- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 10 دقیقه
- توسط : ناظر محتوایی شماره یک
- 0 نظر
سخن نخست
از آغاز خلقت تاکنون، تمام انسانها زندگی اجتماعی خویش را با عضویت در کانون خانواده و جمعی به نام خویشاوندان، آغاز نموده و خود در پایه گذاری این دو واحد اجتماعی، سهم گرفته و یا با چنین استعداد و آرزویی چشم از جهان فروبستهاند. بدین ترتیب تقریباً هر انسانی در مسیر طبیعی زندگی، در کنار تجربه عضویت خانواده و خویشاوندان، رسالت تشکیل خانواده و جمع خویشاوندی را نیز به عهده داشته تا از طریق تعدد و گسترش مجموعههای خانوادگی و خویشاوندی، زمینه پیدایش واحدهای بزرگتر، به نام «تیره» و «قبیله» فراهم آید.
قرآن با اشاره به ارزشی بودن شکل گیری واحدهای اجتماعی یاد شده و منشأ طبیعی پیدایش آنها؛ یعنی ازدواج و حفظ سلسله نسب، میگوید:
(وَ هُوَ الَّذِی خَلَقَ مِنَ الْمَاءِ بَشَراً فَجَعَلَهُ نَسَباً وَ صِهْراً وَ کَانَ رَبُّکَ قَدِیراً)؛ (۱)
و اوست کسی که از آب، آدمی را آفرید. پس او را نژاد [پیوستگی نسبی] و پیوند زناشویی و [پیوستگی نسبی] قرار داد و پروردگار تو تواناست.
(وَ اللَّهُ جَعَلَ لَکُم مِّنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجاً وَ جَعَلَ لَکُم مِّنْ أَزْوَاجِکُم بَنِینَ وَ حَفَدَهً)؛ (۲)
خداوند برای شما از جنس خودتان، همسران و از همسرانتان برای شما فرزندان و نوادگان پدید آورد.
(یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُم مِن ذَکَرٍ وَ أُنثَى وَ جَعَلْنَاکُمْ شُعُوباً وَ قَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا)؛ (۳)
ای مردم! ما شما را از یک زن و مرد آفریدیم و شما را تیره و قبیله قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید.
قرآن با به کارگیری واژههای: «ازواجکم»، «بنین»، «حفده»، «نسبا»، «صهرا» و «لتعارفوا» از اهمیت و ارزشی بودن شناخت پیوندها و نسبتها در خانواده و خویشاوندان، پرده برمیدارد تا در سایه تأمین چنین شفافیتی جامه عمل پوشاندن به نظام حقوقی و اخلاقی پیشنهادی، درباره این دو حوزه حیات جمعی، امکانپذیر گردد.
پیام ضمنی آیات یاد شده این است که ثبت دقیق ازدواجها به قصد نمایاندن شفاف انتسابهای ابوینی و خانوادگی، خواسته تمام ادیان توحیدی است و بر همین اساس، ازدواجهایی که با نامهای: ازدواج ضمد، ازدواج اشتراکی، ازدواج جمعی، ازدواج اختلاطی (۴) و… در تاریخ تشکیل خانواده آمده است و در آنها انتساب واقع بینانه فرزندان به پدر ناممکن مینماید، جزء بدعتهای جاهلانه بشری و مخالف مشیت الهی شمرده میشود.
به هر حال، گرایش غالب، در مطالعات تبارشناختی و جامعه شناختی، با پیشینه نگری و پیشنهاد قرآن، همخوانی نشان میدهد. اغلب انسانها تمایل دارند که با نیروی نامرئی پیوند فامیلی و ازدواج، به نوعی سازمان یافتگی تن دهند و آگاهانه یا ناخودآگاه، آرزو دارند که وصلتها در دامن شبکههای خویشاوندی جوانه زده، پیوند خویشاوندی جدیدی بین دو خانواده پدید آید و با شکوفایی و زاد و ولد، زمینههای پیوند جدید و شکل گیری فامیل تازهای فراهم گردد! به همین دلیل در پژوهش جامعه شناختی آمده است:
“خویشاوندی و خانواده در واقعیت مکمل یکدیگرند که هر کدام باید به اعتبار دیگری درک شود. دستگاه خویشاوندی نسب و دستگاه وصلت یا سبب در تمام جوامع وجود دارند و باید به نحوی با هم توافق داشته باشند. اینها دو نوع منطق سازمانی هستند، هر دو به هم وابستهاند و رابطه آنها با یکدیگر، یکی از بنیادهای اصلی دستگاه اجتماعی کلی هر جامعه است.” (۵)
حدیث نبوی (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز در مقام یادآوری نقش ازدواج در ایجاد رابطه عاطفی میان فامیل و پیدایش گروه خویشاوندی جدید میگوید:
إنّ الله جعل المصاهره نسباً لاحقاً و أمراً مفترضاً و شجّ بها الأرحام؛
همانا خداوند ازدواج را امری لازم و نسبی ضمیمه شده قرار داد و به وسیله آن، بین ارحام تداخل و اختلاط پدید آورد.
