- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 7 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
اشاره:
امامان اهل بیت از دیدگاه شیعه مرجع علمی و دینی است. اگر شیعه بر روایات امامان خود اعتماد کامل دارد، بدان سبب است که پیامبر(صلى الله علیه و آله) آنان را حجت دوم پس از کتاب خدا شمرده است و مى فرماید: «انّى تارک فیکم الثّقلین کتاب اللّه وعترتى»(۱)؛ (من در میان شما دو گوهر گرانبها به عنوان امانت مى گذارم که عبارتند از کتاب خدا و عترتم). بنابراین، کسانى که عقیده و شریعت را از این دو چشمه زلال مى گیرند، به تعبیر پیامبر(صلى الله علیه و آله) گمراه نخواهند بود، و اگر امت به افراد دیگر مراجعه کنند، با سخن او مخالفت کرده اند. در اینجا این سؤال مطرح مى شود که سرچشمه علوم اهل بیت (علیهم السَّلام) چیست؟ در این نوشته به این سؤال پاسخ داده شده است.
الف) نقل از رسول خدا(صلى الله علیه و آله):
پیشوایان معصوم (علیهم السَّلام) احادیث را (بدون واسطه، یا از طریق پدران بزرگوارشان) از رسول خدا(صلى الله علیه و آله) اخذ کرده و براى دیگران نقل مى کنند. این نوع روایات، که هر امامى آن را از امام پیشین؛ تا برسد به رسول خدا(صلى الله علیه و آله) نقل کرده است در احادیث شیعه امامیه فراوان است، و اگر این گونه احادیث اهل بیت (علیهم السَّلام) که سند آنها متصل و منتهى به رسول خدا(صلى الله علیه و آله) مى باشد، یک جا جمع شود، مُسند بزرگى را تشکیل مى دهد که خود مى تواند گنجینه عظیمى براى محدثان و فقیهان مسلمان باشد، زیرا روایاتى با چنین سند استوار، در جهان حدیث نظیر ندارد. به یک نمونه از این نوع احادیث- که گفته مى شود نسخه اى از آن، به عنوان حدیث سلسله الذهب، از باب تبرک و تیمن، در خزانه سلسله ادب دوست و فرهنگ پرور «سامانیان» نگهدارى مى شده است- اشاره مى کنیم:
شیخ بزرگوار صدوق (۳۸۱- ۳۰۶ هـ) در کتاب توحید به واسطه دو نفر از ابو الصلت هروى نقل مى کند که مى گوید: من با على بن موسى الرضا (علیهما السَّلام) همراه بودم که از نیشابور عبور مى کرد. در این هنگام جمعى از محدثان نیشابور مانند محمد بن رافع، احمد بن حرب، یحیى بن یحیى، اسحاق بن راهویه و جمعى از دوستداران علم، زمام مرکب ایشان را گرفته و گفتند: تو را به حق پدران پاک و مطهرت سوگند مى دهیم که براى ما حدیثى نقل کنى که از پدرت شنیده اى. حضرت در این حال سر خود را از کجاوه بیرون آورد و چنین فرمود:
«حدثنى أبى العبد الصالح موسى بن جعفر (علیهما السَّلام) قال: حدثنى أبى الصادق، جعفر بن محمد (علیهما السَّلام) قال حدثنى أبى أبو جعفر محمد بن على باقر علم الأنبیاء (علیهم السَّلام) قال حدثنى أبى على بن الحسین سید العابدین (علیهما السَّلام) قال حدثنى أبى سیّد شباب أهل الجنّه الحسین(علیه السلام) قال حدثنى أبى على بن أبى طالب (علیهما السَّلام) سمعت النبى(صلى الله علیه و آله) یقول: سمعت جبرئیل یقول سمعت اللّه جلّ جلاله یقول: لا إله إِلّا اللّه حِصنى فَمَنْ دَخَلَ حِصْنى أَمِنَ مِنْ عَذابى». آنگاه مرکب او به راه افتاد، فریاد برآورد که: «بشروطها و أنا من شروطها».(۲)
بنابراین بخشى از علوم و دانش هاى آنان، سینه به سینه از پیامبر خاتم در اختیار آنان قرار گرفته است.
ب) نقل از کتاب على (علیه السلام) :
امیر مؤمنان(علیه السلام) در تمام دوران بعثت پیامبر اکرم(صلى الله علیه و آله) با ایشان همراه بود، و بدین جهت توفیق یافت که احادیث بسیارى از رسول خدا را در کتابى گرد آورد (در حقیقت، پیامبر(صلى الله علیه و آله) املا مى کرد و على (علیه السلام) مى نوشت). خصوصیات این کتاب که پس از شهادت امام در خانواده او باقى ماند، در احادیث ائمه اهل بیت بیان شده است. امام صادق(علیه السلام) مى فرماید: طول این کتاب هفتاد ذراع بوده، و به املاى رسول خدا و خط على بن ابى طالب نگارش یافته است و آنچه مردم به آن نیازمندند در آن بیان شده است.(۳)
گفتنى است که این کتاب پیوسته در خاندان على(علیه السلام) دست به دست مى گشت و امام باقر و امام صادق (علیهما السَّلام) کراراً از آن حدیث نقل کرده و اصل کتاب را نیز به یاران خویش ارائه مى فرمودند(۴) و هم اکنون نیز بخشى از احادیث آن کتاب در جوامع حدیثى شیعه بالأخص در «وسائل الشیعه» در ابواب مختلف موجود است.
