- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 12 دقیقه
- توسط : محقق شماره 1
- 0 نظر
اختلافات زناشویی، در زندگی مشترک همه زوج ها وجود دارد و نیازمند مدیریت تضادهای بین فردی است. ازدواج به طور طبیعی، پیوندی است میان دو فرد که در آن عقاید، ویژگی های فردی و ارزش هایشان را به اشتراک می گذارند.
بنابراین جای تعجب نیست که آنها باید با مسائل بسیار زیادی در امر ازدواج رو به رو شوند. برخی از آنها، کم آزارند و برخی دیگر، بسیار پیچیده و تنش زا هستند. اغلب اوقات، زوج ها می پندارند که در دام تضادها و اختلافات زناشویی گرفتار شده اند. گاهی نیز به خاطر بیشتر نشدن تنش از یکدیگر فاصله می گیرند.
اختلافات زناشویی و تضادهای مربوط به ازدواج، از ناراحتی های پیش پا افتاده گرفته تا مسائل پیچیده، تنها در یکی از این دو مقوله می گنجد: آنها یا فیصله پیدا می کنند و برطرف می شوند، و یا همیشه وجود دارند؛ به این معنی که به نحوی برای همیشه بخشی از زندگی شما خواهند بود. اگر یک بار بتوانید عدم توافق های گوناگون خود را تعریف نمایید، بسته به این مشکلات شما در کدام یک از این دو مقوله می گنجد، می توانید راهکارهای مواجهه با آنها را مشخص نمایید.
۱-مشکلات دائمی در اختلافات زناشویی
متاسفانه اکثر اختلافات زناشویی و به عبارتی دقیق تر حدود ۷۰ درصد آنها، در این طبقه بندی می گنجند. بارها زمانی که به مدت چهار سال موارد میان زوج ها را دنبال می کردیم، متوجه شدیم که آنها در عرض این چهار سال دقیقا در مورد موضوعات مشابه با هم به مشاجره با همسر خود می پردازند.
چنانکه گویی در عوض چهار سال چهار دقیقه سپری شده است. لباس های تنشان کهنه شد، مدل موهایشان تغییر کرد، وزنشان تغییر نمود و صورتشان چروک شد، ولی همچنان دارای اختلافات زناشویی و بگومگوهای مشابه بودند. در اینجا چند نوع از این مشکلات همیشگی که زوج های سعادتمند با آن زندگی می کنند وجود دارد:
۱- مگ خواهان بچه دارشدن است، ولی دونالد می گوید که هنوز آمادگی ندارد و نیز نمی داند که چه زمانی آماده خواهد بود.
۲- والتر خواهان مهر و محبت بیشتری نسبت به داناست.
۳- کریس در قید و بند کارهای منزل نیست و وظایف خود را انجام نمی دهد، مگر این که سوزان به او غر بزند، و این کار نیز باعث عصبانیت او می گردد.
۴- انجی می پندارد که ران در مورد پسرشان بسیار سختگیر است. حال آن که ران فکر می کند شیوه صحیحی در پیش گرفته است، چرا که پسرشان باید راه درست انجام دادن کارها را یاد بگیرد.
با وجود چنین اختلافات ها که بین آنها وجود دارد، این زوج ها از ازدواج خود بسیار خرسندند، چرا که برای مواجهه با مشکل غیرقابل تغییر خود راه حلی پیدا کرده اند. در نتیجه این مشکل نتوانسته بر آنها غلبه نماید. آنها آموخته اند هر موردی سر جای خود باشد و به آن نیز با شوخ طبعی بنگرند. این رمز موفقیت آنها در مدیریت اختلافات زناشویی است.
برای مثال، زوجی که ما در مورد آنها تحقیق کردیم، ملینا و اندی، این اختلاف در مورد بی میلی اندی برای به گردش رفتن با خانواده ملیناست. ولی زمانی که آنها در مورد این مشکل با من صحبت می کردند، اصلا عصبانی نشدند. با خوشرویی آنچه را که اتفاق افتاده بود، بیان کردند. اندی می خواست جمله پایانی که همیشه به ملینا می گوید را به من بگوید، ولی ملینا که آن را حفظ بود با تقلید صدای اندی گفت: «خیلی خوب، می رویم.» بعد هم اندی اضافه کرد که این را نیز می گوید: «خیلی خوب، حتما. هر چه تو بگویی، عزیزم.»
