- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 16 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
اشاره:
پژوهش در نظریه هاى نظام سیاسى شیعه نشان مى دهد که این گونه نظریه ها بر« اندیشه امامت و ولایت »استوارند. اهتمام شیعیان در حفظ و توسعه این مفهوم موجب شده است که در طول تاریخ اسلام، مجموعه نسبتاً منسجمى از استدلالى عقلی، نقلى و تاریخى در توجیه و تبیین مشروعیت نظام سیاسى شیعه فراهم شود. در این مقاله کوشش مى شود منابع این نظام که در منابع اسلامی« امامت شیعى »نامیده شده است، بررسى شود:
الف. منبع تغذیه کننده یا دلایل وجوب و وجود امامت شیعه
چنان که بسیارى از پژوهش گران اندیشه هاى اسلامى تأیید کرده اند
« امامت» تنها اصل اساسى است که شیعان (دوارزه امامی) را از دیگر فرقه هاى اسلامى متمایز مى کنند .به نظر محمد حسین آل کاشف الغا، امامت فروق جوهرى و اصلى است و دیگر تفاوت ها همانند اختلاف مذاهب مختلف اهل سنت، امور فرعی، عرضى و اجتهادى هستند.(۱)
آل کاشف الغطا توضیح مى دهند که:« شیعه امامت را همانند نبوت منصب الهى مى داند، پس هم چنان که خداوند سبحان کس یا کسانى را از میان بندگان خود به نبوت و رسالت بر مى گزیند و او را با معجزاتى که همانند نص از جانب خداوند است تأیید مى نماید، همچنین براى امامت نیز آن را که مى خواهد بر مى گزیند و به پیامبرش دستور مى دهد امامت او را با نص خاص تصریح نماید و او را براى انجام وظایف رهبرى مردم پس از پیامبر به امامت منصوب نماید. تفاوت امام با پیامبر تنها در این است که بر او القا و الهام مى شود. پس پیامبر مبلغ و پیام رساننده از طرف خدا است و سلسله امامت تا دوازده امام ادامه دارد که همواره امام بعدى تصریح و توصیه نموده اند و شرط و تأیید کرده اند که همه آنان همچون پیامبر معصوم هستند.»(۲)
گفتار فوق تمام اندیشه شیعه را درباره امامت به مثابه اصلى از اصول دین نشان مى دهند. چنین دیدگاهى مسئله امامت را لاجرم به حوزه استدلال عقلى سوق داده است. در زیر، به دلیل عقلى شیعیان بر وجوب امامت اشاره مى کنیم:
وجوب عقلى امامت
معتقدان به وجوب عقلى امامت در جهان اسلام به دو گروه بزرگ تقسیم شده اند:
۱.برخى از اهل سنت، خوارج، مرجئه، بخش اعلم معتزله و زیدیه از شیعیان، امامت را فرعى از فروع دین مى دانند. این دسته از مسلمانان چنین مى اندیشند که امامت و تشکیل نظام سیاسى «واجب کفایی» است. منظور از وجوب کفایى این است که اقدام به وظایف امامت تکلیف همگانى است، لیکن اگر یکى از مسلمانان به چنین وظیفه اى قیام و اقدام نمایند از عهده بقیه مسلمانان ساقط مى شود. امامت بدین سان، قضیه اى است که به «مصلحت عمومی» امت اسلامى در قبال آن مسئولیت دارند. فخر رازى مى نویسد:عقلاً بر خلق واجب است که رییسى براى خودشان نصب نمایند زیرا نصب این رییس متضمن دفع ضرر از خویشتن است نیز عقلاً واجب است.(۳)
مذهب زیدیه نیز به گونه اى دیگر، بر وجوب عقلى امامت به مثابه فرعى از فروع دین استدلال مى کنند. به نظر پیروان زید بن علی(علیه السلام)، امامت ریاست عامه و از واجب ترین و مهم ترین واجبات است و به دو طریق تحقق مى یابد: نخست از طریق «تعین» که جز در اهل بیت(علیه السلام) امکان ندارد؛ دوم از راه «تشریح» ، و معناى تشریح آن است که مردم یکى از آل البیت (فرزندان امام حسین(علیه السلام) و حسین(علیه السلام)) را که واجد بیشترین شروط امامت بوده و دیگران را به اطاعت خدا دعوت مى کند، به امامت برگزیدنند.زیدیه معتقد به امامت على بن ابى طالب(علیه السلام) است، اما امامت او رانه از طریق نص و تصریح پیامبر(صلی الله علیه و آله) به اسم و شخص، بلکه از آن جهت مشروع و مسلّم مى دانند که واجد بیشترین شرایط امامت بود و مردم را به امامت خوشتن فرا خواند.
