- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 6 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
اشاره:
برخی بر این باور هستند که مسیحیت دین محبت است. بر این مطلب چیزی را به رخ می کشانند که در انجیل نقل شده است. مثلاً در انجیل متی(باب ۵: ۴۴) گفته شده است: امّا من به شما می گویم که دشمنان خود را محبت نمائید و برای لعن کنندگان خود برکت بطلبید و به آنانی که از شما نفرت کنند احسان کنید و به هر که به شما فحش دهند و جفا رساند دعای خیر کنید. این جملات را دلیل برتری مسیحیت بر اسلام قرار داده اند. در این نوشته این ادعا و پندار مورد بررسی قرار داده شده است.
برای بررسی و صحت و سقم جمله فوق طی سه نکته به نقد ادعای برتری «مسیحیت بر اسلام» پرداخته می شود.
یک: آیا افراد مسیحی هرگز به دفاع از خود بر نمی خیزند و مسلمانان بدون هیچ دلیلی مثل سپاه چنگیز و اسکندر بر مردم نگون بخت می تازند؟
دو: آیا مطالبی بهتر یا حداقل شبیه به این در اسلام وجود ندارد؟
سه: در بررسی تاریخی مسیحیان تا چه اندازه به این تعلیم پایبند بوده اند؟
در مورد نکته اوّل باید گفت: این مطلب از بدیهیات و مسلمات پذیرفته شده است که: تمام ملل دنیا چه از ملل متمدن و پیشرفته باشند و چه از ملل سنتی و حتی در میان قبائل بدوی برای بر خورد با دشمن خود را مجهز به انواع وسائل دفاعی می کنند و با آنان که با حریم آنان تجاوز می کنند و مال و جان و ناموس و ارزشهای آنها را مورد هجوم خود قرار می دهند با حداکثر قدرت و توان به مبارزه بر می خیزند و آنانی را که در این نبردها شرکت می جویند مورد تکریم و جانباختگان را شهید نامیده مورد ستایش قرار می دهند حتی در مسیحیت هم چنین مواردی بسیار است و سیری در جوامع مختلف و تاریخ آنها این مطلب را به اثبات می رساند پس منطقی نیست که مطلب یاد شده را نسبت به برخورد با هر دشمنی صادق بدانیم و قطعاً هیچ مسیحی عاقلی یافت نخواهد شد که زبونانه در مقابل ظلم تسلیم باشد و هیچ مملکتی در عالم نیست که مجهز به ارتشی نباشد حتی واتیکان.
اسلام هم به عنوان دینی جامع الاطراف که تمام جوانب و ابعاد زندگی دنیوی و اخروی انسان را در نظر دارد ضمن تأکید بر صلح و همزیستی مسالمت آمیز تجاوزات و زورگویی را بر نتافته در مواقع لزوم دستور به جهاد و دفاع می دهد که توجه در احکام شرعی جهاد اسلامی به وضوح روح صلح دوستی و دوری از جنگ و خونریزی تا حد امکان را نشان می دهد.
دین مقدس اسلام روی فطرت و خرد صحیح برای جهاد اسلامی شرائطی ذکر می کند که با دستور عالیترین مقام اسلامی صادر می شود که عبارتنداز:
شرط اوّل: جهاد باید با کفار حربی باشد یعنی کسانی که در مقابل امت اسلامی جبهه مخالف تشکیل داده و نیت محاربه و قتال و حمله دارند امّا آنها که مخالف اسلامند ولی جدالی با مسلمین ندارند هرگز مورد حمله و ستیز مسلمین واقع نمی شوند(و اگر در کشور اسلامی زندگی می کنند حتی در امان و محافظت دولت اسلامند و اگر جزیه بر آنها مقرر است به جای مالیاتهائی است که مسلمین به عنوان وظیفه شرعی می پردازند که آنها به علت عدم اعتقاد به احکام اسلامی نمی پردازند.)
شرط دوّم: قتال باید پس از دعوت به حق، اتمام حجت و روشن کردن راه حق باشد یعنی به اصطلاح باید قبلاً مذاکره کنند و اگر طرف مقابل تسلیم نشد نبرد آغاز می شود.
سوّم: هیچ مبارز مسلمانی حق کشتن بچه ها و زن ها و افراد پیر و کلاً ناتوانان از کفار را ندارد.
چهارم: حیله کردن با کفار مثل اینکه زهر در آب بریزید «جنگهای شیمیایی و میکروبی» یا بعد از انعقاد قرارداد صلح نقض عهد نمایند و … هرگز جایز نیست.