خویشاوندان و خانواده در دو نگاه
ادیان توحیدی در این امر تبارشناختی، تردیدی ندارند که حضرت آدم و حوا (علیهماالسلام) پس از آفرینش معجزه آسا، تشکیل خانواده دادند و فرزندان و نوادگان آن دو نیز با پایبندی به سنت ازدواج تک همسری، شفافیت نسبت زناشویی و انتساب فامیلی را پاس میداشتند. تا جایی که حافظه تاریخ مکتوب نشان میدهد، سایر انسانها نیز بیگانه با نام خانواده و خویشاوند نزیستهاند؛ در عین حال اختلاف ریشهای بین نگاه قرآن و دیدگاه آلوده به توهمهای هوس آلود بشری نسبت به معنا و رابطه معنایی – حقوقی این دو عنوان به چشم میآید که مطالعه دقیق آن میتواند کمکی باشد، به پاسداری از نظام خانوادگی در اسلام.
۱- نگاه برون دینی
جامعه شناسان بر این باورند که در غرب تا اواسط قرن نوزدهم، از واژه خانواده معینی جز خانواده گسترده و پدر سالار به ذهن نمیآمد که افراد و اعضای آن عبارت بودند از: پدر با همسر یا همسران خود، پسر با همسران و فرزندانشان و سایر خویشاوندان (۶)، مثل خواهران و شوهرانشان، عمهها، خالهها، عموها، داییها، خواهرزادهها و برادرزادهها. (۷)
در خانواده گسترده، اعضا در زمینههای مختلف، از نظام خانوادگی الهام میگرفتند و «در حقیقت گروه خویشاوند بنیادیترین نیروی ادغام کننده و یک پارچه ساز در زندگی اجتماعی به عنوان یک سازمان همه کاره در سیاست، اقتصاد، آموزش، مذهب و نیازهای روانی تمام اعضایش تأثیری به سزا داشت». (۸) «ثروت خانوادگی به شکل مشاع و مشترک مورد بهره برداری قرار میگرفت و کسی جز رئیس خانواده، نمیتوانست تصمیم اقتصادی بگیرد. (۹)
در دل چنین گروه اجتماعی، ازدواجها صورت میگرفت، اما بدون قدرت انتخاب و استقلال اقتصادی و اجاره زندگی مستقل. (۱۰)
صلابت خانواده گسترده یا گروه خویشاوندی، از نیمه دوم قرن نوزدهم در غرب فرهنگی – فکری رو به شکست و انحلال گذاشت و کم کم جای خود را به واقعیتی سپرده که از آن به عنوان خانواده تک همسر، خانواده زن و شوهری و خانواده هستهای یاد میشود. عناصر اصلی خانواده جدید، به دور از سلطه فامیل، تشکیل خانواده میدهند (۱۱) که با تولد نخستین فرزند رو به گسترش مینهد، با تولد آخرین فرزند، گسترش کامل میگردد، با ازدواج اولین فرزند، رو به انقباض میگذارد، با فوت شوهر، انقباض کامل میگردد و با فوت مادر، انحلال صورت میگیرد.
