- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 5 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
این مناظره در حضور جمعیت بسیار انجام می گرفت امام رو به رأس الجالوت کرده فرمود : اکنون ، من از تو پرسش کنم یا تو مى پرسى؟
گفت: من مى پرسم و تنها جوابى را قبول مى کنم که یا از تورات باشد یا از انجیل و یا از زبور داود ، یا صحف ابراهیم و موسى .
امام فرمود : پاسخى را از من نپذیر مگر اینکه از تورات موسى یا انجیل عیسى و یا زبور داود باشد .
رأس الجالوت گفت : از کجا نبوّت محمّد را اثبات مىکنى؟
امام فرمود: یهودى ! موسى بن عمران ، عیسى بن مریم ، داود خلیفهء خدا در زمین ، به نبوّت او گواهى دادهاند.
رأس الجالوت گفت : گفتهء موسى بن عمران را ثابت کن. امام فرمود: مگر قبول ندارى که موسى به بنى اسرائیل سفارش نموده و گفت: «پیامبرى از برادران شما خواهد آمد، او را تصدیق کرده و از وى اطاعت نمائید». حال اگر خویشاوندى بین اسرائیل (یعقوب) و اسماعیل و رابطهء بین آن دو را از طرف ابراهیم علیه السّلام مى دانى، آیا قبول دارى که بنى اسرائیل برادرانى غیر از فرزندان اسماعیل نداشتند؟
رأس الجالوت گفت: آرى. این همان گفتهء حضرت موسى است و ما آن را ردّ نمى کنیم. فرمود : آیا از برادران بنى اسرائیل پیامبرى غیر از محمّد صلَّى الله علیه و آله آمده؟ گفت : نه . فرمود : آیا از نظر شما این مطلب صحیح نیست؟ گفت : آرى صحیح است ، ولى دوست دارم صحّت آن را از تورات برایم ثابت کنى. امام فرمود: آیا منکر این مطلب هستى که تورات به شما مى گوید: « نور از جانب طور سینا آمد و از کوه ساعیر بر ما درخشید و از کوه فاران بر ما آشکار گردید»؟ رأس الجالوت گفت: با این کلمات آشنا هستم ولى تفسیر آن را نمى دانم.
امام فرمود : من برایت خواهم گفت. جملهء «نور از جانب طور سینا آمده» اشاره به وحى خداوند است که در کوه طور سینا بر موسى علیه السّلام نازل کرد و جملهء : «از کوه ساعیر بر ما درخشید» اشاره به کوهى است که خداوند در آن بر عیسى بن مریم علیهما السّلام وحى فرمود و جملهء «از کوه فاران بر ما آشکار گردید» اشاره به کوهى از کوه هاى مکَّه است که فاصله اش تا مکَّه یک یا دو روز مى باشدو شعیاى پیامبر طبق گفتهء تو و دوستانت در تورات گفته است: « دو سوار را مى بینم که زمین برایشان مى درخشد؛ یکى از آنان سوار بر درازگوشى است و آن دیگرى سوار بر شتر» ، سوار بر درازگوش و سوار بر شتر کیستند؟
رأس الجالوت گفت : آنان را نمى شناسم، ایشان را معرّفى کن. امام فرمود: آنکه بر درازگوش سوار است عیسى است و آن شتر سوار محمّد صلَّى الله علیه و آله. آیا این مطلب تورات را منکر هستى؟ گفت : نه ، انکار نمى کنم.
امام علیه السّلام پرسید: آیا حیقوق پیامبر را مى شناسى؟ گفت: بله مى شناسم.
امام فرمود: حیقوق چنین گفته است و کتاب شما نیز همین مطلب را مى گوید: «خداوند از کوه فاران «بیان» آورد و آسمانها از تسبیح گفتن محمّد و امّتش پر شده است، سوارانش را بر دریا و خشکى سوار مى کند [ کنایه از تسلَّط امّت اوست بر دریا و خشکى ] ، بعد از خرابى بیت المقدّس کتابى جدید براى ما مى آورد [منظور کتاب فرقان است] آیا به این مطالب ایمان دارى؟
رأس الجالوت گفت : این مطالب را حیقوق گفته است و ما منکر آن نیستیم.
