- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 14 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
۱- ترکیب انسان از روح و بدن
کسانى که به معارف اسلامى تا اندازه اى آشنایى دارند مى دانند که در خلال بیانات کتاب و سنت، سخن روح و جسم یا نفس و بدن بسیار به میان مى آید و یا اینکه تصور جسم و بدن که به کمک حس درک مى شود تا اندازه اى آسان است و تصور روح و نفس، خالى از ابهام و پیچیدگى نیست. اهل بحث از متکلمین و فلاسفه شیعه و سنى در حقیقت «روح»، نظریات مختلفى دارند ولى تا اندازه اى مسلم است که روح و بدن در نظر اسلام دو واقعیت مخالف همدیگر مى باشند. بدن به واسطه مرگ، خواص حیات را از دست مى دهد و تدریجا متلاشى مى شود ولى روح نه اینگونه است بلکه حیات بالاصاله از آن روح است و تا روح به بدن متعلق است، بدن نیز از وى کسب حیات مى کند و هنگامى که روح از بدن مفارقت نمود و علقه خود را برید (مرگ) بدن از کار مى افتد و«روح»همچنان به حیات خود ادامه مى دهد. آنچه با تدبر در آیات قرآن کریم و بیانات ائمه اهل بیت علیهم السلام به دست مى آید این است که روح انسانى پدیده اى است غیر عادى که با پدیده بدن، یک نوع همبستگى و یگانگى دارد. خداى متعال در کتاب خود مى فرماید:«لقد خلقنا الانسان من سلاله من طین ثم جعلناه نطفه فى قرار مکین ثم خلقنا النطفه علقه و خلقنا العلقه مضغه فخلقنا المضغه عظاما فکسونا العظام لحما ثم انشاناه خلقا آخر (سوره مؤمنون، آیه ۱۲ – ۱۴٫ ) یعنى: تحقیقا ما انسان را از خلاصه اى که از گل گرفته شده بود آفریدیم، سپس او را نطفه اى قرار دادیم در جایگاه آرامى، سپس نطفه را خونى بسته کردیم پس خون بسته را گوشتى جویده شده کردیم، سپس گوشت جویده شده را استخوانهایى کردیم، پس استخوانها را گوشت پوشانیدیم پس از آن او را آفریده دیگرى بى سابقه قرار دادیم».
از سیاق آیات روشن است که صدر آیات، آفرینش تدریجى مادى را وصف مى کند و در ذیل که به پیدایش روح یا شعور و اراده اشاره مى کند آفرینش دیگرى را بیان مى کند که با نوع آفرینش قبلى مغایر است.
و در جاى دیگر در پاسخ استبعاد منکرین معاد به این مضمون که انسان پس از مرگ و متلاشى شدن بدن و گم شدن او در میان اجزاى زمین چگونه آفرینش تازه اى پیدا کرده انسان نخستین مى شود، مى فرماید:«بگو فرشته مرگ، شما را از ابدانتان مى گیرد پس از آن به سوى خداى خودتان بر مى گردید، یعنى آنچه پس از مرگ متلاشى گشته و در میان اجزاى زمین گم مى شود، بدنهاى شماست ولى خودتان (ارواح) به دست فرشته مرگ از بدنهایتان گرفته شده اید و پیش ما محفوظید» ( سوره سجده، آیه ۱۱)
گذشته از اینگونه آیات، قرآن کریم با بیانى جامع، مطلق روح را غیر مادى معرفى مى کند، چنانکه مى فرماید:«از تو حقیقت روح را مى پرسند بگو روح از سنخ امر خداى من است» (سوره اسرى، آیه ۸۵) و در جاى دیگر در معرفى امر خود مى گوید:«امر خدا وقتى که چیزى را خواست این است و بس که بفرماید بشو، آن چیز بى توقف مى شود و ملکوت هر شى ء همین است» (سوره یس، آیه ۸۳) و مقتضاى این آیات آن است که فرمان خدا در آفرینش اشیاء، تدریجى نیست و در تحت تسخیر زمان و مکان نمى باشد، پس روح که حقیقتى جز فرمان خداوند ندارد مادى نیست. و در وجود خود خاصیت مادیت را که تدریج و زمان و مکان است ندارد.
