- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 11 دقیقه
- توسط : محمد ارباب
- 0 نظر
انقلاب اسلامی ایران، برآیند همه نهضت ها و جنبش های اسلامی دو سده اخیر در جهان اسلام است و یکی از مهم ترین دستاوردهای آن، گسترش «مرزهای جبهه مقاومت اسلامی» در برابر استکبار جهانی است.
این نوشتار با طرح بنیادی ترین پرسش ها در خصوص پیشینه، ماهیت، ضرورت، ابعاد، سطوح و کارکردهای مقاومت، در صدد تبیین «سهم مقاومت اسلامی در ایجاد و بسط تمدن نوین اسلامی» از طریق ترسیم نمودار تحولات آن در تجربه جمهوری اسلامی ایران در چهار سطح «نظر، سند، عمل و راهبرد» است. نوشتار حاضر در صدد است فرضیه ترکیبی ذیل را اثبات کند:
هر تمدنی مسبوق به تحول روحی متناسب با خود است و مقاومت، بستر ظهور و رشد تحولات روحی متناسب با تمدن اسلامی را ایجاد می کند؛ بلکه مقاومت در بسط و رشد آن، سهمی بسزا دارد و اساسا مقاومت در شکل دهی غیریت هویت تمدنی مدخلیت دارد.
ماهیت و چیستی مقاومت اسلامی
مسائل ذیل در زمره برخی از مهم ترین مسائل نظری درباره ماهیت و چیستی مقاومت است:
مقاومت، واگرایی یا همگرایی؟
هر عنصر تفرقه زا و مستقل، خصلتی ضد تمدنی خواهد داشت. کشورهای اسلامی واحدهای جغرافیایی تمدن اسلامی خواهند بود و در اینجا نیز هر عاملی که باعث گسست پیوند آنها شود، بی گمان تحقق تمدن نوین اسلامی را به تعویق خواهد انداخت.
مقاومت اسلامی از دو جهت برای ایجاد تفرقه و واحدهای مستقل مستعد است: نخست از آن روی که تحقق آن مستلزم تحمیل هزینه ها و تحمل مشکلاتی است و این مسئله نه تنها باعث می شود برخی از آنها از مسیر مقاومت بازمانند و پیوند خود را از کشورهای مقاومت بگسلند؛ بلکه به دلیل ماهیت اسلامی مقاومت، همچنین باعث می شود کشورهای بازمانده انگ غیر اسلامی بخورند و زمینه روانی آنها برای پیوستن به بلوک مقابل جبهه مقاومت اسلامی فراهم آید؛
و دوم از آن روی که خلوص اسلامی مقاومت باعث می شود به صورت پیشینی، آن دسته از دولت ها و دولتمردان جهان اسلام را که قرابتی با این خلوص ندارند، کنار بزند و در برابر آنها نیز همچون دشمنان آشکار اسلام صف آرایی نماید.
روشن است نتیجه دو جهت یاد شده، نوعی تفرقه زایی در جهان اسلام است. با این اوصاف آیا باز هم می توان از مقاومت اسلامی به مثابه ظرفیتی برای تحقق و تداوم تمدن نوین اسلامی یاد کرد یا خیر؟
بی گمان تمامی اقدامات بزرگ -درست به این علت که بزرگ هستند- از همراهی همه مصادیق بالقوه خود محروم اند و تنها با برخی از آنها تحقق می یابند؛ همچنان که پروژه «تحصیلات تکمیلی» نیز به دلیل مجاهدتی که مستلزم تحقق آن است، با همراهی عملی همه نیازمندان بدان رغم نمی خورد ولی مهندسان و طراحان علم، در عقلانیت تحصیلات تکمیلی تردید نکرده اند.
پروژه مقاومت نیز از این قاعده مستثنا نیست؛ به عبارت دیگر پدیده هایی از جنس انقلاب، تحصیل، مقاومت و… را نه از حیث مصادیقی که از همراهی با آنها بازمانده اند، بلکه همواره از حیث مصادیقی که بازیگر آنها شده اند و نتایج و پیامدهایی که از آنها حاصل شده، قابل مطالعه شده اند. اساسا وضعیت جهانی شدن مانع از قطع ارتباط کامل آن حتی با کشورهای مخالف است؛ مهمتر اینکه روح مقاومت «اطاعت نکردن» است، نه «تعامل نکردن».
