- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 13 دقیقه
- توسط : ناظر محتوایی شماره یک
- 0 نظر
آشنایی با سبک زندگی «خانواده متعالی» و مصادیق ذکر شده از آن در قرآن، برای رسیدن به رستگاری و داشتن زندگی راحت و برخوردار از امنیت روانی و اخلاقی، ضروری به نظر می رسد، از طرف دیگر، تبیین مصادیق خانواده متعالی به جهت تاثیرپذیری بیشتر بر انسان اهمیت ویژه ای پیدا می کند؛ علی الخصوص که مصادیق از نگاه وحی و اندیشه قرآن مورد واکاوی قرار گیرد.
مصادیق خانواده متعالی
خداوند در بیان مصادیق خانواده متعالی در قرآن کریم، اغلب به ذکر خانواده پیامبران پرداخته است و از میان غیر پیامبران[۱] فقط به لقمان حکیم اشاره کرده است؛ شاید بتوان علت مسئله را اینگونه عنوان کرد کرد که:
۱-رهبر جامعه باید الگوی مناسبی برای عموم مردم باشد چنانچه آیاتی نیز در این زمینه در مورد الگو بودن حضرت ابراهیم (ع)(ممتحنه/۴) و حضرت محمد (ص)(احزاب/۲۱) آمده است.
۲-تاکید بر اینکه خانواده متعالی و خوب، در تصمیم گیری درست رهبر جامعه موثر و ضروری است؛ چنانکه در مورد فرزند نااهل حضرت نوح (ع) وجود فرزند باعث شد که نوح (ع) دعایی به درگاه خدا نماید که مستجاب نشود و خطاب آید که او، اهل تو نیست.(هود/۴۶)
۳-برای رسیدن به مقام های والای معنوی، باید خانواده متعالی داشت یا اینکه میتوان گفت حداقل وجود خانواده متعالی، می تواند کمک بزرگی برای رسیدن به این اهداف متعالی باشد.
ذکر خانواده متعالی لقمان حکیم نیز بیان می کند که داشتن خانواده متعالی، تنها منحصر به پیامبران نیست و سایر مردم نیز می توانند چنین خانواده هایی داشته باشند؛ فارغ از اینکه زندگی ائمه معصومان (ع) و به ویژه زندگانی علوی و فاطمی حضرت علی و حضرت زهرا (ع) و فرزندان رشید آنها، نمونه هایی از مصادیق خانواده متعالی می باشند.
در تبیین مصادیق خانواده متعالی، گاهی آیاتی به چشم می خورد که صراحتی در موضوع ندارند و فقط در برخی روایات به آنها استشهاد گردیده است یا به عنوان مصداق خانواده متعالی به عنوان یکی از تفاسیر معرفی شده است که نیازی به ذکر آنها نمی باشد؛ از جمله در مورد حضرت ایوب (ع) که قرآن بطور ضمنی از بازگرداندن اهلش به وی سخن گفته است: وَ وَهَبْنَا لَهُ أَهْلَهُ وَ مِثْلَهُم مَّعَهُمْ رَحْمَهً مِّنَّا وَ ذِکْرَی لِأُوْلِی الْأَلْبَابِ(ص/۴۳) با توجه به عدم صراحت و حتی ظهور قرآن به سبک زندگی، از ذکر مطلب و خانواده آن خودداری می گردد.
