- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 15 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
چکیده
عروض یکى از اقسام علوم ادبى است که موضوع آن بحث در وزن و آهنگ شعر است و درباره چگونگى ایجاد وزن، انواع وزن، صحت و سقم آن و برخى از شگردهایى که مخصوص کلام منظوم است بحث مى کند. در اهمیت این علم در این مقال همین بس است که بگوییم کنار عنصر خیال و عنصر معنى، وزن نیز به شعر زیبایى سحرآمیزى مى بخشد و آن را شورانگیز مى سازد. این مقاله با هدف بررسى نقش دانشمندان شیعه در تأسیس، تطور و تکمیل آن علم، با روش توصیفى- تحلیلى، نگارش یافته است. نتایج حاصل از تحقیق حاکى از آن است که از میان علوم لغت عربى، علم عروض داراى وضع خاصى است، چنان که رشته هاى دیگر علوم به تدریج به وجود آمده و با کوشش دانشمندان متعددى در طى مدتى استحکام یافته و تکمیل شده است؛ اما علم عروض بى آن که هیچ سابقه اى در زبان و ادبیات عرب داشته باشد، یکباره از جانب دانشمندى شیعى به نام خلیل بن احمد فراهیدى ابداع گردید و دانشمندان شیعه دیگرى مانند حسن قطان مروزى، خواجه نصیرالدین طوسى، محمد بن یوسف اهلى شیرازى و فیضى دکنى در تکمیل، رشد، تبیین و تسهیل آن علم تا قرن دهم هجرى نقش اساسى داشته اند.
مقدمه
عروض یکى از اقسام علوم ادبى است که موضوع آن بحث در وزن و آهنگ شعر است و درباره چگونگى ایجاد وزن، انواع وزن، صحت و سقم آن و برخى از شگردهایى که مخصوص کلام منظوم است، بحث مى کند. آنچه از کلام سیروس شمیسا استباط مى گردد این است که از میان علوم لغت عربى، علم عروض داراى وضع خاصى است؛ چنان که رشته هاى دیگر علوم به تدریج به وجود آمده و با کوشش دانشمندان متعددى در طى مدتى استحکام یافته و تکمیل شده است؛ اما علم عروض بى آن که هیچ سابقه اى در زبان و ادبیات عربى داشته باشد، یکباره از جانب یک تن ابداع شده و چنان نزد اهل فن مقبول عام یافته که کسى در اساس آن تصرفى روا نداشته و تا امروز این اساس همچنان مقبول و متقن مانده است.[۱]
مفهوم شناسى عروض
در فرهنگ لغت این معانى براى عروض آورده شده است: ۱. شتر ماده ریاضت نایافته؛ ۲. خیمه اى چوبى که خیمه به وسیله آن قائم ماند؛ ۳. به شهر مکه گفته مى شود؛ ۴. به معنى معروض و عرضه شده به شعر.[۲]
در تعریف اصطلاحى علم عروض آمده است: «عروض، علمى است که به بررسى اوزان معتبر شعر مى پردازد».[۳] یا به عبارت روشن تر: «عروض علمى است که قواعد تعیین اوزان شعر (تقطیع) و طبقه بندى اوزان را، از نظر جنبه نظرى و علمى به دست مى دهد».[۴]
صاحب بن عباد عروض را معیار بررسى کلام صحیح از غلط دانسته و آن را به ترازوى سنجش اشعار صحیح تشبیه کرده است.[۵]
آنچه از اقوال علماى ادبیات برمى آید این است که عروض، بر وزن «فعول» کلمه اى است که به معنى مفعول به کار مى رود و معروض علیه شعر است، یعنى شعر بر آن عرضه مى شود تا موزون از ناموزون بازشناخته شود. به دیگر سخن، عروض دانشى است که شعر را بر آن عرضه مى کنند تا کلام آهنگین از سخن بى آهنگ جدا شود.
اهمیت این به اندازه اى است که اگر وزن شعرى را برهم بزنیم، خواهیم دید که تا چه میزان از زیبایى و تأثیر آن در خواننده کاسته مى شود. شاید بتوان خیلى اختصار اهمیت عروض را در این چند کلمه بیان کرد که عروض ادوات شعر و مقدمات شاعرى است.
نقش دانشمندان شیعه در علم عروض
از آن جا که هدف این پژوهش بررسى نقش دانشمندان شیعه در علم عروض است،[۶] مجال پرداختن به بحث هاى عروضى و انواع و مسائل خاص آن علم نیست و وارد اصل موضوع خواهیم شد.