۲. دیگر شیعیان بر خلاف زیدیه، امامت را اصلى از اصول دین می دانند. چنین مى اندیشند که امامت نه بر مردم، بلکه بر خداوند واجب است. به نظر شیعیان، امامت چیزى نیست که به رأى و نظر مسلمانان وانهاده شود، بلکه امرى است که منحصراً به عهده خدا و رسول اوست. متفکران شیعه در توضیح اندیشه خود در باب امامت، منظومه اى از استدلال عقلى را طرح کرده اند که در تاریخ اندیشه اسلامى تحت عنوان «نظریه عنایت» یا «قاعده لطف» مشهور است.(۴)
«قاعده لطف» :
متکلمان شیعه، که در اصطلاح به تحلیل گران اصول عقاید شیعه گفته مى شوند، نبوت و امامت را از طریق «قاعده لطف» ثابت و حتى واجب دانسته اند. براساس این قاعده، که به نظرشان یک قاعده عقلى است، بر خداوند واجب است که از راه لطف و رحمت بربندگان خود، پیامبران و اگرنه، امامانى را در میان بندگان گسیل دارد تا راه و رسم صلاح و سعادت در معاد و معاش را به آنان بیاموزند و آنان را به مصالح و مفاسد اعمال زشت و زیباى خود آگاه و هوشیار سازد.(۵) خواجه نصیرطوسى مى نویسد: «الامام لطفُ فیجیب نَصبُهُ على الله تعالى تحصیلاً للغرض»
(امام لطف است و بنابراین، نصب او بر خداوند به منظور تحصیل غرض واجب است.).(۶) خواجه در وجوب لطف مى گوید:
«لطف واجب است؛ چون غرض واجب است؛ چون غرض [تکلیف] به وسیله آن حاصل می شود» .(۷)
خواجه نصیر طوسى بدین سان، یک استدلال عقلى در وجوب نصب امام به وسیله خداوند طراحى مى کنند که مطابق منطق ارسطویی، شکل اول قیاس را دارد «نصب امام لطف است. پس نصب امام بر خداوند واجب است» . علّامه حلّى در تعریف «لطف» مى افزاید: «لطف چیزى است که مکلّفین به تکالیف الهى را به طاعت نزدیک مى نماید و از گناهان دورمى سازد؛ و در این نزدیک سازى به طاعت و دور نگه دارى از معصیت، به هیچ وجه، نه تمکین در کار است و نه الجاوالزام» .(۸)
به هر حال، مفهوم قاعده لطف این است که مکلفان نمى توانند تمام تکالیف شرعى و عقلى خود بدون امام درک کنند و انجام دهد. بنابراین، هرگاه رهبر عالم و عادل داشته باشد، بیشتر ممکن است که به واجبات قیام، و از چیزهاى قبیح اجتناب نماید و در فقدان چنین حاکم و ریئسى برعکس. به نظر شیعه، چنین استدلالى ضرورى عقل هر عاقل است و نصب وتعریف از آن روى که مردمان خطاپذیرند- نمى توان به عهده افراد و جامعه وانهاد، بلکه منحصراً باید از جانب خداوند باشد.(۹)
تفکر سیاسى شیعه با استناد به دلایل عقلى و نقلی، رهیافت ویژه اى براى تاسیس نظام سیاسى ارائه کرده است که منحصر به مذهب شیعه دوازده امامى است. این نوع از نظام سیاسى هر چند کمتر در تاریخ تحقق یافته، اکنون به لحاظ غیبت کبرا صبغه آرمانى دارد و آثار گسترده اى در تاریخ سیاسى اسلام بر جاى گذاشته است.
قاعده لطف درخود، نتایج نظری- اعتقادى سه گانه اى را براى منظومه فکر سیاسى شیعه فراهم نموده است: نخست آن که «شرایط امکان» طرح نظریاتى چون لزوم وحدت، عصمت، علم، شجاعت، فضل و کمال ظاهرى و باطنى امام را تدارک نموده است. دوم آن که بنیاد نظرى لازم بر اندیشه وجوب و وجود نص بر امامت امامان شیعه از طرف خدا و رسول(صلی الله علیه و آله) را آماده مى کند. بدین ترتیب، تفکر شیعه را به جست وجوى نصوص و ادلّه نقلى ملحوظ در قران و سنت در خصوص امامان شیعه، به ویژه على بن ابى طالب(علیه السلام)، سوق مى دهد.
۲.نصوص و ادله نقلى شیعه
کلام شیعه- چنان که گذشت- بر وجوب نص بر امامت امام(علیه السلام) تأکید دارد.(۱۰) برخلاف دیگر مذاهب الامی، نظریه امامت و نظام سیاسى در اندیشه شیعه بر اساس وجود نص از خداوند متعال استوار است که بر زبان پیامبرش حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) جارى شده و هویّت امامان شیعه را به اسم و شخص و تعداد معرفى نموده است.(۱۱) بیشتر این ادلّه در خصوص امامت امیرالمومنین(علیه السلام) است و بر امامت دیگر امامان به صورت نص امامان پیشین بر ائمه بعدى احتجاج و استدلال شده است. در زیر، به مهمترین دلایل شیعه در قرآن و سنّت پیامبر(صلی الله علیه و آله) اشاره مى کنیم:
الف. دلایل قرآنى امامت شیعه:
مهمترین این آیه ها، چهار آیه معروف است:
۱. آیه ولایت؛
۲. آیه تطهی؛
۳.آیه اطاعت اولى الامر،
۴. آیه مودت ذى القربی.
