- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 6 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
اشاره
نظر به اهمیت نقش تشیع در تاریخ، بخصوص نقشى که شیعه در تمدن عظیم اسلامى داشته است، لازم دیده شد که طى نشستى با حضور حجج اسلام آقایان مهدى پیشوائى ویعقوب جعفرى، درباره این مطلب به گفتگو بپردازیم: – تعریف تمدن چیست؟
حجه الاسلام پیشوائى: علما ودانشمندانى که در زمینه تمدن کتاب نوشته اند، همچنین نویسندگان لغت نامه ها و فرهنگنامه ها، همگى معتقدند که تمدن از کلمه «مدینه» به معناى شهر گرفته شده و تمدن با مدنیت (شهرنشینى) هم معناست; اما در مفهوم اصطلاحى، به مرحلهاى از زندگى بشر اطلاق مى شودکه بشر داراى پیشرفت و تحولى گردیده و ابزارمند شده باشد و با ایجاد تحول، به زندگى خود رفاه ببخشد.
یکى از دانشمندان معاصر آمریکایى مى گوید: بشرت اکنون سه نوع تمدن داشته و سه مرحله را پشت سر گذاشته است:
اول، زمانى که با کشاورزى آشنا شد.
در این مرحله، بشر با ذخیره سازى و کشت زمین آشنایى پیدا کرد.
لذا، این مرحله را، که تحولى در زندگى انسان به وجود آورد، «تمدن کشاورزى» مى گویند.
دوم، مرحله پس از آن است که «تمدن صنعتى» به وجود آمد.
در این مرحله، بشر به صنعت دستیافت وبرفولاد وآهن چیره گشت.
سوم، تمدن زمان معاصر است که دوران «تمدن علم» است.
در این دوره، هر کشورى که بیشتر از این نوع تمدن بهره مند باشد از سایران جلوتر است.
لذا، مى توان کشورها را نیز به تبع برخوردارى از این نوع تمدنها، به سه نوع تقسیم بندى نمود.(۱)
حجه الاسلام جعفرى: تمدن مى تواند دو جنبه داشته باشد: جنبه مادى و جنبه معنوى. جنبه مادى تمدن صنعت، کشاورزى، پیشرفتهاى علمى و مانند آن است که امروز دنیا به آن رسیده است.
اما تمدن جنبه هاى معنوى هم مى تواند داشته باشد و آن عبارت از رسیدن جامعه به همزیستى مسالمت آمیز است.
این، نوع برتر تمدن است; یعنى فقط کافى نیست که بگوییم جامعهاى از نظر صنعتى پیشرفت دارد، (البته این هم تمدن است ولى تمدن مطلوب که انسان را خوشبخت سازد، نیست) تمدن مطلوب تمدنى است که در آن بشر به بلوغ فکرى رسیده باشد; دست کم، به این مرحله رسیده باشد که مزاحم دیگرى نشود.
این قسمت از تمدن با معناى لغوى و لفظ تمدن نیز بیشتر تناسب دارد.
در لفظ مدینه، وجود فرهنگ نیز ضرورى است: اما در جوامع بدوى و غیر متمدن چنین چیزى وجود ندارد.
لذا، وقتى جامع هاى از بدویت به مدنیت مى رسد مى گویند به تمدن رسیده است.
این نکته را باید اضافه کرد که درست است که تمدن به این دو قسم تقسیم مى شود و قسم دوم مهمتر از قسم اول است ولى در اصطلاح، وقتى سخن از تمدن به میان مىآید بیشتر به جنبه هاى مادى آن توجه مى شود:
یعنى جامعهاى را متمدن مى دانند که از نظر صنعتى پیشرفت کرده باشد.
بنابراین، لازم است در بحثها این دو در کنار هم در نظر گرفته شود.
حجه الاسلام پیشوائى: از نظر ما، تمدن صنعتى و کشاورزى (تمدن مادى) کافى نیست ولى ممکن است غربیها و مکاتب دیگر این نظر را نپذیرند. از عوارض تمدن غربى این است که تمام ابزار و عوامل صنعتى در راه تخریب بشریت به کار مىرود و به جاى تامین آسایش، بهترین مغزها را در استخدام صنایع تسلیحاتى قرار مى دهند.
