- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 7 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
قرآن کریم در مورد طولانى بودن روز قیامت دو تعبیر متفاوت دارد:
۱. یک جا آن را معادل پنجاه هزار سال دانسته و فرموده است:
«تَعْرُجُ الْمَلائِکَهُ وَ الرُّوحُ إِلَیْهِ فِى یَوْمٍ کانَ مِقْدارُهُ خَمْسِینَ أَلْفَ سَنَهٍ».(۱)
ـ فرشتگان و روح در روزى که برابر با پنجاههزار سال است به سوى خدا بالا مىروند.
از سیاق آیات برمىآید که مقصود از اینروز، روز قیامت است، و مراد این است که آن روز به مقیاس سالهاى دنیا برابر پنجاههزار سال خواهد بود، و منظور از عروج فرشتگان به سوى خداوند این است که در آن روز نظام دنیا به هم خورده و اسباب و وسایط تدبیر جهان برچیده مىشوند، و فرشتگان ـ که از وسایط تدبیر الهى هستند ـ به جانب عرش الهى باز مىگردند، چنانکه مىفرمایند:
«وَ تَرَى الْمَلائِکَهَ حَافِّینَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ».(۲)
ـ «روح»، از موجودات عالم بالاتر و غیر از فرشتگان است، چنانکه مىفرماید: «یُنَزِّلُ الْمَلائِکَهَ بِالرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِ».(۳)
و آن غیر از جبرئیل است، زیرا قرآن جبرئیل را «روح الأمین»(۴) و «روح القدس»(۵) نامیده است نه روح به طور مطلق: بدیهى است که مقید با مطلق متفاوت است.(۶)
۲. در جاى دیگر آن را برابر با یکهزار سال دانسته و فرموده است: «یُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّماءِ إِلَى الْأَرْضِ ثُمَّ یَعْرُجُ إِلَیْهِ فِى یَوْمٍ کانَ مِقْدارُهُ أَلْفَ سَنَهٍ مِمَّا تَعُدُّونَ».(۷)
ـ خداوند امر آفرینش را از آسمان (مقام ربوبی) به سوى زمین تدبیر مىکند، آنگاه موجودات در روزى که برابر با هزار سال دنیوى است به سوى او باز مىگردند.
گروهى از مفسران در وجه جمع میان این دو زمان متفاوت، گفتهاند: در قیامت پنجاه موقف وجود دارد که توقف بندگان در هر یک برابر، با هزارسال دنیوى است.(۸)
برخى از روایات نیز این نظریه را تأکیده مىکند، چنانکه محدث کلینى(ره) در روضه کافى، و شیخ طوسى(ره) در امالى از امام صادق ـ علیه السلام ـ روایت کردهاند که فرمود: «قبل از آن که به حساب شما رسیدگى شود، خودتان به حساب خود برسید، زیرا در قیامت پنجاه موقف است که مدت هر یک، برابر با هزار سال دنیوى است.» آنگاه آیه دوم را تلاوت کرد.(۹)
نیز امام على ـ علیه السلام ـ در پاسخ فردى که آیات قرآن را درباره سخن گفتن انسانها در قیامت تناقضآمیز پنداشته بود ـ چرا که در برخى از آیات آمده است که در روز قیامت به انسانها اجازه سخن گفتن داده نمىشود، و در آیات دیگر آمده است که آنان با یکدیگر سخن مىگویند ـ فرمود: «در قیامت مواقف مختلفى وجود دارد، و اختلاف آیات مزبور ناظر به موقفهاى مختلف قیامت است.»(۱۰)
یادآورى این نکته لازم است که از برخى روایات برمىآید که طولانى بودن روز قیامت و مواقف آن به وضعیت عقیده و عمل انسانها بستگى دارد. و به همین دلیل، بر مؤمنان و پارسایان بسیار زودگذر خواهد بود. ابوسعید خدرى مىگوید: در حضور پیامبر ـ صلّى الله علیه و آله ـ از طولانى بودن روز قیامت اظهار شگفتى و نگرانى شد، پیامبر ـ صلّى الله علیه و آله ـ فرمود: «به پروردگارم سوگند، روز قیامت براى مؤمنان از خواندن یک نماز واجب نیز آسانتر خواهد بود».(۱۱)
حساب اعمال
قرآن کریم در آیات متعدد قیامت را «یوم الحساب» نامیده است.(۱۲) «واژه حساب» در لغت عبارت است از بررسى و جمع اعداد و مقادیر و تعیین حاصل آنها. بنابراین، از آن جا که مکلفان در قیامت حاصل جمع میان اعمال خوب و بد خود را مىیابند، روز قیامت، روز حساب نامیده شده است.(۱۳)
بنابراین، غرض از رسیدگى به اعمال مکلفان این نیست که خداوند بر مقدار اعمال نیک و بد آنان آگاه گردیده، آنگاه به آنها پاداش و کیفر مناسب مىدهد، زیرا او داناى مطلق بوده و بر همه چیز آگاه است ـ بلکه، همانگونه که بیان گردید ـ مقصود این است که مکلفان با مشاهده اعمال خوب و بد خود، به حساب خویش آگاه شده و بر رحمت و عدل الهى در مقام کیفر و پاداش کاملاً واقف مىگردند.