البته آیات دیگرى نیز به عنوان دلیل قرآنى امامت شیعه- به ویژه امام نخست شیعیان مورد استناد قرارگرفته است، لیکن به لحاظ اختصار، تنها به مفاد تفسیرى چهار آیه فوق مى پردازیم:(۱۲)
۱. آیه ولایت:
«اِنّما ولیُّکُم الله و رسولهُ و الّذینَ آمنو الّذینَ یُقیمونَ الصلوهَ و یُؤتونَ الزکوهَ و هُم راکعون» (مائده: ۵۵)
همانا ولیّ شما خدا و رسول او کسانى هستند که در رکوع نماز، زکات و صدقه مى دهد.
مشهور است که این آیه در حق امام على ابن ابى طالب(علیه السلام) است و گفته مى شود: بسیارى از مفسّران اهل سنّت نیز چنین نظرى را پذیرفته اند. مدلول این آیه مصادر قدرت و ولایت را در خدا و رسول و کسى که در حال انگشترى خود را به زکات بخشیده است، حصر را تعریف مى کند و ولایت خدا و پیامبر(صلی الله علیه و آله) و علی(علیه السلام) را در امتداد یکدیگر قرار مى دهد.
۲.آیه تطهیر:
«اِنّما یُریدُ اللهُ لِیُذهبَ عنکُم الرجسَ اَهلَ البیتِ و یُطَّهِرَکُم تطهیراً» (احزاب:۳۳) البته جز این نیست که خداوند خواسته است ناپاکى را از شما، خاندان نبوت، بردارد و شما را کاملاً پاک و منزّه گرداند.
آیه تطهیر، که دلیل بر عصمت خاندان پیامبر(صلی الله علیه و آله) است، از جمله آیاتى در اثبات امامت علی(علیه السلام) مورد استدلال قرارگرفته است؛ زیرا عصمت- چنان که از قاعده لطف انتاج شد- شرط اساسى امامت است و غیر از علی(علیه السلام)، بنابر اجماع و ضرورت، کسى معصوم نیست.(۱۳) درباره مفهوم و مصادیق «اهل بیت» در آیه تطهیر و نیز در حدیث «ثقلین» اختلاف نظر گسترده بین شیعه و سنّى وجود دارد. اهل سنّت آیه تطهیر را در شأن زنان پیامبر مى دانند و تبعاً زنان پیامبر(صلی الله علیه و آله) را مصادیق اهل بیت تلقى مى کنند. مهمترین دلیل متفکران سنى استناد به «نظریه وحدت سیاق» در آیات قرآن است. منظور از نظریه سیاق این است که آیه تطهیر در اثناى آیات مربوط به زنان پیامبر(علیه السلام) نازل شده است و شایسته است به لحاظ رعایت سیاق در همین راستا تفسیر شود. بنابراین، مفهوم طهارت و مصداق اهل بیت، هر دو ناظر به زنان پیامبر و دفاع از موقعیت آنان است که هرگز مرتکب رجس- یعنى شرک و گناهان کبیره، چون زنا- نمى شود.(۱۴)
مفسران شیعه پاسخ هاى متنوعى نسبت به دلیل وحدت سیاق داده اند: «نخست آن که خطاب آیه به زنان نیست و بنابراین، با ضمیر مونث نیامده، بلکه به جمعى است که حداقل بیشتر آنان مرد است. بدین سان، خود آیه بر خلاف نظریه سیاق، هیچ نشانه لفظى بر دلالت بر زنان پیامبر ندارد، بلکه به خلاف آن صراحت دارد.
دوم بسیارى از مفسران عقیده دارند که آیه تطهیر هرگز همراه آیات مربوط به زنان پیامبر(علیه السلام) نازل نشده، بلکه آیه اى است که مستقل نازل شده و در تنظیم بعدى قرآن، در موضع کنونى خود در بین آیات مربوط به زنان پیامبر(صلی الله علیه و آله) گنجانده شده است.
۳. آیه اطاعت اولى الامر:
«یا اَیُّها الّذین آمنو اَطیعو اللهَ و اطیعوُا الرَّسولَ و اولیِ الامرِ مِنکم فَاِن تَنازعتُم فى شیءٍ فرُدُّوه اِلیَ اللهِ و الرَّسولِ اِن کُنتم تُؤمنونَ بِاللهِ والیومِ الآخِرِ ذلکَ خیر و اَحسنُ تأویلاً «(نساء: ۵۹)
اى اهل ایمان، از خدا و رسول او اولى الامر از خودتان اطاعت کنید و هرگاه در امرى منازعه کردید، به خدا و رسول او ارجاع دهید، اگر به خدا و روز قیامت ایمان دارید. این کار بهترین و زیباترین تأویل است.
