- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 10 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
چکیده
یکى از دانشمندان بزرگ شیعىِ زیدى مذهب و تأثیرگذار در علوم بلاغت (معانى، بیان و بدیع)، امام المؤید بالله یحیى بن حمزه علوى متوفا ۷۴۹ ق است. او با تألیف دو کتاب ارزشمندِ «الطراز المتضمن لأسرار البلاغه و علوم حقائق الإیجاز» و «الإیجاز لأسرار کتاب الطراز فى علوم حقائق الإعجاز من العلوم البیانیه و الأسرار القرآنیه»، در علوم بلاغت با تأثیرپذیرى از دانشمندانى چون عبدالقاهر جرجانى، ابن اثیر، سکاکى و خطیب قزوینى به خوبى توانسته میان دو مکتب بلاغىِ ادبى- منطقىِ مدرسه سکاکى و ادبى- ذوقىِ مدرسه جرجانى جمع کند و علوم بلاغت را تا حدى قابل توجه ارتقا بخشد. در این مقاله با استفاده از روش توصیفى- تحلیلى، سعى گردیده تا حدى زیاد نقاب از چهره شخصیت علمى و ادبى این دانشمند بزرگ برداشته، با معرفى دو کتاب ارزشمند او به جامعه شیعى، ویژگى هاى بارز این دو کتاب (رویکرد بلاغى و همچنین بیان برخى آراى مهم و نوآورى ها و موفقیت وى در ارتقا و گسترش علوم بلاغت) را، که یکى از مهم ترین علوم مؤثر در فهم قرآن کریم و روایات معصومین علیهم السلام است، نشان دهد.
مقدمه
در درازاى تاریخ اسلام، همواره دانشمندانى بوده اند که با دانش خود از دین مبین اسلام دفاع و حمایت کرده و در کشف، رشد و توسعه علوم گوناگون، به ویژه علوم انسانى و اسلامى، نقشى بسزا داشته اند. در این میان، دانشمندان شیعى نیز با همه تلاش خود به پا خاسته و در این امر مهم، نقشى مؤثر ایفا کرده اند.
یکى از علوم مهمى که نقشى بسیار در فهم دقیق زبان عربى، به ویژه مقاصد و لطایف قرآن کریم و روایات پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و امامان معصوم علیهم السلام دارد، علوم بلاغت است. علوم بلاغت متشکل از سه علم است: معانى، بیان و بدیع.
وجه اشتراک این علوم و تمایز آن از علومى چون لغت، صرف و نحو این است که آن علوم از ساختار یا معناى اصلى و نخستین واژگان مفرد یا عبارات مرکب بحث مى کنند؛ ولى علوم بلاغت، از امورى ماوراى این سخن مى گوید؛ زیرا علم معانى از ویژگى هاى لفظ مرکب و اهداف و اغراض مورد نظر متکلم از به کاربردن آن بحث مى کند و علم بیان از راه هاى گوناگون آوردن یک معناى مقصود در قالب شکل هاى مختلف سخن مى گوید و علم بدیع، محسنات لفظى و معنوى را دنبال کرده، از زیبایى هاى کلام سخن مى راند.[۱]
یحیى بن حمزه علوى، (م ۷۴۹ ق) یکى دیگر از دانشمندان تأثیرگذار[۲] و بزرگ شیعى، در علم بدیع از سرامدان عصر خود است؛ او در کتاب هاى «الطراز» و «الایجاز» به خوبى توانسته علوم بلاغت را به گونه اى شایان توجه، ارتقا دهد. در این نوشتار، سعى شده نقاب از چهره شخصیت علمى و ادبى این دانشور بزرگ برگیرد و به معرفى دو کتاب ارزنده و وزین او بپردازد، همچنین رویکرد بلاغى و شرح پاره اى از آراى مهم و نوآورى هایش در علم بلاغت، و توفیق وى در ارتقاى دانش مزبور، بیان شود.