۱. خلیل بن احمد فراهیدى
خلیل بن احمدبن عمروبن تمیم ابوعبدالرحمن، ابوالصفاى فراهیدى ازْدى، سال ۹۶ یا ۱۰۰ ق در شهر بصره به دنیا آمد. وى از جمله برجسته ترین زبان شناسان زبان عربى است که به پژوهش هایى در زمینه تصحیح نظام نوشتارى عربى، فرهنگ نویسى، عروض و وزن شعر پرداخته است.
برخى او را از اهالى یمن و از قبیله «أزْد» دانسته اند؛ اما براساس اسناد دیگر، او از بقایاى خانواده هاى ایرانى است که به فرمان انوشیروان ساسانى، یمن را به تصرف درآوردند و در آن جا ماندگار شدند.[۷]
در روضات الجنات آمده است: «او هم عصر با امام صادق علیه السلام و از جمله اصحاب وى بوده است. محسن امین نیز گزارش مى دهد که وى امام باقر علیه السلام را درک کرده است».[۸]
الف) مذهب خلیل بن احمد
مورخان درباره نحوه اعتقاد و مذهب وى اختلاف نظر دارند. عده اى بر این نظرند که وى پیرو تفکر خوارج و گروهى بر این عقیده اند که وى اباضى مذهب بوده است؛ اما دیدگاه دیگر، که قطعى تر به نظر مى رسد، از تشیع وى حکایت دارد.[۹]
مخزومى که در شناخت خلیل و ارائه نظرهاى وى تلاش گسترده اى کرده است، مى گوید: «وى از جمله خوارج و اباضى مذهب بود؛ اما بعداً تحت تأثیر استاد خود ایوب سختیانى از اباضى گرى عدول کرد و به مذهب اهل سنت روى آورد؛ وى پس از مدت کوتاهى مجدداً به اباضى گرى برگشت و در نهایت از اباضى گرى به تشیع روى آورد و با تفکر شیعى بدرود حیات گفت».[۱۰]
خلیل بن احمد، امامى و شیعه مذهب بوده [۱۱] و این را مى توان از سخنان زیبا و پرمغزى که خلیل در مقام و منزلت امام على علیه السلام بیان کرده است، فهمید: از وى سؤال شد: به چه دلیل على علیه السلام امام همگان است؟ خلیل پاسخ داد: «احتیاج الکل الیه و غناه عن الکل»؛[۱۲] به علت احتیاج همه مردم به آن حضرت و بى نیازى آن بزرگوار از دیگران.
همچنین وقتى درباره فضیلت على علیه السلام از وى سؤال شد، خلیل پاسخ داد: «چه مى توان گفت در حق کسى که دوستان و دشمنان فضائل وى را مخفى کردند. دوستان از ترس و دشمنان از حسادت و با همه این ها فضائل و مناقبش شرق و غرب عالم را فراگرفته است».[۱۳]
علامه مامقانى پس از ذکر همین عبارت مى گوید: «سوگند به جان خودم که این سخن را باید با نور بر رخ حور نوشت».[۱۴]
ابوزید نحوى انصارى مى گوید: از ابن احمد سؤال کردم که چرا مردم على علیه السلام را رها کردند، درحالى که آن حضرت در پیشگاه پیامبر صلى الله علیه و آله و مسلمانان جایگاهى بلند داشت و خدماتش به اسلام بسیار زیاد بود؟ خلیل [در پاسخ گفت ]: زیرا خداوند او را از دیگران جدا کرده و مردم به اشباه و نظایر خود، تمایل دارند. آیا این شعر را شنیده اى:
و کل شکل لشکله آلف أما ترى الفیل یألف الفیلا[۱۵]
میان متقدمان، مرزبانى نخستین فردى است که گفت وگوى یونس و خلیل را درباره امام على علیه السلام نقل کرده است. خلیل در این گفت وگو على علیه السلام را از تمام صحابه برتر دانسته است؛ همچنین، نشانه هایى ازتشیع خلیل در این سخنان مشاهده مى شود. مهم تر این که خلیل به یونس گفته است تا وقتى من زنده ام این سخن را پنهان نگه دار، این گفته [۱۶] با آموزه تقیه نزدشیعیان کاملًا همخوانى دارد.
ب) دانش خلیل بن احمد
اجماع علماى ادبیات و علوم انسانى از قرن دوم تا کنون بر این است که افتخار ابداع علم عروض متعلق به خلیل بن احمد فراهیدى است، هر چند اختراع برخى از علوم دیگر مانند علم لغت که مستند آن کتاب «العین» است و اولین فرهنگ لغت عربى است نیز به خلیل منسوب شده است.