اتفاقاً مفهوم و مصداق «اولى الامر» یکى از سرنوشت سازترین و مهمترین موارد منازعه است و مطابق بخش دیگر آیه، هرگروه از مفسران شیعه و سنّى کوشش مى کنند در توضیح دیدگاه خود، به خداوند و پیامبر(علیه السلام) رجوع کرده، به آن دو مرجع استناد کنند. امام محمد شافی، بنیادگذار سیاسى روش شناسى فکر سیاسى سنی، در تفسیر آیه و مشروعیت خلافت خلفاى راشدین راه دیگرى پیموده است. اندیشه شیعه نیز به دو طریق متفاوت و مرتبط، به این آیه و مشروعیت امامت امامان شیعه استناد نموده است: یکى استدلال عقلى است که در واقع از نتایج التزام به قاعده لطف است؛ و دیگر دلایل نقلى شیعه.
بر اساس عقل شیعی«امر به اطاعت» در آیه از خدا و رسول و اولى الامر، دلیل بر عصمت هر سه منبع اقتدار است. اهل سنت- البته بعضاً- به عصمت امت، تصویب مجتهدان و صحابه نظر دارند. اما شیعه با تکیه بر خطاپذیرى ذاتى انسان ها، عصمت را منحصر در ائمه و چهارده معصوم مى داند.
۴. آیه مودّت فى القربی: «قُل لااَسئلکُم علیه اَجراً اِلّا المودَّهَ فِى القُربی» (شوری:۲۳) [اى پیامبر، به مومنان بگو: در قبال رسالت خود، اجر و پاداشى جز مودّت خویشاوندان نمى خواهم.
نویسنده دلائل الصدق امر به مودّت و محبت خویشاوندان پیامبر(صلی الله علیه و آله) را دلیل بر عصمت و وجوب اطاعت اهل البیت(علیه السلام) مى داند .به نظر مظفر، «وجوب مودّت در آیه، که به صورت مطلق ذکر شده، مستلزم وجوب اطاعت مطلق است؛ زیرا هر گونه عصیان و نافرمانى با مودّت و محبت مطلق منافات دارد و وجوب اطاعت مطلق نیز مستلزم عصمتى است که شرط اساسى امامت است».(۱۵) درست به همین لحاظ است که تفکر سیاسى شیعه آیه مودّت خویشاوندان پیامبر(صلی الله علیه و آله) را از جمله ادلّه قرآنى امامات شیعه قرار مى دهد.
منطق شیعه وجوب مودّت و اطاعت از اهل بیت(علیه السلام) را هرگز منحصر به معاصران یا بازماندگان بلافصل پیامبر(صلی الله علیه و آله) نمى داند، بلکه چنین مى اندیشد که خطاب آیه به گونه اى است که همه مسلمانان در همه زمان را شامل مى شود.
در روایات دیگر نیز ظلم و اذیّت اهل بیت علیه یک از موجبات محروم شدن از بهشت تلقى شده است.
ب.ادله امامت شیعه در سنت پیامبر(صلی الله علیه و آله):
منظومه فکر شیعه، در حمایت از نظام سیاسى مطلوب شیعیان، علاوه بر عقل و قرآن، به احادیثى از پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) نیز استناد کرده است. بیشتر این احادیث بر محور شخصیّت امام علی(علیه السلام) و مقام او در چشم انداز پیامبر(صلی الله علیه و آله) و تاریخ صدر اسلام استوار است. اندیشمندان شیعه، همواره اهتمام دارند که دیدگاهى مذهبی- سیاسى خود را با تکیه بر دلایل روشن، قوى و متواتر در منابع حدیثى اهل سنّت توضیح دهند. بدین لحاظ، عموماً به حدیث هایى استناد کرده اند که از طریق مراجع سنّى نقل شده، نظریت امامت شیعه را تأیید مى کنند. مهمترین این حدیث ها عبارتند از: حدیث دار یا انذار، حدیث منزلت، حدیث ثقلین و حدیث غدیر. در زیر به این احادیث چهارگانه، به مثابه بخشى از منابع نظام سیاسى در اندیشه شیعه اشاره مى کنیم.(۱۶)
۱. حدیث دار/ انذار:
در نخستین مراحل بعثت پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) هنگامى که آیه» و اَنذِر عشیرتَکَ الاقربینَ «(شعرا: ۲۱۴) نازل شد، رسول خدا مأموریت یافت که خویشان خود را جمع کند و رسالت خویش را با آنان درمیان گذارد. پیامبر(صلی الله علیه و آله) قوم خود را به خانه عموى خود ابوطالب دعوت کرد. حدود چهل تن از مردان قریش جمع شده بودند که عموهاى پیامبر، ابوطالب، حمزه، عباس، ابولهب و دیگران نیز در میان جمع حاضر بودند. پیامبر در پایان سخنان خود افزود:» هان اى فرزندان عبدالمطلب! من به خدا، جوانى از عرب سراغ ندارم ارزشمندتر از آنچه من براى شما آورده باشد. من براى شما خیر دنیا و آخرت به ارمغان آوردم و خداوند مرا امر فرموده تا شما را بدان فرا خوانم. پس کدام یک از شما مرا در این امر یارى خواهید کرد، تا برادر و وصى و خلیفه من در میان شما باشد؟
