- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 9 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
اشتراک حضرت صدیقه سلام اللَّه علیه است با امیرالمؤمنین و یازده فرزند معصومش، در محدث بودن (یعنى شنیدن حدیث فرشتگان).
منصب هاى الهى سه قسم است: نبوت، رسالت، و امامت.
علماى عامه در کتب خود نقل کرده اند که عبداللَّه بن عباس آیه (و ما ارسلنا من قبلک من رسول و لا نبى) (۱)را بدین گونه قرائت مى کرده است: «و ما ارسلنا من قبلک من رسول و لا نبى و لا محدث». (۲)
دانشمندان شیعه و سنى همگى قائل به وجود محدث در اسلام مى باشند و معتقدند که بعد از پیامبر اکرم یقینا بشرى محدث (الهام گیرنده و گوش فرادهنده به حدیث فرشتگان) باید وجود داشته باشد؛ انسانى که تمام گفتار و کردارش مطابق فرامین الهى و مورد تصدیق و تصویب خدائى است.
هم صحبت و همراز چنین فردى، آن فرشته اى است که واسطه فیض از جانب خداست و شخص محدث آنچه دستور مى گیرد با کمال فرمانپذیرى به آنها عمل مى کند.
اعتقاد ما شیعیان این است که ائمه اطهار همگى محدث مى باشند. (۳)
دانشمندان سنى نیز قائلند بر این که بعد از پیامبر اکرم بشرى محدث باید وجود داشته باشد تا فرشتگان به او حدیث گویند، و از جانب خداى تعالى راه هاى حق و باطل را به او نشان دهند. علماى عامه مى گویند، کسى را که- بعد از رسول خدا- هم صحبت فرشتگان است خود پیامبر اکرم معین فرموده است و آن شخص، عمر است! (۴)
لیکن ما شیعیان معتقدیم که آن شخص محدث بعد از پیامبر وجود مقدس على سلاماللَّه علیه است. (۵)
در اینجا چند روایت از کتب اهل سنت- که در آنها به کلمه محدث اشاره شده است- ذکر مى کنیم:
بخارى در صحیحش در مناقب عمر بن خطاب مى گوید:
«قال النبى صلى اللَّه علیه و آله و سلم: لقد کان فیمن کان قبلکم من بنى اسرائیل رجال یکلمون من غیر ان یکونوا انبیاء فان یکن (۶) من امتى منهم احد فعمر». (۷) یعنی پیامبر اکرم فرمود: در دوران قبل از اسلام مردانى از بنى اسرائیل محدث بوده اند، بدون اینکه از انبیا باشند، و از امت من عمر محدث مى باشد».
مسلم (۸) در صحیحش در فضائل عمر تقریبا با همین مفهوم، از رسول خدا روایت مى کند:«قد کان فى الامم قبلکم محدثون، فان یکن فى امتى منهم احد فان عمر بن الخطاب منهم». (۹)
موضوع محدث بودن یک مسئله ى اسلامى است نه مذهبى، زیرا فریقین (شیعه و سنى) در این مطلب همراى و هم سخن هستند، و طبق روایاتى که ذکر شد، و احادیث دیگر به وجود شخص محدث از طرف علما سنى نیز کاملا تصریح شده است، ولى آنچه بسیار شایان توجه و دقت مى باشد، این است که در پایان تمام این روایات، راویان سنى، نام عمر بن خطاب را ملحق و اضافه نموده اند. تشخیص اینکه آیا عمر محدث بوده است یا على، کار بسیار سهل و آسانى است، زیرا نمونه گفتار هر یک از آنان که در تاریخ ضبط است روشنگر این مسئله مى باشد.
کسى که در بستر احتضار پیامبر به رسول خدا مى گوید:«ان الرجل لیهجر» (۱۰) یعنى این مرد (مقصود پیامبر است) هذیان مى گوید»، گفتارش بخوبى نشان مى دهد که او شایستگی محدث بودن را نداشته است.
کلینى رحمهاللَّه علیه در کتاب کافى مسئله را چنین عنوان مى کند که فرق میان رسول و نبى و محدث چیست، و سپس روایاتى را که روشنگر و مشخص کننده این سه منصب الهى است ذکر مى نماید. حضرت امام باقر سلام اللَّه علیه در ذیل این آیه چنین مى فرماید: «و ما ارسلنا من قبلک من رسول و لانبى)(۱۱) و لا محدث». (۱۲) رسول کسى است که فرشته واسطه نزول وحى الهى با او سخن مى گوید، و او ملک را مى بیند و مى شناسد و با فرشته گفتگو مى کند. و این رتبه بسیار عالى است. محدث کسى است که هنگام گفتگو فرشتگان آنها را نمى بیند، و در این مورد روایات بسیار از حضرت باقر و حضرت صادق سلام اللَّه علیه نقل شده است که چند حدیث براى نمونه ذکر مى شود:
«ان اوصیاء محمد محدثون؛ (۱۳) بدرستى که اوصیاء محمد همگى محدث بوده اند».
