- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 12 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
اشاره:
مهدویت، موعود باوری به معنای اعتقاد به یک نجاتبخش است که در آخرالزمان برای نجات و رهایی انسانها و برقراری صلح و عدالت خواهد آمد. اعتقاد به منجی، در ادیان و ملل و اقوام مختلف و با آیینها و فرهنگهای کاملاً متفاوت وجود دارد و در آنها منجی موعود و نجاتبخش به اَشکال و صور گوناگون و متنوعی مطرح شده است. در میان این گروهها، شیعه به ظهور حضرت مهدی(ع) معتقد است.
اصالت مهدویت و ادعاهاى باطل
مساله ى حضرت بقیه الله الاعظم، مهدى موعود (عج)، یکى از بارزترین و بدیهى ترین مسایل اسلامى و مورد تایید و اعتقاد همهى مسلمانان به ویژه شیعیان است، زیرا صدها آیات قرآنى و روایات نبوى این مسالهى با اهمیت را به طور گسترده و مبسوط عنوان و مطرح ساخته اند و جزئیات آن را با بیاناتى دقیق و روشن، ذکر کرده اند، به طورى که ابهامى براى کسى باقى نگذاشته اند .
تمامى فرق اسلامى – تقریبا – این آیات و روایات و مفاد آنها را به نحوى درکتب حدیثى و کلامى و تفسیرى و احیانا رجالى و تاریخى خود متعرض شده اند و دربارهى آن به شکل هاى مختلف سخن گفته اند، تا جایى که مىتوان ادعا کرد که کمتر دانشمند و عالمى، بلکه مسلمانى یافت مى شود که به این موضوع مهم و خطیر نپرداخته، یا اینکه این مطلب به گوش او نرسیده باشد .
شاهد روشن و قوى این مدعا، صدها کتابى است که در طول تاریخ، با استفاده از این نام شریف و مقدس به وجود آمده است . اما این مساله ى مقدس و بدیهى – بسان هر مساله ى دیگر دینى و اسلامى حتى مانند الوهیت و ربوبیت و نبوت و رسالت – گه گاهى مورد سوء استفادهى افراد یا گروه هایى البته با انگیزههاى شخصى یا سیاسى، قرار گرفته و مى گیرد و اهداف و اغراض خاصى از این عمل دنبال شده و مى شود .
مگر نه اینکه جهان همیشه شاهد این مطلب است که افرادى گستاخانه مدعى الوهیت یا ربوبیت شده و کوس خدایى زده اند و یا مدعى نبوت و رسالت شده و دعوى پیغمبرى نموده اند؟ ! ! بدیهى است که این سوءاستفاده ها و این ادعاهاى مفتضح و رسوا، هرگز به اصل و اصالت این حقایق ضربه نمى زند و کسى نمىتواند با این بهانه که گهگاهى این نوع مطالب واقعى و ریشه دار در فطرت و عقل و مؤید به صدها بلکه هزاران دلیل، مورد سوء استفاده قرار گرفته یا مى گیرد، آنها را زیر سئوال ببرد و یا اینکه به نحوى در صحت اصل آنها، تشکیک کند .
از آنجا که مساله ى حضرت بقیه الله الاعظم، مهدى موعود (عج)، که در آیات و روایات فراوانى خصوصیات آن مطرح شده است، نزد مسلمانان، مساله اى مقدس و ظهور حضرتش همواره آرزوى آنان بوده است، از این قاعده مستثنا نبوده و نیست .
این مساله ى مهم از همان زمان ائمه ى اطهار علیه السلام و حتى با وجود خود امامان – که جزو مبشران و نویددهندگان به آن بودهاند – به نحوى مورد سوء برداشت قرار گرفت و با برخورد ائمه علیه السلام، مواجه شد .
این روند خطرناک و انحرافى در عصر غیبت صغرى مخصوصا پس از آن، به شکل هایى مانند ادعاى دروغین (سفارت و نیابت خاصه) حضرت مهدى (عج) تجلى مى نمود، که مورد تکذیب حضرت (عج) و هشدار آن وجود مقدس قرار مى گرفت و مؤمنان تنها به سفرا و نواب واقعى توجه داده مى شدند . البته این حرکت در زمان هاى بعد، نه تنها در جوامع شیعى بلکه در جوامع سنى نیز ادامه پیدا کرد و از اعتقاد و علاقهى مسلمانان به این مطلب مقدس و حساس و سرنوشت ساز، بى محابا و ناجوانمردانه بهره بردارى مى شد!