همچنین آیات مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیَانِ بَیْنَهُمَا بَرْزَخٌ لَّا یَبْغِیَانِ فَبِأَیِّ آلَاء رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ یَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجَانُ(الرحمن/۱۹-۲۲) در برخی روایات به خانواده متعالی امام علی (ع) تفسیر شده است[۲](قمی، ۱۴۰۴، ج۲ ص۳۴۴؛ سیوطی، ۱۴۰۴، ج۶، ص ۱۴۲ و ۱۴۳) که آیات صراحتی در آن ندارند و به عنوان تفسیر باطنی محسوب می شوند(طباطبایی،۱۴۱۷، ج۱۹، ص۱۰۳)
از صراحت و ظهور آیه وَ وَالِدٍ وَ مَا وَلَدَ(بلد/۳) که در بیشتر روایات اهل سنت به حضرت ابراهیم و اسماعیل (ع)(طبری، ۱۴۱۲، ج۳۰، ص ۱۲۵؛ ابن عاشور، ۱۴۲۰، ج۳۰، ص ۳۰۹) و در روایات شیعی به پیامبر و ائمه (ع)(صفار، ۱۴۰۴، ج۱، ص ۱۷۲؛ کلینی، ۱۴۰۷، ج۱، ص ۴۱۴) تفسیر گردیده است[۳] مطلبی پیرامون سبک زندگی به دست نمی آید. با این توضیح، اهم مصادیق خانواده متعالی را میتوان چنین بر شمرد(به ترتیب تاریخی):
۱-آدم و حوا، نخستین خانواده متعالی
زمانی که خداوند به آدم و همسرش حوا دستور داد که در بهشت سکونت اختیار کنند، نخستین تکلیف و امر و نهى پروردگار به اینصورت صادر شد که شما از هر نقطه اى و از هر درختى از درختان بهشت که می خواهید تناول کنید، اما به این درخت معین نزدیک نشوید که از ستمگران خواهید بود.
سپس شیطان که بر اثر سجده نکردن، رانده درگاه خدا شده بود و تصمیم قاطع داشت تا آنجا که می تواند از آدم انتقام بگیرد و در فریب آنان بکوشد و نیز به خوبى می دانست که خوردن از درخت ممنوع، باعث رانده شدن از بهشت خواهد شد، در صدد وسوسه آنان برآمد و براى رسیدن به این مقصود، انواع دام ها را بر سر راه آنان گسترد! و بالاخره آدم و حوا را فریفت و آدم و همسرش از آن درخت ممنوع چشیدند و بلافاصله لباس هایشان از تنشان فرو ریخت و اندامشان آشکار گشت.
در این موقع، از طرف خداوند ندا رسید که مگر من شما را از آن درخت نهى نکردم، مگر به شما نگفتم که شیطان دشمن آشکار و سرسخت شما است، چرا فرمان مرا به دست فراموشى سپردید و در این گرداب سقوط کردید؟ هنگامى که آدم و حوا، به نقشه شیطانى ابلیس، واقف شدند و نتیجه کار خلاف خود را دیدند، به فکر جبران گذشته افتادند و نخستین گام را اعتراف به ظلم و ستم بر خویشتن، در پیشگاه خدا قرار دادند و گفتند:(مکارم شیرازی، ۱۳۷۴،ج ۶، ص۱۲۶-۱۱۵)
پروردگارا! ما بر خویشتن ستم کردیم و اگر ما را نیامرزى و رحمت خود را شامل حال ما نکنى، از زیانکاران خواهیم بود: قالا رَبَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا وَ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنا وَ تَرْحَمْنا لَنَکُونَنَّ مِنَ الْخاسِرِینَ(اعراف/۲۳)
دعای آدم و حوا در کنار همدیگر و آگاهی مشترک آنها به اغواگری شیطان، بیانگر همراهی و همدلی زن و شوهر برای رسیدن به زندگی مطلوب و کمال نهایی هستند و می توانند به عنوان خانواده متعالی در رسیدن به اهداف خانواده باشند.
از پذیرش قربانی هابیل و قتل وی توسط قابیل، در سوره مائده نیز سخن به میان آمده است(مائده/۲۷-۳۰) که اگر رفتار هابیل را مورد بررسی قرار دهیم، نحوه برخورد بین برادران را میتوان استخراج نمود که محور اصلی تعامل میان برادران و عاقبت به خیری آنها، نگرش توحیدی و توجه به ذات حضرت احدیت می باشد.
۲-حضرت ابراهیم (ع)
مصداق دیگر خانواده متعالی را باید در سرگذشت حضرت ابراهیم (ع) جستجو کرد. آیات قرآن در زندگی خانوادگی حضرت ابراهیم (ع) را میتوان در چهار مقطع کلی طبقه بندی کرد:
الف: برخورد با عمویش آذر
ابراهیم، موحدی بود که فقط خدا را پرستید و به علت بت پرستی عموی خود آذر[۴] را مورد سرزنش قرار داد و به او چنین گفت: آیا این بت هاى بی ارزش و موجودات بی جان را خدایان خود انتخاب کرده اى؟! بدون شک من، تو و جمعیت پیروان و هم مسلکان تو را در گمراهى آشکارى می بینم: وَ إِذْ قالَ إِبْراهِیمُ لِأَبِیهِ آزَرَ أَ تَتَّخِذُ أَصْناماً آلِهَهً إِنِّی أَراکَ وَ قَوْمَکَ فِی ضَلالٍ مُبِینٍ(انعام/۷۴).