در واقع، آنها آزادى علمى را هم سلب کرده اند و علم و دانش را در اختیار اغراض غیر انسانى خود قرار داده اند.
از این نظر، مىتوان گفت که تمدن مادى به تنهایى کافى نیست. از مجموع مباحث مطرح شده، به دست آمد که تمدن به طورکلى عبارت است از مجموع دستاوردهاى مادى و معنوى بشر در هر جامعهاى – تمدن اسلامى چیست؟
حجه الاسلام پیشوائى: مقصود از تمدن اسلامى پیشرفتهاى مسلمانان مى باشد که با الهام از تعالیم اسلام، در محیط اسلامى به وجود آمده است: مانند علوم انسانى، اعم از فلسفه، کلام و مانند آن.
مسلمانان در این قسمتها پیشرفتهایى داشته اند و در شکوفایى آنها سهیم بوده اند.
در مظاهر مادى، مقصود از تمدن اسلامى این است که مسلمانان با الهام از تعلیمات اسلام چه نقشى درعلم و صنعت، مثلا پیشرفت پزشکى، تاسیس بیمارستانها و کتابخانه ها و این قبیل امکانات رفاهى داشته اند.
حجه الاسلام جعفرى: تمدن اسلامى برخاسته از تعلیمات اسلامى است و یک تمدن باز یا یک تمدن مطلق نیست، تمدنى نشات گرفته از اندیشه هاى اسلامى است و باتوجه به تشویق هاى پیامبر اسلام _ صلى الله علیه و آله و سلم _ و بزرگان دین از علم و دانش، این تمدن پا گرفته و در اثر آشنایى با تمدنهاى بیگانه و مسلمان شدن کشورهاى متعدد این تمدن رشد کرده است.
به قول تاینبى، تمدن اسلام تمدنى است که در آن بسیارى از تمدنها ادغام شده: زیرا این تمدن از تمدنهاى ایران، هند، یونان، روم و دیگر کشورها اقتباس کرده است.
البته اساس کار، تشویق هایى است که پیامبر و ائمه _ علیهمالسلام _ نسبتبه کسب علم و دانش داشته اند.
حجه الاسلام پیشوائى: یکى از نویسندگان در باره تمدن اسلامى نوشته است: قرآن کریم به تشکیل جامعه «اعلون» (جامعه برتر از نظرا آگاهى، خیر و فضیلت) دعوت کرده است:
«وانتم الاعلون ان کنتم مؤمنین» (آلعمران:۱۳۹);
شما اگر مؤمن باشید (در نظر و عمل) همان برترانید.(۲) قرآن چون اینگونه به مسلمانان بها داده بنابراین، مسلمانان به دنبال برترى علمى و صنعتى بودند. قرآن اینگونه به آنها خط فکرى داده است.
علاوه برآن،چون مسلمانان چنین طرز تفکرى داشتند،درحالى که قرآن خصلت سلاطین دنیا را چنین بیان کرده است
(ان الملوک اذا دخلوا قریه افسدوها و جعلوا اعزه اهلها اذله)،(۳)
اما فاتحان مسلمان به هر جا که وارد مى شدند کتابخانه، مراکز علمى و مساجد دایر مى کردند.
این الهام گرفته از تعلیمات اسلامى آنها بود.
— آیا نقشى که شیعیان در تاریخ و تمدن اسلامى داشتند مخصوص شیعیان امامى است یا منظور مطلق شیعیان، اعماز زیدیه، فاطمیان و غیر آنها مى باشد.
حجه الاسلام جعفرى: در تاریخ اسلام، تشیع در سه مورد به کار مى رود: اول، تشیع به معناى خاص کلمه که منظور از آن اعتقاد به خلافت بلافصل حضرت على _ علیه السلام _ است و همه فرقه هاى امامى، زیدى و سایر مذاهب شیعى را در بر مى گیرد.