عمر یک خانواده هستهای حدود ۵۰ تا ۵۵ سال است که به مراحل شکل گیری، گسترش، گسترش کامل، انقباض، انقباض کامل و انحلال تقسیم میشود. (۱۲)
در غیاب پوشش حمایتی خانواده گسترده (و خویشاوندان) و اوج گیری نهضت فمینیستی در غرب، خانواده هستهای نیز با فشارهای ویرانگر و جدیدتری روبهرو گردید که عمدهترین آنها را فعالیتها و اقدامات فمینیستهای رادیکال و چپ تشکیل میدهد. فمینیستهای رادیکال، برای رهایی زنان از حقارت و وابستگی، یاری جستن از فناوری و جایگزینی بچه آزمایشگاهی و علمی را به جای بچهزایی زن پیشنهاد میکنند. (۱۳)
کمونیسم در چین و شوروی، خانواده را تحت فشار قرار داد و در دهه اول انقلاب کمونیستی در شوروی بر خانواده هستهای نیز آسیب جدی وارد گردید. (۱۴) از سوی کمونیستها، خانواده سنتی واحد ایستا و بریده از جامعه و نگه داری کودک توسط والدین، باز بورژوازی خوانده شد. خانواده پیشنهادی و تحول پذیر از نظر آنها عبارت بود از پیوستن متکی بر عشق و تمایل متقابل که فرزند ناشی از آن، به پرورشگاه فرستاده میشد و زن و مرد با کاهش یا انهدام عشق متقابل، از هم جدا میشدند.
بر این اساس در جامعهی آرمانی و پیشنهادی کمونیستها، واژه والدین من و فرزندان من جایی نداشت و در عوض، استفاده از واژههای پیران، بزرگ سالان، کودکان و نوزادان، بایسته قلمداد میشد (۱۵) و توارث هم در آن غیر قانونی مینمود. (۱۶) در حقیقت، این تفکر، عنصر سوم خانواده هستهای را از آن میگرفت. خانواده، خانواده زن و شوهری میشد که با خانواده هم جنس گرایان برابری میکرد، البته با قطع نظر از تفاوت جنسیت در این دو نوع ازدواج.
به هر حال، سرنوشتی که برای خانواده و خویشاوند در غرب (جهان صنعتی با زیست شهری) رقم خورده، برگشتناپذیر مینماید. حتی «مارتین سگالن» – که از متفکران و مخالفان این دیدگاه است که «عمر خویشاوند به عنوان مبنای ایجاد و استمرار رابطهها تقریباً پایان یافته» – (۱۷) خود نیز به صورت ضمنی، تحول یاد شده را قبول دارد و میگوید:
“آنچه که جامعه صنعتی ما را از جوامع ابتدایی متمایز میسازد، فقدان مفهوم دودمان نیست، بلکه این واقعیت که گروههای اجتماعی ما تا آن حد که بر مبنای دیگری (چون گروه سنی، طبقه اجتماعی، رفاقت، شغل اداری، یا کار در کارخانه، فعالیتهای تفریحی و مانند این ها) اتکا دارد، بر خویشاوندی مبتنی نیست.” (۱۸)
در این که این بیاعتنایی چرا به وجود آمده، جوابهای مختلفی ارائه شده (۱۹) و عاملی که از نظر خود مارتین قابل قبول مینماید، اصل آزادی است که میتواند موقع انتخاب همسر و نیز انتخاب کسی (از بین خویشاوندان) که باید با او ارتباط برقرار کند، به عنوان تکیه گاه ایدئولوژیکی مورد بهره برداری قرار بگیرد (۲۰)! یعنی سر دو راهیِ رعایت اصل آزادی و رعایت خویشاوندی، اولویت با آزادی است! این، یعنی بیاعتنایی به برقراری ارتباط با خویشاوندان. وقتی میگویم «آزادم که از مجموعه خویشاوندان با چه کسی رابطه مستحکم برقرار کنم»، معنایش این است که خویشاوندی را معیار ارتباط نمیشناسم!
خلاصه سخن این که به گفته «تالکوت پارسونز» جامعه شناس آمریکایی، خانواده هستهای «این گروه خانگی، منزوی و جدا از خویشاوندان، بر اساس ازدواج بین والدین بنا شده که آزادانه یکدیگر را برگزیدهاند (۲۱)»، پس خویشاوندان نه در ایجاد آن نقش دارند و نه در تحکیم روابط آن.
۲- نگاه قرآنی
واژهها و کلماتی که قرآن از آنها برای بیان روابط خویشاوندی و مسائل مربوط به آن سود میبرد، عبارتند از: اهل، ارحام، ذی القربی، عشیره و فصیله.
