- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 5 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
چکیده:
با توجه به جایگاه بلند رسول خاتم(صلی الله علیه و آله و سلم )در میان انبیای الاهی ایشان از معجزات مختلف و گوناگونی برخورد بوده است مانند حرکت درخت به سوی ایشان، شفای مرض جزام، لرزش کوه حرا، شفای مرض چشم، ریزش باران در مدینه که همه به صورت خارق العاده و با اعجاز ایشان صورت می گیرد البته آنچه در این نوشته به آنها اشاره شده همین چند مورد است و لی از پیامبر اسلام معجزات دیگری صورت گرفته است که در مقالات مختلف به آنها پرداخته شده و از همه مهمتر قرآن کریم معجزه جاویدانی که تا قیامت در دست بشریت است و به حقانیت رسول خاتم (صلی الله علیه و آله و سلم) گواهی می دهد.
من گفتم: لا اله الا اللّه، اى رسول خدا من نخستین کسى هستم که به تو ایمان آوردم، و نخستین فردى هستم اقرار مى کنم که درخت با فرمان خدا براى تصدیق نبوّت، و بزرگداشت دعوت رسالت، آنچه را خواستى انجام داد
معجزه طبیعت
سُبْحانَ الَّذی أَسْرى بِعَبْدِهِ لَیْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذی بارَکْنا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آیاتِنا إِنَّهُ هُوَ السَّمیعُ الْبَصیرُ؛ پاک و منزّه است خدایى که بنده اش را در یک شب، از مسجدالحرام به مسجد الاقصى- که گرداگردش را پربرکت ساخته ایم- برد، تا برخى از آیات خود را به او نشان دهیم؛ چرا که او شنوا و بیناست .(اسراء آیه ۱، ترجمه آیت الله مکارم)
هر جند معجزه جاوید آخرین فرستاده خدا در روی زمین کتاب مقدسش قرآن است ولی معجزات حضرت منحصر به قرآن نیست؛ «تاریخ معجزات زیادی را برای پیامبر اسلام در شرایط سرنوشت ساز ثبت کرده است.»(۱) در این مختصر سعی بر آن است که نمی از معجزات خاتم پیامبران اول شخصیت خلقت ارائه شود.
۱. آمدن درخت به حضور پیامبر
امیر المؤمنین (علیه السّلام ) در خطبه قاصعه فرموده: من با پیامبر (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم) بودم آنگاه که سران قریش نزد او آمدند و گفتند: «اى محمد (صلّى اللّه علیه و آله) تو ادّعاى بزرگى کردى، که هیچ یک از پدران و خاندانت نکردند، ما از تو معجزه اى مى خواهیم، اگر پاسخ مثبت داده، انجام دهى، مى دانیم که تو پیامبر و فرستاده خدایى، و اگر از انجام آن سرباز زنى، خواهیم دانست که ساحر و دروغگویى» پس پیامبر اکرم(صلّى اللّه علیه و آله) فرمود: «شما چه مى خواهید؟» گفتند: «این درخت را بخوان تا از ریشه کنده شود و در پیش تو بایستد» پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم فرمود: خداوند بر همه چیز تواناست. حال اگر خداوند این کار را بکند آیا ایمان مى آورید؟ و به حق شهادت مى دهید؟
گفتند: آرى، پیامبر (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم) فرمود: من بزودى نشانتان مى دهم آنچه را که درخواست کردید، و همانا بهتر از هر کس مى دانم که شما به خیر و نیکى باز نخواهید گشت، زیرا در میان شما کسى است که کشته شده و در چاه «بدر» دفن خواهد شد، «۱» و کسى است «۲» که جنگ احزاب را تدارک خواهد کرد. سپس به درخت اشاره کرد و فرمود: «اى درخت! اگر به خدا و روز قیامت ایمان دارى، و مى دانى من پیامبر خدایم، از زمین با ریشه هایت در آى، و به فرمان خدا در پیش روى من قرار گیر.»
