- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 12 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
۱. «قُلْ أَطِیعُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْکافِرِینَ»؛[۱] بگو از خدا و پیامبر (صلی الله علیه و آله) اطاعت کنید، پس اگر روی برتابند، خداوند کافران را دوست ندارد.
۲. «ما ضَلَّ صاحِبُکُمْ وَ ما غَوی، وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوی، إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْیٌ یُوحی»؛[۲] پیامبر (صلی الله علیه و آله) نه گمراه شده و نه به خطا رفته است، او از روی هوای نفس سخن نمیگوید، آنچه او میگوید جز، وحی الهی نیست.
ائمه اهلبیت (علیهم السلام) و سنت نبوى
در احادیثی که از ائمهی اهلبیت (علیهم السلام) روایت شده بر جایگاه رفیع سنت و لزوم استناد به آن به عنوان سرچشمهی معارف اسلامی پس از قرآن کریم تأکید شده است. امام صادق (علیه السلام) فرموده است:
«ما من شىٍ الاّ و فیه کتاب أو سنّه»؛[۳] چیزی نیست مگر آن که حکم آن در کتاب یا سنت بیان شده است.
سماعه بن مهران از امام کاظم (علیه السلام) پرسید آیا حکم همه چیز در کتاب و سنت بیان شده است یا این که شما نیز (خارج از کتاب و سنت) در آن باره حکمی دارید؟ امام (علیه السلام) پاسخ داد: «بل کلّ شىء فى کتاب الله و سنّه نبیّه».[۴]
همانگونه که موافقت با قرآن یا عدم ناسازگاری با آن معیار تشخیص احادیث درست از نادرست است، سنت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) نیز در تشخیص احادیث ائمهی اطهار (علیهم السلام) چنین جایگاهی دارد. عبدالله بن ابی یعفور از امام صادق (علیه السلام) در مورد احادیث مختلفی که از ائمه اطهار (علیهم السلام) روایت میشود پرسید: امام (علیه السلام) فرمود:
«اذا ورد علیکم حدیث فوجدتم له شاهداً من کتاب الله أو من قول رسول الله (صلی الله علیه و آله) و الاّ لله فالّذى جاءکم به اولی به»؛[۵] هرگاه حدیثی به شما رسید، و شاهدی از قرآن یا حدیث پیامبر (صلی الله علیه و آله) بر آن یافتید، آن را بپذیرید، در غیر این صورت سزاوارتر آن است به کسی که آن را برای شما نقل کرده است نسبت داده شود.
زراره از امام باقر (علیه السلام) روایت کرده است که فرمود: «کُلّ مَن تعدّی السنّه رُدَّ الی السنّه»؛[۶] هر کس از سنت پیامبر تعدی کند، باید به سنت بازگردانده شود.
امام صادق (علیه السلام) در حدیث دیگری فرموده است: «مَن خالفَ کتاب الله و سنّه محمد (صلی الله علیه و آله) فقد کفر»؛[۷] کسی که با کتاب خدا و سنت پیامبر (صلی الله علیه و آله) مخالفت کند، کافر است.
ممکن است گفته شود شیعه در بحثهای کلامی، فقهی و اخلاقی غالب به احادیث ائمهی اهلبیت (علیهم السلام) استناد میجوید و جز در موارد اندک به احادیث نبوی استدلال نمیکنند، بنابراین، شیعه عملاً نسبت به سنت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) اهتمام لازم را به کار نمیبندد.
