- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 10 دقیقه
- توسط : ناظر محتوایی شماره یک
- 0 نظر
حراست از پیوند خویشاوندی و راهکارها
قرآن در پی تحکیم انسجام خویشاوندی و استفاده از آن جهت تأمین رفاه، آرامش و آبادانی در حیات اجتماعی است. دستیابی به چنین اهدافی یقیناً به حمایت آگاهانه از خانواده هستهای نیز میانجامد:
“تعالیم اسلام با تأکید بر روابط خویشاوندی به دنبال حمایت از این خانواده کوچک و کمک به رشد و حل مشکلات آن است. با تقویت روابط خویشاوندی، در مراتب متعدد آن، میتوان در جهت حل مشکل خانواده یا دست کم کاهش آن گامهای جدی برداشت.” (۱)
آموزههای دینی که در تحکیم پایههای انجمن خویشاوندی کارآمدی دارد، متنوع است و در تمامی آنها نفع رسانی متقابل مطرح میباشد. در یک جمع بندی میتوان تمام آنها را به دو بخش تقسیم کرد و تحت دو عنوان به مطالعه و دقت گرفت.
۱- راهکار حقوقی
پارهای از آموزههای کارآمد در جهت تحکیم روابط و انسجام گروه خویشاوندی، ماهیت حقوقی دارد؛ یعنی در پیشنهاد تطبیق آنها اراده قانون گذار و شارع بیشتر از اراده فرد نفع رسان نقش دارد. در مواردی، مخالفت یا اقدامات منفی نفع رسان، وی را تحت پیگرد قانونی قرار میدهد.
تأمین نفقه و هزینه زندگی نیازمندان، توزیع میراث و پرداخت دیه قتل ناآگاهانه در جمع خویشاوندان، از مصادیق بارز این نوع راهکارها میباشد.
نفقه بچه کوچک یا ناتوان بر پدر، مادر، اجداد و مادربزرگهای پدری یا اجداد و مادربزرگهای مادری، با رعایت تربیتی واجب است. بر فرزند واجب است نفقه پدر، مادر، پدربزرگها و مادربزرگ هایش را بپردازد. (۲)
دیه قتل از روی خطا، به عهده عاقله است که شامل اقارب ذکور پدری میباشند؛ از قبیل برادران قاتل و پسران شان، عموها و پسرانشان و عموهای پدر و فرزندان شان. (۳)
قرآن، خویشاوندان نسبی و سببی را در دارایی کسی که میمیرد، شریک میداند. پدر و مادر و پدربزرگها و مادربزرگها؛ در سطوح مختلف، فرزند و فرزندان فرزند؛ در هر فاصلهای که قرار داشته باشند، برادران، خواهران، عموها، عمهها، داییها، خالهها و فرزندان آنها، زن و شوهر – که دایره وسیعی را تشکیل میدهند – به گونهای از مال میت ارث میبرند. قرآن در این باره با بیان فشردهای میگوید:
(لِلْرِجَالِ نَصِیبٌ مِمَّا تَرَکَ الْوَالِدَانِ وَ الْأَقْرَبُونَ وَ لِلْنِسَاءِ نَصِیبٌ مِمَّا تَرَکَ الْوَالِدَانِ وَ الْأَقْرَبُونَ مِمَّا قَلَّ مِنْهُ أَوْ کَثُرَ نَصِیباً مَفْرُوضاً)؛ (۴)
برای مردان، از آنچه پدر و مادر و خویشاوندان او از خود برجای میگذارند، سهمی است و برای زنان نیز، از آنچه پدر و مادر و خویشاوندان به جای میگذارند، سهمی؛ خواه آن مال کم باشد یا زیاد، این سهمی است تعیین شده و پرداختنی.
بیتردید اجرای مقررات باب انفاق، دیه عاقله و باب ارث، هم زمان، در جمع خویشاوندان آرامش روحی به وجود میآورد و نیز پیوستگی فامیلی را استحکام میبخشد. اگر این مباحث، زیر مجموعه صله رحم شمرده نشده، ناشی از ماهیت حقوقی آنهاست.