او اولین دانشمند دینى است که به وضع قوانینى براى علم موسیقى اقدام کرده است؛ بنابر قولى، از دیگر ابتکارات او اختراع حرکات و نشانه هایى است که ما هم اکنون براى خواندن قرآن از آن ها استفاده مى کنیم، هر چند در این بحث اختلاف نظر جدى وجود دارد.
خلیل بن احمد فراهیدى در علم ریاضیات نیز صاحب نظر بود و از این علم بهره هاى فراوان برده بود، تا آن جا که برخى از قواعد ریاضى نیز از ابتکارات اوست. در قواعد صرف و نحو خلیل از اساتید بزرگ علم ادبیات به شمار مى آید. او در قواعد صرف و نحو استادى چیره دست و صاحب نظر بوده است، شاگردان بزرگى نزد او به درس مشغول بودند که هر یک از چهره هاى درخشان این علم مى باشند مانند سیبویه، مبرد، یونس و زمخشرى.
راوى روایت مشهور امیر مؤمنان حضرت على علیه السلام نیز خلیل بن احمد فراهیدى است، همان روایتى که مى فرماید: «الکلام ثلاثه أشیا، اسم و فعل و حرف جا لمعنى، فالاسم ما أنبأ عن المسمى و الفعل ما أنبأ عن حرکه المسمى و الحرف ما أوجد معنى فى غیره»؛ کلام سه بخش است، اسم و فعل و حرف که براى معنایى آمده باشد. اسم از چیزى خبر مى دهد که نام اوست و فعل از حرکت آن چیز خبر مى دهد و حرف، معنایى در غیر خود ایجاد مى کند.
ج) آثار خلیل بن احمد
بعضى از مورخان، براى خلیل هفتاد و چند اثر برشمرده اند؛ ولى نامى از آن ها به میان نیاورده اند.[۱۷] علامه سید محسن امین، کتاب هاى خلیل بن احمد را بدین ترتیب برمى شمرد: «زبده العروض»، «العین»، «فائت العین»، «الامامه»، «الایقاع»، «النغم»، «الجمل»، «الشواهد»، «النقط والشکل» و «معانى اسما الحروف».[۱۸]
د) ابداع علم عروض توسط خلیل بن احمد
همه مورخان و کسانى که درباره چگونگى وضع علم عروض پژوهش کرده اند، اتفاق نظر دارند قبل از خلیل بن احمد، هیچ قواعدى براى اوزان شعر نبوده یا حداقل دسته بندى و نام گذارى نشده بود، به این سبب وضع دانش عروض را نوعى شاهکار ادبى خلیل بن احمد دانسته اند، تا آن جا که بعضى آن را الهامى به او خوانده و گفته اند که خلیل بن احمد مردى متعبد و زاهد بود و به خانه کعبه رفت و دعا کرد خداوند علمى به او ببخشد که پیش از آن به هیچ بشر نداده باشد؛ چون از حج بازآمد، دعایش مستجاب شد و خداوند علم عروض را به او الهام کرد.[۱۹]
هر چند بعضى این را افسانه دانسته و بعضى با دیده شک به آن نگریسته و بعضى چون خلیل مردى زاهد بود آن را قطعى دانسته اند، در هیچ یک از کتب تاریخ و لغت هم کسى در ابتکار خلیل بن احمد، در ابداع دانش عروض شک و تردید نکرده است.
مؤلفى که در اصالت ابتکار خلیل شبهه اى ایجاد کرده، ابوریحان بیرونى است که در کتاب «تحقیق ماللهند» هنگام بحث از قواعد اوزان شعر هندى و مقایسه آن با عروض عرب، دلایل چندى مبنى بر اقتباس خلیل از عروض هند دارد و این که در نوشتن این اوزان به اصول علم اوزان سنسکریت نظر داشته و قوانین علوم عروض عرب را از روى آن ساخته و پرداخته است. او معتقد است نخستین کسى که این صناعت را استخراج کرد، پنگل و چلت بودند که کتاب هایى با عنوان «مرکلانچن»، «پنگل» و «اولیاند» در این خصوص نوشته بودند.[۲۰]
با توجه به دیدگاه بیرونى، نویسندگانى همچون ناتل خانلرى در کتاب «وزن شعر فارسى» بر آن شبهه تأکید داشته است [۲۱] یا عباسى مى گوید: «به طور کلى و بنا بر اشاره ابوریحان مبنى بر مشابهت عروض عربى و هندى مى توان گمان برد که خلیل بن احمد در اختراع قواعد عروض به اصول علم اوزان سانسکریت نظر داشته و قوانین عروض عرب را از روى آن ساخته و پرداخته است. آنچه این حدس را قوت مى بخشد، تولد و اقامت خلیل در بصره است که بندر تجارى بوده و با هند و هندویان به ناچار ارتباط داشته و دیگر ترتیبى که او نخستین بار در حروف تهجى اتخاذ کرده و کتاب «العین» را بر آن صورت مرتب ساخته، همان ترتیب حروف در سنسکریت است».[۲۲]
بزرگان زیادى که در عرصه علم عروض و شناساندن دانشمندان به جامعه بشرى خدمت کرده اند، از خلیل بن احمد به عنوان مبتکر علم عروض نام برده اند که به دلیل ضیق مجال به مواردى اشاره مى شود.
