- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 9 دقیقه
- توسط : ناظر محتوایی شماره یک
- 0 نظر
درصد قابل توجهی از کسانی که روزانه با آنها در جامعه و محیط کار ارتباط داریم، افراد خودشیفته هستند. اگر با همکار یا مدیری خودشیفته سر و کار دارید، رابطه شغلی برای شما دشوار و طاقت فرسا خواهد شد. البته عواملی مثل میزان رابطه شما با فرد خودشیفته و قدرت و توانایی اثرگذاری او بر شما، می تواند بر سختی و مشکل بودن این رابطه تاثیر بگذارد.
افراد خودشیفته، در کانون توجه
افراد خودشیفته در اوایل ورود به کار با این ویژگی های خاص بر دیگران اثر می گذارند: بسیار توانا، باشکوه و پرصلابت، مطمئن، جذاب، خوش صحبت و بذله گو.
این تصویر بیرونی که نمایشی از استعداد و خارق العاده گی بی مثال آنهاست نه تنها باعث می شود تا همکاران به طور طبیعی به سمت چنین افرادی کشیده شوند بلکه حسادت برخی از همکاران دیگر را نیز نسبت به آنها برمی انگیزاند. افراد خودشیفته اگر گوش مفتی گیر بیاورند، پرگویی و پرچانگی می کنند و به قول معروف امان اطرافیان را می بُرند!
در مکالمات فرد خودشیفته، نمایش تک نفره ای از احساسات باشکوه عرضه می شود. انگار هر کسی به سخنان او گوش می دهد باید با گوش دل، جان بسپارد.
اما حقیقت این است که اغلب افراد خودشیفته در محل کار، طبل توخالی هستند و مهارت و قدرت فردی لازم برای کسب و ادامه موفقیت را ندارند. محور اصلی در زندگی افراد خودشیفته، تحسین طلبی است و آنان تشنه شنیدن تعریف و تمجید دیگران هستند.
با این حال توجه داشته باشید که گاهی اوقات قدردانی آنها از تعریف ها و تمجیدهای شما، واقعی نیست و مانند این است که استخوانی برای شما پرت می کنند! این کار را با دوستی واقعی اشتباه نگیرید.[۱]
سلطه گری و اعمال قدرت
اگر رییس یا همکار خودشیفته ای دارید، هر دم، تیری غیبی از او به سوی شما روانه می شود. او در اغلب اوقات، جلسات را به گونه ای پیش می برد که به خواسته ها و اهداف مورد نظر خودش برسد.
اگر به هر دلیل، سر راه او قرار بگیرید، ممکن است به طور بی رحمانه ای شما را بی ارزش کند، پس بزند و نادیده بگیرد. وی دست به هر کاری می زند تا خواسته های شما (و لو خواسته های معقول و منطقی) در محل کار مطرح و اجرا نشود.
فرد خودشیفته در رقابت، کارکشته است. هر موضوعی را فرصت مغتنمی برای سبقت گرفتن از شما می شمارد. او استاد شایعه پراکنی و جنگ روانی علیه شما است. در صورت نیاز، با دشمنان شما هم طرح و پیمان دوستی می ریزد و لو این که چشم دیدن آنان را نداشته باشد! اگر خیلی با او درگیر شوید، از بی احترامی به شما ابایی ندارد.
افراد خودشیفته، از سازمان برای کارهایی که انجام نداده اند اعتبار می گیرند. آنان از منابع و امکانات اداره و محل کار، به بهترین شکل ممکن برای خود استفاده می کنند مثلا بهترین اتاق و بهترین لوازم اداری را برای دفتر کار خود انتخاب می کنند.
بنابراین اگر با فردی خودشیفته در محل کارتان سر و کار دارید، قطعا دل پر دردی دارید. اگر هم به او شکایت کنید، آماده باشید که ضمن حفظ ظاهر، به شما بگوید: «من ناراحت نمی شوم؛ حتی شما را درک می کنم».