روزى پیامبر اکرم (صلّى اللَّه علیه و آله) و امام على- علیه السّلام- در کوه حرا بودند. کوه به لرزه در آمد. حضرت خطاب به کوه فرمود: «آرام باش! جز پیامبر و وصى او، کسى در روى تو نایستاده است» کوه در همان حال آرام شد
سوگند به پیامبرى که خدا او را به حق مبعوث کرد، درخت با ریشه هایش از زمین کنده شده، و پیش آمد که با صداى شدید چونان به هم خوردن بال پرندگان، یا به هم خوردن شاخه هاى درختان، جلو آمد و در پیش روى پیامبر (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم) ایستاد که برخى از شاخه هاى بلند خود را بر روى پیامبر (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم) و بعضى دیگر را روى من انداخت و من در طرف راست پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ایستاده بودم، وقتى سران قریش این منظره را مشاهده کردند، با کبر و غرور گفتند: «به درخت فرمان ده، نصفش جلوتر آید، و نصف دیگر در جاى خود بماند» پیامبر (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم) فرمان داد. نیمى از درخت با وضعى شگفت آور و صدایى سخت به پیامبر (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم) نزدیک شد گویا مى خواست دور آن حضرت بپیچد، امّا سران قریش از روى کفر و سرکشى گفتند: «فرمان ده این نصف باز گردد و به نیم دیگر ملحق شود، و به صورت اول در آید» پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم دستور داد و چنان شد. من گفتم: لا اله الا اللّه، اى رسول خدا من نخستین کسى هستم که به تو ایمان آوردم، و نخستین فردى هستم اقرار مى کنم که درخت با فرمان خدا براى تصدیق نبوّت، و بزرگداشت دعوت رسالت، آنچه را خواستى انجام داد. امّا سران قریش همگى گفتند: «او ساحرى است دروغگو، که سحرى شگفت آور دارد، و سخت با مهارت است». و خطاب به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم گفتند: «آیا نبوّت تو را کسى جز امثال على علیه السّلام باور مى کند؟» (۲)
۲. شفاى مرض جذام
– شخصى از قبیله جهینه مبتلا به جذام شده بود. حضور پیامبر ( صلّى اللَّه علیه و آله و سلم) رسید و از آن حضرت شفا خواست. حضرت ظرف آبى را طلبید و از آب دهانش در آن ریخت و به آن شخص فرمود: «به بدنت بمال» آن شخص به دستور حضرت، عمل کرد و از آن مرض، خلاصى یافت .(۳)
معجزه طبیعت
۳. لرزش کوه حرا
– روزى پیامبر اکرم (صلّى اللَّه علیه و آله و سلم) و امام على (علیه السّلام) در کوه حرا بودند. کوه به لرزه در آمد. حضرت خطاب به کوه فرمود: «آرام باش! جز پیامبر و وصى او، کسى در روى تو نایستاده است» کوه در همان حال آرام شد. (۴)
۴. پیامبر (ص) و شفاى چشم
در یکى از جنگها، چشم یکى از یاران پیامبر آسیب دید، بحدى که به صورتش افتاد. به حضور حضرت آمد و استغاثه کرد. رسول خدا (صلّى اللَّه علیه و آله و سلم) چشمش را سر جایش گذاشت و چشم آن مرد در آن حال، شفا یافت. و روشنایى و تیز بینیش بیشتر شد.(۵)
۵. گم شدن شتر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)
– روزى شتر رسول خدا (صلّى اللَّه علیه و آله و سلم) گم شد. منافقین طعنه زدند و گفتند: او ما را از اسرار آسمانها خبر مى دهد ولى نمى داند شترش کجاست. وقتى این سخن طعن آمیز، به گوش پیامبر رسید، فرمود: تمام اخبارى که از آسمانها مى گویم از طرف خداست و خدا مرا به همه اسرار آگاه کرده است.
سپس جاى شتر را به آنها نشان داد و فرمود: «افسارش به درختى گیر کرده است» رفتند و شتر را در همان حالى که پیامبر فرموده بود یافتند. (۶)
۶. سفرهاى پیامبر (صلّى اللَّه علیه و آله و سلم) قبل از بعثت
دو سفر پیامبر (صلّى اللَّه علیه و آله و سلم)، قبل از بعثت معروف است. تمام خویشاوندان و نزدیکان، آن را نقل کرده اند. در این سفرها بود که ابرى بر آن حضرت سایه مى افکند و بالاى سر او به همه جا مى رفت و تمام همراهانش آن را مى دیدند. (۷)
۷. گواهى بت بر صدق ادعاى پیامبر (ص)
عدّه اى از عربها، بتى را عبادت مى کردند، ناگهان از بت صدا آمد که «محمّد- صلّى اللَّه علیه و آله- بر شما مبعوث شده و شما را به دین حق دعوت مى کند» مردم با سرعت به طرف پیامبر آمدند و اکثر حاضرین، ایمان آوردند. (۸)
۸. باران در مدینه
از حضرت علی علیه السّلام نقل شده: در مدینه باران سختى بارید، مردم به پیامبر- صلّى اللَّه علیه و آله- پناه آوردند و از او خواستند تا دعا کند. حضرت دست به دعا برداشت و فرمود: «خدایا باران را به حوالى مدینه فرود آور، نه خود مدینه». تمام ابرها به اطراف مدینه کشیده شدند و از خود مدینه باران قطع شد. (۹)
پی نوشت:
۱.ترجمه محاضرات فی الالیهات، علی ربانی، ص ۲۶۳ ، انتشارات مرکز مدیریت حوزه.
۲.نهج البلاغه- ترجمه دشتى، ص ۴۰۱ و۴۰۰ ،ناشر مشهور.
۳. جلوه هاى اعجاز معصومین علیهم السلام، غلام حسن محرمى، ص۲۶، دفتر انتشارات اسلامى، چاپ دوم.
۴.همان، ص ۲۵ به نقل از بحارالانوار، ج۱۸.
۵. همان.
۶. همان، ص ۲۲، به نقل از بحارالانوار، ج۱۸.
۷. همان،ص ۲۲، به نقل از بحارالانوار، ج۱۷ .
۸. همان.
۹.احتجاج- ترجمه جعفرى، ج ۱، ص ۴۶۴.