پاسخ این است که همانگونه که در آغاز بحث یادآور شدیم سنت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) مورد اعتنا و اهتمام همهی مذاهب اسلامی است، ولی با این حال در چگونگی دست یافتن به سنت پیامبر (صلی الله علیه و آله) میان مذاهب مختلف و بلکه علمای یک مذهب اختلاف نظر وجود دارد. آنان در مورد شرایطی که برای روایات سنت نبوی قایلاند اتفاق نظر ندارند. همین امر موجب شده است که ابو حنیفه در باب احکام فقهی تنها تعداد اندکی از احادیث را معتبر شمارد که به گفتهی ابن خلدون شمارهی آنها به بیست حدیث نمیرسد. ولی مالک بن انس شمار آنها را سیصد حدیث دانسته است.[۸]
از دیدگاه شیعه امامیه مطمئنترین طریق برای دست یافتن به سنت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) ائمهی اهل بیت (علیهم السلام) است. آنچه را (فی المثل) امام صادق (علیه السلام) بیان کرده است، در حقیقت همان است که در سنت پیامبر (صلی الله علیه و آله) وارد شده است. چنانکه هشام بن سالم و حماد بن عیسی و دیگران روایت کردهاند که امام صادق (علیه السلام) فرمود: «حدیثی حدیث أبى، و حدیث أبى حدیث جدّى، و حدیث جدّى حدیث الحسین و حدیث الحسین حدیث الحسن، و حدیث الحسن حدیث امیر المؤمنین، و حدیث امیر المؤمنین حدیث رسول الله (صلی الله علیه و آله) و حدیث رسول الله (صلی الله علیه و آله) قول الله عزّ وجلّ.»[۹]
علامهی کاشف الغطا پس از یادآوری این که شیعه و اهلسنت در این که کتاب و سنت از مصادر احکام شریعت است اختلافی ندارند، یادآور شده است که تفاوت شیعه با دیگران در مورد سنت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) این است که آنان تنها آن سنتی را معتبر میدانند که از طریق اهلبیت (علیهم السلام) روایت شده باشد. مانند این که امام صادق (علیه السلام) از پدرش امام باقر (علیه السلام) ، و او از پدرش زین العابدین (علیه السلام) ، او از امام حسین (علیه السلام) و او از امیر المؤمنین (علیه السلام) و او از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) روایت کند. اما روایت کسانی چون ابو هریره، سمره بن جندب، مروان بن حکم، عمران بن حطال خارجی و عمروبن عاص و نظایر آنان را معتبر نمیدانند.[۱۰]
ج) گفتار و رفتار اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه و آله)
مقصود از اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه و آله) کسانیاند که در آیهی تطهیر و احادیث نبوی معرفی شده و معصوم از خطا و گناه شناخته شدهاند.
۱. آیهی تطهیر
«إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً»؛[۱۱] فقط ارادهی خداوند به این تعلق گرفته است که هر گونه رجس و پلیدی را از شما خاندان پیامبر (صلی الله علیه و آله) دور سازد، و شما را به گونهای خاص پاکیزه سازد.
کلمهی «انّما» یکی از ادوات حصر و قصر است. بر این اساس، ارادهی الهی نسبت به طهارت اهلبیت، ارادهی ویژهای است، و طهارت خاصی را اراده کرده است. یعنی ارادهی تکوینی است نه ارادهی تشریعی، زیرا ارادهی تشریعی و طهارتی که از آن به دست میآید عمومیت دارد. چنانکه پس از بیان حکم وضو، غسل و تیمم میفرماید: «ما یُرِیدُ اللَّهُ لِیَجْعَلَ عَلَیْکُمْ مِنْ حَرَجٍ وَ لکِنْ یُرِیدُ لِیُطَهِّرَکُمْ»؛[۱۲] خداوند نمیخواهد شما را گرفتار حرج و مشقت کند، بلکه میخواهد شما را پاکیزه سازد. و در مورد زکات میفرماید: «خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَهً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَکِّیهِمْ بِها»؛[۱۳] از اموال آنان صدقه دریافت کن تا بدین وسیله آنان را تطهیر و تزکیه نمایی.
یکی از تفاوتهای ارادهی تکوینی و تشریعی این است که تحقق آنچه به ارادهی تشریعی خواسته شده است، منوط به اختیار و انتخاب انسان است، و چون ممکن است انسان آن را اختیار نکند تخلف مراد از ارادهی تشریعی امکان پذیر می شود. به عبارت دیگر، ارادهی تشریعی همان هدایت تشریعی است که جز ارایهی طریق و نشان دادن راه طهارت و رستگاری نیست، و چون انسان مختار و انتخابگر آفریده شده است، ممکن است راه سعادت را برگزیند، و ممکن است برنگزیند. «إِنَّا هَدَیْناهُ السَّبِیلَ إِمَّا شاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً».[۱۴] ولی در اراده و هدایت تکوینی که ایصال به مطلوب است، تخلف راه ندارد. «إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ».[۱۵]
از آنچه گفته شد به دست میآید که:
الف) خداوند طهارت اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه و آله) از هر گونه آلودگی را به ارادهی تکوینی اراده کرده است.
ب) ارادهی تکوینی خداوند قطعاً تحقق مییابد.
