- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 12 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
اشاره:
مقتضای جامعیت و کمال دین اسلام، توجه به شؤونات مختلف انسانی در عرصه های زندگی فردی و اجتماعی اوست. از حیث نظری لازم است زمینه های آنچه را که رشد علمی رو بدان بسته است، مهیا کرده و راهکارهای رسیدن به آن را ارایه دهد، چنان که در حوزه عمل نیز لازم است بایستنی های عملیاتی و کرداری را به او ارزانی دارد. یکی از مشخصه های بارز دین اسلام، دفاع از علم و تبلیغ و تشویق نسبت به فراگیری آن است که در کتاب و سنت به عنوان یک ضرورت غیر قابل اهمال مورد تأکید قرار گرفته است. در این میان غیر از مؤدیات کتاب و سنت، سیره علمی و عملی اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ نیز بر این مهم، تعلق گرفته است.
وضعیت علمی مسلمانان در عصر امام رضا ـ علیه السّلام ـ
پس از رحلت پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ ، اسلام، به جهت استواری معارف و آموزه ها و آدابش در مدت کوتاهی سراسر جهان را فرا گرفت. طبیعت علم خواهی اسلام باعث شد تا در کنار پیشرفت های سیاسی و عقیدتی فراورده های علمی کشورهای جهان به محیط جامعه اسلامی راه پیدا کند و کتب علمی دیگران از یونان و هند و مصر و ایران و روم به زبان اسلامی ترجمه گردید. در عصر عباسیان فرصتی برای علمای اسلام پدید آمد تا کتب ترجمه ای را مورد بررسی و نقد قرار دهند و همین امر باعث نوآوری های زیادی در عرصه علم و تألیف کتب مختلف در حوزه های متعدد علمی از سوی مسلمانان گردید.
نهضت ترجمه تقریباً از اواخر دوره امویان (که خود بهره ای از علم نداشتند) شروع شد و در دوره عباسیان خصوصاً در زمان هارون و مأمون عباسی به اوج خود رسید. در دوره مأمون، جامعه اسلامی تقریباً به اوج علم رسید و دانشمندان از نقاط مختلف جهان به خراسان می آمدند و جلسات بحث و گفتگو دائر بود، کتب مختلف در موضوعات متعدد علمی از جمله طبیعیات، ریاضیات، هیئت، طب و… ترجمه و بحث می شد البته یک نکته را نباید فراموش کرد و آن اینکه شرایط خاص فرهنگی حاکم بر محیط جامعه اسلامی در زمان عباسیان، چیزی نبود که به وسیله امویان یا عباسیان پایه گذاری شده باشد بلکه نتیجه مستقیم تعالیم آسمانی اسلام بود که به تحصیل و توسعه علم تأکید فراوان داشت و در مرحله اول علمای دینی پرچمدار این دگرگونی علمی بودند. البته خود مأمون هم حالا به هر نیتی در ترجمه کتب یونانی کوشش زیادی کرد و از معاشرت با حکما اظهار لذت می کرد.
