- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 14 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
آموزه هاى اخلاقى در دعاى حضرت مهدى (عج) ؛ دورى و پرهیز از گناه
در سومین فراز از دعاى امام عصر(عج) سخن از دورى از گناه و ترک آن آمده آنجا که مى خوانیم:
«توفیق الطّاعه و بعد المعصیه؛ خدایا توفیق اطاعت و دورى از گناه را به من عنایت فرما.»
واژه دورى از گناه همان تقوا و پرهیزکارى و مراقبت در ترک هرگونه گناه و نافرمانى خدا است. مسأله دورى از گناه از عوامل مهم ریشه اى و کلیدى براى هدایت و ره روى در راه کمالات است، چرا که گناه یک آسیب و آفت خطرناک و سرنوشت برانداز براى هلاکت و گمراهى و سقوط در درّه هولناک عذاب الهى است. براى روشن شدن این مطلب، نظر شما را به چند مثال جلب مى کنم:
انسانى که از نظر جسمى بیمار مى شود، نزد طبیب براى معالجه مى رود، طبیب به طور کلى در بازگرداندن سلامتى به بیمار، دو برنامه دارد:
۱- برنامه بهداشت و پیش گیرى
۲- برنامه درمان و به عبارت دیگر پزشک در علاج خود داراى دو دستور منفى و مثبت است، در مورد برنامه منفى مى گوید: باید از این چند موضوع پرهیز کنى، و اگر قبلاً نیز پرهیز مى کردى گرفتار بیمارى نمى شدى، و در برنامه مثبت مى گوید: از این چند مورد دارو (از قرص، و شربت و آمپول و…) باید استفاده کنى، و طبق دستور تنظیم شده رفتار نمایى، تا درمان یابى. در این برنامه، قطعاً مسأله پیش گیرى و پرهیز مهم تر و آسان تر و کم هزینه تر از برنامه مثبت و درمان (داروها) است، حتى ممکن است بیمار بر اثر ادامه پرهیز بى آنکه دارو مصرف کند، سلامتى خود را بازیابد.
درختى را در نظر بگیرید،براى رشد و به ثمر رسیدن آن نیاز به فراهم شدن عوامل کمال مانند: نور، حرارت، غذا(کود)، آب و هواى آزاد است، با ایجاد این عوامل به طور طبیعى و سریع رشد نموده و به رشد و کمال خود ادامه مى دهد. ولى آیا همین آمادگى کافى است، قطعاً نه، بلکه باید از عوامل ضد تکامل مانند آفت هاى مختلف گیاهى نیز جلوگیرى و پیش گیرى شود، و گرنه آن آفت ها تار و پود گیاه را مى خورند، و آن را درهم مى شکنند و از درون متلاشى مى سازند. در انسان نیز در رابطه با کمالات و رشد معنوى نیاز به فراهم شدن عوامل تکامل مانند: علم،ایمان،عمل صالح و رابطه عرفانى و تنگاتنگ با خدا است. ولى همین آمادگى کافى نیست، بلکه باید از هرگونه عوامل ضد تکامل، یعنى آفت هاى گناه دورى کرد، و با سپر تقوا و دژ نیروى ملکوتى ضدگناه، از نفوذ هرگونه گناه به طور قاطع جلوگیرى نمود. وگرنه همان گناه همانند آفت هاى گیاه در این مثال، تار و پود معنویت انسان را مى خورد، و انسان را بى محتوا و بى هویت نموده و در پرتگاه هلاکت و سقوط قرار مى دهد.