با این حال، خوشبختانه با هشدارهاى قوى و به موقع عالمان دین و صدور دهها روایت که شمایل و نشانه هاى آن حضرت، شرایط ظهور و نحوه کار آن ذخیرهى الهى را بیان مى کرد، ماهیت پلید آن حرکتهاى شوم و مغرضانه آشکار مى شد و صاحبان آن مفتضح و رسوا مى گشتند .
این ماجرا سردرازى دارد که از حوصله ى این مقاله ى مختصر بیرون است . لذا ما در اینجا تنها به بخشى از آنچه در دو قرن اخیر واقع شد و مسلمانان بخصوص شیعیان هنوز از تبعات و پیامدهاى ناگوار آن رنج مى برند، مى پردازیم تا شاید گامى، در جهت تنویر اذهان باشد .
آنچه فعلا در این مقاله مطرح است، بررسى کوتاهى است دربارهى فرقهاى که متاسفانه، زمینه ساز پیدایش فرقهى ضالهى بابیت و سپس بهائیت شد . لازم به تذکر است که این مقاله یک مرور اجمالى بیش نیست، و تفصیل کلام به شماره هاى بعد موکول مى شود .
شیخیه، ریشه ى بهائیت
اگر بخواهیم تصویرى جامع و گویا از فرقهى ضالهى بهائیت داشته باشیم، لازم است ریشه ى پیدایش بهائیت را مورد بررسى و دقت قرار دهیم . در حقیقت، بهائیت زاییدهى بابى گرى است و بابى گرى از کشفیه، و کشفیه هم فرزند ناخلف شیخى گرى است . قهرا براى پىبردن به واقعیت بهائى گرى باید ریشه ها و دامنه هایى را که در آن متولد شده و پرورش یافته است، بشناسیم . لذا قبل از ورود به بحث بهائیت، باید دو فرقهى دیگر را مورد بررسى قرار بدهیم . ما در اینجا اول فرقهى شیخیه را مورد بحث قرار مى دهیم .
الف. شیخیه
۱. شیخ احمد احسائى کیست؟
مؤسس فرقه شیخیه، شیخ احمد احسائى است . شیخ احمد احسائى فرزند زین الدین بن ابراهیم بن صفر بن راغب بن رمضان درسال ۱۱۶۰ ه . در قریهاى به نام مطیرفى از قراء احساء یا (لهسا) متولد شد . وى از اعراب صحرانشین بود، ولى به خاطر اختلافى که بین جد دوم و سومش (دائر و رمضان) پیدا شد، به منطقهى احساء رفتند . اجداد شیخ احمد از سنى هاى متعصب بودند، ولى آمدن آنها به منطقه ى احساء که شیعه نشین بود، باعثشد تحت تاثیر شیعه قرار گرفتند . با این حال، به دلیل سابقهى تعصب و صحرانشینى، به نظر مى رسد تشیع آنها از روى تحقیق و تعقل نبوده است و چه بسا از باب همرنگ شدن با محیط جدید بوده است .
۲. اوصاف احسائى
برخى از مریدان وى اوصاف عجیب و غریبى را به او نسبت داده اند و از وى فردى استثنایى و داراى الهامات و امدادهاى غیبى، ساخته اند، ولى بیشتر این اوصاف توسط پسرش به او الهام مى شد . بیشتر اوصافى که به او نسبت داده شده، از ناحیه ى پسرش بوده که کتابى هم در وصف او نوشته است . مثلا قبل از ۵ سالگى، یادگیرى قرآن را تمام کرد . خود مى گوید: «در ایام طفولیت، جسمم با بچه ها در حال بازى بود، ولى روحم در عالم دیگر بود . همیشه فکر مى کردم و تدبیر مى نمودم و بر همه مقدم بودم . در سنین کودکى، بر این عادت بودم که در خلوتهایم دربارهى اوضاع جهان و مردم مى اندیشیدم که: کجایند ساکنین این عمارات که این بناها و کاخها را ساخته اند و وقتى متذکر احوالشان مى شدم، مى گریستم . در مجالس لهو که در آن زمان شایع بود، مىرفتم، ولى از آن کنارهگیرى مىکردم . اگر هم جسمم با آنها بود، ولى روحم در ملا اعلى بود» .