ملینا توضیح داد: «ما هنوز این کار را ادامه می دهیم.» اندی نیز خندید و گفت: «ما حتی خوب و کامل با هم مخالفت نمی کنیم، مگر نه؟» ملینا و اندی مشکل خود را از بین نبرده اند، ولی یاد گرفته اند که با آن زندگی کنند و با روی خوش با آن رو به رو شوند.
علیرغم آنچه اکثر درمانگرها به شما می گویند، مجبور نیستید اختلافات زناشویی عمیق و بزرگ خود را به منظور شکوفایی و بهبود زندگی حل کنید.
این زوج به صرافت دریافته اند که مشکلات بخش گریزناپذیر ارتباط هستند، همان طور که راه گریزی از دردهای مزمن فیزیکی در زمان کهولت سن وجود ندارد. ممکن است این مشکلات را دوست نداشته باشیم، ولی قادریم از عهده آنها برآییم، از موقعیت هایی که اوضاع را وخیم تر می کند، دوری گزینیم و روش ها و عاداتی را توسعه دهیم که به ما کمک کند آنها را رفع کنیم.
دان وایل، روانشناس، این موضوع را در کتاب خود به نام بعد از ماه عسل به خوبی بیان داشته است: «زمانی که شریک ابدی انتخاب می کنید… بدون شک سلسله ویژه ای از مشکلات غیرقابل حل را انتخاب خواهید کرد که برای ده، بیست و یا پنجاه سال آینده با آن دست و پنجه نرم کنید.»
درجه موفقیت ازدواج ها به این بستگی دارد که مشکلات انتخاب شده توسط شما آنهایی باشد که شما می توانید با آن مقابله نمایید. وایل چنین می نویسد: «پل با آلیس ازدواج کرد و آلیس به مهمانی های پر هیاهو می رفت، ولی پل که خجالتی است از آنها متنفر بود. ولی اگر پل با سوزان ازدواج کرده بود، قبل از رفتن به مهمانی حتما با هم دعوای مفصلی می کردند. به این دلیل که پل همیشه تاخیر دارد و سوزان از انتظار بدش می آید.
سوزان این گونه حس کرد که او برایش اهمیتی قائل نیست و به این موضوع بسیار حساس است. پل نیز می دید که سوزان از این اوضاع شاکی است و سعی دارد بر او حاکم شود، و پل نیز به چنین مسئله ای حساس است. در صورتی که پل با جیل ازدواج می کرد آنها اصلا به مهمانی نمی رفتند، چرا که هنوز از دعوای دیروز خود در مورد کمک نکردن پل در انجام کارهای خانه ناراحت بودند. جیل از این که پل نسبت به او بی خیال است ناراحت بود و پل نیز از شکایات جیل ناراحت بود.» و همین طور این ماجراها ادامه می یابد.
در ازدواج های متزلزل و ناپایدار، اختلافات زناشویی که از جنس مشکلات پایدار هستند، بدون شک باعث از بین رفتن ارتباط می شود. آنها بارها و بارها در مورد همان مسئله گفتگوهای مشابه می کنند و با این کار باعث پیچیدگی کلاف می شوند و هیچ چیزی حل نمی شود. و به این دلیل که اصلا پیشرفتی نمی کنند، احساس فزاینده، آسیب دیدن، سرخوردگی و رانده شدن از طرف یکدیگر دارند. هر روز بیشتر در موضع خود سنگر می گیرند. به تدریج حس می کنند از نظر فیزیولوژیکی از پای در آمده اند. فرایند تدریجی جدا و یا محصور کردن حوزه مشکلات را آغاز می نمایند. ولی در واقع، جدا شدن عاطفی از یکدیگر را آغاز نموده اند. آنها در راه زندگی موازی و تنهایی محکومند-ناقوس مرگ هر ازدواجی.
