- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 4 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
شبهه
برخی شبهه می کنند که چرا نام امامان در قران نیامده است. اگر امامت امامان شیعه امر الهی است باید خداوند در قران از آنها نام می برد تا این همه اختلاف پیش نمی آمد.
پاسخ شبهه
این شبهه با این تصور القا شده که اگر نام امام و یا امامان در قرآن میآمد، اختلاف از بین میرفت، در حالى که این اصل کلیّت ندارد. چه بسا ذکر اسامى پیشوایان دوازدهگانه، سبب میشد که آزمندان حکومت و ریاست به نسلکشى بپردازند تا از تولد آن امامان جلوگیرى کنند، چنانکه این مسئله درباره حضرت موسی(علیه السلام) رخ داد.
روش آموزشى قرآن بیان کلیات و اصول عمومى است، تشریح مصادیق و جزئیات غالباً بر عهده پیامبر گرامی(صلی الله علیه و آله و سلم) میباشد. رسولخدا(صلی الله علیه و آله و سلم) نه تنها مأمور به تلاوت قرآن بود، بلکه در تبیین آن نیز مأموریت داشت، چنانکه میفرماید:
و أنزلنا إلیک الذکر لتبیّن للنّاس ما نزّل إلیهم و لعلّهم یتفکّرون.۱
و قرآن را بر تو فرستادیم تا آنچه براى مردم نازل شده است، براى آنها بیان کنى و آشکارسازى، شاید آنان بیندیشند.
در آیه یادشده دقت کنید، میفرماید:
«تبیّن» و نمیگوید: «لتقراً» یا «لیتلو» و این نشانه آن است که پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) علاوه بر تلاوت، باید حقایق قرآنى را روشن کند.
بنابراین انتظار اینکه مصادیق و جزئیات در قرآن بیاید، همانند این است که انتظار داشته باشم همه جزئیات در قانون اساسى کشور ذکر شود. اینک برخى از روشهاى قرآنى را در مقام معرفى افراد بیان میکنیم:
۱. معرفى به نام
گاهى شرایط ایجاب میکند که فردى را به نام معرفى کنند، چنانکه میفرماید:
و مبشّراً برسولٍ یأتى من بعدى اسمه احمد۲،
(عیسى میگوید): من به شما مژده پیامبرى را میدهم که پس از من میآید و نامش احمد است.
در این آیه حضرت مسیح، پیامبر پس از خویش را به نام معرفى میکند و قرآن نیز آن را از حضرتش نقل مینماید.
۲. معرفى با عدد
و گاهى شرایط ایجاد میکند که افرادى را با عدد معرفى کند، چنانکه میفرماید:
و لقد أخذ الله میثاق بنیاسرائیل و بعثنا منهم اثنى عشر نقیباً … .۳
و خدا از فرزندان اسرائیل پیمان گرفت و از آنان دوازده سرگروه برانگیختم.
۳. معرفى با صفت
بعضى اوقات شرایط ایجاب میکند که فرد مورد نظر را با اوصاف معرفى کند، چنانکه پیامبر خاتم را در تورات و انجیل، با صفاتى معرفى کرده است.
الذین یتّبعون الرسول النّبیّ الأمّیّ الذى یجدونه مکتوباً عندهم فى التوراه و الإنجیل یأمرهم بالمعروف و ینهاهم عن المنکر و یحلّ لهم الطیّبات و یحرّم علیهم الخبائث و یضع عنهم إصرهم و الأغلال التى کانت علیهم… .۴
کسانى که از رسول و نبى درس ناخواندهاى پیروى میکنند که نام و خصوصیات او را در تورات و انجیل نوشته مییابند، که آنان را به نیکى دعوت کرده و از بدیها بازشان میدارد، پاکیها را براى آنان حلال کرده و ناپاکیها را تحریم مینماید و آنان را امر به معروف و نهى از منکر میکند و بارهاى گران و زنجیرهایى که بر آنان بود، از ایشان برمیدارد…
با توجه به این روش، انتظار اینکه اسامى دوازده امام با ذکر نام و اسامى پدر و مادر در قرآن بیاید، یک انتظار بیجا است؛
زیرا گاهى مصلحت در معرفى به نام است و گاهى معرفى به عدد و احیاناً معرفى با وصف.