۲- راهکار اخلاقی
در کنار راهکارِ حقوقی، قرآن در راستای حراست از روابط خویشاوندی، از ضرورت پیوستگی تمام اعضای فامیل، تحت عنوان «صله رحم» سخن میگوید. به دلیل نبود الزام قانونی در تطبیق این نوع همکاری نام «راهکار اخلاقی» را برای آن برگزیدهایم.
البته این روش، از الزام اعتقادی و اخلاقی بس جدی برخوردار است. در قرآن کمتر آموزهای وجود دارد که اعتقادی و اخلاقی نادیده انگاشتن آن، به زیان باری نادیده گرفتن «صله رحم» مطرح شده باشد!
امام زین العابدین (علیه السلام) خطاب به امام باقر (علیه السلام) میفرماید:
از رفاقت با کسی که به صله رحم پشت پا زده پرهیز کن، زیرا در سه جای قرآن، او را ملعون و محروم از رحمت خداوند یافتهام. خداوند فرموده است: «اگر (از این دستورها) روی گردان شوید، جز این انتظار میرود که در زمین فساد و قطع پیوند خویشاوندی کنید. آنها کسانی هستند که خدا لعنتشان کرده و گوشهایشان را کر و چشمهایشان را کور کرده است» و فرموده است: «آنها که عهد الهی را پس از بستن استوار آن، میشکنند و پیوندهایی را که خدا دستور به برقراری آن داده، قطع میکنند و در روی زمین فساد مینمایند، برای آنهاست لعنت و بدی سرای آخرت». و در سوره بقره میگوید: «فاسقان کسانی هستند که پیمان خدا را پس از بستن محکم آن، میشکنند و پیوندهایی را که خدا دستور داده برقرار سازند، میگسلند و در روی زمین فساد راه میاندازند، اینها زیان کاراناند».
در کنار کارکرد و آثار مربوط به ماوراءالطبیعه و عالم غیب که با عبارتهای گوناگون در روایات قابل مطالعه است و ترس و امید جدی را به ارمغان میآورد، در متون دینی، دربارهی آثار و پیامدهای دنیوی برخورد مثبت یا منفی، با صله رحم نیز سخن رفته است؛ به گونهای که برای هر عاقلی قابل درک میباشد. همان گونه که بازتاب ماورایی پیوستن و گسستن از انجمن خویشاوندان، حیرت زا و تکان دهنده است، کارکردهای این جهانی نادیده گرفتن این گونه از روابط اجتماعی نیز بسیار قابل توجه و انگیزه بخش میباشد. پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) میفرماید:
مَن ضَمِن لی واحدهً ضَمِنتُ له أربعهً! یَصلُ رحَمه فُیحبُّه اللهُ و یُوَّسِعُ علیه رزقَه و یَزیدُ فی عُمرِه و یُدخِلُه الجنَّهَ التی وَعدَها؛ (۵)
هر کس یک چیز را برایم تضمین کند، من چهار چیز را برای او تضمین میکنم: با ارحامش رابطه برقرار کند که در پی آن خداوند دوستش میدارد، بر رزق و روزیاش میافزاید، بر طول عمرش میافزاید و او را وارد بهشتی میکند که وعده داده است.
هم چنین میفرماید:
صلَهُ الرحمِ تُعمِّرُ الدیارَ و تَزید فی الأعمارِ؛ (۶)
صله رحم، خانهها را آباد و عمرها را طولانی میکند.
و نیز:
صلهُ الرحِم تُهوّنُ الحسابَ و تَقی میتهَ السوءِ؛ (۷)
صله رحم، حساب را آسان میکند و از مرگ ناگوار پیش گیری مینماید.
در تعالیم شعیب (علیه السلام) آمده است:
و قطعیهُ الرحمِ توُرِثُ الهمَّ… لاراحهَ لقاطِع القرابه؛ (۸)
قطع صله رحم غم و اندوه را در پی میآورد… کسی که از نزدیکانش فاصله میگیرد، راحتی ندارد.