همان گونه که لغت شناسان و محققان حوزه زبان و فرهنگ، واژههای ارحام، اقربا، عشیره، اهل و خویشاوند را هم معنا میشناسند؛ قرآن پژوهان و مفسران نیز واژههای اهل، ارحام، اقارب، فصیله و عشیره را دارای معنای مشترک میدانند که عبارت است از منسوبین نزدیک.
بنابراین میتوان عنوان خویشاوند را ترجمه ارحام دانست و تمام بایدها و نبایدهای مربوط به یکی از عناوین یاد شده را گزارههای مربوط به آن قلمداد کرد.
گستره حوزه خویشاوندی
این که گروه خویشاوندان از چه گسترهای برخوردار است و چه نوع منسوبین را شامل میشود، سؤالی اساسی است که هم در حوزه تفسیر جلب توجه میکند و هم در حوزه فقه. آیا والدین و اولاد از ارحاماند؟ منسوبین سببی میتوانند جزء خویشاوندان باشند؟ و چه تعداد از افراد همیشه در دایره ارحام میگنجند؟ ریز پرسشهای عمده دایره خویشاوندان را تشکیل میدهد.
در جامعه شناسی و نزد برخی از شارحان متون دینی، علاوه بر منسوبین نسبی، منسوبین سببی نیز جزء گروه خویشاوندی قرار گرفته و تحت عنوان صله رحم، درباره رسیدگی به زن پدر و زن برادر (با این که از ارحام نسبی نمیباشند) سخن رفته است. (۲۲) بر این اساس، زن پدر و زن برادر به دلیل پیوند نسبی مورد حمایت خویشاوندان نسبی خود و به دلیل پیوند سببی مورد حمایت خویشاوندان شوهرشان قرار میگیرند:
آیه الله جوادی آملی با استفاده از روایت: «إنّ اللهَ جَعَلَ المُصاهَرَه نَسَباً لاحقاً و أمراً مُفترضاً و شَجَّ بها الأرحام» میگوید: «پس انسان موظف است ارتباط خود را با ارحام سببی نیز قطع نکند». (۲۳)
شهید دستغیب بر این باور بود که ارحام، مطلق اقارب را شامل میشود که عبارتاند از: خویشاوندان پدری، مادری و خویشاوندی از طریق اولاد از قبیل اقارب شوهر دختر و همسر پسر انسان. (۲۴)
آلوسی، پس از نقل دیدگاههای مختلف و دلایل آنها، بر این نظر پای میفشارد که والدین و اولاد نیز در حوزه ارحام قرار دارند و اگر احسان به اقارب در قرآن جداگانه و پس از تذکر احسان به والدین، با حرف «واو» آمده، از باب عطف عام بر خاص است. (۲۵)
در روایتی از امام صادق (علیه السلام)، دختر از ارحام شناخته شده است:
مَن زَوَّجَ کریمَته من شارب خمرٍ فقد قَطَع رَحمه؛ (۲۶)
کسی که دخترش را به عقد شراب خوار درآورد، در مورد او قطع صله رحم کرده است.
در روایت مشابه، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز میفرماید:
مَن زَوّج کریمته من فاسقِ فقد قطع رَحِمَه؛ (۲۷)
کسی که دخترش را به عقد فاسقی درآورد، در مورد او قطع رحم کرده است.
وقتی آیه: (وَ آتِ ذَا القُرْبی حَقَّهُ) نازل شد و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمان یافت که حق خویشاوند خود را بدهد، آن حضرت فدک را به فاطمه (علیهاالسلام) واگذار نمود. (۲۸) برخی از فقها، همانند بعضی از جامعه شناسان، گروه خویشاوند را عبارت میدانند از کسانی که همه اولاد پدر چهارم، یعنی پدر پدر پدر بزرگ به حساب میآیند.
بر اساس دیدگاه علمی شیعه، موقع نزول آیه تشریع خمس، جهت تأمین نیازمندی فقرای خویشاوندان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، تمام کسانی که سلسله نسبشان به هاشم میرسیدند، به شمول آل علی در قلمروی ذوی القربی قرار گرفتند.