ایران پسا انقلاب بارزترین نمونه کشورهای جبهه مقاومت اسلامی است که به رغم تلاش های بی وقفه، تبلیغات دروغین و ادعاهای غیرواقعی کشورهای استکباری، مبنی بر انزوای بین المللی ایران، افزایش روزافزون قدرت درونی و تاثیرگذاری بیرونی آن به اندازه ای است که آن را به جدی ترین کابوس دشمنانش تبدیل کرده است.
مقاومت هویتی اجتماعی
انسان موجودی اجتماعی است و هویت وی نیز هویتی سیال و همواره در حال شدن و تغییر است؛ زیرا جهان انسانی مرکب از اراده های انسانی و در نسبت با ودایع فعال و خلاق الهی است؛ از این رو تحقق مقاومت همچون دیگر پدیده های اجتماعی مستلزم تحقق زیر ساخت هایی اجتماعی است که معمولا طی یک زمان نسبتا طولانی فراهم می آیند؛
برای نمونه ظهور آیت الله خمینی -به مثابه نماد مقاومت اسلامی در برابر استکبار جهانی در سده اخیر- معلول یک تاریخ نسبتا طولانی از ده ها نهضت بیداری اسلامی بوده و در فرض نبود چنین تاریخ و نهضت هایی در جایی دیگر، بی گمان نباید انتظار ظهور یک خمینی دیگر در آنجا را داشت. بر همین اساس می توان درستی سخن راشد الغنوشی که مقایسه خودش با امام خمینی را نادرست خوانده بود، اذعان کرد؛ زیرا عقبه تاریخی کشور تونس تفاوتی آشکار با ایران دارد.
البته چون در عرصه اجتماعی، مولفه هایی چون تبلیغات، شهرت، جایگاه حقوقی و… تعیین کننده هستند، بر این اساس حتی نرم افزارهای قوی مقاومت نیز مادام که از مقبولیت اجتماعی مناسب برخوردار نباشند، نمی توانند به جریان اجتماعی تبدیل شوند.
نسبت مقاومت اسلامی و مفاهیم دینی مرتبط
از جهت تطبیق بر فرهنگ های گوناگون بشری، تطبیق یاد شده بحثی جامعه شناختانه است که نمونه ای از آن تبدیل عبارت «جهاد شرعی» به مفهوم «مقاومت مدنی» است. اما تقریبا همه کسانی که درباره جهاد اسلامی سخن گفته و کتاب نوشته اند، جهاد در قرآن و روایات را از نوع «جهاد سخت و آشکار» فهم کرده اند.[۱]
برخی فقیهان بدون هیچ تفاوتی، از «فقه الجهاد الدفاعی» با عنوان «فقه المقاومه» یاد کرده اند.[۲] این بدین معناست که همه احکام جهاد دفاعی درباره جبهه مقاومت تطبیق پذیر است.[۳] استفاده کامل و دائم مفهوم مقاومت به جای مفهوم جهاد، بسیاری از ظرفیت های این مفهوم شرعی را تعطیل یا حداقلی خواهد کرد.
نسبت مقاومت اسلامی و جریان های دینی مرتبط
تامل نظری در مفهوم و مصداق مقاومت اسلامی و تبیین نسبت آن با دیگر مفاهیم اسلامی مرتبط، از آن روی ضرورت دارد که بدین وسیله مرزهای مفهومی و تئوریک آن از الگوهای بدیل و تحریفی درباره اسلام جدا می شود:
جریان تکفیری
مقاومت اسلامی دو تفاوت اصلی با جریان تکفیری دارد؛ نخست اینکه جریان تکفیری رویکرد سلبی دارد و در پی نفی دیگران است؛ اما جریان مقاومت اسلامی بیشتر رویکرد اثباتی دارد و در پی اثبات خود است. دوم و مهم تر اینکه ماهیت مقاومت و زبان آن به گونه ای است که می تواند عقلانیت خود را به گفتگوی دیگران و حتی به امضای مخالفانش نیز برساند.