افزایش عمر، رفاه معیشتی، آبادی خانهها – که احتمالاً تحکیم روابط خانوادگی و زناشویی را هم شامل است – جلوگیری از مرگهای سیاه و زودهنگام، محبوبیت نزد فامیل، طهارت و پاکی ضمیر و آسایش روحی و… به عنوان دستاورد ایجاد نظام خویشاوندی و تقویت روحیه مهرورزی بین افراد هم خویشاوند تحت عنوان صله رحم، یادآور این است که بدین وسیله میتوان به توسعه و پیشرفت همه جانبه دست یافت.
قرآن نیز سازندگی حمایت خویشاوندی را مورد تأیید قرار میدهد و «فصیله» و انجمن خویشاوندان را پناهگاه میشناسد: (وَ فَصِیلَتِهِ الَّتِی تُؤوِیهِ). (۹) انسان وقتی در این پناهگاه قرار دارد، مطابق با نیازهایش حمایت دریافت میکند و در مسیر پیشرفت قرار میگیرد. سخن امام علی (علیه السلام) درباره توضیح پوشش حمایت خویشاوندان شایان مطالعه است که میفرماید:
أیها الناس، إنه لایَستغنی الرجلُ – و إن کان ذا مالٍ – عن عترته و دفاعِهم عنه بأیدیهم و ألسنتِهم و هم أعظمُ الناس حیطهً من ورائه و ألمّهُم لشَعثِه و أعطفُهم علیه عند نازله إذا نَزلَت به… و من یَقبِض یَده عن عشیرته فأنما تُقبَضُ منه عنهم یدٌ واحدهٌ و تُقبَض منهم عنهاید کثیرهٌ، و من تَلِنْ حاشِیتُه یَستَدِمْ من قومِه المودهَ؛ (۱۰)
ای مردم، هیچ کس از ارتباط با خویشاوندان و از دفاع آنان با دست و زبانشان بینیاز نیست – اگرچه مال دار باشد – خویشاوندان، بزرگترین حمایت کنندگان در دنبال او هستند. هیچ کس چون خویشاوندان آدمی، پریشانیهای او را مبدل به آسایش نمیکند. خویشاوندان آدمی، مهربانترین مردم در هنگام فرود آمدن حوادث سخت و ناگوارند. کسی که دست کرامت خود را از خویشاوندانش بر میدارد، یک دست از آنان برداشته میشود و در مقابل، دستهای فراوانی از او برداشته خواهد شد. هر که خوی نرم دارد، از محبت دائمی خویشاوندانش برخوردار خواهد بود.
جالب این است که در جامعه شناسی نیز از خویشاوندان به عنوان پناهگاه و عامل دستیابی به ثبات یاد شده است:
“به محض این که فرد در زنجیره نسلهای متوالی جایی را برای خود بیابد، به شبکه خویشاوندی هم بر [افرادی که پهلوی هم قرار گرفتهاند] تعلق پیدا میکند و از طریق منشأ خانوادگی خود در مکان خویش در ارتباط با آن، چنین میانگارد که به یک «مهرابه» مناسب دست یافته است. شبکههای خویشاوندی ایجاد کننده ثبات و احساس تعلق بوده، کارکرد خود را به عنوان نظامهای کسب هویت ایفا میکنند.” (۱۱)
در صحنه زندگی که صحنه جنگ با مشکلات است، وقتی فرد چنین پشتوانه و پناهگاهی را از دست میدهد، نمیتواند از گزند نگرانیها در امان باشد. این نگرانیها، در تمام صحنهها او را آزار میدهد و حتی اصل حیات او را نیز تهدید میکند و ممکن است مرگ سیاه را به سراغ او بفرستد! در این رابطه تحلیل زنده یاد علامه جعفری خواندنی است که در آن، از نگرانیها، غصهها و احیاناً خودکشی، به عنوان بازتاب پیدایش گسستگی در روابط خویشاوندی یاد میشود:
«به طور طبیعی بریده شدن و گسیخته شدن افرادی از انسانها که شاخهها و شکوفههای یک درخت را تشکیل میدهند، یک جریان روانی تیره و مزاحم را – اگر چه بدون آگاهی – در سطوح روان افراد به وجود میآورد. این جریان مخفی مانند عقدههای روانی، بدون این که خود را نشان بدهند، مشغول فعالیت میباشند. آیا احتمال نمیرود که اندوهها و غمهای متناوبی که فضای درون آدمیان را بدون علت روشن فرامیگیرند، ناشی از بیگانگی شاخههای درخت دودمان از یکدیگر باشند؟
به هر حال، بیگانگی از دیگر افرادی که در ریشه و ساقه و آبیاری و تغذیه شرکت مستقیم یا غیرمستقیم دارند، آدمی را در معرض گرفتاریها قرار خواهد داد! آیا احتمال نمیدهید که بعضی از ریشههای روانی خودکشیها در برخی از کشورهای پیشرفته از نظر آسایش مادی که خودشان این پیشرفتگی را تمدن نامیدهاند، مستند به این نوع بیگانگی بیرحمانه باشد». (۱۲)
«مقدار فراوانی از اختلالات حیاتی ما ناشی از اضطرابات و اختلالاتی است که در روان ما، به وجود میآیند و دمار از حیات ما درمیآورند. غصهها و اندوهها، همانند تیشههای مخفی، بر بریدن ریشههای حیات ما مشغولاند… هیچ عاملی برای از بین بردن غصهها و اندوهها، مانند احساس اشتراک با دیگر انسانها در ناملایمات و ناگواریها و لذت بردن از رفاه و آسایش آنان وجود ندارد». (۱۳)
حدود حمایتهای خویشاوندی
یاری رسانی یا رواج حمایت در جمع خویشاوندان به این پیش زمینه بستگی دارد که افراد، همدیگر را بشناسند. به تعبیری باید در جامعه اسلامی نوعی از تبارشناسی شکل قانونی پیدا کند تا عملیاتی شدن هر دو نوع راهکار، امکان پذیر گردد؛ به همین دلیل در سخنی از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) که با متنهای مختلف نقل شده است، میخوانیم:
إعرفُوا أنسابَکم تَصلوا أرحامکم؛ (۱۴)
نسبتتان را بشناسید تا به خویشاوندانتان رسیدگی کنید.
تعلّموا من أنسابِکم ما تَصلون به أرحامَکم؛ (۱۵)
سلسله نسبت خود را به اندازهای که زمینه رسیدگی به ارحامتان فراهم آید، بشناسید.
با شناخت ارتباطها و انتسابهای فامیلی، به صورت غریزی و طبیعی انگیزه یاری رسانی به خویشاوند، به وجود میآید. عضو هر خاندانی وقتی ببیند به یکی از نزدیکان وی ستمی رسیده یا نسبت به او دشمنی و کینه توزی شده، در خود یک زبونی و خواری احساس میکند و آن را توهین به خود میشمارد و آرزومند میشود که کاش میتوانست مانع پیش آمدهای اندوه بار و مهلکههای وی شود. این امر، در بشر یک عاطفه طبیعی است. (۱۶)
اگر واکنشی جز این داشته باشد، سلامت روانی او مشکوک خواهد بود.
بر اساس همین زمینه طبیعی، قرآن اولویت این نوع تعاون را مورد تأکید قرار میدهد؛ همان گونه که در باب میراث این اولویت رعایت میشود، در باب صله رحم نیز باید جامه عمل بپوشد.
(و أُولُوا الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِی کِتَابِ اللّهِ)؛ (۱۷)
خویشاوندان در کتاب خدا به یکدیگر سزاوارترند.
این آیه در سوره انفال در ذیل آیاتی قرار دارد که دربارهی یاری رسانی متقابل در جامعه اهل ایمان سخن میگوید؛ مفسران بر اساس چنین سیاقی، از آن، مطلق مددرسانی در جمع خویشاوندان را فهمیدهاند (۱۸) که شامل صله رحم نیز میشود.