مشاهده چنین رفتارهایی از او، اثرات عمیق و ناگواری بر شما دارد مخصوصا اگر این فرد، مدیر شما باشد چون بر زندگی شغلی شما، کنترل و قدرت مانور زیادی دارد.
فقدان همدلی در فرد خودشیفته
معمولا افراد خودشیفته، همدلی نداشته و فقط ظاهری همدلانه دارند و با صراحت به شما می گویند: «من ناراحتی شما را درک می کنم». اما واقعیت، چیز دیگری است. همکار یا مدیر خودشیفته، نسبت به نیازهای شما حساسیتی ندارد.
او روابط را با این پیش فرض مسلم شروع می کند که نیازهایش بر نیازهای شما اولویت دارد. او به شما مرخصی نمی دهد حتی زمانی که استحقاق گرفتن مرخصی داشته یا احتیاج ضروری به آن دارید.
اساسا او درک درستی از خستگی ناشی از وضعیت کاری شما ندارد. او از ناکافی بودن حقوق و دستمزد شما، خم به ابروی خودش نمی آورد زیرا همان گونه که گفتیم مشکلات شما، همیشه در اولویت دوم او قرار دارند. پس اگر انتظار دارید که افراد خودشیفته همیشه با شما احترام آمیز و منصفانه رفتار کنند، باید بگوییم زهی خیال باطل!
اشتهای سیری ناپذیر نسبت به منابع قدرت
افراد خودشیفته، غالبا به دنبال افراد مشهور، موقعیت ها یا مشاغل بلند پایه هستند. آنان همیشه دوست دارند در دریای تمجیدها و تحسین ها غرق شوند.
برخی از افراد خودشیفته ممکن است استعداد و توانمندی خوبی در مدیریت داشته باشند به شرطی که خودشیفتگی آنان سخت و وخیم نباشد. خودشیفته ها اغلب به سمت مشاغل مهم، دهن پرکن و بلندپایه می روند تا با تصدی این مشاغل، برای خود، شکوه، افتخار، غرور و سربلندی کسب کنند.
به طور طبیعی، افراد خودشیفته در هر مجموعه، به سمت نقش های رهبری و مدیریت کشیده می شوند مثل مدیر گروه، مدیر انجمن و مربیگری.
فرد خودشیفته مشتاق نشست و برخاست با مدیران ارشد سازمان است و از ابراز این مسئله، ابایی هم ندارد. وی این قبیل روابط را فرصتی برای ابراز وجود و مطرح کردن خود می داند. ممکن است با مدیر ارشد سازمان و اداره خود به تفریح رفته و بازی کرده باشد و اشاره کند که به مدیر ارشد ترحم کرده و گذاشته تا او بازی را ببرد!
مشاورانی بزرگوار و بخشنده!
افراد خودشیفته و خود محور تمایل زیادی دارند که خودشان را انسان هایی بزرگوار و بخشنده معرفی کنند. همکار خودشیفته شما در محل کار ممکن است اطلاعاتش را با شما در میان بگذارد مخصوصا زمانی که این اشتراک اطلاعات به گونه ای احساس برتری طلبی و تفوق جویی به او بدهد.
ممکن است به شما یاد بدهد چگونه با دستگاه های کامپیوتر اداره کار کنید یا با حسابدار و یا دیگر همکاران شرکت چگونه برخورد کنید یا آدرس بهترین هتل و رستوران را به شما بدهد. هدف اصلی او این است که چهره خوب و تصویر مطلوبی از خودش به نمایش بگذارد یعنی همان «بزرگوار و بخشنده».
به محض این که روی شما اثر گذاشت، دیگر با شما کاری ندارد. اگر برای دریافت کمک بیشتر یا توضیح راهگشاتر به او مراجعه کنید، فکر می کند که شما آدم احمقی هستید و قدرت یادگیری سریع را ندارید!
توقع رفتارهای ویژه
یکی از ویژگی های عجیب افراد خودشیفته این است که اشتهای سیری ناپذیری دارند تا دیگران کاملا مراعات حال آنها را نموده و رفتاری معمولی با آنان نداشته باشند.