ابن خلکان مى گوید: «وى (خلیل بن احمد) از پیشگامان علم نحو و مبتکر عروض است که اقسام آن را در پنج دایره عروضى برشمرد که از آن پانزده بحر[۲۳] برآمد».[۲۴] یاقوت حموى مى گوید: «خلیل بن احمد نخستین کسى است که عروض را ابداع کرد».[۲۵]
قول دیگرى هست که خلیل بن احمد هنگام عبور از بازار آهنگرها و مسگرها با شنیدن صداى چکش زدن آن ها و تأمل در آن، علم عروض را وضع کرد.[۲۶]
گروه سومى نیز هستند که درخصوص انگیزه و باعث ابداع آن علم توسط خلیل گفته دیگرى دارند، آن ها معتقدند از خلیل بن احمد سؤال شد: آیا این علمى که شما بیان کردید ریشه یا سابقه اى داشته است؟ وى پاسخ داد: بله! از مدینه مى گذشتم که دیدم پیرمردى به نوجوانى آموزش مى داد و مى گفت:
نعم لا، لا لا، نعم لالا نعم لا، لا لا، نعم لالا
وى ادامه مى دهد به او گفتم: این چیست که به این کودک مى آموزى؟ گفت: علمى است که از گذشتگان به ارث برده ام و آن را تنعیم نامیده اند. خلیل بعد از نقل حکایت مى گوید: «بعد از سفر حج آن علم را استوار کردم».[۲۷]
۲. حسن قطان مروزى
عین الزمان ابوعلى حسن بن على قطان مروزى یکى از دانشمندان اواخر سده پنجم و اوایل سده ششم هجرى بود. او در ادب و پزشکى تبحر داشت. اسلاف او اهل بخارا بودند؛ ولى خود او در سال ۴۶۵ هجرى قمرى در شهر مرو به دنیا آمد و ازاین رو به مروزى مشهور شد. او علاوه بر پزشکى و ادبیات در هندسه و حکمت نیز ماهر بود؛ ولى بیشتر به پزشکى مى پرداخت. در سال ۵۴۸ که ترکان غزنوى ترکتازى و ویرانگرى مى کردند، به دست آنان اسیر شد و در اسارت آنان را دشنام هاى سخت داد و آن ها که از دشنام هاى او آزرده شده بودند آن قدر خاک در دهانش ریختند تا مرد.
آثار حسن قطان مروزى
از میان چند کتاب نوشته قطان مروزى کتاب «کیهان شناخت»، مهم ترین و مشهورترین کتاب او به شمار مى آید که درباره ستاره شناسى است. دیگر کتاب هاى او «مشجر نسب ابى طالب»، «عروضى» به فارسى، «الدوحه» و رساله هایى در پزشکى هستند.[۲۸]
آقا بزرگ طهرانى در طبقات اعلام شیعه نام او را به عنوان یک دانشمند شیعى برده است.[۲۹] از طرف دیگر نوشتن کتابى در باب انساب امام على علیه السلام این مدعا را ثابت مى کند.
۳. خواجه نصیرالدین طوسى
محمدبن حسن جهرودى طوسى، مشهور به خواجه نصیرالدین طوسى در پانزدهم جمادى الاول سال ۵۹۸ در طوس به دنیا آمد. او به تحصیل دانش علاقه زیادى داشت و از دوران جوانى در علوم ریاضى و نجوم و حکمت سرآمد شد و از دانشمندان معروف زمان خود گردید. طوسى یکى از سرشناس ترین و بانفوذترین چهره هاى تاریخ اسلام است. تحصیلاتش را در نیشابور به پایان رساند و در آن جا به عنوان دانشمندى برجسته شهرت یافت.