پنجم: مهم ترین شرط این است که جهاد باید با صلاحدید و اجازه امام باشد. خداوند در قرآن می فرماید: در راه خدا بجنگید با آنها که به جنگ شما آمده اند و از راه حق تجاوز نکنید که خداوند مردم متجاوز و منحرف از حقیقت را دوست نمی دارد.[۱] و نیز می فرماید: هرگاه با شما قتال کردند شما نیز با آنها مقاتله نمائید که جزای کفار همین است و اگر دست برداشتند شما نیز دست بردارید.[۲]
امّا متأسفانه اولیای کلیسا به جای توجه به این معانی بلند اسلامی همواره در کتمان حقیقت کوشیده اند. یکی از محققین مسیحی در کتاب خود می نویسد: مهم آن است بخاطر بیاوریم حتی در منصفانه ترین شروح قرون وسطایی از حیات محمد (صلّی الله علیه و آله) تا چه حد نکات مهمی را مکتوم داشته اند… هیچ اشاره ای به اتحاد و سایر شیوه های صلح آمیز در وحدت قبائل نشده، چشم پوشی مطالبی چون پیمان صلح حدیبیه و فتح بدون خونریزی مکه و فتوحات نهایی بر بت پرستی و تأثیر حکومت اسلامی و پی ریزی مذهب شرح نویسندگان قرون وسطایی را به نحو مضحکی ناقص کرده است.[۳]
نکته دوّم: گاهی اوقات دشمنی و خصومتی که از سوی افراد به ما می شود، ریشه در خوی استکباری ندارد بلکه علت آن عدم معرفت و شناخت ناکافی است که اگر این معرفت و شناخت کافی شد آن دشمن ممکن است دست از دشمنی بر دارد و حتی از دوستان ما شودکه با فرض اینکه جملات یاد شده در انجیل از حضرت عیسی (علیهالسلام) باشد منظور آن حضرت قطعاً و فقط شامل این گروه خواهد شد که در این زمینه هم ائمه طاهرین و پیامبر عظیم الشان و قرآن کریم مضامینی بسیار عالی به ما ارائه داده اند که نمونه ای از آن ذیلاً آورده می شود.
خداوند می فرماید: «قطعاً در مال و جان آزموده خواهید شد و از کسانیکه پیش از شما به آنان کتاب داده شده و از کسانیکه به شرک گرائیدند آزار بسیاری خواهید دید که اگر صبر نمائید و پرهیزگاری پیشه کنید از عزم استوار شماست.»[۴] و در توصیف بندگان رحمان می فرماید: «و هنگامیکه مردم جاهل به آنها خطاب (با عتاب) کنند با سلامتی و کلام خوش جواب می دهند.[۵] و آنگاه که به عمل زشتی بر خورند کریمانه از آن در می گذرند.»[۶]
و از پیامبر گرامی اسلام هم روایت شده که فرمودند: «خداوند بسیار عفو کننده است و عفو و بخشش را دوست می دارد.»[۷] ایشان خطاب به مسلمین می فرمایند: «بر شما باد بخشیدن (گناه مردم) زیرا عفو بر بندگان چیزی جز عزت نمی افزاید.»[۸]
و امام الاتقیاء علی (علیهالسلام) می فرمایند: «وقتی بر دشمن خود چیره شدی عفو را شکرانه این توانایی و چیرگی بر او قرار ده.»[۹]
و نگاهی هر چند سطحی به تاریخ غزوات رسول خدا روشن می سازد که پیامبر همواره در پی فرصتی برای صلح و احتراز از جنگ بوده اند از جمله صلح های پیامبر اکرم با مردم مسیحی نجران است آنهم در شرائطی که پیامبر می توانست در کوتاه ترین زمان ممکن آنها را قتل عام نماید فقط از آنها خواست که سالانه در دو نوبت دو هزار دست لباس به ارتش اسلام تقدیم نمایند و در مواقع ضروری سی زره، سی اسب و سی شتر به صورت عاریه مضمونه در اختیار ارتش اسلام قرار دهند.[۱۰]
با توجه به موقعیت مقتدرانه پیامبر و قدرت اقتصادی اهل نجران مقدار جزیه در مقابل آزادی که اسلام به آنها
می داد بسیار ناچیز است و آنچه پیامبر از آنها می گرفت صرف امورات کشوری می شد که آنها هم در آن ساکن بودند و نیز صلح پیامبر با ارکیدو حاکم مسیحی دومه الجندل[۱۱] و صلح با زرتشتیان بحرین[۱۲].