فردخوشیفته خود را سزاوار و لایق این رفتارها می داند. او پیوسته به دنبال بهترینهاست: بهترین خانه، بهترین اتاق، بهترین ماشین، بهترین ابزار کار، بهترین زمان مرخصی، بهترین مدل کامپیوتر و…
از نظر او، باید اولین نفری باشد که پول اضافه کاری و مزایا را دریافت می کند. همواره باید پز بدهد و به این و آن، فخر فروشی کند. او چنین فکر می کند که باید به هر آنچه که لیاقتش را دارد، دست یابد.
این در حالی است که احترام متقابل به حقوق، احساسات و دیدگاه دیگران، در مرام و مسلک او جایی ندارد. از این رو، او هیچ ترس و ابایی ندارد که از خطوط قرمز اخلاقی عبور کند و با یک تلنگر می تواند شخصیت شما را زیر سوال ببرد و به قعر چاه حقارت پرت کند: «تو همان کارمند جزء و دون پایه حسابداری نیستی؟!».
فرد خودشیفته، استاد بی دلیل تخریب شخصیت شماست.
آمیزه ای از عشق و نفرت
یکی از موضوعات کلیدی و مورد توجه افراد خودشیفته، سودجویی و منفعت طلبی است. اگر برای همکار یا مدیر خودشیفته خود سودی داشته باشید، شما را تا عرش بالا می برد.
در این صورت، ممکن است باورتان شود که فردی ارزشمند، کامل و بی نقص هستید؛ اما حتما تعجب می کنید اگر متوجه شوید او به این دلیل با شما طرح دوستی ریخته است که شما را نردبان موفقیت های خودش قرار دهد.
از این رو، اگر مطابق میل او رفتار نکنید، دشمن قسم خورده او می شوید. این رفتار نمونه ای از دو پاره سازی[۲] (Splitting) است.
اگر در یک جلسه مدیریتی با طرح او موافقت نکردید، باید بدانید که از چشمش افتاده اید و به آدمی خائن و مهره ای بی فایده تبدیل شده اید! در این صورت، اگر هم رفتاری متداول با او در پیش بگیرید، باز برایتان مشخص نیست که لحظه ای دیگر با شما چگونه رفتار خواهد کرد؟
استثمارگری مهمترین ویژگی افراد خودشیفته
فرد خودشیفته اعتقاد قاطع و راسخ دارد که باید به همه خواسته ها و اهدافش برسد. این باور ریشه در تفکر احساس استحقاق او دارد. وی خود را فردی ذی حق، با استعداد، موفق و خاص می داند.[۳]
همین باورهای اوست که باعث می شوند وی به قوانین محیط کار، پایبندی لازم را نداشته و احترام نگذارد. ترکیب این احساس استحقاق با توانمندی بالای فرد خودشیفته در فریب دیگران، باعث می شود که به این نتیجه درست و منطقی برسید که او در استثمار دیگران، بسیار ظالمانه و ناجوانمردانه رفتار می کند.
گویی خودش را یک سر و گردن از قوانین بالاتر می داند. از نگاه وی احترام به قوانین، برای مردم عادی و معمولی است و او با مردم معمولی فرق دارد. فرد خودشیفته به حقوق دیگران احترام نمی گذارد و اصولا دیگران را موانعی دست و پاگیر برای رسیدن به اهدافش می داند.
افراد خودشیفته، با تمام استثمارگری هایی که در مورد دیگران انجام می دهند، باز هم طلبکار هستند. آنها یقین دارند که لیاقتشان بیشتر از آن چیزی است که تا به حال دریافت کرده اند. میزان بی رحمی و سنگدلی فرد خودشیفته در استثمارگری دیگران گاه چنان شدید است که خون همکارانش را به جوش می آورد.[۴]
فردی که دچار خودشیفتگی است، پروانه وار به دور چراغ تحسین و تاییدطلبی می چرخد. حقیقت این است که فرد خودشیفته، از کمبودها و حقارت های بزرگی در ساختار شخصیت خود رنج می برد و تمام هم و غم او، صرف آن می شود که این کمبود و حقارت های عمیق و درونی را پوشش داده و پر کند.