محمد جواد مغنیه با استنادات قوى او را در شمار فلاسفه شیعه آورده [۳۰] و گفته است: او به طور حتم شیعه دوازد امامى است. و به عنوان یکى از بزرگان فلسفه و شیعه از او یاد کرده و معتقد است خواجه مستحق لقب علامه است.[۳۱]
علامه حلى شارح کتاب او گفته است که این شیخ در علوم عقلى و نقلى برترین زمان خود است. خواجه نصیرالدین طوسى در حرم امامین کاظمین مدفون است.[۳۲]
آثار خواجه نصیر
خواجه نصیر بیش از ۱۸۰ کتاب و رساله علمى در موضوعات متفاوت نوشته است. با توجه به زندگى اجبارى وى در قلعه هاى اسماعیلیان بسیارى از کتاب هاى او در وضعیت بد معیشتى نوشته شد. در مقدمه شرح اشارات از رنج فراوان و غم روزافزونش هنگام تألیف این کتاب مى نویسد.[۳۳] او در اغلب کتاب هاى کلامى خود همچون «تجرید الاعتقاد» به دوازده امام و وجوب عصمت آن ها اشاره دارد. همچنین رسالات ویژه اى دراین باره نگاشته؛ ازجمله: رساله «الفرقه الناجیه»، «رساله فى حصر الحق بمقاله الامامیه»، «الاثنى عشریه»، «رساله فى الامامه»، «شرح اشارات»، «اخلاق ناصرى»، «اخلاق محتشمى»، «معیار الاشعار» و «آغاز و انجام».
خواجه نصیرالدین با این که تخصصش فلسفه، حکمت، ریاضى و نجوم بوده، یکى از ماندگارترین آثار عروضى را نیز به نگارش درآورده، تا اثبات کند نبوغ او نه فقط در علوم محض که وى بزرگ ترین نظریه پرداز شعر پارسى است.[۳۴]
کتاب «معیار الاشعار» که با خواهش بعضى از دوستان مؤلف، به سال ۶۴۹ قمرى، در باب عروض و قافیه و موسیقى شعر نگارش یافته، از مهم ترین تألیفات او و برترین منبع عروض فارسى و عربى است. بسیارى از دانشمندان بلاغت و عروض کتاب «معیار الاشعار» طوسى را در نقد شعر و علم عروض و تحقیقات زبان شناسى، از آثار گران سنگ در این زمینه دانسته اند. این کتاب، از نظر قدمت تاریخى در آن موضوع، دومین کتاب مستقل فارسى است.
شایگان فر درخصوص جایگاه والاى علمى این اثر خواجه مى گوید: «خواجه در این رساله کوچک و پرمحتوا نوآورى کرده که در مقایسه با نظریات شمس قیس، کار متعلمان را آسان نموده است و حتى آنان که در دوران معاصر، دست به تحقیقات تازه در عروض زده اند، فى الواقع وامدار خواجه هستند، به طورى که قریب به بقین مى توان گفت آنچه در تحقیقات متأخران به عنوان یافته هاى تازه در عروض مطرح شده، اغلب نوآورى هاى خواجه است یا در برخى نکته هاى مهم این نوآورى هاى خواجه است که سرنخ را به دست متأخران داده است.[۳۵]
نوآورى هاى خواجه نصیر در علم عروض، علاوه بر تفصیل و تبیین و آسان کردن قواعد عروضى، عبارت اند از: کاربردهاى صامت و مصوت و همچنین مصوت هاى کوتاه و بلند، نقش نون ملفوظ و غیرملفوظ در وزن شعر و ابداع زحاف هاى همچون مسبغ.[۳۶]
۴. محمدبن یوسف اهلى شیرازى
محمد بن یوسف اهلى شیرازى، شاعر قرن نهم و دهم ق که حدود سال ۸۵۸ ق در شیراز زاده شد. اهلى به سال ۹۴۲ ق در هشتادوچهار سالگى درگذشت. آرامگاه وى جوار حافظ قرار دارد.
اهلى از اوان جوانى به تحصیل علوم و فنون پرداخت و چون طبع شعر داشت با سرودن اشعار، شهرت یافت. او از پیروان مذهب شیعه بود و در زمان شاه اسماعیل اول صفوى، اشعارى در مدح پیامبر و خاندان او سرود.
تعدادى از قصاید اهلى در منقبت پیامبر صلى الله علیه و آله و ائمه اطهار علیهم السلام و نیز مرثیه شهداى کربلا بالاخص امام حسین علیه السلام است. مجموعه ابیات دیوان او به ۱۴۷۳۵ مى رسد و تعداد دوازده تألیف نیز به او نسبت داده اند. اهلى شاعرى عارف مسلک بود و از ریا و زهدفروشى گریزان بود. از اشعارش چنین برمى آید که زندگى را در تهیدستى مى گذراند. علت تخلص وى را به اهلى ارادت به اهل بیت علیهم السلام ذکر کرده اند.[۳۷] وى رساله عروض و قافیه را با سبکى نو و کاربردى به رشته تحریر درآورد.