نهضت ترجمه هر چند تأثیر بسزایی در ایجاد حرکت علمی در جامعه مسلمین داشت اما خالی از موارد نگران کننده نیز نبود زیرا مترجمان متعصب که متعلق به مذاهب غیر اسلامی بودند مانند زرتشتیان، صابئان، نسطوریان و برهمن ها یقیناً همه آنها به واسطه تعصبی که داشتند در کار خود حسن نیت نداشتند و گروهی هم سعی داشتند که از بازار داغ انتقال علوم بیگانه به محیط اسلام برای نشر عقاید فاسد خود فرصتی پیدا کنند و به همین علت است که می بینیم در لابلای کتب ترجمه ای که وارد جامعه اسلامی شد، آثاری از عقاید خرافی و انحرافی و غیر اسلامی وجود داشت و قهراً چنین امری از تأثیرگذاری بر افکار عمومی و انحراف آنها خالی نبود. یک هیئت علمی هم که بتواند آثار علمی بیگانگان را مورد ارزیابی قرار دهد در عباسیان وجود نداشت. و این وضعیت مسئولیت را بر دوش امام رضا ـ علیه السّلام ـ چندین برابر می کرد. وجود فرقه های منحرف و زنادقه وضعیت علمی و فرهنگی جامعه را متلاطم کرده بود. عقل گرایی محض که از کتب عقلی یونانی و سریانی و غیر آنها به وجود آمده بود خیلی را به مذهب اعتزال سوق داد به گونه ای که گمان کردند تنها عقل است که سرچشمه معرفت است و تدریجاً خود را بی نیاز از وحی دانستند و به قول دکتر طه حسین اندیشمند نابینای مصری همین عقل گرایی افراطی بود که درهای اختلاف را بر روی مسلمانان گشود و هر جمعیتی به استدلالات واهی تمسک می کردند و بدینوسیله شماره فرقه های آنان از هفتاد گذشت. آن وضعیت موجود، طبیعتاً وظیفه ای خطیر را برای امام رقم می زد و از این روست که می بینیم امام ـ علیه السّلام ـ در راستای تنویر افکار عمومی و مسلمین و شیعیان به تنقیح و تبیین معارف دینی و یا تشکیل جلسات مناظره و… پرداخته و راه و رسم تحقیق و تحصیل علم را ـ به مردم و اهل علم معرفی می کند و آنها را از خطر انحراف نجات می دهد. پس وضعیت علم در عصر امام رضا ـ علیه السّلام ـ بنحو مطلوبی از توسعه رسیده بود البته آشفتگی های فکری و عقیدتی موجود کم هم نبود.
علت رویکرد جامعه عصر امام رضا ـ علیه السّلام ـ به تحصیل و تولید علم
به نظر می رسد اموری چند در روی آوری مردم به تحصیل و تولید علم دخالت داشته است که به برخی اشاره می شود:
دوران امام رضا ـ علیه السّلام ـ را نقطه اوج نهضت ترجمه می دانند. قهراً وقتی ترجمه کتب بیگانه با دامنه وسیعی در محیط جامعه اسلامی رواج پیدا کند و با توجه به اینکه کتب ترجمه ای وارداتی هم می توانست مشتمل بر فواید علمی باشد و هم مشتمل بر مطالب غیر مفید و بلکه انحرافی، طبیعتاً توجه به این کتب با رویکرد استفاده علمی از آنها و نیز ارزیابی و نقد و بررسی مطالب غیر صواب، امری طبیعی خواهد بود و همین نکته باعث شد که محافل علمی حول بررسی کتب ترجمه ای پدید آید و در ضمن این بررسی ها به فراورده های علمی کلانی که اثری از آنها در کتب ترجمه ای نبود، بدست آید.
ورود دانشمندان در رشته های مختلف علمی از سایر بلاد به محیط جامعه اسلامی نیز در رویکرد جامعه عصر امام رضا ـ علیه السّلام ـ به توسعه علمی کمک کرد. محافل علمی که توسط این دانشمندان برگزار می شد و اصل حضور آنها در محیط جامعه اسلامی، خود موجب تشویق و ترغیب اهل علم به روی آوری جدی تر به علوم و تولید علم گردید.