نشانه های سرشاخ شدن
چنانچه نمی دانید که با مشکل همیشگی سرشاخ هستید و یا به خوبی با آن به مقابله برخاسته اید، فهرست بازبینی زیر به شما کمک خواهد نمود. نشانه های سر شاخ شدن عبارتاند از:
- این تعارض باعث می شود شما حس کنید که از طرف شریک خود طرد شده اید.
- صحبت در مورد آن را ادامه می دهید، ولی پیشرفتی نمی کنید.
- وضعیت خود را تحکیم میبخشید و قصد تغییر عقیده دادن نیز ندارید.
- زمانی که در مورد موضوع بحث می کنید، پس از پایانش احساس سرخوردگی و رنجش می کنید.
- صحبت ها در مورد مسئله عاری از شوخ طبعی، شعف و یا عطوفت است.
- حتی به مرور زمان تغییر ناپذیر می شوید، و این مورد باعث توهین کردن به یکدیگر در طول گفتگو می شود.
- این توهین ها و بدگویی ها باعث می شود که به جای تمایل پیدا کردن به سازش و توافق بیشتر، تک قطبی شوید و بر طرز فکر خود اصرار ورزید.
- متعاقبا به لحاظ عاطفی از یکدیگر جدا می شوید.
اگر این موضوع برای روابط خانوادگی دردناک به نظر می رسد، حتما با شنیدن وجود راهی برای خلاصی از این حصار آسوده خواهید شد. البته اصلا مهم نیست که چگونه در آن سنگر گرفته اید. دریافته ام که رؤیاهای نافرجام در مرکز تضادها و ناسازگاری هایی است که قفل شده است. به عبارت دیگر، مشاجرات بی پایان نمادی است از تفاوت ها و اختلافات زناشویی عمیق بین شما که لازم است قبل از این که مشکل را به حال خود رها کنید کاملا به آن بپردازید.
۲-مشکلات قابل حل در اختلافات زناشویی
این گونه مشکلات در مقایسه با غیر قابل حل ها نسبتا ساده اند، ولی می توانند ناراحتی بسیار زیادی بین زن و شوهر به وجود آورند. زمانی که مشکل قابل حل موجب تنش مفرطی می شود، به این دلیل است که زوج روشهای مؤثر برای غلبه برآن را فرا نگرفته اند. آنها اصلا سزاوار سرزنش نیستند، زیرا بسیاری از ایده های حل تعارضات که توسط کتاب های راهنمای ازدواج و درمانگرها توصیه می شود، به راحتی قابل به کارگیری و یادگیری نیستند.
تمرکز اغلب چنین راهکارهایی بر این است که بر دیدگاه طرف مقابلتان ارزش قائل شوید و شنونده خوبی باشید. این استراتژی غلط نیست فقط برای مردم سخت است که همیشه آن را به کارگیرند، چه برسد به زمانی که ناراحت هستند.
پنجمین اصل من برای مؤثر واقع شدن ازدواج به مشکلات قابل حل می پردازد. این اصول شیوه ای متفاوت برای حل اختلافات زناشویی پیشنهاد می کند و بر اساس تحقیق من در مورد زوج هایی است که از لحاظ عاطفی هوشمندند و بر اختلاف نظرها فائق می شوند. به شما نشان خواهم داد که چگونه:
۱-مطمئن شوید شروع شما ملایم است تا خشن و تند؛
۲-راه مؤثر استفاده از اقدامات جبرانی را بیاموزید؛
۳-فیزیولوژی خود را در طول مشاجران شدید به منظور علائم اخطار در زمان طغیان زیر نظر بگیرید.
۴-بیاموزید که چگونه به توافق برسید.
۵-در مورد عیوب و نقایص یکدیگر صبور باشید.
با به کاربردن این نصیحت، پی می برید که دیگر مشکلات قابل حل، مزاحم شادی های زندگی زناشویی شما نمی شوند.