در هر صورت، طبیعی بودن انگیزه یاری رسانی با خطر طغیان همراه است؛ از این رو قرآن با برشمردن مصادیقی چند از موارد خویشاوندگرایی بایسته، ضرورت کنترل این نوع هم گرایی را در خط ارزشها، گوشزد میکند؛ آن مصادیق عبارتند از: فزونی علاقهمندی به خویشاوندان، در مقایسه با علاقه به خدا، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و جهاد در راه خدا، یاریرسانی به دشمن، با انگیزه حمایت از خویشاوندان و خطر سرباز زدن از گواهی دادن برای جلوگیری از ضرر و زیان خویشاوندان. قرآن میگوید:
(قُلْ إِن کَانَ آبَاؤُکُمْ وَ أَبْنَاؤُکُمْ وَ إِخْوَانُکُمْ وَ أَزْوَاجُکُمْ وَ عَشِیرَتُکُمْ وَ أَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَ تِجَارَهٌ تَخْشَوْنَ کَسَادَهَا وَ مَسَاکِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَیْکُم مِنَ اللّهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهَادٍ فِی سَبِیلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّى یَأْتِیَ اللّهُ بِأَمْرِهِ وَ اللّهُ لاَیَهْدِی الْقَوْمَ الْفَاسِقِینَ)؛ (۱۹)
بگو: اگر پدران، فرزندان، برادران، همسران، خویشاوندان، اموالی که به دست آوردهاید، تجارتی که از کساد شدنش میترسید و خانههایی که به آن علاقه دارید، در نظرتان از خداوند و پیامبرش و جهاد در راهش محبوبتر است، در انتظار این باشید که خدا، عذابش را بر شما نازل کند و خداوند گروه فاسق را هدایت نمیکند.
قرآن پس از منع مددرسانی دوستانه به دشمنان، به بهانه حمایت از خویشاوندان میگوید:
(لَن تَنفَعَکُمْ أَرْحَامُکُمْ وَ لاَ أَوْلاَدُکُمْ یَوْمَ الْقِیَامَهِ یَفْصِلُ بَیْنَکُمْ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ)؛ (۲۰)
هرگز بستگان و فرزندانتان، در روز قیامت سودی به حالتان نخواهد داشت و… میان شما جدایی میافکند.
(یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامِینَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ لِلّهِ وَ لَوْ عَلَى أَنْفُسِکُمْ أَوِ الْوَالِدَیْنِ وَ الْأَقْرَبِینَ)؛ (۲۱)
ای کسانی که ایمان آوردهاید! به صورت درست و کامل قیام به عدالت کنید! برای خدا شهادت دهید، اگرچه به زیان شما یا پدر و مادر و خویشاوندان شما باشد.
این هشدار قرآن ضرورت تعیین معیار در باب حمایتهای خویشاوندی را الزامی مینماید تا به بهانه صله رحم، ارزش ستیزی صورت نگیرد و در حمایتهای مثبت نیز همه جانبهگری – که خواست دین میباشد – رعایت شود.
