- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 25 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
شناخت و تحلیل مکاتب حدیثی شیعی در سده های اولیه اسلامی، از مباحث جدّی در محورهای مربوط به بررسی تاریخ تحول حدیث، و هم چنین ادوار فقه و اجتهاد در عالم تشیع است. علی رغم اهمیت این گونه مباحث و نقش آن در شناخت زیربناهای فکری حاکم بر حوزه های حدیثی شیعه و جایگاه آن در نوع داوری در خصوص صحت و سقم متون روایی، آن سان که شایسته است، به ویژه در زمینه حوزه های حدیث شیعی، تحقیقات متنوعی به چشم نمی خورد. اصولاً تعبیر «مکتب حدیثی» یا «مدرسه حدیثی» متضمن نوعی دیدگاه و مشی فکری خاص در قبول و نقل احادیث است. از این رو، با توجه به اصول فکری موجود در مناطق مختلف اسلامی و شیعی، مکاتب خاصی نیز پدید می آمده است: بدین لحاظ یکی از محورهای متعارف در تقسیم بندی مکاتب گوناگون در عرصه های مختلف همچون حدیث، تاریخ، فلسفه و … تقسیم به اعتبار مناطق مختلفی است که نمایندگانِ دیدگاه خاصی را در خود جای می داده اند.
پیش از معرفی مکاتب حدیثی شیعه، متناسب است نکاتی را درباره فواید شناخت مکاتب حدیثی، یادآور شویم:
۱. مناطق مختلف عالم اسلامی، بسته به نوع گرایش ها و تفکرات حاکم بر آن، مکتب های متناسب با خود را داشته اند؛ به عنوان نمونه، مدینه به خاطر حضور صحابه در آن و نقل احادیث متنوّع از پیامبر (صلی الله علیه و آله) و معصومین (علیهم السلام) از نوعی حدیث گرایی برخوردار بوده و محدّثان مدنی نیاز کمتری به نقادّی عقلی در احادیث احساس می کردند. در نقطه مقابل، کوفه به دلیل برخی عوامل از جمله دوری از محل استقرار صحابه و هم چنین ائمه معصومین (علیهم السلام) به عمل به قیاس و دخالت دادن عقل در فهم معانی احادیث تمایل پیدا کرد. تحلیل گرایش های موجود در این حوزه های مختلف در گرو مباحث مربوط به مکاتب حدیثی است.(۱)
۲. از خلال شناخت مبانی فکری حاکم بر مکاتب حدیثی، می توان عالِمان رجال و تراجم را در نوع قضاوتشان نسبت به راویان حدیث یاری بخشید؛ مثلاً پیدایش دو جریان فکری مهم در عصر حضور امام شیعه (علیهم السلام) ، یعنی مفوّضه و در نقطه آنان، مقصّره، موجب آن شد که موجی از حملات از سوی طرفین به یکدیگر انجام شود و گروهی گروه دیگر را به غلوّ متّهم، و آن گروه متّهم نیز گروه مقابل را به تقصیر در جایگاه و علوم ائمه (علیهم السلام) متّهم سازند. از این رو، برخی از کسانی که در غالب منابع رجالی تضعیف شده اند، بنا به اعتقاد عدّه ای از رجالیان، به خاطر نقل احادیثی بوده که در تلّقی برخی گروه ها بوی غلوّ از آنها استشمام می شده است؛ به عنوان نمونه، می توان به محمد بن سنان، جابر بن یزید جعفی و مفضّل بن عمر جعفی اشاره کرد.(۲)
۳. از خلال معرفی محدثان مرتبط به هر مکتب و حوزه حدیثی، مقایسه حوزه های حدیثی با یکدیگر با سهولت بیشتری قابل انجام خواهد بود.
به عنوان نمونه، در بر شماریِ محدّثان مکاتب قم، کوفه، مدینه، ری، خراسان، بغداد، بصره و … و مقایسه آنها با هم، تعدادِ کسانی که ملقّب به «کوفی» و «قمّی» هستند بیشتر است.(۳) این امر نشان امتیاز این دو حوزه حدیثی و اهمیت مضاعف آنهاست. بدین جهت، معرفی محدثان مربوط به هر یک از مکاتب حدیثی و آثار و تلاش های علمی آنها در این مباحث اجتناب ناپذیر است.
۴. وجود روابط متقابل حدیثی بین محدثان مراکز مختلف و انجام سفرها به منظور کسب و سماع حدیث (الرحله فی طلب الحدیث) نیز از موضوعاتی است که از خلال شناخت مکاتب حدیثی و فعالیت آنها قابل تحصیل است. به عنوان نمونه، در حوزه حدیثی قم، شخصیت مبرّزی همچون شیخ صدوق را داریم که یکی از فعّال ترین و پرسفرترین محدثان شیعی است، که شاید کمتر محدّثی همچون وی، سفرهای بلند برای افاده و استفاده های حدیثی کرده باشد. در شرح سفرهای وی بدین منظور، همان گونه که نام شهرهای مناطق اسلامی در غرب و جنوب غربی ایران همچون بغداد، کوفه، مدینه و مکّه به چشم می خورد به نام بسیاری از شهرهای شرقی ایران در خراسان و ماوراءالنهر همچون بلخ، بخارا، طوس، سمرقند، فایاب، خوارزم، ایلاق، زَمَخْشر، جرجان، هرات و … نیز برمی خوریم.(۴) هم چنین برخی از محدثان، از دیگر نقاط به قم سفر کرده و از عالمان این دیار کسب حدیث کرده و خود به نقل حدیث پرداخته اند، به عنوان نمونه، به حسین بن سعید اهوازی اشاره می کنیم که تا آخر عمر در قم به سر برد و در همان جا رحلت کرد.(۵)
۵. حوزه ها و نحله های حدیثی، گاه برای ردّ یا قبول یک روایت، شرایط خاصّی را عنوان می کردند که مربوط به مَنْهَج آنان در نقل و قبول حدیث بوده است. چنان که در مورد الفاظی که برای نقل حدیث به کار می بردند یا الفاظ توثیق، تعدیل و جرح راویان و یا شیوه های نقد رجالی و طرق اخذ حدیث، همچون سماع، املاء، کتابت، وجاده و … گاه دارای مشی خاصّی بوده اند که از طریق مطالعات مربوط به شناخت مکاتب حدیثی قابل حصول است.
اکنون با توجه به آنچه گذشت، ضمن نگاهی گذرا به سیر شکل گیری و پیدایش مکاتب حدیثی شیعه، به معرفی و بیان ویژگی های هر مکتب خواهیم پرداخت.
گذری بر چگونگی شکل گیری مکاتب حدیثی شیعه
از دوران نزول وحی، که در اصطلاح ادوار فقه و تشریع اسلامی به «عصر تشریع» معروف است، «مدینه» به عنوان مرکز رشد و بلوغ محدّثان اسلامی همواره دارای نقش بزرگی بوده است. استقرار حاکمیّت دینی در مدینه در عصر نبوی، و نزول غالب آیات الهی در این مرکز، موجب شد که این شهر همچون سرچشمه ای جوشان برای دیگر شهرها و مراکز عالم اسلامی مطرح باشد.
پس از رحلت پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) وجود صحابه آن بزرگوار در این شهر و در رأس آنان أمیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (علیه السلام) ، موجب استمرار نقش یاد شده برای مدینه شد. همزمان با انجام فتوحات و عزیمت تعداد زیادی از صحابه و مسلمانان به نقاط دیگر، زمینه های شکل گیری دیگر مراکز سماع و نقل حدیث نیز فراهم آمد. شاید بتوان «کوفه» را به عنوان مهم ترین و مقدّم ترین این مراکز به شمار آورد.