چه گمراهى از این آشکارتر که انسان مخلوق خود را معبود خود قرار دهد، و موجود بی جان و بی شعورى را پناهگاه خود بپندارد و حل مشکلات خود را از آنها بخواهد(مکارم شیرازی، ۱۳۷۴، ج۵، ص: ۳۰۲ و ۳۰۳)
ب: تعامل با همسرش
فارغ از روایاتی که درباره ساره همسر حضرت ابراهیم (ع) و هاجر وجود دارد(مازندرانی،۱۳۸۸، ج۱۲، ص۴۰۹-۵۱۳)، برخی آیات به تعامل واقعی بین همسر و آن حضرت اشاره می کنند؛ از جمله در زمانی که به دستور خدا هاجر را با فرزند خردسالش در سرزمین بی آب و علف مکه ساکن می کند و دست به دعا برمیدارد که:
پروردگارا! من [یکی از] فرزندانم را در دره ای بی کشت نزد خانه محترم تو سکونت دادم، پروردگارا! تا نماز را به پا دارند پس دلهای برخی از مردم را به سوی آنان گرایش ده و آنان را از محصولات [مورد نیازشان] روزی ده باشد که سپاسگزاری کنند: رَّبَّنَا إِنِّی أَسْکَنتُ مِن ذُرِّیَّتِی بِوَادٍ غَیْرِ ذِی زَرْعٍ عِندَ بَیْتِکَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِیُقِیمُواْ الصَّلاَهَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَهً مِّنَ النَّاسِ تَهْوِی إِلَیْهِمْ وَ ارْزُقْهُم مِّنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ یَشْکُرُونَ(ابراهیم/۳۷)
این آیه، نهایت همکاری هاجر را با ابراهیم نشان می دهد، علاوه بر اینکه در موقع قربانی نمودن فرزندی که با سختی بزرگ کرده است(صافات/۱۰۱-۱۱۰) با مراتب بالاتری از آن شخصیت مواجه هستیم که همچون ابراهیم و اسماعیل (ع) تسلیم فرمان خداست و جزع و بی تابی نمی کند(میبدی، ۱۳۷۱، ج۸، ص ۲۹۱)
برخورد دیگر ابراهیم با همسرش ساره نیز در آیات قرآن نمود پیدا کرده است که در زمان پیری، صاحب فرزند می شوند: وَ امْرَأَتُهُ قَآئِمَهٌ فَضَحِکَتْ فَبَشَّرْنَاهَا بِإِسْحَاقَ وَ مِن وَرَاء إِسْحَاقَ یَعْقُوبَ قَالَتْ یَا وَیْلَتَی أَ أَلِدُ وَ أَنَاْ عَجُوزٌ وَ هَذَا بَعْلِی شَیْخًا إِنَّ هَذَا لَشَیْءٌ عَجِیبٌ(هود/۷۱ و ۷۲) و حتی بررسی آیات مشابه نظیر آیات ۲۴-۳۰ سوره ذاریات در ظاهر سبک زندگی خاصی را به دست نمی دهند.