۲- حقیقت «روح»
کنجکاوى عقلى نیز نظریه قرآن کریم را درباره روح، تایید مى کند. هر یک از ما افراد انسان از خود حقیقتى را درک مى نماید که از آن به «من»تعبیر مى کند و این درک، پیوسته در انسان موجود است، حتى گاهى سر و دست و پا و سایر اعضا حتى همه بدن خود را فراموش مى کند ولى تا خود هست، خود«من»از درک او بیرون نمى رود این (مشهود) چنانکه مشهود است قابل انقسام و تجزى نیست و با اینکه بدن انسان پیوسته در تغییر و تبدیل است و امکنه مختلف براى خود اتخاذ مى کند و زمانهاى گوناگون بر وى مى گذرد، حقیقت نامبرده «من»ثابت است و در واقعیت خود تغییر و تبدیل نمى پذیرد و روشن است که اگر مادى بود خواص مادیت را که انقسام و تغییر زمان و مکان مى باشد مى پذیرفت.
آرى بدن همه این خواص را مى پذیرد و بواسطه ارتباط و تعلق روحى این خواص به روح نیز نسبت داده مى شود ولى با کمترین توجهى براى انسان آفتابى مى شود که این دم و آن دم و از اینجا و آنجا و این شکل و آن شکل و این سوى و آن سوى، همه از خواص بدن مى باشد و روح از این خواص منزه است و هر یک از این پیرایه ها از راه بدن به وى مى رسد.
نظیر این بیان در خاصه درک و شعور«علم»که از خواص «روح»است جارى مى باشد و بدیهى است که اگر علم خاصه مادى بود به تبع ماده انقسام و تجزى و زمان و مکان را مى پذیرفت. البته این بحث عقلى دامنه دراز و پرسشها و پاسخهاى بسیارى به دنبال خود دارد و براى استقصاى بحث باید به کتب فلسفى اسلامى مراجعه نمود.
۳- مرگ از نظر اسلام
در عین اینکه نظر سطحى، مرگ انسان را نابودى وى فرض مى کند و زندگى انسان را تنها همین زندگى چند روزه که در میان زایش و در گذشت، محدود مى باشد، مى پندارد، اسلام مرگ را انتقال انسان از یک مرحله زندگى به مرحله دیگرى تفسیر مى نماید. به نظر اسلام، انسان زندگانى جاویدانى دارد که پایانى براى آن نیست و مرگ که جدایى روح از بدن مى باشد، وى را وارد مرحله دیگرى از حیات مى کند که کامروایى و ناکامى در آن بر پایه نیکوکارى و بد کارى در مرحله زندگى پیش از مرگ استوار مى باشد. پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم مى فرماید:«گمان مبرید که با مردن نابود مى شوید بلکه از خانه اى به خانه دیگرى منتقل مى شوید» (بحار، ج ۳، ص ۱۶۱ از اعتقادات صدوق.)
۴- برزخ
طبق آنچه از کتاب و سنت استفاده مى شود انسان در فاصله میان مرگ و رستاخیز عمومى، یک زندگانى محدود و موقتى دارد که برزخ و واسطه میان حیات دنیا و حیات آخرت است (۶).
انسان پس از مرگ از جهت اعتقاداتى که داشته و اعمال نیک و بدى که در این دنیا انجام داده مورد باز پرسى خصوصى قرار مى گیرد و پس از محاسبه اجمالى، طبق نتیجه اى که گرفته شد به یک زندگى شیرین و گوارا یا تلخ و ناگوار محکوم گردیده با همان زندگى در انتظار روز رستاخیز عمومى به سر مى برد. (بحار، ج ۲، باب البرزخ. )
حال انسان در زندگى برزخى بسیار شبیه است به حال کسى که براى رسیدگى اعمالى که از وى سر زده به یک سازمان قضایى احضارشود و مورد بازجویى و باز پرسى قرار گرفته به تنظیم و تکمیل پرونده اش بپردازند، آنگاه در انتظار محاکمه در ازداشت بسر برد. روح انسان در برزخ، به صورتى که در دنیا زندگى مى کرد، بسر مى برد اگر از نیکان است از سعادت و نعمت و جوار پاکان و مقربان درگاه خدا بر خوردار مى شود و اگر از بدان است در نقمت و عذاب و مصاحبت شیاطین و پیشوایان ضلال مى گذراند. خداى متعال در وصف حال گروهى از اهل سعادت مى فرماید:
«و لا تحسبن الذین قتلوا فى سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون فرحین بما آتیهم الله من فضله و یستبشرون بالذین لم یلحقوا بهم من خلفهم ان لا خوف علیهم و لا یحزنون یستبشرون بنعمه من الله و فضل و ان الله لا یضیع اجر المؤمنین (سوره آل عمران، آیه ۱۶۹) یعنى:«البته گمان مبر (اى پیغمبر) کسانى که در راه خدا کشته شده اند، مرده اند بلکه زنده اند و پیش خداى خودشان (در مقام قرب) روزى داده مى شوند از آنچه خدا از فضل خود به ایشان داده شاد هستند و به کسانى از مؤمنین که به دنبالشان مى باشند و هنوز به ایشان نرسیده اند مژده مى دهند که هیچگونه ترس و اندوهى بر ایشان نیست. مژده مى دهند با نعمت و فضل (وصف نشدنى) خدا و اینکه خدا مزد و پاداش مؤمنان را ضایع و تباه نمى کند».