نقش کوفه به عنوان یک مرکز مهم در زمینه حدیث از زمانی نمود بیشتر یافت که امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) به علت مصالح موجود پس از پایان جنگ جمل، در این شهر ماند و آن جا را در طول قریب به پنج سال، مرکز خلافت و حکومت خود قرار داد. این دوره همراه بود با تربیت شاگردان مبرّزی که همگی از سرچشمه جوشان علم علوی جرعه جرعه نوشیدند و فیوضات علوی را از کوفه به دیگر نقاط سرایت دادند.
پس از شهادت امیرالمؤمنین (علیه السلام) و تحقق صلح تحمیلی بر امام حسن مجتبی (علیه السلام) ، آن حضرت به مدینه هجرت فرمود، ولی کوفه همچنان به عنوان محلّ تجمّع شیعیان و مرکزی برای تبادلِ احادیث نبوی و علوی باقی ماند.
در دوره امامت امام حسن (علیه السلام) تا امام صادق (علیه السلام) به علت حضور و سکونت این امامان بزرگوار در مدینه، این شهر مجددا نقش حدیثی خود را باز یافت و به خصوص در عصر امامَین باقر و صادق علیهماالسلام این نقش به اوج خود رسید.
در عصر امام صادق (علیه السلام) و در دوره حاکمیّت أبوالعباس سفّاح، اوّلین خلیفه عبّاسی، که امام صادق (علیه السلام) برای مدتی مجبور به هجرت به کوفه شد و مدتی در آن شهر سکونت فرمود، این شهر از نظر تربیت و رشد محدّثان، پیشرفت چشم گیری یافت و کار بدان جا رسید که بنا به نقل نجاشی تنها در یک زمان حدود نهصد تن در مسجد کوفه می گفتند: «حدثنی جعفر بن محمدالصادق (علیه السلام) !».(۶) حاصل این حرکت و تلاش علمی، تدوین بخشی از «اصول اربعمأه» توسط جمعی از برجسته ترین محدّثان شیعی در کوفه بود.
در کنار فعالیت حدیثی دو مرکز مهمّ مدینه و کوفه، مراکز دیگر حدیث شیعی نیز رفته رفته رو به تشکّل نهادند که می توان از آن میان به سه مرکز بغداد، قم و ری اشاره کرد.
پس از بنای بغداد به دست ابوجعفر منصور دوانیقی و انتقال مرکز خلافت عبّاسی به آن،(۷) گروه هایی از طوائف شیعی نیز رفته رفته در این شهر سکنی گزیدند. محبوس شدن امام کاظم (علیه السلام) در این شهر و هم چنین رفت و آمد شیعیان به آن جا برای ایجاد ارتباط با حضرت و از سوی دیگر، حضور تعدادی از وکلای امام کاظم (علیه السلام) و ائمه بعدی در بغداد، همگی در شکل گیری این حوزه حدیثی مؤثر بود.
آنچه موجب شد که حوزه حدیثی بغداد در عصر پیش از غیبت کبری شکل منسجم تری بیابد انتقال دو امام هادی و عسکری (علیهماالسلام) به سامراء و سپس انتقال مرکز استقرار نوّاب ناحیه مقدّسه به بغداد بود. در طول دوران غیبت صغری، بغداد مرکز تجمّع و ارتباطات شیعیان و به تبع آن، مرکز نقل و سماع احادیث اهل بیت (علیهم السلام) بود و محله های مخصوص شیعه نشین در بغداد کانون های عرضه و نقل حدیث بودند.
همراه با فعالیت مراکز حدیثی یاد شده، دو مرکز مهمّ شیعه نشینِ قم و ری در ایران پدید آمد و به تدریج جای خود را به عنوان مهم ترین مراکز حدیثی شیعی در قرن دوّم به بعد، در میان محدّثان شیعی باز کرد. مرکز قم که از اواخر قرن اوّل، یکی از قدیمی ترین مراکز شیعه نشین در ایران بود در طول قرن دوّم و دو قرن پس از آن، همواره محلّ تربیت و رشد محدّثانی برجسته بود. در بررسی رجال شیعی قرن دوّم و سوّم، به تعداد زیادی از اسامی قمی ها بر می خوریم. همین امر نشانِ کثرت ارتباطات شیعیان قم با ائمه اهل بیت (علیهم السلام) می باشد.
وجود شرایط خاصّ حاکم بر قم موجب شکل گیری نوعی حدیث گرایی یا اخباری گری در این حوزه حدیثی شد. همین امر موجب گردید که به خصوص در اواخر قرن چهارم، درگیری های فکری بین دانشمندان این حوزه حدیثی و دانشمندان مکتب بغداد رخ دهد و سرانجام این درگیری ها به ضعف و رکود حوزه حدیثی قم بینجامد.
چنان که گفته شد، حوزه حدیثی ری نیز به عنوان یکی از مراکز مهمّ حدیثی مطرح بود. شاید بتوان نیمه دوّم قرن سوّم را دوران رشد و اوج گیری فعالیت این حوزه حدیثی دانست. از شواهد این سخن، ظهور محدّث جلیل القدر شیعی، «محمد بن یعقوب کلینی»، در این حوزه حدیثی در اواخر قرن سوّم و اوایل قرن چهارم هجری و وجود لقب «رازی» برای تعدادی از اصحاب ائمه (علیه السلام) است.
گفتنی است که زیستِ مسالمت آمیز اهل سنت و شیعه در این شهر و مباحثه های کلامی میان آنان، نوعی حرکت به سمت عقل گرایی و اجتهاد را در میان محدّثان این حوزه حدیثی فراهم آورده بود، در حالی که در حوزه حدیثی قم شاهد چنین وضعیتی نیستیم.
گرچه شهرهای دیگر شیعه نشین در ایران و عراق، نیز دارای محدّثان متعدد و روابط حدیثی با دیگر حوزه های حدیثی بوده اند، ولی به سختی می توان نوعی گرایش خاصّ را در میان آنان شناسایی کرد؛ در این میان، حوزه حدیثی بصره به لحاظ تعارضات موجود بین شیعیان و عثمانی ها و هم چنین حوزه حدیثی خراسان و به طور مشخص نیشابور جزء حوزه های حدیثی مهم قرن های سوم و چهارم به حساب می آیند و این اهمیت به سببِ حضور محدّثان برجسته ای چون فضل بن شاذان نیشابوری، و نیز حضور وکلایی از سوی ائمه آخرین شیعه در این شهر و روابط شیعیان این منطقه با ائمه (علیهم السلام) و برخی درگیری ها بین مفوّضه و غُلات با دیگر گروه های شیعی این ناحیه بود.
آنچه گذشت، تصویری گذرا از مهم ترین مراکز حدیثی شیعی بود. اکنون به تناسب و فراخور وضع این مقاله، ابتدا به ویژگی های جزئی تر، مکتب حدیثی مدینه پرداخته، و سایر حوزه های حدیثی در صورت امکان در مقاله ای دیگر بحث خواهد شد.
مکتب حدیثی مدینه؛ نخستین حوزه حدیثی شیعی
گفتیم که می بایست ریشه مکتب حدیثی مدینه را مربوط به عصر تشریع و نزول وحی دانست، چنان که می بایست این مکتب را آبشخور دیگر مکاتب حدیثی قلمداد نمود. در دوران حیات نبی گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) مسلمانان با بهره گیری از علوم نبوی و استماع احادیث از لسان آن حضرت و نقل آن احادیث به دیگران، میراث عظیمی از سنّت و سیره نبوی را از عصر تنزیل وحی و تشریع به عصر تأویل منتقل کردند. از آن جا که مدینه نخستین پایگاه نشر احکام اسلامی بود، می بایست نخستین مدرسه حدیثی را نیز در همین نقطه جست وجو کنیم.