ج) استنباط از کتاب و سنت:
امامان معصوم قسمتى از احکام الهى را که بر پیامبر گرامى نازل شده از کتاب خدا و سنت هاى موجود استنباط مى کردند. استنباطى که دیگران را یاراى آن نبوده است. در اینجا نمونه اى را یادآور مى شویم تا روشن شود که قسمتى از مصادر علوم آنان چنین استنباط هایى بوده است:
در دوران متوکل عباسى یک مرد مسیحى با زن مسلمانى مرتکب عمل خلافى شد، از آنجا که این شخص بر خلاف موازین ذمه عمل کرده بود، خونش هدر و قتلش واجب بود. آنگاه که خواستند حکم را جارى کنند او اسلام آورد تا به حکم «الإسلام یجبّ ما قبله» جان به سلامت ببرد. در این شرایط فقیهان دربار عباسى به چند گروه تقسیم شدند: گروهى گفتند: او به حکم این که اسلام آورد، پیوند او از گذشته قطع گردیده، و حد از او ساقط شده است و گروهى دیگر گفتند: سه بار حد باید در مورد او جارى شود و گروه سوم فتواى دیگرى دادند.
متوکل عباسى ناگزیر، پاسخ این مسأله را از امام هادى پرسید، امام هادى (ع) فرمود: این فرد محکوم به مرگ است و علت آن این است که چنین ایمانى در هنگام تنگنا و خوف و ترس فاقد ارزش است، به گواه این آیه: «فَلَمَّا رَأَوْا بَأْسَنا قالُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَحْدَهُ وَ کَفَرْنا بِما کُنَّا بِهِ مُشْرِکِینَ* فَلَمْ یَکُ یَنْفَعُهُمْ إِیمانُهُمْ لَمَّا رَأَوْا بَأْسَنا سُنَّتَ اللَّهِ الَّتِی قَدْ خَلَتْ فِی عِبادِهِ وَ خَسِرَ هُنالِکَ الْکافِرُونَ»(۵). (۶)
(هنگامى که عذاب شدید ما را دیدند گفتند هم اکنون به خداوند یگانه ایمان آوردیم و به معبودهایى که همتاى او مى شمردیم کافر شدیم، امّا هنگامى که عذاب ما را مشاهده کردند ایمان آنها براى آنها سود نداشت این سنت خداوند است که همواره در میان بندگانش اجرا شده و آنجا که کافران زیان کار شدند).
در این آیه خداوند منان بى ثمر بودن ایمان حاصل از خوف عذاب را، از سنت هاى الهى شمرده است، سنت هایى که در آن تبدیل و تغییرى رخ نمى دهد.
همه فقیهان و مفسران، این آیه را خوانده و تفسیر کرده بودند، ولى توان دستیابى به چنین فهمى از آیه را نداشتند. این برداشت هاى عمیقانه و واقع گرایانه یکى از مواهب الهى است که به ائمه اهل بیت داده شده و بخشى از علوم آنان را تشکیل مى دهد. از این رو، امام باقر(علیه السلام) مى فرماید: «خداوند منان هیچ چیزى را که امت اسلامى به آن نیازمندند، فرو نگذارده مگر این که آن را در کتاب خود فرو فرستاده و براى رسول خود بیان کرده است».(۷)
امام صادق(علیه السلام) مى فرماید: «ما مِنْ شَىْء إِلّا وَفِیهِ کِتابٌ وَسُنَّهٌ».(۸)
(هیچ رخدادى نیست مگر آن که قانون آن در کتاب و سنت پیامبر بیان شده است).
سماعه، فقیه عصر امام موسى بن جعفر(علیه السلام) از امام سؤال مى کند: آیا همه چیز در کتاب خدا و سنت پیامبر او است یا چیزى را از پیش خود مى گویید؟ او در پاسخ مى گوید: «بَلْ کُلُّ شَىْء فِى کِتابِ اللّهِ وَسُنَّهِ نَبِیّهِ».(۹)
امام باقر(علیه السلام) در سخنان خود، اغلب به آیات قرآن مجید استناد نموده از کلام خدا شاهد مى آورد و مى فرمود: هر مطلبى گفتم، از من بپرسید که در کجاى قرآن است تا آیه مربوط به آن موضوع را معرفى کنم.(۱۰)
بنابراین امامان معصوم در حوزه معارف و احکام، غالباً نوآورانى نبوده اند که گفته هاى آنان ریشه در کتاب و سنت نداشته باشد، بلکه استخراج کنندگان احکام الهى از کتاب و سنت بوده اند و دیگران را یاراى چنین فهم و دقتى نیست.