و در وصف حال گروهى دیگر که در زندگى دنیا از مال و ثروت خود استفاده مشروع نمى کنند، مى فرماید: حتى اذا جاء احدهم الموت قال رب ارجعون لعلى اعمل صالحا فیما ترکت کلا انها کلمه هو قائلها و من ورائهم برزخ الى یوم یبعثون(سوره مؤمنون، آیه ۹۹ و ۱۰۰). یعنى:«تا آن دم که به یکى از آنان مرگ مى رسد مى گوید خدایا!مرا (به دنیا) برگردانید شاید در ترکه خود کار نیکى انجام دهم، نه هرگز این سخنى است که او مى گوید (به سخنش گوش داده نمى شود) و در پیش شان برزخى است که تا روز رستاخیز ادامه دارد».
۵- قیامت و رستاخیز
در میان کتب آسمانى، قرآن کریم تنها کتابى است که از روز«رستاخیز»به تفصیل سخن رانده و در عین اینکه تورات نامى از این روز به میان نیاورده و انجیل جز اشاره مختصرى ننموده در قرآن کریم در صدها مورد با نامهاى گوناگون، روز رستاخیز را یاد کرده و سرنوشتى را که جهان و جهانیان در این روز دارند، گاهى به اجمال و گاهى به تفصیل بیان نموده است. و بارها تذکر داده که ایمان به روز جزا (روز رستاخیز) هم تراز ایمان به خدا و یکى از اصول سه گانه اسلام است که فاقد آن (منکر معاد) از آیین اسلام خارج و سرنوشتى جز هلاکت ابدى ندارد.
و حقیقت امر نیز همین است، زیرا اگر از جانب خدا حسابى در کار و جزاء و پاداشى در پیش نباشد، دعوت دینى که مجموعه اى از فرمانها خدا و اوامر و نواهى اوست، کمترین اثرى در بر نخواهد داشت و وجود و عدم دستگاه نبوت و تبلیغ در اثر، مساوى خواهدبود بلکه عدم آن بر وجودش رجحان خواهد داشت، زیرا پذیرفتن دین و پیروى از مقررات شرع و آیین، خالى از کلفت و سلب آزادى نیست و در صورتى که متابعت آن اثرى در بر نداشته باشد هرگز مردم زیر بار آن نخواهند رفت و از آزادى طبیعى دست بر نخواهند داشت. و از اینجا روشن مى شود که اهمیت تذکر و یاد آورى روز رستاخیز، معادل با اهمیت اصل دعوت دینى است.
و هم از اینجا روشن مى شود که ایمان به روز جزاء مهمترین عاملى است که انسان را به ملازمت تقوا و اجتناب اخلاق ناپسندیده و گناهان بزرگ وادار مى کند چنانکه فراموش ساختن یا ایمان نداشتن به آن، ریشه اصلى هر بزه و گناهى است. خداى متعال در کتاب خود مى فرماید: ان الذین یضلون عن سبیل الله لهم عذاب شدید بما نسوا یوم الحساب (سوره ص، آیه ۲۶٫ ) یعنى:«کسانى که از راه خدا بیرون رفته و گمراه مى شوند، براى ایشان عذابى ست سخت در مقابل اینکه روز حساب را فراموش کردند».