ج: همکاری با فرزندش اسماعیل
حضرت ابراهیم (ع) در کودکی اسماعیل را با هاجر در سرزمین مکه گذاشت و در زمان نوجوانی اسماعیل از سوی خداوند دستور یافت تا وی را به قربانگاه برده و ذبح کند[۵]، آزمایش دشواری که هم ابراهیم از عهده اش بر آمد و هم اسماعیل (ع):
فَبَشَّرْناهُ بِغُلامٍ حَلِیمٍ فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْیَ قالَ یا بُنَیَّ إِنِّی أَری فِی الْمَنامِ أَنِّی أَذْبَحُکَ فَانْظُرْ ماذا تَری قالَ یا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِی إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِینَ فَلَمَّا أَسْلَما وَ تَلَّهُ لِلْجَبِینِ وَ نادَیْناهُ أَنْ یا إِبْراهِیمُ قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْیا إِنَّا کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ إِنَّ هذا لَهُوَ الْبَلاءُ الْمُبِینُ وَ فَدَیْناهُ بِذِبْحٍ عَظِیمٍ وَ تَرَکْنا عَلَیْهِ فِی الْآخِرِینَ؛(صافات/۱۰۱-۱۰۸)؛
پس او را به پسرى بردبار مژده دادیم و وقتى با او به جایگاه «سَعْى» رسید، گفت: «اى پسرک من! من در خواب [چنین] می بینم که تو را سر می بُرَم، پس ببین چه به نظرت می آید؟» گفت: «اى پدر من! آنچه را مأمورى بکن. ان شاء اللَّه مرا از شکیبایان خواهى یافت.» پس وقتى هر دو تن دردادند [و همدیگر را بدرود گفتند] و [پسر] را به پیشانى بر خاک افکند، او را ندا دادیم که اى ابراهیم! رؤیا [ى خود] را حقیقت بخشیدى. ما نیکوکاران را چنین پاداش می دهیم. راستى که این، همان آزمایش آشکار بود و او را در ازاى قربانىِ بزرگى، باز رهانیدیم. و در [میان] آیندگان، براى او [آوازه نیک] به جاى گذاشتیم.
ذبح کردن فرزند با دست خود، آن هم فرزندى برومند و لایق، براى پدرى که یک عمر در انتظار چنین فرزندى بوده، کار ساده و آسانى نیست، چگونه می تواند دل از چنین فرزندى برکند؟ و از آن بالاتر با نهایت تسلیم و رضا بى آنکه خم به ابرو آورد به امتثال این فرمان بشتابد، و تمام مقدمات را تا آخرین مرحله انجام دهد، بطوریکه از نظر آمادگی هاى روانى و عملى چیزى فروگذار نکند؟ و از آن عجیب تر، تسلیم مطلق این نوجوان در برابر این فرمان بود که با آغوش باز و با اطمینان خاطر به لطف پروردگار و تسلیم در برابر اراده او به استقبال ذبح شتافت.(مکارم شیرازی، ۱۳۷۴، ج۱۹، ص ۱۱۶)
در این ارتباط نیز میتوان نهایت همکاری پدر با فرزند را دید؛ همچنین در مورد ساخت بنای کعبه نیز تعامل فرزند و پدر مشهود و بیانگر شیوه زیست می باشد: وَ إِذْ یَرْفَعُ إِبْرَاهِیمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَیْتِ وَ إِسْمَاعِیلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّکَ أَنتَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ(بقره/۱۲۷)؛ هنگامى که ابراهیم و اسماعیل پایه هاى خانه [کعبه] را بالا می بردند [مىگفتند] اى پروردگار ما! از ما بپذیر که در حقیقت تو شنواى دانایى.
د: توصیه و دعا برای فرزندان و ذریه
ابراهیم (ع) پس از طی آزمایش های سنگین، به مقام امامت رسید و از خدا درخواست نمود تا در ذریه اش نیز امامانی قرار دهد که خداوند ذریه ناصالحش را استثناء کرد: وَ إِذِ ابْتَلَی إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَ مِن ذُرِّیَّتِی قَالَ لاَ یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ(بقره/۱۲۴)؛ چون ابراهیم را پروردگارش با کلماتى بیازمود و وى آن همه را به انجام رسانید [خدا به او] فرمود: من تو را پیشواى مردم قرار دادم؛ [ابراهیم] پرسید: از دودمانم [چطور؟]؛ فرمود: پیمان من به بیدادگران نمی رسد.
خداوند در آیاتی دیگر، به پذیرش دعای ابراهیم (ع) اینگونه اشاره کرده است: وَ وَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَ یَعْقُوبَ وَ جَعَلْنَا فِی ذُرِّیَّتِهِ النُّبُوَّهَ وَ الْکِتَابَ وَ آتَیْنَاهُ أَجْرَهُ فِی الدُّنْیَا وَ إِنَّهُ فِی الْآخِرَهِ لَمِنَ الصَّالِحِینَ(عنکبوت/۲۷)؛ اسحاق و یعقوب را به او عطا کردیم و در میان فرزندانش، پیامبری و کتاب قرار دادیم و در دنیا، پاداشش را به او بخشیدیم و قطعا او در آخرت [نیز] از شایستگان خواهد بود.