معرفى شخصیت ابن حمزه
نام او یحیى، فرزندِ «حمزهبن على بن إبراهیم بن محمدبن إدریس بن على بن جعفربن على بن على بن موسى بن جعفربن محمدبن على بن الحسین علیهم السلام» است؛[۳] بنابراین نَسَبش به امام کاظم علیه السلام مى رسد. کنیه وى ابوادریس و لقبش «المؤید بالله» و «المؤید برب العزه» است. او در صنعاى یمن در بیست و هفتم صفر سال ۶۶۹ ق چشم به جهان گشود و پس از هشتاد سال تلاش بى وقفه علمى و عملى در راه اسلام، در نزدیکى شهر ذمار در یمن [۴] در سال ۷۴۹ ق از دنیا رفت. یحیى از شخصیت هاى بسیار برجسته در زمان خود و ملقب به امام بوده است. بسیارى از دانشمندان بزرگ اسلامىِ فریقین مانند سید محسن امین و شوکانى، او را ستوده و مدح کرده اند. به تعبیر برخى از معاصران، منزلت وى میان زیدیه مانند منزلت فخر رازى میان اشاعره بوده است.[۵]
۱. مذهب ابن حمزه
در این که وى از بزرگان مذهب زیدى و از دانشمندان شیعى بوده، اختلافى نیست؛ بلکه میان ایشان معروف و مشهور به این مذهب است. او در کتاب ارزشمند ادبى خود «الطراز»- که به تفصیل از آن سخن خواهیم گفت- حدود هفتاد مورد بر امام على علیه السلام لقب أمیرالمؤمنین اطلاق کرده، و این لقب را ابداً بر شخص دیگرى اطلاق ننموده است؛[۶] بلکه در بحث کنایه در بیان کنایات خطبه شقشقیه، به صراحت به امامت امام على علیه السلام اقرار کرده و گفته است: «به تحقیق، تقریر امامت او را با نصوص بیان کرده و آنچه به حکم مخالف امامت وى مربوط است، در کتب عقلى آورده ایم».[۷]
او در کتاب هاى دیگر خود مانند: «الشامل لحقائق الأدله العقلیه» و «المسائل» و «التمهید» و «النهایه» و «المعالم» نیز به افضلیت امام على علیه السلام و تقدمش بر دیگر اصحاب تصریح کرده است.[۸] در نامه اى نیز که در شرح حال خود نوشته، به زیدى بودن خود تصریح کرده است.[۹]
او نسبت به مخالفان با احترام برخورد مى کرده و تکفیر یا تفسیق اسلام دیگران را روا نمى دانسته است.[۱۰] به گفته برخى از علما، ابن حمزه شخص منصفى بوده و بسیار از آبروى صحابه دفاع مى کرده است؛[۱۱] بلکه به گفته برخى از معاصران، به واسطه ویژگى هاى علمى و اخلاقى بسیار خوبى که داشته، از جمله همین ویژگى، محل تعجب و خوشایند دانشمندان دیگر بوده است.[۱۲]
۲. آثار ابن حمزه
ابن حمزه کتاب هایى بالغ بر پنجاه عنوان در علوم گوناگون اسلامى نوشته که از میان آن ها، دو کتاب او به نام «الطراز» و «الإیجاز» در علوم بلاغت به رشته تحریر درآمده و از جایگاهى بسیار والا برخوردار است. درباره ویژگى هاى فردى، اخلاقى، اجتماعى، علمى و ادبى ابن حمزه، مطالبى بسیار در کتب تراجم و غیر آن به تفصیل آمده است؛ همچنین نوشته اى در شرح حال او به قلم خودش در دسترس است که دربردارنده مطالبى درباره وى به ویژه شخصیت علمى اوست.[۱۳]
معرفى کتب بلاغى ابن حمزه
چنان که اشاره شد، وى دو کتاب مهم در زمینه علوم بلاغت از خود به یادگار گذاشته که هر دوى آن ها از اهمیتى بسزا برخوردارند؛ یکى کتاب «الطراز» و دیگرى کتاب «الإیجاز» که البته کتاب نخست از شهرت و چه بسا از اعتبارى بیشتر نیز برخوردار است. در این جا شایسته است پیش از طرح برخى آراى مهم و نوآورى هاى ایشان، به معرفى اجمالى این دو کتاب بپردازیم.
