- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 5 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
ولادت
او سید میر علی احمد حجت از سادات معروف گردیز است که در سال ۱۲۶۸ در شهر کابل افغانستان متولد شد. پدر، جد وعموی او از جمله دهها هزار شهید شیعه بودند که با طرح و شمشیر انگلیس به دست امیر عبدالرحمان شهید شدند. او مانند هزاران کودک معصوم که پس از قتل و کشتار سر پرست و بستگان خویش، گرفتار قساوت و ددمنشی سربازان امیر عبدالرحمان جابر شده بودند، در سن دو سالگی اسیر شد و روانه زندان گردید. مادر مومن وی با شهادت شوهر و فامیل دور و نزدیک و غارت همه اموال و داراییهایش، سر پرستی فرزندان خود را بر عهده گرفت و پس از آزادی آنان از زندان با کارهای طاقت قرسای شبانه روزی و دست و پنجه نزم کردن با مشکلات فراوان، چرخ زندگی را چرخاند و فرزندان خود یعنی آقایان بلبل، شریعت و حجت را به مدرسه فرستاد تا راه پدر شهید و سایر شهیدان را ادامه دهند و در حفظ حریم اسلام و مذهب تشیع و اهل بیت (ع) آگاهانه قدم بردارند.
تحصیلات
آیتالله حجت پس از فراگیری سواد اولیه و آموزش برخی از کتابهای ادبی فارسی و عربی، با راهنمایی و کمک برادر بزرگترش حجتالاسلام بلبل راهی حوزه علمیه مشهد مقدس شد و در دوازده سالگی آموزش علوم اسلامی و معارف دینی را در عالم غربت مجدانه آغاز کرد و پس زا چند سال تحصیل و یاد گیری ادبیات عرب و منطق و اصول، به حوزه علمیه قم منتقل شد و دروس سطوح متوسط را در آن حوزه پر برکت دنبال نمود و از محضر علمای بزرگ و نامی آن کسب فیض کرد.
اساتید
وی بریا ادامه تحصیل و رسیدن به مقام رفیع اجتهاد و استنباط رهسپار حوزه علمیه نجف شد. دوره تخصصی فقه و اصول و سایر علوم متاول حوزوی را در آن جا گذارند و علی رغم اصرار مرجع تقلید وقت آیتالله العظمی سید محسن حکیم و سایر بزرگان نجف، پس از امام تحصیلات به وطن بازگشت و فصل جدیدی از زندگی پربار روحانی و علم گستری خویش را در شهر کابل گشود که باورود وی، بدون تردید فصل جدیدی در تاریخ غمبار و مقاومت سرخ تشیع آن سامان به ویژه شهر کابل گشوده شد.
خدمات
ورود مرحوم حجت به کابل که پس از بیست سال دانش آموزی و تحصیل و آوارگی صورت گرفت، منشأ آثار فراوان و جاودانه در سرشت مذهبی و سیاسی شیعیان کابل شد؛ زیرا او تشخیص داد که عصر تقیه و مخفی داشتن عقاید مذهبی سپری شده و باید مراسم مذهبی، تکالیف اسلامی و وظایف دینی را آشکارا به جا آورد و مساجد و حسینیههای مخروبه شیعیان را بازسازی و موارس تبروکه را فعال کرد و مردم شیعه مذهب مصیبت دیده و محرومیت کشیده را با اقدامات سنجیده و شجاعتهای همه جانبه، به خود باوری و پایمردی دعوت کرد. در یکی از منابع در این باره میخوانیم:
آیتالله حجت برای مومنین ساکن چنداول دستور میدهند که دیگر تقیه را ترک کره… از کمکهای آنان منزل مناسب خریداری کرده آن را به تکیه خانه (حسینیه) تبدیل کنند وخود درآن نشسته همه برنامهها و مراسم دینی از قبیل روضه خوانی، نماز جماعت، سخنرانی، منعبت خوانی و درس علوم دینی برای طلاب را شروع میکنند و چندی نمیگذرد که مسجد قاضی شهاب را که سالهای سال متروک مانده بود و شیعیان جرأت نمیکردند در آن نماز بخوانند تعمیر کرده، کثافات و آلودگی ها را از آن دور میکنند و آنگاه خود شخصا نمازهای یومیه را با جماعت در آن بر پا میکنند. در ابتدای بر پایی نماز جماعت، از ترس حکومت وقت چهار- پنج نفر بیش تر حاضر نمیشوند؛ اما آیت الله برای این که ترس را از دل مردم زدوده آنها را وادار به علنی کردن مذهب شیعه کنند، در یک صبح بر پشت بام مسجد قاضی شهاب رفته (بعد از چهل – پنجاه سلا که شیعیان ر تقیه زندگی میکردند) اشهد ان علیا ولیالله سر میدهند و آذان گفتن را تا زمانی ادامه میظدهند که مسجد مملو از نمازگذار میشود.