و درباره اینکه عهد الهی به ظالمان نمی رسد، با صراحت ذکر می کند که تعدادی از ذریه ابراهیم (ع)، ایمان نیاورده و به جهنم می روند: أَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ فَقَدْ آتَیْنَآ آلَ إِبْرَاهِیمَ الْکِتَابَ وَ الْحِکْمَهَ وَ آتَیْنَاهُم مُّلْکًا عَظِیمًا فَمِنْهُم مَّنْ آمَنَ بِهِ وَ مِنْهُم مَّن صَدَّ عَنْهُ وَ کَفَى بِجَهَنَّمَ سَعِیرًا(نساء/ ۵۴-۵۵)؛
بلکه به مردم براى آنچه خدا از فضل خویش به آنان عطا کرده، رشک می ورزند؛ در حقیقت، ما به خاندان ابراهیم، کتاب و حکمت دادیم و به آنان ملکى بزرگ بخشیدیم، پس برخى از آنان به وى ایمان آوردند و برخى از ایشان، از او روى برتافتند و [براى آنان] دوزخ پرشراره بس است.
ابراهیم (ع) قبل از رسیدن به مقام امامت نیز در حق فرزندان خود دعا کرده و به درگاه خدا عرضه میدارد: رَّبَّنَا إِنِّی أَسْکَنتُ مِن ذُرِّیَّتِی بِوَادٍ غَیْرِ ذِی زَرْعٍ عِندَ بَیْتِکَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِیُقِیمُواْ الصَّلاَهَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَهً مِّنَ النَّاسِ تَهْوِی إِلَیْهِمْ وَ ارْزُقْهُم مِّنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ یَشْکُرُونَ(ابراهیم/۳۷)؛ پروردگارا! من [یکی از] فرزندانم را در دره ای بی کشت نزد خانه محترم تو سکونت دادم؛ پروردگارا! تا نماز را به پا دارند، پس دلهای برخی از مردم را به سوی آنان گرایش ده و آنان را از محصولات [مورد نیازشان]، روزی ده؛ باشد که سپاسگزاری کنند.
در جای دیگر می گوید: رَبَّنَا وَ اجْعَلْنَا مُسْلِمَیْنِ لَکَ وَ مِن ذُرِّیَّتِنَا أُمَّهً مُّسْلِمَهً لَّکَ وَ أَرِنَا مَنَاسِکَنَا وَ تُبْ عَلَیْنَآ إِنَّکَ أَنتَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ رَبَّنَا وَ ابْعَثْ فِیهِمْ رَسُولًا مِّنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِکَ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَ الْحِکْمَهَ وَ یُزَکِّیهِمْ إِنَّکَ أَنتَ العَزِیزُ الحَکِیمُ(بقره/۱۲۸–۱۲۹)؛
پروردگارا! ما را تسلیم [فرمان] خود قرار ده و از نسل ما، امتى فرمانبردار خود [پدید آر] و آداب دینى ما را به ما نشان ده و بر ما ببخشاى که تویى توبه پذیر مهربان؛ پروردگارا! در میان آنان فرستاده اى از خودشان برانگیز تا آیات تو را بر آنان بخواند و کتاب و حکمت به آنان بیاموزد و پاکیزه شان کند؛ زیرا که تو، خود شکست ناپذیر حکیمى.
همچنین پس از حمد الهی، اقامه نماز فرزندان را از خداوند میطلبد: الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِی وَهَبَ لِی عَلَی الْکِبَرِ إِسْمَاعِیلَ وَ إِسْحَاقَ إِنَّ رَبِّی لَسَمِیعُ الدُّعَاء رَبِّ اجْعَلْنِی مُقِیمَ الصَّلاَهِ وَ مِن ذُرِّیَّتِی رَبَّنَا وَ تَقَبَّلْ دُعَاء(ابراهیم/۳۹-۴۰)؛ سپاس خدای را که با وجود سالخوردگی، اسماعیل و اسحاق را به من بخشید؛ به راستی پروردگار من، شنونده دعاست؛ پروردگارا! مرا برپادارنده نماز قرار ده و از فرزندان من نیز؛ پروردگارا! و دعای مرا بپذیر.