عملکرد مأمون سوای اغراضی که داشته است نیز به نحوی می تواند در این قضیه مؤثر باشد. مأمون از دانشمندان بلاد مختلف دعوت کرد تا به خراسان بیایند. ـ از مجالست با آن ابراز خرسندی می کرد ـ محافل علمی و جلسات مناظره تشکیل می داد و خلاصه نسبت به اموری از این قبیل استقبال می کرد. در باب ترجمه کتب هزینه های زیادی صرف کرد و همین امر به نحوی در شکل دهی وضعیت علمی جامعه تأثیرگذار بود ـ البته در خصوص صدور این امور از مأمون عباسی، با توجه به دشمنی ای که با امام رضا ـ علیه السّلام ـ به عنوان امام مسلمین و کسی که در علوم مختلف منحصر به فرد است، داشت، شاید نتوان مصرانه به علم دوستی مأمون رأی داد و حتی به شهادت تاریخ تشکیل جلسات مناظره برای امام رضا ـ علیه السّلام ـ توسط مأمون فقط به انگیزه مغلوب کردن آن حضرت بوده است نه چیز دیگر ـ دلیل دیگر آنکه پس از شهادت امام رضا ـ علیه السّلام ـ دیده نشد که مأمون جلسه علمی و یا مناظره علمی برگزار کند. علت چنین امری هم روشن است زیرا تا امام رضا ـ علیه السّلام ـ به عنوان امام مسلمین و عالم اهل بیت در قید حیات بودند، به جهت سیطره ابهت علمی ایشان که بر جهان علم سایه افکنده بود از یک طرف و نگرانی مأمون از روی آوردن جامعه علمی اسلامی و غیر اسلامی به آن حضرت، از سوی دیگر، آن خلیفه عباسی بر آن شد تا برای رهایی از این مخمصه و اینکه نشان بدهد که او هم اهل علم است و از طرفی جامعه جهانی او را به سبب دشمنی با امام ـ علیه السّلام ـ مخالف علم و دانش نخواند و بدینوسیله پایه های حکومت خود را محکم کند، به این سری امور ارزشی اقدام کند. اما در هر صورت و بدون توجه به هر نیتی که داشته است، این گونه اقدامات او در روی آوردن جامعه اسلامی به توسعه علمی بی تأثیر نبوده است.
گزینه اصلی و مهم در این راستا، خود وجود مقدس امام رضا ـ علیه السّلام ـ بود. وجود امام ـ علیه السّلام ـ به عنوان عالم اهل بیت که از قدرت تکلم در حوزه های مختلف علمی به عنوان شخصیت منحصر به فرد، برخوردار است به گونه ای که هر حرکت او در راستای مسائل علمی منشأ اثر و تحولی در آن حوزه می شد، در باب تولید و توسعه علم توسط مسلمین امری غیر قابل انکار است. طرح مباحث علمی که تا آن زمان از جانب کسی دیگر مطرح نشده بود، ارایه نظرات جدید و راهکارهای عملی در رشته های مختلف طبیعی و نیز در مباحث نظری، انگیزه ورود اهل نظر به حوزه تتبع و تحقیق را شدت بخشید که در جای خود قابل توجه است.
امام رضا ـ علیه السّلام ـ و جهت دهی نگرش علمی مسلمین
در این خصوص اشاره ای به گروهها و فرقه های مختلف مذهبی و علمی موجود در آن عصر با عقاید و آراء مختلف صحیح و غیر صحیح لازم به نظر می رسد تا از این رهگذر نقش امام در هدایت فکری جامعه و نگرش صحیح مسلمین به علم روشن تر گردد. آنچه غیرقابل تردید است آشفتگی فکری و عقیدتی موجود در جامعه عصر امام ـ علیه السّلام ـ بود که مسافرت های امام رضا ـ علیه السّلام ـ به بصره و کوفه نیز در راستای همین مطلب قابل توجیه است. اشاره به دو نمونه از این آشفتگی ها خالی از لطف نیست.
وقتی امام صادق ـ علیه السّلام ـ به شهادت رسید، پیروان او به گروههایی با عقاید خاصی بدین شرح تقسیم شدند، ناووسیه که معتقد بودند امام صادق ـ علیه السّلام ـ نمرده است و نمی میرد و او همان مهدی موعود است. اسماعیلیه که اسماعیل فرزند امام صادق را بعد از او، امام دانستند با اینکه اسماعیل قبل از امام صادق ـ علیه السّلام ـ از دنیا رفته بود ولی اینها معتقد بودند که اسماعیل نمرده بلکه امام برای حفظ جان او، او را مخفی کرده است. فرقه مبارکه قائل شدند به اینکه چون اسماعیل قبل از امام صادق ـ علیه السّلام ـ از دنیا رفته، بعد از امام صادق باید امامت به پسر اسماعیل یعنی محمد بن اسماعیل برسد. سمطیه که امامت بعد از امام صادق را به فرزندش محمد و بعد از او برای فرزند محمد قائل بودند که رئیس اینها یحیی بن ابی اسمیط است .