۱. الطراز
نام کامل این کتاب به تصریح خود مؤلف در مقدمه کتاب «الطراز المتضمن لأسرار البلاغه و علوم حقائق الإیجاز» است. طراز در لغت عرب به معناى هیئت و شکل و لباس فاخرى که براى سلاطین بافته مى شود و هر چیز نیکویى آمده است.[۱۴]
این کتاب نخست در دو مجلد[۱۵] و سپس در سه مجلد چاپ شده است. علت این نامگذارى و انگیزه تألیف کتاب مزبور را همراه برخى ویژگى هاى آن، در مقدمه همین کتاب آورده و در قسمتى از آن چنین مى گوید:
«آنچه سبب شد این کتاب را تألیف کنم، این بود که گروهى از برادران نزد من آمده و مشغول درس گرفتن تفسیر کشاف شدند؛ تنها تفسیرى که بر اساس علوم بلاغت نوشته شده بود و وجوه اعجاز قرآن از آن نمایان بود؛ اما از آن جا که درک حقایق اعجاز قرآن، جز با درک درست از آن و اطلاع بر اسرار و اعماق آن، میسر نیست، برخى از ایشان از من خواستند کتابى در این زمینه بنویسم که مشتمل بر تهذیب در لفظ و تحقیق در معنا باشد. بدین ترتیب، این کتاب را تألیف کردم که امیدوارم از دیگر کتبى که در این فن تصنیف شده، متمایز باشد، هم از نظر ترتیب عجیب و تألیف عمیق و هم از نظر راحتى و روانى و توضیح و تقریبى که در ارائه مطالب دارد؛ زیرا مباحث این علم در نهایت دقت و اسرار آن در اوج پیچیدگى است؛ ازاین رو، نیازمندترینِ دانش ها به توضیح و تبیین و سزاوارترینِ آن ها به تفحص و احکام است و آن را به کتاب «الطراز المتضمن لأسرار البلاغه و علوم حقائق الإیجاز» نامیدم تا اسمش همخوانِ مسمایش و لفظش همگامِ معنایش باشد».
خود او در جایى دیگر درباره این کتاب مى گوید: «این کتاب دربردارنده نکته ها و غرایبى در علم بیان و شامل ظرایف شعرى و زیبایى هاى استعاره و تمثیل و راه هاى علم بلاغت است».[۱۶]
ویژگى هاى مهم کتاب الطراز
- بهره بردن از مثال هاى بسیار گوناگون و متنوع از شعر و نثر از قرآن و روایات و کلام عرب به ویژه از کلام امیرالمؤمنین على علیه السلام؛
- روانى و شیوایى قلم و تبیین و توضیح مطالب با عباراتى زیبا و روشن؛
- اشاره به آرا و نظرات دیگران در مباحث مختلف و تحلیل و نقد دقیق آن ها؛
- داشتن عنایت خاص به آیات قرآن کریم به ویژه از نظر اعجاز بلاغىِ آن؛[۱۷]
- تطبیق قواعد بلاغى بر مثال ها و توضیح مناسبِ آن ها و اکتفا نکردن به اشارات مختصر؛
- بهره گیرى مناسب از ذوق سالم در تحلیل بلاغى مثال ها، لطایف و اسرار آن ها که به خوبى سبب پروراندان ذوق بلاغى مخاطب- که محور اصلى مباحث بلاغى است- مى شود؛
- بررسى دقیق اعجاز قرآن، دلیل، وجوه و پاسخ از اعتراضات مخالفان درباره آن در خاتمه کتاب.
۲. الإیجاز
نام کامل این کتاب «الإیجاز لأسرار کتاب الطراز فى علوم حقائق الإعجاز من العلوم البیانیه و الأسرار القرآنیه» است.[۱۸] چنان که از نام کتاب هویداست، این کتاب پس از کتاب «الطراز» و ناظر به آن نوشته شده است؛ البته این بدین معنا نیست که آن را کاملًا پس از اتمام کتاب مذکور نوشته است؛ بلکه چه بسا کتاب مزبور را با کمى تأخیر از نوشتن بیشتر کتاب الطراز و پیش از به پایان بردن آن نوشته است؛ زیرا در جایى از کتاب الطراز نامى از این کتاب مى برد.[۱۹]
همان طور که از نام کتاب نیز پیداست، این کتاب نوعى تلخیص و اختصار کتاب «الطراز» است. خود وى نیز در مقدمه کتاب «الإیجاز» مى گوید: «زمانى که خداوند مرا به اتمام کتاب الطراز موفق گردانید، از آن جا که ابواب آن طولانى و فصولش بسیار و مسائلش پخش و مباحثش ادامه دار و طولانى بود، برخى از برادران از من درخواست کردند آن را مختصر و تلخیص کنم و فقط اسرار مهم آن را بیاورم و از آوردن مطالب غریب و عمیق پرهیز کنم. من نیز مقصود او را برآورده، درخواست وى را بى درنگ اجابت کردم؛[۲۰] البته واقعیت این است که این کتاب تلخیصِ محضِ کتاب الطراز نیست؛ زیرا اولًا از نظر حجم کتاب و اندازه مطالب، تفاوتى چشم گیر و بسیارى میان آن دو نیست؛ ثانیاً از نظر مطالب و مباحث دو کتاب، چرا که مطالب جدید و نویى در این کتاب دیده مى شود که حتى اشاره اى به آن در کتاب «الطراز» نشده است؛ ثالثاً از نظر ابواب و فصول و دسته بندى مباحث و در یک کلام ساختار کلى کتاب با کتاب «الطراز» فرق اساسى و چشم گیر دارد.
