- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 10 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
«لتعطفن الدنیا علینا بعد شماسها عطف الضروس على ولدها (و تلا هذه الآیه عقیب ذلک)»(۱)
«و نرید ان نمن على الذین استضعفوا فى الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین»(۲)
عطف یعنى میل کردن، مهربانى و محبت
ترجمه: قطعاً دنیا بععد از سرکشى و دشمنى هایش، به ما روى خواهد آورد همانند شترى بدخو که به بچه خود مهربان گردد و به آن روى آورد و سپس این آیه را تلاوت نمود: «اراده کردیم به مستضعفان زمین منت گذارده، آنان را پیشوایان و وارثان (زمین و زمامداران) قرارشان دهیم.»
تفسیر و توضیح:
در این حکمت کوتاه، امام المتقین على علیهالسلام ضمن تحقیر دنیا، با تشبیهى زیبا و رسا حقیقتى را به استناد ایه شریفه قرآنى بیان مى فرماید: بدخویى دنیا نسبت به عترت پیامبر صلى الله علیه وآله (که با غصب خلافت بعد از رحلت رسول خدا آغاز شد) تشبیه نموده به شترى ماده که از دادن شیر به دوشنده اش خوددارى مى کند و براى صاحب حق و ولدش نگه مى دارد و سرانجام فراورده نوشین خود را در اختیار او قرارمى دهد؛ همان فرزندى که دوشندگان غاصب او را به استضعاف کشانده بودند تا ظالمانه حق وى را ببرند. جالب اینکه در برخى از روایات به ائمه علیهمالسلام بعد از پیامبر صلى الله علیه وآله مستضعف اطلاق شده است. از جمله در روایتى که امام صادق علیهالسلام مى گوید(۳): روزى پیامبر خدا به سوى حضرت على و امام حسن و امام حسین علیهم السلام نگاه انداخت و گریست و فرمود: شما مستضعفان بعد از من هستید. مفضل سوال کرد؛ اى فرزند پیامبر خدا، معناى این کلام چیست؟ حضرت فرمود: امامان بعد از من شما هستید چرا که خداوند مى فرماید: «و نرید ان نمن…» و این آیه درباره ما جارى است و امامت ما تا قیامت و پایان عمر دنیا ادامه دارد.
بعلاوه در تفسیر آیه مذکور از حضرت على علیهالسلام نقل شده است که فرمود:
«هم آل محمد یبعث الله مهدیهم بعد جهدهم فیعزّهم و یذّل عدوّهم(۴)» مقصود از این گروه مستضعف، اهل بیت پیامبر هستند که خداوند مهدى آنان را بعد از سختى ها که بر آنان وارد شود برمى انگیزد و آنان را عزّت دهد و دشمنانشان را خوار و ذلیل مى کند.
و همچنین در حدیث است، آنگاه که «حکیمه خاتون» حضرت مهدى را که نوزاد و کودک بود، خدمت پدرش امام حسن عسکرى علیهالسلام آورد، لب به سخن گشود و این آیه «و نرید ان نمنّ…» را با بسم الله الرحمن الرحیم تا آخر تلاوت کرد.(۵)
در تأیید آنچه گذشت، کلام امام زین العابدین است که می فرماید: «و الذى بعث محمداً بالحق بشیراً و نذیراً انّ الابرار منّا اهل البیت شیعتهم بمنزله موسى و شیعته و انّ عدوهم و اشیاعهم بمنزله فرعون و اشیاعه(۶)» سوگند به آنکه محمد صلى الله علیه وآله را به حق بشارت دهند و بیم دهنده قرار داد. نیکان از ما اهل بیت و شیعیان آنها به منزله موسى و پیروان او هستند و دشمنان ما و پیروان آنها همانند فرعون و پیروانش مى باشند، یعنى سرانجام بعد از همه ظلم ها بر دشمنان و فرعونیان غلبه خواهیم کرد و با هلاکت آنها حکومت حق را ایجاد خواهیم کرد. نتیجه اینکه امام على علیهالسلام در این کلام از آینده زیبا و نورانى خبر مى دهد که همان پیروزى اهل بیت علیهمالسلام حق بر باطل و تحقق مدینه فاضله و آرمان شهر جهانى سرشار از عدالت و امنیت و ارزشهاى الهى خواهد بود که توسط خاتم الاوصیاء، حضرت مهدى عجلالله تعالى فرجه الشریف تشکیل و رهبرى مى شود و اوست که وارث همه انبیاء و اوصیاء و وارث همه حکومتها بر گستره ارض خواهد بود و بعد از او نیز دولت حق و عدل توسط سایر امامان معصوم علیهمالسلام تا هنگام وقوع قیامت (بر اساس روایات متعدد)(۷) ادامه خواهد یافت.
