسش امروز زنان و مردان، پاسخی فراهم آورد؛ پرسشهایی نظیر این که:
– سیستم مدیریت طولی که بر اساس آیات و روایات، مرد را در راس مدیریت خانواده قرار داده است، دقیقا چگونه باید عمل کند؟ جایگاه همسران در این سیستم کجاست و چگونه در سیاست گذاریهای خانواده، تصمیم گیری یا اجرا دخالت میکنند؟ آیا با توجه به رشد چشمگیر کمی و کیفی حضور زنان در عرصههای اقتصادی و اجتماعی و تمایل آنها به اخذ جایگاه برابر با مردان، سیستم مدیریت طولی میتواند همچنان پاسخگو باشد؟ این سیستم چگونه برتریهای احتمالی خود را بر سیستم مبتنی بر دموکراسی، اثبات خواهد کرد؟
آیا شکلگیری خانواده به گونهای توصیه میشود که زنان لزوما با مردانی بالاتر از خود و مردان با زنانی پایین تر از خود پیمان همسری ببندند؟ میزان یا معیار سنجش جایگاه برتر یا فروتر برای همسران چیست؟ نقشها در خانواده دینی چگونه و بر اساس چه معیاری توزیع میشود؟ جنسیت، چرا و چگونه در این توزیع لحاظ میشود؟
آیا مرز بندی دقیق و روشنی برای آن وجود دارد تا از اختلاط آسیبزای نقشها جلوگیری کرد؟ اشتغال زنان در ساختار خانواده دینی چگونه تعریف میشود؟ آیا نظام حقوقی خانواده، به صورت کنونی کامل است؟ آیا میتواند پاسخگوی مسائل امروز خانوادهها باشد؟ آیا یک نظام اخلاقی کامل و منسجم برای روابط خانوادگی، در دسترس عموم قرار دارد؟
جایگاه فرزندان در ساختار خانواده و رابطه هر کدام از والدین با ایشان، چگونه تعریف میشود؟ آیا اساسا ما میتوانیم یک ساختار دقیق و روشن برای خانواده تعریف کنیم یا اسلام، میزان بالایی از انعطاف پذیری را در ساختار پیشنهادی خود تعبیه کرده است؟ شرایط فرهنگی و اجتماعی امروز تا چه حد قابل پذیرش است و تغییرات، در کجا و به چه میزان ضروری به نظر میرسد؟ مفهوم پویایی دین اسلام و لحاظ مقتضیات زمان با حفظ اصول و اجتناب از ورود افکار التقاطی، چگونه در ساختارهای حاکم بر خانواده متعادل اسلامی، اعمال خواهد شد؟
بررسیهای اولیه نشان میدهد در خانوادههایی که بیشترین تبعیت از آیات و احادیث دینی در باب خانواده وجود دارد، افراد به خصوص زنان، میزان بالایی از احساس رضایت را تجربه میکنند. در این خانوادهها بر خلاف سیستم مبتنی بر دموکراسی که بسیار جذاب و متناسب با شرایط اجتماعی امروز به نظر میرسد، مرد از اقتدار بالایی برخوردار است اما در کنار این اقتدار که نوع و شیوه اعمال آن نیز باید بررسی شود، کلیه توصیههای اخلاقی برای حسن معاشرت با همسر را نیز رعایت میکند.
دیده شده که این شیوه زندگی حتی برای زنانی که در سیستم مدرن دانشگاهی به مدارج بالای علمی رسیدهاند، نیز، رضایتمندی را به ارمغان آورده است. آیا جا ندارد ساختار چنین خانوادههایی از نظر جامعهشناسی و روانشناسی به دقت، بدون سوگیری و بدون نگرانی از برچسب تحجر و ضدیت با حقوق زنان، مورد بررسی قرار گیرد؟
اینها تنها پارهای از سوالات فراوانی است که برای طراحی خانواده متعادل اسلامی باید به آن پاسخ داد. ساختار خانواده، از جنبه دیگری نیز باید مورد بررسی قرار گیرد. خانواده به عنوان یک واحد اجتماعی در تعامل و کنش متقابل با سایر خرده نظامهای اجتماعی است.
از آنها تاثیر میپذیرد و بر آنها تاثیر میگذارد؛ بنابراین در یک نگاه کل نگر، سایر خرده نظامها باید با ساختار اجتهاد شده خانواده اسلامی هماهنگ باشند؛ در غیر این صورت، امکان تحقق ساختار خانواده دینی وجود ندارد یعنی اگر چنان که شواهد نشان میدهد، به عنوان مثال در خانواده دینی بر تفاوت نقشها تاکید شده باشد، رسانههای ملی، نظام آموزش و پرورش و سیستم اقتصادی کشور باید برای حفظ و تداوم بخشیدن به تفاوت نقشها برنامهریزی کنند.
ادامه دارد…