مسائل زیادى وجود دارد که قرنها مایه جنگ و جدل و خونریزى در میان مسلمانان شده است، ولى قرآن درباره آنها به طور صریح و قاطع که ریشهکن کننده نزاع باشد سخن نگفته است، مانند:
ـ صفات خدا عین ذات اوست یا زائد بر ذات؟
ـ حقیقت صفات خبرى مانند استوارى بر عرش چیست؟
ـ کلام خدا قدیم یا حادث است؟
ـ خلقت بر اساس جبر استوار است یا اختیار؟
این مسائل و امثال آنها هر چند از قرآن قابل استفاده است، ولى آن چنان شفاف و قاطع که نزاع را یک سره از میان بردارد، در قرآن وارد نشده است و حکمت آن در این است که قرآن مردم را به تفکّر و دقت در مفاد آیات دعوت میکند، بیان قاطع همه مسائل، به گونهاى که همه مردم را راضى سازد، بر خلاف این اصل است.
معرفى به نام، برطرف کننده اختلاف نیست
پرسش گر تصور میکند که اگر نام امام و یا امامان در قرآن میآمد، اختلاف از بین میرفت، در حالى که این اصل کلیّت ندارد؛ زیرا در موردى تصریح به نام شده ولى اختلاف نیز حاکم گشته است.
بنیاسرائیل، از پیامبر خود خواستند فرمانروایى براى آنان از جانب خدا تعیین کند تا تحت امر او به جهاد بپردازند و زمینهاى غصبشده خود را باز ستانند و اسیران خود را آزاد سازند. آنجا که گفتند:
إذ قالوا لنبیّ لهم ابعث لنا ملکاً نقاتل فى سبیلالله.۵
آنان به یکى از پیامبران خود گفتند: براى ما فرمانروایى معین کن تا به جنگ در راه خدا بپردازیم…
پیامبر آنان به امر الهى فرمانروا را به نام معرفى کرده، گفت:
إنّ الله قد بعث لکم طالوت ملکاً…۶
به راستى که خدا طالوت را به فرمانروایى شما برگزیده است.
با وجودى که نام فرمانروا به صراحت گفته شد، آنان زیر بار نرفتند و به اشکال تراشى پرداختند و گفتند:
أنّى یکون له الملک علینا و نحن أحقّ بالملک منه و لم یؤت سعهً من المال…۷
از کجا میتواند فرمانرواى ما باشد، حال آنکه ما به فرمانروایى از او شایستهتریم، و او توانمندى مالى ندارد؟…
این امر، دلالت بر آن دارد که ذکر نام براى رفع اختلاف کافى نیست، بلکه باید شرایط جامعه، آماده پذیرایى باشد.
چه بسا ذکر اسامى پیشوایان دوازدهگانه، سبب میشد که آزمندان حکومت و ریاست به نسلکشى بپردازند تا از تولد آن امامان جلوگیرى کنند، چنانکه این مسئله درباره حضرت موسی(علیه السلام) رخ داد و به قول معروف:
صد هزاران طفل سر ببریده شد
تا کلیمالله موسى زنده شد
درباره حضرت مهدی(عج) هم که اشارهاى به نسب و خاندان ایشان شد، حساسیتهاى فراوانى پدید آمد و خانه حضرت عسکری(علیه السلام) مدتها تحتنظر و مراقبت بود تا فرزندى از او به دنیا نیاید و در صورت تولد، هر چه زودتر به حیات او خاتمه دهند.
در پایان یادآور میشویم: همانطورى که گفته شد، قرآن بسان قانون اساسى میباشد و انتظار اینکه همه چیز در آن آورده شود، کاملاً بیمورد است. نماز و روزه و زکات نیز که از عالیترین فرائض اسلام است به طور کلى در قرآن وارد شده و تمام جزئیات آنها از سنّت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) گرفته شده است.
پى نوشت ها:
۱. سوره نحل (۱۶)، آیه ۴۴.
۲. سوره صف (۶۱)، آیه ۶.
۳. سوره مائده (۵)، آیه ۱۱.
۴. سوره اعراف (۷)، آیه ۱۵۷.
۵. سوره بقره (۲)، آیه ۲۴۶.
۶. سوره بقره (۲)، آیه ۲۴۷.
۷. همان.
منبع: آیت الله جعفر سبحانى