جریان لیبرال
جریان لیبرال با رویکردی مسامحی در صدد است چهره رحمانی اسلام را به نمایش بگذارد تا خود را از اتهام خشونت تکفیری مبرا کند؛ در حالی که کارویژه مهم جریان لیبرال، کمرنگ کردن و یا برداشتن مرزهای خودی است؛ ولی کارویژه مهم جریان مقاومت اسلامی، شفافیت مرزهای جبهه خودی از غیرخودی است و از آنجا که مرز (ماهیت) حد فاصل میان یک هویت از غیر آن است، هویتی بودن جریان مقاومت و ضدهویتی بودن جریان لیبرال به آسانی قابل تایید است.
ضرورت و عقلانیت مقاومت اسلامی
همه هویت ها -به جز ذات حضرت باری تعالی- دارای ماهیت هستند. ماهیت هر شیء حد وجودی آن را تعیین می کند؛ به گونه ای که خارج از آن را نمی توان با هویت داخلش یکسان دانست. پدیده های اجتماعی نیز ماهیتی اجتماعی دارند؛ برای نمونه، تمدن ها دارای هویت هستند و از همین رو می توان آنها را به اسلامی، غربی، باستانی و… متصف کرد.
تجربه تاریخ بشری لبریز از مواردی است که تمدن ها به دلایلی از جمله توسعه قلمرو، تامین نیازهای ضروری و غیرضروری، جاه طلبی های انسانی و… ورود خود به ساحت تمدن های رقیبشان را آگاهانه مهندسی کرده و به نوعی تهاجم فرهنگی دست زده اند.
این بدین معناست که اولا اگر یک اندیشه برنامه ای ایجابی برای صحنه عمل عرضه نکند، دیگران این برنامه را عرضه خواهند کرد و ثانیا هر برنامه عملی در صحنه واقع – هم چنان که فایرابند در ایده «حذف از طریق جایگزینی» مطرح می کند- به طور طبیعی به حذف برنامه های دیگر می انجامد. بر این اساس عقلانیت جبهه مقاومت، افزون بر جلوگیری از ورود برنامه های بیگانه به درون یک تمدن، پاسداری از برنامه های موجود تمدن مستقر نیز است.
از منظری دیگر باید اشاره کرد در فلسفه اثبات شده علت غایی، بخشی از عقلانیت علل دیگر (علت مادی، علت صوری و علت فاعلی) را تبیین و تامین می کند. هدف نهایی جبهه مقاومت دستیابی مستضعفان به کمال از طریق آزادسازی آنان از یوق استکبار است. واضح است رسیدن به چنین هدفی از معبر سختی ها، تحریم ها، جنگ ها و… میسر خواهد بود.
تمدن پژوهان تصریح کرده اند، رفاه تمدنی اگر ماهیتش چنان گردد که وجود سختی ها را حداقلی کند، به نحو متناقض نمایی می تواند زمینه های فروپاشی تمدن را فراهم کند. با لحاظ این نکته می توان اطمینان یافت جریان مقاومت که همواره با سختی ها و مشکلات ویژه ای قرین است، سوپاپ اطمینانی برای جلوگیری از فروپاشی درونی تمدن است.
ابعاد، سطوح و انواع مقاومت
به نظر می رسد به تعداد چهره های دشمن بتوان چهره هایی از مقاومت را ترسیم کرد و بر این اساس اگر دشمن را موجودی ذوابعاد و دارای چهره های متعدد بدانیم، مقاومت نیز مفهومی ذوابعاد و دارای چهره های متفاوت خواهد بود؛
برای نمونه دشمنی سیاسی آمریکا و غرب با جمهوری اسلامی که مصادیق آن در تلاش های استعماری به منظور وابسته تر کردن ایران به خودشان، هم پیمانی استراتژیک با دشمنان ایران، حمایت نکردن از ایران در قطعنامه های بین المللی و… جلوه نموده، باعث به وجود آمدن مقاومت سیاسی با شعار اجتماعی «مرگ بر استکبار» (آمریکا، غرب، اسرائیل و….) توسط ایرانیان شده است.