لازم به تذکر است که در منطقه اى که او سکونت داشت، موسیقى و غنا و امثال اینها خیلى رواج داشت تا آنجا که دستگاه موسیقى را بر درب خانه هاىشان آویزان مى کردند . دربارهى حافظه و هوشمندى خویش نیز مى گوید: «دو ساله که بودم، سیلى آمد و همه چیز را برد جز یک مسجد و خانهى عمهام; حبابه .» که این سخن، حافظهى قوى او را مى رساند .
گویند زمانى بر مقتولى گذر کرد، با عبارت فصیح به او خطاب نمود: «این ملکک، این شجاعتک، این قوتک؟ ملک و شجاعتت چه شد، نیرو و توانت کو؟» و بعد بر دگرگونى زمان، مى گریست . این فضایل مربوط به دوران طفولیت او است که مقدمه اى استبراى ادعاهایى دیگر . به هر حال، اوصافى براى او ذکر نمودهاند که لازمه اش، قداست و نبوغى خارق العاده است که در اصلاب وى بى سابقه بوده و هدف از این کار، چیزى جز اغواء و فریفتن مردم نبود .
نکتهى قابل توجه این است که: چنین اوصافى بعد از آن که وى، رییس این گروه گردید، توسط پسرش، بیان مى شد تا مریدانش از او پیروى کنند .
۳. علماء و احسائى
از علماى معاصر و غیر معاصر او، به خاطر عقاید باطله، چیزى جز تکفیر و تفسیق و نکوهش و ذم او نقل نشده است که به اسامى بعضى از آنها اشاره مى کنیم:
۱- سید محمد مجاهد; نویسندهى مناهل (متوفى ۱۲۴۲ ه .)
۲- سید مهدى طباطبایى; فرزند نویسندهى کتاب ریاض (متوفى ۱۲۶۰ ه .)
۳- شیخ محمد حسین; نویسندهى فصول (متوفى ۱۲۶۱ ه .)
۴- سید ابراهیم قزوینى; مؤلف ضوابط (متوفى ۱۲۶۲ ه .)
۵- شهید سوم شیخ محمد تقى قزوینى (متوفى ۱۲۶۴ ه .)
۶- شیخ شریف العلماء (متوفى ۱۲۶۵ ه .)
۷- شیخ محمد حسن مؤلف جواهر (متوفى ۱۲۶۶ ه .)
۸- ملا آقا دربندى; مؤلف کتب خزائن الاصول و خزائن الاحکام (متوفى ۱۲۸۵ ه .)
۹- میرزا محمد باقر خوانسارى; نویسندهى روضات الجنات (متوفى ۱۳۱۳ ه .)
۴. تحصیلات شیخ
شیخ بعضى علوم و بعضى از معارف را تحصیل نمود بى آنکه براى او شفاى قلبى حاصل شود و توشهاى معنوى برگیرد . خود مى گوید: «در ۲۵ سالگى در خواب دیدم که کتابى در مقابل من باز شد و این قول خداوند: «الذى خلق فسوى و الذى قدر فهدى» (۲) را چنین تفسیر مى کرد: الذى خلق; یعنى اصل شى را که هیولا باشد، خلق کرد . فسوى; یعنى صورت نوعی هى آن . قدر; اسباب آن . فهدى; یعنى از این نوع به خیر و شر هدایت کرد . بر اثر این خواب، انقلابى عجیب در من ایجاد شد که مرا از ادامهى تحصیل علوم که ظاهرى و غیرواقعى است، بازداشت» .
بنابراین ادعا، این مطلب برایش از این علوم و معارف که آنها را صرفا ظاهرى مى داند، بهتر است! زیرا گویى منادى غیبى، او را مورد خطاب قرار داده است، چیزى شبیه به وحى یا اشراق و الهام .
در ادامه مى گوید: «پس از عزلتى چند، و در نفس خود، امور دیگرى را احساس کردم» .