بر همین اساس مى بینیم در دعاى فوق، امام عصر(عج) به ما آموخته که از گناه فاصله بگیریم و دورى کنیم، و این تعبیر از تعبیر ترک گناه، رساتر و پرمعنى تر است، چرا که مسأله دورى از گناه دامنه وسیع تر و عمیق تر دارد، و پیام آور آن است که گناهان، و اقسام آنها و زمینه ها و عوامل و آثار شوم آنها را بشناسیم، خود را در مبارزه و ستیز با گناه به گونه اى بسازیم که از آن متنفّر شده و فرار کنیم و فاصله قاطع بگیریم، چنان که خداوند در قرآن مى فرماید: «ففرّوا الى اللّه انّى لکم منه نذیرٌ مبینٌ؛(۱) پس (از هرگونه گناه و انحراف) به سوى خدا فرار کنید، که من از سوى او براى شما هشدار دهنده هستم.» در قرآن در مورد بعضى از گناهان تعبیراتى مانند: اجتناب از گناه، نزدیک نشدن به گناه شده که بیانگر شدت مراقبت براى حفظ خود از گناه است، مثلاً مى فرماید: «واجتنبوا الطّاغوت؛(۲) از طاغوت دورى کنید.» و یا مى فرماید: «ولاتقربوا الفواحش ماظهر منها و ما بطن؛(۳) به کارهاى زشت خواه آشکار و خواه پنهان نزدیک نشوید.» و یا مى فرماید: «ولاتقربوا مال الیتیم؛به مال یتیم (براى حیف و میل آن) نزدیک نشوید.» و یا مى فرماید: «ففروا الى اللّه؛(۴) از گناهان به سوى خدا فرار کنید.» تعبیر به فرار بیانگر آن است که لحظه اى غفلت نکنید، بلکه بى درنگ و سریع از گناه فاصله بگیرید.
این تعبیرات یک نوع آژیر خطر است، چرا که انجام ندادن و نزدیک نشدن، نشانگر دو نوع خطر است، مثلاً در مورد نفت مى گوییم کبریت به آن نزنید، ولى در مورد بنزین مى گوییم کبریت را نزدیک آن نبرید که فاجعه مى آفریند. موضوع دورى از گناه (بعد المعصیه) بیانگر آن است که عصیان و نافرمانى خدا چنان وسوسه انگیز است که نزدیک شدن به پرتگاه آن ممکن است انسان را در پرتگاه خطرناک قرار دهد، بنابراین باید به عوامل زمینه ساز و سوق دهنده به سوى گناه مانند محیط فاسد و آلوده، و غذاى حرام و دوست نامناسب و…که لغزندگى شدیدى براى سقوط در درّه گناه دارند دورى نمود. تا آنجا که امیرمؤمنان على(علیه السلام) فرمود: «من کان یؤمن باللّه و الیوم الآخر فلایقوم مکان ریبهٍ؛(۵) کسى که ایمان به خدا و روز قیامت دارد، در مکانى که موجب تهمت و شک او مى شود نمى ایستد.» و امام صادق(علیه السلام) فرمود: «انسانى که به خدا و قیامت ایمان دارد در مجلسى که امامى را سرزنش کنند، یا مؤمنى را عیب جویى نمایند نمى نشیند.»(۶)
و نیز در رابطه با دورى از گناه، در گفتار بسیارى از پیامبر(صلی الله علیه و آله) و امامان(علیهم السلام) تعبیر به هجرت و «ایّاک و ایّاکم» که بیانگر شدت پرهیز و دورى از گناه است. و نیز تعبیر به «احذر و احذروا» شده که به معنى هشدار و هراس شدید از گناه است، تا مبادا انسان با نزدیک شدن به آن مبتلا گردد.
چنان که با نگاه به گفتار امام على(علیه السلام) (که در غررالحکم، جلد اول) آمده این تعبیرات را به طور مکرر مى بینیم مثلاً مى فرماید: «ایّاک و النّمیمه فانّها تزرع الضّغینه و تبعّد عن اللّه و النّاس؛(۷) از سخن چینى، به شدت دورى کن، چرا که باعث کینه توزى و دورى از خدا و خلق مى شود.» یا مى فرماید: «احذر فحش القول و الکذب، فانّهما یزریان بالقائل؛ از زشت گویى و دروغ بترس و برحذر باش، چرا که این دو، گوینده اش را معیوب مى سازد.»
و امام باقر(علیه السلام) در ضمن گفتارى فرمود: «والمهاجر من هجر السّیئات؛(۸) مهاجر و فاصله گیرنده کسى است که از گناهان فاصله بگیرد.»
این تعبیرات و شبیه آنها حاکى از آن است که خطر گناه، خطر بسیار شدید و ویران گر است، و انسان باید با قاطعیت از آن فاصله بگیرد، وگرنه سیه بخت دو سرا خواهد شد.