«الائمه علماء صادقون، مفهمون، محدثون؛ (۱۴) ائمه همگى دانشمند، راستگو، داراى فهم بسیار خداداد، و محدث مى باشند».
«المحدث یسمع الصوت و لا یرى شیئا؛ (۱۵) محدث آن کسى است که صداى فرشته را مى شنود، ولى چیزى را نمى بیند».
«کان على علیهالسلام محدثا؛ (۱۶) على علیهالسلام محدث بوده است».
از حضرت صادق سؤال مى شود، مقصود از محدث چیست؟ آن حضرت فرمود: «یاتیه ملک فینکت فى قلبه کیت کیت». (۱۷)؛ محدث کسى است که فرشته بر او نازل مى شود و نکات وحى را بر قلب او عرضه مى دارد (بدون اینکه ملک را مشاهده کند)».
روایاتى که ذکر شد از جمله احادیث مسلم و قطعى است که از ائمه اطهارعلیهم السلام وارد شده است و مقصود ما از نقل آنها، اثبات این مطلب است که روشن شود در این منصب، در این منقبت، حضرت صدیقه سلام اللَّه علیها با على و اولاد معصومین او شریک است و او نیز محدثه بوده، چنان که امامان دوازده گانه محدث بوده اند.
حضرت صادق مى فرماید: «فاطمه بنت رسول اللَّه صلى اللَّه علیه و آله کانت محدثه و لم تکن نبیه، انما سمیت فاطمه محدثه، لان الملائکه کانت تهبط من السماء فتنادیها- کما تنادى مریم بنت عمران: یا فاطمه (ان اللَّه اصطفاک و طهرک و اصطفاک على نساءالعالمین)، یا فاطمه (اقنتى لربک واسجدى وارکعى مع الراکعین) (۱۸) فتحدثهم و یحدثونها، فقالت لهم ذات لیله: الیست المفضله على نساءالعالمین مریم بنت عمران؟ فقالوا: لا، ان مریم کانت سیده نساء عالمها و ان اللَّه عز و جل جعلک سیده نساء عالمک و عالمها و سیده نساءالاولین و الاخرین (۱۹) ؛ فاطمه دختر رسول خدا محدثه بود نه پیامبر. فاطمه را از این جهت محدثه نامیده اند که فرشتگان از آسمان بر او نازل مى شدند و با او- همانگونه که با مریم بنت عمران گفتگو داشتند- این چنین سخن مى گفتند: یا فاطمه بدرستى که خداى تعالى تو را پاک و منزه گردانید و از تمام زنان عالم تو را برگزید.
حضرت صادق به سخن چنین ادامه مى دهند: شبى حضرت صدیقه سلاماللَّه علیها به فرشتگان هم صحبت خویش فرمود: آیا آن زن که از جمیع زنان عالم برتر است مریم بنت عمران نیست؟ جواب دادند: نه، زیرا مریم فقط سیده زنان عالم در زمان خودش بود، ولى خداى تعالى تو را- هم در زمان مریم، و هم در بین زنان دیگر از اولین و آخرین، در تمام زمان ها- بانوى بانوان جهان قرار داده است».
این روایت را عده اى از دانشمندان نقل کرده اند. در برخى از احادیث تصریح شده است به اینکه: جبرئیل هم صحبت حضرت صدیقه سلام اللَّه علیها بوده است. روایات وارده در این موضوع صریحا حاکى از این است که بعد از رحلت پیامبر اکرم از خداوند متعال براى تسلى خاطر حضرت زهرا علیهاالسلام، فرشتگان را هم صحبت و مانوس او گردانید، و در این مورد حضرت صادق مى فرماید: «… ان فاطمه مکثت بعد رسولاللَّه خمسه و سبعین یوما و قد کان دخلها حزن شدید على ابیها، و کان جبرئیل یاتیها فیحسن عزاها على ابیها، و یطیب نفسها، و یخبرها عن ابیها و مکانه و یخبرها بما یکون بعدها فى ذریتها، و کان على یکتب ذلک فهذا مصحف فاطمه (۲۰) ؛ فاطمه بعد از رحلت پیامبر اکرم بیش از ۷۵ روز زنده نماند، و غم جانسوز داغ پدر قلب او را لبریز کرده بود، به این جهت جبرئیل پى در پى به حضورش مى آمد و او را در عزاى پدر سلامت باد مى گفت، و تسلى بخش خاطر غمین زهرا بود؛ و گاه از مقام و منزلت پدر بزرگوارش سخن مى گفت، و گاه از حوادثى که بعد از رحلت او بر ذریه اش وارد مى گردید خبر مى داد؛ و امیرالمؤمنین سلام اللَّه علیه نیز آنچه جبرئیل املاء مى کرد همه را به رشته تحریر در مى آورد، و مجموعه این سخنان است که به مصحف فاطمه موسوم گردید».