حال با توجه به دلالت روشن، این کلام بر عصر ظهور حضرت حجهبن الحسن العسکرى علیهالسلام(۸)، دلیلى ندارد تا آن را به حاکمیت بنى عباس (سفاح و منصور و…عباسی) بعد از سقوط بنى امیه منحصر بدانیم چرا که بر خلاف ظاهر و نیز مخالف روایات مذکور بوده، مضافاً که در زمان عباسیان نه تنها خلافت به اهل بیت علیهمالسلام نرسید بلکه پیوسته در شکنجه و زندان بسر مى بردند و خلفاى بنى عباس به شهادت تاریخ، امامان شیعه و علویان را به قتل مى رساندند و علویان را به قتل مى رساندند تا دوران غیبت امام دوازدهم پیش آمد.(۹)
«…ومنها، قد لبس للحکمه جنّتها و اخذها بجمیع ادبها، من الاقبال علیها والمعرفه بها و التفرع لها فهى عند نفسه ضالته التى یطلبها و حاجته التى یسأل عنها فهو مغترب اذا اغترب الاسلام و ضرب بعسیب ذنبه و الصق الارض بجرانه، بقیه من بقایا حجته، خلیفه من خلائف انبیائه.(۱۰)»
شأن صدور خطبه:
نوف بکالی(۱۱) نقل کرده است، حضرت امیرالمومنین على علیهالسلام در سال ۴۰ هجرى (اواخر عمر خود) در شهر کوفه روى سنگى که «جعده بن هبیره مخزومی(۱۲)» آماده کرده بود، ایستاد و در حالى که امام علیهالسلام پیراهنى از پشم بر تن و بند شمشیر و کفش او از لیف خرما و بر پیشانى حضرتش (از کثرت سجود) پینه آشکار بود، این خطبه را ایراد فرمود.
ترجمه:
به راستى او سپر و زره حکمت را به بر کرده (با داشتن مراتب عالى علم و عصمت از تیرهاى تمایلات نفسانى و علائق مادى مصون مى باشد) و حکمت را با تمام آدابش داراست که عبارتند از اقبال و توجه به آن و معرفت کامل به آن و فارغ شدن براى آن به گونهاى که حکمت گمشده او بوده و همواره آن را مى طلبد و آرزو و نیاز اوست که پیوست (بخاطر شدت اشتیاق به حکمت) جویاى آن است. پس آن رهبر موعود، غربت و غیبت اختیار کند هنگامى که اسلام غریب، و در غروب باشد، و همانند شتر رنج دیده و در راه مانده دم خود را به حرکت آورد و سینهاش را به زمین چسباند۱۳، او باقیمانده حجت هاى خدا و آخرین خلیفه از جانشینان پیامبران خدا است.
شرح و تفسیر:
امام على علیهالسلام، در این خطبه بعد از حمد و ثناى خداوندى و بیان راههاى معرفت او و توصیه و عبرت و درسآموزى از تاریخ؛ به بیان برخى از اوصاف آخرین حجت حق مى پردازد و ضمن ذکر فضیلت و حکمت او غیبت و غربتش را (غیبت صغرا و کبرا) و عدل اسلام(۱۴) و قرآن بودنش را که با غروب و طلوع هریک دیگرى هم غروب و طلوع مى یابد(۱۵)خاطرنشان مى سازد.
آرى على علیهالسلام در آن عصر سخت اسلام، آینده امیدافرین را نوید مى دهد (ائمهعلیهمالسلام نیز در هر فرصت مناسبى از ظهور و قیام و نهضت عظیم علوى جهانى مهدى موعود عجلالله تعالى فرجه الشریف و ویژگى هاى او و حکومت و یارانش خبر مى دادند).