البته فقط به دعا اکتفا ننموده و برای فرزندان توصیه می کند که تا آخرین لحظه عمر، تسلیم اوامر الهی باشند: وَ وَصَّی بِهَا إِبْرَاهِیمُ بَنِیهِ وَ یَعْقُوبُ یَا بَنِیَّ إِنَّ اللّهَ اصْطَفَی لَکُمُ الدِّینَ فَلاَ تَمُوتُنَّ إَلاَّ وَ أَنتُم مُّسْلِمُونَ(بقره/۱۳۲)؛ ابراهیم و یعقوب، پسران خود را به همان [آیین] سفارش کردند [و هر دو در وصیتشان چنین گفتند] اى پسران من! خداوند براى شما این دین را برگزید، پس البته نباید جز مسلمان بمیرید.
هر یک از این موارد، مصادیقی است در تعیین نحوه ارتباط پدر با فرزندان و ذریه و مشخص کننده ضرورت اهتمام پدر، به امور معنوی فرزندان که مصداق کاملی است از سبک زندگی و رفتار خانوادگی.
۳-حضرت یعقوب (ع)
از دیگر مصادیق خانواده متعالی، خانواده متعالی یعقوب نبی (ع) است. توصیه حضرت یعقوب برای فرزندان در قرآن در کنار توصیه حضرت ابراهیم (ع) آمده است که بیانگر اهتمام ویژه یعقوب (ع) می باشد:(بقره/۱۳۲)؛ اما با توجه به ذکر کامل ماجرای حضرت یوسف (ع) میتوان نحوه تعامل و برخورد یعقوب (ع) با فرزندانش را به عنوان یکی از نمونه های کامل تبیین کننده شیوه زیست و نحوه رفتار معین کرد؛ نمونه هایی از این رفتار را ذکر می کنیم:
الف: ایجاد صمیمیت بین پدر و فرزند بطوریکه یوسف (ع) همه اسرار خود را با پدر در میان میگذارد: إِذْ قَالَ یُوسُفُ لِأَبِیهِ یَا أَبتِ إِنِّی رَأَیْتُ أَحَدَ عَشَرَ کَوْکَبًا وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ رَأَیْتُهُمْ لِی سَاجِدِینَ قَالَ یَا بُنَیَّ لاَ تَقْصُصْ رُؤْیَاکَ عَلَى إِخْوَتِکَ فَیَکِیدُواْ لَکَ کَیْدًا إِنَّ الشَّیْطَانَ لِلإِنسَانِ عَدُوٌّ مُّبِینٌ(یوسف/۴ و ۵)؛
[یاد کن] زمانى را که یوسف به پدرش گفت: اى پدر من! [در خواب] یازده ستاره را با خورشید و ماه دیدم دیدم [آنها] براى من سجده می کنند یعقوب] گفت: اى پسرک من! خوابت را براى برادرانت حکایت مکن که براى تو نیرنگى می اندیشند زیرا شیطان براى آدمى، دشمنى آشکار است.
ب: نهایت تلاش برای سازش دادن میان برادران و جلوگیری از اختلافات، بطوریکه وقتی برادران می خواهند یوسف را با خود به گردش(و در واقع برای کشتن) ببرند، علت ممانعت از فرستادن یوسف را به خود منتسب می کند که من ناراحت می شوم؛ و اشاره ای به اهداف برادران نمی کند: قَالَ إِنِّی لَیَحْزُنُنِی أَن تَذْهَبُواْ بِهِ وَ أَخَافُ أَن یَأْکُلَهُ الذِّئْبُ وَ أَنتُمْ عَنْهُ غَافِلُونَ(یوسف/۱۳)؛ گفت: اینکه او را ببرید، سخت مرا اندوهگین می کند و می ترسم از او غافل شوید و گرگ او را بخورد.
ج: پناه به خدا و صبر در برابر مصیبت هایی که از ناحیه فرزندان به وی می رسید: وَ جَآؤُوا عَلَى قَمِیصِهِ بِدَمٍ کَذِبٍ قَالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَکُمْ أَنفُسُکُمْ أَمْرًا فَصَبْرٌ جَمِیلٌ وَ اللّهُ الْمُسْتَعَانُ عَلَى مَا تَصِفُونَ(یوسف/۱۸)؛ پیراهنش را [آغشته] به خونى دروغین آوردند [یعقوب] گفت: [نه] بلکه نفس شما کارى [بد] را براى شما آراسته است، اینک صبرى نیکو [براى من بهتر است] و بر آنچه توصیف می کنید خدا یاری ده است.