فطحیه: این گروه این گروه معتقد بودند امام بعد از امام صادق، عبدالله افطح فرزند امام صادق ـ علیه السّلام ـ است به این دلیل که در بین فرزندان امام، از همه بزرگتر بود و بعد از پدر هم ادعای امامت کرد و عده زیادی هم به او گرویدند. قطعیه: آن دسته از شیعیان واقعی که معتقد بودند امام بعد از امام صادق ـ علیه السّلام ـ امام کاظم ـ علیه السّلام ـ است .
قابل توجه است که این فرقه ها هم در زمان امام رضا ـ علیه السّلام ـ بودند و خطوط فکری خود را دنبال می کردند.
آشفتگی دوم در جامعه مسلمین پس از شهادت امام کاظم ـ علیه السّلام ـ بود که پس از زندانی شدن امام که منتهی به شهادت او نیز گردید پیروانش به عقاید مختلفی متغیر شدند از جمله:
واقفیه که معتقد بودند موسی بن جعفر زنده است و او همان مهدی موعود است ـ اینها دشمن ترین افراد نسبت به امام رضا ـ علیه السّلام ـ بودند.
بشریّه: که معتقد بودند موسی بن جعفر نه مرده است و نه زندانی شده است بلکه غایب شده و او مهدی موعود است، با این تفاوت که می گفتند پس از غیبت، محمد بن بشیر را به عنوان جانشینی خود انتخاب کرده و او بعد از موسی بن جعفر، امام است.
قطعیه: وفاداران به امام رضا ـ علیه السّلام ـ که معتقد بودند امام کاظم در زندان به شهادت رسیده و فرزندش امام رضا ـ علیه السّلام ـ پس از او امام است.
بدیهی بود که با این وضعیت، انحراف فکری به اوج خود برسد، سوای آنکه انحرافات ناشی از ترجمه کتب بیگانه نیز اعتقادات اصیل دینی را هدف قرار داده بود ـ بهینه ترین اقدام در این وضعیت ترویج فرهنگ دینی و عقاید اصیل اسلامی با ارایه طرق شناخت حق از باطل و در واقع یک کار معرفت شناختی در خصوص عقاید رایج در راستای تثبیت عقاید حقه بود که امام رضا ـ علیه السّلام ـ با انجام مسافرت هایی به مراکز پخش این اندیشه های انحرافی از قبیل بصره و کوفه و انجام مناظره با آنها، تأثیری مهم در نگرش صحیح مسلمین به مسائل دینی و علمی گذاشت.[۱]
از دیگر عواملی که در هدایت فکری مسلمین مؤثر بود و توسط امام رضا ـ علیه السّلام ـ صورت پذیرفت، ایجاد فضای علمی مناسب جهت طرح نظرات و اندیشه های مخالف بود. از آنجا که محیط جامعه اسلامی مملو از نظرات و اندیشه های صحیح و سقیم بود و اهل اندیشه بلکه جامعه به طور روزمره با این اندیشه ها درگیر بودند، طبیعتاً درصد تأثیرپذیری از اندیشه های انحرافی در صورتی که بطلان آنها ثابت و محرز نشود، بالا می رود. برای رهایی از چنین ورطه ای لازم بود اندیشه های مخالف به خوبی مطرح شود و پس از آن مورد نقد و بررسی قرار بگیرد. بدیهی است رسیدن به چنین هدفی مستلزم ایجاد فضای مناسب علمی جهت طرح اندیشه هاست تا در سایه آزادی بیان مطالب طرح شود و سپس مورد نقد و بررسی منطقی و عقلانی قرار گیرد. دقیقاً چنین رویه ای از سوی امام رضا ـ علیه السّلام ـ پیگیری می شد و ایشان با ایجاد فضای مناسب، در بیان آزادانه اندیشه های مخالف و سپس نقد عقلانی آنها، در نگرش صحیح و منطقی مسلمین در خصوص تحقیق در گزاره های دینی و علمی و یا فرضیه های ارایه شده قابل بحث و نظر، تأثیر شگرفی ایجاد کردند
