- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 7 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
اشاره:
سخن را از این جا آغاز می کنیم که طبق نقل جابربن عبدالله انصاری، پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود:
جبرئیل نزد من آمد و گفت: خداوند خطاب به شما چنین فرمود: «یا اَحْمَدُ لَوْلاکَ لَما خَلَقْتُ الاَفْلاکَ، وَ لَوْلا عَلِى لَما خَلَقْتُکَ، وَ لَوْلا فاطِمَهُ لَما خَلَقْتُکُما؛ اى احمد! اگر تو نبودی، موجودات را نمی آفریدم، و اگر علی(علیه السلام) نبود، تو را نمی آفریدم، و اگر فاطمه (سلام الله علیها) نبود شما دو نفر را نمی آفریدم.»[۱]
نیز پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: «رائحهُ الأنبیاء رائحهُ السَّفَرْجَل، وَ رائحَهُ الْحُورِ الْعَینِ رائحَهُ الآس، وَ رائحَهُ الْمَلائکَهِ رائحه الْوَرْدِ، وَ رائحه اِبْنَتِى فاطِمَهَ الزَّهْراء رائحهُ السَّفَرْجَلِ والآس وَالْوَرْدِ؛ بوى پیامبران همچون بوى «بِه» است، بوى بانوان بهشت، همچون بوى درخت مورد (شبیه درخت انار که برگ و گل خوشبو دارد) می باشد، بوى فرشتگان همچون بوى گل سرخ است، و بوى دخترم زهرا (سلام الله علیها) همچون بوى به و مورد و گل سرخ است.»[۲]
این دو حدیث عمیق، حاکى از آن است که وجود مقدّس حضرت زهرا (سلام الله علیها) در جهان معنا و آشکار، عصاره نیکیها و ارزشهاست، و خوى و سرشت و زیبایى ظاهر و باطن پیامبران، بانوان بهشت و فرشتگان، در یکجا در وجود پربرکت حضرت زهرا (سلام الله علیها) جمع است. بنابراین زندگى درخشان او، سزاوار و شایسته است که الگوى زندگى انسانها شده تا آنها به سعادت و پیروزى دو جهان نایل شوند، چنان که حضرت قائم آل محمد (صلی الله علیه و آله) او را الگو قرار داده و فرمود: «وَفِى اِبْنَهِ رَسُولِ اللّهِ لِى اُسْوَهٌ حَسَنَهٌ؛ زندگى دختر پیامبر (صلی الله علیه و آله) (حضرت زهرا علیهاالسلام) الگوى شایسته اى براى من است.»[۳]
بر همین اساس، نظر شما را به چند نمونه از سیره رفتارى آن بزرگ بانوى تکرار ناپذیر تاریخ جلب می کنیم، تا درسهاى سازنده اى فرا راه ما باشد:
حمایت از پیامبر (صلی الله علیه و آله) در خردسالى
پیامبر (صلی الله علیه و آله) در مکّه می زیست، هنوز به مدینه هجرت نکرده بود، حضرت زهرا (سلام الله علیها) ، در آن هنگام خردسال بود، روزى یکى از مزدوران مشرک به تحریک ابوجهل، با افکندن شکمبه گوسفند به طرف پیامبر (صلی الله علیه و آله) که در سجده به سر می برد، به آن حضرت اهانت کرد، و همپالکی هاى او خندیدند، در این هنگام که هیچ کس جرئت دفاع از پیامبر (صلی الله علیه و آله) را در خود نمی دید، حضرت زهرا (سلام الله علیها) با شتاب خود را به پیامبر (صلی الله علیه و آله) رسانید، شکمبه را به کنار انداخت، و با صلابت و شجاعت، ابوجهل و مزدورانش را زیر رگبار سرزنش خود قرار داد، و آنها را با شمشیر زبان، مجازات نموده و نفرین کرد.[۴]
نیز در یکى از روزها فاطمه (سلام الله علیها) در کنار کعبه بود، گروهى از مشرکان را در حجر اسماعیل دید، هوشمندانه کنجکاوى کرد تا علّت اجتماع آنها را دریابد، چنین دریافت که آنها با سه بت لات، عُزّى و منات پیمان می بندند تا به طور گروهى به پیامبر (صلی الله علیه و آله) حمله کرده او را بکشند، فاطمه (سلام الله علیها) در حالى که اشک از دیدگانش جارى بود، با شتاب به محضر پدر آمد و توطئه مشرکان را گزارش داد.