پس طهارت اهل بیت از هر گونه آلودگی قطعاً تحقق یافته است. از طرفی، خطا و گناه از آلودگیهای معنوی به شمار میرود. بنابراین، اهل بیت (علیهم السلام) از خطا و گناه پیراستهاند، یعنی معصوماند. اکنون با توجه به نکات ذیل میتوان مصداق اهلبیت (علیهم السلام) را به دست آورد.
۱ـ هیچ یک از مذاهب اسلامی مقام عصمت را برای همسران پیامبر (صلی الله علیه و آله) و دیگر خاندان او ـ جز فاطمهی زهرا، و همسر و فرزندان او ـ قایل نیستند. ولی شیعه، فاطمهی زهرا و همسر و فرزندان او را معصوم میداند. هرگاه نظریهی شیعه را نپذیریم، آیهی شریفه تطهیر هیچ مصداقی نخواهد داشت، و این، بر خلاف مفاد آیهی تطهیر است.
۲ـ آیات قبل و بعد آیهی تطهیر مربوط به همسران پیامبر (صلی الله علیه و آله) است، و ضمایری که در آنها به کار رفته است، ضمایر جمع مؤنث است. «وَ إِنْ کُنْتُنَّ تُرِدْنَ اللَّهَ…»، «مَنْ یَأْتِ مِنْکُنَّ بِفاحِشَهٍ…»، «وَ قَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ»، «وَ اذْکُرْنَ ما یُتْلى فِی بُیُوتِکُنَّ…»، در حالی که ضمیری که در آیهی تطهیر به کار رفته است، ضمیر جمع مذکر است (عنکم… یطهّرکم) پس نمیتوان آن را بر همسران پیامبر (صلی الله علیه و آله) تطبیق کرد. اما بر قول شیعه قابل تطبیق است، زیرا غیر از فاطمهی زهرا ـ علیها السّلام ـ دیگر اهلبیت (علی، حسن، حسین (علیهم السلام) ) مذکرند، و استعمال ضمیر مذکر به لحاظ این که اکثر آنها مذکرند از نظر ادبی موجه است.
۳ـ احادیثی که در شأن نزول آیهی تطهیر روایت شده است، مصداق اهل بیت (علیهم السلام) را در علی، فاطمه، حسن و حسین (علیهم السلام) منحصر دانسته، و آنگه که امسلمه که از همسران مورد احترام پیامبر (صلی الله علیه و آله) بود از آن حضرت پرسید آیا من هم از اهل بیت هستم و مشمول حکم آیهی تطهیر میباشم یا نه، پیامبر (صلی الله علیه و آله) در پاسخ او فرمود «انک الی خیر» تو راه خیر را برگزیدهای.[۱۶] ولی او را از اهلبیت به شمار نیاورد.
در صحیح مسلم از عایشه روایت شده که گفت: پیامبر (صلی الله علیه و آله) عبایی که از موی سیاه بافته شده بود بر دوش داشت، حسن و حسین، فاطمه و علی را در زیر آن جای داد. آنگاه گفت: «إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً».[۱۷]
احادیث مربوط به این که آیهی تطهیر در شأن پیامبر (صلی الله علیه و آله) و فاطمه و فرزندان و همسر او نازل شده بسیار است، (بیش از هفتاد حدیث) که حدود چهل حدیث آن را اهل سنت از امسلمه، عایشه، ابو سعید خدری، ابن عباس، عبدالله بن جعفر، وائله بن اسقع، علی (علیه السلام) ، حسن بن علی (علیه السلام) ، و دیگران روایت کردهاند.
و بیش از سی حدیث نیز در کتب حدیث شیعه از حضر علی، امام سجاد، امام باقر، امام صادق، امام رضا (علیهم السلام) ، ابوذر، ابولیلی، ابو الأسود دوئلی و دیگران روایت شده است.[۱۸]
پاسخ به یک اشکال
همان گونه که بیان گردید، ارادهی مورد نظر در آیهی تطهیر ارادهی تکوینی است و در ارادهی تکوینی تخلّف راه ندارد. بدین جهت طهارت اهلبیت (علیهم السلام) از هر گونه پلیدی و انحراف امری است قطعی و تخلف ناپذیر. در این جا این اشکال مطرح میشود که آیا غیر اختیاری بودن عصمت با مختار بودن اهلبیت (علیهم السلام) منافات ندارد. به عبارت دیگر، تکوینی بودن اراده، در آیهی تطهیر زمینهی طرح شبههی جبری بون افعال اهلبیت (علیهم السلام) را فراهم میسازد.