گفتن تفاوت
اگر شما و همسرتان در گودال اختلافات زناشویی گیر افتاده اید، ممکن است مشخص نباشد که گرفتار کدام نوع از آنهایید، دائمی ها و یا قابل حل ها. یکی از راه های تشخیص مشکلات قابل حل این است که نسبت به دائمی ها کمتر دردناک، سردرگم کننده و تنش زا هستند. به این دلیل که وقتی در مورد مشکلی قابل حل به بحث می پردازید، تنها بر روی یک وضعیت خاص تمرکز می کنید. دیگر هیج اختلاف نهفته ای که مشاجره شما را دامن بزند وجود ندارد و عملا از دام اختلافات زناشویی رها شده اید.
برای مثال، راشل و الینور سالهاست درگیر اختلافات زناشویی هستند. هر دو از تند رانندگی کردن شوهرانشان شاکی اند. الینور سالهاست که با شوهرش دان در مورد این مسئله بگو مگو دارد. او نیز همیشه به الینور می گوید که افراط می کند و یاد آور می شود که هرگز تصادفی نداشته و راننده ای جسور نیست، بلکه معتمد به نفس است. الینور به دان می گوید که نمی فهمد چرا او نمی تواند عادت رانندگی خود را تغییر دهد، به این ترتیب او در ماشین کمتر عصبی خواهد شد. و فریادش را با گفتن تو خودخواهی و اصلا مراقب نیستی و هر دوی ما را به کشتن می دهی و غیره به پایان می برد.
هر بار که آنها چنین داد و بیدادی راه می اندازند، از هم بیشتر می رنجند و حتی در وضعیت خود بیشتر فرو می روند. در هر دو طرف توهین های بی شماری وجود دارد: دان او را متهم می کند که بی اعتماد و بدگمان است و الینور نیز او را متهم به بی توجهی می کند.
برای الینور و دان سرعت به مشکلی مستدام بدل شده و احتمالا هرگز نمی توانند کاملا آن را رفع کنند. چرا که اختلاف نظر آنها نشان دهنده تضادی عمیق تر بین آنهاست. آنها واقعا در مورد موارد بزرگی همانند اعتماد، امنیت و خودخواهی به مشاجره می پردازند. برای جلوگیری از جنگ و دعوای آنها درباره رانندگی که باعث نابودی ازدواجشان می شود، باید معنای عمیق تری که این دعوا برای هر یک از آنها دارد را بفهمند. تنها پس از آن است که قادرند این اختلاف را به صورت کارآمد مدیریت کنند.
داشتن سرعت در رانندگی برای راشل و جیسون مشکلی قابل حل است. آنها هر روز از خانه شان در حومه شهر تا مرکز شهر پیتزبرگ با هم می آیند. راشل معتقد است که جیسون بسیار با سرعت رانندگی می کند. جیسون می گوید تند رانندگی می کند زیرا بسیار طول می کشد تا او حاضر شود و اگر اتلاف وقت راشل را با تند رانندگی کردن جبران نکند، هر دو دیر به محل کار خود می رسند.
راشل هم می گوید همیشه باید در صبح دوش بگیرد، به علاوه جیسون ظرف های صبحانه را روی میز رها می کند و در حالی که او مشغول شستن ظرفهاست، جیسون دائما بوق می زند و به او می گوید عجله کن. هر روز کاری با چنین سرزنش هایی آغاز می گردد. لحظه ای که جیسون راشل را جلوی اداره پیاده می کند، جیسون کارشکنی می کند و راشل بر اشک هایش غلبه می کند.
مشکل این زوج جزو مسائل قابل حل است، چرا که در درجه اول بسته به شرایط است-تنها زمانی اتفاق می افتد که آنها سر کار می روند، و به سایر حوزه های زندگی شان سرایت نمی کند. بر خلاف الینور و دان به همدیگر اتهام نمی زنند، اختلافات زناشویی و مشاجراتشان بر سرخودخواهی مرد و یا بی اعتمادی زن نیست و تنها در مورد رانندگی و کاری است که هر روز صبح باید انجام دهند.
با یادگیری راهی مؤثر برای صحبت با یکدیگر در مورد مسئله، به سادگی می توانند به توافق برسند. آنها می توانند سرزنش یکدیگر را کنار بگذارند و برنامه ای را طرح ریزی کنند که آنها را به موقع و بدون زیر پا گذاشتن محدودیت سرعت به سر کار برساند. شاید بهتر باشد که پانزده دقیقه زودتر از خواب بیدار شوند، یا راشل اول حمام برود و یا جیسون ظرف ها را جمع کند.
