- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 9 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
در روایات و احادیث اسلامی مذمّت غرور و این خوى زشت بازتاب گسترده اى دارد که در زیر به انها اشاره شده است/
۱- در حدیثى از امام امیر مؤمنان علیه السلام میخوانیم: «سُکْرُ الْغَفْلَهِ وَ الْغُرُورِ ابْعَدُ افَاقَهً مِنْ
سُکْرِ الْخَمُورِ!؛ مستى غفلت و غرور از مستى شراب طولانی تر است».[۱]
۲- در حدیث دیگرى از همان حضرت میخوانیم: «جِمَاعُ الشَّرِّ فِى الْاغرَارِ بِالْمَهَل وَ الْاتِّکَالِ عَلَى الْعَمَلِ؛ کانون بدی ها در مغرور شدن به مهلت الهى و اعتماد بر اعمال (ناچیز) است».[۲]
انسان عمل خیر ناچیزى انجام میدهد و به وسیله آن خود را اهل نجات میداند و آزادى بى قید و شرطى براى خود قائل است یا اینکه گناهانى از او سر زده و مهلت پروردگار سبب غرورش میشود.
۳- در حدیث دیگرى از آن حضرت میبینیم غرور ضدّ عقل شمرده شده است، میفرماید: «لَایُلْقَى الْعَاقِلُ مَغْرُوراً؛ آدم عاقل هرگز مغرور دیده نمیشود».[۳]
۴- در حدیث دیگرى از همان حضرت میخوانیم که غرور، انسان را در انبوهى از خیالات گرفتار میسازد و اسباب نجات را از او قطع میکند: «مَنْ غَرَّهُ السَّرَابُ تَقْطَعَتْ بِهِ الْاسْبَابُ!؛ کسى که سرابها او را فریب دهد و مغرور سازد اسباب (نجات) از او قطع میشود»![۴]
۵- همان امام بزرگوار در تعبیر زیباى دیگرى در باره گروهى از منحرفان میفرماید:
«زَرَعُوا الْفُجُورَ وَ سَقَوْهُ الْغُرُورَ وَ حَصَدُوا الثُّبُورَ؛ آنها بذر فجور و گناه را افشاندند و با آب غرور و فریب آن را آبیارى کردند و محصول آن را که بدبختى و هلاکت بود درو کردند»![۵]
۶- در سخن دیگرى آن حضرت غرور و خودبینى را یکى از موانع پندپذیرى انسان میشمرد، میفرماید: «بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَ الْمَوْعِظَهِ حَجَابٌ مِنَ الْغِرَّهِ؛ در میان شما و موعظه حجابى از غرور است»![۶]
۷- و نیز از همان حضرت در جمله کوتاه و پرمعنى دیگرى آمده است: «طُوبَى لِمَنْ لمْ تَقْتُلُهُ قَاتِلَاتِ الْغَرُورِ؛ خوشا به حال کسى که عوامل کشنده غرور او را از پاى در نیاورد».[۷]
آنچه در بالا گفته شد تنها بخش کوچکى از روایاتى است که در باره خطرات غرور و خودبینى سخن میگوید وگرنه روایات در این زمینه فراوان است و مطالعه همین بخش براى پى بردن به آثار زیانبار غرور و خطرات آن کافى است.
اسباب غرور
بعضى از بزرگان علم اخلاق گفتهاند غرور از صفات زشتى است که هر گروهى به نوعى به آن گرفتارند هر چند اسباب و درجات غرور آنها مختلف است.
اسباب غرور و خودبینى بسیار زیاد است و مغروران گروههاى مختلفى هستند:
مغروران به علم و دانش و آنها کسانى هستند که وقتى به مقامى از علم میرسند غرور و خودبینى بر آنها عارض میشود، جز افکار خویشتن را نمیبینند و براى افکار دیگران ارزشى قائل نیستند، گاه خود را از مقرّبان الهى میپندارند و قطعاً اهل نجات! اگر کسى کمترین انتقادى از آنها کند ناراحت میشوند و از همه انتظار احترام و پذیرش و قبول را دارند!
گاه میشود که افراد کم ظرفیّت با فراگرفتن علم ناچیزى و خواندن کتاب و یا کتابهایى بر مرکب غرور سوار میشوند و خود را شکننده صد قفل و صد زنجیر میدانند چرا که تنها صرف میرِ میر را خواندهاند! و این بدترین نوع غرور است که عالم و دانشمند را هم از نظر ارزش علمى ساقط میکند و هم از جهت ارزش اجتماعى!
