- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 11 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
ولادت
فقیه، مفسّر شهیر و واعظ نامدار و پرآوازه قم، آیت الله میرزا محمد تقی اشراقی، از مشهورترین خطبای شیعه در دوران معاصر است که در سال ۱۳۱۳ ق، در بیت علم و تقوا و فضیلت در شهر مذهبی قم متولد شد. پدر بزرگوارش فقیه عالی مقام مرحوم آیت الله میرزا محمد قمی مشهور به «ارباب» (متوفای ۱۳۴۱ ق) یکی از درخشان ترین چهره های علمی و از متنفّذترین روحانیان قم و از برجسته ترین شاگردان مرحوم آیت الله میرزا حبیب اللّه رشتی (متوفای ۱۳۲۱ ق) است که در تأسیس دانشگاه جعفری و ماندن آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی در شهر قم سهم به سزایی داشته است. شرح حیات علمی و خدمات والای آن مرحوم در کتب تراجم و رجال به تفصیل آمده است.
تحصیلات
میرزا محمد تقی در مهد تربیت دینی چنین پدری فرزانه و عالم رشد کرد و درجاتی از علم و معنویت را کسب نمود و علوم دینی و سطوح متوسطه و عالی حوزه را از محضر پدر دانشمندش و سایر فرزانگان نامدار علمی همانند آیات بزرگوار: میرزا ابوالقاسم کبیر قمی و سید میرزا آقا ترابی دامغانی به خوبی آموخت تا اینکه در سلک شاگردان مبرّز و برجسته آیت الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی، مؤسس حوزه علمیه قم (متوفای ۱۳۵۵ ق) درآمد و عمده تحصیلات فقه و اصول خود را از محضر نورانی آن عالم فرزانه آموخت. درخشش علمی آن بزرگوار به گونه ای بود که وی از برجسته ترین شاگردان مرحوم حائری به شمار می رفت و با کوشش و همّت والای خویش به درجه رفیع اجتهاد نایل گردید. مرحوم اشراقی در کنار تحصیل، به تدریس و تربیت شاگردان ارزشمند اشتغال داشت.
شاگردان
علامه اشراقی در طول حیات با برکت خود، از زمان مرحوم آیت الله حائری یزدی فقه، اصول، حکمت و فلسفه، تفسیر و فن مجادله و خطابه را به گروهی از طلاب و فضلا تدریس می فرمود و محل تدریس آن بزرگوار حجره کنار مقبره شیخ فضل الله نوری واقع در صحن بزرگ حرم حضرت معصومه علیهاالسلام بود.
او توانست دانشمندان و شاگردان ارزشمندی را در دامن پر عطوفت خویش پرورش داده، تحویل جامعه اسلامی دهد. نام تنی چند از شاگردان آن بزرگوار عبارت است از:
آیات و حجج اسلام:
۱. حاج شیخ شهاب الدین اشراقی رحمه الله فرزند معظم له و داماد محترم حضرت امام راحل رحمه الله ؛
۲. حاج شیخ سعید اشراقی رحمه الله برادر معظم له؛
۳. حاج شیخ صادق احسان بخش رحمه الله ؛
۴. حاج سید محمد علی صدرایی اشکوری رحمه الله ؛
۵. حاج شیخ زین العابدین قربانی؛
۶. حاج سید مصطفی برقعی قمی رحمه الله ؛
۷. حاج سید هادی خسروشاهی؛
۸. حاج سید مجتبی رودباری؛۹. حاج شیخ حسن حجتی واعظ گیلانی؛
۱۰. حاج شیخ میرزا محمد باقر همدانی؛
۱۱. حاج شیخ فضل اللّه سعادت رشتی؛
۱۲. حاج شیخ جعفر شجونی واعظ؛
۱۳. حاج سید محمد آل طه واعظ قم؛
۱۴. حاج شیخ محمد مهدی تاج لنگرودی واعظ.