به هر حال، چنانچه برای یافتن راه حل مسئله اقدامی نکنند، احتمال دارد که بیشتر از پیش در موضع خود سنگر بگیرند و رنجیده تر شوند. این تضاد می تواند عمیق تر شود و به مشکلات دائمی تبدیل گردد و اختلافات زناشویی را پیچیده تر کند.
کلید حل تمام اختلافات زناشویی
در موارد اختلافات زناشویی، اساس مقابله کار آمد با مشکلات چه دائمی و چه قابل حل، یکی است: پذیرش اولیه شخصیت شریک زندگی تان. طبیعت انسان به او دیکته می کند که عملا پذیرفتن نصیحت از شخصی دیگر غیرممکن است، مگر این که آن شخص شما را درک کرده باشد.
پس قانون خط پایان این است: قبل از درخواست تغییر شیوه رفتاری طرف مقابلتان، باید کاری کنید که او حس کند شما او را می فهمید. در صورتی که هر کدام از شما (یا هر دوی شما) حس می کنید که مورد قضاوت قرار گرفته اید، در مورد شما سوء تفاهم شده و یا از سوی او طرد شده اید، نخواهید توانست اختلافات زناشویی و مشکلات به وجود آمده در زندگیتان را مدیریت کنید. این مورد برای مشکلات کوچک و بزرگ صادق است.
وقتی فهمیدید چرا باید گوش کنید، در می یابید که همسرتان بیش از آنچه فکر می کردید مصالحه جوست. چنانچه از دیدگاه خود در مسئله فکر می کنید، آگاه کردن او از این حقیقت آسانتر است.
فرض کنید که شما به مشورت همسرتان در مورد اختلاف نظری که با رئیس خود دارید، نیازمندید. در صورتی که همسرتان بلافاصله شروع کرد به انتقاد از شما و مصر بود که حق با رئیستان است و شما اشتباه می کنید، احتمالا از مطرح کردن آن خودداری خواهید کرد.
به احتمال زیاد، شما حالت تدافعی، عصبانیت، ناراحت شدن و یا… را به خود می گیرد. با وجود این که همسرتان صادقانه به شما می گوید: «من سعی داشتم کمکت کنم.» تفاوت بسیار زیادی بین گفتن «تو راننده بی دقتی هستی. ممکن است قبل از این که همه را به کشتن بدهی، آهسته تر برانی؟» و «می دانم که تا چه حد ار رانندگی با سرعت لذت می بری، ولی وقتی از حد سرعت مجاز فراتر می روی، عصبی می شوم. ممکن است لطفا آهسته تر برانی؟» وجود دارد.
شاید دومین شیوه اندکی بیشتر وقت بگیرد. اما این وقت اضافه بسیار ارزشمند است، چرا که تنها شیوه ای است که مؤثر واقع می شود. این یک حقیقت است که افراد تنها زمانی تغییر می کنند که حس کنند در اصل همان طور که هستند پذیرفته شده اند و دوستشان دارند. زمانی که مردم حس می کنند مورد انتقاد و تنفر و عدم قدردانی قرار گرفته اند، توانایی تغییر ندارند. در عوض، حس می کنند برای حمایت از خود، تحت فشار قرار گرفته اند.
بزرگترها می توانند در این مورد از تحقیق مربوط به رشد بچه ها بیاموزند. ما می دانیم که کلید تلقین تصور مثبت از خود و مهارت های اجتماعی مؤثر این است که به آنها بگوییم احساس هایشان را درک می کنیم.
کودکان زمانی که ما به احساس های آنها اعتنا نماییم به نحو مطلوبی بزرگ می شوند و تغییر می یابند تا این که آنها را به خاطر احساس هایشان مورد تنبیه قرار دهیم یا دست کم بگیریم. زمانی که به کودک اجازه می دهید داشتن چنین احساس هایی جایز است، به او می گویید که خود کودک برای شما مهم است-حتی زمانی که عصبانی، ناراحت یا ترسیده است. کار شما به او کمک می کند تا در مورد خودش احساس خوبی داشته باشد، این حس تغییر و رشد مثبت را ممکن می سازد. همین موضوع در مورد بزرگسالان نیز صدق می کند. به منظور بهبود روابط زوجین، احتیاج داریم که از طرف همسرمان پذیرفته شویم.