مریدان او ادعا کرده اند که شیخ، علمش را از عالم اعلى گرفته استبرخلاف دیگران که با همهى سعى و کوشش وافر خود از آن عاجز هستند، براى او در علوم مختلف، ۳۰۰ تالیف ذکر کرده اند و تنها یک هزارم فضایل او مطرح شده است . در هر فن و علمى از تمام متخصصان بالاتر است .
گفته شده ایشان سفرهاى زیادى به بلاد مختلف داشته، خصوصا بلاد و شهرهایى که داراى حوزه ى علمیه بوده و علماى بزرگ در آن زندگى مى کردند . شرکت در درس آن علما باعث شد که علوم زیادى فراگرفته و از او یک عالم بزرگ و شخصیتى مقدس و متقى بسازد . منتها این ادعا را امورى تکذیب و از اهمیت آن مىکاهد که اینک آنها را بر مى شماریم:
۱- بنابر آنچه که از ایشان نقل شده استیا به او نسبت دادهاند، او نه براى آموختن، بلکه صرفا براى آزمایش علما در دروس شرکت مى کرد .
۲- بنابر تصریح خود یا نقلى که از او شده است، با دیدن آن خواب، حقایق علوم را دریافت و به او الهام گشت .
۳- ادعاى اینکه علم او لدنى بود .
گویند: بعضى از علوم مانند فلسفه و تصوف و بعضى علوم غریبه را در سفرهایش آموخت و به دلیل همین علوم یا به خاطر اعتماد بر بعضى از روایات که معناى آن را نفهمیده بود، دچار چنین سرانجامى شد .
شیخ احمد احسائى در اوایل امر به تقوى، زهد و ورع توصیف شده است و لذا بعضى او را مدح کردهاند . لیک با بیان اعتقادات غلوآمیز و ادعاهایش، انحراف او مشخص گشت . بدین سبب، علما به تکفیر او حکم دادند .
۵. شیخ احمد احسائى و تشیع
شیخ احمد احسائى داراى مسلکى اخبارى بود . او به امورى غریب معتقد بود که با اعتقادات شیعهى امامیه که در طول قرون متمادى در کتب کلامیه و اعتقادیه ى خود به صورت مختصر و مطول بیان کرده اند، فاصلهى زیادى دارد . مواردى از اعتقادات شیخ را بر مى شماریم:
۱- ائمه را به عنوان علل اربع براى عالم ذکر کرده است (علل فاعلى، مادى، صورى، غایى .) این غلوى است که عقل و شرع مقدس از آن ابا دارد .
۲- اصول دین ۴ تا است: معرفت الله، معرفت انبیاء، معرفت ائمه، معرفت رکن رابع; که شیوخ و بزرگان شیخیه هستند .
۳- قرآن، کلام نبى صلى الله علیه و آله است . شیخ با این کلام، منکر وحى بودن قرآن است .
۴- اتحاد حق با خلق; یعنى الله تعالى با انبیاء، شىء واحدى هستند .
۵- تفسیر معاد به معناى غیرمتعارف و بیگانه از آنچه علماى کلام مى گویند .
۶- تفسیر امام به شىء غریب که همراه با غلو، شرک و خرافه است که قرآن و شرع مقدس، مخالف چنین امرى است .
۷- اعتقاد به رکن رابع که از مختصات این فرقه است .
دلیل اعتقاد به رکن رابع:
براى هر سلطانى، ۴ وزیر است و اگر این چهار وزیر نباشند، ملک و سلطنت از بین مىرود و کم و زیاد کردن آنها هم جایز نیست:
۱- وزیر عدل
۲- وزیر انفاق
۳- وزیر جنگ
۴- وزیر دارایى و مالیات
چون خداوند و نبى و امام از جنس بشر نیستند، لازم استبین آنها و خلق، شیوخ آنها واسطه و موضوع تجلى حق باشند . اینها این اصل را در مقابل سفارش ائمهى معصومین علیه السلام در رجوع به فقهاء که قدرت استنباط احکام را از کتاب، سنت، عقل و اجماع دارند و حجت بر عوام هستند، قرار داده اند .
۸- اعتقاد عجیب و غریب شیخ در مورد امام عصر (عج)، استهزاى آن حضرت است که شبیه به کلام منکرین است و گفته است امام غایب در پشت پردهى غیبت چه فایده اى دارد؟ وى گفته است: ان الامام الحجه خاف وفر الى العالم حور قلیائى; امام عصر به خاطر ترس به عالم حور قلیایى گریخت .
