- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 7 دقیقه
- توسط : ناظر محتوایی شماره یک
- 0 نظر
سبک زندگی، از مفاهیمی که از سالهای دههی ۳۰ قرن بیستم در غرب و به ویژه آمریکا مورد توجه قرار گرفت. نظریهپردازان آن دوران از پی این مفهوم برای رسیدن به یک فهم در زمینه طبقه اجتماعی سود میجستند. اما به شروع جنگ جهانی دوم این مفهوم از اذهان متفکران اجتماعی رخت بر بست. تا دهههای ۷۰ و ۸۰ میلادی که دوباره با شکلگیری تحقیقات در زمینه مطالعات فرهنگی بار دیگر این مفهوم مورد توجه قرار گرفت.
سبک زندگی در نگاه معاصر غرب تمرکزی است بر هویت گروهی یا فردی، چرا که فرد خودش را از راه گزینش معنادار برخی موارد یا الگوهای رفتاری، مانند رمزهای نمادین، از میان امکانهای بیشمار ابراز میکند.
گزینش سبک زندگی را میتوان شکلی از ایستادگی در برابر نظم مسلط اجتماعی دانست (ادگار و سجویک، ۱۳۸۸، ۳۰۸). و این بدان معنا است که مفهوم سبک زندگی به جای اذعان بر یک فردیت به سوی جمعگرایی حرکت کرده است و رفتارهای مشابه را در قالب یک مفهوم صورتبندی کرده است و به واسطهی این نکته ما شاهد ایجاد رویکرد هویت جمعی در مقابل هویت فردی بودهایم که این هر دو به واسطهی سبک زندگی مورد تحلیل قرار میگیرند.
در حوزه سبک زندگی مؤلفههای مختلفی مورد توجه قرار گرفته است از مصرف تا اوقات فراغت و به نوعی تمامی رفتارهای انسان بر این مبنا که چه تفاوتی با دیگران دارد و یا چه تشابهی با چه گروهی دارد مورد توجه قرار گرفته است.
در این میان اغلب نظریاتی که مورد طرح قرار میگیرد از حوزه فکر مغرب زمین است که چندان نظر و التفاتی به دیدگاههای متفکران اسلامی در این زمینه نهاده نمیشود. شاید یکی از دلایلی که در این زمینه موجود دارد این است که این مفاهیم نوعی مفاهیم جدید هستند و در دوران گذشته موجود نبودهاند که متفکران مسلمان به آن پرداخته باشند. اما میتوان در پاسخ به این نظرگاه این نکته را تذکر داد که بیان هر چیز جدید نشان نبودن آن در قبل نیست؛ نیاز است که قدر با تدبر و تفکر و شناخت بهتر در آثار معاصرین و قدما در این مسائل نگریست.
در این یادداشت سعی شده است که نشان داده شود چگونه از دل یک نظریهی اسلامی و ایرانی میتوان در مورد مسائلی علمی روز سخن به میان آورد.
شهید مطهری از جمله متفکران معاصر این سرزمین است که با توجه به نیازهای جامعه و تأمل در آن سعی کرده است تا نسبت به ارائه یک رویکرد اسلامی به مسائل اقدام نماید. یکی از بحثهای مهم و کمتر پرداخته به آن، بحث «اسلام و نیازهای زمان» است. نگارنده سعی دارد در این مختصر، بحثی مجملی در زمینه چگونگی اشتراک بحث شهید مطهری در زمینه مقتضیات زمان با سبک زندگی نماید.
اساس بحث کتاب اسلام و نیازهای زمان بر توضیح و حل این مسئله که یک جامعه دینی با مشکلی برخوردار دارد که در یک طرف به عدم تحول در دین مربوط است و از سوی دیگر به جهان به شدت متغیر که انسان در آن زیست میکند. دین و مفاهیم دینی اموری هستند که تغییرپذیر نیستند اما انسان هر روز در حال تغییر دادن در نحوهی زیست خود است.
هر روز تکنولوژی صورت جدید و بدیعی برای حیات انسان میآفریند و در این میان اما دین همچنان به همان صورت خود باقی است. شهید مطهری از این تناقض به ظاهر موجود به بحثی وارد میشود که از پس آن این نکته هویدا خواهد شد که عملاً میان جهان متغیر و امر ثابت دین نوعی همراهی و هماهنگی وجود دارد.
شهید مطهری(ره) مقتضیات زمان را احتیاجات واقعی در طول زمان که تغییر میکند، تعریف مینماید و معتقد است که احتیاجی که بشر در هر زمان دارد یک نوع تقاضا خاص مربوط به همان زمان است. و در ادامه در توضیح این مطلب میگویند: میدانید که محور فعالیت بشر احتیاج است.
عملاً انسان اجبار دارد که به دنبال احتیاجات برود، از احتیاجات پیروی بکند، اگر نکند زمان حدش میزند. با این تعریف مقتضیات زمان میان دو نوع امور تفکیک قائل میشود یک سلسله از احتیاجات بشر است که ثابت و لایتغیر است. بشر باید به روح خودش نظام بدهد، دستورالعمل اخلاقی بدهد و اینها در همه زمانها یک جور است.