جالب این که در سخنى از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) مسأله دورى و تنفّر و ترس از گناه چنین آمده که آن حضرت در میان پندهاى خود به ابوذر فرمود: «انّ المؤمن لیرى ذنبه کانّه تحت صخرهٍ یخاف ان تقع علیه، و انّ الکافر لیرى ذنبه کانّه ذبابٌ مرّ على انفه؛(۹) انسان با ایمان نسبت به گناه خود، به گونه اى برخورد مى کند و مى ترسد که گویى در زیر سنگ بسیار سنگینى در سختى قرار گرفته و هرلحظه ترس آن را دارد که آن سنگ بر روى او بیفتد و او را به هلاکت برساند، ولى کافر گناه را همچون مگسى مى پندارد که از کنار بینیش عبور مى نماید.» نکته قابل توجه این که یکى از عوامل زمینه ساز براى انجام گناه، رضایت به آن است که موجب سوق دادن نیت و عمل به سوى گناه مى شود، اسلام براى دورى از گناه، رضایت به آن را نیز گناه شمرده، گرچه سال ها از انجام گناهى گذشته باشد، در این راستا رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: «هرگاه گناهى پدید آید، کسى که در کنار گناه ناظر و حاضر است ولى از آن متنفّر مى باشد، مانند کسى است که از آن غایب است، ولى کسى که از گناه غایب است اما به انجام آن خشنود است، مانند کسى است که در انجام آن حاضر و شریک مى باشد.»(۱۰) و در زیارتنامه امام حسین(علیه السلام) آمده:
«لعن اللّه امّه سمعت بذلک فرضیت به؛ خدا لعنت کند امّتى را که ماجراى کربلا را شنید و به ظلم هاى آن نسبت به امام حسین(علیه السلام) و یارانش راضى شد.»
آخرین سخن در این راستا این که در تحقیق و ریشه یابى چنین به دست مى آید که عامل اصلى براى سوق دادن انسان ها به سوى گناه، شیطان است، او است که با القائات خود، روح انسان را به نفس امّاره تبدیل مى کند، و نفس امّاره نیز انسان را به سوى گناهان مى کشاند، پس باید با جهاد اکبر به جنگ شیطان رفت، بهترین راه براى نبرد با شیطان، تحصیل فضایل است که مى توان به یارى فضایل که لشگر نیرومند عقل هستند، لشگر شیطان را مغلوب کرد، در این راستا نظر شما را به این سخن جالب پیامبر(صلی الله علیه و آله) جلب مى کنیم، آن حضرت به یاران فرمود: «آیا مى خواهید شما را به چیزى خبر دهم که اگر به آن عمل کنید، شیطان از شما مانند دورى مغرب از مشرق دور مى گردد؟» پاسخ دادند. آرى، فرمود: «روزه روى شیطان را سیاه مى کند، صدقه کمرش را مى شکند، دوستى براى خدا و تقویت با عمل صالح، پشتیبانش را متلاشى مى نماید، استغفار، شاه رگش را قطع مى کند.»(۱۱)
نتیجه این که شیطان شکنى باعث دورى بسیار از گناه، و تنفّر شدید از معصیت خواهد شد.
این مطالب بیانگر آن است که باید از ابعاد مختلف با گناه فاصله گرفت و از آن به شدت دورى نمود. و حتى فضاى ذهن را از هرگونه تمایل به آن پاک سازى کرد.
مسأله تخلیه و تحلیه و تجلیه
نکته جالب دیگر در رابطه با ترک گناه، مسأله اى است که علماى اخلاق براى پیمودن راه سیر و سلوک عرفانى و اخلاقى بیان کرده اند که خلاصه اش چنین است: هرگاه مؤمن تصمیم بر ترک گناه گرفت، روح و روانش را از آلودگى گناه خالى نموده و به مقام تخلیه رسیده است. سپس اگر روح و روان پاکش را با زیورهاى فضایل اخلاقى بیاراید به مقام تحلیه و آراستگى رسیده، و اگر از این مرحله نیز بالا رفت و دل و روح خود را آینه جمال الهى نمود، عظمت خدا در او تجلّى مى کند، و او به مقام مظهریت مى رسد که عالى ترین درجه عرفان و اخلاق است. به این ترتیب پایه نخست این مقام عالى و ملکوتى، دورى از گناه است.