بیان سحرانگیز
مرحوم اشراقی از دو نعمت بزرگ الهی، یعنی نیروی حافظه و هوش فوق العاده و نیز قدرت بیان سحر آسا بهره مند بود و آن دو را در راه خدمت به اسلام و نشر معارف قرآنی و ترویج معارف علوی و غنا بخشیدن به فرهنگ اسلامی به کار می گرفت. آنهایی که وی را از نزدیک دیده اند، همگی معترف اند که او با شمشیر بیان برای دفاع همه جانبه از حریم مقدس اسلام، قرآن و خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام دفاع می کرد و در اظهار حقایق و ابطال و افشای مظالم و رذایل بی باک و جسور بود و از هیچ مقام و مسئولی بیم و هراسی نداشت و با کمال شهامت نقاط ضعف و علل بدبختی امت را یادآوری می نمود و در همین راه جان شیرین خود را فدای حق گویی کرد. او در بیداری افکار توده های مردم در مقاطع خاص زمانی خود نقش مؤثر و بسزایی داشت. درباره منابر و قدرت بیان آن واعظ پر آوازه و مشهور نقل می کنند.
«مرحوم علامه اشراقی در فن خطابه و ابتکارات منبری و تحقیق در مطالب، در چند قرن اخیر بی نظیر بوده و علم خود را به زیور حلم، وقار و حسن اخلاق آراسته و در این فضایل، گوی سبقت را از بسیاری از معاصران خود ربوده بود. مهارت عجیبی در تطبیق مطالب داشت و حق مطلب را ادا می کرد و داد سخن می داد و از معضلهای اجتماعی و سیاسی پرده بر می داشت. از آن بزرگ مرد تعبیر به «خدای سخن» می کردند، نیروی بیان ایشان تا این اندازه بود که چندین شب در حول محور بحث «و لا یجوز الابتداء بالنکره» و نیز «الاسم منه معرب و مبنی» صحبت می کرد و از این دو بیت نحوی، استفاده مطالب اجتماعی، سیاسی و اخلاقی می نمود به گونه ای که همه شنوندگان را حیران می کرد. ایشان دهها شب از موضوع فقهی انقلاب که از مطهّرات است، استفاده نموده، از دستگاه سیاسی و سیاستمداران وطن فروش انتقاد می کرد. تقریرات منبری ایشان مایه افتخار دارندگان آن است.
ویژگیهای ممتاز
مرحوم علامه اشراقی واعظ دارای صفات، کمالات و ویژگیهای منحصر به فردی بودند که به برخی از آنها اشاره می شود:
۱. وی در علوم فقهی، اصولی، حکمت و تفسیر مردی ممتاز و صاحب نظر بود.
۲. در فن سخنوری و خطابه کم نظیر بود.
۳. از لحاظ شجاعت، جسارت و شهامت در گفتار و عمل به دانسته ها سرآمد و منحصر به فرد بود.
۴. خوش محضر، خوش رفتار، خوش لباس و نظیف و پاکیزه بود و آراستگی ظاهری و باطنی او زبانزد عام و خاص بود.
۵. در امر به معروف و نهی از منکر جدی و قاطع بود و در اظهار حقایق و افشای مظالم بی باک و جسور بود و از هیچ قدرت و مقامی هراس نداشت. سخنان اشراقی در مدرسه فیضیّه که می گفت: «ای شاه! پارلمانت هم خراب است.» هنوز هم در اذهان عمومی باقی است.
۶. در فن نویسندگی و توانایی قلم زدن و شیوایی همانند سخنرانی کم نظیر بود.
خلاصه آنکه مرحوم اشراقی دارای کمالاتی چون: تقوا و خداترسی، علم، عمل، ابتکار نوین در سخنوری، خوش خلقی، مهمان نوازی، تواضع، شجاعت و رک گویی، بهره جستن از کتاب و سنت و سیره اهل بیت علیهم السلام و احساسات و حرارتهای مذهبی بود و مبارزات بی امان و خداپسندانه با منکرات و آگاه نمودن اقشار جامعه از اهداف و توطئه های شوم استعمار و ایادی وابسته به آنها از فعالیتهای مداوم او بود. سخنانش در قلب و روح خواص و عوام اثر می گذاشت. یکی از سخنرانیهای پر فایده او در مجموعه گفتار وعاظ آمده است.