دوم، پس از قتل عثمان، عدهاى اندک به عثمان وفادار ماندند و بیشتر مسلمانان براى بیعت به حضرت على _ علیه السلام _ روى آوردند. این عده فراوان، که در آن زمان از عثمان حمایت نکردند و از او اعراض نمودند، گرچه اعتقادات شیعه به معناى خاص کلمه را هم نداشتند و دو خلیفه پیشین را نیز قبول داشتند، «شیعه على _ علیه السلام _» در مقابل «شیعه عثمان» یا «عثمانیه» خوانده شدند.
(۴) کسانى که در تاریخ به عنوان شیعه معرفى شدهاند ولى در عین حال، شیعه اصطلاحى نیستند این افرادند.
سوم، به طورکلى، هر کسى محب اهلبیت _ علیهمالسلام _بوده در تاریخ به شیعه معروف شده است، حتى به عنوان مثال، برخى از معتزله هم که شیعه به معناى خاص کلمه نبودند چون از نظر علمى و فضایل نفسانى قایل به تفضیل حضرت على _ علیه السلام _ بودند شیعه (معتزلى) خوانده شده اند.
آنچه در اینجا مورد نظر است شیعه به معناى خاص کلمه مى باشد.
منظور از تمدن شیعى مورد بحث در اینجا نیز همان تمدنى است که شامل همه فرق شیعى مى شود; فرق شیعى امامى، زیدى و اسماعیلى که ظاهرا در دنیا غیر از این سه فرقه، فرقه شیعى دیگرى وجود ندارد; اگر هم باشد تعدادشان بسیار اندک است.
البته درگذشته، شیعه فرق متعددى داشته است.
کتاب فرق الشیعه نوبختى قریب پنجاه فرقه براى شیعه ذکر کرده که بیشتر آنها منقرض شده اند; از این همه، آن که در تاریخ نقش داشته واکنون نیزموجود است سه فرقه بوده:
۱- شیعه امامى اثنى عشرى;
۲- شیعه زیدى که پیروان آن در یمن مى باشند.
۳- شیعه اسماعیلى که همان فاطمیان مصرند و اکنون نیز در شامات زندگى مى کنند.
(فاطمیان مصر شیعه امامى نبودند.)
پس پیشرفت تمدن شیعى به دلیل فعالیتهاى این فرقهها بوده که البته پیشرفتهاى اینها از برکت تعالیم اهل بیت _ علیهمالسلام _ بوده است.
— با توجه به ابعاد مادى و معنوى تمدن، نقش شیعیان در بعد معنوى بیشتر بوده استیا در بعد مادى تمدن اسلامى؟
حجه الاسلام جعفرى: تمدن مادى نیازمند برخوردارى از یک سلسله امکانات مادى است که متاسفانه شیعه در طول تاریخ، این امکانات را یا به طور کلى در اختیار نداشته یا کمتر داشته است; زیرا معمولا حکومتهاى موجود با شیعیان رابطه خوبى نداشته اند و طبعا در مقاطع کوتاهى از زمان، اگر حکومتى در اختیار شیعه بوده تمدن شیعى از نظر مادى نیز خود را شکوفا ساخته است; مانند حکومت فاطمیان در مصر یا آلبویه در بغداد که در مقطع خاصى شیعه حکومت پیدا کرد و کارهاى مهمى نیز انجام داد.
اما در بعد معنوى، مساله بر عکس است; چون شیعه با اهلبیت _ علیهمالسلام _ و سرچشمه علوم اسلامى ارتباط داشته لذا، از بعد معنوى، شیعه بالاتر و برتر از دیگر فرق اسلامى بوده است; مثلا، احادیث دینى، که از ائمه _ علیهمالسلام _ به ما رسیده، فرهنگ غنى و گستردهاى در این زمینه براى شیعه به وجود آورده است.
عمده این احادیث نیز از امام باقر و امام صادق _ علیهما السلام _ است که در دوران فترت بین حکومت بنى امیه و بنى عباس فرصتى براى ترویج این مسائل پیدا کردند.