پیامبر (صلی الله علیه و آله) از دخترش آب طلبید و وضو ساخت و سپس کنار کعبه رفت، هنگامى که مشرکان پیامبر را دیدند، به یکدیگر گفتند: «این است که می آید…»آنها با دیدن چهره نورانى و شکوهمند پیامبر (صلی الله علیه و آله) آن چنان سرافکنده و وامانده شدند که هیچ کدامشان جرئت دست درازى به سوى آن حضرت را نیافتند، پیامبر (صلی الله علیه و آله) مشتى خاک از زمین برداشت و به صورت آنها پاشید و فرمود: «شاهَتِ الْوُجُوهُ؛ زشت باد روى شما.» آن خاک به هر کدام از آنها رسید، در روز جنگ بدر به دست دلاورمردان اسلام هلاک شد.[۵]
ارزش علم و آگاهى بخشى
حضرت زهرا (سلام الله علیها) به علم و دانش و آگاهى بخشی، اهمیت بسیار می داد، و خود مخزن علم الهى بود، و اندوخته هاى علم لدنّى و اکتسابى او در سطحى بود که امامان معصوم(علیهم السلام) از آن استفاده می بردند، و از آن به عنوان «مصحف فاطمه» یاد می کردند[۶] در این راستا نظر شما را به حادثه جالب زیر که بیانگر جدّیت حضرت زهرا (سلام الله علیها) به آگاهى بخشى است جلب می کنیم:
روزى بانویى به محضر حضرت زهرا (سلام الله علیها) آمد و عرض کرد: «مادرِ ناتوانى دارم که درباره نماز به احکام و مسائلى ناآگاه است، مرا نزد شما فرستاده، تا آن احکام را از شما بپرسم.» فاطمه زهرا (سلام الله علیها) فرمود: بپرس.
او ده سؤال، پشت سرهم پرسید و پاسخ آنها را دریافت کرد، آن گاه از بسیارى سؤال خود شرمنده شد و عرض کرد: «اى دختر رسول خدا، بیش از این شما را زحمت نمی دهم.» فاطمه (سلام الله علیها) فرمود: آنچه نمی دانى بپرس، آیا شخصى را می شناسى که در برابر صدهزار دینار (مثقال طلا) اجیر شود که فقط یک روز بار سنگینى را بالاى بام ببرد، و اظهار خستگى کند؟ او عرض کرد: نه. فاطمه (سلام الله علیها) فرمود: «من نیز در پیشگاه خدا اجیر شده ام که در برابر هر مسأله اى که می پرسی، و به تو پاسخ می دهم، پاداش بسیار بگیرم که اگر بین زمین تا عرش را پر از گوهر ناب کنند و به من بدهند باز ارزش آن پاداش، بیشتر است، بنابراین من سزاوارتر از آن هستم که اظهار خستگى نکنم، من از پدرم رسول خدا (صلی الله علیه و آله) شنیدم که فرمود: علماى شیعه ما در قیامت به مقدار علمشان و به اندازه تلاششان در راهنمایى مردم، پاداش می برند.»[۷]
جدّیت در حفظ حریم عفاف
روزى مرد نابینایی، پس از اجازه، به خانه فاطمه (سلام الله علیها) آمد، پیامبر (صلی الله علیه و آله) در آن جا حاضر بود، فاطمه (سلام الله علیها) خود را از آن نابینا پوشانید و از او فاصله گرفت، پیامبر (صلی الله علیه و آله) به او فرمود: «چرا از مرد نابینا فاصله گرفتی، با این که او تو را نمی بیند؟» فاطمه (سلام الله علیها) پاسخ داد: «او اگر مرا نمی بیند من که او را می بینم، وانگهى او بو را استشمام می کند.» رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به نشانه تصدیق گفتار فاطمه (سلام الله علیها) ، خطاب به او فرمود: «أَشْهَدُ اَنّکِ بَضْعَهٌ مِنّی؛ گواهى می دهم که تو پاره تن من هستی.»[۸]
جلوه اى از ایثار در خانه فاطمه (سلام الله علیها)