علت عمده این تفاوت ها، دستیابى مؤلف به کتاب هاى دیگر بلاغى به ویژه کتاب «الإیضاحِ» خطیب قزوینى است؛ ازاین رو چه بسا وى ابتدا قصد تلخیص کتاب را داشته، ولى در اثناى نوشتن بلکه در ابتداى آن، تغییراتى مهم دیگر نیز داده یا این که مقصود او از تلخیص و اکتفا به مطالب مهم، ارائه مطالب در قالب جدید و مختصر همراه برخى مطالب مهم دیگر بوده است. در هر حال، این کتاب به دلیل ساختارى نو و تهذیب مباحث و دربرداشتن مطالب جدید، کتابى مستقل و جدا و اثرى متفاوت از کتاب الطراز به شمارمى آید.
اهمیت این کتاب نزد مؤلف به اندازه اى بوده که در وصف آن گفته است: این کتاب مشتمل بر علوم معانى، بیان و بدیع در قالب وسیله اى براى رسیدن به شناخت حقایق اعجاز قرآن است و کتابى است رسا در فن خود و پسندیده در مسیر خود. غیر از کسى که دانشى بسیار در علم بلاغت داشته و بهره اى تمام از فصاحت برده باشد، آن را درک نمى کند.[۲۱]
علامه یمن، مفضل عبدالله شرف الدین نیز از این کتاب بسیار تعریف و تمجید کرده و آن را ستوده و در وصف آن اشعارى نیز سروده است.[۲۲]
ویژگى هاى مهم کتاب الإیجاز
- روانى و شیوایى قلم و تبیین و توضیح مطالب با عباراتى زیبا و روشن؛
- اشاره به آرا و نظرات دیگران در مباحث مختلف؛
- پرهیز از تقسیمات بسیار زیاد که چه بسا موجبِ تحیر و تشویش ذهن خواننده شود، چنانچه در الطراز مشاهده مى شود؛
- تناسب ساختار کتاب از نظر ابواب و فصول و مباحث با ساختار کتب رایج بلاغى مانند مفتاح العلوم سکاکى و تلخیص المفتاح خطیب و شروح آن دو؛
- نزدیک بودن کتاب به معیارهاى کتب درسى؛
- حذف مباحث مفصل غیرضرورى بلاغت و اکتفا به مباحث اساسى و مطالب اصلى در بیشتر مباحث.
در مجموع مى توان گفت، ابن حمزه علوى یکى از دانشمندان بلاغى است که در سبک بلاغىِ خود توانسته هم از سبک و شیوه عقلى (منطقى- کلامى) استفاده کند و هم از سبک و شیوه ذوقى؛ بنابراین او با تأثیرپذیرى از دانشمندانى چون عبدالقاهر جُرجانى، ابن اثیر، سکاکى و خطیب قزوینى به خوبى توانسته میان دو مکتب بلاغىِ ادبى- منطقىِ مدرسه سکاکى، پیروانش و ادبى- ذوقىِ مدرسه جرجانى و تابعانش، جمع کند. اگرچه رویکرد غالب کتاب «الطراز» به سمت مکتب تحلیلى و ذوقى و رویکرد غالب کتاب «الإیجاز» به سمت مکتب منطقى و کلامى است، جمع میان این دو مکتب نیز به خوبى در هر دو کتاب مشهود است.
پی نوشت:
[۱] . تفتازانى، المطوّل، ص ۳۴، ۳۰۰ و ۴۱۶.
[۲] . ر. ک: نقش ادیبان شیعه در پیدایش و گسترش دانش سبکهاى ادبى، از مجموعه آثار کنگره بینالمللى نقش شیعه در پیدایش و گسترش علوم اسلامى.
[۳] . مطالب این فصل از کتب ذیل استخراج شده است: أمین، أعیان الشیعه، ج ۱۲، ص ۲۸۹؛ آقا بزرگ طهرانىّ، الذریعه، ج ۱۳، ص ۱۳ و ۱۴؛ ج ۱۵، ص ۱۵۹؛ مدرّس تبریزى، ریحانه الأدب، ج ۷، ص ۴۸۱؛ الزرکلىّ، الأعلام، ج ۸، ص ۱۴۳؛ الشوکانى، البدر الطالع، ج ۲، ص ۳۳۱؛ کماله، معجم المؤلّفین، ج ۱۳، ص ۱۹۵؛ مقدّمه کتاب الإیجاز، به تحقیق دکتربن عیسى باطاهر، ص ۱۱- ۲۸.
