- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 7 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
اشاره:
یکی از مطالبی که در باره اهل بیت از اهمیت خاصی برخوردار است، معرفی شاگردان و اصحاب آن حضرات است. بیان زندگی نامه و شخصیت علمی و معنوی آنان گویای مقام بلند اهل بیت است که چه شاگرادانی برای دین اسلام تربیت کرده اند. در این نوشته مختصر یکی از شاگردان و اصحاب امامان معصوم به نان محمد بن ابی عمیر به صورت مختصر معرفی شده است.
نام پدر محمدبن ابی عمیر، زیاد بن عیسى و کنیه اش، «ابااحمد» است.۱ او از شخصیتهاى بارز و از فقیهان عصر خویش بود. وى نه تنها در فقه شیعه، بلکه در فقه اهل سنّت مهارت داشت؛ لذا مورد قبول آنها نیز میباشد.۲محمدبن ابی عمیر از جمله محدّثانى است که با چهار امام معصوم (امام صادق، امام کاظم، امام رضا و امام جواد علیهم السلام ) هم عصر بود.۳
تولّد
سال تولّد محمدبن ابی عمیر در تاریخ درج نشده است. احتمالاً او بین سالهاى ۱۲۵ تا ۱۳۵ ق. چشم به جهان گشوده است.۵ او بغدادى الاصل و ساکن بغداد بود.۶
خاندان
نام محمدبن ابی عمیر در قبیله خاصّى ذکر نشده است، ولى چون هم پیمان «مهلب بن ابی صفره» از قبیله ازد بود، مشهور به «ازدى» است.۷ جاحظ در کتاب «مفاخرات»، در این که او از اعراب قحطانى است یا عدنانى، مردّد است و می گوید:
از ویژگیها و صفاتى که براى او ذکر گردیده است، بر میآید که از اعراب قحطانى باشد؛ زیرا آنان صاحب تمدن و فرهنگى غنى بودند.۸
صحابى معصومین علیهمالسلام
اگرچه او در عصر چهار امام می زیست، اما از اصحاب سه امام (امام صادق، امام کاظم و امام رضا علیهم السلام ) شمرده می شود. مورّخان ـ با وجود این که وفات محمدبن ابی عمیر در عصر امامت امام جواد علیه السلام بود ـ در مورد این که او از اصحاب امام جواد علیه السلام نیز بوده یا نه، حرفى نزده اند؛ تنها شیخ طوسى در بعضى نسخه هاى کتاب فهرستش او را از اصحاب امام جواد علیه السلام می داند. نجاشى او را از اصحاب دو امام (امام کاظم و امام رضا علیهماالسلام ) شمرده است.۹
از دیدگاه بزرگان
نجاشى: جلیل القدر، عظیم المنزله عندنا و عند المخالفین.
شیخ طوسى: او متقی ترین، عابدترین و معتبرترین افراد است.
کشى: او از کسانى است که اصحاب و علما آنچه از او رسیده است، را صحیح می دانند و همه به فقیه بودن و عالم بودنش اقرار دارند.۱۰
شیخ عباس قمى: در منظر شیعه و سنّى مطمئن ترین افراد است.۱۱
بنابر روایتى از ابوعمرو، ابن ابی عمیر فقیه تر، صالح تر و فاضل تر از یونس بن عبدالرحمان (راوى مشهور) است.۱۲
شاخصه اى شخصیتى
۱. الگوى عبادت
ابوفضل محمدبن شاذان نقل می کند: وارد عراق شدم، دیدم شخصى به همراهش میگفت: تو زندگی دارى، زن و بچه دارى، به دنبال کسب برو و کمتر عبادت کن. اگر بخواهى همین طور ادامه دهى و سر بر سجده هاى طولانى بگذارى، چشمانت کور خواهد شد. همراهش در جواب گفت: اگر بنا براین بود که با سجده هاى طولانى چشمانم نابینا شود، تا به حال باید چشمانِ ابن ابی عمیر که بعد از نماز صبح به سجده شکر میرود و هنگام ظهر سر از سجده برمیدارد، کور می شد.۱۳
و نیز نقل می کند: با پدرم به دیدار ابن ابی عمیر رفتیم، دیدم شخصى در بالاخانه نشسته است و اطرافش بزرگانى هستند که او را تعظیم و تجلیل می کنند. گفتم: پدر! این کیست؟ گفت: ابن ابی عمیر. گفتم: همان مرد صالح و عابد؟ گفت: بله.۱۴
همین دو نقل نشان می دهد که او تا چه حدّى، در عبادت، الگوى دیگران بود.
