- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 6 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
صلاح و اصلاح فرد و جامعه، در سایه «شناختن عیوب» و تلاش براى «زدودن عیوب» است.
این شناخت، هم در خود ما و نسبت به اندیشهها و عملهاى خودمان است، هم نسبت به دیگران. زمینهساز این عیبزدایى هم «تذکّر» از سویى و «تنبّه» و «اقدام» از سوى دیگر است.
مسأله تذکّر و نقد و یادآورى، همچنین «پندپذیرى» و قبول نصیحت و موعظه و توجه به تذکّرات دیگران از همین رهگذر، در مقوله مسایل معاشرتى و شیوه برخورد صحیح با دیگران قرار مىگیرد. به این خاطر، در این بخش از مباحثِ اخلاق معاشرت، به خصلتِ «نقدپذیرى» به عنوان یک روحیه بالا و رشدیابنده و خلق و خوى نیک مىپردازیم.
نقد و تذکّر
پردهپوشى بر واقعیات، یا خود را به بىخبرى زدن، واقعیتها را عوض نمىکند. وقتى در کسى یا جایى یا رفتار و برخوردى اشکال وجود داشته باشد، فرزانگان عاقل، از هر تذکّر اصلاحى استقبال مىکنند، تا آن را برطرف سازند. اما جاهلان و خودخواهان، دوست دارند که در همان موارد نیز، مدح و تملّق و ثنا بشنوند و بر عیوب و کاستیها و زشتیها سرپوش بگذارند.
به قول سعدى: «احمق را ستایش خوش آید، چون لاشه که در کعبش دمى، فربه نماید».(۱) عُجب و خودپسندى و خودبرتربینى، پیامد همین گونه مدحها و تعریفهاست که از عیوب، غافل مىسازد.
حضرت على(علیه السلام) مىفرماید:
«اَجْهَلُ الناسِ اَلْمُغتَرُّ بقولِ مادحٍ مُتَملِّقٍ یُحَسِّنُ لَهُ القبیحَ و یُبَغِّضُ الیه النّصیحَ»(۲)
نادانترین مردم کسى است که فریب ستایشگر چاپلوس را بخورد، ثناگرى که زشت را در نظر او زیبا جلوه مىدهد و خوبى را در نظر او منفور مىسازد.
از صحبت دوستى برنجم
کاخلاقِ بدم حَسَن نماید
کو دشمنِ شوخ چشمِ دانا
تا عیب مرا به من نماید؟
از این رو، به جاى آراستن عیوب و کتمانِ زشتیها و پردهپوشى بر نارساییها، باید آنها را گفت و شنید و در برطرف ساختنش کوشید. «تذکّر و نقد» از همین جاست که قیمت و قداست مىیابد و براى بعضیها «یادآورى» یک وظیفه مىشود و براى بعضى توجه به تذکّرها و نقدها یک «فضیلت اخلاقى» به شمار مىآید. انسانهاى کمالجو، باید از این گونه تذکّرها استقبال کنند، چون مقدمه تکامل آنان است، و گرنه براى همیشه در «جهل مرکّب» مىمانند.
به این سخن حکیمانه سعدى دقت کنید: «متکلم را تا کسى عیب نگیرد، سخنش صلاح نپذیرد.»(۳)
شیوه صحیح نقد
به همان اندازه که تذکّر کاستیها و نقد عملها مفید و لازم است، توجه به شیوه یادآورى و نکات و آداب پند و اندرز و تذکّر، مهم و سرنوشتساز است.
آیا هر کس حق دارد تذکر دهد؟ آیا موعظه از هر کس پذیرفته است؟ آیا همه نقدها سازنده و مثبت است؟ صفات و شرایط ناقد و واعظ چیست؟
اگر کسى دیگران را پند دهد، اما خودش اهل عمل به نصایح خویش نباشد، سخنش بىاثر است. انبوهى از روایات، شاهد این مدعاست. اگر پنددهنده، خودش اهل عمل باشد، تذکّر او چراغى روشن و روشنگر در دل و جان دیگران مىشود و تا ژرفاى قلبشان نفوذ مىکند. به این سخن حضرت على(علیه السلام) دقت کنید:
«اِستصبِحوُا مِنْ شُعلَهِ واعِظٍ مُتَّعِظٍ وَ اقْبَلوُا نَصیحَهَ ناصِحٍ مُتَیَقِّظٍ»(۴)
از فروغ واعظ و پنددهندهاى که خود، پندپذیر است، روشنایى برگیرید و نصیحتِ نصیحتگرِ بیدار را پذیرا باشید.
در این سخن، هم به پندپذیرى اشاره دارد، هم به شیوه مؤثر وعظ و نصیحت و تذکّر.
