- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 5 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
در تعریف علم صرف گفته شده است: «علم صرف که به آن تصریف نیز مى گویند، علمى است که از ساختار کلمه و از دگرگونى هایى که در کلمات رخ مى دهد، بحث مى کند».[۱]
گرچه برخى بین صرف و تصریف اختلافى در نظر گرفته و گفته اند: «تصریف بیشتر به جنبه عملى این دانش یعنى ساخت ابنیه و اشتقاق کلمات مربوط است، درحالى که صرف با طرح اصول کلى و قواعد اصلى و شناخت مفردات بیشتر رویکرد علمى دارد».[۲]
با نگاهى به تاریخ علم صرف و نحو عربى، درمى یابیم که این دو علم تا قرن دوم هجرى کنار هم و به عنوان یک علم مورد توجه دانشمندان ادبى قرار مى گرفته است.
ابن جنى (۳۹۲ ق) مى گوید: «هیچ کتاب نحوى یافت نمى شود جز آن که تصریف در آن جاى گرفته باشد».[۳]
اگر به کتاب هاى کهن صرف و نحو مراجعه شود، صدق ادعاى فوق به خوبى قابل تأیید است. شاید بهترین تعبیر در علت ادغام و همراهى این دو علم از ابوعلى فارسى (۳۰۷ ق) باشد، آن جا که در تعریف علم نحو گفته است: «علمٌ بالمقاییس المستنبطه من استقرا الکلام»،[۴] نحو عبارت است از دانش مقیاس هاى برگرفته از استقرا کلام عرب.
شریف رضى مى گوید: «ان التصریف جز من أجزا النحو بلا خلاف …».[۵]
و از سیبویه نقل شده است که «تصریف جزئى از صرف و صرف نیز یکى از اجزاى علم نحو است».[۶]
یکى از محققان معاصر مى گوید: «از ابتداى امر علومى همچون صرف، نحو، فقه اللغه، اشتقاق و موضوعات بلاغى همراه هم بودند و به صورت یک علم بودند و بعداً از هم جدا شده اند».[۷]
البته ادغام این دو علم در تألیفات علما تراز اول آن، به دو گونه بوده است. در برخى از کتاب ها همچون الکتاب سیبویه، آثار مبرد و زمخشرى مباحث صرفى به صورت پراکنده و همراه نحو بیان شده و در دسته دیگر از کتاب ها، ابواب صرف به صورت یکجا و کنار هم گردآورى مى شده و در کتاب هاى دسته دوم نیز ترتیب قرار گرفتن ابواب نحو و صرف متفاوت است به گونه اى که در برخى از آن ها علم نحو قبل از صرف و در برخى دیگر ابواب صرف قبل از نحو آمده است.[۸]
پس تا این جاى بحث مشخص شد که دو علم نحو و صرف حداقل تا قرن دوم هجرى به صورت یک علم در هم تنیده بوده و به صورت دو علم جداى از هم مطرح نبوده اند؛ اما در این که چه کسى اولین بار این علم را به صورت یک دانش مستقل مطرح نمود. بیشتر کتاب هاى تاریخى از شخصى به نام ابومسلم معاذ الهرا نام مى برند. وى یکى از نحویون قرن دوم هجرى است که به اتفاق منابع مهم تاریخى، شیعه مذهب بوده و از امام صادق علیه السلام حدیث نقل کرده است.[۹]
قنوجى در ابجد العلوم معتقد است که الهرا از شاگردان ابوالاسود دوئلى است.[۱۰]
سیوطى مى گوید: «او نحوى مشهور است و اولین کسى است که علم تصریف را وضع نمود».[۱۱]
شیخ مفید وى را از یاران و نزدیکان و شخص مورد اعتماد امام صادق علیه السلام مى داند و مى گوید: «او از فقهاى پرهیزکار بوده است».[۱۲]
البته سخن قنوجى را با کمى تسامح مى توان پذیرفت؛ زیرا معاذ الهرا از نظر زمانى فاصله طولانى با ابوالاسود دارد و با واسطه شاگرد وى بوده است، بدین گونه که او شاگرد عیسى بن عمر و عیسى شاگرد بکربن حبیب و بکر شاگرد ابوعمروبن العلا و وى شاگرد عبدالله بن ابى اسحاق حضرمى و ایشان شاگرد میمون أقرن و وى نیز شاگرد ابوالاسود دوئلى بوده است.
ذهبى (۷۴۸ ق)، کسائى عالم بزرگ نحوى را از شاگردان مسلم الهرا دانسته است.[۱۳]
برخى نیز ابوعثمان مازنى (۲۴۹ ق) را که از شاگردان باواسطه سیبویه بوده، اولین کسى مى دانند که در علم صرف کتاب نوشته است.[۱۴]
طنطاوى مى گوید: «هو أول من ألف کتاباً مستقلًا یختص بعلم الصرف»؛ او اولین کسى است که کتابى مستقل در علم صرف نگاشت.[۱۵]
درخصوص صحت روایات و گزارشات تاریخى فوق و این که چه کسى اولین واضع علم صرف بود و چه کسى اولین کتاب را در علم صرف نوشت، جاى شکى نیست؛ اما سخن در این است که کدام شخصیت براى اولین بار پایه گذار قواعد این علم بوده است.