۵. فیضى دکنى
شیخ ابوالفیض پسر شیخ مبارک از شعراى بزرگ سده دهم هجرى است. وى در سال ۹۵۴ هجرى در ناکور از شهرهاى هند به دنیا آمد. تحصیلاتش را در محضر پدر دانشمند خود شیخ مبارک به پایان رسانید. در چهارده سالگى در علم عروض و بدیع، خط، لغت و تفسیر، یگانه روزگار بوده است.
فیضى و پدرش شیعى مذهب بودند و همین تشیع باعث شد گروهى به مخالفت برخاسته، او را بى دین و حتى آفتاب پرست خواندند؛ ولى بدیهى است که شخص آفتاب پرست به تفسیر گرایش نمى کند آن هم با آن زحمت و کیفیت که گفته شده است.
فیضى از سرآمدان سخن فارسى در هندوستان و در قصیده و غزل و مثنوى صاحب مقامى شامخ است و به شعر خود مى بالید. او به تقلید از نظامى، مثنوى هایى به نام «سلیمان و بلقیس»، «نل و دمن»، «هفت کشور» و «مرکز ادوار» سروده و نیز داستان «گیتا» را به نظم کشیده است. شیخ فیضى همچنین در علوم ادبى و دینى مطلع و صاحب تفسیرى به نام «سواطع الالهام» بود.[۳۸]
در مقدمه دیوان فیضى آمده است که ملاعبدالقادر در بیان فضائل فیضى مى گوید: «در فنون جزئیه از شعر و معما و عروض و قافیه و تاریخ و لغت و انشا در روزگار عدیل نداشت.[۳۹] وى در قرن دهم، کتاب «عروض و قافیه» را به رشته تحریر درآورد.[۴۰]
نتیجه گیرى
دانشمندان شیعه افتخار تأسیس و ابداع علم عروض را دارند، همان طور که بسیارى از علوم انسانى دیگر و شاخه هاى آن، مانند علم نحو را اختراع و شکوفا کردند. خلیل بن احمد، امامى و شیعه مذهب بوده است. اجماع علماى ادبیات و علوم انسانى و همه مورخان و کسانى که درباره چگونگى وضع علم عروض پژوهش کرده اند، از قرن دوم تا کنون بر این است که خلیل بن احمد فراهیدى مبتکر علم عروض است و اتفاق نظر دارند که قبل از خلیل بن احمد هیچ قواعدى براى اوزان شعر نبوده یا حداقل دسته بندى و نام گذارى نشده بود؛ به این سبب، وضع دانش عروض را نوعى شاهکار ادبى خلیل بن احمد دانسته اند، تا آن جا که بعضى آن را الهامى الهى به او خوانده اند. خلیل اقسام عروض را در پنج دایره عروضى برشمرد که از آن پانزده بحر برآمد. وى با نگارش کتاب «العین» در علم لغت، اولین کتاب را در این علم نگاشته است.
پس از خلیل دانشمندان بزرگ دیگرى از شیعیان، در توسعه، تبیین و تسهیل علم عروض قدم و قلم زده اند، که مى توان از حسن قطان مروزى، خواجه نصیرالدین طوسى، محمد بن یوسف اهلى شیرازى و فیضى دکنى نام برد.
منابع
۱.ابن خلکان، ابوالعباس احمد، وفیات الاعیان، بیروت، دارصادر، ۱۹۷۰ م.
۲.اسدى طوسى، على بن احمد، لغت فرس اسدى، تهران، چاپخانه مجلس، ۱۳۱۹ ش.
۳.افندى اصفهانى، عبدالله بن عیسى، ریاض العلما و حیاض الفضلا، قم، کتابخانه آیت الله مرعشى، ۱۴۰۱ ق.
۴.امین، محسن، اعیان الشیعه، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، ۱۴۰۳ ق.
۵.بیرونى، ابوریحان، تحقیق ماللهند، ترجمه: منوچهر صدوقى سها، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگى، بى تا.
۶.تهرانى، آقا بزرگ، الذریعه الى تصانیف الشیعه، بیروت، دارالاضوا، ۱۹۷۸ م.
۷.طبقات اعلام شیعه، تهران، اسماعیلیان، ۱۳۷۲ ش.
۸.حاجى خلیفه، مصطفى بن عبدالله، کشف الظنون عن اسامى الکتب و الفنون، بیروت، داراحیا التراث العربى، بى تا.