همچنان که دشمنی مستکبران با جمهوری اسلامی ایران در ساحت علم که از طریق تئوری پردازی در حوزه علوم انسانی معطوف به تقویت بنیان های مدرنیته غربی و سست کردن بنیان های فرهنگ ها و تمدن های مخالف با تمدن غرب، تحریم دانش های بنیادین اساسی برای پیشرفت ایران و کشورهای اسلامی دیگر، ترور سخت و نرم شخصیت های علمی ایرانی، تبلیغات منفی درباره وضعیت علمی دانشمندان در ایران و متقابلا ارائه چراغ سبزهای مستمر جهت فرار آنها به غرب و… جلوه کرده و باعث ایجاد مقاومت علمی ایرانیان در برابر غرب شده است.
مقاومتی که در عرصه پزشکی در قامت طب سنتی در حال تحدی برای درمان بیماری هایی است که طب مدرن از درمان آنها ناتوان مانده است. همزمان حوزه هایی از طب مدرن از جمله سلول های بنیادین نیز حائز رتبه های انحصاری جهانی شده است.
مهم تر از همه اینکه در حوزه علوم فنی و مهندسی از جمله صنایع موشکی، انرژی هسته ای و… به چنان توفیقی دست یافته که تمام جبهه استکبار جهانی را به انفعال و موضع گیری در خصوص خود کشانده است.
در حوزه اقتصادی نیز دشمنی غرب با جمهوری اسلامی ایران که بیشتر از همه، خود را در تحریم کالاهای اساسی و مورد نیاز آن نشان داده، باعث ایجاد مقاومت اقتصادی شده است. مقاومت یاد شده به ویژه در سال های اخیر از طریق نظریه پردازی در خصوص کلیدواژه «اقتصاد مقاومتی» باعث شده وابستگی اقتصاد ایران به مسئله نفت را مورد پرسش جدی قرار دهد و در نهایت به خلق سیاست هایی بینجامد که حمایت حداکثری از تولیدات ملی و استفاده حداقلی از کالاهای غربی را نشانه رفته است.
در حوزه نظامی، افزون بر توفیق در دفاع مقدس هشت ساله، اکنون با پیوست فرهنگی اش به توسعه نفوذ نرم ایران در منطقه غرب آسیا انجامیده است. بدین ترتیب باید پذیرفت تحقق ابعاد متفاوت مقاومت در یک ملت باعث می شود استعداد تمدنی آن ملت تقویت شود.
آثار و کارکردهای مقاومت اسلامی
آثار و نتایج یک مفهوم و پدیده می توانند بخشی از عقلانیت آن را تامین کنند. مهم ترین اثر مقاومت، ظرفیت سازی برای جامعه است؛ چراکه در بستر مقاومت، استعدادهای بالقوه انسان و جامعه کشف و شکوفا می شوند. اساسا فلسفه مشکلات در نظام احسن الهی، چیزی جز زمینه سازی برای تکامل آدمی نیست. واقعیت این است که انسان ها در بستر بلا و مشکلات، بیشتر از بستر رفاه و امنیت فعال می شوند.
بر پایه این تحلیل شاید بهتر بتوان راز گرفتاری های فراوان و شدید اولیای الهی را درک کرد. تکامل اجتماع نیز در مواجهه با بلاها و مشکلات رقم خواهد خورد. بدین ترتیب اهمیت مقاومت به این است که مقاومت، نرم افزار مواجهه درست انسان و جامعه با مشکلات است.
تجربه تاریخی کشورهای اسلامی نیز نشان داده مقاومت اسلامی میزان مراجعه به میراث اسلامی را افزایش داده و از طریق آن کاربست اجتماعی میراث را تقویت و تشدید کرده است.
راز این قضیه در این نکته نهفته است که مقاومت در یک پیش زمینه روانی مناسب که معمولا ناشی از احساس مورد ظلم قرار گرفتن است، شکل می گیرد؛ بدین معنا که زمینه یاد شده باعث می شود در ارتباطات اجتماعی همواره مظلوم دست برتر را در اختیار داشته باشد.