یکی از مهم ترین اشاعه دهندگان حدیث نبوی، امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) بود. همراه با وی، همسرش فاطمه زهرا علیهاالسلام و دو فرزندش امام حسن (علیه السلام) و امام حسین (علیه السلام) و جمع بسیاری از صحابه و تابعان شیعی نیز در کار نشر و اشاعه حدیث شیعی مؤثر بودند. ایشان بودند که اساس مکتب حدیثی شیعه را در مدینه بنیان نهادند.
سیر تحولات مکتب حدیثی مدینه تا عصر صادقَیْن علیهماالسلام
این مکتب، به خلاف برخی مکاتب دیگر در مدینه، خطّ صحیح رسالت نبوی را دنبال می کرد و از دخالت دادن افکار بدعت آمیز در دین پرهیز داشت. پژوهش های مربوط به مکاتب حدیثی غیرشیعی در مدینه، به بروز نوعی انحراف در این مکتب، از زمان دوّمین خلیفه، اذعان دارند. معروف است که اوّلین بناکننده بنیان رأی و قیاس، خود عمر بن خطاب بوده است(۸) و این کار در حالی صورت گرفت که وی شدیدا به مقابله با جریان کتابت احادیث پیامبر (صلی الله علیه و آله) برخاست. از این رو، مکتب حدیثی غیرشیعی مدینه، در همان آغاز دوران پس از رحلت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) گرفتار دو آفت رأی و نقل شفاهی شد.
ولی در نقطه مقابل، بنا بر شواهد تاریخی، حدیث نبوی در عالم شیعه توسط امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) و شیعیانش از همان دوران حیات پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به صورت مکتوب و مدوّن محفوظ ماند و اوّلین کسی که اقدام به کتابت و ضبط احادیث نبوی نمود شخص علی بن ابی طالب (علیه السلام) بود که مجموعه ای از احادیث نبوی را که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) بر او املاء کرده و او کتابت نموده بود، جمع آوری نمود و به «کتاب علی (علیه السلام) » یا «أمالی رسول الله (صلی الله علیه و آله) » یا «صحیفه علی (علیه السلام) » یا «الجامعه» معروف شد.(۹)
علاوه بر امیر المؤمنین (علیه السلام) برخی مجموعه های حدیثی به برخی شیعیان آن جناب، همچون سلمان فارسی، ابوذر غفاری و علی بن ابی رافع نسبت داده شده؛ است به غیر از اینها تعداد زیادی از صحابه و تابعان که احادیث نبوی را شنیده و در سینه مضبوط داشتند نیز به عنوان حاملان حدیث شیعی و بانیان مکتب حدیثی شیعه در مدینه قابل ذکرند، که از میان آنها می توان عبدالله بن عباس را مثال زد.
حضور قریب به بیست و پنج ساله امیرالمؤمنین (علیه السلام) در مدینه، پس از رحلت پیامبر اکرم (علیه السلام) و پاسخ گویی او به سؤال های فراوانی که از سوی مسلمانان و غیر آنها در مقولات مختلف عرضه می شد، از عوامل اصلی پویایی مکتب حدیثی شیعه در مدینه است. مقدار زیادی از این احادیث هم اکنون در جوامع حدیثی شیعی و غیرشیعی مضبوط است.
نکته شایان ذکر در این قسمت آن که، در عرض مدرسه حدیثی اهل بیت (علیهم السلام) در مدینه و عصر امیرالمؤمنین (علیه السلام) ، مدرسه حدیثی دیگری شکل گرفت که برخی از آن به «مدرسه الصحابه» و بعضی به «مدرسه الخلفاء» تعبیر کرده اند. این نام گذاری از آن رو است که جمعی از صحابه که در راهی به جز طریق اهل بیت (علیهم السلام) مشی می کردند و ملتزم به مشروعیّت حکومت خلفای پس از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) بودند، مشی حدیثی خاصّی برگزیدند؛ و همان گونه که قبلاً اشاره شد آمیخته ای از حدیث نبوی و اجتهاد و رأی شخصی را محور تشرّع خود قرار دادند.(۱۰)
پس از قتل عثمان، و با روی کار آمدن امیرالمؤمنین (علیه السلام) و هجرت آن حضرت به کوفه پس از پایان جنگ جمل، برای مدتی کوتاه، مدینه از وجود امام معصوم خالی بود ولی در همین مدت نیز شیعیانی در مدینه حضور داشته و کار نشر حدیث شیعی را دنبال می کردند؛ که می توان جابر بن عبدالله انصاری، و امّ سلمه را به عنوان نمونه ذکر کرد.(۱۱) ذهبی درباره شیعیان امیرالمؤمنین (علیه السلام) از میان تابعین و تابعینِ تابعین گوید: «تشیّع، در میان تابعین و تابعینِ تابعین بسیار بود، و اگر بنا باشد حدیث آنان را ردّ کنیم بسیاری از آثار نبوی را محو کرده ایم»؛(۱۲) و روشن است که بسیاری از آنان ساکن مدینه بوده اند.
پس از انتقال مجدّد امام حسن (علیه السلام) به مدینه، مدرسه مدینه مجدّدا رو به پویایی نهاد و بقیه السلف شیعه که بعضا ساکن مدینه بودند و بعضی نیز از مناطق دیگر همچون عراق و بیشتر به مناسبت زیارت بیت الله الحرام و قبر نبی اکرم (صلی الله علیه و آله) به مدینه گذر می کردند، موفق به کسب حدیث از محضر امام حسن (علیه السلام) می شدند. این وضع همچنان در عصر امام حسین (علیه السلام) تا سال ۶۱ هجری ادامه داشت.