از علامه مجلسى (ره) نقل شده است که این بخش از خطبه در رابطه با حضرت مهدى عجلالله تعالى فرجه الشریف مى باشد و همچنین ابن ابى الحدید این نظر را به شیعه امامیه نسبت می دهد(۱۶) و نیز علامه خویى (ره) همین نظر را تأیید نموده(۱۷) و عقیده طایفه معتزله که مى گویند: آنحضرت در آینده و آخرالزمان به دنیا خواهد آمدو مدتى پنهان بوده، بعد قیام مى کند رد مى نماید چرا که ما دلایل عقلى و نقلى و روایات و اخبار متواتر و فراوان داریم که هیچگاه زمین از حجت حق و امام معصوم خالى نمى باشد و در کتب اهل تسنن نیز مکرر آمده(۱۸). بعلاوه عقیده ما شیعیان دوازده امامى بر آن است که حضرتش در زمان خاصى (سال ۲۵۵ه.ق) در سامراء از پدر و مادر خاص (امام حسن عسکرى علیهالسلام و نرجس خاتون) با تمام خصوصیاتش به دنیا آمده و اکنون زنده و در پرده غیبت به سر مى بردهمانند خورشید در پشت پرده ابرها که باز نور و انرژى حیاتبخش آن به تمام موجودات زمین مى رسد و پنهان بودن آن ولى الله اعظم عجلالله تعالى فرجه الشریف از دید مردم بخاطر مصالح و حکمت است و آنگاه که زمینههاى اجتماعى و علمى و فراهم شود به فرمان الهى قیام مى کند و بشریت را از بدبختى و ظلم و فساد نجات مى دهد.
و مسأله طول عمر ان حضرت نیز از نظر علمى، تاریخى و اعتقادى وپاسخ داده شده است که پرداختن به ان از حوصله این کتاب بیرون است.(۱۹)
امام على علیهالسلام در بیان ویژگى هاى آن منجى موعود مى فرماید:
الف) حکمت را با تمام آداب و ابعادش داراست، حقایق هستى و علوم حقه را یافته مطیع محض خدا مى باشد (بیعت هیچ قدرتمندى را ندارد) عبودیت و خشیت پروردگار سپر و زره اوست (در برابر تیرهاى تمایلات و توطئهها و تهدیدهاى شیاطین درون و بیرون) که معصوم است و مصون (در حصن تقوا و خوف خداوندی) و چون مى داند خصلتى شریف تر و رفیعتر و گرانبهاتر از حکمت نیست، چنانچه قرآن مى فرماید: «و من یوتى الحکمه فقد اوتى خیراً کثیراً(۲۰)»با آنکه نسبت به همه جهان و دنیا مى فرماید: «قل متاع الدنیا قلیل(۲۱)» یعنى او دل از علائق و وابستگى هاى دنیوى و مادى محدود بریده و با حکمت و معنویت و ملکه فضائل کامله انس و الفت یافته همانگونه که على علیهالسلام مى فرماید: «الحکمه ضاله المومن(۲۲)»
ب) آن رهبر موعود از نظرها غایب بوده زیرا اسلام غریب و در غربت مانده است (با فراگیرشدن فساد و گسترش جور و جنایت) و قرآن مهجور واقع شده و عترت همان امام معصوم و عدل کتاب الله است (طبق حدیث ثقلین)(۲۳) که با مهجور ماندن یکى، دیگرى هم مهجور قرار مى گیرد. وقتى قوانین قرآن و دستورات اسلام و ارزشهاى اخلاقى آن منزوى گشت و افول نمود، امام حق و عدل هم دور از مدیریت دین و دنیاى جامعه بشرى (در غیبت) بسر مى برد و همانطور که پیامبر صلى الله علیه وآله فرمود: «اذا خرج المهدى من ولدى نزل عیسى بن مریم فصلى خلفه بدء الاسلام غریباً و سیعود غریباً کما بدء فطوبى للغرباء قیل یا رسول الله ثم یکون ماذا قال ثم یرجع الحق الى اهله(۲۴)» ، وقتى حضرت مهدى عجلالله تعالى فرجه الشریف قیام کند او که از فرزندان من مى باشد، حضرت عیسى علیهالسلام از آسمان فرود آید و پشت سر او به نماز ایستد، اسلام با غربت و کمى باور شکل و در آینده نیز غریب خواهد شد (کمى مسلمانان راستین و عدم اجراء دستوراتش) پس خوشا بحال غریبان (مسلمانان اندکى که صبر کردند و ایمان خود را حفظ نمودند و به پاداش بهشت رسیدند.) در ادامه از پیامبر صلى الله علیه وآله سوال شد بعد از غربت چه خواهد شد؟ فرمود آنگاه حق به اهلش برمى گردد (خلافت و حکومت به امام بحق و جانشینان معصوم پیامبر صلى الله علیه وآله مى رسد و اسلام عزّت و اقتدار مى یابد.)