وی سخت به دنبال تاییدطلبی است تا عزت نفسش را ترمیم نموده و تحکیم بخشد. به عنوان مثال یک همکار خودشیفته، معمولا با دیگران همکاری نمی کند؛ اما منتظر یک فرصت است تا ایده های همکارانش را بدزدد و به نام خودش جا بزند!
او بهترین خریدار ایده های دزدی است. وی با این شگرد می خواهد خودش را دل مدیر و مقام بالادست جا کند.
همکار خودشیفته، استاد آدم فروشی است. او اطلاعات محرمانه ای را که در سازمان وجود دارد به گوش مدیریت می رساند و خیال مدیریت را راحت می کند که تا من هستم، غمی به دل راه ندهید.
گاهی اوقات ایده های جدیدی نیز ارائه می دهد. برای او فرق نمی کند که ایده اش چه باشد، او استاد آن است که حتی ایده های سطحی و پیش پا افتاده را با رنگ و لعاب خاصی به مدیریت بفروشد.
فرد خودشیفته علاوه بر تاییدطلبی در رفتارهایش، به دنبال تاییدطلبی عاطفی نیز هست. او به شدت محتاج آن است که بشنود زیبا، با هوش، سرآمد و بی بدیل است. از او چنین جملاتی می شنوید:
دوست داری امروز حساب فلانی رو بذارم کف دستش؟!
شرط می بندم که تا به حال کارمندی به لیاقت من ندیدید، درسته؟!
چه کنیم دیگه! ما اینیم! برای جنس مخالف جذاب و دلربا هستیم! دست خودمون نیست!
افراد خودشیفته در محل کار، رفتارهای دیگری نیز از خود نشان می دهند که از جمله آن ها می توان به این موارد اشاره کرد:
۱-دستکاری برگه های مرخصی
۲-خرج تراشی و افزایش هزینه ها برای سازمان
۳-مصادره و به نام خود کردن کارهای همکاران
۴-سوء استفاده از نجابت همکاران
۵-به سرقت بردن اموال سازمان
خودشیفتگی، آفت دینداری
همان گونه که اشاره شد یکی از مهمترین ویژگی افراد خودشیفته، علاقه بیمارگونه آنها به تاییدطلبی و شنیدن تعریف و تمجید از دیگران است. این در حالی است که بنا بر آموزه های دینی، تعریف و تمجیدها در بسیارى از اوقات سبب ایجاد کبر و غرور و خودبرتربینی در فرد شده و او را به ورطه تباهی سوق می دهد.
امیرالمومنین علی (علیه السلام) در این باره می فرماید: رُبَّ مَفْتُونٍ بِحُسْنِ الْقَوْلِ فِیه؛[۵] چه بسیار افرادی که از ستودن دیگران، فریفته و دچار فتنه شده اند.
فردی که مورد ستایش قرار گرفته، نزد خود تصور می کند که سرآمد همه است و دیگران باید به او احترام بگذارند و در برابر او سکوت کرده و گوش به فرمانش باشند. بدیهی است که این تعریف و تمجیدها سبب می شود که انسان از حرکت در مسیر رشد و تکامل باز ماند و از نعمت هدایت و معنویت محروم گردد.
در حدیثی از امام صادق (علیه السلام) آمده است: راه و روش حضرت عیسی (ع) در تبلیغ دین، سفر به شهرها بود. در یکی از این مسافرت ها، با مرد کوتاه قدی از یارانش همسفر شد.
در راه، به دریا رسیدند. حضرت عیسی (ع) از روی یقین نام خدا را برد و روی آب به راه افتاد. همسفر او نیز با دیدن این صحنه، با یقین کامل نام خدا را بر زبان جاری کرد و در کنار عیسی (ع)، روی آب به راه افتاد.
