- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 5 دقیقه
- توسط : ناظر محتوایی شماره یک
- 0 نظر
«فحق الوالد على الولد ان یطیعه فى کل شىء الا فى معصیه الله سبحانه»؛ در کلمات قصار ۳۹۱ مىفرماید: پس حق پدر بر فرزند آنست که پدر را در هر چیز اطاعت و پیروى نماید مگر در نافرمانى از خداوند سبحان “که در نافرمانى خدا، طاعت پدر واجب نیست”.
یکى از ضروریات دین نیکى به پدر و مادر، و اطاعت آن دو و نیازردن ایشان است که صریح قرآن کریم است که در چندین آیه پس از امر به پرستش پروردگار و شریک قرار ندادن براى او، امر به احسان به پدر و مادر فرموده که احسان معنى لغوى آن نیکویی کردن درباره کسى و نیکى کردن و نیکى و بخشش است اما درباره پدر و مادر، چند معنى شده است: نیکو با ایشان معاشرت کردن، به مشقت نیانداختن آن دو است به چیزى که احتیاج به آن دارند بلکه قبل از احتیاج حاجت ایشان را بر آوردن، بزرگ داشتن آن دو، و مهربانى کردن و دعاى خیر و انفاق نیکو در حق ایشان، رعایت کردن و گفتار نیکو و تواضع و فروتنى براى ایشان کردنست.
احایث در فضیلت احسان و بر یعنى فرمانبردارى از پدر و مادر، و در مذمت عقوق یعنى آزردن و نافرمانى کردن پدر و مادر از حد تواتر گذشته که به چند حدیث اشاره مىشود:
شیخ حر عاملى “ره” در جواهر السنیه به سندش از حضرت صادق “(علیه السلام)” روایت کرده فرمود: بین اوقاتى که موسى(علیه السلام) با پروردگارش مناجات مىکرد، ناگهان مردى را زیر سایه عرش خدا دید گفت: پروردگارا این کسى که عرش تو بر او سایه افکنده کیست؟ وحى آمد: اى موسى! این جوان نیکى کننده و اطاعت کننده از پدر و مادرش مىباشد و به سخن چینى نمىرود. “این دو خصلت باعث شده که عرش خدا بر او سایه افکنده” باز فرمود: کسى که نیکى و اطاعت کند پدر و مادرش را، خدا به عمر او بیافزاید.
در اصول کافى امام صادق(علیه السلام) فرمود: مردى از شما را چه مانع مىشود که به پدر و مادرش نیکى کند زنده باشند یا مرده، که از جانب آنها نماز بخواند و صدقه دهد و حج گذارد و روزه بگیرد، تا آنچه کرده ثوابش از آنها باشد و مانند آن هم براى خود او، و تا خداى عزوجل به وسیله احسان و صله او، خیر و فراوانى برایش زیاد کند.
در جامع الاخبار رسول خدا(صلى الله علیه و آله و سلم) فرمود: خوابیدنت روى تخت نزد پدر و مادرت براى نیکى کردن آن دو، بهتر از جهاد تو با شمشیر در راه خداست.
در بحار الانوار از قصص الانبیاء به سندش از حضرت باقر(علیه السلام) روایت کرده فرمود: در بنى اسرائیل عابدى بود نامش جریح بود در صومعهاى عبادت مىکرد. روزى مادرش نزد او آمد در حالى که نماز مىخواند او را صدا زد، جواب نداد. مادر رفت مجدد آمد او را صدا زد، به او توجهى نکرد؛ پس برگشت دفعه سوم آمد او را صدا زد، جواب نداد و با او صحبت نکرد پس بازگشت در حالى که مىگفت: از اله بنى اسرائیل مىخواهم که تو را نصرت و یارى نفرماید، چون فردا شد، زن بدکارى آمد نزد صومعه او نشست در حالى که درد زایمان او را گرفته بود؛ پس ادعا کرد که این بچه از جریح است.
در بنى اسرائیل خبر آن آشکار شد که کسى که مردم را از زنا ملامت مىکرد خود زنا کرده، سلطان امر کرد که او را به دار زنند، مادر او نزدش آمد لطمه به صورت خود مىزد، به مادر گفت: ساکت باش! جز این نیست این حال من از نفرین توست، مردم چون آن را از او شنیدند گفتند: چگونه آن براى ما ثابت مىشود و از چه راهى آن را بدانیم؟ گفت: بچه را بیاورید، آوردند او را، پس بچه را گرفت و گفت: پدرت کیست؟ بچه “به سخن آمد” گفت: فلان چوپان از بنى فلان، پس خدا آشکار ساخت دروغ کسانى را که درباره ى جریح گفته بودند، پس جریح قسم خورد که از مادرش جدا نشود و او را خدمت کند.