چنانکه پیداست در آیه کریمه، فراموشى روز حساب منشا هر گمراهى گرفته شده است. تامل در آفرینش انسان و جهان و همچنین در غرض و هدف شرایع آسمانى در پیش بودن چنین روزى (روز رستاخیز) را روشن مى سازد.
ما وقتى در کارهایى که در آفرینش تحقق مى پذیرد، دقیق مى شویم مى بینیم که هیچ کارى (که به طور ضرورت به نوعى ازحرکت نیز مشتمل است) بدون غایت و هدف ثابت انجام نمى یابد و هرگز خود کار به طور اصالت و استقلال مقصود و مطلوب نیست بلکه پیوسته مقدمه هدف و غایتى است و بپاس آن مطلوب مى باشد حتى در کارهایى که به نظر سطحى بى غرض شمرده مى شوند مانند افعال طبیعى و بازیهاى بچگانه و نظایر آنها اگر به دقت نگاه کنیم غایتها و غرضهایى مناسب نوع کار مى یابیم چنانکه در کارهاى طبیعى که عموما از قبیل حرکت مى باشد غایتى که حرکت به سوى آن است غایت و غرض آن است و در بازیهاى بچگانه مناسب نوع بازى غایتى است خیالى و وهمى که مطلوب از بازى همانا رسیدن بدان است.
البته آفرینش انسان و جهان، کار خداست و خدا منزه است از اینکه کار بیهوده و بى هدف انجام دهد و دائما بیافریند و روزى دهد و بمیراند و باز بیافریند و روزى دهد و بمیراند و همچنین درست کند و به هم زند بى اینکه از این آفرینش غایت ثابتى را بخواهد و غرض پا برجایى را تعقیب کند.
پس ناچار براى آفرینش جهان و انسان، هدف و غرض ثابتى در کار است و البته سود و فائده آن به خداى بى نیاز نخواهد برگشت و هر چه باشد به سوى آفریده ها عاید خواهد شد، پس باید گفت که جهان و انسان به سوى یک آفرینش ثابت و وجود کاملترى متوجهند که فنا و زوال نپذیرد.
و نیز وقتى که از نظر تربیت دینى در حال مردم دقیق مى شویم مى بینیم که در اثر راهنمائى خدایى و تربیت دینى، مردم به دون گروه نیکوکاران و بدکاران منقسم مى شوند، با این حال در این نشاه زندگى تمیز و امتیازى در کار نیست بلکه بالعکس و على الاغلب پیشرفت وموفقیت از آن بدکاران و ستمکاران مى باشد و نیکوکارى توام با گرفتارى و بدگذرانى و هر گونه محرومیت و ستمکشى مى باشد.
در این صورت، مقتضاى عدل الهى آن است که نشاه دیگرى وجود داشته باشد که در آن نشاه هر یک از دو دسته نامبرده جزاى عمل خود را بیابند و هر کدام مناسب حال خود زندگى کنند. خداى متعال در کتاب خود به این دو حجت اشاره نموده مى فرماید: و ما خلقنا السموات و الارض و ما بینهما لا عبین ما خلقناهما الا بالحق و لکن اکثرهم لا یعلمون (سوره دخان، آیه ۳۸٫ )
ترجمه و تفسیر:«ما آسمان و زمین و آنچه را که در میان آنهاست بیهوده نیافریدیم[آنها را جز به حق و از روى حکمت و مصلحت خلق نکردیم و لکن اکثر این مردم آگاه نیستند] این احتمال دور از خرد، گمان کسانى است که به خدا کافر شدند، واى به حال این کافران از آتش که به کفار وعده داده شده!آیا ما کسانى را که ایمان آوردند و کارهاى نیک کردند مانند کسانى قرار خواهیم داد که در زمین افساد مى کنند؟یا پرهیزکاران را مانند اهل فجور قرار خواهیم داد؟».