امام فرمود : داود در زبورش که تو نیز آن را مىخوانى گفته است: «خداوندا ! برپاکنندهء سنّت بعد از فترت را مبعوث کن». آیا پیامبرى غیر از محمّد صلَّى الله علیه و آله را مى شناسى که بعد از دوران فترت سنّت را احیاء و برپا کرده باشد؟
رأس الجالوت گفت: این سخن داود است و آن را قبول دارم و منکر نیستم؛ ولى منظور او عیسى بوده است و روزگار عیسى همان دوران فترت است. امام فرمود: تو نمى دانى و اشتباه مى کنى، عیسى با سنّت تورات مخالفت نکرد؛ بلکه موافق آن سنّت و روش بود تا آن هنگام که خداوند او را به نزد خود بالا برد و در انجیل چنین آمده است: « پس زن نیکوکار مى رود و فارقلیطا بعد از او خواهد آمد و او کسى است که سنگینىها و سختىها را آسان کرده و همه چیز را برای تان تفسیر مى کند و همان طور که من براى او شهادت مى دهم او نیز براى من شهادت مى دهد، من امثال را براى شما آوردم او تأویل را برای تان خواهد آورد»، آیا به این مطلب در انجیل ایمان دارى؟ گفت: بله ، آن را انکار نمى کنم.
امام فرمود : اى رأس الجالوت ، از تو در بارهء پیامبرت موسى بن عمران مى پرسم. گفت: بفرمائید. فرمود: چه دلیلى بر نبوّت موسى هست؟
مرد یهودى گفت : معجزاتى آورد که انبیاى پیشین نیاورده بودند. امام فرمود : مثل چه چیز؟ گفت : مثل شکافتن دریا و تبدیل کردن عصا به مار و ضربه زدن به سنگ و روان شدن چند چشمه از آن، ید بیضاء و نیز آیات و نشانه هایى که دیگران قدرت بر آن نداشتند و ندارند. امام فرمود : در مورد اینکه دلیل موسى بر حقّانیّت دعوتش این بود که کارى کرد که دیگران نتوانستند انجام دهند، درست مى گویى. حال هر کس که ادّعاى نبوّت کند سپس کارى انجام دهد که دیگران قادر به انجام آن نباشند آیا تصدیقش بر شما واجب نیست؟
گفت: نه ، زیرا موسى به خاطر قرب و منزلتش نزد خداوند نظیر نداشت و هر کس که ادّعاى نبوّت کند بر ما واجب نیست که به او ایمان بیاوریم، مگر اینکه معجزاتى مثل معجزات موسى داشته باشد. امام فرمود: پس چگونه به انبیائى که قبل از موسى علیه السّلام بودند ایمان دارید و حال آنکه آنان دریا را نشکافتند و از سنگ ، دوازده چشمه ایجاد نکردند ، و مثل موسى « ید بیضاء » نداشتند ، و عصا را به مار تبدیل نکردند. یهودى گفت: من که گفتم ، هر گاه براى اثبات نبوّتشان معجزاتى بیاورند – هر چند غیر از معجزات موسى باشد – تصدیقشان واجب است.
امام فرمود: پس چرا به عیسى بن مریم ایمان نمى آورى؟ با اینکه او مرده زنده مى کرد و افراد نابینا و مبتلا به پیسى را شفا مى داد و از گِل پرنده اى گلى مى ساخت و در آن مى دمید و آن مجسّمهء گلى به اذن خداوند به پرنده اى زنده تبدیل مى شد؟
رأس الجالوت گفت: مى گویند که او این کارها را انجام مى داد، ولى ما ندیدهایم. امام فرمود : آیا معجزات موسى را دیده اى؟ آیا اخبار این معجزات از طریق افراد قابل اطمینان به شما نرسیده است؟ گفت: بله، همین طور است. امام فرمود: بسیار خوب ، همچنین در بارهء معجزات عیسى اخبار متواتر براى شما نقل شده ، پس چرا موسى را تصدیق کردید و به او ایمان آوردید ولى به عیسى ایمان نیاوردید؟ مرد یهودى جوابى نداد.
حضرت در ادامه فرمودند: همچنین است موضوع نبوّت محمّد صلَّى الله علیه و آله و نیز هر پیامبر دیگرى که از طرف خدا مبعوث شده باشد. از جمله معجزات پیامبر ما این است که یتیمى بوده فقیر که چوپانى مى کرد و اجرت مى گرفت ، دانشى نیاموخته بود و نزد معلَّمى نیز آمد و شد نداشت و با همهء این اوصاف ، قرآنى آورد که قصص انبیاء علیهم السّلام و سرگذشت آنان را حرف به حرف در بردارد و اخبار گذشتگان و آیندگان را تا قیامت بازگو کرده است و از اسرار آنها و کارهایى که در خانه انجام مى دادند خبر مى داد ، و آیات و معجزات بى شمارى ارائه دارد.
رأس الجالوت گفت: مسألهء عیسى و محمّد از نظر ما به ثبوت نرسیده است و براى ما جائز نیست به آنچه که ثابت نشده است ایمان آوریم. امام فرمود: پس شاهدى که براى عیسى و محمّد صلَّى الله علیه و آله گواهى داد، شهادت باطل داده است؟ یهودى جوابى نداد.[۱]
پی نوشت:
[۱] . شیخ طبرسی، احتجاج (فارسی) مترجم: جعفری، ج۲، صص۴۴۰- ۴۴۵.