نقد و تذکّر، هر چه صمیمىتر، خودمانىتر، در خلوت و بدون آبروریزى و هتک حیثیت باشد، هم مؤثرتر است، هم از کینهتوزى و کینهافروزى و لجاجت، دورتر است. گاهى نقادى آشکار و پند و تذکّر در ملأ عام، اثر منفى دارد و طرف را به عکسالعمل وامىدارد و شخصیت او را هم خورد مىکند.
حضرت امیر(علیه السلام) فرمود:
«نُصْحُک بَیْنَ الَمَلأ تَقْریعٌ»(۵)
نصیحت و پند دادن تو در میان مردم و حضور دیگران، کوبیدن و خُرد کردن است.
نقد از روى خیرخواهى و به قصد اصلاح و کمک به اشخاص مورد نقد کجا، و نقد به قصد خراب کردن وجهه و موقعیت و کوبیدن و تخریب کجا! البته هشیاران، انگیزههاى نهفته در وراى نقدها را خوب مىفهمند و مىشناسند.
نقد، نباید برخاسته از حسد و غرضورزى و تسویه حساب باشد. تذکّرهاى حسودانه و کینهتوزانه، وضع را بدتر مىکند. اصلاً مگر از یک حسود، نصیحت و خیرخواهى و تذکّر به قصد اصلاح برمىآید؟
امام صادق(علیه السلام) فرمود:
«النصیحَهُ مِنَ الحاسِدِ مَحالٌ»(۶)
نصیحت و خیرخواهى از حسود، محال است.
نقدپذیرى
تکبّر و خودخواهى، جلوههاى گوناگون دارد. یکى هم غرور در مقابل «نقد» است. وقتى نقد، مایه کمال اندیشه و کار ماست، نقدپذیرى کمک به این کمال و رشد است. از آن طرف، «نقدناپذیرى»، نشانه نوعى غرور و تکبر و عامل در جا زدن در ورطه بدیها و کاستیهاست. گاهى نابترین موعظهها و تذکّرها هم، وقتى به دلهاى داراى کبر مىرسد، با «عدم پذیرش» مواجه مىگردد و انسان را محروم مىسازد. به تعبیر زیباى امیرالمؤمنین(علیه السلام):
«بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَ الموعِظَهِ حِجابٌ مِنَ الْغِّرَهِ»(۷)
میان شما و پند، حجاب و پردهاى از غرور افکنده شده است.
آیا شما مطمئنید که همه اندیشهها و افکارتان درست و بىاشکال است؟
آیا همه خصلتها و رفتارهاى فردى و اجتماعى خود را بىعیب مىدانید؟
آیا فکر نمىکنید در عملکردهاى مختلف شما، نقطه ضعفهایى هم ممکن است باشد که از چشم خودتان پنهان است ولى دیگرى متوجه مىشود؟
انسان گاهى به خاطر «حبّ نفس»، یا عیوب خود را نمىبیند و نمىفهمد، یا حاضر نیست خود را داراى عیب و نقص بداند، از این رو، نقد و تذکّر دیگران را هم بر غرضورزى و دشمنى حمل مىکند.
آینه چون عیب تو بنمود راست
خود شکن، آیینه شکستن خطاست
در یک خانواده، ممکن است رفتار هر یک از زن و شوهر نسبت به هم، ایرادهایى داشته باشد، یا برخورد پدر و مادر با فرزند کوچک یا جوانشان، غلط باشد. اگر کسى متذکر شد، باید مشفقانه بپذیرند و در اصلاح خویش بکوشند.
اگر هر یک تلاش کنند تا عیب و اشکال را متوجه طرف مقابل سازند و خود را بىگناه قلمداد کنند، نارساییها و عیوب و خطاها هرگز اصلاح نخواهد شد. انصاف در پذیرش خطا و عیب، نشانه رشد عقلى است.
گاهى ممکن است در حسن نیت و خیرخواهى و نظر دوستانه کسى شک و تردید داشته باشیم و در نتیجه به آنچه که نقد مىکند، توجهى نکنیم، ولى اگر حسن نظر و نیت دوستانه کسى براى ما ثابت بود، در پذیرفتن نقد و تذکر و پند او تردید نکنیم.
به فرموده حضرت امیر(علیه السلام):
«لِیَکُنْ اَحَبَّ النّاسِ الیکَ الْمُشفِقُ الناصِحُ»(۸)
محبوبترین مردم در نظر تو، نصیحتکننده مشفق و خیرخواه باشد.
گرچه ممکن است تذکّر و انتقاد دیگرى، در ذائقه ما تلخ آید، ولى تلخى نقد و تذکّر، به مراتب سودمندتر از شیرینى چاپلوسى و نیرنگ و فریب است.