درس دیگری که آموخته ام این است که در همه موارد مشاجرات و اختلافات زناشویی، هم دائمی ها و هم قابل حل ها، حق با هیچ کدام از طرفین نیست. در اختلافات زناشویی حقیقت محض وجود ندارد، تنها دو حقیقت ذهنی وجود دارد.
دریافته ام زوج هایی که برای سال ها زندگی زناشویی شادی داشته اند، قادرند از وجود یکدیگر -با وجود نقطه ضعف ها و سایر چیزها -به خاطر داشتن مهر و محبت لذت ببرند. برخی از آنها حتی چهل سال نیز با یکدیگر زندگی کرده اند. در جریان زندگی مشترکشان، آموخته اند که نقایص و خصوصیات عجیب شریک زندگی شان را به عنوان بخش سرگرم کننده ای از کل شخصیت او ببینند.
زنی با خوشرویی پذیرفته است که شوهرش هرگز دست از این اخلاقش بر نمیدارد و همیشه دیر به جایی می رسد. هرگاه می خواهند با هواپیما جایی بروند، او همیشه به شوهرش می گوید که هواپیمایشان نیم ساعت زودتر از وقت معمولی پرواز می کند.
شوهرش نیز می داند که او سرش کلاه می گذارد و هر دو به این موضوع می خندند. از طرفی نیز هنگامی که به خرید می روند همسر او به ولخرجی اش هنگام خرید با اضطراب فراوان می نگرد، اگر چه باز هم سبک خرید او پرداخت صورتحساب را سر درگم کننده ساخته-او تقریبا همیشه نیمی از خریدهایش را بر می گرداند.
زوج هایی همانند این زوج آموخته اند که در مقابل کاستی های شریک خود معقول باشند. بنابراین گرچه آنها احساس هایشان را در گستره ای شامل عصبانیت، خشم، ناامیدی، تنفر و… منتقل می کنند، ولی مهر و محبت خود را نیز بروز می دهند. آنها در موارد اختلافات زناشویی، این پیام را به یکدیگر می رسانند که همدیگر را با تمام عیب هایی که دارند، همان طوری که هستند، دوست دارند و به هم مهر می ورزند.
وقتی زوج ها قادر نیستند این چنین باشند، گاهی مشکل این است که نمی توانند یکدیگر را به خاطر تفاوت های گذشته ببخشند. نفرت داشتن، بسیار آسان است. برای داشتن زندگی مشترک شاد، باید همدیگر را ببخشید و دست از آزردگی، رنجش و تنفر بردارید. انجامش بسیار سخت است، ولی ارزشش را دارد.
وقتی همسر خود را می بخشید، هر دوی شما از آن سود می برید. اختلافات زناشویی و ناخوشایندی ها، بار سنگینی بر دوش ماست، همان طور که شکسپیر در عاشق ونوس نوشته است: «بخشش از دو جهت، مقدس است. هم کسی را که می بخشد متبرک می گرداند، و هم کسی را که بخشیده می شود.»
نتیجه گیری
هر فرد دارای دیدگاه ها و سلایق متفاوتی نسبت به دیگری است و همین موضوع، عامل پیدایش اختلافات زناشویی در زندگی مشترک هر زوج است. اختلافات زناشویی، معمولا به خودی خود حل نمی شوند و حل آنها نیازمند برخورداری از مهارت حل مسئله و مدیریت تضادهای بین فردی است. علاوه بر شناسایی و ریشه یابی و برطرف نمودن موارد تنش زا، برخورداری از روحیه بالای گذشت و بخشش، می تواند در حل بسیاری از اختلافات زناشویی کارساز باشد.
منبع: اقتباس از جان گاتمن؛ هفت اصل اخلاقی برای موفقیت در ازدواج (با اختصارنویسی)؛ مترجم مرتضی نظری؛ انتشارات اندیشه معاصر