پاسخ این است که مفاد ارادهی تکوینی چیزی جز عصمت و مصونیت از گناه و خطا نیست، و مصونیت از خطا با اختیاری بودن فعل منافات ندارد؛ زیرا عصمت اسباب ویژهای دارد که خداوند آنها را در اختیار معصومان نهاده است. و آن عبارت است از علم قطعی آنان به عظمت معبود از یک سوی، و عواقب و آثار ناگوار گناه از سوی دیگر. این علم ویژه، ارادهی قطعی و جزیی نسبت به طاعت و ترک معصیت را در پی دارد. و نتیجه آن چیزی جز عصمت از گناه نیست. حال، چه تفاوتی وجود دارد که این علم ویژه از آغاز در اختیار فرد یا افرادی قرار داده شود، یعنی موهبتی و افاضی باشد، یا این که پس از گذشت مدتی و در پی یک سلسله اعمالی بر او اعطا گردد، یعنی اکتسابی باشد. آنچه مهم است این است که عصمت، حقیقت و ذات معصوم را که انسان است دگرگون نمیسازد، و صدور گناه از انسان از آن نظر که انسان است امری است ممکن، اگر چه با داشتن صفت عصمت ناممکن خواهد بود.
این مطلب در مورد افراد پرهیزگار که از تقوای بالایی برخوردارند، نیز به صورت نسبی قابل بررسی است. مثلاً فردی پرهیزگار که هرگز دست به قتل عمدی دیگران نمیزند، از انجام چنین گناهی معصوم است. یعنی ملکهی تقوا مانع از صدور چنین فعلی از او است. اگر چه از آن نظر که انسان است، صدور گناه از وی امکان پذیر است.
یک پدر یا مادر معمولی در شرایط متعارف هرگز فرزند خود را نخواهد کشت. صدور این فعل از او در چنین شرایطی امکان پذیر نیست، اگر چه از آن نظر که یک فرد از افراد بشر است توان انجام چنین کاری را دارد. اما وجود عاطفهی پدری و مادری مانع از آن است که حتی تصور انجام چنین عملی را بنماید، تا چه رسد به انجاام آن.[۱۹]
۲. حدیث ثقلین
حدیث ثقلین یکی از احادیث متواتر اسلامی است. که شیعه و اهلسنت آن را از پیامبر (صلی الله علیه و آله) روایت کردهاند. متن حدیث چنین است: «یا ایها الناس انى تارک فیکم الثقلین، کتاب الله و عترتى، اهل بیتى ما ان تمسکتم بهما لن تضّلوا بعدى ابداً، و انّهما لن یفترقا حتی یردا علىَّ الحوض فانظروا کیف تخلفونى فیهما»؛[۲۰] دو چیز گرانبها را در میان شما باقی میگذارم. هرگاه به آن تمسک جویید، پس از من هرگز گمراه نخواهید شد، آن دو، کتاب خدا و عترت و اهلبیت من میباشند. این دو از یکدیگر جدا نمیشوند تا در قیامت نزد من آیند، پس بنگرید که چگونه با آنها رفتار خواهید کرد.
همانگونه که یادآور شدیم، حدیث ثقلین از نظر سند جای هیچ گونه گفتگویی ندارد، و از بیش از سی صحابی پیامبر (صلی الله علیه و آله) روایت شده است.[۲۱]
حدیث ثقلین بر مطالب ذیل دلالت میکند:
۱. وجوب پیروی از عترت پیامبر (صلی الله علیه و آله) و مرجعیت علمی آنان در معارف و احکام دینی؛ زیرا مقصود از تمسک به کتاب و عترت چیزی جز عمل به آنها نیست. و این مطلبی است که علمای اهلسنت نیز به آن اذعان نمودهاند. چنان که سعد الدین تفتازانی گفته است:
«ألا تری انه (علیه السلام) قرنهم بکتاب الله تعالی فى کون التمسک بهما منقذاً عن الضلاله، و لا معنی للتمسک بالکتاب الاّ الأخذ بما فیه من العلم و الهدایه، فکذا فى العتره».[۲۲]
۲. عصمت اهلبیت پیامبر (صلی الله علیه و آله) از خطا و گناه زیرا:
اولاً: اهلبیت را عِدل قرآن کریم قرار داده است. پس همانگونه که قرآن از هر گونه انحراف و بطلانی مصون است، اهلبیت پیامبر (صلی الله علیه و آله) نیز چنیناند.