در این حال عجب و خودبینی او را فراگرفت و با خود گفت: این پیامبر خدا عیسی روح اللّه (ع) است که به روی آب راه می رود و من نیز همانند او روی آب راه می روم. پس او چه برتری بر من دارد؟!
با خطور این اندیشه، ناگهان به زیر آب رفت و در آن حال از حضرت عیسی (ع) کمک خواست. آن حضرت نیز وی را از آب بیرون آورد و به او فرمود: چه گفتی که چنین شد؟ او جریان را تعریف کرد.
حضرت عیسی (ع) فرمود: خود را بالاتر از جایگاهی که نزد خدا داشتی پنداشتی و بدین جهت مورد خشم خدا قرار گرفتی. از آنچه که گفتی به درگاه حضرت حق توبه کن.
آن مرد نیز توبه کرد و به مقامی که خدا به او داده بود بازگشت.[۶]
نتیجه گیری
طیف قابل توجهی از مردم جامعه را افراد خودشیفته تشکیل می دهند. محیط کار، نیز از این قاعده مستثنی نیست و همه ما معمولا با همکاران یا مدیران خودشیفته سر و کار داشته ایم.
افراد خودشیفته دارای ویژگی های اخلاقی و رفتاری خاصی هستند که شناخت آن ها می تواند ما را در تعامل و ارتباط گیری بهتر با آنان یاری دهد. افراد خودشیفته ضمن ارائه تصویری جذاب، توانا، باشکوه، مطمئن و بذله گو از خود به دیگران، همیشه در تکاپو برای تاییدطلبی و جلب تحسین آنان هستند.
معیار اصلی آنها در دوستی و رابطه با دیگران، صرفا بر پایه منافع شخصی بوده و به منافع و احساسات دیگران اهمیت نمی دهند. استثمارگری بی رحمانه و بهره کشی خودمحورانه، از بارزترین صفات افراد خودشیفته است.
نویسنده: حسین فاضلی
پی نوشت ها
[۱] . ر ک: لاوندر و کاوائیولا، خلع سلاح افراد خودشیفته، ص۸۳
[۲] . دوپاره سازی به بیان دیگر تفکر سیاه و سفید یا تفکر همه یا هیچ است. در این ساز و کار دفاعی، فرد اطرافیان خود را به دو گروه عمده خیلی خوب و خیلی بد تقسیم بندی می کند و همه چیز را سیاه و سفید می بیند و از قانون همه یا هیچ استفاده می کند.
[۳] . ر ک: انجمن روانشناسی آمریکا، راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی، ص۹۷۶
[۴] . ر ک: کاپلان و سادوک، خلاصه روانپزشکی، ج ۲ ص ۴۸۸
[۵] . نهج البلاغه صبحی صالح، ص ۵۵۶
[۶] . کلینی، کافى، ج ۲، ص۳۰۶-۳۰۷
منابع
- شریف الرضی، محمد بن حسن؛ نهج البلاغه؛ تصحیح صبحی صالح؛ قم؛ انتشارات هجرت؛ چاپ اول؛ ۱۴۱۴ ق
- کلینی، محمد بن یعقوب؛ کافى؛ تهران؛ دار الکتب الاسلامیه؛ چاپ چهارم؛ ۱۴۰۷ ق
- سادوک، بنجامین جیمز و ویرجینیا؛ روئیز، پدرو؛ خلاصه روانپزشکی کاپلان و سادوک؛ ترجمه دکتر فرزین رضاعی؛ تهران؛ انتشارات ارجمند؛ چاپ دوم؛ ۱۳۹۵ ش
- انجمن روانشناسی آمریکا؛ راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی (DSM-5)؛ ترجمه مهدی گنجی؛ تهران؛ نشر ساوالان؛ چاپ دوم؛ ۱۴۰۰ ش
- لاوندر، نیل؛ کاوائیولا، آلن؛ خلع سلاح افراد خودشیفته؛ ترجمه دکتر حسن حمیدپور و پگاه منصبی؛ تهران؛ نشر اسبار؛ چاپ سوم؛ ۱۳۹۹ ش