نکته سوّم: میزان پایبندی و اعتقاد اولیای کلیسا به آموزه های صلح انجیل، ویلیام مونتگری وات می نویسد: «پدرود آلفونسو متوفای ۱۱۱۰ میلادی گمان داشته که تاراج اسیری بردن و مقتول کردن دشمنان خدا و پیامبران و از بین بردن آنها به هر طریق از احکام شرع اسلام است مفهوم چنین تصویری از اسلام آن بود که گفته شود مسیحیت بر عکس اسلام دین صلح است که قلوب مردم را با تشویق به پیروی از حقیقت و تعلیمات خود فتح کرده و عجیب است که مسیحیت را در عصری مذهب صلح نامیدند که قلمرو خود را درگیر جنگ های صلیبی کرده بود»[۱۳]
(باید به جملات این محقق افزود که در عصری که خود را نماینده مسیح و صلح معرفی می کردند که دادگاه های تفتیش عقاید دسته دسته افراد را که در بین آنها مؤمنان بسیاری به مسیح بودند به صرف اتهام کفر و الحاد به
جوخه های مرگ می سپردند.)، و کسانی نظیر پیر معزز که موجبات این برداشت از اسلام را فراهم کرده بودند خود از نزدیک با مسلمانان تماس نداشته اند.[۱۴]
مسیحیت صلح دوست چگونه می تواند رفتار وحشیانه اولیای کلیسای کاتولیک را در جنگ های صلیبی توجیه نماید به دو نمونه کوچک از زبان شاهدانی که خود در کسوت روحانیت مسیح بوده اند توجه نمائید: البر توس از شاهدان عینی فتح اورشلیم توسط نیروهای صلیبی می گوید: «زنها را با خنجر سوراخ سوراخ می کردند و بچه های شیر خوار را از آغوش مادران بیرون کشیده چون گلوله از بالای بام و دیوار پرتاپ می کردند و یا مغزهایشان را به دیوار می کوفتند… یهودیان را در سینا گوگی جمع کرده زنده زنده در آتش سوزاندند.
کشیش دیگری بنام ریموند آژیل گزارشی تهیه کرده که مطالعه آن هر انسان عادی را به تشنج می کشاند، «وقتی نیروهای صلیبی به اورشلیم رسیدند تقریباً بی دفاع بود و فقط هزار نفر از نیروهای فاطمی از شهر محافظت می کردند… تقاضای صلح را نپذیرفتند و شهر را مورد هجوم قرار دادند کشتاری وحشیانه که با سر بریدن و شکنجه کردن و در آتش سوزانیدن آغاز شد… بطوریکه هر جا می راندی از میان بدنها عبور می کردی[۱۵]»
و متأسفانه تمام تاریخ مسیحیت و نه فقط جنگ های صلیبی پر است از رفتارهایی که با هیچکدام از آنچه مسیح فرموده همخوانی ندارد.
نکته آخر اینکه در انجیل متی آمده است که عیسی فرمود:
… چگونه است که خس را در چشم خود نمی بینی امّا چوب را در چشم برادر خود می بینی[۱۶]
پی نوشت:
[۱] . سوره بقره، آیه ۱۹۰.
[۲] . همان.
[۳] . ویلیام مونتگمری وات، برخورد آرای مسیحیان و مسلمانان، مترجم محمدحسین آریا، نشر فرهنگ اسلامی، تهران، ۱۳۷۳، ص ۱۴۶.
[۴] . سوره آل عمران، آیه ۱۸۶.
[۵] . سوره فرقان، آیه ۶۳.
[۶] . سوره فرقان، آیه ۷۲.
[۷] . کنز العمال، ج ۳، ص ۳۷۳، حدیث ۷۰۰۵.
[۸] . کافی، ج ۲، ص ۱۰۸، حدیث ۵.
[۹] . نهج البلاغه، حکمت ۱۱.
[۱۰] . جامع الاصول، ج ۳، کتاب جهاد، حدیث ۱۱۲۳، ص ۲۴۷.
[۱۱] . جامع الاصول، ج ۳، کتاب جهاد، حدیث ۱۱۵۳، ص ۲۶۴.
[۱۲] . مسند احمد بن جنبل، ج ۴، ص ۳۲۷.
[۱۳] . ویلیام مونتگری، برخورد آرای مسیحیان و مسلمانان، ص ۱۴۴.
[۱۴] . ویلیام مونتگری، برخورد آرای مسیحیان و مسلمانان، ص ۱۴۴٫
[۱۵] . جلال الدین آشتیانی، تحقیقی در دین مسیح، ص ۴۲۱.
[۱۶] . کتاب مقدس، انجیل متی، ۵ ـ ۱ :۷.