بر همین اساس وقتى که پیامبر(صلی الله علیه و آله) در آخرین جمعه ماه شعبان، در مسجد النّبى در مدینه خطبه اى در شأن ماه رمضان القاء فرمود، و پاداش چند برابر اعمال نیک در این ماه را گوشزد کرد، و حتى فرمود: «تلاوت یک آیه در این ماه معادل تلاوت همه آیات قرآن پاداش دارد» در قسمت پایانى خطبه، حضرت على(علیه السلام) پرسید: «برترین عمل در این ماه چیست؟» پیامبر(صلی الله علیه و آله) در پاسخ فرمود: «افضل الاعمال فى هذا الشّهر الورع عن محارم اللّه؛ برترین کارها در این ماه، پرهیز و دورى از حرام و معصیت خدا است.»(۱۲)
مقام تقوا و دورى از گناه در درجه اى است که از نظر قرآن قبولى و کمال هرگونه عمل نیک بستگى به دورى از گناه دارد، وگرنه کارهاى نیک در کنار گناه، بى خاصیت خواهد شد، و مانند علف هرزه هایى است که مانع رشد و به ثمر رسیدن گیاهان مفید و پرثمر مى شود، باید آن علف ها را وجین کرد تا آن گیاهان مفید به رشد و نمو کافى برسند. آرى در آیه نهم مائده قرآن مى خوانیم: «انّما یتقبّل اللّه من المتّقین؛قطعاً خداوند کارهاى نیک را از افراد پاک و پرهیزکار از گناه مى پذیرد.»
و حتى قرآن براى کسى مفید و راهنماى کامل است که او تصمیم بر تقوا و دورى از گناه گرفته باشد، چنان که این مطلب در آیه ۲ سوره بقره تصریح شده است. چرا که دورى از گناه، بر کیفیّت کارهاى نیک مى افزاید، و آنچه که موجب پاداش هاى عظیم است کیفیّت است نه کمیت تنها.
نکته قابل توجه در مورد دورى از گناه این که باید عوامل و ریشه هاى گناه را شناخت و آنها را از محیط زندگى خود ریشه کن نمود، و مى دانیم که طغیان نفس موجب گناهان است، و این طغیان بر اثر القائات شیطان ایجاد مى شود، پس باید شیطان شناسى، و عوامل و وسائل غلبه بر شیطان را مورد توجه جدى خود قرار دهیم، تا بتوانیم از گناه فاصله بگیریم، بر همین اساس از امام صادق(علیه السلام) و او از پدرانش از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) روایت مى کند که آن حضرت روزى به اصحاب خود فرمود: «آیا مى خواهید شما را به چیزى خبر دهم که شما را همانند دورى مغرب از مشرق، از شیطان دور سازد؟» یاران گفتند: آرى. فرمود: «روزه گرفتن روى شیطان را سیاه مى کند، و صدقه کمر شیطان را مى شکند، و دوستى براى خدا، و استمداد از عمل صالح، پشت و پشتوانه شیطان را قطع مى کند، و استغفار شاهرگ شیطان را مى برد، و براى هر چیزى زکاه و عامل پاک سازى است، پاک سازى بدن، روزه است.»(۱۳)
قرآن و مسأله دورى از گناه
در قرآن بسیار از تقوا و دورى از گناه، سخن به میان آمده، و گاهى با بیان مجازات سخت مجرمان و اهل گناه، و زمانى با بیان آثار درخشان دورى از گناه، با تعبیرهاى گوناگون که به بعضى از آن ها قبلاً اشاره شد انسان ها را به سوى تنفّر از گناه فراخوانده است، از جمله در سوره شمس نود و یکمین سوره قرآن، یازده سوگند یاد نموده براى این مطلب که: «قد افلح من زکّاها – و قد خاب من دسّاها؛(۱۴)که قطعاً هر کس روح و روانش را با دورى از گناه، پاک نموده رستگار شده است، و آن کس که روح و روانش را با گناه آلوده نموده، نومید و محروم و تیره بخت گشته است.»
قابل توجه این که واژه معصیت که در دعاى مورد بحث آمده(و بعد المعصیه) در اصل به معنى عصیان و سرپیچى و خروج از فرمان خدا است که انسان را از مرز بندگى خدا خارج مى سازد، و تحت سیطره شیطان قرار داده و عامل گناهان مى شود، این واژه با تعبیرات گوناگون ۳۳ بار در قرآن آمده است. از جمله مى فرماید: «و من یعص اللّه و رسوله فقد ضلّ ضلالاً مبیناً؛(۱۵) و هر کس نافرمانى خدا و رسولش کند، دچار گمراهى آشکارى شده است.» و در مورد دیگر مى فرماید: «و من یعض اللّه و رسوله فانّ له نار جهنّم خالدین فیها؛(۱۶) و هر کس نافرمانى خدا و رسولش کند، آتش دوزخ از آن او است و جاودانه در آن مى ماند.» و در مورد کیفر در بدرى و ذلّت و خوارى یهودیان مى فرماید: «ذلک بما عصوا و کانو یعتدون؛(۱۷) این کیفرهاى شدید براى یهودیان از آن جهت است که معصیت خدا نموده و به حدود قوانین الهى تجاوز نمودند.»