و نویسنده دیگری در باره نقش آیتالله حجت در گسترش مذهب تشیع نوشته است: مرحوم حضرت آیتالله آقای سید علی احمد حجت – قدس سره- در عصری که بر اثر حاکمیت اتبداد و تبعیض اهل تشیع افغانستان که یک سوم جمعیت آن کشور را تشکیل میدهند در تقیه به سر میبردند و نمیتوانستند مراسم مذهبی خویش را آزادانه انجام دهندع ایشان با بر گزاری مجالس عزاداری سالار شهیدان امام حسین(ه) و ساختن حسینیه و مسجد و اقامه نماز جماعت و شروع به تدریس و تربیت طلاب و… خدمت بزرگ و قابل قدر انجام داد.
این عالم بزرگ، مساحد و حسینیههای فراوان شیعیان راکه در سالهای ظلم اختناق سلطه امیر عبدالرحمان و نادر شاه و اخلاف و بستگان آن متروک شده و به زباله دان و کاروان سرا و… تبدیل شده بودند، تعمیر و بازسازی کرد که از جمله آنها حسینیه مرادخانی، قاضی شهاب، باغ علیمردان، کارته سخی و… است. وی پس از ترمیم و تعمیر آنها، خود به هریک از اماکن مقدس یاد شده رفت و مراسم مذهبی علنی بر پا کرد:
و در کارته سخی ضمن تعمیر زیارتگاه معروف (سخی شاه مردان)، مسجد بزرگ و با شکوه حضرت را به صورت مستحکم و بنیادی آباد میکند و در علنی کردن مذهب شیعه به حدی از خود سرعت و جدیت نشان میدهد که در آن جو خفقان آن روز، در روز بر پایی جشن مذهبی- باستاین نوروز، خود وارد زیارتگاه سخی شاه مردان با گفتن شعار یا علی مدد در حضور دهها هزار نفر از جمله شهردار کابل و قومندان امنیه شهر (فرمانده نیروی انتظامی کابل)، جنده (بیرق) را با دست خود به اهتزاز در آورده نماز پشین را با شرکت هزاران نفر ر مسجد و طراف آن بر گزار میکند. این اقدام آیتالله حجت به قدری برای شیعیان مؤثر واقع شد که شاه محمود خان صدرا اعظم چنین میگوید: امروز میر علی احمد پرچم شیعه را بالا برد و اگر من از اول میدانستم که کار این سید به این جا میکشد از همان اول مانع کارها و فعالیتهای او میشدم.
استعمار نقشه خود را با دقت و وسعت به اجرا گذاشته بود. با آن که نیم قرن از مرگ جلاد دست پروده و مزدورش (امیرعبدالرحمان) میگذشت، سیاسیت تفرقه افکنی، نژداد پرستی و سوء استفاده مذهبی به شکل برنامه ریزی شده هم چنان ادامه داشت و به رغم تحولات منطقه و جهان، سمنت هزاره کشی و تشیع ستیزی خشن و قرون وسطایی، گاهی به نام مذهبی(روافض کشی) و زمانی تحت عنوان قومی دنبال میشد.
تشیع در فشار بود و تشیع در تقیه؛ شیعه بودن جرم بود! و چون با گناه نا بخشودنی تشیع بودن انضمام مییافت کیفر خواست تکمیل شده حکم مجازات متهم که سالها پیش صادر شده بود به اجرا در میآمد ؛ مجازاتی که علاوه بر متهم، خویشان و بستگان دور و نزدیک او را بیبهره نمیگذاشت. در چنین اوضاعی او راه و رسم آزادگی پیشه کرده به احیای تفکر تشیع پرداخت و با دریا دلی کامل طلسم سکوت را شکست و از بلندترین منارههای شهر، فریاد عدالت و مقاومت سر داد و علی (علیه السلام) را به یاری طلبید.
شاگردان
آیت الله میر علی احمد حجت کابلی در کنار مجاهدت مذهبی و اقدامات بزرگ در صحنه سازندگی و تبلیغ، به تدریس علوم اسلامی و تربیت شاگردان فاضل و مبلغان آگاه پرداخت که معروف ترین آنان آیتالله سید سرور واعظ بهسودی، آیتالله شیخ محمد علی مدرس کابلی، آیت الله شیخ محمد امین افشار، آیتالله شیخ عزیز الله غزنوی و آیتالله سید عبدالعظیم و دیگران هستند همه از علمای بزرگ و نامی کشور بلکه جهان تشیع بودند و در کابل و سایر شهرها خدمات ارزنده علمی، دینی و فرهنگی انجام دادهاند.
وفات
وی تا آخر عمر، تبلیغ و سخنرانی را ترک نکرده و در اواخر عمر با ضعف و کهولتی که داشت، به کمک همراهان بالای منبرقرار میگرفت و مردم را از احکام نورانی اسلام و معارف زلال اهلبیت (ع) آگاه میکرد. سرانجام در سال ۱۳۵۳ شمسی در شهر کابل وفات یافت و در همان شهر دفن شد.