- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 10 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
۱. شیعه در عصر«غیبت کبرى»
فساد و بیدادگرى بنى عباس و نهضت هاى پى در پى علویان، ارکان حکومت عباسیان راسست نموده و زمینه را براى ظهور دولت هاى انقلابى و شیعى آماده کرد و براى شیعه آزادى تبلیغ مذهب را به همراه داشت.در قرن چهارم، شیعیان بسیارى در سراسر دنیاى اسلام زندگى مى کردند. در مدت ۵ قرن[۱] شیعه به گسترش خود ادامه داده و دولت هایى شیعى نیز بر سر کار آمد. در این مدت اتفاقاتى نیز روى داد که مهم ترین آنها عبارتند از:
۱. «اسماعلیان» در اواخر قرن پنجم در ایران در حال استقلال کامل مى زیستند.[۲]
۲. سادات مرعشى در«مازندران» و«قزوین» از نیمه قرن هشتم تا پس از قرن نهم سلطنت کردند.[۳]
۳. نفوذ علامه حلى و فرزندش در دربار«سلطان محمد خدابنده» باعث تشیع او و ترویج و رشد آن مذهب حق شد.[۴]
۴. «آق قویونلوها» در «تبریز» حکومت کرده و قلمرو آنان تا«فارس» و«کرمان» هم کشیده شد.[۵]
۵. شهید اول (محمد بن مکى عاملى)، صاحب«لمعه» که یکى از نوابغ علمى شیعه بود، در سال (۷۸۶) در دمشق به جرم«تشیّع» به شهادت رسید.
به طور کلى، شیعه در این ۵ قرن، از لحاظ رشد جمعیت در افزایش و از لحاظ قدرت و آزادى مذهبى تابع حکومت و قدرت سلاطین وقت بود. در این برهه در هیچ یک از مناطق اسلامى، شیعه، مذهب رسمى اعلام نشد.
درآغاز قرن دهم هجرى قمرى، شاه اسماعیل صفوى که شیعه مذهب بود، قیام خود را از «اردبیل» شروع کرد و ایران را به شکل یک کشور واحد در آورد. او مذهب شیعه را در قلمرو حکومت خود رسمیت بخشید.
هم اکنون در جهان بیشتر از ۱۰۰ میلیون شیعه وجود دارد. بر اساس آمارى که در سال (۱۳۴۶ هـ .ش) علامه طباطبائى اعلام کرده است، در آن تاریخ جمعیت شیعه جهان حدود ۱۰۰ میلیون نفر بوده است. طبیعى است که در مدت ۳۱ سال اخیر این تعداد، رشد روز افزون و چشمگیرى داشته است.
در طلیعه قرن پانزدهم هجرى و پس از مبارزه طولانى با استبداد داخلى و استعمار فرهنگى، سیاسى و اقتصادى خارجى، یک حکومت اسلامى تمام عیار بر اساس نظریه مترقی«ولایت فقیه» جامع الشرایط ـ با تدارک کلیه نقاط ضعف انقلاب هاى گذشته در مبارزه بى امان با استبداد و استعمار ـ در ایران شیعه نشین به وجود آمد و آثار و برکات معنوى و مادى این انقلاب به شرق و غرب جهان اسلام گسترش پیدا کرد و چون خارى در چشم دشمنان اسلام، از تمام نهضت هاى اسلامى در جهان حمایت نموده و مایه امیدوارى و عاملى بزرگ در پیروزى این نهضت ها به شمار مى رود. این نهضت، جهان را به عصرى جدید وارد نموده و تمام ابر قدرت ها نیز براى مبارزه با مذهب شیعه اثنى عشرى بسیج شده اند، در حالى که مبانى و نظرات شیعه به سرعت در تمام جهان اسلام و در شرق و غرب جهان رو به گسترش مى باشد.
۲. نهضت ها و دولت هاى شیعى در عصر غیبت کبرى:
نهضت هاى شیعى از همان آغاز انحراف در سطح زمامدارى و رهبرى اسلامى، پس از وفات پیامبر ـ صلّى الله علیه و آله ـ ، تلاش انقلابى خود را آغاز نموده و با حرکتى بى امان در مرکز جهان اسلام و سایر مراکز کلیدى و در سراسر دوران ائمه ـ علیهم السّلام ـ و با راهنمائى آن بزرگوارران، پرچم مبارزه را بر علیه طاغوت و طاغوتیان برداشته و یک سلسله متصل و پیوسته از نهضت ها را تا دوران غیبت کبرى و تا عصر حاضر با گذشتن از فراز و نشیب هاى گوناگون به راه خود ادامه داده و گاهى این نهضت ها شکست خورده وگاهى نیز به ثمر نشسته و دولت هاى انقلابى در گوشه و کنار جهان اسلام و گاهى نیز در مراکز مهم و حیاتى جهان اسلام به وجود آورده در این شش قرن اخیر، شیعه همواره در مرکز تشیع و در «ایران» اسلامى از قدرت مذهبى و سیاسى خوبى برخوردار بوده و پیام خود را به جهانیان ابلاغ نموده است.