تجربه تاریخی نیز نشان داده استعداد روانی به مثابه یکی از پیش شرط های مهم خیز تمدنی عمل کرده، اهمیت آن چنان است که بسیاری از کشورها دستیابی بدان را مهندسی می کنند. آنچه مهم است، تفطن به این مسئله است که استعداد یاد شده کمتر از طریق توصیه های پیشینی حاصل می شود؛ بلکه هر گاه شروط دیگر خیز تمدنی حاصل شوند و به یکدیگر اتصال یابند، امت واجد بیشترین استعداد روانی برای این خیز می شود.
پیشینه مقاومت در جهان اسلام
می توان در صدر اسلام از دو واقعه «شعب ابی طالب» و «کربلا» به عنوان دو بستر تحقق مقاومت اسلامی یاد کرد که البته این دو تنها نمونه های مقاومت صدر اسلام نیستند.
جنبش های اسلامی در شبه قاره هند، از جمله جنبش خلافت،[۴] جنبش جماعت تبلیغی،[۵] جنبش علیگر،[۶] جنبش اسلامی دانشجویان هند[۷] و… ؛[۸] جنبش های اسلامی در سرزمین های عربی، از جمله جنبش اخوان المسلمین (مصر، ترکیه، تونس و…)، نهضت عمر مختار در لیبی، انقلاب ۱۹۲۰ عراق، جنبش النهضه در تونس، جنبش اسلام گرایی الجزایر، جنبش جهاد و حماس در فلسطین و در نهایت جنبش حزب الله لبنان؛ جنبش های اسلامی در سرزمین های غیر عربی، از جمله نهضت اسلام گرایی سعید نورسی در ترکیه (که ضمن انشعابش به چندین جریان، در نهایت موفق به کسب قدرت سیاسی شد)، انقلاب اسلامی ایران و… تنها بخشی از جریان مقاومت اسلامی در سده های اخیر هستند که به صورت آشکار و بیشتر با رویکردی سیاسی شکل گرفته و همه به تقویت هویت اسلامی در برابر هویت غربی کمک کرده اند.
هر چند پایان ظاهری بسیاری از جنبش های یاد شده به گونه ای است که در بادی امر شکست خورده و ابتر به نظر می رسند، این هرگز نظریه «مقاومت های شکننده» جان فورن را اثبات نمی کند؛ زیرا اولا هر شکستی در نهضت های سابق برای نهضت های لاحق، سرمایه ای بس سنگین و عبرتی راهبردی تولید کرده است؛ ثانیا سمفنونی نهضت های یادشده به تقویت هویت اسلامی و گذار از هویت های تحمیلی غربی کمک کرده است.
به بیان دیگر نمودار جنبش های مقاومت اسلامی نموداری تکاملی است که قادر به یکپارچه کردن جهان اسلام است. به طورکلی میراث سنگین مقاومت اسلامی در دوره معاصر کارکردهای تمدنی چندگانه ای داشته که برخی از مهم ترین آنها عبارت اند از:
جلوگیری از فروپاشی تمدنی
استعمار غرب به صورت کاملا آگاهانه در صدد شد تا حضور مستمر خود در جهان اسلام را از طریق «تحریف، نابودی و انتقال میراث تمدنی مسلمین» و جابجایی آنها با میراث تمدنی غربی ضمانت بخشد. اعتراض نخبگان جهان اسلام به این سیاست شوم باعث بیداری توده های مسلمان و درنهایت شکل گیری نهضت های مقاومت اسلامی و از بین رفتن ضمانت مذکور شد.
«گستردگی زمانی – مکانی» و «تنوع محتوایی – روشی» نهضت های یاد شده باعث سنگین شدن چگالی مقاومت در جهان اسلام و به تبع آن جلوگیری از فروپاشی تمدن اسلامی شد.
جلوگیری از انحلال تمدن اسلامی در تمدن غربی
حضور فراگیر غرب از طریق ترویج و نهادینه شدن سبک زندگی غربی در عمق تمدن اسلامی می توانست اتفاق بیفتد. جریان مقاومت اسلامی ضمن توجه داشتن و توجه دادن به حجیت و اصالت الگوی زیست اسلامی، استمرار فرهنگ و تمدن اسلامی را ممکن کرد.