روایت دیگرى در کتاب کافى، از حضرت صادق سلام اللَّه علیه به این شرح نقل شده است: «ان اللَّه تبارک و تعالى لما قبض نبیه دخل على فاطمه من وفاته من الحزن ما لا یعلمه الا اللَّه عز و جل، فارسل الیها ملکا یسلى منها غمها و یحدثها؛ فاخبرت بذلک امیرالمؤمنین فقال لها: اذا احسست بذلک و سمعت الصوت، قولى لى، فاعلمته فجعل یکتب کل ما سمعت حتى اثبت من ذلک مصحفا، قال: ثم قال: اما انه لیس من الحلال والحرام، ولکن فیه علم ما یکون؛(۲۱) هنگامى که خداى تعالى پیامبرش را قبض روح فرمود، از غم هاى گرانبارى که قلب زهرا را در مصیبت پدرش فراگرفت، جز خداى عزوجل کسى آگاه نبود. به این جهت حق تعالى فرشته اى را مونس زهرا سلام اللَّه علیها فرمود که تسلى بخش غمهاى او و هم صحبت او در تنهائى او باشد. فاطمه سلام اللَّه علیها این مطلب را به على علیهالسلام بازگو نمود؛ و حضرت فرمود هرگاه احساس کردى که فرشته به حضورت آمد، و صداى او را شنیدى مرا خبردار کن. از املاء جبرئیل و فرشتگان دیگر که امیرالمؤمنین کاتب آنها بود، مصحف فاطمه فراهم آمد، که على درباره آنها فرمود: در این مصحف مسائل شرعى از حلال و حرام مطرح نیست بلکه دانشى است از آنچه که (واقع شده و یا) بوقوع خواهد پیوست».
محدثه بودن فاطمه سلام اللَّه علیها از مسلمات است، بطورى که در زیارت آن حضرت نیز وارد شده است: «السلام علیک ایتها التقیه النقیه، السلام علیک ایتها المحدثه العلیمه». (۲۲)
در نتیجه، حضرت صدیقه سلام اللَّه علیها در مقام محدثه بودن (هم صحبت فرشتگان بودن) با امیرالمؤمنین و یازده معصوم دیگر علیهمالسلام شریک مى باشد، و احراز این مقام جز براى آن کس که «ولى» است امکان پذیر نیست، و چون فاطمه سلام اللَّه علیها ولیهاللَّه است، در سایه مقام ولایتش، فرشتگان با او سخن مى گویند. پیامبر اکرم و امیرالمؤمنین، مقام ولایت را توأم با محدث بودن، بیان کرده اند، هر نبى بعد از خودش یک ولى را جانشین قرار داده است، رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله و سلم نیز امیرالمؤمنین، فاطمه، و حسن و حسین و اولاد معصومین علیهمالسلام او را اولیاء پس از خویش قرار داده است، و دارا بودن این مرتبه والاى محدث بودن در امت رسول خدا جز براى این سیزده معصوم براى هیچ یک از افراد امت معقول نیست، و تمام حرکات، اطوار، گفتار و کردار حضرت صدیقه سلام اللَّه علیها نمایانگر مقام محدثه بودن آن حضرت است.