بشر باید به اجتماع خودش نظمی بدهد، آن نظام کلی در تمام زمانها یکی است. ولی انسان برای تأمین همین احتیاجات، به یک سلسله ابزار و وسائل نیاز دارد. وسائل در هر عصر و زمانی فرق میکند چون وسائل در ابتکار خود بشر است.
بر اساس نظریه مقتضیات زمان دین، هدف را معین میکند و راه رسیدن به هدف را، دین به وسیله (البته مشروع) کاری ندارد، و از همین رو تعیین وسیله تأمین احتیاجات در قلمرو عقل است. عقل کار خودش را به تدریج تکمیل میکند و هر روز وسیله بهتری انتخاب میکند و بشر به حکم قانون اتم و اکمل (به قول علامه طباطبایی) میخواهد از هر راه که سادهتر و کمخرجتر باشد به هدف خودش برسد.
اگر کسی در مورد وسائلی که انسان را به هدفهای صحیحش نزدیک میکند بگوید نه، من نمیخواهم از این وسائل استفاده کنم و آن وقت کسی که دنبال هدفهای نامشروع میرود از همین وسائل استفاده کند، بر اساس نظرگاه تکامل انسانی در حیات معطوف به زندگی هدفدار، این هر دو محکم به شکست هستند.
شهید مطهری(ره) در ادامه نظریه مقتضیات زمان به واکاوی بیشتر انواع نیازهای بشر پرداخته است و در تکمیل مباحث قبل خود بیان میکند: انسان دارای دو نوع حاجت است؛ حاجتهای اولی بشر که ثابت هستند، و حاجتهای ثانوی که انسان را به حاجتهای اولی میرساند، که البته متغیر است.
عدم توجه به تغییر نیازهای ثانویه موجب شکست است. این شکست از آن جا ناشی میشود که رسیدن به رشد و کمال انسانی با عدم توجه به تغییرات در نیازهای ثانویه به تاخیر خواهد افتاد و مشخص نیست که آیا فرد هیچ گاه میتواند به کمال واقعی خود برسد و یا نه.
شهید مطهری(ره) برای توضیح دوگانه امور ثابت و متغیر در حیات انسان به بحث قرآن و تفسیر اشاره کردهاند و بیان میدارند: در هر دورهای مردم از قرآن همان را میفهمیدند که تفسیر میکردند. بعد دوره عوض شده، علوم و فهم مردم تغییر کرده است، تفاسیری آمده تفاسیر قبل را نسخ کرده است. مردم میدیدند که تفاسیر قبل را نسخ کرده است. مردم میدیدند که تفاسیر قبل قابل مطالعه کردن نیست ولی خود قرآن زنده است. میدیدند قرآن با آن چه که امروز تفسیر شده بهتر تطبیق میکند تا آنچه که در گذشته تفسیر کرده بودند.
تا اینجای بحث، شهید مطهری(ره) در نظریه مقتضیات زمان ثابت کردهاند که نیازهای بشر بر دو گونه است بعضی ثابت است و بعضی متغیر. اما انسانها در برخورد با این وضعیت دوگانه بر اساس نگاه شهید مطهری(ره) دو دسته هستند؛ یک دسته کسانی هستند که به احتیاجات متغیر اعتقاد ندارند و همه احتیاجات بشر را در تمام زمانها ثابت فرض میکنند که ما نام آنان را جامدها میگذاریم. دسته دیگر افرادی هستند که ما آنان را جاهل میگوییم. اینها همه چیز را تغییرپذیر میدانند.
شهید مطهری(ره) معتقد است بخشی از کسانی که تمام امور را ثابت میدانند کسانی هستند که معتقدند دین به عنوان یک نظام فکری عالی تمام نیازهای انسان را در بر گرفته و به آن پاسخ داده است و نباید به نیازهای و احتیاجات ثانویه توجه کرد.
شهید مطهری(ره) در تشریح این گروه میگویند: بعضیها جمود به خرج میدهند خیال میکنند که چون دین اسلام دین جامعی است، پس باید در جزئیات هم تکلیف معینی روشن کرده باشد. نه، این طور نیست. یک حساب دیگری در اسلام است. اتفاقاً جامعیت اسلام ایجاب میکند که اساساً در بسیاری از امور دستور نداشته باشد، نه این که هیچ دستور نداشته باشد بلکه دستورش این است که مردم آزاد باشند و به اصطلاح تکلیفی در آن امور نداشته باشند.
از جمله حدیثی است به این مضمون: «ان الله یحب ان یؤخذ برخصه کما یحب ان یؤخذ بعزائمه» خیلی مضمون عجیبی است! خدا دوست دارد در مسائلی که مردم را آزاد گذاشته است، مردم هم آزاد باشند. خدا درباره بعضی از مسائل سکوت کرده است، البته فراموش نکرده بلکه خواسته است که سکوت بکند و بندگانش در آن مسائل آزاد و مختار باشند. در آن چه که خدا مردم را آزاد گذاشته است شما دیگر تکلیف معین نکنید.