بسیارى از نهضت هاى شیعى در «عراق»[۶] و«حجاز»[۷] بوده و در برابر قدرت خلفا نیز دولت هائى در شرق و غرب مرکز خلافت به پا داشته و هیچ گاه سنگر مبارزه را رها ننموده و همواره شعار عدالت و امامت را به عنوان اصلى ترین پیام وحى به دوش کشیده است و تا تحقق نهایى این دو اصل، مبارزه با تمام قدرت هاى ظالم را بر خود واجب دیده، و بخشى اجتناب ناپذیر از ایمان مى داند. در بیشتر قیام ها، شیعه پیشتاز بود و شیعیان در صفوف مقدم، ولى این نهضت ها هرگز جنبه گروهى و مذهبى نداشت و به آن معنى نبود که پیروان اهل بیت جدا از مردم به این حرکت ها دست مى یازیدند و با آنها همکارى مى کردند؛ زیرا مخالفت شیعه با اساس حکومت امویان و عباسیان از اعماق قلوب توده هاى وسیع مردم مسلمان سرچشمه مى گرفت، ولى ستیزه گرى مسلحانه و خونبار شیعه به کمک افکار عمومى جوامع ستمدیده، ریشه در دفاع مقدس به منظور حفظ هویت اسلامى خود و پاسدارى از حریم اسلام و تشیع داشت.
چهره انقلابى پیروان اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ را نباید فقط در میدان هاى شهادت جستجو کرد، بلکه این چهره را مى توان در قالب انقلاب فرهنگى در شکل آرام تبلیغ نیز مشاهده کرد، «ادریس بن حسن مثنى»، کشور«مغرب» را با تبلیغ فتح نمود، همچنین «اندونزى» و شرق دور جهان اسلام با تبلیغ گشوده شد، در قرن پنجم هجرى انبوهى از مردم «هند» توسط دو نفر شیعى، مسلمان شدند، در حالى که عباسیان ۳۰۰ سال بود که به زور شمشیر، زیر شعار دروغین دعوت به اسلام، کشور گشائى مى کردند.
نهضت هاى انقلابى شیعى در سراسر جهان، روح حماسه و انقلاب را زنده نگه داشته، و على رغم شکست هاى پى در پى در قرن هاى اول تا سوم هجرى، توانست در نیمه قرن سوم تا چهارم و پس از آن، به نتایج قابل توجّهى دست یابد و به شکل گیرى یک سلسله دولت هاى انقلابى در سرتا سر جهان اسلام بینجامد و بارقه امیدى بر دل هاى یأس گرفته بتاباند و عاملى براى کاهش ستمگرى ها و طغیان بیشتر حاکمان ستمگر باشد.«آل بویه» فرهنگ اسلام و تعالیم ائمه اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ را زیر بناى حکومت خویش قرار دادند، و با وجود این که شیعى مذهب بودند درباره پیروان مذاهب دیگر و علماى آنان، رفتارى نیکو و بردبارانه داشتند و از تکریم و انعام آنان فرو گذار نبودند. این ویژگى تنها منحصر به«آل بویه» نبود و تمامى دولت هاى شیعى از آن برخوردار بوده اند.
به همین جهت، قرن چهارم هجرى ـ که قرن دولت هاى انقلابى شیعه در سراسر جهان اسلام به شمار مى رود[۸] ـ اوج تمدن اسلامى و اعتلاى فرهنگ جهان اسلام دانسته شده است[۹] و هیچ عاملى جز آزادى فکر و عقیده که در پرتو دولت هاى شیعى همراه با تشویق و تکریم دانش و دانشمندان بوده است، نمى یابیم، آرمانى بودن این دولت ها با انگیزه هاى والاى موسسان آن بزرگ ترین عامل این ترقى و تمدن بوده است، و به فساد آلوده شدن گام به گام حکّام، و دور شدن از آرمان هاى اسلامى خود، عامل تباهى و اضمحلال این دولت ها گردید. بازو پاشى دولت هاى انقلابى، در نتیجه اختلاف میان رهبران، و آلوده شدن کارگزاران به فساد قدرت و دورى از آرمانهاى انقلابى و اصیل، جهان اسلام در قرن ششم و هفتم هجرى، شاهد سقوط دولت عباسى و تجزیه قدرت سیاسى و شکل گیرى دولت هاى کوچک و کشمکش ها، برادر کشى ها و رقابت هاى ابلهانه بر سر تصاحب قدرت بود.
