- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 5 دقیقه
- توسط : ناظر محتوایی شماره یک
- 0 نظر
سبک زندگی اسلامی ایرانی، دارای چارچوب خاصی است که برای اجرایی شدن آن باید توجه ویژه داشت. یکی از مسائل مهمی که امروزه مورد توجه همگان قرار گرفته است، مسئله ی چگونگی رجوع به سبک زندگی اسلامی است که به خصوص در حوزه ی خانواده به صورت پررنگتری مطرح می شود.
«زمانی که سبک زندگی فردگرایانه در جامعه ی ما رواج پیدا کند و یک دسته از هنجارها و ایده های کلی تغییر کند، در خانواده هم تأثیرش را میگذارد؛ باید به همه ی این مسائل توجه کرد؛ یعنی زمانی که گفته میشود خانواده و سبک زندگی، خانواده چیزی جدای از جامعه نیست، باید کلیت جامعه را ببینیم و به آن توجه کنیم».
نسبت بین خانواده و سبک زندگی
دو تفسیر از سبک زندگی وجود دارد: یکی به عنوان مفهومی خاص که به واسطه ی آن میتوان به فهم جامعه رسید. میتوان گفت سبک زندگی یک شاخص تمایز اجتماعی است؛ یعنی انسان ها و گروه ها را به وسیله ی شیوه های زندگیشان میتوان از هم متمایز کرد.
یک مفهوم دیگر سبک زندگی هم، شیوه و متد زندگی است. در هر دو تعبیر، بین خانواده و سبک زندگی رابطه وجود دارد. یکی از جاهایی که سبک زندگی دیده و فهمیده میشود، نهاد خانواده است. بالاخره، کنش های خانوادگی بخش مهمی از کنش های ما را دربرمیگیرد؛ بنابراین در هر دو ساحت این بحث کاربرد دارد.
مسائل مورد توجه در رابطه با خانواده و سبک زندگی
در این زمینه، مسائل زیادی وجود دارد. یکی از این مسائل این است که زمانی که میگوییم سبک زندگی، منظور خانواده ی ایرانی و سبک زندگی است، این که ما در جامعه ی ایرانی زندگی میکنیم، خانواده ی ایرانی ویژگی های خاصی دارد. زمانی که میگوییم خانواده ی ایرانی، فقط به بخش اسلامش توجه داریم.
در خانواده ی ایرانی، مسائل فرهنگی، قومی و زبانی همه تأثیر دارد. باید دنبال فهم مقوله هایی از این دست باشیم و این مسائل را ببینیم. اما از طرف دیگر، زمانی که بحث خانواده را مطرح میکنیم و میگوییم خانواده و سبک زندگی، باید دقت داشته باشیم که خانواده بخشی از کلیت اجتماعی است.
زمانی که سبک زندگی فردگرایانه در جامعه ی ما رواج پیدا کند و یک دسته از هنجارها و ایده های کلی تغییر کند، در خانواده هم تأثیرش را میگذارد؛ باید به همه ی این مسائل توجه کرد؛ یعنی زمانی که گفته میشود خانواده و سبک زندگی، خانواده چیزی جدای از جامعه نیست، باید کلیت جامعه را ببینیم و به آن توجه کنیم.
آسیب های موجود در این حوزه
در واقع در اینجا از منظر هنجاری و آسیب شناسانه به بحث خانواده و سبک زندگی نگاه میکنید که در این صورت از معنای اولی که گفتیم فاصله میگیرید. آسیب های زیادی وجود دارد؛ از جملهی آنها، کم شدن روابط کلامی و عاطفی بین اعضای خانواده به دلیل وجود رسانه ها در زندگی مدرن است.
تقسیم نقش های اجتماعی در دوران مدرن به شکلی است که خانواده ها از هم فاصله میگیرند؛ چه افراد یک خانواده و چه خانواده های به هم پیوسته مثل بستگان. خلأهای عاطفی را نهادها، رسانه ها و بخش های فرهنگی پر میکنند.
اگر بخواهیم به سبک زندگی ای که در حال حاضر در جامعه ی ما و بلکه در تمام دنیا وجود دارد نگاه هنجاری داشته باشیم، مسئله ی مهمی که وجود دارد، سیالیت ارزشی است؛ ارزش ها سریع تغییر میکنند و ارزش های پایدار جای خود را به امور سیال و زمانی میدهند.
اینها مجموع آسیب هایی است که وجود دارد، همچنین مصرفی شدن خانواده. در عین حال، بالا رفتن سرمایه ی فرهنگی خانواده ها یکی از نقاط قوت سبک زندگی جدید است. خانواده ها به خودآگاهی رسیدهاند. نقاط قوت هم باید منعکس شود، نباید فقط بدیها را در سبک زندگی جدید ببینیم.
در گفتگوهای مردم کلمهی خانواده تکرار میشود؛ مثلاً میگویند خانواده مان. این اتفاق خیلی در کشور ما سابقه ی تاریخی ندارد. بالاخره سبک زندگی جدید نقاط قوت و ضعفی دارد؛ یعنی باید توجه داشته باشید که سرمایه های فرهنگی خانواده ها، حتی در موضع دینی هم در حال بالا رفتن است.
تفاوت یک خانواده ی متدین امروزی با یک خانواده ی متدین در گذشته این است که خانواده ی متدین جدید میداند که برای آموزش آموزه های دینی به فرزندانش باید مدیریت کند.
در خانواده هایی که اهل مذهب هستند، مناسک دینی رنگ و بوی دیگری دارد. پس در مطرح کردن بحث سبک زندگی این را هم توجه داریم که سرمایه های فرهنگی خانواده ها در حال بالا رفتن است.