همه قوم ساکت شدند و از پاسخ دادن به سؤال پیامبر(صلی الله علیه و آله) امتناع کردند، بجز علی(علیه السلام)- جوان ترین فرد در جمع حاضر- که برخاست و گفت:
«من، یا رسول الله تو را در این امر یارى خواهم کرد» . پیامبر(صلی الله علیه و آله) دست بر دوش او گذاشت و فرمود: «این علی(علیه السلام) برادر و وصى و خلیفه من در میان شماست. بشنوید از او را اطاعت کنید» . در این هنگام، قوم پیامبر به خنده و تمسخر برخاستند و در حالى که پراکنده مى شدند، رو به ابوطالب مى گفتند «محمد» تو را دستور داده تا از پسرت اطاعت کنی! «(۱۷)
اندیشه شیعه با استناد به حدیث فوق، بر آن است که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از ابتداى بعثت خود، علی(صلی الله علیه و آله) را در برادر، وزیر و خلیفه خود تعیین نموده است و در دوران حیات پیامبر نیز هیچ سخن و نشانه اى دلیل بر نقض و نفى این وصییت وجود ندارد. بنابراین، حتى اگر گفته شود که پیامبر در آخر عمر خود، وصیتى درباره جانشین خود نداشته است، سخن پیامبر در نخستین مرحله بعثت به اعتبار خود باقى است و امامت علی(علیه السلام) را اثبات مى کند.
۲. حدیث منزلت:
اکثر حدیث شناسان در دلالت حدیث» منزلت «بر جانشینى علی(علیه السلام) اتفاق نظر دارند. این خحدیث یکى از مهم ترین منابع حدیثى شیعه براى مشروعیت نظام سیاسى امامت تلقّى شده است. ابن عباس روایت کرده است که رسول خدا به منظور شرکت در عزوه تبوک از مدینه خارج شد و مردم نیز همراه او بودند. علی(علیه السلام) هم آماده مى شد و براى آمدن همراه پیامبر(صلی الله علیه و آله) پاسخ منفى داد، و علی(علیه السلام) به گریه افتاد. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در پاسخ گفت: آیا راضى نیستى که تو به من به منزله هارون براى موسى باشی، جز این که بعد از من پیامبرى نیست؟.. سزاوار نیست که من بروم، مگر این که تو خلیفه و جانشین من در شهر باشی. تو بعد از من ولیّ هر زن و مرد مؤمن هستی.(۱۸)به نظر شیعه، آشکارترین مقام و منزلت هارون نسبت به موسی، همان مقام وزارت و پشتیبانى هارون براى موسى است و اشتراک هارون با موسى در اجراى امر رسالت و جانشینى حضرت موسی(علیه السلام). بدین سان، علی(علیه السلام) بر سبیل خلافت و نه به عنوان پیامبر، جانشین حضرت رسول(صلی الله علیه و آله) است و اطاعتش بر جمیع امت اسلامى واجب مى باشد.(۱۹)
۳. حدیث ثقلین:
مشهور است که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بارها، به ویژه در اواخر عمر خود، فرمود:» اِنّى تارک فیکُم الثقلینِ: کتابَ اللهِ و عترتى اهل بیتی، ما اِن تمسَّکتُم بِهما لَن تَضلّوا ابداً و اِنّهما لَن یَفترقا حتّى یردا علیَّ الحَوضَ «. [من در میان شما دو میراث بزرگ و گران بها مى گذارم: یکى کتاب خدا و دیگرى عترت و اهل بیت من. شما تا به این دو تمسّک جویید، هرگز گم راه نخواهید شد؛ و آن دو هیچ گاه از یکدیگر جدا نمى شوند تا این که در قیامت به من برسند.](۲۰)
حدیث ثقلین علاوه بر منابع شیعه به دو روایت در منابع اهل سنت نیز ذکر شده است:
۱.« اِنّى تارک فیکُمُ الثِقلینِ: کتابَ اللهِ و عترتى اهل بیتی»؛
۲.« اِنّى تارک فیکُمُ الثقلینِ: کتابِ اللهِ و سنّتی.»