و نیز زمانی که برادران، برادر یوسف را نیز می خواستند تا با خود برای گرفتن آذوقه به مصر ببرند: قَالَ هَلْ آمَنُکُمْ عَلَیْهِ إِلاَّ کَمَا أَمِنتُکُمْ عَلَى أَخِیهِ مِن قَبْلُ فَاللّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ(یوسف/۶۴) [یعقوب] گفت: آیا همانگونه که شما را پیش از این بر برادرش امین گردانیدم، بر او امین سازم؟ پس خدا بهترین نگهبان است و اوست، مهربانترین مهربانان.
و زمانی که دو پسرش را از دست داد باز به خدا پناه برد: قَالَ إِنَّمَا أَشْکُو بَثِّی وَ حُزْنِی إِلَى اللّهِ وَ أَعْلَمُ مِنَ اللّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ(یوسف/۸۶)؛ گفت: من شکایت غم و اندوه خود را پیش خدا میبرم و از [عنایت] خدا، چیزى می دانم که شما نمی دانید.
د: نهایت دلسوزی برای فرزندان، حتی فرزندانی که داغ عزیزترین کسانش را بر دلش نهادند و یوسفش را برای مدتها از پدر دور کردند، باز به فکر فرزندانش بود که گفت: و گفت اى پسران من! [همه] از یک دروازه [به شهر] در نیایید بلکه از دروازه هاى مختلف وارد شوید و من [با این سفارش] چیزى از [قضاى] خدا را از شما دور نمی توانم داشت، فرمان جز براى خدا نیست، بر او توکل کردم و توکل کنندگان باید بر او توکل کنند: وَ قَالَ یَا بَنِیَّ لاَ تَدْخُلُواْ مِن بَابٍ وَاحِدٍ وَ ادْخُلُواْ مِنْ أَبْوَابٍ مُّتَفَرِّقَهٍ وَ مَا أُغْنِی عَنکُم مِّنَ اللّهِ مِن شَیْءٍ إِنِ الْحُکْمُ إِلاَّ لِلّهِ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ عَلَیْهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُتَوَکِّلُونَ(یوسف/۶۷)
هـ: نهایت تلاش برای یافتن فرزندان و امید به خدا که حتی پس از اینکه برادر یوسف را از دست داد، باز هم فرزندانش را به سراغ هر دو گمشده اش فرستاد: یَا بَنِیَّ اذْهَبُواْ فَتَحَسَّسُواْ مِن یُوسُفَ وَ أَخِیهِ وَ لاَ تَیْأَسُواْ مِن رَّوْحِ اللّهِ إِنَّهُ لاَ یَیْأَسُ مِن رَّوْحِ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْکَافِرُونَ( یوسف/۸۷)؛ اى پسران من! بروید و از یوسف و برادرش جستجو کنید و از رحمت خدا نومید مباشید؛ زیرا جز گروه کافران کسى از رحمت خدا نومید نمی شود.
و: دعا در حق فرزندان گناهکار ولی نادم: قَالُواْ یَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا کُنَّا خَاطِئِینَ قَالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَکُمْ رَبِّیَ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ( یوسف/۹۷و۹۸)؛ گفتند: اى پدر! براى گناهان ما آمرزش خواه که ما خطاکار بودیم، گفت: به زودى از پروردگارم براى شما آمرزش می خواهم که او همانا آمرزنده مهربان است.
نتیجه گیری
مطالعه پیرامون مصادیق خانواده متعالی در قرآن کریم می تواند ابعاد و زوایای مهمی از شیوه و سبک زندگی اسلامی را ترسیم نموده و در این زمینه الگویی مناسب برای خانواده ها باشد. در بخش نخست این مقاله ضمن بررسی نمونه هایی از مصادیق خانواده متعالی در قرآن، (آدم و حوا، حضرت ابراهیم و یعقوب علیهم السلام) به برخی از نکات مهم و برجسته خانواده های متعالی انبیا اشاره شد.