اگر یک بار دیگر مطالب گفته شده را با دیدى موشکافانه بررسى کنیم، به این نتیجه مى رسیم که این علم در اصل نشئت خود با علم نحو یکى بوده است، همچنان که یکى از نویسندگان معاصر مى گوید: «الاصول و القواعد التى وُضِعت فى لغه العرب لسلامه اللسان و إجاده البیان مدونه فى علمى الصرف و النحو. فالصرف و النحو یشترکان فى الغرض و الفائده أعنى صیانه اللسان عن الخطأ فى البیان إلا أن البحث فى علم الصرف راجع إلى بنیه الکلمات و کیفیه إشتقاقها من أصل واحد و تحولها من صوره الى صور أخرى و فى علم النحو یرجع الى کیفیه وقوع الکلمات فى سیاق الجمله و الکلام و فى اختلاف آخرها من حیث الاعراب والبنا. فالبحث عن الکلمه فى الصرف یکون فى حال إفرادها و البحث فى النحو یکون فى حال ترکیبها».[۱۶]
پس با استناد به سخن این محقق گرامى و بسیارى دیگر از دانشمندان علوم ادبى، این دو علم در اصل وضع با هم مشترک بوده اند و بعدها در قرن دوم مسلم بن معاذ الهرا اصول این علم را از نحو مستقل نمود و ابوعثمان مازنى هم اولین کتاب را در این علم تألیف کرد.
اگر اولین جمله اى را که امیرمؤمنان على علیه السلام به ابوالاسود فرمودند به یاد بیاوریم که فرمودند کلمه سه قسم است: اسم، فعل و حرف و مراجعه اى به تمام کتاب هاى صرف داشته باشیم، مى بینیم همه آن ها بدون ذکر منبع، این سخن حضرت را در ابتداى کتب خود آورده اند.
زمخشرى (۵۳۸ ق) مى گوید: «الکلمه هى اللفظه الداله على معنى مفرد بالوضع و هى جنس تحته ثلاثه انواع: الاسم و الفعل و الحرف …».[۱۷]
ابن مالک نحوى مشهور در ابتداى الفیه خود براى ورود به بحث از سخن امام على علیه السلام کمک مى گیرد:
«کلامُنا لفظٌ مفیدٌ کاستَقِم و أسمٌ و فعلٌ ثُمً حرف الکلِم».[۱۸]
سیبویه در ابتداى کتاب ارزشمندش مى گوید: «فالکلم: اسم و فعلٌ و حرفٌ …».[۱۹]
این همان سخن امام خطاب به ابوالاسود است.
پس نتیجه بحث این است که علم نحو بر اساس اظهارات مختلف علماى ادب، در ابتدا از صرف جدا نبوده و اشارت هاى امیر مؤمنان على علیه السلام در شکل گیرى اولیه برخى قواعد آن دخیل بوده و پس از ایشان ابوالاسود نیز با این که واضع نحو بوده، در پایه گذارى قواعد نحو، به برخى قواعد علم صرف هم توجه داشته و در دوره هاى بعد، این علم از نحو جدا شده و تألیفات مستقلى در موضوع آن به نگارش درآمده است.
پی نوشت:
[۱] . طباطبائى( محمدرضا)، صرف ساده، ص ۲۰.
[۲] . اصفهانى، تقدم على الصرف و أطوار تطوره، ص ۱۷۲.
[۳] . ابنجنى، المنصف فى شرح کتاب التصریف، ص ۴.
[۴] . اصفهانى، تقدم على الصرف و أطوار تطوره، ص ۱۷۲.
[۵] . القنوجى، ابجد العلوم، ج ۲، ص ۵۰.
[۶] . همو.
[۷] . عبدالواحد، علم اللغه، ص ۶- ۸.
[۸] شیر افکن، حسین، نقش شیعه در پیدایش و گسترش علوم ادبى، ۱جلد، امام على بن ابى طالب (علیه السلام) – قم – ایران، چاپ: ۱، ۱۳۹۷ ه.ش.
[۹] . همو، تأسیس الشیعه لعلوم الاسلامى، ص ۱۴۰.
[۱۰] . همو، ابجد العلوم، ج ۳، ص ۳۷.
[۱۱] . سیوطى، بغیه الوعاه فى طبقات اللغویین و النحاه، ج ۲، ۲۹۱.
[۱۲] . مفید، الارشاد، ج ۲، ص ۱۷۸.
[۱۳] . ذهبى، سیر اعلام النبلا، ج ۸، ص ۴۸۲.
[۱۴] . همو، تأسیس الشیعه لعلوم الاسلام، ص ۱۴۱.
[۱۵] . طنطاوى، نشأه النحو و تاریخ اشهر النحاه، ص ۴۷.
[۱۶] . شهابى، اصول النحو، ص ۱.
[۱۷] . زمخشرى، المفصل فى علم العربیه، ص ۶.
[۱۸] . ابنمالک، الفیه، ص ۱.
[۱۹] . سیبویه، الکتاب، ص ۱۲.
منبع: کتاب نقش شیعه در پیدایش و گسترش علوم ادبى.
نویسنده: حسین شیرافکن و جمعى از محققان.