۹.حلى، حسن بن یوسف، رجال العلامه حلى، نجف، منشورات، ۱۹۶۱ م.
۱۰.حموى، یاقوت، معجم الادبا ارشاد الاریب الى معرفه الادیب، تحقیق: احسان عباس، بیروت، دارالعرب الاسلامى، ۱۹۱۶ م.
۱۱.خوئى، ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، نجف، مؤسسه امام خوئى، ۱۴۱۳ ق.
۱۲.دهخدا، على اکبر، لغت نامه دهخدا، تهران، مؤسسه انتشارات وچاپ دانشگاه تهران، ۱۳۷۷ ش.
۱۳.رازى، امین احمد، تذکره هفت اقلیم، تهران، نشر على اکبر اعلمى، چاپ سوم، ۱۳۸۹ ش.
۱۴.رازى، شمس قیس، المعجم فى معاییر الاشعار العجم، تهران مطبعه مجلس، ۱۳۱۴ ش.
۱۵.شاه حسینى، ناصرالدین، شناخت شعر، تهران، هما، ۱۳۹۰ ش.
۱۶.شایگان فر، حمیدرضا، نوآورى هاى خواجه نصیرالدین طوسى در عروض پارسى در کتاب معیار الاشعار، مجله دانشنامه، بى جا، بى تا.
۱۷.شمیسا، سیروس، عروض و قافیه، تهران، انتشارات دانشگاه پیام نور، ۱۳۸۳ ش.
۱۸.شوشترى، نورالله، مجالس المؤمنین، تهران، اسلامیه، ۱۳۷۷ ش.
۱۹.صاحب، ابوالقاسم بن عباد، الاقناع فى العروض و تخریج القوافى، تحقیق: محمدحسن آل یاسین، بغداد، المکتبه العلمیه، ۱۹۶۰ م.
۲۰.صفا، ذبیح الله، تاریخ ادبیات ایران، تهران، انتشارات فردوس، ۱۳۶۹ ش.
۲۱.صفوى، کورش، آشنایى با تاریخ زبان شناسى، تهران، نشر پژواک، ۱۳۸۶ ش.
۲۲.صفى نژاد، مهدى، پیشکسوتان فرهنگى ایران پس از اسلام، رى، بى نا، ۱۳۹۵ ش.
۲۳.طوسى، خواجه نصیرالدین، معیار الاشعار، تصحیح جلیل تجلیل، تهران، انتشارات جامى، چاپ اول، ۱۳۶۹ ش.
۲۴.عباسى، حبیب الله، عروض و قافیه، تهران، ناز، ۱۳۸۱ ش.
۲۵.عروضى سمرقندى، احمدبن على، چهار مقاله، هلند، چاپخانه برید لیدن، ۱۳۲۷ ق.
۲۶.عوفى، محمد، لباب الالباب، تهران، کتابفروشى فخر رازى، ۱۳۶۱ ش.
۲۷.فیضى دکنى، ابوالفضل، دیوان فیضى، تهران، انتشارات فروغى، ۱۳۶۲ ش.
۲۸.قمى، شیخ عباس، سفینه البحار، بى جا، نشر فراهانى، ۱۳۸۳ ش.
۲۹.قمى، محمدبن على، امالى شیخ صدوق، ترجمه کمره اى، بى جا، انتشارات کتابچى، ۱۳۷۶ ش.
۳۰.مامقانى، عبدالله، تنقیح الرجال فى علم المقال، قم، مؤسسه آل البیت، ۱۳۸۹ ش.
۳۱.مخزومى، مهدى، الخلیل بن احمد الفراهیدى اعماله و منهجه، بیروت، ۱۴۰۶ ق.
۳۲.مدرس، محمدعلى، ریحانه الادب فى تراجم المعروضین بالکنیه و الادب، تهران، خیام، ۱۳۶۹ ش.
۳۳.مرزبانى، محمدبن عمران، نورالقبس المختصر من المقتبس، تحقیق: رودلف زلهایم، بى جا، النشرات الاسلامیه، ۱۹۶۴ م.
۳۴.مغنیه، عبدالله، فلاسفه الشیعه حیاتهم و آرائهم، مترجم: جعفر غضبان، تهران، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامى، ۱۳۷۶ ش.
۳۵.موسوى خوانسارى، محمدباقر، روضات الجنات، قم، اسماعیلیان، ۱۳۹۰ ش.
۳۶.ناتل خانلرى، پرویز، وزن شعر فارسى، تهران، طوس، ۱۳۷۲ ش.
۳۷.وطواط، رشیدالدین، حدایق الشعر فى دقایق الشعر، تهران مطبعه مجلس، بى تا.