د) الهامات الهى:
علوم ائمه اهل بیت (علیهم السَّلام) سرچشمه دیگرى دارد که مى توان از آن با عنوان «الهام» یاد کرد. الهام اختصاص به پیامبران نداشته و در طول تاریخ گروهى از شخصیت هاى والاى الهى از آن بهره برده اند. قرآن از افرادى خبر مى دهد که با اینکه پیامبر نبودند، اسرارى از جهان غیب بر آنها الهام مى شد و قرآن به برخى از آنها اشاره دارد. چنانکه درباره مصاحب موسى (خضر) که چند صباحى او را آموزش داد، چنین مى فرماید: «آتَیْناهُ رَحْمَهً مِنْ عِنْدِنا وَ عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْماً».(۱۱)؛ (او مورد رحمت خاص ما قرار داشته و از خزانه علم خویش به وى دانشى ویژه عطا کرده بودیم).
نیز درباره یکى از کارگزاران سلیمان (آصف بن برخیا) یادآور مى شود: «قالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ».(۱۲)؛ (آن کس که دانشى از کتاب نزد او بود چنین گفت…).
این افراد علم خود را از طریق عادى نیاموخته بلکه به تعبیر قرآن داراى «علم لدنّى» بوده اند: «وَ علّمناهُ من لدُنّا عِلماً» . بنابر این، نبىّ نبودن، مانع از آن نیست که برخى از انسانهاى والا مورد خطاب الهام الهى قرار گیرند. در احادیث اسلامى که فریقین نقل کرده اند، این گونه افراد را «محدَّث» مى گویند، یعنى کسانى که بدون اینکه پیامبر باشند، فرشتگان با آنها سخن مى گویند.
بخارى در صحیح خود از پیامبر نقل مى کند که فرمود: «لَقَدْ کانَ فیمَن کانَقَبلَکُمْ مِنْ بنى إسرائیلَ یُکَلَّمونَ مِنْ غیر أَنْیکونُوا أنبیاءَ…»(۱۳)؛ (قبل از شما در بنى اسرائیل کسانى بودند که (فرشتگان) با آنها سخن مى گفتند، بدون اینکه پیامبر باشند).
بر این اساس، ائمه اهل بیت (علیهم السَّلام) نیز که مرجع امت در تبیین معارف الهى و احکام دینى مى باشند، برخى از سؤالات را که پاسخ آن در احادیث مروىّ از پیامبر(صلى الله علیه و آله) یا کتاب على (علیه السلام) وجود نداشت، از طریق الهام و آموزش غیبى پاسخ مى دادند.(۱۴)
از این بیان مى توان نتیجه گرفت که کسانى که الهام را با وحى تشریعى یکسان مى پندارند و تصور مى کنند که هر فردى مورد الهام قرار گیرد، نبى خواهد بود، سخت در اشتباهند. محدَّث بودن یکى از مقامات انسان هاى والاست که در عین حال که فرشتگان با او سخن مى گویند، ولى پیامبر نیستند. چنان که یادآور شدیم، مصاحب موسى به تعبیر قرآن علم لدنى «وَ علّمناهُ من لدُنّا عِلماً» داشت، ولى نبى نبود.(۱۵)
پی نوشت:
- کنزالعمال، ج ۱، ص ۱۶۵، حدیث ۹۴۵، چاپ دوم؛ صواعق محرقه، ص ۱۴۸، چاپ محمدى و غیره.
- توحید شیخ صدوق، باب ۱، احادیث ۲۱، ۲۲، ۲۳.
- بحارالأنوار: ج ۲۶، ص ۱۸- ۶۶.
- وسائل الشیعه، ج ۳، باب ۱۲ از ابواب لباس مصلّى، حدیث ۱.
- سوره غافر، آیه ۸۵- ۸۴.
- وسائل الشیعه، ج ۱۸، باب ۳۶ من ابواب حد الزنا، ص ۴۰۸.
- اصول کافى، ج ۱، ص ۵۹، باب الرد إلى الکتاب والسنه.
- اصول کافى، ج ۱، ص ۵۹، باب الرد إلى الکتاب والسنه.
- اصول کافى، ج ۱، ص ۵۹، باب الرد إلى الکتاب والسنه.
- طبرسى، الإحتجاج، ص ۱۷۶.
- سوره کهف، آیه ۶۵.
- سوره نمل، آیه ۴۰.
- صحیح بخارى: ج ۲، ص ۱۴۹.
- درباره محدَّث و حدود آن به کتاب ارشاد السارى فى شرح صحیح البخارى: ج ۶، ص ۹۹ و غیره مراجعه شود.
- گرد آوری از کتاب: راهنماى حقیقت، شیخ جعفر سبحانی، انتشارات مشعر، تهران، ۱۳۸۷، ص ۳۰۱ – ۳۰۷.
منبع: شفقنا