و ثانیاً: تمسک به آنان را بدون هیچ گونه قید و شرطی، همچون تمسک به قرآن مانع از گمراهی شناخته است. روشن است که اگر در اهلبیت احتمال گمراهی وجود داشته باشد، تمسک به آنان نمیتواند به صورت کلی و همه جانبه مانع از ضلالت و گمراهیشان باشد.
و ثالثاً: آنان هرگز از قرآن جدا نمیشوند، و چون در قرآن انحرافی نیست، پس در عترت پیامبر (صلی الله علیه و آله) نیز انحرافی وجود نخواهد داشت.
۳. وجود پیشوای معصوم در همهی زمانها لازم است، زیرا فرموده است عترت هیچ گاه از قرآن جدا نمیشود و بالعکس، قرآن نیز هیچگاه بدون عترت نخواهد بود.
پس در همهی زمانها فردی از عترت پیامبر که معصوم از گناه و خطاست وجود دارد. بر این اساس حدیث ثقلین بر وجود امام عصر (علیه السلام) نیز دلالت میکند، زیرا از خاندان پیامبر (صلی الله علیه و آله) جز او کسی از ویژگی عصمت برخودار نیست.[۲۳]
دلالت حدیث بر عصمت عترت و اهلبیت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و مرجعیت دینی آنان نیز روشن است، زیرا تمسک به عترت همچون تمسک به قرآن سبب نجات از گمراهی دانسته شده است. پس همان گونه که قرآن کریم مصون از خطا و انحراف است «لا یَأْتِیهِ الْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ».[۲۴] قول و فعل اهلبیت و عترت پیامبر (صلی الله علیه و آله) نیز مصون از خطا و انحراف است. از سوی دیگر، عدم جدایی آن دو از یکدیگر بیانگر این مطلب است که تا روز قیامت پیوسته در کنار قرآن باید از رهنمودهای عترت نیز بهره گرفت، یعنی پیوسته رهبری معصوم از عترت پیامبر (صلی الله علیه و آله) وجود دارد. این خصوصیت، جز بر امامان شیعه منطبق نیست، زیرا ویژگی عصمت در هیچ یک از خاندان پیامبر (صلی الله علیه و آله) غیر از آنان (به علاوه حضرت زهرا ـ علیها السّلام ـ ) ادعا نشده است.
۳. حدیث سفینه
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در مورد اهلبیت خود فرموده است: «انّما مثل أهل بیتى فیکم کسفینه نوح، من رکبها نجا و من تخلّف عنها غرق»؛[۲۵] اهل بیت من در میان شما همانند کشتی نوحاند که هر کس بر آن نشست از طوفان نجات یافت، و هر کس آن را رها کرد و از آن فاصله گرفت، غرق گردید.
وجه تشبیه اهلبیت (علیهم السلام) به کشتی نوح این است که مسلمانان باید در اصول و فروع دین از علم و دانش اهلبیت، طلب هدایت کنند و گفتار و رفتار آنان را سرمشق زندگی قرار دهند، در غیر این صورت در طوفان اختلافات مذاهب و آرای غرق خواهند شد، و نجات نخواهند یافت. ابن حجر در توضیح این حدیث گفته است:
«وجه تشبیه اهلبیت به کشتی نوح این است که هر کس به پاس شکرگزاری خداوند که اهلبیت را چنین شرافتی عطا کرده است، آنان را دوست داشته و گرامی بدارد، و به هدایت علمای اهلبیت تمسک جوید، از تاریکی مخالفتها نجات خواهد یافت، و هر کس از آنان تخلف کند، در دریای کفر نعمت الهی غرق شده، و در ورطههای طغیان هلاک خواهد شد.»[۲۶]
۴. حدیث امان اهل الأرض
در حدیث دیگری، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) اهلبیت خود را به ستارههای آسمان تشبیه کرده و فرموده است:
«النجوم امان لأهل الأرض من الغرق، و أهل بیتى امان لأمتى من الاختلاف، فاذا خالفتها قبیله من العرب اختلفوا فصاروا حزب ابلیس»؛[۲۷] ستارگان[۲۸] سبب امنیت ساکنان زمین از غرق شدن در دریا میباشند، و اهلبیت (علیهم السلام) من سبب امنیت امتم از اختلاف، پس، اگر قبیلهای از عرب با آنان مخالفت کند، حزب ابلیس خواهند بود.