پس از شهادت امام حسین (علیه السلام) و با انتقال مجدّد باقی ماندگان از کاروان کربلا به مدینه، امام سجاد (علیه السلام) در طول دوران امامتش وظیفه سنگین تبیین شریعت و انتقال میراث نبوّت و امامت را به عهده داشت. در همین زمان بود که حتی فقهای بزرگ غیرشیعی نیز از محضر آن حضرت بهره ها بردند؛(۱۳) و شاگردان مبرّزی از میان شیعیان، با کسب حدیث از حوزه درسی امام سجاد (علیه السلام) در مدینه، که هم در بیت آن بزرگوار و هم در مسجد رسول الله (صلی الله علیه و آله) تشکیل می گردید، اساس مدرسه پرشکوه حدیثی در عصر دو امام باقر و امام صادق علیهماالسلام را بنیان نهادند؛ که می توان در این میان به سعید بن مسیّب، یکی از فقهای هفت گانه مدینه، قاسم بن محمد بن ابی بکر و ابوخالد کابلی اشاره کرد.(۱۴) چنان که مجموعه ای از دعاهای آن حضرت که خود، نوعی از احادیث منقول از آن جناب است، نیز از طریق صحیفه سجادیّه و غیر آن به دست ما رسیده است که نشان دهنده جوشش چشمه حدیث شیعی در مدینه در این دوران است. هم چنین «رساله الحقوق» آن حضرت که توسط شاگردش ابوحمزه ثمالی نقل شده است، از دیگر نمونه هاست.(۱۵) علاوه بر کسانی که به نامشان اشارت رفت، اسامی تعدادی دیگر از صحابه و تابعان، به عنوان کسانی که نزد امام سجاد (علیه السلام) رفت و آمد داشته و کسب حدیث می کردند، نقل شده که عبارتند از: جابر بن عبدالله انصاری، عامر بن واثله کنانی، سعید بن جهان کنانی و مولی أم هانی، سعید بن جبیر، محمد بن جبیر بن مطعم، قاسم بن عوف الشیبانی، اسماعیل بن عبدالله بن جعفر بن ابی طالب، ابراهیم بن محمد بن حنفیه، حبیب بن أبی ثابت، و یحیی بن امّ طویل. چنان که برخی از فقها و بزرگان غیرشیعی همچون ابن شهاب زهری نیز نزد آن حضرت رفت و آمد داشته و استفاده های فراوان بردند؛ همو درباره آن جناب گفته است: «کان افضل هاشمی ادرکنا». چنان که ابوحازم نیز در وصف آن حضرت گفته: «ما رأیت هاشمیا افضل من علی بن الحسین (علیه السلام) »(۱۶)
مکتب حدیثی مدینه درعصرصادقَیْن علیهماالسلام
اوج دوران تحرّک و فعالیت مکتب حدیثی مدینه، پس از عصر رسالت، مربوط به دوران امامت دو امام باقر (علیه السلام) و امام صادق (علیه السلام) است. این که چه شرایط و زمینه هایی موجب گشت که در این زمان، مدینه به پایگاه فعّال حدیث شیعی تبدیل شود بحث مفصّلی است، که بدون توجه به شرایط سیاسی، اجتماعی و تاریخی آن دوره قابل درک نیست؛ ولی یکی از مهم ترین عوامل این امر، علاوه بر آمادگیِ فرهنگی جامعه اسلامی در آغاز قرن دوم برای بذرافشانی فرهنگی، همان انتقال حاکمیّت اُموی به عبّاسی و ضعف حکومت اُموی می باشد.
این دوره از شکوفاترین دوران حدیث شیعی است، از این رو شیخ آقا بزرگ تهرانی از این دوره به «عصر انتشار علوم آل محمد (صلی الله علیه و آله) » یاد کرده است.(۱۷) در این عصر، کتابت حدیث توسط شاگردان امام صادق (علیه السلام) امری متداول بوده است.(۱۸)
هر یک از آن دو امام همام، در مسجد نَبَوی رواقی داشته و حلقه درسی خود را علاوه بر بیت شریف در آن مکان تشکیل می دادند؛ و به خصوص در ایام حجّ، که شیعیان به خاطر زیارت قبر پیامبر (صلی الله علیه و آله) به مدینه می آمدند، به محضر آن دو بزرگوار می رسیدند و سؤال های مختلف خود را عرضه می کردند و پاسخ ها را به صورت احادیث، مکتوب کرده و با دستی پر، از مدینه خارج می شدند. این وضعیت در عصر امام صادق (علیه السلام) به مراتب گسترده تر از عصر امام باقر (علیه السلام) بود؛ و این در حالی بود که بسیاری از علمای غیرشیعی برای تلمّذ و کسب حدیث به بیت امام باقر و صادق علیهماالسلام رفت و آمد داشتند؛(۱۹) این جمله از ابوحنیفه که: «لولا السنتان لهلک النعمان» که درباره دو سال شاگردیش از امام صادق (علیه السلام) گفته، یکی از شواهد این مدّعاست. وی نه تنها از امام صادق (علیه السلام) استفاده علمی برده، بلکه برخی از شاگران مبرّز آن حضرت نیز برای او حکم معلّم داشتند.(۲۰)
نکته شایان ذکر در این قسمت آن که، در عصر امام صادق (علیه السلام) ، بروز جریان ترجمه منابع یونانی و هندی و ایرانی و عبری و سریانی به عربی، و دخول معارفی در زمینه های فلسفه، کلام، ریاضیات، طبیعیات و غیر آن،(۲۱) موجب شد مجامع حدیثی شیعی مدینه نیز با سؤال های جدیدی مواجه شوند و طرح این سؤال ها و اخذ پاسخ آنها از امام (علیه السلام) موجب بروز نوعی تنوّع و تکثّر در احادیث این عصر شده است.
گرایش مکتب مدینه از نصّ گرایی به تحلیل های عقلانی
مکتب حدیثی شیعه در مدینه در این دوره از شکل نص گرایی صِرف و تکیه بر سماع و نقل حدیث، تا حدودی به سمت تحلیل عقلانی احادیث و اجتهاد در آن ها حرکت کرد. یکی از عوامل مهم بروز این وضعیت علاوه بر آنچه درباره نهضت ترجمه گذشت بروز نحله های جدید فکری و فتح باب مناظرات کلامی بین برخی از اصحاب امام صادق (علیه السلام) و فرقه های مخالف بود. کسانی همچون ابان بن تغلب، مؤمن الطاق، هشام بن حکم و جمعی دیگر از اصحاب امام صادق (علیه السلام) از سرآمدان باب مناظره بودند؛ و طبیعی است که فتح باب مناظره، مستلزم قدرت بر تحلیل عقلانی و اجتهادی آموخته های حدیثی است.(۲۲)
در کنار عامل یاد شده، پیدایش فروع جدید فقهی نیز ایجاب می کرد که امام باقر (علیه السلام) و به خصوص امام صادق (علیه السلام) ، شیوه تفریع و انطباق فروع بر اصول را به شاگردانشان بیاموزند و لذا در مواردی، به جای پاسخ صریح یک مسئله، دلیل آن را از قرآن ذکر می کردند و در همین عصر است که تعدادی از قواعد کلی فقهی و اصولی تبیین شد.(۲۳)
این در حالی بود که جریان رأی گرای سُنّی، که از عصر خلیفه دوّم آغاز شده بود، همچنان تداوم یافته و در عصر امام صادق (علیه السلام) به شکل بارزی در مکتب قیاس گرای ابوحنیفه تبلور یافت و لذا این وضعیت، بر دشواری رسالت امام صادق (علیه السلام) در گذر دادن مکتب حدیثی شیعه از میان جریان نصّ گرای صِرف (که در میان اهل سنّت از آن به اهل الحدیث تعبیر می شد) و جریان رأی گرای افراطی، می افزود. آن حضرت از سویی می بایست اصحاب خود را به سمت اجتهاد و عقل گرایی صحیح سوق دهد، و از سوی دیگر از غلتیدن آنان به دام قیاس و تکیه غیراصولی بر حکم عقل، اجتناب دهد. البته جریان مدرسه رأی سُنّی بیشترین نمودِ خود را در کوفه داشت که محلّ فعالیت ابوحنیفه و پیروان او بود، ولی مراودات فراوان موجود بین کوفه و مدینه، موجب تأثّر برخی محدّثان مدینه از این مشی فکری شده بود. گرچه این دو گرایش در این دو نقطه، بیشتر در حوزه حدیث سُنّی مشاهده می شود ولی تردیدی نیست که شیعیان نیز به خصوص در کوفه از جوّ رأی گرای موجود متأثر می شدند. لذا حملات امام صادق (علیه السلام) به مکتب رأی سُنّی بیشتر به خاطر حفظ شیعیان از این دام خطرناک بود، به عنوان نمونه می توان به هشدار آن جناب به ابان بن تغلب در مورد قیاس دیه قطع انگشتان زن به یکدیگر،(۲۴) و همین طور به جریان مناظره امام صادق (علیه السلام) و ابوحنیفه درباره عمل به قیاس،(۲۵) و سخن آن حضرت به مؤمن الطاق، پس از مناظره اش با یکی از خوارج در محضر آن حضرت که: «القیاس لیس من دینی» اشاره نمود.(۲۶)
بدین ترتیب، عصر امام صادق (علیه السلام) با وجود پیچیدگی های موجود و بروز نحله های جدید فکری و شرایط تازه سیاسی و انشعاب در مدرسه الصحابه یا مدرسه الخلفاء به دو گرایش اهل حدیث و اهل رأی یکی از حسّاس ترین دوران حدیث شیعی، و به خصوص مکتب حدیثی مدینه به حساب می آید.