یکی دیگر از موارد تأثیرگذاری امام رضا ـ علیه السّلام ـ بر نوع تفکر جامعه متحول آن زمان، القاء این نکته بود که دفاع از هر قضیه ای، باید بر اسلوب منطق و متد عقلانی منطبق باشد. دفاع عقلانی از یک اعتقاد، امری بود که امام ـ علیه السّلام ـ در مواضع متعدد آن را به عنوان روش منطقی و عقلانی مورد توجه قرار می دادند، با این رویکرد، صاحب هر عقیده ای اول کاری که بایستی انجام می داد منطبق کردن مدعای خود با اسلوب منطقی و عقلانی بود و همه طرف های گفت و گو در این امر مشترک بودند ـ هر کس که مدعایش منطبق با اصول عقلانی بود به مرحله بعد که اثبات ادعا باشد می رسید و الا در همان مرحله ابتدایی قابلیت بحث و بررسی را از دست می داد. با ترویج و تأکید بر این مهم توسط امام ـ علیه السّلام ـ راه هرگونه مغالطه و سفسطه و مجادله های غیر منطقی بسته شد. نتیجه چنین رویکردی آن شد که جامعه علمی در راستای شناخت و پذیرش انظار و اندیشه های مختلف، به ارزیابی عقلانی و منطقی آنها بپردازد و همین مسئله باعث شد که بطلان بسیاری از فرقه ها، مذاهب و اندیشه های رایج، روشن شده از موجودیت ساقط شوند. و این خود از بزرگترین تأثیرهایی بود که امام ـ علیه السّلام ـ به نگرش فکری جامعه اسلامی گذاشتند.
یک تأثیرگذاری دیگر امام ـ علیه السّلام ـ مربوط به حوزه عمل است که خود امام ـ علیه السّلام ـ با شرکت در جلسات مناظره ای که یا خودشان (قبل از ولایتعهدی) و یا مأمون (بعد از ولایتعهدی) تشکیل می دادند، عملاً روش منطقی و عقلانی بحث و مناظره و تحقیق و تتبع را به مردم القاء می کردند. ایجاد زمینه ارایه آزادانه اندیشه های مخالف توسط صاحبان ادیان و مذاهب مختلف و پاسخگویی عقلانی و منطقی به آنها با استفاده از مقبولاتشان و در نتیجه مغلوب شدن آنها، امری بود که در نگرش اهل نظر نقش بسزایی را ایفا کرد.
امام رضا ـ علیه السّلام ـ رواج تمدن اسلامی و بالندگی علمی
نقش امام رضا ـ علیه السّلام ـ در ایجاد شکوفایی و بالندگی علمی مسلمین از جهاتی قابل توجه است. یک جهت مربوط به آثار علمی ایشان است که می توان گفت جهش عمده ای در حوزه های مختلف علمی ایفا کردند. گفتار آن حضرت درباره امور پزشکی، خداشناسی، مناظرات آن حضرت از جمله با صباح بن نصر هندی و عمران صابی درباره خدا، پیدایش زمین، تغییر اشیاء و مسائل علمی دیگر، کلمات آن حضرت درباره مسائل فقهی و بیان فلسفه احکام، و نیز مباحث اخلاق همه و همه حاکی از گستردگی معلومات آن حضرت است[۲] و مسلماً کسی که از چنین موقعیت علمی برخوردار باشد خود وجود او اصلاً در ایجاد نهضت علمی مؤثر است. رساله ذهبیه درباره امور پزشکی توسط خود ایشان ـ علیه السّلام ـ تدوین گردید که جزئیات احکام درباره بهداشت صحیح، خوراکیها و آشامیدنی های لازم و زمان خوردن و آشامیدن و آنچه مربوط به تقویت قوای جسمانی و خلاصی از امراض و بیماری هاست همه در آن آمده است که مأمون که درخواست کننده تدوین چنین کتابی از سوی امام بود، سخت تحت تأثیر علم امام قرار گرفت.