در حدیثى از رسول خدا صلى الله علیه و آله میخوانیم که به ابن مسعود فرمود: «یَابْنَ مَسْعُود! لَاتَغْتَرَّنَّ بِاللَّهِ وَ لَاتَغْتَرَّنَّ بِصَلَاحِکَ وَ عِلْمِکَ وَ عَمَلِکَ وَ بِرِّکَ وَ عِبَادَتِکَ؛ اى ابن مسعود! به (کرم) خدا مغرور نشو و همچنین به صالح بودن و علم و عمل و نیکوکارى و عبادتهایت»![۸]
در این حدیث به عوامل دیگر غرور از جمله اعمال صالح، انفاق در راه خدا و عبادات اشاره شده که هر کدام از آنها میتواند عاملى براى مستى غرور گردد.
افراد صالح کم ظرفیّتى را میبینیم که هرگاه توفیق انجام عبادات یا اعمال نیکى پیدا میکنند ناگهان بر مرکب غرور سوار شده و خود را اهل نجات و سعادت میشمرند و همه مردم در نظرشان کوچک میشوند و همین امر باعث هلاکتشان میگردد.
یکى دیگر از عوامل غرور، مغرور شدن به لطف و کرم و مغفرت خداست، افرادى هستند که بیمحابا و جسورانه گناه میکنند، هنگامى که از آنها سؤال شود این چه کار زشتى است که شما انجام میدهید؟ میگویند: خداوند کریم و غفور و رحیم است، خدایى را که ما میشناسیم از آن بالاتر است که گناهان این بنده ناچیز را به رخ او بکشد و به خاطر آن ما را مجازات کند، اصولًا اگر ما گناه نکنیم عفو و کرم خدا چه میشود؟
این گونه افکار انحرافى و سخنان غیر منطقى جرأت آنها را در گناه بیشتر میکند و باعث سقوط و هلاکتشان میشود! به همین دلیل در قرآن و روایات اسلامى از این نوع غرور شدیداً نهى شده است در آیه ۶ سوره انفطار میخوانیم: «یَا ایُّهَا الْانْسَانُ مَا غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَرِیمِ؛ اى انسان! چه چیز تو را در برابر پروردگار کریمت مغرور ساخته است؟»
امیر مؤمنان علیه السلام در تفسیر این آیه میفرماید: «یَا ایُّهَا الْانْسَانُ مَا جَرَّأَکَ عَلَى ذَنْبِکَ؟ وَ مَا غَرَّکَ بِرَبِّکَ؟ وَ مَا انَّسَکَ بِهَلَکَهِ نَفْسِکَ؟!؛ اى انسان! چه چیز تو را بر گناهت جرأت داده؟ و چه چیز تو را در برابر پروردگارت مغرور ساخته؟ و چه چیز تو را به هلاکت خویشتن علاقهمند کرده است».[۹]
فرق است بین کسى که گناه میکند و جسور است و گویى خود را طلبکار میداند و بین کسى که گناهى از او سرزده و شرمنده است و امید به رحمت حق دارد، اوّلى بر مرکب غرور سوار است و دومى دست به دامن لطف پروردگار زده است.
جهل و نادانی یکى دیگر از اسباب غرور است، همان گونه که علم و دانش گاه سبب غرور میشود جهل و نادانى نیز در بسیارى از جاهلان سبب غرور است. در حدیثى از امیر مؤمنان میخوانیم: «مَنْ جَهِلَ اغَرَّ بِنَفْسِهِ وَ کَانَ یَوْمُهُ شَرّاً مِنْ امْسِهِ؛ کسى که جاهل است مغرور به خویشتن میشود و امروزش بدتر از دیروز اوست»![۱۰]
دیگر از اسباب غرور که گروه زیادى را در کام خود فرو برده است دنیا و زرق و برق دنیا، مال، مقام، جوانى، زیبایى و قدرت است. افراد کم ظرفیّت همین که به یکى از این امور نایل شوند فراموش میکنند که اینها عاریتى است و همیشه در معرض زوال و نابودى قرار دارد. این فراموشى سبب خودبینى و غرور آنها میشود و این غرور آنها را از خدا دور و به شیطان نزدیک و آلوده به انواع گناهان میسازد.