جالب اینکه در برخى روایات به حضرت مهدى عجلالله تعالى فرجه الشریف نسبت غریب داده شده از جمله در روایتى موسى بن جعفر علیهالسلام مى فرماید: «هو الطرید الوحید الغریب الغایب عن اهله الموتور بابیه»، اوست رانده شده تنها و غریب و پنهان از اهل و امتش، و خونخواه پدرش خواهد بود.(۲۵)
ج) ویژگى دیگر آن صاحب حکمت، این است که آخرین و باقیمانده حجتهاى الهى و از جانشینان پیامبران مى باشد (براى هدایت و رهبرى بندگان خدا) بدیهى است وصف حجت الله و خلیفه الله فقط به انبیاء و اوصیاء و ائمه معصوم و منصوب پیامبر صلى الله علیه وآله اطلاق مى شود (نه به هر عالم یا عارفى بدون مقام عصمت که کلام و کارش حجت نمى باشد) و خلیفه و وارث واقعى انبیاء و امامان در عصر غیبت، همان مهدى منتظر مى باشد.(۲۶)
شاید این همه توصیف و تبیین ویژگى هاى آن امام موعود، هشدار ائمه است به پیروان خود و مسلمانان تا مبادا در عصر طولانى غیبت و آزمونهاى سخت، دنبال هر فرصتطلب مدعى مهدویت نروند و با آگاهى از معیارهاى مکتبى مدعیان دروغین را طرد کنند.
در بخش پایانى خطبه امام على علیهالسلام، اصحاب خود را پند و اندرز مى دهد و با یادى خاص از یاران شجاع و شهیدش، همگان را براى جهاد و پیکار علیه معاویه بن ابوسفیان، مهیا و سازماندهى کرده اینگونه مى فرماید:
«اى مردم! من مواعظى را که پیامبران براى امتهاى خود بیان کردند میان شما نشر دادم و تکالیفى را که جانشینان پیامبران گذشته در میان امت خود به انجام رساندند، تحقق بخشیدم.
با تازیانه (کنایه از کلام تند) شما را ادب کردم نپذیرفتید، به راه راست نرفتید، و با هشدارهاى فراوان شما را خواندم ولى جمع نشدید. شما را به خدا!!! آیا منتظرید رهبرى جز من با شما همراهى کند و راه حق را به شما نشان دهد؟ اگاه باشید! آنچه از دنیا روى آورده بود پشت کرد و آنچه پشت کرده بود روى آورد، و بندگان نیکوکار خدا آماده کوچکردن شدند و دنیاى اندک و فانى را با آخرت جاویدان تعویض کردند.
آرى آن دسته از برادرانى که در جنگ صفین خونشان ریخت، هیچ زیانى نکردهاند گرچه امروز نیستند تا خوراکشان غم و غصه و نوشیدنى آنها خونابه دل باشد، به خدا سوگند آنان خدا را ملاقات کردند، که پاداش آنان را داد و پس از دوران ترس، آنها را در سراى امن خود جایگزین فرمود.
کجا هستند برادران من که به راه حق رفتند و با حق درگذشتند؟، کجاست عمّار؟ و کجاست پسر یتهان؟ (مالک بن یتهان انصاری) و کجاست ذوالشهادتین؟ (خزیمه بن ثابت انصارى که پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله شهادت او را دو شهادت دانست) و کجایند همانند آنان از برادرانشان که پیمان جانبازى بستند، و سرهایشان را (دشمنان) براى ستمگرى فرستادند؟
نوف مى گوید: (امام علیهالسلام به اینجا که رسید دست به محاسن مبارک گرفت و زمانى طولانى گریست و سپس فرمود:)
دریغاً از برادرانم که قرآن را خواندند و بر اساس آن قضاوت کردند، در واجبات الاهى اندیشه کرده و آنها را برپاداشتند. سنّتهاى خدایى را زنده و بدعتها را نابود کردند. دعوت جهاد را پذیرفته و به رهبر خود اطمینان داشته و از او پیروى کردند (سپس با صداى بلند فرمود:)
جهاد! جهاد! بندگان خدا، من امروز لشکر آماده مى کنم، آنکه خواهد به سوى خدا رود همراه ما خارج شود.