نیازمندى گرسنه به محضر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) آمد، و تقاضاى غذا کرد، کمبود غذا به گونه اى بود که در خانه فاطمه (سلام الله علیها) جز اندکى از آن براى کودکانش نبود، حضرت علی(ع) شبانه آن نیازمند گرسنه را به خانه خود برد و ماجرا را به فاطمه (سلام الله علیها) گفت. فاطمه و افراد خانواده اش همان اندک غذا را به آن میهمان فقیر دادند، و خود در تاریکى در کنار سفره، دهان خود را تکان می دادند تا فقیر گمان کند که آنها نیز همراه او غذا می خورند، فقیر از آن غذا خورد و سیر شد و در حالى که گمان می کرد فاطمه (سلام الله علیها) و افراد خانواده اش نیز سیر شدند، صبح آن شب، فاطمه و فرزندانش همراه علی(ع) نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله) آمدند، پیامبر (صلی الله علیه و آله) به چهره آنها که نشانگر گرسنگى آنها بود نگاه کرد و در حالى که خنده بر لب داشت، آیه نهم سوره حشر را، که در شأن آنها نازل شده بود، خواند: «وَ یؤثِروُنَ عَلى أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَهٌ؛ آنان تهی دستان را بر خود مقدّم می دارند، هرچند که خود به شدّت در فشار گرسنگى و تهیدستى باشند.»[۹]
همسردارى حضرت زهرا (سلام الله علیها) و کمال رضایت علی(ع) از او
پیامبر هنگام عروسى زهرا (سلام الله علیها) به او فرموده بود: «دخترم! با همسرت رفتار نیکو کن، و در هیچ کارى از دستورش سرپیچى نکن.» این سخن همواره آویزه گوش حضرت زهرا (سلام الله علیها) بود، او حدود نُه سال که همسر علی(ع) بود، هرگز علی(ع) را ناخشنود نکرد، بلکه همواره مایه نشاط و خشنودى علی(ع) می شد، و اندوه علی(ع) با دیدار حضرت زهرا (سلام الله علیها) برطرف می گشت، در این راستا، حضرت علی(ع) می فرماید: «سوگند به خدا من زهرا (سلام الله علیها) را تا آن هنگام که خداوند او را به سوى خود برد، خشمگین نکردم، او نیز مرا خشمگین نکرد، و هیچ گاه موجب ناخشنودى من نشد… من هرگاه به چهره زهرا (سلام الله علیها) نگاه می کردم، هرگونه غم و اندوه از من برطرف می شد.»[۱۰]
روزى پیامبر (صلی الله علیه و آله) از علی(ع) پرسید:
«زهرا (سلام الله علیها) را چگونه همسرى یافتی؟.» علی(علیه السلام) در پاسخ عرض کرد: «نِعْمَ الْعَوْنُ عَلى طاعَهِ اللّهِ؛ او را در راستاى اطاعت خداوند یاورى نیکو یافتم.»[۱۱]
بی توقّعى زهرا (سلام الله علیها) از همسرش علی(علیه السلام) در حدّى بود که در طول نُه سال زندگى مشترک همسری، حتى براى یک بار، تقاضاى مادّى از علی(علیه السلام) نکرد، روزى به خانه حضرت زهرا (سلام الله علیها) غذا نرسید، حضرت زهرا (سلام الله علیها) اندوخته غذایى خود را به کودکان گرسنه اش داده بود، و خود شب را گرسنه تر از آنها به سر برد، علی(علیه السلام) بامداد آن شب، از حضرت زهرا (سلام الله علیها) تقاضاى غذا کرد، حضرت زهرا (سلام الله علیها) ماجرا را به عرض علی(علیه السلام) رسانید، علی(علیه السلام) فرمود: در چنین وضعى چرا به من نگفتى تا به جستجوى غذا بپردازم؟
«فاطمه (سلام الله علیها) در پاسخ گفت: انّى لاَسْتَحْیى مِنْ اِلهى اَنْ تَکَلَّفَ نَفْسَکَ ما لا تُقَدِّرُ عَلَیهِ؛ من از خدایم شرم کردم که موجب شوم تا شما خود را در فشار قرار دهی، و بر چیزى که مقدورت نیست، خود را به زحمت افکنی.»[۱۲]
دخالت در امور سیاسى
حضرت زهرا (سلام الله علیها) به جهان بینى وسیع اسلام، آگاهى و توجّه کامل داشت، و می دانست که بخش وسیعى از اسلام، امور سیاسى است، از این رو به طور جدّى و عمیق، در آن دخالت می کرد، مسأله امامت و رهبری، از ارکان اصلى سیاست اسلامى است، آن حضرت براى اثبات امامت و رهبرى امیرمؤمنان علی(علیه السلام) تا پاى جان ایستادگى کرد، و در این راستا به شهادت رسید، هر فراز از خطبه و گفتار مختلف او در این مورد، بیانگر بینش سیاسى او در سطح بسیار عالى و ژرف است. حتى بخشى از وصیت او جنبه سیاسى دارد و یک نوع مبارزه با خودکامگان تیره دل، براى اثبات رهبرى حقّ است.