این تعبیرات بیانگر آن است که قرآن با هشدارهاى مکرر، پیروان خود را به دورى از گناه و پرهیز از سرپیچى از فرمان خدا، و نجات از بازتاب شوم و سخت گناه فرا مى خواند، و گناه را آفت ویرانگر و عامل بلاها و عذاب هاى دنیا و آخرت مى داند.
پرهیز از کوچک شمردن گناه
یکى از عواملى که انسان را به سوى گناه سوق مى دهد، کوچک شمردن گناه است، و گاهى با تقسیم گناه به صغیره و کبیره، بعضى را فریب مى دهد که پس ارتکاب گناهان صغیره چندان مهم نیست، غافل از آن که گناه به معنى فرمان خدا را زیر پا گذاشتن و فرمان شیطان را روى چشم نهادن است، و چنین کارى بسیار بزرگ و خطرناک است، و مسأله صغیره و کبیره امرى نسبى است، یعنى بعضى از گناهان نسبت به بعضى دیگر کوچک ترند، و گرنه هر گناهى ذاتاً بزرگ و خطیر است و حتماً باید از آن دورى جست. وانگهى کوچک شمردن گناه موجب تبدیل آن به گناه بزرگ مى شود. چرا که به عنوان مثال اگر کسى سنگى به سوى ما پرتاب کرد، ولى بعداً پشیمان شد و عذرخواهى کرد، شایسته است که او را ببخشیم، ولى اگر سنگ ریزه اى به ما بزند، و در مقابل اعتراض بگوید این که چیزى نیست، بى خیالش. او را نمى بخشیم، زیرا این کار از روح استکبارى او پرده بر مى دارد، و بیانگر آن است که او گناهش را کوچک مى شمرد، از این رو امیرمؤمنان على(علیه السلام) فرمود: «اشدّ الذّنوب ما استهان به صاحبه؛(۱۸) بدترین گناهان آن است که صاحبش آن را کوچک و سبک بشمرد.» و امام سجاد(علیه السلام) از خطرناک بودن کوچک شمردن گناه به خدا پناه مى برد، و در ضمن دعا عرض مى کند:
«اللّهم اعوذ بک…من الاصرار على المأثم و استصغار المعصیه؛(۱۹)
پروردگارا! به تو پناه مى برم از اصرار بر گناهان، و کوچک شمردن گناه.»
و به طور کلى از گفتار پیامبر(صلی الله علیه و آله) و امامان(علیهم السلام) فهمیده مى شود که گناهان صغیره در چندین مورد به گناه بزرگ تبدیل مى گردد، مانند:
۱- اصرار بر صغیره
۲- کوچک شمردن گناه.
۳- اظهار خوشحالى هنگام گناه
۴- گناه از روى طغیان
۵ – مغرور شدن به مهلت الهى هنگام گناه
۶- تظاهر به گناه
۷ – گناه افراد با شخصیّت
۸ – عزم بر تکرار گناه صغیره
۹- رضایت به گناه دیگران.