و در جاى دیگر که هر دو حجت را در یک آیه جمع نموده، مى فرماید: ام حسب الذین اجترحوا السیئآت ان نجعلهم کالذین آمنوا و عملوا الصالحات سواء محیاهم و مماتهم ساء ما یحکمون و خلق الله السموات و الارض بالحق و لتجزى کل نفس بما کسبت و هم لا یظلمون (سوره جاثیه، آیه ۲۱ و ۲۲٫ ) یعنى:«آیا کسانى که به جرم و جنایتها پرداخته اند، گمان مى برند که ما آنان را مانند کسانى که ایمان آورده و کارهاى نیک انجام داده اند قرار خواهیم داد؟به طورى که زندگى و مرگشان برابر باشد، بد حکمى است که مى کنند!خدا آسمانها و زمین را آفرید به حق (نه بیهوده) و براى اینکه هر نفس به آنچه با عمل خود کسب کرده جزا داده شود بى اینکه به مردم ستم شود».
۶- طرق ظاهری و باطنی بیان معارف اسلامى در قرآن کریم
الف: طریق ظاهری بیان معارف معادشناسی
معارف اسلامى در قرآن کریم، از راههاى گوناگون بیان شده است و راههاى نامبرده به طور کلى به دو طریق ظاهر و باطن منقسم مى شود. بیان از طریق ظاهر بیانى است که مناسب سطح افکار ساده عامه مى باشد به خلاف طریق باطن که اختصاص به خاصه دارد و با روح حیات معنوى درک مى شود. بیانى که از طریق ظاهر سرچشمه مى گیرد خداى متعال را فرمانرواى على الاطلاق جهان آفرینش معرفى مى کند که سراسر جهان ملک اوست، خداوند جهان فرشتگان بسیار بیرون از شمار آفرید که فرمانبران و مجریان اوامرى هستند که به هر سوى جهان صادر مى فرماید و هر بخش از آفرینش و نظام آن ارتباط به گروه خاصى از فرشتگان دارد که موکل آن بخش هستند.
نوع انسان از آفریدگان و بندگان او هستند که باید از اوامر و نواهى او پیروى و فرمانبردارى کنند و پیغمبران حاملان پیامها و آورنده شرایع و قوانین او هستند که به سوى مردم فرستاده و جریان آنها را خواسته است. خداى متعال از این روى که به ایمان و اطاعت، وعده ثواب و پاداش نیک داده و به کفر و معصیت، وعید عقاب و سزاى بد داده و چنانکه فرموده، خلف وعده نخواهد نمود و از این روى که عادل است و مقتضاى عدل او این است که در نشاه دیگرى دو گروه نیکوکاران و بدکاران را که در این نشاه، موافق خوبى و بدى خود زندگى نمى کنند از هم جدا کرده خوبان را زندگى خوب و گوارا و بدان را زندگى بد و ناگوار عطا نماید.
خداى متعال به مقتضاى عدل خود و وعده اى که فرموده گروه انسان را که در این نشاه مى باشند بدون استثنا پس از مرگ دوباره زنده مى کند و به جزئیات اعتقادات و اعمالشان رسیدگى حقیقى مى نماید و میان ایشان بحق قضاوت و داورى مى فرماید و در نتیجه حق هر ذیحق را به وى مى رساند و داد هر مظلومى را از ظالمش مى گیرد و پاداش عمل هر کس را به خودش مى دهد، گروهى به بهشت جاودان و گروهى به دوزخ جاودان محکوم مى شوند. این بیان ظاهرى قرآن کریم است و البته راست و درست مى باشد ولى از موادى که مولود تفکر اجتماعى انسان است تالیف و تنظیم شده تا فایده اش عمومى تر و شعاع عملش وسیعتر باشد.
ب- طرق باطنی بیان معارف معادشناسی
کسانى که در ساحت حقایق جاى پاى و به زبان باطنى قرآن کریم تا اندازه اى آشنایى دارند، از این بیانات مطالبى مى فهمند که بسى بالاتر از سطح فهم ساده و همگانى است و قرآن کریم نیز در خلال بیانات روان خود گاهگاهى به آنچه مقصد باطنى این بیانات است، گوشه اى مى زند.
قرآن با اشاره هاى گوناگون خود، اجمالا مى رساند که جهان آفرینش با همه اجزاى خود که یکى از آنها انسان است، با سیر تکوینى خود (که پیوسته رو به کمال است) به سوى خدا در حرکت است و روزى خواهد رسید که به حرکت خود خاتمه داده، در برابر عظمت و کبریاى خدایى، انیت و استقلال خود را بکلى از دست مى دهد.