بدین سان، برخى از نویسندگان اهل سنّت با تقویت روایت دوم، سعى در تردید در روایت دوم، سعى در ترید در روایت اول و دلالت آن بر رهبرى اهل بیت کرده اند. شیخ محمد ابوزهره در دفاع از دیدگاه سنّی، تأکید مى کند: آن دسته از کتاب هاى اهل سنت که روایت را با لفظ«سنتی» نقل مى کنند، قوى تر و موثق تر از کتاب هایى هستند که روایت را با لفظ «عترتى اهل بیتی» نقل کرده اند. (۲۱)
سیدمحمدتقى حکیم در پاسخ مى نویسد:
«حدیث تمسک به ثقلین، که با لفظ «عترتى اهل بیتی» آمده است، در جمیع طبقات راویان خود متواتر است و کتاب هایى که آن را روایت کرده اند بیش از حد شمارش هستند. راویان زیادى دارد و سند و طریق آن به صحابه متعدد است. در مجموعه راویان آن، کسانى هستند که روایتشان به اعلا درجه صحت دارد، در حالى که حدیث دوم [که با لفظ «سنتی» ] نقل شده اعتبارش حداکثر در حد خبر واحد است…. حدیثى مرفوع [بدون ذکر سند راویان] است و منابع نقل کننده آن از عدد انگشتان یک دست فراتر نمى رود.(۲۲) حدیث، نتایج مهمى استنباط مى کند که در زیر، به برخى از این نتایج اشاره مى کنیم.
۱. اهمیت عترت و اهل بیت که پیامبر(صلی الله علیه و آله) به تمسک به آنان توصیه نموده، چونان قرینه قرآن تا روز قیامت است. نفى قطعى جدایى آن دو در حدیث پیامبر، دلیل بر درستى عقیده شیعه بر امامت امامانت دوازده گانه و غیبت امام دوازدهم است.
۲. تجویز جدایى قرآن و اهل بیت، تجویز کذب به پیامبر اسلام است که در نصوص متعدد، به عصمت او تاکید و تصریح شده است.
۳. وجوب اطاعت و تبعیت از سیره و سنن ائمه در زمان حیات و بعد از رحلت آنان: چنان که حدیث پیامبر(صلی الله علیه و آله) تمسک به آنان را موجب دورى ابد و دایم از ضلالت معرفى مى کند.
۴. تمایز اهل بیت از دیگران به لحاظ علم به احکام دین و شریعت و اقتران و آگاهى به کتاب خداوند
۵. دلالت حدیث ثقلین به عصمت اهل بیت و امامان شیعه(علیه السلام)
۶. حدیث غدیر:
حدیث غدیر از مهم ترین منابع نظام سیاسى شیعه است و به دلیل اهمیتى که دارد، همواره مورد مناقشه علم ینزد پیروان مذاهب اسلامى بوده است. حادثه غدیر از لحاظ تاریخی، در سال یازده هجرى و در آخرین حج پیامبر(صلی الله علیه و آله) _ حجه الوداع _ واقع شده است. حضرت رسول(صلی الله علیه و آله) در حالى که حجه الوداع را انجام داده، به مدینه بازمى گشت که بیش از نود هزار مسلمان حج گزار همراه او بودند. نزدیک به مکانى به نام غدیر خم که محل جدایى کاروان هاى حجاج به سمت مدینه و شام و عراق و مصر بود، آیه اى که اکنون به آیه بلاغ / تبلیغ (مائده:۶۷) مشهور است، بر پیامبر(صلی الله علیه و آله) نازل شد: یا ایهاالرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله یعصمک من الناس. (هان اى رسول، آنچه از جانب پروردگارت به تو نازل شده است ابلاغ کن، ورنه رسالت او (به کمال) ابلاغ نکرده اى و خداوند تو را (از آزار) مردم نگه مى دارد.
گفته مى شود: آیه فوق در ۱۸ ذى الحجه سال یازده هجرت نازل شد و در اجراى مفاد آیه، پیامبر(علیه السلام) دستور داد کاروان بزرگ حجاج در غدیر خم توقف کردند. پیامبر(صلی الله علیه و آله) خطاب به مردم خطبه بلندى خواند. و در پایان فرمود: معاشر المسلمین، الست اولى بکم من انفسکم؟ قالو: بلی. قال: من کنت مولاه فعلى مولاه، الهم وال من و الاه و عادت من عاداه. (اى جماعت مسلمانان، آیا به شما اولى و سزوارتر از خود شما نیستم؟ (مسلمانان حاضر) گفتند: آری. سپس پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: هر کس را که من ولى و مولاى او هستم، على نیز مولاى اوست. خدایا، هر کس که على را مولاى خود قرار مى دهد، ولایت و نصرت خود را از او دریغ مدار، و دشمن او را دشمن باش.