در حدیثى از امیر مؤمنان على علیه السلام میخوانیم: «الدُّنْیَا حُلُمٌ وَ الْاغْتِرَارُ بِهَا نَدَمٌ؛ دنیا خواب و خیالى بیش نیست و مغرور شدن به آن سبب پشیمانى است»![۱۱]
در حدیثى از همان بزرگوار میخوانیم: «لَاتَغُرَّنَّکَ الْعَاجِلَهُ بِزُورِ الْمَلَاهِى، فَانَّ الْلَهْوَ یَنْقَطِعُ، وَ یُلْزِمُکَ مَا اکْتَسَبْتَ مِنَ الْمَآثِم؛ دنیا تو را با سرگرمیهاى باطل نفریبد و مغرور نسازد چرا که سرگرمیها پایان مییابد و گناهش بر تو باقى میماند»![۱۲]
از شگفتیها این است که همه مردم با چشم خود زوال سریع نعمتها و از میان رفتن اموال و ثروتها و سقوط حکومتها و قدرتهاى دنیوى را همه روز با چشم خود میبینند، امّا هنگامى که خودشان به آن میرسند چنان مغرور میشوند که فکر میکنند آنچه مربوط به آنهاست جاودانى است و هرگز از آنها گرفته نمیشود!
آرى اسباب غرور بسیار متنوّع است و رهایى از چنگال آن مشکل و جز در سایه بیدارى و تقوا و سپردن خویش به خداوند و توجّه به زوال سریع نعمتها امکانپذیر نیست.
علایم و نشانه هاى غرور
نشانههاى غرور گاهى بسیار آشکار است به گونهاى که انسان در نخستین برخورد به آن پى میبرد و میفهمد که فلان شخص گرفتار غرور و خودبینى است. بیاعتنایى به مردم، بى توجّهى به حلال و حرام الهى، رعایت نکردن ادب با بزرگان و ترک محبّت با دوستان و بستگان، بیرحمى نسبت به زیردستان، ذکر سخنان ناموزون و دور از ادب، سر دادن خنده و قهقهه بلند، دویدن در حرف دیگران، نگاههاى تحقیرآمیز به صالحان و پاکان و عالمان و همچنین راه رفتن به صورت غیر متعارف، پا را به زمین کوبیدن، شانهها را تکان دادن، نگاههاى غیر متعارف به زمین و آسمان نمودن و حتّى گاهى کارهاى دیوانگان را انجام دادن اینها همه از نشانههاى غرور است.
ولى گاه حالت غرور مخفى است و به این سادگى خود را نشان نمیدهد بلکه با دقّت میتوان به وجود چنین صفتى در خویشتن و یا دیگران پى برد. مانند اینکه بعضى افراد پس از مدّت کوتاهى درس استاد را رها میکنند و خود را مستغنى و بینیاز میدانند، یا مانند کسى که علاقه شدیدى در خود به انزوا و گوشهگیرى از مردم احساس میکند و ممکن است بهانه آن را آلوده نشدن به مجالس غیبت و گناه و مانند آن ذکر کند در حالى که با دقّت مییابیم که عامل اصلى، غرور و خود بزرگبینى است. خود را پاک، آگاه و مؤمن میپندارد و دیگران را ناقص و آلوده.
آرى نه تنها غرور، بلکه بسیارى از صفات رذیله گاهى در زوایاى روح انسان پنهان میشوند و خود را به صورت فضایل نشان میدهند، به گونهاى که تشخیص آن جز براى اساتید هوشیار اخلاق میسّر نیست.
آثار و پیامدهاى فردى و اجتماعى غرور
در میان صفات رذیله شاید کمتر صفتى به اندازه غرور زیانآور و مرگبار باشد.
پیامدهاى غرور تمام زندگى انسان را تحت تأثیر خود قرار میدهد و دنیا و آخرت را
تباه میکند. از میان آثار زیانبار غرور به امور زیر میتوان اشاره کرد:
۱- غرور، حجاب ضخیمى بر عقل و فهم انسان میفکند و او را از درک حقایق بازمیدارد و به او اجازه نمیدهد خود و دیگران را آنچنان که هست و هستند بشناسد و حوادث اجتماعى را درست ارزیابى کرده در برابر آنها موضع صحیح بگیرد.
در بحثهاى سابق در حدیثى از امیر مؤمنان على علیه السلام خواندیم: «مستى غرور از مستى شراب هم سختتر است!» این مستى همان حجاب غرور است.
۲- غرور مایه شکست در زندگى و سبب عقب افتادگى است، یک لشکر مغرور به سادگى جنگ را میبازد، یک سیاستمدار مغرور به آسانى زمین میخورد، یک محصّل مغرور در امتحانات رفوزه میشود، یک ورزشکار مغرور بازى را به حریف میبازد و بالاخره یک مسلمان مغرور خود را گرفتار قهر و غضب الهى میسازد.
تعبیر به «قاتلات الغرور» در روایات اسلامى ممکن است اشاره به همین معنى باشد.