پی نوشت ها:
(و ما ارسلنا من قبلک من رسول و لا نبى الا اذا تمنى القى الشیطان فى امنیته فینسخ اللَّه ما یلقى الشیطان ثم یحکم اللَّه آیاته و اللَّه علیم حکیم) سورهى الحج، آیهى ۵۲٫
صحیح بخارى، کتاب المناقب، باب مناقب عمر بن الخطاب، ج ۵ ص ۷۸- ۷۹، تفسیر قرطبى ج ۱۲ ص ۷۹، الدر المنثور، ذیل آیهى ۵۲ از سورهى الحج- ج ۴ ص ۳۶۶٫
اصول کافى ج ۱ ص ۱۷۶و ۲۴۳؛ الاختصاص، ص ۳۲۸، ۳۲۹؛ بصائر الدرجات، ص ۳۱۸و ۳۱۹و ۳۷۲؛ کنزالفوائد، ص ۱۷۶؛ خصال صدوق، ج ۲ ص ۴۷۴و ۱۰۶؛ معانىالاخبار، ص ۱۰۲؛ عیون الاخبار، ج ۱ص ۱۶۹، الغیبه (نعمانى)، ص ۶۰، الغیبه (طوسى)، ص ۹۲، ۹۳، ۹۷؛ بحارالانوار ج ۲۵ ص ۷۷، ۱۱۶، ج ۲۶ص ۶۶، ۷۲، ۷۴، ۷۵، ۷۷، ۷۹، ۸۱، ج ۳۶ ص ۲۷۲٫
صحیح بخارى- کتاب المناقب، باب مناقب عمر بن الخطاب، ج ۵ ص ۷۸- ۷۹، صحیح مسلم، کتاب فضائل الصحابه، باب (۲) من فضائل عمر، ح ۲۳، ج ۴ ص ۱۸۶۴، ح ۲۳۹۸؛ مشکل الاثار، ج ۲ص ۲۵۷، الریاض النضره، ج ۲ص۲۸۷، اعلام الموقعین ج ۴ ص ۱۸۲٫
الاختصاص، ص ۲۷۵، ۲۸۶، ۲۸۷، ۳۲۹؛ کنز الفوائد، ص ۱۷۶، ۱۷۷؛بصائر الدرجات، ص ۳۲۱- ۳۲۴، ۳۶۶، ۳۶۷؛ اختیار معرفه الرجال، ص ۱۱۸؛ بحارالانوار ج ۲۶ص ۶۷- ۷۰، ۷۹، ۸۰، ۸۱٫
علماى اهل سنت دربارهى عبارت «فان یکن» مىگویند: این عبارت به معناى تردید و شک در محدث بودن عمر نیست بلکه به معناى تاکید و اختصاص است، و مانند این است که شما بگویید «ان کان لى صدیق فهو زید» یعنى اگر من دوستى داشته باشم همانا زید است. در اینجا منظور این است که گوینده دربارهى دوستى زید تردید و شک دارد بلکه مىخواهد از مقولهى مبالغه خصوصیت دوستى زید را نشان دهد». (مراجعه بفرمایید به: الجامع الصغیر ج ۴/ ۵۰۷، الغدیر ج ۵/ ۴۵ ۴۴).
صحیح بخارى، کتاب المناقب، باب مناقب عمر بن الخطاب، ج ۵ ص ۷۸- ۷۹٫
۸٫حافظ ابوالحسین مسلم بن حجاج بن مسلم قشیرى نیسابورى، متوفاى ۲۶۱ هجرى. وى صاحب کتاب معروف «صحیح»مىباشد.
صحیح مسلم، کتاب فضائل الصحابه، باب (۲) من فضائل عمر، ج ۴ ص ۱۸۶۴، ح ۲۳۹۸٫
ابوحامد غزالى و سبط بن جوزى حنفى چنین روایت مى کنند:
«و لما مات رسولاللَّه صلى اللَّه علیه و آله و سلم قال قبل وفاته بیسیر: ائتونى بدواه و بیاض لاکتب لکم لاتختلفوا فیه بعدى. فقال عمر: دعوا الرجل فانه لیهجر»(یعنى: رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله و سلم کمى پیشتر از وفاتش فرمود: براى من دوات و کاغذ بیاورید تا براى شما چیزى بنویسم که بعد از من با یکدیگر اختلاف نکنید. عمر گفت: این مرد را رها کنید او هذیان مىگوید). (سر العالمین و کشف ما فى الدارین ص ۲۱ (ط النعمان)، تذکره الخواص ص ۶۲).
مسلم در صحیح و احمد بن حنبل در مسند خود بدون اینکه به نام عمر اشاره کنند مىگویند: در پاسخ پیامبر گفتند: «ان رسولاللَّه صلى اللَّه علیه و آله و سلم یهجر»(رسول خدا هذیان مىگوید). (صحیح مسلم، کتاب الوصیه، باب ترک الوصیه، حدیث ۲۱، ج ۳ ص ۱۲۵۹، ح ۱۶۳۷؛ مسند احمد بن حنبل، ج ۱ ص ۳۵۵).