در سال (۴۸۹ هـ ) اولین دوره«جنگ هاى صلیبى» به صورت سازمان یافته آغاز گردید در حالى که در مرکز خلافت، اندیشه اى جز خوشگذرانى و جمع آورى اموال نبود. در چنین شرایطى تهاجم بنیان کن«مغول» بر جهان اسلام آغاز شد و حکومت اسلامى پیش پاى «مغولان» فرو ریخت و نابود گردید.
و اگر اسلام توانست همچنان سرفراز بماند، به خاطر حرکت اندیشمندانه جمعى پیشتاز گمنام و به دور از قدرت سیاسى بود که توانستند مغول هاى پیروزمند را در برابر اسلام خاضع گردانند و دل هاى آنان را به روى اسلام بشگایند و آن را پیروز سازند.[۱۰]و اگر «هلاکوخان» پس از قتل عام ۹۰۰ هزار نفر بى گناه از اهالى بغداد قبل از بازگشت از بغداد دستور مى دهد که مسجد خلیفه و ضریح و مرقد حضرت کاظم را تجدید بنا کنند،[۱۱] به خاطر حرکت شجاعانه و بازدارنده اى بود که «موید الدین ابن علقمه» و«خواجه نصیرالدین الطوسى» ـ دو شخصیت ممتاز شیعى ـ افتخار آن را از آن خود کردند، هر چند که این بزرگواران آماج تهمت هاى زشت و و زننده اى شدند.
هدف «خواجه نصیر»، جلوگیرى از خون ریزى و خسارت هاى معنوى بود و او توانست با نفوذ در تشکیلات مغول ها باعث نجات جان بسیارى از علماى جهان اسلام از تیغ خون ریز مغول شود.آن بزرگ مرد، متجاوز از ۶۰ کتاب ارزنده در علوم و فنون مختلف به رشته تحریر در آورد؛ در عین حال چند شهر را نیز از نابودى نجات بخشید و سخت ترین دشمنان اسلام را در برابر اسلام و شعائر تشیع مجبور به تواضع و ایمان نمود.[۱۲]
نهضت هاى انقلابى بازدارنده علماى شیعه توانست دین مردمى را که زیر پاى مغولان شکسته و نابود شده بود، بر دل و جان همان مغول ها حاکم گرداند و آن ها را به صورت ابزارى براى پیشرفت دین در آورد.در قرن هاى ۸ و ۹، شمال و شرق ایران شاهد به قدرت رسیدن دولتهاى انقلابى سربداران در «خراسان» و جنبش ضد منکرات در«هرات» و نهضت حروفیه در برابر تیموریان و سادات مرعشى در«مازندران» بود.
با توجه به تعصب شدید عثمانى ها و حملات مکرر آنان به خاک ایران، در اوج مبارزه عثمانى با اروپاى مهاجم، در شروع قرن دهم هجرى قمرى، نهضت «قزلباش»، صفویه را به قدرت رسانید و از پشت سر به عثمانى ها حمله کرد و فرزندان «شیخ صفى الدین اردبیلى» شیعه مذهب با استفاده از روح فتوت و شهامت و بهره گیرى از مایه هاى انقلابى تشیع که در عمق وجدان جامعه ایرانى ریشه دوانده بود، به منظور استقلال ایران و تحقق بخشیدن به آرمان هاى اسلامى و دیدگاه هاى سیاسى تشیع با انفجارى از مجموعه نفرت هاى ۱۰ قرن نسبت به حکومت هاى ستمگر تسنن که بر روى هم انباشته شده بود، نظام سیاسى شیعى خود را بر اعماق روح و وجدان اندیشه توده ها بنا کردند و تشیع در قالب نظام سیاسى مقتدر «صفویه» توانست در مقابل جبهه نیرومند اکثریت عظیم تسنّن و امپراطورى عثمانى، با صلابت، استقلال خود را حفظ نماید.