حدیث غدیر مستلزم دو نکته اساسى در تاریخ تفکر سیاسى اسلام است: نخست اثبات جانشینى علی(علیه السلام) بعد از وفات رسول خدا و دوم، انتقاد شدید و اعلام موضع صریح پیامبر(صلی الله علیه و آله) در برابر کسانى که با دشمنى خود، موجب عزلت علی(علیه السلام) بعد از وفات پیامبر(علیه السلام) شدند و براساس استدلال شیعه، حقوق مسلمانان در رابطه با ولایت علی(علیه السلام) را عصب نمودند. به هر حال، علامه حلى در اشاره به مناقشات موجود درباره حدیث غدیر، توضیح مى دهد که اغلب مسلمانان حدیث غدیر را به نقل متواتر نقل کرده اند، لیکن در دلالت حدیث بر امامت علی(علیه السلام) و به طور کلی، در معناى اصطلاح مولی، ولى و ولایت اختلاف و مناقشه نموده اند.
اهل سنت براى حفظ موضع سیاسى و دفاع از منظومه فکر سنی، همواره از التزام به نص صریح حدیث امتناع نموده و کوشش کرده است حدیث غدیر را تاویل نماید. ابن حجر هیثمى تایید مى کند که حدیث غدیر بدون تردید صحیح است و حدیث شناسان مشهور سنى چون ترمذی، نسایی، احمد بن حنبل بر درستى آن گواهى داده اند. حتى احمد بن حنبل نقل مى کند که سى نفر از صحابه، که حدیث را از پیامبر شنیده بودند، در ایام خلافت علی(علیه السلام) به آن گواهى دادند. هیثمى به رغم دیدگاه تاییدآمیز نسبت به سند حدیث غدیر، با تحفظ بر اعتقاد رایج سنى بر مشروعیت خلافت ابى بکر، به لزوم تاویل در معناى حدیث اصرار مى کند. به نظر هیثمى با توجه به اجماع مسلمانان(!) بر ولایت ابى بکر، باید به تاویل ولایت ملحوظ و حدیث به حوزه ولایت هاى غیرعام و غیرسیاسى اقدام نمود و بدین سان، نباید بر ادعاهاى شیعه اعتبار قائل شد.
شیوه استدلال و اضطراب در تحلیل هاى فوق، آشکارا قوت و جایگاه حدیث غدیر در منظومه فکر سیاسى شیعه را نشان مى دهد.
اندیشمندان شیعه در حدیث غدیر، مراحل سه گانه آى را مى بینند که همدیگر را تکمیل کرده، زنجیره فکر سیاسى شیعه را شکل مى دهند:
الف. نخستین مرحله در حدیث غدیر، دعوت مردم به ولایت علی(علیه السلام) و توسط پیامبر(صلی الله علیه و آله) است که مطابق آیه ۶۷ سوره مائده، از جانب خداوند بدان کار مامور شده است. به نظر شیعه، دو نکته در این مرحله و در آیه تبلیغ نهفته است: یکى وجود مخالفت هایى نسبت به ولایت علی(علیه السلام) و دیگرى نگرانى دوجانبه پیامبر از جهت لزوم ابلاغ ولایت على و از جهت اختلافات احتمالى متعاقب اعلان صریح که ممکن بود کیان جامعه اسلامى و دین جدید را تهدید نماید. درست به این لحاظ است که خداوند وعده مى دهد: نگران مباش، والله یعصمک من الناس.
ب. مرحله دوم در حدیث غدیر، طرح اندیشه اکمال دین با ابلاغ ولایت علی(علیه السلام) و اتمام نعمت براى مسلمانان و اعلام رضایت خداوند از اسلام چونان دین خاتم است. بعد از حادثه غدیر خم و سخنان پیامبر(صلی الله علیه و آله) درخصوص امامت علی(علیه السلام) و آینده جامعه و دولت اسلامی، این آیه نازل شد که الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتى و رضیت لکم الاسلام دینا (مائده ۳) گفته مى شود: حضرت رسول گفت: الله اکبر بر اکمال دین و اتمام نعمت و رضایت خدایم بر رسالت من و به ولایت على بن ابى طالب!
ج. مرحله سوم، رابطه و پیوند رد ولایت علی(علیه السلام) یا انکار آن با خشم و غضب خداوند است. آیات متعاقب آیه اکمال دین به این رابطه دلالت مى کند. خداوند مى فرماید: سال سائل بعذاب واقع للکافرین لیس له دافع من الله ذى المعارج (المعارج ۱-۳).
به هر حال، آنچه گذشت منابع اصلى نظام امامت شیعه را نشان مى دهد. تفکر سیاسى شیعه با استناد به دلایل عقلى و نقلى پیش گفته، رهیافت ویژه اى براى تاسیس نظام سیاسى و مسئله رهبرى ارائه کرده است که ظاهرا منحصر به مذهب شیعه دوازده امامى است. این نوع از رهبرى و نظام سیاسى هر چند کمتر در تاریخ تحقق یافته، اکنون نیز به لحاظ غیبت کبرا صبغه آرمانى دارد، آثار گسترده اى در تاریخ سیاسى اسلام بر جاى گذاشته است.