بخارى آنگاه که مىخواهد کلام عمر را نقل کند مىگوید: عمر گفت: «غلب علیه الوجع» درد بر پیامبر غلبه نموده است (به عبارت دیگر یعنى سخنانى که پیامبر مىگوید از شدت درد است و گفتارش تحت کنترل عقل او نیست). بخارى این روایت را در چند موضع از کتاب خود نقل مىکند: صحیح بخارى، کتاب الاعتصام…، باب کراهیه الخلاف- ج ۹ص۲۰۰، کتاب المغازى، باب مرض النبى و وفاته، ج ۶ص ۲۹، کتاب المرضى و الطب، باب قول المریض«قوموا عنى»، ج ۷ص۲۱۹٫
پی نوشت ها:
سورهى الحج، آیهى ۵۲٫
این قرائت در روایات بعضى از ائمه اطهار علیهمالسلامنقل شده است، که از جملهى آنها مىتوان منابع زیر ارا برشمرد:
روایت امام زینالعابدین در اصول کافى ج ۱/ ۲۷۰، کنز الدرجات ص ۱۷۶، ۱۷۷ و بحارالانوار ج ۲۶/ ۸۱، ۸۲ درج است (همچنین مراجعه بفرمایید به بصائر الدرجات ص ۳۶۹).
روایت امام باقر علیهالسلام در اصول کافى ج ۱/ ۱۷۶، ۱۷۵، بصائر الدرجات ص ۳۲۴، ۳۶۸- ۳۷۰، الاختصاص ص ۳۲۸، اختیار معرفه الرجال ص ۱۱۸ و بحارالانوار ج ۱۱/ ۴۱، ج ۲۶/ ۶۹، ۷۰، ۷۴، ۷۷- ۸۰، ج ۴۰/ ۱۴۲ موجود است.
روایت امام صادق علیهالسلام را نیز در اصول کافى ج ۱/ ۱۷۷، بصائر الدرجات ص ۳۷۰، ۳۷۱، الاختصاص ص ۳۲۹ و بحارالانوار ج ۲۶/ ۷۸ مىتوان یافت.
از امام باقر و امام صادق علیهماالسلام نقل است که: «ان اوصیاء محمد (علیه و علیهمالسلام) محدثون». (اصول کافى ج ۱/ ۲۷۰). و…
اصول کافى، ج ۱ ص ۲۷۱، بصائر الدرجات، ص ۳۱۹٫
بصائر الدرجات، ص ۳۷۰، بحارالانوار، ج ۲۶ ص ۷۵، ۷۶٫ این عبارت بصورتهاى مختلفى در روایات نقل شده است. مراجعه بفرمایید به: اصول کافى ص ۱/ ۱۷۶، ۱۷۷، ۲۴۳، بصائر الدرجات ص ۳۲۲، ۳۶۸- ۳۷۴، الاختصاص ص ۳۲۸، ۳۲۹، کنز الفوائد ص ۱۷۷، بحارالانوار ج ۱۱/ ۴۱، ج ۲۶/ ۷۴- ۸۲٫
رک: اصول کافى، ج ۱/ ۲۷۰، ۲۷۱؛ امالى طوسى، ج ۲/ ۲۱، ۲۲؛ الاختصاص، ص ۲۸۶، ۲۸۷، ۳۲۹؛ کنز الفوائد، ص ۱۷۶، ۱۷۷؛ بصائر الدرجات، ص ۳۲۱- ۳۲۳، ۳۶۶، ۳۷۲٫
امالى طوسى، ج ۲ص ۲۱، ۲۲، بحارالانوار، ج ۲۲ص ۳۲۷٫
اصل آیهى قرآنى چنین است: (یا مریم ان اللَّه اصطفاک و طهرک و اصطفاک على نساءالعالمین- یا مریم اقنتى لربک واسجدى و ارکعى مع الراکعین) سورهى آلعمران، آیه ۴۳ ۴۲٫
علل الشرائع، ج ۱۸۲؛ بحارالانوار، ج ۱۴ص ۲۰۶، ج ۴۳ص۷۸، ۷۹٫
اصول کافى، ج ۱ص ۲۴۱؛ بصائر الدرجات، ص ۱۵۳، ۱۵۴؛ بحارالانوار، ج ۲۲ص۵۴۶، ج ۲۶ ص ۴۱٫
۲۱٫اصول کافى، ۱ ص ۲۴۰؛ بحارالانوار، ج ۲۲ ص ۵۴۵، ج ۴۳ص ۸۰٫
اقبال الاعمال، ص ۶۲۴؛ بحارالانوار ج ۹۷ص ۱۹۹و ۱۹۵٫
منبع: مرکز نشر اعتقادات