روابط به ظاهر حسنه علماى تشیع با پادشاهان صفوى از این واقعیت نشأت مى گرفت که آنان وجود یک قدرت سیاسى و دولت با کفایتى را براى حفظ میراث تشیع و پاسدارى از ایران شیعه و جلوگیرى از تهاجم تسننى که ثواب شیعه کشتن را برتر از هر عبادت مى شمرد، ضرورتى اجتناب ناپذیر مى دانستند.[۱۳]
دولت صفویه با تمام ضعف هایش مروج شعائر مذهب بود و اهل تسنن نیز عموماً تحت فشار نبودند و نسبت به مسیحیان، یهودیان و زردشتیان نیز روش مدارا اعمال مى شد، در حالى که اکثر کشورهاى غربى حتى با آزادى نسبى ادیان، بیگانه بودند.[۱۴]
رونق کشاورزى، رشد اقتصادى و رفاه نسبى عمومى، رضایت طبقه متوسط را نسبت به سیاست اقتصادى دولت صفویه جلب نمود و بیشتر شاهان صفوى را از حمایت مردمى برخوردار کرده بود.
توسعه فرهنگى، گسترش مراکز علمى و حمایت همه جانبه از علما و مؤلفان، از برجسته ترین امتیازات دوران صفویه است و ابتکار بهره گیرى از هنر و صنعت و معمارى در خدمت فرهنگ و معارف اسلامى از خصوصیات دیگر این دوره است.
ایجاد تحول در سیستم سیاسى و ادارى حکومت و وجود زمینه براى ایفاى نقش بیشترى، براى علما در امور سیاسى، قضایى، فرهنگى از دیگر خصوصیات این دوره است.[۱۵]
بازگرداندن استقلال و هویت هاى شیعى و رهایى از بیگانه پرستى و حمایت کامل از موجودیت دین، موجب مى گردید که علماى شیعه بر مشروعیت قدرت سیاسى پاشاهان صفویه صحه بگذارند.[۱۶]
پس از «صفویه»، «افشاریه» و«زندیه» روى کار آمدند. آنها نیز در تقویت تشیع کوشیدند. نادرشاه افشار در جهت تقریب بین شیعه و اهل سنت گام هایى برداشت، و نظریات ویژه اى را در این زمینه مطرح نمود.[۱۷]
با پیروزی«کریم خان زند» در سال (۱۱۶۴ هـ ) مایه هاى مذهبى و مردمى رو به افزایش نهاد و روحانیون از حکومت «کریم خان» حمایت کردند. هجوم استعمار سیاسى، اقتصادى، فرهنگى و نظامى غرب به جهان اسلام در بیدارى مشرق زمین نقش آگاه کننده داشت و به نهضت هاى اسلامى سرعت و عمق بیشترى بخشد، استبداد داخلى نیز در کشورهاى اسلامى نقش قابل توجهى در ملموس تر شدن دردها و رو آمدن مشکلات و مردمى شدن مبارزات داشت.
با پیوندى که بین نهضت هاى اسلامى در سراسر جهان اسلام در یک قرن اخیر وجود دارد،[۱۸] سرانجام همه آنها به یک حرکت انقلابى در نیمه دوم قرن سیزدهم هجرى قمرى تبدیل شده، و مناطق وسیعى از جهان اسلام، زیر پوشش این موج عظیم بیدارى و مبارزه قرار گرفت، و کشورهائى چون«مصر»، «سوریه»، «لبنان»، «عراق»، «ترکیه»، «افغانستان»، «پاکستان»، «الجزایر»، «تونس»، «مراکش»، «حجاز»، «اندونزى»، «هندوستان» و «ایران» را در بر گرفت و مفهوم جدیدى از اندیشه هاى سیاسى و مبانى عدالت اجتماعى اسلام را به دنبال چند قرن رکود و ستم و تسلیم، مطرح نمود.[۱۹]
در اکثر کشورهاى اسلامى خصلت تاریخى ـ مردمى بودن روحانیت ـ رسالت رهبرى حرکت ها و جنبش ها را در یکصد سال اخیر بر دوش رهبران دینى نهاد و نهضت اسلامى امام خمینى، اوج کلیه جنبش هاى اسلامى تاریخ اسلام و تشیع به شمار مى رود و همه آرمان هاى انقلابى نهضت هاى اسلامى در سراسر جهان در این نهضت تبلور یافت.
با نگاهى سریع و مرورى اجمالى بر«وصیت نامه سیاسى، الهى» قائد اعظم انقلاب شکوهمند اسلامى ایران، یعنى امام خمینى ـ رحمه الله علیه ـ و قانون اساسى نظام مقدس جمهورى اسلامى ایران و تاریخ پر فروغ این انقلاب تا تشکیل دولت و رهایى از توطئه هاى پى در پى،این تبلور را به خوبى مى توانیم از نزدیک لمس نمائیم.[۲۰]
پى نوشت:
[۱] . از قرن پنجم تا قرن نهم هجرى قمرى.