عیار بایستگی مددرسانی مثبت به خویشاوندان، در کلام دانشمندان و تأملهای عالمانهی آنان دربارهی صله رحم، تأمین آسایش روحی و نیازهای معیشتی در همین دنیاست و در آنها اشاره و تصریحی به این که تلاش جهت تأمین سعادت و تعالی خویشاوند نیز در قلمرو صله رحم میگنجد، به چشم نمیآید. در تعبیر نراقی که جامعترین تعریف برای صله رحم مینماید، آمده است:
قطع رحمی که حرام است، این است که به گفتار یا کردار، ایذاء به او برسانی و با او رفتار ناشایست کنی، یا سخن ناخوش به او بگویی که دل او شکسته گردد، یا او را احتیاجی و ضرورتی باشد به سکنایی یا لباسی یا خوراکی یا نحو آن و تو قدرت بر رفع احتیاج او داشته باشی و زیادتر از قدرت ضرورت خود را متمکن باشی و از او مضایقه کنی، یا ظالمی به او ظلمی کند و تو بتوانی آن را دفع کنی و کوتاهی نمایی، یا از راه کینه و حسد از او کناره گیری کنی و دوری جویی و بدون عذر مسموع، در وقت مرض عیادت او نکنی و چون از سفر آید، به دیدن او نروی و چون او را مصیبتی روی دهد، به تعزیه او حاضر نشوی و امثال اینها و جمیع اینها، قطع رحم است و صله رحم ضد آنهاست. (۲۲)
تردیدی نیست در این که تأمین آسایش روحی و جسمی با کنشهای یاد شده، از مصادیق صله رحم است و مورد تأیید متون دینی این باب قرار میگیرد. در قرآن به صورت مکرر از احسان به والدین و خویشاوندان سخن رفته (۲۳) که اشاره به حمایتهای مادی دارد، ولی کارکردهایی که در روایات برای صله رحم ذکر شده، انجمن خویشاوندان را با مسئولیت گستردهتر از اینها روبهرو میکند.
آبادانی خانهها، طولانی شدن عمرها، نیکویی اخلاق که در همین نوشته مورد مطالعه قرار گرفت و استواری دین که در روایت زیر از علی (علیه السلام) مطرح شده، نمیتواند تنها با حمایتهای معیشت گرایانه، عینیت پیدا کند!
عبادَ الله افزعوا إلی قوامِ دینکم بإقامه الصلاه لوقتها و إیتاء الزکاه فی حینِها و التضرّع و الخشوع و صله الرحم؛ (۲۴)
بندگان خدا، به وسیله اقامه نماز در وقت آن، ادای زکات به هنگام خودش، تضرع و خشوع و صله رحم، به استحکام و استواری دینتان روی آورید.
این آیات و نتایج، نیازمند تعامل ویژه در حوزه خویشاوندی است؛ تعاملی که منتهی به رشد معنویت و انسانیت گردد.
ادامه دارد…
پینوشتها
۱- محمدرضا سالاری فر، درآمدی بر نظام خانواده در اسلام، ص ۱۱۸
۲- شیخ طوسی، المبسوط، ج ۶، ص ۳۱
۳- ابن ادریس حلی، کتاب السرائر، ج ۳، ص ۳۳۲
۴- نساء، آیه ۷
۵- همان، ص ۹۲
۶- همان، ص ۹۴
۷- همان.
۸- همان، ج ۵۱، ص ۲۶۳
۹- معارج، آیه ۱۳
۱۰- نهج البلاغه، خطبه ۲۳
۱۱- شهلا اعزازی، جامعه شناسی تاریخی خانواده، ص ۱۰۹-۱۱۰
۱۲- محمدتقی جعفری، ترجمه و شرح نهج البلاغه، ج ۵، ص ۸۶
۱۳- همان، ص ۸۷
۱۴- حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج ۱، ص ۸۹
۱۵- ترمذی، الجامع الکبیر، ج ۳، ص ۵۲۱
۱۶- ابن خلدون، مقدمه ابن خلدون، ترجمه محمد پروین گنابادی، ج ۱، ص ۲۴۲
۱۷- انفال، آیه ۷۵ و احزاب، آیه ۶
۱۸- ر.ک: مراغی، تفسیر المراغی، ج ۱۰-۱۲، ص ۴۵؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج ۷، ص ۲۵۹
۱۹- توبه، آیه ۲۴
۲۰- ممتحنه، آیه ۳
۲۱- نساء، آیه ۱۳۵
۲۲- ملااحمد نراقی، معراج السعاده، ص ۵۳۰
۲۳- بقره، آیات ۸۳، ۱۷۷، ۱۸۰ و ۲۱۵؛ نساء، آیه ۳۶ و نحل، آیه ۹۰
۲۴- بحارالانوار، ج ۷۴، ص ۲۹۴