تشویق خطبای جوان
آیت الله میرزا محمد باقر همدانی از علمای محترم قم درباره اوصاف ویژه مرحوم اشراقی می گوید: «او گاهی در مدرسه فیضیه و یا مسجد امام قم می نشست و یکی از شاگردان جوان خود را به منبر می فرستاد و آنان در حضور وی سخنرانی می کردند و بدین وسیله، استعداد گویندگی آنان را با تشویقهای مکررش شکوفا می ساخت.»
یکی از شاگردان آن بزرگوار در این باره می گوید:
«استادمان مرحوم اشراقی در محافل گوناگون، شاگردان ممتاز و با استعداد خود نظیر مرحوم حاج شیخ حسن حجتی و صدرایی اشکوری و… را با خود می برد و در بالای منبرها به مردم معرفی می کرد و متواضعانه در پای منابر آنان می نشست واز اینکه توانسته چنین شاگردانی را تربیت نماید، مباهات می کرد. روزی وی، مرحوم حجتی واعظ را در مدرسه فیضیه بالای منبر فرستاد و او هم انصافاً منبر بسیار جالبی را تحویل داد و آن گاه این شخصیت با عظمت علمی با همه تواضع و وقارش به عرشه منبر رفت و در تشویق شاگردش فرمود: «آقای حجّتی، آیینه تمام نمای من است.» او به شاگردانش عشق می ورزید و در مقابل، شاگردانش او را دوست می داشتند و هیچ گاه یاد و خاطره او را از یادها نبردند.
واعظِ فضلاء و مجتهدین
مرحوم اشراقی در مدرسه فیضیه و یا مسجد بالا سر حرم مطهر وقتی منبر می رفتند، بسیاری از علما و بزرگان به ویژه آیات عظام: حائری، حجت، خوانساری، صدر و بروجردی مقید بودند که پای منابر وی بنشینند و از بیانات سودمند و سحرآمیز وی بهره ببرند.
حجه الاسلام و المسلمین آقای تاج لنگرودی واعظ در این باره می نویسد:
«… همان اشراقی واعظی که وقتی در مدرسه فیضیّه بر کرسی خطابه قرار می گرفت، حدود چهار هزار طلبه و مجتهد حضور داشتند و حتی مرحوم آیه الله العظمی حاج آقا حسین طباطبایی بروجردی مقید بودند به منبر و سخنرانی مرحوم اشراقی گوش فرا دهند.»
بارقه امید یا رؤیای صادقه
شدت عمل رضاخان در برخورد با روحانیت و ممنوعیت لباس و تنگناهایی که دیگران به وجود آوردند، باعث تأثر شدید مؤسس حوزه علمیه قم گردیده بود؛ ولی رؤیای صادقه مرحوم اشراقی بارقه امیدی در آن مرد الهی ایجاد نمود که داستان آن بسیار شنیدنی است:
«مرحوم آقای اشراقی در یکی از سخنرانیهایش در مدرسه فیضیه می گفت که یک شب در عالم رؤیا دیدم، وارد مدرسه فیضیه شدم. در حیاط مدرسه فیضیه طلاب زیادی صف کشیده بودند و این صف تا مدرسه دارالشفاء هم ادامه پیدا کرده بود. کمی جلوتر و در سمت مدرسه باقریه که قبلا وجود داشت، سه نفر دیگر را دیدم که یکی از آنها ایستاده بود و دو نفر دیگر کار می کردند. پیش طلبه ها رفتم و پرسیدم اینجا چه خبر است؟ گفتند: حضرت امیر المؤمنین علیه السلام تشریف آورده و در آنجا ایستاده اند. من دستهایم را داخل آستین عبایم کرده، به طرف حضرت رفتم. موقعی که خدمتشان رسیدم، پرسیدم: چه کار دارید انجام می دهید؟ فرمود: مقداری تخم گل آورده ام و مشغول کاشتن آنها در این باغ هستم. بعد از اینکه کار حضرت تمام شد، همراه ایشان به طرف حجره های متصل به کتابخانه در جنوب مدرسه حرکت کردیم و وارد حجره دوم یا سوم شدیم. سپس حضرت امیر علیه السلام از عسلی که همراه داشت، به ما داد که من مقداری از آن تناول کردم. مرحوم اشراقی می گفت: بعد از بیدار شدن از خواب، خدمت مرحوم حاج شیخ عبدالکریم رسیدم و آنچه را در خواب دیده بودم، برای ایشان تعریف کردم که ایشان خیلی متأثر شد و گریه کرد و فرمود: امیدوارم به خواست خدا، پرورش دهنده آن گلها و شکوفا کننده آنها من باشم.»
