- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 2 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
دکتر محمد (گرى) لگنهاوزن در سال (۱۹۵۳م) در یک خانواده مذهبى (کاتولیک) در شهر نیویورک متولد شد و تحصیلات متوسطه را در دبیرستان کاتولیک گذراند.
وى در دانشگاه ایالت نیویورک و پس از آن، در دانشگاه رایس، در رشته فلسفه به تحصیل پرداخت و موفق به اخذ مدرک دکترا شد. او هنگام تدریس در دانشگاه تگزاس جنوبى با دانشجویان مسلمان آشنا شد و بعد از تحقیق درباره اسلام، که تقریباً سه سال به طول انجامید، به آیین اسلام و مذهب تشیع گروید و انجمن دانشجویان مسلمان را در آن دانشگاه تشکیل داد. وى درباره اسلام چنین مى گوید: ببینید وقتى من به اسلام و تشیع نگاه کردم این طور نبود که پاسخ تمامى سؤالاتم را در آنجا پیدا کردم.
آن چیزى که در اسلام بیش تر از همه براى من جاذبه داشت، این بود که چقدر این دین از این نوع سؤالاتى که من در ذهن داشتم، استقبال مى کرد. من به راحتى مى توانستم افراد دیگرى را در این دین بیابم که با این مسائل درگیر بودند و تحقیقاتشان در راستاى پاسخ به همین سؤالات بود. این ویژگى یک احساس برادرى در من ایجاد مى کرد. من در اسلام با این مسئله روبرو نشدم که کسى بگوید اشکال شما این و جوابش هم این است. اصلاً این طور نبود. براى مثال من سؤال مى کردم که از عدالت چه مى فهمید؟
بعضى از مسلمانان مى گفتند: در روایت داریم که امام على (علیه السلام) فرمودند: «عدالت بدان معناست که هر چیزى در جاى خودش باشد» من سؤال مى کردم که خوب این جمله یعنى چه؟ اصلاً جاى هر چیز کجاست؟ و….
آنها پاسخ مى دادند که ما هم مى خواهیم بفهمیم که این حدیث به چه معنایى است؟ و چه ایده اى را مى توان از آن استخراج کرد. من فکر کردم که این روش تحقیقى خیلى خوبى است. یک نوع چارچوب کلى وجود دارد و محقیقین به دنبال پرکردن این چارچوب هستند. آن چیزى که براى من در اسلام جاذبه داشت، آن بود که دعوت به تحقیقات بیش تر در تعالیم این دین وجود داشت و در این راه جواب آماده و حاضرى از قبل وجود نداشت.
در مورد دین مسیحى، تجربه من این بود که چنین حالتى وجود نداشت و مسیحیت به سؤال ها اصلاً جهت نمى داد. آن هایى که سنتى بودند مى گفتند که جواب این سؤال ها داده شده و این پاسخ ها خیلى مشخص و روشن است. اما وقتى که با بچه هاى مسلمان بحث مى کردم، مى دیدم که این جا یک جهتى وجود دارد. آنها با بررسى روایات جهت پیدا مى کردند و به همین جهت مى دیدم که با بررسى بیش تر مسائل به پاسخ هاى روشن ترى مى رسند.