بخشی از جامعه همین خانواده های مذهبی هستند که آموزش و انتقال فرهنگ، دین و مذهب در آنها پیشرفت کرده است، اما از آنجا که ما کل جامعه را در نظر میگیریم، خانواده ها در کل جامعه به قشرهای مختلفی تقسیم میشوند، با اعتقادات مختلف…
در آنها هم سرمایه ی فرهنگی بالا رفته است، نمیتوان گفت که بالا نرفته است؛ مثلاً کسانی که کتابخوانتر، یا اهل بحث و گفتگو شدهاند. تصویری در ذهن شماست که فکر میکنید در جامعه ی ایرانی قدیم همه ی خانواده ها متدین بودند و سطح تدین همه هم در یک طیف بوده است. ما در گذشته هم تنوع داشتیم، حالا هم تنوع داریم و این طبیعی است.
تاثیرات سیاست گذاری های فرهنگی و قانون گذاری های حوزه ی خانواده روی سبک زندگی
هر چه دولت به نحو مستقیم در حوزه ی فرهنگ ورود پیدا کند، نتیجهی معکوس میگیرد. اساساً سیاست گذاری و برنامه ریزی های این چنینی درست نیست. باید کاری کنیم که خانواده و کنشگر، امنیت، آسایش و آرامش داشته باشد، آن وقت کلیت جامعه راه خودش را پیدا میکند.
وضعیت جامعه ی ما یک وضعیت پیچیده است؛ نه نقاط قوت سنت را داریم، نه نقاط قوت مدرنیته را و نقاط ضعف هر دو را هم داریم. به نظر می رسد اگر در این حوزه ها زمینه سازی کنیم، خانواده ها خودشان راه خودشان را پیدا میکنند.
خانواده ها دو انتخاب دارند. یکی این طور و دیگری آن طور. راه یکی غلط و راه دیگری درست است؛ اما در جامعه ای که به فرصت ازدواج نیست، مادر مجبور میشود به دخترش بگوید تو برو برای خودت شوهر پیدا کن.
الآن خیلی از مادر و پدرها به دخترشان این طور میگویند که تو عرضه نداشتی که شوهر پیدا کنی! ۳۰ سال پیش یک خانواده ی ایرانی هیچ وقت به دخترش چنین حرفی نمی زد. این نشان دهنده ی این است که خیلی از نرم ها و هنجارهایی که در جامعه ی ما به هم ریخته است، یک دسته زیرساخت های عینی و مادی دارد.
سیاست گذاری ها در جهت رفع آسیب ها
تا به حال دو پروژه ی سیاست گذاری برای نهادها انجام داده شده، یکی در مورد جنسیت و دیگری در مورد حجاب، ولی مسئله اینجاست که ما در همه چیز جوزده هستیم.
یک صحبتی که مقام معظم رهبری (مد ظله العالی) فرمودند، به جای این که ابعاد و عمق آن صحبت فهمیده شود، همه میگویند که برای سبک زندگی باید چه کنیم، دولت باید چه کند، سبک زندگی که قانون نمیخواهد. باید قانون هایتان را کم کنید، نه این که دوباره قانون وضع کنید.
راهبردهای پیشنهادی
اگر بخواهیم راهبرد بگوییم، اول باید بحث آسیب ها کاملاً استیفا شود. الآن ما آسیب ها را کاملاً استیفا نکردیم. آسیب ها باید فهرست شود.
اصل اولی که باید در راهبردها توجه داشته باشیم، این است که راهبردها باید اجماعی باشند، و لو حداقلی. یکی از چیزهایی که در مدل سیاست گذاری در ایران به آن توجه نمیشود، این است که مثلاً من یک پروژه انتخاب میکنم، میگویم این ده راهبرد من است.
این راهبردها را میگویی که یعنی این ها را بلدی یا میخواهی اجرایی شود. برای اجرایی شدن، ابتدا باید دید که چه راهبردهای اجماعی در بحث سبک زندگی وجود دارد.
یکی از راهبردهای اجماعی در سبک زندگی ایرانی این است که نقاط قوت سبک زندگی خودمان را در رسانه ها پررنگ کنیم، الگوسازی کنیم؛ مثلاً از جمله نقاط مثبت ما در سبک زندگی ایرانی، مسئله ی خویشاوندان و روابط خویشاوندان با هم است.
در واقع همان صلهی رحم که دینمان توصیه کرده است. این ها همدیگر را بالانس میکنند، اما الآن این صلهی رحم در جامعه ی ما تبدیل به مانور تجمل شده است؛ یعنی اگر من بخواهم برادرم را دعوت کنم، سه ماه باید برنامه ریزی کنم که بتوانم برادرم را دعوت کنم، بعد بگویم این فرش و تلویزیون و فلان را خریده ام.
باید نشان دهیم که صله رحم ها خیلی مختصر است، این که در مصیبت ها از هم حمایت میکنیم، شبکه هستیم، باید بتوانیم این ها را الگوسازی کنیم یا مثلاً گاهی باید مطالعات تطبیقی انجام دهیم.
مثلاً نشان دهیم که فلان نسل از افراد انگلیس یا آمریکا هنوز با کامپیوترهای بیست سال قبل خود کار میکنند، مثل ما نیستند که هر روز این ها را ببرند و به روز کنند. ما بازار مصرف شدیم. باید این مصرف را تعدیل کنیم.
راهبردها به یک فضای اجماعی احتیاج دارد. اگر راهبردی داشته باشید که به نظر میرسد در جامعه مقبول نمیافتد. این را باید کنار بگذارید و دنبال راهبردی هر چند ضعیف تر ولی اجماعی تر بروید.
منبع: برهان؛ متن گفتگو با دکتر محمد تقی کرمی (مناسب سازی شده جهت پایگاه الشیعه)