در اصول کافى به سندش از حضرت باقر(علیه السلام) روایت کرده فرمود: همانا بندهاى نسبت به پدر و مادر خویش در زمان حیاتشان نیکوکار است سپس آنها مىمیرند و او بدهى آنها را نمىپردازد و براى آنها آمرزش نمىخواهد پس خدا او را عاق و نافرمان مىنویسد، و بنده دیگر در زمان حیات پدر و مادر خود، عاق آنها است و نسبت به آنها نیکى نمىکند، ولى چون مردند بدهى آنها را مىپردازد و براى آنها آمرزش مىخواهد و خداى عزوجل او را نیکوکار مىنویسد.
در همان کتاب به سندش از حضرت صادق(علیه السلام) روایت کرده فرمود: چون روز قیامت شود، پردهاى از پردههاى بهشت را کنار زنند، پس هر جاندارى بوى آن را از مسافت پانصد سال راه بشنود، جز یک دسته، “یعقوب بن شعیب گوید” عرض کردم: آنها کیانند؟ فرمود: آن که عاق والدین خود باشد.
در روضه الواعظین پیغمبر(صلى الله علیه و آله و سلم) فرمود: به عاق والدین گفته مىشود آنچه مىخواهى عمل کن، پس به درستى که من تو را نمىبخشم، و به نیکى کننده به پدر و مادر هم گفته مىشود هر چه مىخواهى عمل کن پس به درستى که من تو را مىبخشم.
در سفینه البحار از شهید “ره” در قواعد نقل مىکند فرمود: شکى نیست که آنچه “از حقوق” بر اجانب حرام یا واجب مىباشد، براى پدر و مادر هم واجب و حرام است و پدر و مادر امورى مخصوص خودشان است:
۱- سفر مباح و مستحب بدون اذن آن دو حرام است.
۲- بعضى از علماء گفتهاند فرمانبردارى آن دو در هر کارى اگر چه شبهه ناک است بخورد، یا بخورد براى این که اطاعت آن دو واجب است و ترک شبهه مستحب است.
۳- اگر وقت نماز او را به کارى خواندند، نماز را تاخیر اندازد و اطاعت آن دو را بکند.
۴- پدر و مادر مىتوانند در بعضى اوقات، فرزند را از جماعت منع کنند.
۵- پدر و مادر مىتوانند او را از جهاد با تعیین نشدن آن “از طرف امام(علیه السلام)” منع کنند “زیرا جهاد، واجب کفایى است و اگر امام(علیه السلام) کسى را امر به آن کند، واجب عینى مىشود که در واجب عینى، پدر و مادر نمىتوانند فرزند را منع کنند”
۶- اقرب این که براى آن دوست از منع کردن واجب کفایى هر گاه علم یا گمان به قیام کردن غیر دارد.
۷- برخى از علماء گفتهاند اگر او در نماز نافله باشد و پدر و مادر او را بخوانند، نماز را قطع کند به دلیل روایت جریح.
۸- ترک کردن روزه مستحبى است اگر پدر اجازه ندهد و درباره مادر واقف به نصى نشدم.
در همان کتاب على بن الحسین(علیه السلام) فرمود: مردى نزد پیغمبر(صلى الله علیه و آله و سلم) آمد عرض کرد: اى رسول خدا! عمل قبیحى نیست که من انجام نداده باشم آیا براى من توبهاى هست؟ رسول خدا(صلى الله علیه و آله و سلم) به او فرمود: آیا یکى از پدر و مادرت زنده اند؟ عرض کرد: پدرم زنده است، فرمود: برو به او نیکى کن، راوى گفت: چون روى گردانید “که برود” رسول خدا(صلى الله علیه و آله و سلم) فرمود: اگر مادرش بود “یعنى اگر مادرش زنده بود و به او نیکى مىکرد، زودتر توبهاش پذیرفته مىشد”.
پس اى برادر و خواهر! تا مىتوانى به پدر و مادر خود نیکى و مهربانى کن و از اذیت و آزار و نافرمانى آنها و بىاحترامى به آنها حذر کن که اثرش اگر چه جزیی باشد به تو خواهد رسید. جایی که پیغمبر خدا حضرت یوسف(علیه السلام) بر اثر جزیی بىاحترامى به پدرش حضرت یعقوب(علیه السلام)، نبوت از صلبش خارج مىشود، چگونه بىاحترامىها و نافرمانیهاى ما اثرش به ما نرسد؟!
منبع: حوض کوثر؛ مدرسه علمیه الزهرا(سلام الله علیها) شبستر