«نوف» در این مورد مى گوید امام على علیهالسلام براى امام حسین علیهالسلام ده هزار سپاهى، براى قیس بن سعد، ده هزار سپاهى، براى ابو ایوب انصارى ده هزار سپاهى و براى دیگر فرماندهان نیز سپاهى معین کرده و آماده بازگشت به صفین بود که قبل از جمعه، ابن ملجم ملعون به امام ضربت زد و لشکریان به خانهها بازگشتند، و ما چون گوسفندانى بودیم که شبان خود را از دست داده و گرگها از هر طرف برایمان دهان گشوده بودند.»
حسین ایرانى
پى نوشتها:
۱- نهجالبلاغه، حکمت۲۰۹(محمد دشتی)۲۰۰(فیضالاسلام)
۲- سوره قصص، آیه ۵
۳- نورالثقلین، ج۴، ص ۱۱۰
۴- بحارالانوار، ج ۵۱ ، ص۵۴ ، نورالثقلین، ج۴، ص ۱۱۰، غیبت شیخ طوسى(ره)، ص ۱۱۳
۵- تفسیر نورالثقلین، ج ۴، ص ۱۱
۶- کنزالدقائق، ج ۱۰، ص۳۲ و تفسیر مجمعالبیان، ج ۴، ص۲۳۹
۷- تفسیر عیاشى، ج۲، ص ۲۸۲، اصول کافى، ج۱، ص ۱۹۷
۸- منهاج البراغه، ج ۲۱، ص ۲۸۰، شرح نهجالبلاغه ابن ابى الحدید، ج۱۹، ص۴۰
۹- این گونه سخنها نه تنها پیشگویى و گویاى دانش عمیق على علیهالسلام و یا قدرت ادبى آن امیر بیان بوده که بیانگر مظلومیت و غربت جانکاه او نیز هست که با کنایه و پوشیده حرفها و دردهایش را اظهار مى کند، بعلاوه بر جان اهل بیت علیهمالسلام و پیروانشان عطر امید مى پاشد و یأس و سردى را از دلها مى زداید.
۱۰- نهجالبلاغه، خطبه ۱۸۱، فیضالاسلام
۱۱- نوف، پسر فضاله از بنى بکال که قبیله و تیرهاى بودند در حمیر(محلى در نزدیکى صنعاى یمن) و از اصحاب خاص على علیهالسلام است.
۱۲- جعده، خواهرزاده امام على علیهالسلام، پسر ام هانى دختر ابوطالب که از طرف آن حضرت استاندار خراسان بوده است.
۱۳- در بین عربها این ضربالمثل و کنایه از درماندگى و ناتوانى از قیام وحرکت است و على علیهالسلام با تشبیه اسلام به شتر آسیبدیده و خفته که حیات و حضور ظاهرى دارد ولى بى تحرک است و بى فایده مانده است، نهایت ضعف و ناتوان شدنش را در آخرالزمان مى رساند.
۱۴- قال النبى صلى الله علیهوآله: انى تارک فیکم الثقلین، کتاب الله و عترتى اهل بیتى فانهما لن یفترقاً حتى یردا على الحوض. حدیث متواتر و مشهور در کتب شیعه و سنی.
۱۵- قال النبى صلى الله علیهوآله: الاسلام بدء غریبات و سیعود غریباً.
۱۶- شرح نهجالبلاغه، ابن ابى الحدید، ج۱۰، ص ۹۶
۱۷- شرح نهجالبلاغه، محقق خویى، ج ۱۰، ص ۳۵۱
۱۸- الامام المهدى، عند اهل السنه.
۱۹- ر. ک. فصلنامه انتظار، شماره۶ ، ص ۲۲۲
۲۰- بقره، ۲۶۹
۲۱- نساء، ۷۷
۲۲- نهجالبلاغه، حکمت ۸۰
۲۳- سند حنبل، ج۵ ، ص ۱۸۱، کنزالعمال، ج ۱، ص ۴۴ و مجامع روایى شیعه.
۲۴- بحارالانوار، ج ۲۵، ص ۱۳۶، منتخب الاثر، ص۴۱
۲۵- منتخب الاثر، ص ۲۶۲
۲۶- منهاج البراع، ج ۱۰، ص۳۵۵