۳- غرور تکامل انسان را متوقّف میسازد، بلکه مایه انحطاط و عقبگرد او میشود؛ زیرا هنگامى که انسان مغرور میشود نقایص خود را نمیبیند و کسى که احساس نقصان نکند به دنبال کمال نمیرود.
آنچه در حدیث امیر مؤمنان در گذشته خواندیم که میفرمود: «کسى که جاهل باشد مغرور میشود و امروز او از دیروزش بدتر است» اشاره به همین نکته مهم است.
۴- غرور سبب فساد و تباهى عمل میشود، زیرا در انجام آن دقّتى به خرج نمیدهد و همین امر کار او را خراب میکند، یک جرّاح مغرور ممکن است بیمار خود را در کام مرگ فروبرد و یا حدّ اقل ناقص سازد، یک راننده مغرور گرفتار تصادفهاى زیانبار میشود، همچنین یک مؤمن مغرور گرفتار ریا و عجب و سایر امورى که عمل را فاسد میکند میشود؛ در حدیثى از امیر مؤمنان علیه السلام میخوانیم: «غَرُورُ الْامَلِ یُفْسِدُ الْعَمَلَ؛ غرور ناشى از آرزوها، سبب فساد عمل میشود».[۱۳]
۵- غرور مانع از عاقبت اندیشى است، چنانکه در حدیثى از امیر مؤمنان آمده است: «لَمْ یُفَکِّرْ فِى عَوَاقِبِ الْامُورِ مَنْ وَثِقَ بِزُورِ الْغُرُورِ؛ کسى که اعتماد بر غرور و باطل کند از تفکّر در عاقبت کارها باز میماند».[۱۴]
۶- غرور غالباً سبب ندامت و پشیمانى میشود، چرا که انسان نمیتواند ارزیابى صحیحى از خود و دیگران را داشته باشد و در محاسبات خود در حرکت فردى و اجتماعى گرفتار اشتباه میشود و همین امر او را به ندامت و پشیمانى میکشاند، در همین زمینه در حدیث امیر مؤمنان علیه السلام میخوانیم: «دنیا خواب و خیالى بیش نیست و مغرور شدن به آن موجب پشیمانى است».[۱۵]
۷- در یک جمله میتوان گفت: افراد مغرور در دنیا و آخرت تهیدست و بیچارهاند، چنانکه در حدیثى از امام صادق علیه السلام آمده است: «الْمَغْرُورُ فِى الدُّنْیَا مِسْکِینٌ و فِى الْآخِرَهِ، مَغْبُونٌ لِانَّهُ بَاعَ الْافْضلَ بِالْادْنَى؛ انسان مغرور در دنیا مسکین و بیچاره است و در آخرت مغبون؛ چرا که متاع برتر را به متاع پستتر فروخته است».[۱۶]
طرق درمان غرور
از آنجا که غرور غالباً ناشى از جهل و عدم شناخت خویشتن و قدر و منزلت انسان در پیشگاه خداست نخستین گام درمان این بیمارى اخلاقى شناخت خویشتن و معرفت پروردگار و نیز شناخت لیاقتها و شایستگیها در انسانهاى دیگر است.
اگر انسان به گذشته خویش برگردد که طفلى بود از هر نظر عاجز و ناتوان و به آینده خویش بنگرد که پیر و ناتوان و از کار افتاده میشود و اگر چند روزى قدرت، مال، ثروت، جوانى و زیبایى دارد، همه آنها در معرض انواع آفات است و طبق ضربالمثل معروف «به مالت نناز که به شبى از بین میرود و به جمالت نناز که به تبى از بین میرود!» همه اینها آسیبپذیر است.
و نیز اگر به تاریخ پیشینیان بنگرد و سرعت زوال قدرتها و از میان رفتن اموال و نابودى امکانات با خبر شود هرگز مست غرور نخواهد شد.
چگونه انسان به علمش مغرور شود و حال آنکه ممکن است با ضربهاى که به مغز او تصادفاً وارد شود نه تنها همه علومش را فراموش کند حتّى نام خود را نیز فراموش کند؟!
چگونه به اموالش مغرور گردد در حالى که با یک نوسان بازار و پیش آمدن یک حادثه مهم اجتماعى، سیاسى و یا نظامى نه تنها همه ثروت خود را از دست دهد بلکه بدهى زیادى به بار آورد؟!
چگونه به قدرتش بنازد در حالى که ممکن است فردا آن را از دست دهد و پشت میله هاى زندان باشد!