آری دشمنان استعمارگر با نقشه های شیطانی اگر چه درختهای کهن و ریشه دار روحانیت را از بین می بردند، ولی از سوی دیگر مرحوم حاج شیخ، نهالهای تازه ای را در سرزمین حاصلخیز قم می کاشت و پرورش می داد و تربیت می کرد تا جای آن علما و بزرگان هیچ گاه خالی نماند، یکی از تربیت یافتگان گلستان سرسبز مرحوم حاج شیخ، حضرت امام خمینی رحمهماالله بود که با اقتدار کامل طومار ظلم و ستم را در هم پیجید و نظام مقدس اسلامی به رهبری ولایت مطلقه فقیه را پایه گذاری کرد که ان شاء اللّه تا ظهور حضرت بقیه اللّه علیه السلام تداوم داشته باشد.
سخنرانیهای سیاسی
مرحوم اشراقی عالمی زمان شناس بود و با اوضاع اجتماعی و سیاسی دوران خود آشنایی کامل داشت و به مناسبتهای مختلف به بررسی اوضاع سیاسی و اجتماعی می پرداخت و از مجلس و دولت انتقاد می کرد.
بلاغت و فصاحت
حجه الاسلام و المسلمین حاج سید محمد آل طه، واعظ معروف قم می گوید:
«مرحوم اشراقی در فن سخنوری و از لحاظ بلاغت و فصاحت و شیوایی سخن یگانه دوران بود. او در تطبیق آیات قرآن کریم با موضوعات مختلف مهارت فوق العاده ای داشت. یادم می آید که مرحوم استاد الفقهاء آیت الله آقا ضیاء الدین عراقی رحلت نمودند و مجلس ختمی را مرحوم آیت الله العظمی بروجردی در قم و در مدرسه فیضیه منعقد ساخت که سخنران آن مجلس با شکوه علامه اشراقی بود. وی اوصاف و کمالات علمی و اخلاقی و معنوی آیت الله آقا ضیاء عراقی را با آیه شریفه «هُوَ الَّذی جَعَلَ الشَّمسَ ضِیاءً» تطبیق کرد و از آنجایی که مفسر زبردستی بود، مطالب بسیار ارزنده ای را ارائه نمود که مایه اعجاب و تحسین همگان گردید واز این گونه موارد در سخنان آن بزرگوار به وفور یافت می شود.»
علاقه وافر شاگردان به او
همه شاگردان و تربیت یافتگان مکتب علمی آن بزرگوار، به استاد و مراد خود عشق می ورزیدند. یکی از عاشقان واقعی آن مرحوم، خطیب نامدار حاج شیخ حسن حجتی گیلانی بود که عشق و علاقه خاصّی به مرحوم میرزا محمد تقی اشراقی داشت. حجه الاسلام والمسلمین آقای تاج لنگرودی می نویسد:
«حجتی آن چنان طالب کمالات و فضل و معلومات استادش بود که مرگ ناگهانی او در روحیه این شاگرد باوفایش خیلی اثر غم انگیزی داشت و حتی شبی در یکی از روستاهای اطراف شهرستان لنگرود محفل دوستانه ای برقرار بود و یکی از آقایان اهل منبر با لحن مرحوم اشراقی این شعر حافظ را خواند:
سحر بلبل شکایت با صبا کرد که بوی عشق گل با ما چه ها کرد
من از بیگانگان هرگز ننالمکه با من هر چه کرد آن آشنا کرد
مرحوم حجتی که حضور داشت،آن چنان گریست که سرانجام بی هوش شد و به زحمت او را به هوش آوردند.»