و حتّى در یک احوالپرسى ساده، مسائل سیاسى را مطرح می کرد؛ به عنوان مثال: یک روز از روزهاى آخر عمر زهرا (سلام الله علیها) ، اُمّ سَلَمه (یکى از همسران پیامبر) براى احوالپرسى به بالین حضرت زهرا (سلام الله علیها) آمد و عرض کرد: «حالت چطور است؟!» حضرت زهرا (سلام الله علیها) در پاسخ فرمود: «اَصْبَحْتُ بَینَ کَمَدٍ وَ کَرْبٍ؛ فَقدِ النَّبِى وَ ظُلْمِ الْوَصِی، هُتِکَ وَاللهِ حِجابُهُ، مَنْ اَصْبَحَتْ اِمامَتُهُ مُقْتَضَبَهً عَلى غَیرِ ما شَرَعَ اللهُ…؛ صبح کردم در حالى که در میان حزن شدید و اندوه بزرگ هستم، از یک سو جدایى و فراق پیامبر (صلی الله علیه و آله) ، و از سوى دیگر ظلمى که به وصى او علی(علیه السلام) روا داشتند، به طورى که حریم حرمتش دریده شد، و به رغم قرآن و سنّت پیامبر (صلی الله علیه و آله) مقام امامتش ربوده شد، و کینه هاى به جا مانده از جنگ بدر و اُحد را آشکار ساختند، بندهاى ایمانشان برید، و در نتیجه به جاى یارى علی(علیه السلام) به سوى دیگران رفتند…»[۱۳]
نویسنده: محمد محمدى اشتهاردى
پاورقیها:
[۱] . علاّمه شیخ عبداللّه بحرانی، عوالم العلوم، ج۱۱، ص۲۶؛ شیخ على نمازی، مستدرک سفینه البحار، ج۳، ص۳۳۴؛ مولى ابوالحسن فاضل مرندی، مجمع النّورین و ملتقى البحرین،ص۱۸۷.
[۲] . علاّمه مجلسی، بحارالانوار، ج۶۲، ص۱۷۷.
[۳] . همان، ج۵۳، ص۱۸۰.
[۴] . الشّیخ محمد الجُعفی، صحیح بخاری، ج۵، ص۸.
[۵] . الشیخ محمد بن على بن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، ج۱، ص۷۱.
[۶] . اصول کافی، ج۱، ص۲۴۰ ـ ۲۴۲.
[۷] . زین الدّین على بن احمد عاملی، شهید ثانی، مُنیهالمرید،ص۲.
[۸] . علاّمه مجلسی، بحارالانوار، ج۴۳، ص۹۱.
[۹] . علامه طبرسی، مجمع البیان، ج۹، ص۶۰.
[۱۰] . على بن عیسى اِربِلی، کشف الغمّه، ج۱، ص۴۹۱ و ۴۹۲.
[۱۱] . علاّمه مجلسی، بحارالانوار، ج۴۳، ص۱۱۷.
[۱۲] . على بن عیسى اِربِلی، کشف الغمّه، ج۲، ص۲۷ و ۲۸.
[۱۳] . علاّمه مجلسی، بحارالانوار، ج۴۳، ص۱۵۶ و ۱۵۷.