از اینرو، قرآن کریم در عین این که خداوند را حسابرس اعمال بندگان دانسته و مىفرماید: «إِنَّ إِلَیْنا إِیابَهُمْ ثُمَّ إِنَّ عَلَیْنا حِسابَهُمْ».(۱۴) در جاى دیگر، خود انسانها را حسابرس اعمال خود معرفى نموده و مىفرماید:
«اقْرَأْ کِتابَکَ کَفى بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسِیباً».(۱۵)
ـ نامه عمل خود را بخوان، امروز کافى است که خود به حساب خویش برسى.
بر این پایه، على ـ علیه السلام ـ فرموده است: «روز قیامت اعمال بندگان در برابر دیدگان آنان نمایان مىگردد، «أعْمَالُ العِبَادِ فِى عَاجِلِهِم، نَصْبُ أعْیُنهِم فى آجِلِهِم».(۱۶)
از اینجا، مىتوان به راز «سریع الحساب» بودن خداوند که در آیات قرآن آمده است پى برد، و نیز دانست که چگونه خداوند در روز قیامت حساب همه مکلفان را یکجا بررسى مىکند، چنانکه وقتى از على ـ علیه السلام ـ در این باره سؤال شد، فرمود: همانگونه که یک جا به آنان روزى مىدهد، حساب آنان را نیز یکجا رسیدگى مىنماید: سُئِلَ ـ علیه السلام ـ کَیْفَ یُحَاسِبُ اللهَ الخَلْقَ عَلَى کَثْرَتِهِم؟ فَقَالَ ـ علیه السلام ـ : کَما یرزُقُهم على کَثرتهم.(۱۷)
و نیز فرمود: «إنَّهُ یُحَاسِبُ الخَلقَ دَفْعَهً، کَمَا یَرْزِقُهم دَفْعَهً».(۱۸)
شیخ مفید(ره) درباره حقیقت حساب در قیامت گفته است: «حساب عبارت است از مقابله و مقایسه میان اعمال و جزاى آنها، و آگاه شدن انسان بر لغزشهایى که از او سر زده، و سرزنش او بر گناهان، و ستایش او بر نیکىها، و رفتار با او به گونهاى که سزاوار آن است.»(۱۹)
نیز محقق لاهیجى(ره) نیز در اینباره گفته است: «حساب عبارت از آن است که نامههاى اعمال را به نظر مکلفان رسانده و به دست آنان مىدهند تا خود بر اعمال خویش آگاه شوند و حجت خداى بر آنان تمام شود».(۲۰)
درباره چگونگى رسیدگى به حساب بندگان در قیامت در احادیث وارده از ائمه معصومین ـ علیهم السلام ـ مطالب فراوانى است که حاصل آنها را شیخ صدوق(ره) در رساله عقاید خود، چنین یادآور شده است: «اعتقاد ما در مورد حساب این است که آن حق است و حساب پیامبران و امامان را خداوند خود رسیدگى مىکند، آنگاه هر پیامبرى به حساب جانشینان خود مىرسد، و آنان به حساب امتها رسیدگى مىنمایند».(۲۱)
سنجش اعمال
در برخى از آیات قرآن راجع به سنجش اعمال و سنگینى و سبکى ترازوهاى اعمال در قیامت سخن گفته شده است: چنانکه مىفرماید:
«الْوَزْنُ یَوْمَئِذٍ الْحَقُّ فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازِینُهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ وَ مَنْ خَفَّتْ مَوازِینُهُ فَأُولئِکَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ بِما کانُوا بِآیاتِنا یَظْلِمُونَ».(۲۲)
ـ سنجش اعمال در روز قیامت حق است، آنان که ترازوهایشان سنگین باشد، رستگارند، و آنان که ترازوهایشان سبک باشد، به خاطر این که آیات ما را انکار مىکردند، زیانکارند».(۲۳)
و نیز مىفرماید: «وَ نَضَعُ الْمَوازِینَ الْقِسْطَ لِیَوْمِ الْقِیامَهِ فَلا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیْئاً».(۲۴)
ـ در روز قیامت ترازوهاى عدالت را برقرار مىکنیم، پس به هیچ انسانى کوچکترین ستمى نمىشود.