ویژگی های این دوره را به طور خلاصه می توان این گونه برشمرد:
عصر توسعه و انتشار علوم اهل بیت (علیهم السلام) ، ازدیاد و کثرت راویان و روایات، تنوّع و تکثّر احادیث از نظر موضوعات عقلی، طبیعی و علوم انسانی، کثرت تدوین اصول و کتب حدیثی، ازدیاد شاگردان و سفرهای طلب حدیث، بروز نوعی آزاداندیشی و گرایش به اجتهاد و تعقّل در معنای احادیث، تغییر اسلوب تعلیم از حفظ به بحث و استقراء، تأکید بر نصّ گرایی در کنار تبیین قواعد صحیح اجتهاد، پیدایش مدرسه روایان فقیه، تأسیس مدرسه کلامی، فلسفی شیعی و …(۲۷).
از جمله شاگردان مبرَّز مکتب حدیثی مدینه در عصر امام باقر (علیه السلام) و امام صادق (علیه السلام) می توان از این افراد نام برد:
زراره بن اعین، ابان بن تغلب، محمد بن مسلم الطائفی، جابر بن یزید الجعفی، معروف بن خربوذ، برید بن معاویه العجلی، ابوبصیر یحیی بن أبی القاسم الأسدی، فضیل بن یسار النهدی البصری، جمیل بن دراج النخغی، عبدالله بن سکان الکوفی، عبدالله بن بکیر الکوفی، حماد بن عیسی الجهنی البصری، حماد بن عثمان الرواسی الکوفی، ابان بن عثمان الأحمر الجبلی و تعداد بسیار دیگری که اسامی آنها در کتاب های رجال، همچون رجال شیخ طوسی و رجال کشی آمده است.(۲۸) به عنوان مثال، تعداد راویان از امام صادق (علیه السلام) بنا به نقل شیخ طوسی، ۳۲۱۷ نفر می باشند که به مراتب بیش از تعداد راویان دیگر ائمه (علیهم السلام) می باشد. و تعداد راویان امام باقر (علیه السلام) در رجال شیخ طوسی ۴۶۶ نفر ذکر شده که پس از امام صادق (علیه السلام) بیشترین تعداد نسبت به دیگر ائمه (علیهم السلام) است. بخش مهمی از این تعداد یا ساکن مدینه بودند و یا در مراوده و ارتباط با آن.
مکتب حدیثی مدینه در عصر امام کاظم و امام رضا علیهماالسلام
این مکتب، پس از شهادت امام صادق (علیه السلام) با ذخایر عظیم علمی و حدیثی و مجموعه ای از محدّثان زبردست شیعی، که برخی از آنان در مدینه سکونت داشتند و بعضی دیگر به مراکز شیعه نشین عراق، ایران و دیگر نقاط رفت و آمد داشتند؛ ادامه مسیر داد و در دروان امامت و اقامت امام کاظم (علیه السلام) و امام رضا (علیه السلام) در مدینه، نیز از سرچشمه فیّاض علوم آنان بهره ها برد و شاگردان مبرّز بسیار دیگری تربیت شد و نقش تأثیرگذار مکتب مدینه بر دیگر مراکز هم چنان محفوظ بود.
در این عصر مناظرات کلامی و درگیری های فکری میان نحله ها و فرق مختلف با یکدیگر از سویی، و میان آنها با شیعیان از سوی دیگر به شدّت ادامه داشت؛ از این رو، برخی از اصحاب امام کاظم (علیه السلام) و امام رضا (علیه السلام) با بهره گیری از احادیث آنان و هم چنین تجربیات کلامی و قدرت عقلانی خود به مناظره با مخالفان می پرداختند؛(۲۹) چنان که درباره مناظرات شخص امام رضا (علیه السلام) با مخالفان، نمونه های متعددی در دست است.(۳۰)
در برشماری تعداد راویان این دو امام همام، به این نتیجه می رسیم که تعداد کسانی که از این دو بزرگوار کسب حدیث کرده اند بیش از تعداد کسانی هستند که از سه امام بعد از امام علی (علیه السلام) و از سه امام بعد از امام رضا (علیه السلام) نقل روایت کرده اند، همین، نشانِ پویایی و تحرّک و نشاط مدرسه مدینه در طول سال های ۱۴۸ هجری (سال شهادت امام صادق (علیه السلام) ) تا سال ۲۰۳ ه. (سال شهادت امام رضا (علیه السلام) ) می باشد. به عنوان نمونه، شیخ طوسی تعداد راویان و اصحاب امام کاظم (علیه السلام) را ۲۷۲ نفر و تعداد راویان امام رضا (علیه السلام) را ۳۱۷ نفر برشمرده است؛ این در حالی است که تعداد راویان سه امام پس از امام رضا (علیه السلام) را به ترتیب ۱۱۳ و ۱۸۲ و ۱۰۳ نفر، و تعداد راویان سه امام پس از امام علی (علیه السلام) را به ترتیب ۴۱ و ۱۰۹ و ۱۷۳ نفر ذکر کرده است.(۳۱)
محل تحدیث، تدریس و افاضات علمی و حدیثی امام کاظم (علیه السلام) و امام رضا (علیه السلام) در مدینه، مسجد نبوی بود؛ و هم چنین مجالس دیگری نیز در بیت شریف آن دو بزرگوار منعقد می شد. بنا به روایت ابن طاووس، یاران و نزدیکان امام کاظم (علیه السلام) در مجلس درس او حاضر می شدند و لوحه های آبنوس در آستین ها داشتند و هرگاه او کلمه ای می گفت یا در موردی فتوا می داد به ثبت آن مبادرت می کردند.(۳۲) شیخ مفید نیز درباره وضعیت حدیث در عصر امام کاظم (علیه السلام) گفته است: «مردم روایات بسیار زیادی از امام هفتم (علیه السلام) روایت نمودند و آن حضرت افقه زمان خود به شمار می رفت.»(۳۳)
بنا به روایت حاکم نیشابوری، امام رضا (علیه السلام) در حالی که جوانی بیست و چند ساله بود در مسجد نبوی به افتا مشغول بود!(۳۴) چنان که طبرسی از ابوالصلت هروی نقل کرده که امام رضا (علیه السلام) می فرمود: «من در روضه منوّره نبوی می نشستم در حالی که علمای بسیاری در مدینه حضور داشتند، و هنگامی که یکی از آنان در پاسخ مسئله ای درمی ماند همگی آنان، افراد را به نزد من می فرستادند و من پاسخ گوی مسائل آنان بودم.»(۳۵)
بررسی آماری دیگری، به غیر از آنچه نسبت به تعداد راویان صورت گرفت؛ نشان می دهد که تعداد روایات منقول از این دو امام علیهماالسلام نیز، پس از امامَیْن صادقَیْن علیهماالسلام بیشترین تعداد روایات را به خود اختصاص داده است. بنابر آماری که برخی محققان از شمارش روایات کتب اربعه ارائه داده اند، تعداد روایات منقول از امام کاظم (علیه السلام) رقمی در حدود ۱۲۰۰ روایت، و از امام رضا (علیه السلام) در حدود ۵۰۰ روایت است؛ در حالی که از هر یک از سه امام بعدی چیزی کمتر از یک صد روایت نقل شده، و از امام باقر و صادق علیهماالسلام بیش از ده هزار روایت نقل شده که بیشترین آن از امام صادق (علیه السلام) است.(۳۶)
این آمار نشان می دهد که این دو امام در قیاس با امامان بعدی، از فرصت های بهتری در نشر حدیث و تربیت محدّثان برخوردار بوده اند. چنان که دسته سوّم از اصحاب اجماع نیز در میان یاران و راویان این دو امام می باشند.