بخش دوم مقاله مصادیق خانواده متعالی در سبک زندگی اسلامی از منظر قرآن کریم
پی نوشت ها
[۱] در روایتی از پیامبر اسلام (ص) درباره پیامبر بودن لقمان چنین آمده است: روی عن نافع عن ابن عمر قال سمعت رسول الله (ص) یقول حقا أقول لم یکن لقمان نبیا و لکن کان عبدا کثیر التفکر حسن الیقین أحب الله فأحبه و من علیه بالحکمه(طبرسی،۱۳۷۲، ج۸، ص۴۹۴)؛ به حق میگویم که لقمان پیامبر نبود، ولى بنده اى بود که بسیار فکر میکرد، ایمان و یقینش عالى بود، خدا را دوست میداشت، و خدا نیز او را دوست داشت، و نعمت حکمت بر او ارزانى فرمود(مکارم شیرازی، ۱۳۷۴، ج۱۷، ص۴۴).
[۲].عَنْ یَحْیَى بْنِ سَعِیدٍ الْقَطَّانِ [الْعَطَّارِ] قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ فِی قَوْلِ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیانِ بَیْنَهُما بَرْزَخٌ لا یَبْغِیانِ قَالَ عَلِیٌّ وَ فَاطِمَهُ بَحْرَانِ عَمِیقَانِ لَا یَبْغِی أَحَدُهُمَا عَلَى صَاحِبِهِ یَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ(قمی، ۱۴۰۴، ج۲، ص۳۴۴).
و أخرج ابن مردویه عن ابن عباس فی قوله مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیانِ قال علی و فاطمه بَیْنَهُما بَرْزَخٌ لا یَبْغِیانِ قال النبی (ص) یَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ قال الحسن و الحسین؛ (سیوطی، ۱۴۰۴، ج۶، ص۱۴۲و۱۴۳).
و أخرج ابن مردویه عن أنس بن مالک فی قوله مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیانِ قال على و فاطمه یَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ قال الحسن و الحسین(سیوطی، ۱۴۰۴، ج۶، ص۱۴۳).
[۳]. علامه طباطبایی به جهت رعایت تناسب بین سوگند و چیزی که با سوگند اثبات می شود مراد از والِدٍ وَ ما وَلَدَ را با ابراهیم خلیل(ع) و فرزندش اسماعیل(ع) منطبق میداند که سبب اصلى در بناى این شهر و بانیان خود بیت الحرام بودند و سایر احتمالات را رد میکند(طباطبایی،۱۴۱۷، ج۲۰، ص۲۹۰و۲۹۱)
[۴]. جمعى از مفسران سنّى، آزر را پدر واقعى ابراهیم می دانند، در حالى که تمام مفسران و دانشمندان شیعه معتقدند آزر پدر ابراهیم نبود، بعضى او را پدر مادر و بسیارى او را عموى ابراهیم دانسته اند(مکارم شیرازی، ۱۳۷۴، ج۵، ص۳۰۳-۳۰۷)
[۵]. درباره اینکه ذبیح اسماعیل بوده یا اسحاق بین مفسران اختلاف نظر وجود دارد هر چند این اختلاف ضرری به بحث نمیزند و در تعیین سبک زندگی تفاوت ایجاد نمیکنند ولی باید خاطر نشان ساخت که طبق نظر تحلیلی بیشتر مفسران ذبیح «اسماعیل» میباشد(طباطبایی،۱۴۱۷، ج۷، ص۲۳۴؛ مکارم شیرازی، ۱۳۷۴، ج۱۹، ص۱۱۸؛ مجلسی، ۱۴۰۴، ج۱۲، ص۱۳۳؛ آلوسی، ۱۴۱۵، ج۱۲، ص۱۸۵و۱۸۶؛ مغنیه، ۱۴۲۴، ج۶، ص۳۵۲؛ ابن عاشور، ۱۴۲۰، ج۲۳، ص۷۱؛ ابن شهر آشوب، ۱۳۶۹،ج۱، ص۲۲۷؛ کلینی، ۱۴۰۷، ج۸، ص۶۰و۶۱؛ ثعلبی، ۱۴۲۲، ج۸، ص۱۵۳و۱۵۴).
منبع اقتباس: مقاله مصادیق خانواده متعالی در سبک زندگی اسلامی از منظر قرآن کریم، نگارش: احد داوری