۲. زاهد متّقى
بعضى زهد و ایمان را مساوى با فقر و گوشه نشینى و عزلت می دانند، در حالى که همیشه این طور نیست. هنر آن است که انسان در عرصه اجتماع، فعالیت داشته باشد و زاهد هم باشد. محمدبن ابی عمیر که شغلش پارچه فروشى و فردى ثروتمند بود۱۵؛ با آن که در اجتماع، فعالیت مستمر داشت، فردى زاهد و متّقى و بی اعتنا به زخارف دنیا بود.
در روایتى که شیخ صدوق در من لایحضره الفقیه نقل کرده، آمده است: محمد بن ابی عمیر پارچه فروشى پردرآمد بود. او به شخصى که نیازمند بود، هزار درهم قرض داد. بعدها ورشکست و فقیر شد. وقتى آن شخص نیازمند آگاه شد که ابن ابیعمیر فقیر شدهاست، خانه مسکونى خود را به بهاى هزار درهم فروخت و به سوى خانه ابن ابیعمیر حرکت کرد. محمد درب را گشود، گفت: این چیست؟
مرد نیازمند گفت:
پولى را که از تو قرض گرفته بودم، آورده ام ادا کنم.
ـ به تو ارث رسیده؟
ـ نه.
ـ کسى به تو بخشیده؟
ـ نه.
ـ قطعه زمین زراعتى را فروخته اى؟
ـ نه.
ـ پس از کجا آورده اى؟
ـ خانه مسکونى خود را فروختم تا قرضم را بدهم.
محمد بن ابی عمیر ـ به نقل از ذریح المحاربى ـ گفت: امام صادق علیه السلام فرمود: «هیچ کس به خاطر قرضى که دارد، نباید از خانه اش خارج شود و خانه اش را بفروشد». به خدا قسم که محتاج یک درهم هستم، اما از این پول حتى یک درهم وارد خانه ام نمی کنم.۱۶
۳. اسوه مقاومت
عصر امام موسى بن جعفر علیه السلام عصر خفقان، ظلم و جور دستگاه حکومتى بود. شیعیان مجبور به مخفى کردن مذهب خود بودند. محمدبن ابی عمیر از شخصیتهاى بازر علمى ـ اخلاقى آن زمان است که مورد احترام مخالفان نیز قرار داشت و شیعیان را هم می شناخت. انقلابیون را با بهانه هاى مختلف به زندان می بردند تا اسامى شیعیان و اصحاب اهلبیت علیهم السلام را بگویند. او در زمان حکومت هارون چهار سال۱۷ و در عصر مأمون نیز چهار سال به زندان افتاد.
ابراهیم بن داحه نقل می کند: ابن ابی عمیر را در عصر هارون الرشید به زندان بردند. وقتى علت حبس او سؤال شد، گفتند: او را به دلیل نپذیرفتن قضاوت حبس کردیم. ابن ابیعمیر میگوید: مرا ۱۰۰ ضربه شلاق زدند تا محلّ شیعیان و اسامى آنها را بگویم. ابتدا امتناع کردم، اما از شدّت درد، نزدیک بود لب گشایم، که صداى محمد بن یونس را شنیدم که می گفت: محمدبن ابی عمیر! تقوا پیشه کن و منزلگاه خود را نزد خدا به یادآور. پس صبر کردم تا فرج حاصل شد.۱۸
بعد از شهادت امام رضا علیه السلام ـ در عصر خلافت مأمون ـ بازهم او را به زندان بردند و وقتى علتش سؤال شد، همان بهانه (قبول نکردن قضاوت) را آوردند. در مدت حبس نیز از آزار و اذیت در امان نماند و اموالش نیز به نفع حکومت جور، مصادره شد.۱۹ او علیرغم همه فشارها و سختیها، هیچگاه حاضر به همکارى و افشاى اسامى شیعیان نشد.
۴. عالم ربّانى
غیر از آثار گرانبهاى او ـ که دلالت برمکانت بلند علمى او داردـ نشانه هاى دیگرى نیز این مطلب را تأیید می کند. او با هشام بن سالم و هشام بن حکم ـ دو صحابى بزرگ امام صادق علیه السلام ـ مراوده و مجالستهاى زیادى داشت. روزى هشام بن سالم و هشام بن حکم خواستند در مورد مسائل علم کلام باهم مناظره کنند. هشام بن سالم حضور محمدبن ابی عمیر را به عنوان نفر سوم در مناظره، شرط کرد که این مناظره اوج مقام علمى او را نشان میدهد.
