- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 5 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
این آیه شریفه اینگونه در قرآن آمده است:
«وَ یَوْمَ نَبْعَثُ فی کُلِّ أُمَّهٍ شَهیداً عَلَیْهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ جِئْنا بِکَ شَهیداً عَلى هؤُلاءِ وَ نَزَّلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْ ءٍ وَ هُدىً وَ رَحْمَهً وَ بُشْرى لِلْمُسْلِمینَ؛ (به یاد آورید) روزى را که از هر امتى، گواهى از خودشان بر آنها برمى انگیزیم و تو را گواه بر آنان قرار مى دهیم! و ما این کتاب را بر تو نازل کردیم که بیانگر همه چیز، و مایه هدایت و رحمت و بشارت براى مسلمانان است!».
از مهمترین مباحثى که در آیه فوق به میان آمده تبیان کل شى ء بودن قرآن است.
تبیان (به کسر ت یا فتح آن) معنى مصدرى دارد، یعنى بیان کردن.
آلوسى در روح المعانى از بعضى از ادباى عرب نقل مى کند که تمام مصدرهایى که بر وزن تفعال آمده همه به فتح ت مى باشد مگر دو لفظ تبیان و تلقاء، ضمنا بعضى این کلمه را مصدر، و بعضى اسم مصدر دانسته اند.
به هر حال این تعبیر با توجه به وسعت مفهوم لِکُلِّ شَیْ ءٍ به خوبى مى توان استدلال کرد که در قرآن، بیان همه چیز هست، ولى با توجه به این نکته که قرآن یک کتاب تربیت و انسانسازى است که براى تکامل فرد و جامعه در همه جنبه هاى معنوى و مادى نازل شده است روشن مى شود که منظور از همه چیز، تمام امورى است که براى پیمودن این راه لازم است، نه اینکه قرآن یک دائره المعارف بزرگ است که تمام جزئیات علوم ریاضى و جغرافیایى و شیمى و فیزیک و گیاه شناسى و مانند آن در آن آمده است، هر چند قرآن یک دعوت کلى به کسب همه علوم و دانشها کرده که تمام دانشهاى یاد شده و غیر آن در این دعوت کلى جمع است، به علاوه گاهگاهى به تناسب بحثهاى توحیدى و تربیتى، پرده از روى قسمتهاى حساسى از علوم و دانشها برداشته است، ولى با این حال آنچه قرآن به خاطر آن نازل شده و هدف اصلى و نهایى قرآن را تشکیل مى دهد، همان مساله انسانسازى است، و در این زمینه چیزى را فروگذار نکرده است.
گاهى انگشت روى جزئیات این مسائل گذارده و تمام ریزه کاریها را بیان مى کند، مانند احکام نوشتن قراردادهاى تجارتى و اسناد بدهکارى که در طولانى ترین آیه قرآن یعنى آیه ۲۸۲ سوره بقره طى ۱۸ حکم! بیان شده است.( جهت اطلاع بیشتر ر. ک: تفسیر نمونه، ج ۲، ص ۲۸۳).
و گاهى مسائل حیاتى انسان را به صورتهاى کلى و کلى تر مطرح مى کند، مانند آیه ى « إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ وَ إِیتاءِ ذِی الْقُرْبى وَ یَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ وَ الْبَغْیِ: خداوند فرمان به عدل و احسان و بخشش به نزدیکان مى دهد و شما را از هر گونه زشتى و منکر و ستم، نهى مى کند».
وسعت این مفاهیم مانند وسعت مفهوم وفاى به عهد در آیه إِنَّ الْعَهْدَ کانَ مَسْؤُلًا- (اسراء آیه ۳۴) و وفاى به عقد در آیه أَوْفُوا بِالْعُقُودِ (مائده آیه ۱) و لزوم اداء حق جهاد در آیه وَ جاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ (حج آیه ۷۸) و اقامه قسط و عدل در آیه لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ (حدید آیه ۲۵) و توجه به نظم در تمام زمینه ها در آیه وَ السَّماءَ رَفَعَها وَ وَضَعَ الْمِیزانَ أَلَّا تَطْغَوْا فِی الْمِیزانِ وَ أَقِیمُوا الْوَزْنَ بِالْقِسْطِ وَ لا تُخْسِرُوا الْمِیزانَ (الرحمن ۷- ۸- ۹) و خوددارى از هر گونه فساد در روى زمین در آیه وَ لا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاحِها (اعراف آیه ۸۵) و دعوت به تدبر و تفکرو تعقل که در بسیارى از آیات قرآن وارد شده است، و امثال این برنامه هاى انسان شمول که مى تواند راهگشا در همه زمینه ها باشد، دلیل روشنى است بر اینکه در قرآن بیان همه چیز هست.
حتى فروع این دستورهاى کلى را نیز بلاتکلیف نگذارده، و مجرایى که باید از آن مجرا این برنامه ها تبیین شود بیان کرده و مى گوید: وَ ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا: آنچه پیامبر به شما دستور مى دهد اجرا کنید و آنچه شما را از آن نهى مى کند بازایستید (حشر آیه ۷).