تدوین و تبویب احادیث در مکتب حدیثی مدینه
نکته شایان ذکر درباره شیوه های حاکم بر مدرسه حدیثی شیعه در مدینه آن که، پس از عصر صادقَیْن علیهماالسلام به تدریج کار تبویب و دسته بندی همراه با کتابت احادیث در کتاب ها و مجموعه های حدیثی رو به انجام گرفتن نهاد؛ و لذا در بررسی فهرست آثار قلمی اصحاب این دو امام، علیهماالسلام کار تبویب و دسته بندی احادیث به وضوع مشاهده می شود.
به عنوان نمونه، برای یونس بن عبدالرحمان که از اصحاب و راویان و وکلای مبرّز امام رضا (علیه السلام) بود، آثاری بدین ترتیب نقل کرده اند: کتاب الشرائع، کتاب جوامع الآثار، کتاب الجامع الکبیر فی الفقه، کتاب الصلوه، کتاب الوضوء، کتاب یوم و لیله، کتاب السهو، کتاب الزکاه، کتاب اختلاف الحجّ، کتاب العلل الکبیر، کتاب علل الحدیث، کتاب الفرائض، کتاب الفرائض الصغیر، کتاب الاحتجاج فی الطلاق، کتاب التجارات، کتاب المزارعات، کتاب الآداب و الدلاله علی الخیر، کتاب علل النکاح و تحلیل المتعه، کتاب البیوع، کتاب الدیات، کتاب الحدود و غیر اینها.(۳۷)
خطر غالیان و جاعلان حدیث در مکتب مدینه
مکتب حدیثی مدینه، همان گونه که در عصر امام باقر و صادق علیهماالسلام گرفتار آسیب غالیان و جعّالان حدیث بود و آن دو امام، به خصوص امام صادق (علیه السلام) ، با درایت به مبارزه با جریان جعل و انحراف در حدیث پرداختند، در عصر امام کاظم (علیه السلام) نیز از این خطر مصون نبود.(۳۸) این امر، به خصوص پس از شهادت امام کاظم (علیه السلام) توسط فرقه منحرف «واقفیه» شدّت گرفت. آنان برای تأیید مذهب خود اقدام به جعل احادیثی دالّ بر قائمیّت امام کاظم (علیه السلام) و نفی امامت فرزندش امام رضا (علیه السلام) نمودند؛ از این رو، یکی از وظایف امام هشتم (علیه السلام) ، آن بود که به تبیین ماهیّت این جریان و تمیز احادیث صحیح از سقیم بپردازد.(۳۹) چنان که در غیر مورد یاد شده نیز، امام رضا (علیه السلام) برای تصحیح متون حدیثی منقول از برخی محدّثان شیعی، همواره مورد مراجعه قرار می گرفت.(۴۰)
مکتب حدیثی مدینه پس از عصر امام رضا (علیه السلام)
پس از شهادت امام رضا (علیه السلام) در سال ۲۰۳ ه، و انتقال امامت به فرزندش امام جواد (علیه السلام) و سپس انتقال آن حضرت به امر مأمون به بغداد، مدینه از وجود امام معصوم خالی شد؛ و جز در سال های محدودی در اواخر عمر شریف آن حضرت و سپس در حدود ده سال از اوایل دوران امامت امام هادی (علیه السلام) محدّثان مدرسه مدینه، زمینه کسب حدیث از سرچشمه امامت را نیافتند. البته این سخن، بدان معنا نیست که آنان کاملاً با امام خویش قطع ارتباط کرده بودند، چرا که مراوده های بین حجاز و عراق همواره در جریان بود؛ لذا مکتب مدینه نیز همواره در این دوره، جایگاه تحدیث و نشر حدیث بود. مسجد نبوی بهترین پایگاه در این جهت به حساب می آمد، و درگیری های فکری و کلامی نیز همواره بین امامیّه و مخالفان در جریان بود؛ به ویژه این که امام جواد (علیه السلام) ، امام هادی (علیه السلام) و امام عسکری (علیه السلام) همواره در مدینه و در مناطق شیعه نشین جزیره العرب دارای وکلایی بودند که زمینه های ارتباط شیعیان با ائمه (علیهم السلام) را فراهم می آوردند؛ یکی از فعالیت های این وکلا، انتقال نامه های حاوی سؤال های شیعیان به نزد ائمه (علیهم السلام) و دریافت پاسخ آن بود.(۴۱) این زمینه ارتباطی در عصر غیبت صغری نیز همچنان ادامه یافت.
فراموش نکنیم که در تمامی ادوار یاد شده، مدینه یکی از مهم ترین پایگاه های حدیثی اهل سنّت به شمار می آمد و تفکر غالب بر این مرکز نیز تفکّر حدیث گرا بوده است. معمولاً این مدرسه را از نظر خط فکری در نقطه مقابل مدرسه کوفه قرار می دهند که گرایش به رأی، بر آن غالب بود.(۴۲) در مدینه بیشتر، احادیث مربوط به تعبدیّات و در کوفه بیشتر، مباحث کلامی مطرح بود؛ همین نوع از تقابل، ولی به درجاتی پایین تر و خفیف تر، بین مدرسه حدیثی شیعه در مدینه و کوفه به چشم می خورد، که در بحث پیرامون مدرسه کوفه به آن اشاره ای خواهیم داشت.
پی نوشت:
۱.فضلی، عبدالهادی، تاریخ التشریع الاسلامی، دارالکتاب الاسلامی، ۱۴۱۴ ق، ص ۱۴۳ ۱۴۴.
۲.مامقانی، ملاّ عبدالله، تنقیح المقال، نجف، مرتضویه، ۱۳۵۲ ق، ج ۳، رقم ۱۰۸۱۹ و ۱۲۰۸۴ و ج ۱ رقم ۱۶۲۱.
۳.به عنوان نمونه ر. ک. به: رجال شیخ طوسی و رجال نجاشی.
۴.ر.ک.به:معارف،مجید،پژوهشی در تاریخ حدیث شیعه،تهران،نشرضریح،۱۳۷۴ش،ص۴۹۵.
۵.نجاشی، احمد بن علی، فهرست اسماء مصنّفی الشیعه، قم، داوری، بی تا، ص ۴۴.
۶.نجاشی، همان، ص ۲۹.
۷.بغداد ابتدا بازاری تجاری بود که در سال ۱۳ ه. همراه با فتوحات درعراق، به دست «مثنی بن حارثه» فتح و غارت شد. زان پس، به سال ۱۴۵ ه. هنگامی که منصور عباسی تصمیم به انتقال مرکز خلافت از هاشمیه در نزدیکی کوفه، به مکان دیگری گرفت، بغداد را مکان مناسبی برای این منظور یافت؛ از این رو، فرمان بنای این شهر را صادر کرد. نام قدیم این منطقه بغداد بوده که درباره وجه تسمیه آن، اقوالی در دست است؛ ر. ک. به: معجم البلدان، یاقوت هموی (م ۶۲۶)، بیروت دارالحیاء التراث العربی، ج ۱، ص ۴۵۷- ۴۶۰.