و باید توجه داشت که همین گناهانى که ما آنها را کوچک مى پنداریم، انباشته شدن آنها مى تواند بزرگترین خطرها را بیافریند، مانند آن که قطره هایى از بنزین را در ظرفى جمع کنیم و آن را با خود حمل نماییم، که جرقّه اى کافى است تا فاجعه اى ایجاد کند، براى تجسّم این مطلب، امام صادق(علیه السلام) از مثال عملى پیامبر(صلی الله علیه و آله) بهره گرفت، فرمود: روزى پیامبر(صلی الله علیه و آله) با همراهان خود در سرزمین بى آب و علفى فرود آمد، در آنجا به آنها فرمود: «بروید هیزم جمع آورى کنید، تا با آن آتش روشن کنیم و غذا بپزیم.» یاران عرض کردند: اینجا سرزمین خشکى است و هیچ گونه هیزم در آن نیست، پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: بروید هر مقدار که مى توانید جمع کنید. آنها رفتند و هر کدام مختصرى هیزم یافته و آوردند و روى هم ریختند، و هیزم زیادى انباشته شد، پیامبر(صلی الله علیه و آله) با نگاه به آن هیزم به همراهان فرمود: «هکذا تجتمع الذّنوب؛ گناهان این گونه روى هم انباشته مى گردند.» آنگاه فرمود: «ایّاکم و المحقّرات من الذّنوب…؛(۲۰) از گناهان حقیر و ریز بپرهیزید که همه آنها ثبت و جمع مى گردد…»
امام کاظم(علیه السلام) در ضمن گفتارى فرمود: «لاتستقلوا قلیل الذّنوب، فانّ قلیل الذّنوب تجتمع حتّى یکون کثیراً؛(۲۱) گناهان کوچک و اندک را کم نشمرید، زیرا همان ها انباشته شده و بسیار مى شوند.» و امام حسن عسکرى (علیه السلام) فرمود: «از گناهان نابخشودنى این است که انسان بگوید: کاش مرا به غیر از این گناه مجازات نکند.»(۲۲) چرا که این تعبیر بیانگر کوچک شمردن گناه است.
مسأله حساب گرى و مراقبت
در اینجا توجه به دو نکته بسیار کارساز و روشنگر است، اول حسابگرى، دوم مراقبت، در مورد حسابگرى باید توجه داشت که همه ما از طرف خداوند مأمور و مسؤول حساب رسى همه اعمال خود هستیم، گرچه بعضى از اعمال ما به اندازه خردل (ذرّه اى همانند دانه ریز خشخاش) باشد، بر همین اساس قرآن از قول لقمان مى فرماید: «یا بنىّ انّها ان تک مثقال حبّهٍ من خردلٍ فتکون فى صخرهٍ او فى السّماوات او فى الارض یأت بها اللّه؛(۲۳) اى پسرم! اگر به اندازه سنگینى دانه خردلى(کار نیک یابد) باشد، و آن در دل سنگى یا در (گوشه اى از) آسمان ها و زمین قرار گیرد، خداوند آن را در قیامت (براى حساب) مى آورد.» و به نقل شیخ بهائى (ره) یکى از علماى برجسته به نام ثوبه بن الصمّه در بسیارى از اوقات شبانه روز، خود را حساب رسى مى کرد، روزى حساب کرد که از عمرش شصت سال گذشته، و دریافت که ۶۰ سال معادل ۲۱۵۰۰ روز است، گفت واى بر من که اگر روزى یک گناه کرده باشم، با خدا با ۲۱۵۰۰ گناه ملاقات مى کنم، چه جواب بدهم، این را گفت و ناله سوزان کشید و جان باخت.(۲۴)
همه این دستورات بیانگر دورى از گناه، و دورى از عوامل سوق دهنده به سوى گناه، و احساس خطر نسبت به گناه است که به راستى اگر انسان ها نسبت به هرگونه گناه چنین احساسى داشته باشند، و با حساسیّت و احتیاط و در عین حال با قاطعیت از کنار آن دور شوند، مى توانند خود را از آثار شوم گناه بیمه کنند، و با پاک زیستى، زمینه هاى پیمودن مدارج کمالات را در پیش روى خود هموار سازند، و در پرتو این فرهنگ سازى و ایجاد زمینه، به سوى قلّه کمال، گام هاى راسخ بردارند. و با توجه به حساب رسى دقیق الهى در قیامت خود را کنترل کنند، تا بتوانند در قیامت با سرافرازى بگویند: «آن را که حساب پاک است از محاسبه چه باک است.»
و در مورد مراقبت، باید گفت از عوامل کلیدى و بسیار مهم دورى از گناه است، مراقبت همان پاییدن و توجه کامل و هوشیارى براى گرفتار نشدن در دام گناه است که اثر به سزایى در دستیابى به توفیق الهى براى دورى از گناه دارد، که امیرمؤمنان على(علیه السلام) فرمود:
«رحم اللّه عبداً راقب ذنبه و خاف ربّه؛(۲۵) خداوند رحمت کند بنده اى را که مراقب گناه خود باشد و از خدا بترسد.» جالب توجه این که: علّامه طباطبایى(ره) صاحب تفسیر المیزان هنگامى که در لحظات آخر عمر قرار گرفت، یکى از شاگردانش آیت اللّه امینى در بالینش به سر مى برد، حال علّامه منقلب بود، شاگرد مى گوید مترصّد بودم که یک فرصتى به دست آید تا از علّامه درخواست موعظه کنم، آن فرصت به دست آمد، دهانم را نزدیک گوشش بردم و گفتم: «استاد! مرا موعظه کن.» علّامه با حالى ملکوتى که آخرین سخن خود را بیان مى کرد، سه بار فرمود: «مراقبت، مراقبت، مراقبت.» آرى مراقبت عامل مهم تصمیم گیرى براى دورى از گناه است.