هر قدر انسان در اقیانوس بى کرانه قرآن، بیشتر شناور شود و به اعماق آن براى استخراج گوهرهاى برنامه هاى سعادت بخش، فروتر رود، عظمت این کتاب آسمانى و شمول و جامعیت آن آشکارتر مى شود.
و درست به همین دلیل آنها که در زمینه این برنامه ها دست نیاز به این سو و آن سو، دراز مى کنند، مسلما قرآن را نشناخته اند، و آنچه خود دارند، از بیگانه تمنا مى کنند.
این آیه علاوه بر اینکه اصالت و استقلال تعلیمات اسلام را در همه زمینه ها مشخص مى کند بار مسئولیت مسلمانان را سنگین تر مى گرداند، و به آنها مى گوید: با بحث مستمر و پى گیر در قرآن، هر چه را لازم دارید از آن استخراج کنید.
در روایات اسلامى مخصوصا روى جامعیت قرآن به مناسبت همین آیه و مانند آن بسیار تاکید شده است.
از جمله در حدیثى از امام صادق (ع) مى خوانیم:
ان اللَّه تبارک و تعالى انزل فى القرآن تبیان کل شى ء حتى و اللَّه ما ترک شیئا تحتاج الیه العباد، حتى لا یستطیع عبد یقول لو کان هذا، انزل فى القرآن، الا و قد انزله اللَّه فیه:
خداوند در قرآن هر چیزى را بیان کرده است، به خدا سوگند چیزى که مورد نیاز مردم بوده است کم نگذارده، تا کسى نگوید اگر فلان مطلب درست بود در قرآن نازل مى شد، آگاه باشید همه نیازمندیهاى بشر را خدا در آن نازل کرده است. (تفسیر نور الثقلین، ج۳، ص ۷۴۰).
در حدیث دیگرى از امام باقر (ع) مى خوانیم:
ان اللَّه تبارک و تعالى لم یدع شیئا تحتاج الیه الامه الا انزله فى کتابه و بینه لرسوله (ص) و جعل لکل شى ء حدا، و جعل علیه دلیلا یدل علیه، و جعل على من تعدى ذلک الحد حدا:
خداوند متعال چیزى را که مورد نیاز این امت است در کتابش فرو گذار نکرده، و براى رسولش تبیین نموده است، و براى هر چیزى حدى قرار داده، و دلیل روشنى براى آن نهاده، و براى هر کسى که از این حد تجاوز کند، حد و مجازاتى قائل شده است. (همان).
حتى در روایات اسلامى اشاره روشنى به این مساله شده که علاوه بر ظاهر قرآن و آنچه توده مردم و دانشمندان از آن مى فهمند، باطن قرآن نیز اقیانوسى است که بسیارى از مسائلى که فکر ما به آن نمى رسد در آن نهفته است، این بخش از قرآن، علم خاص و پیچیده اى دارد که در اختیار پیامبر و اوصیاى راستین او است، چنان که در حدیثى از امام صادق (ع) مى خوانیم
ما من امر یختلف فیه اثنان الا و له اصل فى کتاب اللَّه عز و جل و لکن لا تبلغه عقول الرجال:
تمام امورى که حتى دو نفر در آن اختلاف دارند، اصل و ضابطه اى در قرآن دارد ولى عقل و دانش مردم به آن نمى رسد. (نور الثقلین، ج ۳ ، ص ۷۵).
عدم دسترسى عموم به این بخش که آن را مى توان تشبیه به وجدان ناخودآگاه آدمى کرد، هرگز مانع از آن نخواهد بود که بخش خود آگاه و ظاهرش مورد استفاده همگان قرار گیرد.
جالب اینکه در آیه فوق، چهار تعبیر براى هدف نزول قرآن ذکر شده است:
۱- تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْ ءٍ: قرآن بیانگر همه چیز است.
۲- مایه هدایت است (هدى).
۳- اسباب رحمت است (وَ رَحْمَهً).
۴- در آخرین مرحله مى گوید موجب بشارت براى عموم مسلمانان است (وَ بُشْرى لِلْمُسْلِمِینَ).
اگر درست بیندیشیم پیوند منطقى روشنى در میان این چهار مرحله وجود دارد، زیرا در مسیر هدایت و راهنمایى انسانها، نخستین مرحله، بیان و آگاهى است، و مسلم است که بعد از آگاهى، هدایت و راهیابى قرار دارد، و به دنبال آن عملکردها است که مایه رحمت خواهد بود، و سرانجام که انسان عمل مثبت و صالح انجام داد خود را در برابر پاداش بى پایان خدا مى بیند که مایه بشارت و سرور همه رهروان این راه است.
ر. ک: تفسیر نمونه، ج ۱۱، ص ۳۶۰ – ۳۶۵.