سخنان شور انگیز
حضرت آیت الله فیض گیلانی عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم می گوید:
«خشکسالی چند سالی بود که مردم قم و اطراف آن را رنج می داد تا اینکه مردم از آیت الله حاج سید محمد تقی خوانساری که یکی از مراجع بزرگ حوزه قم بود، درخواست نمودند تا نماز باران بخواند. آن بزرگوار اعلان آمادگی کرد و بعد از فراهم شدن مقدمات آن، که شامل سه روز روزه گرفتن بود، در روز موعود به همراه جمعیت زیادی برای برگزاری نماز، به خارج شهر قم و به طرف خیابان خاکفرج رفتند و در محل فعلی قبرستان بزرگ وادی السلام قم که در آن زمان در خارج قم قرار داشت و از زمینهای کشاورزی اطراف قم به شمار می آمد، نماز باران را برگزار کردند. بعد از اقامه نماز، مرحوم میرزا محمد تقی اشراقی به دعوت آن مرحوم به منبر رفت و در آنجا سخنرانی شورانگیزی نمود که همه افراد و جمعیت به شدت متأثر شدند و گریه فراوانی نمودند که به برکت آن نماز و آن گریه ها خداوند رحمت خود را بر مردم قم و اطراف آن نازل فرمود.»
آثار
از مرحوم اشراقی آثار مطبوع و غیر مطبوع فراوانی به یادگار مانده است که در این میان، «تفسیر سوره یوسف»، «تفسیر سوره اعلی» و «تفسیر سوره ن و القلم» به زیور طبع آراسته شده است.
علامه اشراقی از منظر دیگران
۱. فرزند برومندش آیت الله حاج آقا شهاب الدین اشراقی رحمه الله داماد امام راحل رحمه الله در فقدان و معرفی پدر بزرگوارش این گونه می نویسد:
«از شمار دو چشم یک تن کم وز شمار خرد هزاران افزون
مرحوم علامه اشراقی، پدر بزرگوارم، با آن حنجره دلنشین و آن لطافت طبع و قریحه سرشار و افکار تازه، حقیقتاً نمونه بود که وجودش فریاد «لَقَد خَلَقنا الْاِنسانَ فی اَحسَنِ تَقْویمٍ» می زند. باید اذعان کرد که عنایت الهی و اشراقات خاصه او، اشراقی را تربیت نمود.
حجه الاسلام و المسلمین مرحوم حاج شیخ حسن حجتی گیلانی در ذیل مقاله «امیر ملک سخن» این گونه می نویسد:
«شرح فوق، تراوشی است از احساسات یک فرزند قدرشناس که پدری ارجمند را از دست داده. مرحوم حجه الاسلام اشراقی چون نوری تابان، ستارگان علم و دانش را با جاذبه بیان، ضمیر پاک و فضیلت بی نهایت خود در جلسه پر فیض تفسیر و حکمت و اصول به گرد خویش جمع می کرد و معنویتی بس ارزنده به حوزه علمیّه قم می داد و گاه گاهی که به قصد ارشاد عامه به منبر تشریف می برد، خواص را نیز به بهت و حیرت می افکند.
به گاه نطق شدش چون به عرش منبر جایزعرش، خیل ملک می شدی به بشنیدن
قیافه متین و موقر علامه فقید که همیشه با فروتنی توأم بود، همه کسانی را که به او نزدیک می شدند، شیدا و فریفته می ساخت. جلسات خصوصی آن مرحوم هیچ گاه خالی از فایده نبود.
حجه الاسلام و المسلمین حاج شیخ محمد باقر ملبوبی درباره آن مرحوم می نویسد:
«مرحوم اشراقی از گویندگانی بود با سرمایه علمی و درجهات اخلاقی فردی نمونه، و عنصری صریح، با شهامت، فداکار، شجاع، بی تملّق، متواضع، باوقار، خادم، مستقیم، محکم، مروّج، بی پروا در سخن گفتن، غیر قابل نفوذ، آزاد منش، منظّم، خوش سلیقه، مبارز، شیر دل، روشن دل، پاک سرشت و به طور کلی نمودار اخلاقی عالی اسلام به شمار می رفت. هرگز تن به زیربار پول و مقام نمی داد. از مقامات مادی حساب نمی برد. با کمال شهامت نقاط ضعف و علل بدبختی جمعیت را یادآوری می نمود و در همین راه علم، جان خود را فدای حق گویی کرد.»