درباره این که مقصود از وزن کردن اعمال چیست، و اینکه اعمال چگونه وزن مىشوند، اقوال مختلفى مطرح گردیده است:
۱. بسیارى از مفسران و متکلمان لفظ «میزان» را به همان شکل معروف از ترازو تفسیر کردهاند و در چگونگى توزین یکى از دو نظریه زیر را پذیرفتهاند:
الف. اعمال نیک به صورتهاى زیبا، و اعمال بد به صورتهاى زشت، تحقق یافته، آنگاه وزن مىشوند.
ب. پروندهها و نامههاى اعمال نیک و بد وزن مىشوند.
۲. برخى گفتهاند: مقصود از «میزان» عدل است؛ یعنى، خداوند براساس عدالت به افعال بندگان جزا مىدهد. این قول از مجاهد، ضحاک و اعمش نقل شده است، و بسیارى از متأخران نیز آن را پذیرفته، و در توجیه آن گفتهاند: اطلاق لفظ «وزن» بر معناى عدل و برابرى جایز است، چنانکه گفته مىشود: این سخن هم وزن آن سخن است، یعنى معادل و مساوى با آن است، هر چند توازن و سنجش حقیقى در کار نیست. از سوى دیگر، چون عدل در داد و ستد با پیمانه و وزن کردن انجام مىگیرد، به این جهت براى بیان عدل در مقام جزا، از کلمه وزن و میزان استفاده شده است.(۲۵) علامه طبرسى(ره) در مجمع البیان نیز این وجه را برگزیده است.(۲۶)
۳. مقصود از وزن و سنگینى و سبکى آن، ارزشمندى اعمال و یا بىارزش بودن آنها از نظر ثواب و پاداش است. از طرفداران این نظریه شیخ مفید(ره) است، نامبرده پس از نقد نظریه نخست گفته است: مقصود از وزن و میزان اعمال این است که اعمالى که ارزشمند بوده و شایسته پاداش بسیار مىباشند سنگین، و اعمالى که بىارزش بوده و شایسته پاداش نمىباشند سبک خواهند بود، آنگاه در تأیید این نظریه گفته است: هر گاه در زبان عرب گفته مىشود: «کلام فلانٍ عندى أوزن من کلام فلانٍ» مقصود این است که قدر و ارزش کلام او بیشتر است، و قرآن نیز به لغت عربى و با توجه به حقیقت و مجاز آن نازل گردیده است، و نه الفاظ و معانى عامیانه و سطحى.(۲۷)
۴. علامه طباطبایى(ره) در اینباره بیان جامعى دارد که حاصل آن چنین است: الف.آنچه از آیات مربوط به وزن و میزان اعمال به دست مىآید این است که اعمال نیک موجب سنگینى میزان، و اعمال بد موجب سبکى آن مىگردد، نه اینکه هر یک از آن دو داراى سنگینى است، ولى یکى از آن دو سنگینوزنتر است.
ب. وسیله توزین و سنجش اعمال، حقِ در اعمال است. مثلاً نماز یک مصداق تام و کامل دارد که نمازهاى بندگان با آن سنجیده مىشود، هر چه با آن انطباق داشته باشد، سنگینتر خواهند بود. همچنین در مورد روزه، زکات و سایر اعمال نیک، چنانکه از آیه کریمه ـ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ(۲۸) ـ به دست مىآید که تقوا داراى مراتب است، و یکى از مراتب آن حقِ تقوا و کاملترین آن مىباشد.
ممکن است مقصود از قضاى به حق در آیه کریمه ـ وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها وَ وُضِعَ الْکِتابُ وَ جِیءَ بِالنَّبِیِّینَ وَ الشُّهَداءِ وَ قُضِیَ بَیْنَهُمْ بِالْحَقِّ وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ (۲۹)ـ نیز همین معنا باشد. و منظور از کتاب مذکور در این آیه که بر پایه آن حکم مىشود، همان است که در آیه دیگر آمده است:
«هذا کِتابُنا یَنْطِقُ عَلَیْکُمْ بِالْحَقِّ».(۳۰)
ـ این است کتاب ما علیه شما حق سخن مىگوید. ج. علت این که کلمه میزان به صورت جمع (موازین) ذکر گردیده، این است که براى هر کس میزانهاى متعدد خواهد بود، و آن عبارت است حق در اعمال مختلف، مانند: حق در نماز، حق در روزه، حق در زکات، حق در حج، و غیره.(۳۱)
یکى از مؤیدهاى این نظریه علاوه بر اینکه از مجموع آیات به دست مىآید این است که در روایات «موازین القسط» به پیامبران و اوصیاى آنان ـ علیهم السلام ـ تفسیر شده است.(۳۲)
بدیهى است اعمال پیامبران و اوصیاى آنان نمونههاى کامل اعمال مىباشند، و وزن و ارزش اعمال دیگران با مقایسه با ن: ۱۹۸۷ م آنها به دست مىآید، همانگونه که على ـ علیه السلام ـ نیز به عنوان «میزان الاعمال» وصف گردیده است.(۳۳)