۹- اعتقاد به حقانیت فرقهى شیخیه و عقاید آن و تصریح به بطلان جمیع فرق شیعه حتى امامیه .
۱۰- نفى عدل که نزد شیعه از اصول دین است .
شیخ احمد احسائى در یکى از کتاب هایش به خلفا حمله کرد . به همین دلیل، حکومت عثمانى که در آن وقتبر عراق، سیطره داشت، به کربلا حمله کرد، عدهاى از اهالى آنجا را کشت، خانه ها را آتش زد و ویران کرد . در این میان، خانهاى جز خانهى سید کاظم رشتى شاگرد شیخ احمد احسائى سالم نماند . شیخ که مسبب این فتنه بود، خود در امان ماند . مدتى بعد به حجاز رفت و در آنجا مورد احترام قرار گرفت . این در حالى بود که حکام آن دیار، سنى بود و زیر نظر حکومت عثمانى قرار داشتند .
به هر حال شیخ در ۵۷ سالگى به سال ۱۲۴۱ه . از دنیا رفت و در بقیع به خاک سپرده شد .
شاگردان شیخ، مروجان عقاید او و مورد عنایت ناصرالدین شاه بودند، (او به دنبال معارضه و مقابله با قدرت علماى شیعه بود) و کارهاى آنان به اختلاف بین صفوف شیعیان انجامید، خصوصا در آن زمان که شیعیان عراق تحت حکومت متعصب سنى عثمانى بوده و به اتحاد، نیاز شدید داشتند . سعى همیشگى استعمار بر این بود که مراجع را که ملجا و پناه شیعیان، بودند از میان بردارد .
سید کاظم رشتى که در کلاس درس او شرکت و عقاید او را ترویج مى داد، بعدها فرقهى کشفیه را تاسیس کرد .
بعد از مرگ شیخ، فرقهى او به شعب مختلف تقسیم شد مانند: کرامیه، احقاقیه، حجت الاسلامیه و باقریه که هر یک از اینها افکار مخصوص به خود را داشتند .
ب . کشفیه
۱. سید کاظم رشتى کیست؟
سید کاظم رشتى فرزند سید قاسم رشتى گیلانى حائرى، ایرانى الاصل بود و در سال ۱۲۱۲ه . متولد شد .
بعضى گفتهاند نسبش از سادات حسینى بوده، ولى بعضى گفتهاند که اصلا سید نبوده، بلکه این یک اسم مستعارى است; زیرا در یزد با نام احمد احسائى به فعالیت مى پرداخت .
وى در ۲۱ سالگى به کربلا رفت و تا آخر عمر در آنجا ماند و عقیدهى شیخ را ترویج مى کرد . بعد از وفات شیخ، از بین مشایخ شیخیه، وى چون جرات زیادى در اظهار عقاید سلف خود داشتیا به خاطر اسباب خارجى و سیاست مداران خارجى، به عنوان رییس انتخاب شد . او بر عقاید سلف خود، اوهامى جدید افزود و ادعاهاى شبیه به کشف داشت . شاید به همین خاطر، به آنها کشفیه مىگویند .
سید کاظم ۲۰ سال رییس فرقه بود و بین پیروانش در ایران و عراق، رکن رابع بود . او مى گفت: فقط ما شیعه ى کامل هستیم .
۲. تالیفات
سید رشتى، کتب زیادى قریب به ۱۲۰ کتاب، تالیف کرد که در بردارندهى امور غریبه و ادعاهایى عجیب است و از غلو و خرافه دربارهى ائمهى معصومین علیه السلام آکنده است . او غالبا کتابهایش را با رمز مى نوشت .
افندى عبدالباقى عمرى فاروقى موصلى، در مدح سلطان عثمانى که پردهاى از پردههاى حرم نبوى را براى مرقد موسى بن جعفر علیه السلام به عراق فرستاد، قصیدهاى دارد و در آن به یکى از فضائل امیرالمؤمنین على علیه السلام اشاره مى کند که حضرت رسول صلى الله علیه و آله فرمود: انا مدینه العلم و على بابها . افندى این کلام را به صورت شعر درآورد و گفت:
هذا رواق مدینه العلم الذى
من بابها قد ضل من لایدخل
سید کاظم رشتى این بیت را شرح کرد و گفت: این مدینه اى عظیم در آسمان است و ائمه علیه السلام در آن ساکن هستند . بعد این مدینه را توصیف مىکند که این مدینه، ۲۱ محله دارد و ۳۶۰ کوچه . سپس براى هر یک از آنها نام عجیب و صاحبى با اسم عجیب ذکر مى کند . اینها مطالبى شبیه اساطیر و خرافات است که دین و عقیده را به مسخره و استهزاء گرفته است .