او از اصحاب اجماع است، یعنى از نزدیکان ائمه و کسانى که همه، آنهارا قبول دارند.۲۰
۵. اساتید
او از محضر قریب به ۱۰۰ استاد استفاده کرد؛ اساتیدى چون: ابان بن عثمان الاحمر، عبدالرحمان بن حجاج، مفضل بن مزید، ابن مسکان، عبداللّه بن مغیره، هشام بن سالم و عبداللّه بن سنان.۲۱
۶. شاگردان
از محضر محمدبن ابی عمیر بیش از ۷۰ محدّث بهره بردند. ابراهیم بن هاشم از او ۲۹۲۱ روایت نقل کرده است. احمدبن محمدبن عیسى، فضل بن شاذان، صفوان بن یحیى و حسن بن محبوب نیز از شاگردان او هستند.۲۲
۷. تألیفات
بنابرنقل ابن بطّه، محمدبن ابی عمیر ۹۴ کتاب درباره عقاید و حدیث تألیف کرد.۲۳ او علاوه بر این تألیفات، نام ۱۰۰ نفر از محدّثان ـ که از امام صادق علیه السلام حدیث نقل کردند ـ را با نام کتابهای شان حفظ داشت.۲۴
متأسفانه آثار گرانبهاى او در حین مبارزات، از بین رفت!
خواهرانش: «سعیده» و «منّه» نیز محدّث بودند و براى زنان احکام میگفتند. ابن ابیعمیر وقتى در عصر مأمون به زندان افتاد، کتابهایش را به یکى از خواهرانش سپرد و به زندان رفت. خواهرش از ترس این که مبادا آثار او به دست مأموران حکومت بیفتد، کتب او را زیر خاک دفن کرد. محمد بعد از ۴ سال حبس، وقتى به سراغ کتابها آمد، دید تمام کتابهایش از بین رفته است. از آن به بعد، احادیث را یا از آثارى که در دست مردم داشت، میخواند یا از حفظ می گفت. لذا برخى از روایات او بدون سند یا ناقص السند است، اما اکثر علما آنها را قبول دارند و به آن عمل می کنند.۲۵
از آثار ارزشمند او، اسامى چند کتاب در دست است، همچون:
۱ ـ کتاب الاستطاعه ۲ ـ کتاب الحج ۳ ـ فضائل الحج۴ ـ مناسک الحج ۵ ـ الصلوه ۶ ـ الصیام ۷ ـ المتعه ۸ ـ النکاح ۹ ـ الطلاق ۱۰ ـ التوحید ۱۱ ـ الکفر و الایمان ۱۲ ـ الامامه ۱۳ ـ الاحتجاج فى امامه امیرالمؤمنین علیهالسلام ۱۴ ـ کلامه مع الخوارج ۱۵ـ النوادر الکبیر الحسن ۱۶ ـ کتاب البداء ۱۷ ـ الرّد على اهل القدر و الجبر ۱۸ ـ الانفال ۱۹ ـ الافاعیل ۲۰ ـ المغازى ۲۱ ـ المعارف ۲۲ ـ الیوم و اللیله ۲۳ ـ الملاحم ۲۴ ـ مسائله عن علیّ بن موسى الرضا علیه السلام ۲۵ ـ اختلاف الحدیث.۲۶
روایاتى از او
۱. محمد بن ابیعمیر از سماعه نقل میکند که امام صادق علیه السلام در مورد قول خدا: «اوفوا بعهدى اوف بعهد کم»، فرمود:
«مراد از «اوفوا بعهدى» ولایت امیرمؤمنان است و مراد از «اوف بعهدکم» بهشت است؛ یعنى کسى که به عهد خدا وفاکند و ولایت على علیه السلام را برگردن بگیرد، خدا هم به عهدش وفامی کند و بهشت را به او خواهد داد.»۲۷
۲. محمدبن ابی عمیر از ابان بن عثمان نقل میکند که امام صادق علیهالسلام در جواب مردى که گفت: پدر و مادرم فدایت! مرا موعظه کن. فرمود:
«اگرخدا کفایت رزق و روزى ما را به عهده گرفته است، پس تلاش بیش از حد براى چیست؟ اگر رزق تقسیم شده و براى هر فردى مشخص است، پس حرص براى چیست؟ اگر حساب و قیامت حق است، پس جمع کردن مال دنیا چرا؟ اگر عوض و جبران کردن از طرف خداست، پس بُخل چرا؟ اگر عقوبت از آتش حتمى است، معصیت چرا؟ اگر مرگ یقینى است، شادمانى چرا؟ اگر همه در پیشگاه خدا حاضریم، مکر و حیله چرا؟ اگر عبور از پل صراط حق است، پس عُجب چرا؟ اگر هرکارى که اتفاق میافتد، حکمتى دارد، پس حزن و اندوه چرا؟ و اگر دنیا فانى و نابود شدنى است، پس راحت زیستن چرا؟»۲۸
۳. محمدبن ابی عمیر میگوید: با چند واسطه شنیدم که امام صادق علیه السلام فرمود:
«در سه چیز براى هیچ کس عذرى نیست:
۱ ـ اداى امانت؛ چه امانت دهنده خوب باشد، چه انسانى فاجر.