شهید مطهری(ره) برای روشنتر کردن این بحث خود به بحث خاتمیت هم وارد میشود تا اساس استدلال خود را بهتر معرفی نماید. دوره خاتمیت یعنی دورهای که بشریت رسیده است به حدی که اگر قانون را به او تلقین و تعلیم کنند، میتواند آن را ضبط کند و بعد با نیروی عقل خودش از همین قوانین برای همیشه استفاده کند. پیغمبر که نمیآید تا جانشین فکر و عقل بشر باشد. پیغمبر نیامده است که تمام قوای وجود بشر را معطل بکند بگوید شما فکر نکنید، استدلال نکنید، اجتهاد نکنید، تمام کارها را ما به جای شما انجام میدهیم.
این، خلاف نظم عالم است. پیغمبران میگویند: ای بشر! هر چه از تو ساخته است خودت انجام بده، کارهایی را که در حدود فکر و عقل و استدلال است باید خودت انجام بدهی، جایی که از قوه تو خارج است، ما به وسیله وحی ترا دستگیری میکنیم.
با توجه به این نگاه شهید مطهری(ره) مشخص میشود که ایشان معتقد هستند نیازهای انسان برای حیات دو دسته است: ثابت و متغیر. این امور متغیر برای پاسخ به نیازهای ثابت هستند و بر اساس پیشرفت بشر تغییر خواهد کرد البته این تغییر و تحولات در نیازهای و احتیاجات ثانویه به یک صورت نیست بلکه ممکن است ناشی از یک ترقی و پیشرفت باشد و ممکن است ناشی از یک انحراف باشد. و بر این اساس مشخص میشود که تمام تغییرات نیز در نظرگاه شهید مطهری(ره) مورد پذیرش نیست.
اگر بخواهیم به یک جمعبندی کلی در مورد نظریهی مقتضیات زمان برسیم میتوان چنین گفت که دین در نگاه شهید مطهری(ره) همان سازننده و روشنکننده نیازهای اولی بشر است؛ عقل و تدبر وسایلی است که برای رسیدن به این نیازهای درجه اول انسان را در این جهان یاری میدهد.
با شناخت درست و به دور از آفت دین میتوان نیازهای اصلی بشر را تشخیص داد و سپس با ابزارهای مناسب هر دور و زمان به پاسخ این نیازهای حقیقی پرداخت. با توجه به نظریهی مقتضیات زمان چگونه میتوان در مورد سبک زندگی اندیشید؟ در پاسخ میتوان چنین بیان داشت که سبک زندگی روندی است که فرد با پاسخ دادن به نیازهای فردی و اجتماعی خود میخواهد به نوعی هویت فردی و اجتماعی برای خود خلق نماید.
بر اساس نظرگاه شهید مطهری(ره) این نیازهای یا ثابت هستند و یا متغیر اگر انسان به دنبال نیازهای متغیر برود و معتقد باشد به غیر از این گونه نیاز دیگر نیاز وجود ندارد در این حالت مسائل و آسیبهایی که جامعه غربی در حال حاضر درگیر آن هستند متوجه او خواهد شد.
وجود و رواج مصرفگرایی حداقلترین صورت عینی استیلا این تفکر است. اما از سوی دیگر عدم توجه به تغییر در نیازهای ثانی انسان نیز خود آسیب است، چرا که نیاز است انسان، در هر دوره و عصر با توجه به داشتههای خود که بر اساس عقل شکل گرفته است حرکت کند. رسیدن به نیازهای اولیه از راه نیازهای ثانویه است هر چقدر نیازهای ثانویه بهتر مورد رفع قرار گیرند انسان میتواند به نیازهای واقعی و اولی خود.
از این رو اگر بخواهیم بر اساس این نظرگاه مشخص بگوییم که سبک زندگی از دیدگاه شهید مطهری چیست؟ میتوان گفت در نظرگاه شهید مطهری(ره) سبک زندگی فرایندی است که انسان با استفاده از ابزارهای نوین و قابل قبول سعی میکند که به نیازهای واقعی خود پاسخ دهد.
در اینجا پاسخگویی به نیازهای اصلی مهمترین مسئله است؛ هویتیابی بر اساس این درک از سبک زندگی به معنای تحقق و دستیابی انسان به نیازهای اولی و ثابت خود است. انسانی در جامعه تمایزتر از دیگران است که بهتر توانسته باشد به نیازهای واقعی خود دست یابد.
و به واسطهی این رویکرد نظری است که میتوان فهمید چرا حضرت علی(علیه السلام) انسان کامل. امید است با شناخت داشتههای فکر و علمی خود و فهم نظرگاه متفکران عالم سعی کنیم سبک زندگی معرفی کنیم که انسان بتواند بر اساس آن به کمال واقعی خود برسد.
منبع: پایگاه علمی تخصصی علوم اجتماعی اسلامی؛ حمید عباسی