وقتى این شرح اسطورهاى به شاعر رسید، گفت: چنین سخنى به ذهن من هم خطور نکرده بود .
سید محمود آلوسى، مفتى بغداد که در عناد با شیعه معروف است، سید کاظم را مورد احترام قرار داد . وى وصف عجیبى را براى او بیان مى کند و مى گوید: اگر سید رشتى در زمانى بود که آمدن نبى امکان داشت، پیامبر بود و من نخستین کسى بودم که به او ایمان مىآوردم; چون شرایط نبوت را از نظر اخلاقى و علم کثیر و عمل به سجایاى انسانى داراست .
آیا چنین ستایشى از طرف مخالفین، دلالت بر رضایت آنها از این فرد فاسد العقیده ندارد و آیا دلیل بر این نیست که آنچه رشتى گفته و نشر داده، مخالف راه و روش اهل بیت علیه السلام بوده است؟
۳. سید کاظم رشتى و مهدویت
سید کاظم رشتى، مهدویت را به صورتى موهوم مطرح مى کرد . براى مثال مىگفت: الآن مهدى در بین شماست . او حتى مبلغینش را به اطراف مىفرستاد که: آماده باشید، آقا مىآید و گاهى مىگفت: آقا بین خود شماست . به خاطر همین افکار خرافاتى و موهوم، یکى از شاگردان بارزش به نام على محمد باب ادعا کرد که من باب امام زمان هستم . بعد ادعا کرد که خود مهدى هستم . مردم هم دور او را گرفتند و زیربناى بابیت شکل گرفت .
سید کاظم رشتى، شاگردانى را تربیت کرد که متاسفانه بعضى از آنها از اهل علم بودند . آنان عقاید و افکار او را در مناطقى از ایران از جمله; کرمان، آذربایجان و تبریز ترویج دادند .
احسائى و رشتى، نایبى را معرفى نکردند، ولى بعضى ها در بعضى مناطق ادعا کردند که نایب سید هستند .
سید کاظم، قریب به ۱۵۰ تالیف داشت که برخى از آنها شرح بعضى از ادعیه است . با تاویلاتى غریب شبیه به داستان .
سید کاظم در سال ۱۲۵۹ هجرى درگذشت و فرزندش سید احمد، رییس فرقه شد .
پى نوشت:
۱ . حیاه شیخ احمد احسائى; مؤلف: فرزند شیخ احمد احسائى.
۲ . ارشاد و العلوم، کریم خان کرمانى.
۳ . تاریخ نبیل، زرندى.
جهت مطالعه و تحقیق بیشتر به کتابهاى زیر مراجعه شود:
۱ . رد شیخیه، محمد مهدى بن سید صالح قزوینى موسوى (انتشار سال ۱۳۳۷ .)
۲ . اسرار پیدایش شیخیه، بابیه و بهائیه، محمد کاظم خالصى .
۳ . خرافات شیخیه و کفریات ارشاد العلوم، محمد کاظم خالصى .
۴ . کشف المراد (بررسى عقاید شیخیه و رد اتهامات)، مؤلف و ناشر . الف حکیم هاشمى (تهران ۱۳۵۲ش .)
۱٫ نوشتهى حاضر، تقریر سلسله درسهاى «مهدویت و فرقههاى انحرافى» از استاد جعفر خوشنویس است که در مرکز تخصصى مهدویت وابسته به بنیاد حضرت مهدى موعود (عج) در قم، براى جمعى از طلاب و دانش پژوهان ارایه شده است . از تلاش حجت الاسلام لارى از دانشپژوهان کوشاى این دوره براى تدوین این درسها، سپاسگزارى مىشود .
۲٫ الاعلى، ۲ و ۳ .
تدوین: على لارى
منبع :جعفر خوشنویس مجله انتظار- ش ۱