براى تکمیل این بحث نظر شما را به یک حدیث جالب که نشان دهنده مراقبت و زمینه سازى براى دورى از گناه است جلب مى کنیم، که چنین زمینه سازى در پرتو صفاى باطن و ایجاد حالت نورانى روحى و تصفیه روح و روان از رذایل و صفات زشت اخلاقى به دست مى آید. روایت شده اباصلت هروى از امام رضا(علیه السلام) پرسید: «درختى که در بهشت، آدم و حوّا از آن خوردند و به همین دلیل از آن اخراج شدند، چه درختى بود؟ بعضى گویند درخت گندم، و بعضى گویند درخت انگور، بعضى گویند درخت حسد بود.» امام رضا(علیه السلام) در پاسخ فرمود: اى اباصلت! درخت بهشت مانند درخت هاى دنیا نیست، بلکه در بهشت از یک نوع درخت چندین نوع میوه به دست آید. وقتى که آدم و حوا وارد بهشت شدند و فرمان خدا به ساق عرش نگاه کردند، آدم دید در ساق عرش نام خدا و محمّد(صلی الله علیه و آله) و على(علیه السلام) و فاطمه(س) و حسن و حسین علیهم السلام به عنوان افراد برجسته نوشته شده، خداوند آنها را معرفى کرد، و به آدم فرمود با چشم حسد به آنها منگر، ولى آدم(علیه السلام) (بر اثر ترک اولى) به مقام آنها رشک برد، و تمناى آن مقامات را کرد، وقتى که این حالت رذیله در او پدیدار شد، شیطان بر او مسلط شده، و او را به خوردن آن درخت نهى شده واداشت، و در نتیجه موجب اخراج آنها از بهشت گردید.(۲۶) آرى باید حالات نورانى در خود ایجاد کرد تا بتوان از گناه دورى نمود، و گرنه حالات تیره انسان را به سوى گناه مى کشاند.
پى نوشت:
۱. سوره ذاریات، آیه ۵۰.
۲. سوره نحل، آیه ۳۶.
۳. سوره انعام، آیه ۱۵۱.
۴. سوره اسراء، آیه ۳۶، سوره ذاریات، آیه ۵۰.
۵. اصول کافى، ج ۲، ص ۳۷۸.
۶. همان، ص ۳۷۷.
۷. غررالحکم، ج ۱، ص ۱۴۹.
۸. همان، ص ۱۴۳، اصول کافى، ج ۲، ص ۲۳۵.
۹. بحارالانوار، ج ۷۷، ص ۷۹.
۱۰. وسائل الشیعه، ج ۱۱، ص ۴۱۰.
۱۱. فروع کافى، ج ۴، ص ۶۲.
۱۲. عیون اخبار الرّضا، ج ۱، ص ۲۹۵.
۱۳. فروع کافى، ج ۴، ص ۶۲.
۱۴. سوره شمس، آیه ۹ – ۱۰.
۱۵. سوره احزاب، آیه ۳۶.
۱۶. سوره جن، آیه ۲۳.
۱۷. سوره بقره، آیه ۶۱.
۱۸. نهج البلاغه، حکمت ۳۴۸.
۱۹. صحیفه سجادیه، دعاى هشتم.
۲۰. اصول کافى، ج ۲، ص ۲۸۸.
۲۱. همان، ص ۲۸۷.
۲۲. تحف العقول، ص ۴۷۸.
۲۳. سوره لقمان، آیه ۱۶.
۲۴. سفینه البحار، ج ۱، ص ۴۸۸ (واژه ذنب).
۲۵. غررالحکم؛ میزان الحکمه، ج ۴، ص ۱۶۶.
۲۶. اقتباس از بحارالانوار، ج ۱۱، ص ۱۶۴.
منبع: محمد محمدى اشتهاردى؛پاسدار اسلام ـ ش ۲۹۰ – بهمن ۸۴