زمانی که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) موظف گردید که دعوت به اسلام را آشکار کند و آیه: (وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الأَقْرَبِینَ) (۲۹) نازل شد، تمام بنی هاشم را جمع کرد و خطاب به آنان فرمود:
“خداوند به من فرمان داده که خویشاوندان نزدیکم را بیم دهم. شما عشیره و گروهم هستید. خداوند پیامبری را مبعوث نکرده، مگر این که از اهل او برادر، وزیر و وارث، وصی و خلیفه برایش برگزیده است. کدام یک از شما آماده است با من بیعت کند تا برادر، وارث، وزیر و وصی من باشد؟” (۳۰)
متونی که مورد مطالعه قرار گرفت، مؤید دیدگاهی است که میگوید: تمام افراد گروهی که در پدر چهارم اشتراک دارند، هم ریشه و هم خویشاوند شمرده میشوند و از نظر دین، رابطه حقوقی خاصی بین آنها حاکم است و هر فردی نسبت به دین اعضای گروه، ملزم به ادای وظیفه و مسئولیت تعریف شدهای است که در همین نوشته به مطالعه گرفته خواهد شد.
در دل شبکه خویشاوندی با قلمرو فوق، واحدهای کوچکتر خانواده وجود دارد که نام و عنوان خاصی برای آن در قرآن به چشم نمیخورد، ولی برای بیان گفتنیهای مربوط از عناوین اصلی این نهاد، از قبیل: بعل، ازواج، زوج، والدین والد، والده، ولد و اولاد استفاده به عمل میآید.
عنوان «صله رحم» که در لغت به معنای اتحاد، انجمن ملاقات و دیدار افراد هم خوشاوند است (۳۱)، شبکه تعاملی عاطفیای را پیشنهاد میکند که عملی شدن آن به بهبودی زندگی مادی و معنوی تمام آنان میانجامد و در پناه آن، باید خانواده شکل بگیرد. البته با رابطه عاطفی و حقوقی ممتازتر و چشم گیرتر که قرآن در مقام ترسیم ابعاد آن میگوید:
(وَ جَعَلَ بَیْنَکُم مَوَدَّهً وَ رَحْمَهً)؛ (۳۲)
و در میان شما دوستی و دلسوزی قرار داد.
(هُنَّ لِبَاسٌ لَّکُمْ وَ أَنْتُمْ لِبَاسٌ لَهُنَّ) (۳۳)؛
همسران تان لباس شما و شما لباس آنان هستید.
(فَلَمَّا أَثْقَلَت دَعَوَا اللّهَ رَبَّهُمَا لَئِنْ آتَیْتَنَا صَالِحاً لَنَکُونَنَّ مِنَ الشَّاکِرِینَ)؛ (۳۴)
پس وقتی که مادر سنگین شد، همراه با شوهرش از خداوند پروردگارشان خواستند: اگر فرزند صالح به ما دهی، از شاکران خواهیم بود.
(الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَبِمَا أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوَالِهِمْ)؛ (۳۵)
مردان نگهبان زناناند، به خاطر فضیلتی که خدا بعضی از آنها را نسبت به برخی دیگر داده و به دلیل انفاقی که از اموالشان میکنند.
(وَ قَضَى رَبُّکَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِیَّاهُ وَ بِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَاناً إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِندَکَ الْکِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ کِلاَهُمَا فَلَا تَقُل لَهُمَا أُفٍّ وَ لاَ تَنْهَرْهُمَا وَ قُل لَهُمَا قَوْلاً کَرِیماً * وَ اخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَهِ وَ قُل رَّبِّ ارْحَمْهُمَا کَمَا رَبَّیَانِی صَغِیراً)؛ (۳۶)
پروردگارت، فرمان داده که جز او را نپرستید! و به پدر و مادر نیکی کنید! هرگاه یکی از آن دو یا هر دوی آنها، نزد تو به سن پیری رسند، کمترین اهانتی به آنها روا مدار! و بر آنها فریاد مزن! با گفتار لطیف، سنجیده و بزرگوارانه، با آنها سخن بگو و بالهای تواضع خویش را از سر محبت و لطف، در برابر آنان فرود آر و بگو: پروردگارا! همان گونه که آنها مرا در کوچکی تربیت کردند، مشمول رحمتشان قرار بده.