پى نوشت ها:
[۱] . آل عمران،۳۲.
[۲] . نجم،۲ ـ ۴.
[۳] . اصول کافی، ج۱، ص۵۹، باب الرد الی الکتاب و السنّه، حدیث ۴.
[۴] . همان، حدیث ۲.
[۵] . همان، باب الأخذ بالسنّه و شواهد الکتاب، حدیث ۲.
[۶] . همان، حدیث ۱۱، ص۷۱.
[۷] . همان، حدیث۶، ۷۰.
[۸] . مقدمه ابن خلدون، ص۴۴۴، دار القلم، بیروت. ابو حنیفه ـ رضی الله عنه ـ یقال بلغت روایته الی سبعه عشر حدیث او نحوها، و مالک ـ رحمه الله ـ انّما صحّ عنده ما فى کتاب الموطأ و غایتها ثلاثمائه حدیث او نحوها.
[۹] . وسائل الشیعه، ج۱۸، ص۵۸.
[۱۰] . اصل الشیعه و اصولها، ص۱۶۴ ـ ۱۶۵.
[۱۱] . احزاب،۳۳.
[۱۲] . مائده،۶.
[۱۳] . توبه،۱۰۳.
[۱۴] . انسان،۳.
[۱۵] . یس،۸۲.
[۱۶] . اسباب النزول، ص۲۳۹.
[۱۷] . صحیح مسلم، ج۲۴، ص۱۸۸۳، کتاب فضایل الصحابه، باب نهم.
[۱۸] . جهت آگاهی بیشتر در مورد تفسیر آیهی تطهیر به تبیان، ج۸، ص۳۴۰؛ مجمع البیان، ج۴، ص۳۵۷؛ المیزان، ج۱۶، ص۳۰۹ ـ ۳۱۳ و کتاب آیه التطهیر، تألیف شیخ محمد مهدی آصفی رجوع شود.
[۱۹] . در این باره به تفسیر المیزان، ج۱۱، ص۱۶۳؛ و کتاب «الکلام المقارن» ص۲۵۹ ـ ۲۶۰ رجوع شود.
[۲۰] . حدیث ثقلین به عبارتهای مختلف نقل شده است، آنچه در متن آمده نقل مشهور آن است.
[۲۱] . در مورد سند حدیث و راویان آن به کتاب «عبقات الانوار»، جلد اول و دوم، و کتاب «المراجعات»، مراجعهی شمارهی ۸ رجوع شود.
[۲۲] . شرح المقاصد، ج۵، ص۳۰۳، منشورات الشریف الرضى، قم.
[۲۳] . ر.ک: نفحات الازهار فی خلاصه عبقات الانوار، ج۲، ص۲۴۷ ـ ۲۶۹.
[۲۴] . فصلت،۴۲.
[۲۵] . المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۵۱ و ج۲، ص۳۴۳. جهت آگاهی از دیگر مصادر حدیث سفینه از طریق عامه و خاصه به کتاب «غایه المرام» سید هاشم بحرانی، ج۳، ص۱۳ ـ ۲۴ رجوع شود.
[۲۶] . المراجعات، مراجعهی شمارهی ۸؛ به نقل از الصواعق المحرقه، ص۹۱، باب ۱۱، تفسیر آیهی هفتم.
[۲۷] . المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۴۹، حاکم نیشابوری پس از نقل حدیث گفته است: این حدیث از نظر سند صحیح است ولی بخاری و مسلم آن را روایت نکردهاند. برای آگاهی از دیگر مصادر این حدیث از طریق عامه و خاصه به کتاب «غایه المرام»، ج۳، ص۱۳۷ ـ ۱۴۰ رجوع شود.
[۲۸] . این مطلب که ستارگان مایهی هدایت و راهیابی بشر میباشند در آیات قرآن نیز آمده است، چنانکه میفرماید: «وَ بِالنَّجْمِ هُمْ یَهْتَدُونَ» (نحل،۱۶). و نیز میفرماید: «وَ هُوَ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ النُّجُومَ لِتَهْتَدُوا بِها فِی ظُلُماتِ الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ» (انعام،۹۷). یکی از دیرینهترین و عمومیترین راهنماها در خشکی و دریا ستارگان بودهاند، بدین جهت در کتاب و سنت مورد توجه قرار داده شده است
منبع:سایت اندیشه قم