انسان نیز که یکى از اجزاى جهان و تکامل اختصاصى وى از راه شعور و علم است، شتابان به سوى خداى خود در حرکت مى باشد و روزى که حرکت خود را به آخر رسانید حقانیت و یگانگى خداى بیگانه را عیانا مشاهده خواهد نمود. او خواهد دید که قدرت و ملک و هر صفت کمال در انحصار ذات مقدس خداوندى است و از همین راه حقیقت هر شى ء چنانکه هست بر وى مکشوف خواهد شد.
این نخستین منزل از جهان ابدیت است، اگر انسان به واسطه ایمان و عمل صالح در این جهان ارتباط و اتصال و الفت و انس با خدا و نزدیکان او داشته باشد با سعادتى که هرگز به وصف نمى آید در جوار خداى پاک و صحبت پاکان عالم بالا بسر مى برد و اگر به واسطه دلبستگى و پایبندى به زندگى این جهان و لذایذ گذران و بى پایه آن از عالم بالا بریده و انس و الفتى به خداى پاک و پاکان درگاهش نداشته باشد گرفتار عذابى دردناک و بدبختى ابدى خواهد شد.
درست است که اعمال نیک و بد انسان در این نشاه گذران است و از میان مى رود ولى صور اعمال نیک و بد در باطن انسان مستقر مى شود و هر جا برود همراه اوست و سرمایه زندگى شیرین یا تلخ آینده او مى باشد.
ج – آیاتی دال بر معارف باطنی معارف معادشناسی
مطالب گذشته را مى توان از آیات ذیل استفاده نمود، خداى متعال مى فرماید: ان الى ربک الرجعى (علق، آیه ۸) یعنى:«برگشت مطلقا به سوى خداى توست ». و مى فرماید:الا الى الله تصیر الامور (شورى، آیه ۵۳٫ ) یعنى:«آگاه باشید همه امور به سوى خدا برمى گردد» و مى فرماید:و الامر یومئذ لله(انفطار، آیه ۱۹) یعنى:«امروز امر یکسره از آن خداست ».
و یا می فرماید: یا ایتها النفس المطمئنه ارجعى الى ربک راضیه مرضیه فادخلى فى عبادى و ادخلى جنتى(سوره فجر، آیه ۲۷ – ۳۰) یعنى:«اى نفس که اطمینان و آرامش یافته اى (با یاد خدا) به سوى خداى خود برگرد، در حالى که خشنودى و از تو خشنود شده، پس داخل شو در میان بندگان من و داخل شو در بهشت من ».
و در حکایت خطابى که روز قیامت به بعضى از افراد بشر مى شود مى فرماید: لقد کنت فى غفله من هذا فکشفنا عنک غطاءک فبصرک الیوم حدید(سوره ق، آیه ۲۲) یعنى:«تو از اینها که مشاهده مى کنى در غفلت بوده اى اینک پرده را از پیش شمت برداشتیم و در نتیجه چشم تو امروز تیزبین است ».
در مورد تاویل قرآن کریم (حقایقى که قرآن کریم از آنها سرچشمه مى گیرد) مى فرماید: هل ینظرون الا تاویله یوم یاتى تاویله یقول الذین نسوه من قبل قد جاءت رسل ربنا بالحق فهل لنا من شفعاء فیشفعوا لنا او نرد فنعمل غیر الذى کنا نعمل قد خسروا انفسهم و ضل عنهم ما کانوا یفترون(سوره اعراف، آیه ۵۳٫ ) یعنى:«آیا کسانى که قرآن را نمى پذیرند، جز تاویل آن چیزى را منتظرند روزى که تاویلش مشهود مى شود، کسانى که قبلا آن را فراموش کرده اند خواهند گفت:پیغمبران خداى ما، به حق آمدند پس آیا براى ما نیز شفاعت کنندگانى هستند که براى ما شفاعت کنند یا اینکه برگردانده شویم (به دنیا) و عملى غیر از آن عمل که انجام مى دادیم، انجام دهیم؟اینان نفسهاى خود را زیان کردند و افترایى که مى بستند گم نمودند».