روابط عاطفی که آیات فوق بدان اشاره دارد و خاستگاه رفتار حقوقی و اخلاقی ویژهای است، با همت و عنایت خویشاوندان قابل تأمین، تثبیت و افزایش است و بازتاب آن به صورت واکنش و در قالب تحکیم بیشتر روابط خویشاوندی، خود آنها را نیز در بر میگیرد، به عبارتی، خانواده به نهالی میماند که اگر توسط خویشاوندان آبیاری شود، شاخ و برگ پیدا کند و به بار بنشیند، سایه و میوهاش در خدمت خویشاوندان قرار میگیرد! بدین صورت که هم باران محبت و مهرورزی از زندگی مشترک عروس و داماد بر زمین خویشاوندان آن دو میبارد و هم فرزند پرورش یافته در این کانون – که از خویشاوندان هر دو فامیل است – در آینده تحت عنوان صله رحم به حمایت از همه آنان خواهد پرداخت.
ادامه دارد…
پینوشتها
۱- فرقان، آیه ۵۴
۲- نحل، آیه ۷۲
۳- حجرات، آیه ۱۳
۴- حسن صدر، حقوق زن در اسلام و اروپا، ص ۸۱
۵- هانری مندراس و ژرژگورویچ، مبانی جامعه شناسی، ترجمه باقر پرهام، ص ۲۲۸
۶- شهلا اعزازی، جامعه شناسی خانواده، ص ۱۰
۷- آنتونی گیدنز، جامعه شناسی، ترجمه منوچهر صبوری، ص ۴۲۶
۸- گرهارولنسکی و جین لنسکی، سیر جوامع بشری، ترجمه ناصر موفقیان، ص ۴۶۷، به نقل از: تحلیل اجتماعی صله رحم، ص ۳۷۵
۹- حسن صدر، حقوق زن در اسلام و اروپا، ص ۱۵۵
۱۰- شهلا اعزازی، جامعه شناسی خانواده، ص ۲۷ و ۲۸
۱۱- همان، ص ۹۶
۱۲- همان، ص ۱۰۵-۱۱۱
۱۳- ژانت هاید، روان شناسی زنان، ترجمه بهزاد رحمتی، ص ۶۵
۱۴- سالوادور مینوچین، خانواده و خانواده درمانی، ترجمه باقر ثنائی، ص ۷۹
۱۵- شهریار روحانی، خانواده موعود مارکسیسم، ص ۱۰۴ و ۱۱۵
۱۶- همان، ص ۹۹؛ رنه داوید، نظامهای بزرگ حقوقی معاصر، ترجمه محمد آشوری و عزت الله عراقی، ص ۱۷۷
۱۷- مارتین سگالن، جامعه شناسی تاریخی خانواده، ترجمه حمید الیاسی، ص ۵۴
۱۸- همان، ص ۵۸
۱۹- ر.ک: «همگرایی و فروپاشی خانواده در قرآن»، فصلنامه پژوهشهای قرآنی، ص ۱۴۸
۲۰- شهلا اعزازی، جامعه شناسی تاریخی خانواده، ص ۱۰۸-۱۰۹ و ۱۲۲
۲۱- همان، ص ۸۸
۲۲- شهید اول، القواعد و الفوائد، ج ۲، ص ۵۳
۲۳- جوادی آملی، تسنیم، ج ۲، ص ۵۵۹
۲۴- دستغیب، گناهان کبیره، ج ۱، ص ۱۵۹
۲۵- آلوسی، روح المعانی، ج ۲۶، ص ۷۰
۲۶- حر عاملی، وسائل الشیعه، ج ۱۴، ص ۵۳
۲۷- حسن بن علی الطبرسی، مکارم الاخلاق، ص ۲۰۴
۲۸- فضل الطبرسی، مجمع البیان، ج ۳، ص ۴۱۰
۲۹- شعراء، آیه ۲۱۴
۳۰- مجمع البیان، ج ۴، ص ۲۰۶
۳۱- لغت نامه دهخدا، ج ۸، واژه رحم.
۳۲- روم، آیه ۲۱
۳۳- بقره، آیه ۱۸۷
۳۴- اعراف، آیه ۱۸۹
۳۵- نساء، آیه ۳۴
۳۶- اسراء، آیات ۲۳-۲۴