[۴] . ر. ک: مقاله نقش ادیبان شیعه در گسترش ادبیات در یمن، از مجموعه آثار کنگره بینالمللى نقش شیعه در پیدایش و گسترش علوم اسلامى.
[۵] . ابنحمزه، الإیجاز، ص ۱۴.
[۶] . ر. ک: ابنحمزه، الطراز، ج ۱، ص ۱۹۷، ۲۰۸؛ ج ۲، ص ۱۵۳ و ۱۷۰؛ ج ۳، ص ۲۳ و ۹۸.
[۷] . فهذه الخطبه مشتمله على توجع واصطبار على ما کان منهم فى الإمامه، من الاختصاص والإیثار، ولم یصدر من جهته ما یکون قدحا فى أدیانهم ولاحطا لمراتبهم، ولا نقصا لأقدارهم، وقد ذکرنا تقریر إمامته بالنصوص، وأوردنا ما یتعلق بحکم من خالفها فى الکتب العقلیه ابنحمزه، الطراز، ج ۱، ص ۲۰۹.
[۸] . آقابزرگ طهرانى، الذریعه إلى تصانیف الشیعه، ج ۱۳، ص ۱۴.
[۹] . همو، الإیجاز، ص ۲۸.
[۱۰] . همو، الذریعه إلى تصانیف الشیعه، ج ۱۳، ص ۱۴.
[۱۱] . شوکانى، البدر الطالع، ج ۲، ص ۳۳۲.
[۱۲] . ابنحمزه، الإیجاز، ص ۱۴، دکتربن عیسى باطاهر در مقدّمه خود بر کتاب الإیجاز چنین گوید:« وعلى الرّغم من انتمائه المذهبىّ والعقدىّ إلى الزّیدیّه فقد عرف بتجرّده للعلم ودفاعه عن الحقّ وحبّه لآل بیت الرسول الکریم ولصحابته الأخیار وکانت هذه الصفات محلّ إعجاب العلما الذین جاؤوا من بعده وتقدیرهم له».
[۱۳] . ر. ک: ابنحمزه، الإیجاز، ص ۲۰ تا ۲۸.
[۱۴] . الزبیدى، تاج العروس، ج ۸، ص ۸۸.
[۱۵] . چنانکه از نامهاى که در شرح حال خود نوشته و شوکانى نیز تصریح کرده به دست مىآید.
[۱۶] . همو، الإیجاز، ص ۲۵، نامه دربردارنده شرح حال خود مطبوع در مقدّمه کتاب« الإیجاز» متن عبارت وى این است: … منها: الطراز فى علم حقائق الإعجاز( جزآن) یشتمل على نکت و غرائب فى علم البیان ویحتوى على الدقائق الشعریّه ومحاسن الاستعاره والتمثیل وطرق علم البلاغه.
[۱۷] شیر افکن، حسین، نقش شیعه در پیدایش و گسترش علوم ادبى، ۱جلد، امام على بن ابى طالب (علیه السلام) – قم – ایران، چاپ: ۱، ۱۳۹۷ ه.ش.
[۱۸] . ر. ک: ابنحمزه، الإیجاز، ص ۲۹ و ۳۰.
[۱۹] . همو، ج ۳، ص ۱۵۲، الضرب الثانى فى بیان المسند به؛ در آنجا که تقریبا اواخر کتاب است گوید: وقد نظرنا فى کتاب الإیجاز أنّ الأقوى حذف المبتدأ لأمر ذکرناه هناک. اشاره به ص ۱۶۳ کتاب الإیجاز.
[۲۰] . همو، الإیجاز، ص ۶۳، با کمى تصرّف و تلخیص.
[۲۱] . ابنحمزه، الإیجاز، ص ۲۵؛ متن عبارت وى این است: ومنها الإیجاز( جزآن) یشتمل على تحقیق علوم المعانى وعلوم البیان وعلى ذکر أنواع البدیع بما یکون وصله إلى معرفه حقائق إعجاز القرآن، وهو کتاب بالغ فى فنّه، مستحسن فى طریقه ومستنّه، لایعقله إلا من ضرب فى علم البلاغه بعلم وافر واشتمل على حظّ من الفصاحه غیر قاصر.
[۲۲] . ر. ک: همو، ص ۱۵ و ۱۶.
منبع: کتاب نقش شیعه در پیدایش و گسترش علوم ادبى
نویسنده مقاله: محمدامین مؤمنى