تشدید استعداد جهان اسلام برای ورود به تمدن نوین اسلامی
جریان مقاومت اسلامی از طریق بازسازی هویت اسلامی باعث ایجاد ظرفیت های نهادی شد. مهم ترین ظرفیت نهادی برآمده از جریان مقاومت را می توان در تحقق نهاد حکومت در تجربه جمهوری اسلامی ایران دانست.
نتیجه گیری
مقاومت اسلامی را می توان به عنوان یکی از راهبردی ترین و اساسی ترین استراتژیک در مقابله با دشمن و استکبار دانست؛ مقاومت حقیقی می تواند ملت ها را در همه زمینه های علمی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی رو به جلو ببرد و برگ برنده ای در مقابله با دشمن باشد. مقاومت نظامی در برابر تجاوز دشمن بیشتر به چشم خورده و بهتر می تواند آثار مقاومت را به ملت های مستضعف نشان دهد؛ باور به مقاومت می تواند ملت ها را در برابر دشمن در جهات گوناگون سربلند قرار دهد.
پی نوشت ها
[۱]. ر.ک: جهاد در قرآن؛ مقدمه.
[۲]. ر.ک: پژوهشی تطبیقی در فقه مقاومت؛ ص ۱۳ (مقدمه ناشر).
[۳]. برای اطلاع تفصیلی از احکام دفاع و مقاومت در فقه شیعه و سنی، ر.ک: همان، ص ۲۴-۳۹.
[۴]. طی سال های ۱۹۱۹ – ۱۹۲۴ میلادی با اوج گیری بحران خلافت و طرح حذف آن، مسلمانان هند جنبشی را – تحت رهبری برادران محمد علی (م. ۱۹۳۱م) و شوکت علی (م. ۱۹۳۸م)، ابوالکلام آزاد (م. ۱۹۵۶م) و مختار محمد انصاری (م. ۱۹۳۶م) – به منظور ارتقای سلطان عثمانی به عنوان خلیفه جهان اسلام به راه انداختند..
[۵]. جنبش جماعت تبلیغی در اوایل قرن بیستم توسط مولانا الیاس به سال ۱۹۲۶ میلادی در میوات هند مستعمره با رویکردی غیر سیاسی و به عنوان شعبه ای از جریان دیوبند تاسیس شد.
[۶]. این جنبش توسط سیداحمدخان هندی با رویکردی متضاد با رویکرد جنبش های سلفی به منظور مقاومت در برابر انحصارهای مدنی هندوها از طریق رشد علمی-مدنی مسلمانان تاسیس شد.
[۷]. جنبش اسلامی دانشجویان هند در سال ۱۹۷۷ میلادی در علیگر با هدف آزادی هند از تاثیرات فرهنگ مادی غرب و کمک به مسلمانان برای زندگی کردن بر اساس الگوهای اسلامی و با شعار «الله پروردگار ما، قرآن قانون اساسی ما، محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) پیامبر ما، جهاد شیوه ما و شهادت آرمان ماست»، تاسیس شد.
[۸]. ر.ک: محمدرضا حاتمی و مرتضی بحرانى؛ دایره المعارف جنبش های اسلامی؛ بخش «جنبش های اسلامی شبه قاره هند».
منابع
- حاتمی، محمدرضا و مرتضی بحرانى؛ دایره المعارف جنبش های اسلامی؛ ج ۱، تهران: پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی، ۱۳۹۲ش.
- آصفی، محمد مهدی؛ پژوهشی تطبیقی در فقه مقاومت؛ ترجمه علی کارشناس، ج۱، قم: زمزم هدایت ۱۳۹۵ش.
- لنکرانی، محمد جواد فاضل؛ جهاد در قرآن(چاپ آزمایشی)؛ قم: مرکز فقهی ائمه اطهار، ۱۳۹۴ش.
- نجفی، محمد حسن؛ جواهر الکلام؛ بیروت: دار احیاء التراث، ۱۴۰۴ق.
اقتباس از کتاب کارنامه تمدنی جمهوری اسلامی ایران (چکیده کتاب عیار تمدنی جمهوری اسلامی ایران)؛ عباس حیدری پور، انتشار یافته توسط پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، ص ۵۵ الی ۷۷.