۳۸.هدایت، رضاقلیخان، مجمع الفصحا، تهران، امیرکبیر، ۱۳۸۲ ش.
پی نوشت:
[۱] . شمیسا، عروض و قافیه، ص ۱۱.
[۲] . دهخدا، لغتنامه، ذیل واژه عروض.
[۳] . حاجى خلیفه، کشف الظنون، ج ۲، ص ۱۱۳۳.
[۴] . ناتل خانلرى، وزن شعر فارسى، ص ۱۳.
[۵] . صاحببن عباد، الاقناع فى العروض و تخریج القوافى، ص ۳.
[۶] . ر. ک: مقاله نقش عالمان شیعه در پیدایش و گسترش علم عروض، از مجموعه آثار کنگره بینالمللى نقش شیعه در پیدایش و گسترش علوم اسلامى.
[۷] . ر. ک: صفوى، آشنایى با تاریخ زبان شناسى.
[۸] . موسوى خوانسارى، روضات الجنات، ج ۳، ص ۳۰۰.
[۹] . همو.
[۱۰] . همو.
[۱۱] . حلى، رجال العلامه حلى، ص ۶۷.
[۱۲] . محدث قمى، سفینه البحار، ج ۱، ص ۴۲۶.
[۱۳] . همو.
[۱۴] . مامقانى، تنقیح الرجال فى علم المقال، ج ۲۶، ص ۱۱.
[۱۵] . محدث قمى، سفینه البحار، ج ۱، ص ۱۹۰، هر گروهى به مانند و شبیه خود متمایل است؛ آیا ندیدى فیل را که با فیل الفت و تمایل دارد.
[۱۶] . مرزبانى، نورالقبس المختصر من المقتبس، ص ۵۷.
[۱۷] . موسوى خوانسارى، روضات الجنات، ج ۳، ص ۲۹۵.
[۱۸] . امین، اعیان الشیعه، ج ۶، ص ۳۴۱.
[۱۹] . ابنخلکان، وفیات الاعیان، ج ۱، ص ۲۴۳.
[۲۰] . بیرونى، تحقیق ماللهند، ص ۱۰۳- ۱۱۶.
[۲۱] . ناتل خانلرى، وزن شعر فارسى، ص ۱۶.
[۲۲] . عباسى، عروض و قافیه، ص ۲۲.
[۲۳] . ر. ک: مقاله نقش و تأثیر خلیلبن احمد فراهیدى در بحور پانزدهگانه عروضى، از مجموعه آثار کنگره بینالمللى نقش شیعه در پیدایش و گسترش علوم اسلامى.
[۲۴] . ابنخلکان، وفیات الاعیان، ج ۱، ص ۳۴۲.
[۲۵] . حموى، معجم الادبا ارشاد الاریب الى معرفه الادیب، ج ۱۱، ص ۷۳.
[۲۶] . همو، ج ۱۱، ص ۷۳.
[۲۷] . همو، وفیات الاعیان، ج ۲، ص ۲۴۴.
[۲۸] . صفا، تاریخ ادبیات ایران، ج ۲، ص ۹۶۶.
[۲۹] . آقابزرگ طهرانى، طبقات اعلام شیعه، ج ۲، ص ۳۰۲.
[۳۰] . ر. ک: مقاله خواجه نصیر فیلسوف شیعى و نوآورىهاى فلسفى و منطقى، از مجموعه آثار کنگره بینالمللى نقش شیعه در پیدایش و گسترش علوم اسلامى.
[۳۱] . مغنیه، فلاسفه الشیعه حیاتهم و آرائهم، ص ۵۳۱.
[۳۲] . همو.
[۳۳] . همو، ص ۵۳۴.
[۳۴] . ر. ک: مقاله نقش عالمان شیعه در پیدایش و گسترش علم عروض، از مجموعه آثار کنگره بینالمللى نقش شیعه در پیدایش و گسترش علوم اسلامى.
[۳۵] . شایگانفر، نوآورىهاى خواجه نصیرالدین طوسى در عروض پارسى در کتاب معیار الاشعار، ص ۹۸.
[۳۶] . طوسى، معیار الاشعار، ص ۲۹ و ۷۰.
[۳۷] . شوشترى، مجالس المؤمنین، ص ۶۹۶.
[۳۸] . دهخدا، لغت نامه، ذیل واژه فیضى.
[۳۹] . فیضى، دیوان فیضى، ص ۱۳.
[۴۰] . همو.
منبع: کتاب نقش شیعه در پیدایش و گسترش علوم ادبى.
نویسندگان مقاله: محمد جنتى فر و کیامرث شهولى کوشورى.