۸.ر. ک. به: فضلی، عبدالهادی، مقاله «الشیخ المفید مؤسس المدرسه الاصولیه الامامیه»، المقالات و الرسالات، کنگره بین المللی شیخ مفید، ۱۴۱۳ ق. شماره ۸ و معروف الحسنی، هاشم، المبادی العامه للفقه الجعفری، چ۲،بیروت،دارالقلم، ۱۹۷۸م،ص۵۸.
۹.طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الاحکام، به تصحیح و تحقیق استاد علی اکبر غفاری، تهران مکتبه الصدوق، ط اوّل، ۱۴۱۷ ق، ج ۹، ص ۳۶۹ و ۳۷۱ باب میراث الاعمام و العمات و الأخوال و الخالات ح ۱ و ۹ ؛ تهرانی، شیخ آقا بزرگ، الذریعه الی تصانیف الشیعه تهران و نجف ۹۸ ؛ ۱۳۵۳ ق، ج ۲۱، ص ۷ ؛ فضلی، عبدالهادی، تاریخ التشریع الاسلامی، مؤسسه دارالکتاب الاسلامی، ۱۴۱۴ ق / ۱۹۹۳ م، ص ۳۰ ۳۶ ؛ الحر العاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه تصحیح عبدالرحیم ربّانی شیرازی و محمد رازی، تهران، ۱۳۷۶ به بعد ج ۱۷، ص ۴۹۷.
۱۰.ر. ک. به: عسکری، سیّد مرتضی، معالم المدرستین، تهران، مؤسسه البعثه، ۱۴۰۵ ق، ج ۱، ص ۸۶ (ارجاع شماره یک) ؛ ابن ابی الحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۷۹ ق. شرح نهج البلاغه ج ۱، ص ۹ ؛ فضلی، عبدالهادی، همان، ص ۵ ۵۴
۱۱.ر. ک. به: مامقانی، ملا عبدالله، پیشین، ج ۱، رقم ۱۶۱۰ و ج ۳ باب النساء.
۱۲.ذهبی، محمد بن احمد (م ۷۴۸ ق)، میزان الاعتدال فی نقد الرجال، قاهره، ۱۳۸۳ ق، ج ۱، ص ۵.
۱۳.ابی الحسن علی بن عیسی بن ابی الفتح الارقبلی (م ۶۹۳ ق)، کشف الغُمّه فی معرفه أحوال الائمه (علیهم السلام) ، بیروت، دارالاضواء، بی تا، ج ۲، ص ۲۸۸ ۲۸۹.
۱۴.بنا به نقل شیخ مفید، امام صادق (علیه السلام) این سه تن را جزء ثِقات امام سجّاد (علیه السلام) به شمار آورد. ر. ک. به: محمد بن شهر آشوب، مناقب آل بی طالب، بیروت، دارالاضواء، ۱۴۰۵ ق ج ۱، ص ۳۷۵ ؛ صدر، سید حسن، تأسیس الشیعه، بغداد، شرکه النشر و الطباعه، بی تا، ص ۲۹۹ ؛ سبحانی، جعفر، موسوعه طبقات الفقهاء، قم، مؤسسه الامام الصادق (علیه السلام) ، ۱۴۱۸ ق، ج ۲، ص ۲۰۳.
۱۵.ر. ک. به: نجاشی، همان، ص ۸۴ ؛ امین، سید محسن، اعیان الشیعه، بیروت، دارالتعارف، ۱۴۰۶ ق، ج ۱، ص ۶۳۸ ؛ الخفاجی، عبدالمنعم، الامام صادق (علیه السلام) کما عرّفه علماء المغرب، ط اوّل، کویت، مکتبه الألفین؛ و بیروت، مؤسسه الوفاء، ۱۴۰۶ ق، مقدمه، ص ۱۲ ؛ عبدالهادی فضلی، همان، ص ۹۰ ۸۹.
۱۶.المفید، محمد بن محمد بن النعمان، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، بیروت، اعلمی، ۱۳۹۹ ق، ص ۲۵۵.
۱۷.تهرانی، شیخ آقا بزرگ، همان، ج ۲، ص ۲ ۱۳۱.
۱۸.به عنوان نمونه نگاه کنید به: اختیار معرفه الرجال (رجال کشی)، طوسی، محمد بن حسن، مشهد، دانشگاه الهیات، ۱۳۴۸ ق، ص ۱۴۳ ح ۲۲۶.
۱۹.ر. ک. به: اسد حیدر، الامام الصادق (علیه السلام) و المذاهب الاربعه، بیروت، دارالکتاب العربی، ۱۳۹۲ ق/۱۹۷۱ م، ج ۱، ص ۳۱۸؛ امامان شیعه (علیه السلام) گاه این حقیقت را به برخی از غیرشیعیان یادآور می شدند که اگر می خواهند به سرچشمه علوم الهی دست یابند باید به نزد ایشان مراجعه کنند. به عنوان نمونه، توجه کنید به کلام امام باقر (علیه السلام) به سلمه بن کهیل و حکم بن عتیبه که: «شرّقا أو غرّبا لن تجدا علما صحیحا الاشیئا خرج من عندنا اهل البیت» (کشی، همان: ۲۰۹ ح ۳۶۹ و ۳۷۰)، به جز ابو حنیفه از تعدادی دیگر از غیرشیعیان، که شاگردی امام صادق (علیه السلام) را کرده اند بدین ترتیب می توان نام برد: محمد بن مسلم بن عبیدالله شهاب الزهری المدنی (ت ۱۲۴ ه.) أیّوب بن کیسان السختیانی البصری (ت ۱۳۱) یحیی بن سعید الانصاری المدنی (ت ۱۴۳) عبدالملک بن عبد العزیز بن جریح القرشی المکی (ت ۱۵۰) سفیان بن سعید بن مسروق الثوری (ت ۱۵۹)، وی خود صاحب مذهبی بود، شعبه بن الحجّاج البصری (ت ۱۵۹) مالک بن انس الاصبحی، امام مذهب مالکی (ت ۱۷۹ ه.) سفیان بن عیینه الکوفی، محدّث حرم مکّه، که خود صاحب مذهبی بود (ت ۱۹۸ ه.) و غیر این ها. (ر. ک. به: فضلی، همان، ص ۱۱۸).
۲۰.ر. ک. به: جریان تعلّم ابوحنیفه از محمد بن مسلم ثقفی در مسأله وفات زن حامل، در رجال کشی، ص ۱۶۲، رقم ۲۷۵.
۲۱.ر. ک. به: شاکر مصطفی، التاریخ العربی و المؤرخون، بیروت، دارالعلم للملایین، ۱۹۷۹ م ؛ دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج ۴، مقاله ابن مقفّع، ص ۶۶۲.
۲۲.برخی از اینان رسما از سوی امام صادق (علیه السلام) مأمور انجام مناظره در مدینه می شدند. به عنوان مثال امام (علیه السلام) به ابان بن تغلب فرمود: «یا ابان جالس اهل المدینه، فانّی أحبّ ان یکون مثلُک مِنْ رُواتی و رِجالی»؛ همچنین آن حضرت در پاسخ مردی شامی که خواست با ایشان در علم عربیّت مناظره کند فرمود: «یا ابان ناظره …» (ر. ک. به: کشی، همان، ص ۲۷۶ ح ۴۹۴ و ص ۳۳۰ ح ۶۰۳ و ۶۰۲ و ما مقانی، همان ج ۱ رقم ۱۹).