و مى فرماید: یومئذ یوفیهم الله دینهم الحق و یعلمون ان الله هو الحق المبین. ( سوره نور، آیه ۲۵٫ )یعنى:«در چنین روزى خدا پاداش واقعى ایشان را مى دهد و مى دانند که خدا واقعیتى آشکار و بى پرده است و بس ». و مى فرماید: یا ایها الانسان انک کادح الى ربک کدحا فملاقیه (سوره انشقاق، آیه ۶٫ ) یعنى:«اى انسان تو با رنج به سوى خداى خود در کوشش مى باشى پس او را ملاقات خواهى کرد».
و مى فرماید: من کان یرجوا لقاء الله فان اجل الله لآت(عنکبوت، آیه ۵٫ ) یعنى:«هر که ملاقات خدا را امیدوار باشد موقعى را که خدابراى ملاقات مقرر فرموده خواهد آمد». و مى فرماید: فمن کان یرجوا لقاء ربه فلیعمل عملا صالحا و لا یشرک بعباده ربه احدا(کهف، آیه ۱۱۰٫ )یعنى:«پس هر که به ملاقت خداى خود امیدوار باشد باید عمل صالح (کار سزاوار) بکند و در پرستش خداى خود کسى را شریک ننماید».
و مى فرماید: یا ایتها النفس المطمئنه ارجعى الى ربک راضیه مرضیه فادخلى فى عبادى و ادخلى جنتى (فجر، آیه ۲۷ – ۳۰٫ ) و مى فرماید: فاذا جاءت الطامه الکبرى یوم یتذکر الانسان ما سعى و برزت الجحیم لمن یرى فاما من طغى و آثار الحیوه الدنیا فان الجحیم هى الماوى و اما من خاف مقام ربه و نهى النفس عن الهوى فان الجنه هى الماوى(سوره نازعات، آیه ۳۴ – ۴۱٫ ) یعنى:«وقتى که بزرگترین داهیه (روز رستاخیز) رسید روزى که انسان هر گونه تلاش و کوشش خود را به یاد مى آورد و آتشى که براى عذاب روشن شده آشکار گردید، (مردم دو گروه مى شوند) اما کسى که طغیان نموده و زندگى دنیا را براى خود انتخاب نمود، آتش نامبرده جایگاه اوست و اما کسى که از مقام خداى خود ترسیده و نفس خود را از هواى دلخواه ناپسند نهى کرد، بهشت جایگاه اوست و بس ». و در بیان هویت جزاى اعمال مى فرماید: یا ایها الذین کفروا لا تعتذروا الیوم انما تجزون ما کنتم تعملون (سوره تحریم، آیه ۷٫ ) یعنى:«اى کسانى که کافر شدید اعتذار مجویید، امروز (روز رستاخیز) جزایى که به شما داده مى شود همان خود اعمالى است که انجام مى دادید».
۷- استمرار و توالى آفرینش
این جهان آفرینش که مشهود ماست، عمر بى پایان ندارد و روزى خواهد رسید که بساط این جهان و جهانیان برچیده شود چنانکه قرآن همین معنا را تایید مى کند، خداى متعال مى فرماید: ما خلقنا السموات و الارض و ما بینهما الا بالحق و اجل مسمى(احقاف، آیه ۳٫ )یعنى:«نیافریدم آسمانها و زمین و آنچه را که در میان آنهاست مگر بحق و اجل معین (براى مدت محدود و معینى که نام برده شده است)».
و آیا پیش از پیدایش این جهان فعلى و نسل موجود انسانى، جهان دیگرى آفریده شده و انسانى بوده است؟ آیا پس از بر چیده شدن بساط جهان و جهانیان که قرآن کریم نیز از آن خبر مى دهد، جهان دیگرى به وجود خواهد آمد و انسانى آفریده خواهد شد، پرسشهایى است که پاسخ صریح آنها را در قرآن کریم نمى توان یافت، جز اشاراتى، ولى در روایاتى که از ائمه اهل بیت نقل شده، به این پرسشها پاسخ مثبت داده شده است(بحار چاپ کمپانى، ج ۱۴، ص ۷۹)
پی نوشت ها:
۲ – بحار، جلدهای۲و ۳و ۱۴،
۳- شیعه دراسلام، علامه طباطبایی، دفتر انتشارات اسلامی
۴- کتاب اصول عقاید و دستورات دینی، علامه طباطبایی، ۱۳۸۶
۵- قرآن در اسلام، علامه طباطبایی، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۳۸۵