۲ ـ وفاى به عهد؛ چه عهدتان با آدم خوبى باشد، چه بد.
۳ ـ نیکى به پدر و مادر؛ چه آن دو انسان خوبى باشند و چه بد.»۲۹
وفات
او عاقبت بعد از عمرى تلاش و مقاومت خستگی ناپذیر در راه نشر فرهنگ آل محمد صلی الله علیه وآله در عصر امام جواد علیهالسلام ـ ۲۱۷ ق. ـ چشم از جهان فرو بست و به وصال یار رسید.۳۰
یادش گرامى و نامش جاودانه باد.
پى نوشت:
۱. رجال، نجاشى، ص ۳۲۶؛ رجال، شیخ طوسى، ص ۳۸۸.
۲. فهرست، شیخ طوسى، ص ۱۴۲.
۳. تنقیح المقال فیاحوال الرجال، ، ج ۲، ص ۶۳، نجف؛ جامع الرواه، اردبیلى، ج ۲، ص ۵۰.
۴. معجم رجالالحدیث، خوئى، ج ۱۴، ص ۲۷۶؛ قاموس الرجال، ج ۸، ص ۷.
۵. تنقیح المقال، ج ۲، ص ۶۴.
۶. رجال، نجاشى، ص ۳۲۶ و ۳۲۷.
۷. همان؛ رجال، علاّمه حلّى، ص ۱۴۰.
۸. فهرست، ص ۱۴۲.
۹. تنقیح المقال، ج ۲، ص ۶۴.
۱۰. رجال، علاّمه حلّى، ص ۱۴۱.
۱۱. هدیهالاحباب، شیخ عباسى قمى، ص ۵۴.
۱۲. مجمع الرجال، قهپائى، ج ۵، ص ۱۲۰.
۱۳. همان؛ رجال، کشّى، ص ۵۹۱.
۱۴. مجمع الرجال، ج ۵، ص ۱۲۰.
۱۵. همان؛ رجال، نجاشى، ص ۳۲۷.
۱۶. هدیهالاحباب، ص ۵۴.
۱۷. لغتنامه دهخدا، واژه «ابن ابی عمیر».
۱۸. رجال، نجاشى، ص ۳۲۶؛ اختیارمعرفهالرجال، ص ۵۹۲.
۱۹. مجمع الرجال، ج ۵، ص ۱۲۱.
۲۰. معجم رجال الحدیث، ج ۱۴، ص ۲۸۳ و ۲۸۴.
۲۱ و ۲۲. مشایخ الثقات، ج ۱، ص ۳۱.
۲۳. فهرست، ص ۱۴۲.
۲۴. همان؛ رجال، نجاشى، ص ۳۲۶.
۲۵. رجال، نجاشى، ص ۳۲۶ ـ ۳۲۷.
۲۶. همان؛ فهرست، شیخ طوسى، ص ۱۴۲؛ کشّى، ص ۵۹۲؛ رجال، علاّمه حلّى، ص ۱۴۲.
۲۷. کافى، کلینى، ج ۱، ص ۴۳۱.
۲۸. خصال، صدوق، ج ۲، ص ۴۵۰.
۲۹. کافى، ج ۵، ص ۱۳۲.
۳۰. رجال، نجاشى، ص ۳۲۶؛ فهرست، ص ۱۴۲؛ تنقیح المقال، ج ۲، ص ۵۰.
منبع :کوثر ، بهار ۱۳۸۱، شماره ۵۳
مهدى احمدى