۲۳.امام صادق (علیه السلام) خود به هشام بن سالم فرمود: «انما علینا أن نُلقی الیکم الأصول، و علیکم التفریع» ر. ک. به: محمد ابراهیم جنّاتی، «ادوار اجتهاد از دیدگاه مذاهب اسلامی»، مؤسسه کیهان، ۱۳۷۲ ش، ص ۲۵۳ ؛ سید محسن امین، همان، ج ۱، ص ۱۰۴ و برخی از قواعد فقهی و اصولی که توسط امام صادق (علیه السلام) بیان شد عبارتند از: قاعده استصحاب، لا تُعاد، قاعده تجاوز، احادیث علاج خبَرَیْن متعارضَیْن، قاعده ید، اصل طهارت، اصل حلّیّت، قاعده بناء به اکثر، قاعده الزام و قاعده المؤمنون عند شروطهم.
۲۴.محمد بن علی بن بابویه (شیخ صدوق)، من لا یحضره الفقیه، تصحیح استاد علی اکبر غفاری، تهران، مکتبه الصدوق، ۱۳۹۴ ق، باب الجراحات والسسل بین النساء و الرجال ج ۴، ص ۱۱۸.
۲۵.مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، تهران، دارالکتاب الاسلامی، ۱۳۸۶ ق، ج ۲، ص ۲۸۸ ؛ طبرسی، ابومنصور، الاحتجاج، به تصحیح محمدباقر خرسان، نجف، ۱۹۶۶ م، ص ۳۵۹ ؛ اسد حیدر، همان، ج ۱، ص ۳۱۶.
۲۶.کشی، همان، ص ۱۸۹ رقم ۳۳۱.
۲۷.فضلی، همان، ص ۱۵۹.
۲۸.ر. ک. کشی، همان، ص ۱۳۳ ۴۵۳ ؛ امین، سید محسن، همان، ج ۱، ص ۱۴۳.
۲۹.درباره آن دسته از اصحاب امام کاظم و رضا علیهماالسلام همچون هشام بن الحکم و هشام بن سالم و ابوجعفر مؤمن الطالق و … که به کار مناظره و مباحث کلامی اشتغال داشتند ر. ک. به: کشی، همان، ص ۲۸۱ و ۲۷۱ و ۲۷۵ و ۱۸۵.
۳۰.ر. ک. نجاشی، همان، ص ۲۷، ذیل ترجمه حسن بن محمد بن سهل نوفلی، نجاشی درباره اش چنین گفته: «ضعیف، له کتاب حسن کثیر الفوائد جمعه و قال: ذکر مجالس الرضا (علیه السلام) مع الأدیان…» و نیز نگاه کنید به مقاله دکتر سید جواد مصطفوی تحت عنوان: «تجلّی علوم اهل بیت (علیه السلام) در مناظرات امام رضا (علیه السلام) » که ضمن مجموعه آثار نخستین کنگره امام رضا (علیه السلام) به طبع رسیده است.
۳۱.ر. ک. به: طوسی، محمد بن حسن، رجال الطوسی، قم، منشورات رضی (افست)، ۱۳۸۰ ق، ص ۳۴۲- ۳۹۷ ؛ فضلی، همان، ص ۶ ۲۰۵ ؛ بهبودی، محمدباقر، معرفه الحدیث، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۲ ش، ص ۵۳.
۳۲.ر. ک. عادل ادیب، زندگی تحلیلی پیشوایان ما، ترجمه دکتر اسدالله مبشری، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۶۵ ش، ص ۲۰۶ ؛ هاشم معروف الحسنی، سیره الائمه الاثنی عشر، ط ۶، بیروت، دارالتعارف، ۱۴۱۱ ق، ج ۲، ص ۳۱ (نقل از مجید معارف پژوهشی در تاریخ حدیث شیعه، ص ۳۳۲).
۳۳.شیخ مفید، الارشاد، ص ۲۹۸.
۳۴.امین، سید محسن، همان، ج ۱، ص ۱۰۱.
۳۵.فضل بن الحسن الطبرسی، اعلام الوری، تحقیق مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث، قم، ۱۴۱۷ ق، ج ۲، ص ۶۴ ؛ مجلسی، بحارالانوار، ج ۴۹، ص ۱۰۰، ح ۱۷.
۳۶.ر. ک به: بهبودی، محمد باقر، مقاله «علم رجال و مسأله توثیق»، کیهان فرهنگی، سال هشتم شماره ۸ (نقل از مجید معارف، «پژوهشی در تاریخ حدیث شیعه»، تهران، مؤسسه فرهنگی هنری ضریح، ۱۳۷۴ ش، ص ۳۳۱).
۳۷.نجاشی، همان، ص ۳۱۱.
۳۸.ر. ک. به: مجلسی، محمد باقر، همان، ج ۲۵، ص۲۶۵ و ج ۴۸، ص ۱۵۸۱۲۱ ؛ کشی، همان، رقم های ۵۲۵ و ۵۲۶ و ۵۲۷ و ۵۲۸ و ۵۴۱ و ۵۴۲ و ۵۱۱ و ۵۳۸ و ۵۸۱ ؛ الزین، محمد حسین، الشیعه فی التاریخ ط ۲، بیروت، دارالآثار، ۱۳۹۹ ق، ص ۲۲۰ ؛ مجید معارف، همان، ص ۳۲۳ -۲۹۴.
۳۹.ر. ک. به: طوسی، کتاب الغیبه، بیروت، دارالکتاب الاسلامی، ۱۴۱۲ ق، ۴۳ ۴۸ بنا به نقل شیخ طوسی، تعداد زیادی از گروندگان به این مذهب با رؤیت معجزات امام رضا (علیه السلام) و یا پاسخ های علمی وی به مسائل فراوانی که از ایشان سؤال می شد و با روشن گری های آن حضرت، از این مذهب بازگشتند. (و ر. ک. به: مجلسی، همان، ج ۴۹، ص ۲۵ و ج ۴۱).
۴۰.به عنوان نمونه، در یک مورد، یونس بن عبدالرحمن، تعداد زیادی از احادیثی که در عراق از اصحاب امام باقر (علیه السلام) و امام صادق (علیه السلام) شنیده بود را به محضر امام رضا (علیه السلام) عرضه نمود و آن حضرت تعداد بسیاری از آن احادیث را ردّ کرده و فرمودند برخی همچون ابوالخطّاب و پیروانش بر امام صادق (علیه السلام) دروغ می بستند، و تا به امروز به این کار ادامه می دهند! (ر. ک. به: کشی، همان، ص ۲۲۴، ح ۴۰۱).
۴۱.نمونه های زیادی از توقیعات و نامه های امامان شیعه (علیهم السلام) که توسط وکلائشان به شیعیان ارسال می نمودند در دست است. به عنوان نمونه رجوع شود به محمد بن علی بن بابویه قمی، شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، به تحقیق استاد علی اکبر غفاری، ط ۳، قم، انتشارات جامعه مدرسین، ۱۴۱۶ ق، ص ۴۷۴ و ۴۷۵ و باب ذکر التوقیعات، ص ۵۲۲ ۴۸۲ ؛ طوسی، کتاب الغیبه، ص ۱۷۶.
۴۲.ر.ک.به: هاشم معروف الحسنی، مبادی الفقه الجعفری، ص۵۸ ؛ فضلی، همان، ص ۱۴۳.
منبع : مجله شیعه شناسی، شماره ۲، محمدرضا جباری