باقیات الصالحات
مهم ترین یادگار ارزنده آن خطیب بزرگ، فرزند برومندش مرحوم آیت الله حاج آقا شهاب الدین اشراقی است که در سال ۱۳۴۲ ق متولد گردید. او دوران تحصیلات خود را در نزد والد بزرگوارش و آیات عظام: بروجردی، امام خمینی، محقق داماد و دیگران به پایان رسانید و به درجه اجتهاد نایل گردید. وی در فقه و تفسیر و فلسفه، دانشمندی فرزانه و صاحب نظر بود. او داماد و امین و نماینده تام الاختیار حضرت امام خمینی رحمه الله در طول نهضت اسلامی بود و از فعالان سیاسی به شمار می آمد. وی تألیفات ارزنده ای دارد که عبارت اند از: ۱. تفسیر سخن حق در ۲۰ جلد که ۵ جلد آن به چاپ رسیده است؛ ۲. چهره های درخشان در تفسیر آیه تطهیر؛ ۳. پاسداران وحی، که این دو کتاب اخیر را با همکاری حضرت آیت الله العظمی فاضل لنکرانی رحمه الله نوشته است. وی همانند پدر بزرگوارش عمر کوتاهی داشت و در سال ۱۴۰۲ ق رحلت کرد و در مسجد بالا سر حرم حضرت معصومه علیهاالسلام به خاک سپرده شد.
قریحه سرشار
مرحوم علامه اشراقی دارای طبع روان و ذوق فراوان بودند و از رشحات ذوق و فکر ایشان قطعه ادبی ذیل است که به نظم درآورده اند:
از زندگی خویش پشیمانم زیرا که بمردگان همی مانم
رازی است در درون این گیتی کش من بسی خرنده و خواهانم
لیکن به گور جهل همی اندربگرفته مار و مور گریبانم
جهلی که زایدم همگی حیرتدر سر خلقت است زرحمانم
بی دانشی من زدانشهاستکز این دانشها چو سلیمانم
صرف و مَجَسْطی و نحو و فقهعرفان و فلسفه همه همی دانم
گاهی لطیف و پاک فرشته وارگاهی پلید و پست چون حیوانم
گاهی چو تار سست بود عهدمگاهی چو کوه سخت به پیمانم خوش محضر، خوش رفتار، خوش لباس و نظیف و پاکیزه بود و آراستگی ظاهری و باطنی او زبانزد عام و خاص بود
غروب غم انگیز
مرحوم اشراقی در سال ۱۳۶۸ ق برابر با ۱۳۲۸ ش که طبق دعوت قبلی برای بهره دادن به مردم تهران در ماه مبارک رمضان در مدرسه صدر و مسجد سلطانی و مسجد اردبیلیها حضور یافته بود، پس از بیانات بلیغی که هزاران نفر مردم مشتاق پایتخت را از علما و فضلا و سایر طبقات دیگر از اوّل ماه تا روز بیست و چهارم به فیض رسانده بود، مبتلا به سکته قلبی شد و همان شب قلبش که در راه احساسات دینی و حرارتهای مذهبی و مبارزات خداپسندانه خود با منکرات و جنایتهای ستمگران و خائنین به دین و مملکت به کار می گرفت، پس از ۵۵ سال زحمت و فداکاری برای همیشه خاموش گردید.
این مصیبت ناگوار و ناگهانی برای مردم تهران، قم و همه مردم ایران بسیار گران بود. از این رو، با شوکت فراوان جنازه را تا قم تشییع کردند و در آرامگاه ابدی در مسجد بالا سر حرم حضرت معصومه علیهاالسلام و در جوار قبر استادش، مرحوم آیت الله حائری به خاک سپردند. عاش سعیداً و مات حمیداً.
منبع:مبلغان – تیر و مرداد ۱۳۸۶، شماره ۹۳ – خطیب نامدار، آیه الله میرزا محمدتقی اشراقی.