پی نوشت ها:
۱.محمدحسین آل کاشف الغطاء، اصل الشیعه و اصولها، بیروت، موسسه الاعلمى للمطبوعات، ۱۹۹۳/،۱۴۱۳ ص ۶۸.
۲.شیخ محمدمهدى شمس الدین، نظام الحکم و الاداره فى الاسلام، قم، دارالثقافه للطباعه والنشر، ۱۴۱۲/،۱۹۹۲ ص ۱۰۳-،۱۰۴ الفخر الرازی، الاربعین من اصول الدین، ص ۴۲۶-۴۲۷.
۳. مهدى حائرى یزدی، حکمت و حکومت، بى جا، شادی، ۱۹۹۵ص ۴۴۴.
۴.ابن میثم بحرانی، همان، ص ۱۷۵/ خواجه نصیر طوسی، همان، ص ۱۹.
۵.علامه حلی، همان، ص ۴۹۵.
۶.اسعد قاسم، أزمه الخلافه و الامامه و آثارها المعاصره، ص ۵۵.
۷. دلالت آیات چهارگانه فوق، بیشتر از متن زیر اقتباس شده است: حسن عباس حسن، الصیاغه المنطقیه للفکر السیاسی. الاسلامی، بیروت، الدار العالمیه للطباعه و النشر، ۱۹۹۲/۱۴۱۲ق، ص ۲۶۴-۲۸۱.
۸. همان، به نقل از: عبدالله شبر، حق الیقین فى معرفه اصول الدین، صیدا، مطبعه العرفان، ۱۳۵۲ ق، ج ،۱ ص ۱۴۴/معزالدین محمد مهدى الحسینى القزوینی، قلائدالفرائد فى اصول العقائد، بغداد، مطبعه الارشاد، ،۱۹۷۲ ص ۹۴.
۹. حسن عباس حسن، همان، ص ،۲۶۷ به نقل از: محمدحسن المظفر، دلائل الصدق، ج ،۲ ص ۱۱۹.
۱۰. داوود فیرحی، قدرت؛ دانش و مشروعیت در اسلام، تهران، نشر نی، ،۱۳۷۸ فصل ششم، ص ۲۲۹-۲۶۵.
۱۱. محمدحسن المظفر، همان، ج ،۲ ص ۱۱۲۵.
۱۲. در توضیح این احادیث چهارگانه، بیشتر از نوشته پراهمیت زیر استفاده شده است:/حسن عباس حسن، الصیاغه المنطقیه للفکر السیاسى الاسلامی، ص ۲۸۱-۲۹۴.
۱۳. عبدالحسین شرف الدین، المراجعات، نجفف دارالنعمان، ،۱۹۶۳ به نقل از حسن عباس حسن، همان، ص ۲۸۵-۲۸۶.
۱۴. براى تحلیل سند و دلالت حدیث ثقلین، نک: محمد قوام الدین القمی، حدیث الثقلین، القاهره، دارالتقریب بین المذاهب الاسلامیه ۱۹۵۵.
۱۵. اسعدالقاسم، ص ۶-،۶۱ به نقل از: صحیح ترمذی، ج ،۶ ص ۲۹۸ سنن ابن ماجه، ج ،۱ ص ،۴۳ مسند احمد، ج ،۴ ص ۲۸۱ و دیگر منابع اهل سنت.
۱۶. محمد تقى الحکیم، الاصول العامه للفقه المقارن، بیروت، دارالاندلس، ،۱۹۶۳ ص ۵۰۰.
۱۷. شهاب الدین احمدبن حجرالیثمی، الصواعق المحرقه، قاهره، مطبعه الشرقیه، ،۱۳۰۸ ص ۵.
۱۸. على نقى الحیدری، الوصی، بغداد، مطبعه المعارف، ،۱۹۵۵ ص ۱۰۳.
۱۹. علامه حلی، کشف المراد فى شرح تجرید الاعتقاد، به اهتمام حسن حسن زاده آملی، قم، موسسه انتشارات اسلامی، ۱۴۱۷ ق، ص ۴۹۲.
۲۰. امام علی(علیه السلام)، نهج البلاغه، به اهتمام صبحى الصالح، قم، هجرت، ۱۳۹۵ق، ص ۴۹۲-۴۹۴/ ابن میثم البحرانی، قواعد المرام فى علم الکلام، ص ۱۷۷-۱۷۸.
۲۱. علامه حلی، همان، ص ۴۹۴.
۲۲. محمدرضا مظفر، عقائد الامامیه، تحقیق محمدجواد الطریحی، قم، موسسه الامام علی(علیه السلام)،۱۳۷۵، ص ۳۱۴.
منابع امامت شیعه حجت الاسلام داود فیرحى