با یک نگاه اجمالی به مفاد رساله ذهبیه می توان دریافت که امام فردی بصیر و دارای احاطه کامل بر علومی از قبیل فیزیولوژی که علم مربوط به عملکرد طبیعی بدن است، آناتومی و تشریح ساختمان بدن انسان، هواشناسی، بهداشت عمومی و میکروبیولوژی داشته اند و همچنین رساله یاد شده شامل دانش شیمی و تغذیه و بسیاری از دانش هاست. و جالب این است که امام این رساله را در حدود ۲۰۱ هجری نوشتند و تا آن زمان دانش پزشکی صورت علمی نداشت، میکروب ها کشف نشده بود، از ویتامینها آگاهی ای در دست نبود[۳] و… این حرکت عظیم علمی حاصل در ۱۲۰۰ سال قبل، نقطه جهشی برای توجه اندیشمندان به علم در حوزه های مختلف شد خصوصاً وقتی روز به روز با کشفیات علمی، انطباق این قواعد با واقع و صحت آنها پیش صاحبان علم و اندیشه ظاهر گشت.
مسافرت های علمی امام نیز در تحقق نهضت علمی تأُثیر بسزایی داشته است. که در جای خود قابل توجه است فعالیّت های امام در موقع ولایتعهدی در راستای تبلیغ دین و مسائل علمی نیز یکی از نقش های عمده را در تحقق و کمال نهضت علمی ایفا کرد.
مؤلفه های مورد نظر امام ـ علیه السّلام ـ در ایجاد حرکت علمی مسلمین
می توان گفت عمده ترین مؤلفه و پیش زمینه حرکت امام در راستای نهضت علمی مسلمین آموزه های دینی مربوط به کتاب و سنت بوده است. عقلانیت تحصیل علم نیز می تواند یکی از این پیش زمینه ها بوده باشد.
از دیگر پیش زمینه ها در واقع توجه به اصول علم و معارف کلیدی در جریان تولید علم است که امام با تکیه بر اصول علمی و معارف کلیدی نهضت علمی را به اوج خود رساندند.
اعتقاد شدید آن حضرت به لزوم ارتقای علمی مسلمین در سطح بین المللی نیز یکی از مؤلفه های مورد نظر امام ـ علیه السّلام ـ بود که اگر مسلمین بخواهند در جامعه علمی جهان منشأ اثر باشند و جایگاه مناسب شأن خود را پیدا کنند، لازم است جنبه علمی خود را ارتقا دهند و این همان نکته ای است که امام رضا ـ علیه السّلام ـ در سیره علمی و عملی خویش در خصوص تولید و گسترش علم، دنبال می کردند ـ اما در این میان آنچه برای جامعه اسلامی خصوصاً فرهیختگان ضروری می نماید، تأسی به حضرات ائمه ـ علیهم السّلام ـ است یعنی پیروی از سیره و سنت و روش و منش آنها در جنبه های مختلف دنیوی و اخروی. به مقتضای همین امر، توجه به سیره علمی ائمه ـ علیهم السّلام ـ و شخص امام رضا ـ علیه السّلام ـ برای پیروان آن حضرت امری لازم است. نتیجه این التزام نظری و عملی به سیره علمی آن امام، چیزی جز قدم گذاشتن در مسیری که او اتخاذ کرده است، نخواهد بود. قدم گذاشتن در مسیر او هم یعنی تمام آنچه را که درباره سیره علمی و راهکارهای عملی ایشان برای تولید علم بیان کردیم، عمل کنند و در مسیر تولید علم آنها را سرمشق و الگوی تحقیقات خود قرار دهند بدیهی است حرکت در سایه چنین سیره علمی مقدسی، نتیجه اش موفقیت در نهضت تولید علم و جنبش نرم افزاری است.
پی نوشت:
[۱] . ر. ک: مرتضوی، سید محمد، نهضت کلامی در عصرا مام رضا ـ علیه السّلام ـ ، مؤسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی، چاپ اول، ۱۳۷۵، ص ۲۸ ـ ۳۰٫
[۲] . ر. ک: شریعتمداری، علی، روح علمی و سعه صدر در شخصیت حضرت رضا ـ علیه السّلام ـ ، مجموعه آثار دومین کنگره حضرت رضا ـ علیه السّلام ـ ، چاپ ۱۳۶۶، ج ۱، ص ۱۷۸٫
[۳] . ر. ک: فضل الله، محمد جواد، تحلیلی از زندگی امام رضا ـ علیه السّلام ـ ، ترجمه: عارف، سید محمد صادق، بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی، مشهد، چاپ سوم، ۱۳۷۲، ص ۱۶۱٫