به هر حال آنچه انسان را از مرکب غرور پایین میکشد و به مستى غرور پایان میدهد شناخت خویشتن و اوضاع جهان و بى اعتبارى و شدّت دگرگونى احوال آن است.
قرآن مجید به مغروران خطاب میکند و با این سخن بیدارگر به آنها هشدار میدهد، میفرماید: «اوَلَمْ یَسِیرُوا فِى الْارْضِ فَیَنْظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَهُ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ کَانُوا اشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّهً وَ ا ثَارُوا الْارْضَ وَ عَمَرُوهَا اکْثَرَ مِمَّا عَمَرُوهَا وَ جَائَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّنَاتِ فَمَا کَانَ اللَّهُ لِیَظْلِمَهُمْ وَ لَکِنْ کَانُوا انْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ؛ آیا در زمین گردش نکردند تا ببینند عاقبت کسانى که قبل از آنها بودند چگونه بود؟ آنها نیرومندتر از اینان بودند و زمین را (براى زراعت و آبادى) بیش از اینان دگرگون ساختند و آباد کردند و عمران نمودند و پیامبرانشان با دلایل روشن به سراغشان آمدند (امّا آنها انکار کردند و کیفر خود را دیدند) خداوند هرگز به آنها ستم نکرد، آنها به خودشان ستم میکردند».[۱۷]
شبیه همین معنى در سوره غافر آیه ۲۱ و ۸۲ نیز آمده است.
اگر انسان درست به جسم و روح و امکانات خود توجّه کند که چقدر آسیبپذیرند و چگونه حوادث کوچک میتوانند زندگى او را بر هم زنند، هرگز مست و مغرور
نمیشود، امیر مؤمنان على علیه السلام میفرماید: «مِسْکِینُ بْنُ آدَمَ مَکْتُومُ الْاجَلِ، مَکْنُونُ الْعِلَلِ، مَحْفُوظُ الْعَمَلِ، تُؤْلِمُهُ الْبَقَّهُ وَ تَقْتُلُهُ الشَّرْقَهُ وَ تُنْتِنُهُ الْعَرْقَهُ؛ بیچاره آدمیزاد! سرآمد زندگیش نامعلوم، علل بیماریش ناپیدا و اعمالش ثبت و ضبط میشود، پشهاى او را میآزارد و گلوگیر شدن آب یا غذایى او را میکشد و عرق مختصرى او را متعفّن و بدبو میسازد»![۱۸]
در حالات «ایاز» وزیر معروف و مقتدر سلطان محمود غزنوى نقل کردهاند که همه روز در اطاق مخصوصى میرفت و در را میبست و بعد از لحظاتى بیرون میآمد، بینندگان تعجّب کردند که در این اطاق چه سرّى نهفته است که همه روز «ایاز» به آن سرکشى میکند، بعد از تحقیق معلوم شد لباس دوران چوپانیش را در آنجا گذارده و همه روز به آنجا میرود و به آن نگاه میکند و میگوید: «ایاز تو چوپان بودى! اکنون که خداوند تو را به مقام وزارت رسانده مغرور مباش، از این بترس که فردا مقامت را از دست بدهى و از گذشته نیز ناتوانتر شوى»!
پی نوشت:
[۱] . غرر الحکم، حدیث ۵۷۵۰.
[۲] . غرر الحکم، حدیث ۳۰۰۲.
[۳] . غرر الحکم، حدیث ۷۱۸۳.
[۴] . غرر الحکم، حدیث ۲۳۷۶.
[۵] . نهج البلاغه، خطبه ۲.
[۶] . نهج البلاغه، کلمات قصار، حکمت ۲۸۲.
[۷] . غرر الحکم، حدیث ۵۹۷۳.
[۸] . مکارم الاخلاق، جلد ۲، صفحه ۳۵۰.
[۹] . نهج البلاغه، خطبه ۲۲۳.
[۱۰] . غرر الحکم، حدیث ۸۷۴۴.
[۱۱] . همان مدرک، حدیث ۱۳۸۴.
[۱۲] . همان مدرک، حدیث ۱۰۳۶۳.
[۱۳] . غرر الحکم، حدیث ۶۳۹۰.
[۱۴] . همان مدرک، ۷۵۶۶.
[۱۵] . غرر الحکم، حدیث ۱۳۸۴.
[۱۶] . میزان الحکمه، جلد ۳، صفحه ۲۲۳۷( مادّه غرور).
[۱۷] . روم، ۹.
[۱۸] . نهج البلاغه، کلمات قصار، حکمت ۴۱۹.
منبع: اخلاق در قرآن، ج ۲، ص ۱۷۲.