از امام باقر(علیه السلام) روایت است:
«اِتَّبِعْ مَنْ یُبْکیکَ وَ هُوَ لَک ناصِحٌ وَ لا تَتَّبِعْ مَنْ یُضْحِکُکَ وَ هُوَ لَکَ غاشٌّ»(۹)
امام باقر(علیه السلام): از کسى پیروى کن که از روى خیرخواهى و نصیحت، تو را مىگریاند، ولى پیرو کسى مباش که تو را مىخنداند، در حالى که نسبت به تو فریبکارى مىکند!
پذیرش نقد و دیدگاههاى اصلاحى دیگران، تنها به اندیشه و فکر، یا به عملکرد خارجى و معاشرتهاى ما منحصر نمىشود.
در آثار ادبى و تولیدات شعر و قصه و اثر هنرى نیز، توجه به نقد دیگران، عامل رشد و بالندگى هنرمند و نویسنده و شاعر است، بر عکس، بىتوجهى به نقادیهاى منتقدان کار انسان را پیوسته ضعیف و معیوب نگه مىدارد.
هنرمندان نقدپذیر، سریعتر رشد مىکنند. شاعران و نویسندگانى که به نقد آثارشان توسط دیگران بها مىدهند و از آن استقبال مىکنند، علاقه خود را به کمال یافتن خلاقیتهاى ادبى خویش نشان مىدهند.
به این چند جمله دقت کنید، تا جایگاه نقد و ارزشِ نقدپذیرى روشن تر گردد:
«… نقد در هنر، مثل آینه جلوى اتومبیل است. راننده ـ هنرمند ـ باید به کمک آن مواظب پشت سرش باشد، ولى یکسره در آن نگاه نکند، چرا که در این صورت، انحراف از جاده و خطر تصادف، در کمین است.»
«هنر، هواپیماست، هنرمند، خلبان آن و منتقدین، خدمه پرواز.»
«غرور، مثل سوراخ پنهان در بدنه کشتى، مأمور غرق کردن تدریجى هنرمند است.»
«شاعرى که از منتقدین آثارش قهر کرده است، مثل هواپیمایى است که ارتباطش با برج مراقبت قطع شده است.»
«وقتى لیاقت و جربزه شهید شدن در تو نباشد، شروع مىکنى به نقد و ارزیابى انگیزه شهدا!»(۱۰)
بارى، «نقدپذیرى»، در مسایل اخلاقى، فرهنگى، اجتماعى و مدیریتى، ضامن سلامت رابطهها و رشد افکار و اعمال است. این مسأله در متون دینى با عناوینى همچون: نصیحت و موعظه مورد توجه قرار گرفته است.
پایان این بحث را حدیثى از امام سجاد(علیه السلام) قرار مىدهیم که در ضمن بیان حقوقِ متقابلى که افراد در جامعه نسبت به هم دارند (در رساله الحقوق) از جمله به «حقِ نصیحتگر» بر گردنِ «نصیحت شنو» و وظیفه ناصح و متنصّح اشاره فرموده است:
«وَ حقّ الناصِحِ اَنْ تَلینَ لَهُ جَناحَکَ وَ تُصْغِىَ اِلَیْهِ بِسَمْعِکَ، فَاِنْ اَتى بالصَّوابِ حَمِدتَ اللّه عَزّ و جلّ وَ اِنْ لم یوافِق، رَجَمْتَهُ …»(۱۱)
حق نصیحتکننده (و ناقد و پنددهنده) آن است که نسبت به او نرمش و انعطاف نشان دهى و به سخنش گوش فرا دهى، اگر حرفش بجا و درست بود، خداى متعال را سپاس بگویى و اگر تذکّرش موافق با حق نبود، نپذیرى.
پینوشتها
۱ـ گلستان سعدى، باب هشتم.
۲ـ غررالحکم.
۳ـ گلستان سعدى، باب هشتم.
۴ـ میزان الحکمه، ج۱۰، ص۵۸۵؛
۵ـ همان، ص۵۸۰؛
۶ـ بحارالانوار، ج۷۵، ص۱۹۴؛
۷ـ نهج البلاغه، حکمت ۲۸۲ (صبحى صالح).
۸ـ غررالحکم.
۹ـ محاسن برقى، ج۲، ص۴۴۰؛
۱۰ـ برادهها، حسن حسینى، صفحات ۱۸، ۹، ۱۶، ۴۴ و ۷۴؛
۱۱ـ میزان الحکمه، ج۱۰، ص۵۷؛
منبع: پیام زن؛ شماره ۸۶؛ جواد محدثى