- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 2 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
اشاره:
محمد بن علی بن موسی مشهور به امام جواد و امام محمدِ تقی (۱۹۵-۲۲۰ق) امام نهم شیعیان اثناعشری است. کنیه او ابوجعفر ثانی است. او ۱۷ سال امامت کرد و در ۲۵ سالگی به شهادت رسید. در میان امامان شیعه، وی جوانترین امام در هنگام شهادت بوده است. سنّ کمِ او در هنگام شهادت پدر، سبب شد تا شماری از اصحاب امام رضا(علیه السلام)، در امامت او تردید کنند؛ برخی، عبدالله بن موسی را امام خواندند و برخی دیگر به واقفیه پیوستند، اما بیشتر آنان امامت محمد بن علی(علیه السلام) را پذیرفتند.
روزى متوکّل عبّاسى جهت ایجاد وحشت و ترس براى حضرت ابوالحسن ، امام هادى علیه السلام و دیگر شیعیان و پیروان آن حضرت ، دستور داد تا لشکریانش که تعداد نود هزار اسب سوار بودند، خود را مجهّز و صف آرائى کنند.
و پیش از آن ، دستور داده بود تا هر یک از آن ها خورجین اسبش را پر از خاک نماید و در وسط بیایانى تخلیه کنند، که در نتیجه تپّه بسیار عظیمى از خاک ها درست شد.
چون لشکریان در اطراف آن صفّ آرائى کردند، متوکّل با حالتى مخصوص بالاى تپّه رفت ؛ و سپس امام علىّ هادى علیه السلام را نزد خویش احضار کرد، تا عظمت لشکر و قدرت خود را به آن حضرت نشان دهد؛ و به وى بفهماند که در مقابل خلیفه هیچ قدرتى ، توان کمترین حرکت را ندارد.
همین که امام هادى علیه السلام کنار متوکّل عبّاسى قرار گرفت و آن صفوف فشرده و مجهّز را تماشا کرد، به او فرمود: آیا میل دارى من نیز لشکر خود را به تو نشان دهم ؟
متوکّل اظهار داشت : آرى .
بعد از آن ، حضرت دعائى را به درگاه خداوند متعال خواند، پس ناگهان ما بین آسمان و زمین ، از سمت شرق و غرب ، لشکریانى مجهّز صفّ آرائى کرده و منتظر دستور مى باشند.
متوکّل با دیدن چنین صحنه اى مدهوش و وحشت زده گردید.
و چون او را به هوش آوردند، حضرت به او فرمود: ما با شما در رابطه با مسائل دنیا و ریاست ، درگیر نخواهیم شد؛ چون که ما مشغول امور و مسائل مربوط به آخرت هستیم ، به جهت آن که سراى آخرت باقى و أ بدى است و دنیا فانى و بى ارزش خواهد بود.
بنابر این ، از ناحیه ما ترس و وحشتى نداشته باشید؛ همچنین گمان خلاف و بد درباره ما نداشته باشید.(۱)
پی نوشت:
۱. إ ثبات الهداه : ج ۳، ص ۳۷۷، ح ۴۶، مجموعه نفیسه : ص ۲۳۶٫