[۲] . انقلاب اسلامى و ریشه هاى آن، عباسعلى عمید زنجانى، ص ۲۰۸ ـ ۲۱۵.
[۳] . همان.
[۴] . شیعه در اسلام، ص ۵۶.
[۵] . همان، ص ۵۷.
[۶] . در قرن هاى اول و دوم هجرى، قیام هاى: توابین، مختار، زید بن على فرزند امام سجاد، ابراهیم بن عبدالله بن حسن، عیسى فرزند زید بن على و محمد بن ابراهیم حسنى، در مناطق مختلف عراق بوده است.
[۷] . قیام سرور آزادگان، حسین بن على ـ علیه السّلام ـ و قیام اهل مدینه پس از شهادت امام حسین ـ علیه السّلام ـ و قیام محمد بن عبدالله بن حسن و قیام حسین بن على «صاحب فخ» در حجاز بوده است، قیام یحیى، فرزند زید بن على نیز در گرگان و قیام محمد بن قاسم در خراسان بوده است.
ابوالفرج اصفهانى، مورخ مشهور جهان اسلام تا سال (۳۱۳ هـ ) شهادت تعداد ۲۱۸ نفر از فرزندان «على» را به ثبت رسانده و گفته است که در اطراف یمن و محدوده طبرستان، گروهى از این تبار به قیام هاى پیروزمند و یا شکست خورده اى دست زده اند که از آن ماجراها اطلاعى در دست نیست. به کتاب «انقلاب اسلامى و ریشه هاى آن»، ص ۱۴۵ مراجعه شود.
[۸] . ادریسیان در مغرب، علویان در طبرستان، آل بویه در عراق و ایران، فاطمیان در مصر و شمال آفریقا، حمدانیان و بنى مرادس و بنى عمار در شامات.
[۹] . به تمدن اسلامى در قرن چهارم هجرى، تألیف آدام متز، جلدهاى ۱ و ۲ مراجعه شود.
[۱۰] . انقلاب اسلامى و ریشه هاى آن، ص ۱۸۶.
[۱۱] . البدایه و النهایه، ابن کثیر، ج ۱۳، ص ۳۰۲؛ تاریخ الاسلام السیاسى، ج ۴، ص ۱۶۱.
[۱۲] . انقلاب اسلامى و ریشه هاى آن، ص ۱۸۸ ـ ۱۹۰.
[۱۳] . همان: ص ۲۲۷، به نقل از: اسناد و نامه هاى تاریخى و اجتماعى دوران صفوى، ثابتیان، ص ۲۳۱؛ تاریخ ایران، ترجمه کریم کشاورز: ۵۱۱.
[۱۴] . ر.ک: به تاریخ ایران، ترجمه کریم کشاورز: ۵۲۲.
[۱۵] . ر.ک: «علامه مجلسى»، «حسن طارمى»، «انتشارات طرح نو»، حجه الاسلام طارمى که به تازگى قائم مقامى آقاى دکتر حداد عادل در دانشنامه ایران و اسلام را پذیرفته است در کتاب «علامه مجلسى» با استفاده از ابزار علمى روز، به تبیین علت و چرایى همکارى امثال علامه مجلسى و شیخ بهائى، با حکومت صفویان پرداخته و نقش این بزرگان و علماى تشیع را در قوام فرهنگى این سلسله بازشناسانده است. نویسنده، در این کتاب با استناد به آمار و کتب تاریخ، اشتباهات دکتر شریعتى و مستشرق خائن به آرمان اسلام و تشیع؛ یعنى «ادوار براون» را پاسخ داده است، بدون آن که به جنجال آفرینى هاى مرسوم و شایع روى آورده باشد.
[۱۶] . ر.ک: همان.
[۱۷] . ر.ک: «نادرشاه و مسأله تقریب» (مقاله)، «رسول جعفریان»، «کیهان اندیشه»، شماره ۶۲ (مهر و آبان ۱۳۷۴).
[۱۸] . این پیوند را بسیارى از مورخان به«سید جمال الدین اسدآبادى» نسبت داده، هر چند که غیر از او از دانشمندان بزرگوار شیعه مواضع بسیار ارزنده اى در این زمینه داشته اند. ر.ک: انقلاب اسلامى و ریشه هاى آن، ص ۲۳۸ ـ ۲۴۳.
[۱۹] . انقلاب اسلامى و ریشه هاى آن، ص ۲۴۱.
[۲۰] . ر.ک: وصیت نامه سیاسى، الهى، امام خمینى ـ رحمه الله علیه ـ .
منبع : تاریخ عصر غیت، سید مسعود پورسید آقایى ، ص۲۲