- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 7 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
وحدت عددی، واحد خاص یا بالخصوص است که با تکرار آن، عدد ساخته می شود مثلا اگر آن را دو بار تکرار کنی عدد دو و اگر سه بار تکرار کنی عدد سه و…، پس سه یعنی یک و یک و یک؛ گر چه خود یک عدد نیست ولی مبدا اعداد است.
تنزیه خدا از وحدت عددی
یکى از تعلیمات عالیه قرآن همین است که براى پروردگار از هر کمال خالص آن را قائل است، و ساحت مقدسش را از هر نقصى مبرا می داند، و این حقیقتى است که شاید هر کسى نتواند به درک آن نائل شود، و لذا براى این که شما خواننده عزیز بیشتر به این حقیقت قرآنى آشنا شوید ناگزیرم توصیه کنم که در ذهن خود دو چیز را فرض کنى که یکى از آن دو متناهى و محدود و دیگرى از همه جهات و به تمام معنا نامتناهى و بی پایان باشد، بعد از فرض آن دو اگر به دقت تامل کنى خواهى دید که نامتناهى به سراسر وجود متناهى محیط است، به طورى که به هیچ نحو از انحایى که بتوان فرض کرد متناهى نمی تواند غیر متناهى را از حد کمالش دفع کند، بلکه خواهى دید که غیر متناهى بر متناهى سیطره و غلبه اى دارد که هیچ چیز از کمالات او را فاقد نیست، و نیز خواهى دید که غیر متناهى قائم به نفس خود و شهید و محیط بر نفس خویش است، آن گاه با در نظر گرفتن این مثال قدرى معناى دو آیه زیر بیشتر و بهتر مفهوم می شود:
نفی وحدت عددی
” أَ وَ لَمْ یَکْفِ بِرَبِّکَ أَنَّهُ عَلى کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ. أَلا إِنَّهُمْ فِی مِرْیَهٍ مِنْ لِقاءِ رَبِّهِمْ أَلا إِنَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ مُحِیطٌ”[۱] و می توان گفت تنها این دو آیه نیستند، بلکه عموم آیاتى که اوصاف خدا را بیان می کنند و صراحت در حصر و یا ظهور در آن دارند دلالت بر این معنا می کنند، مانند آیات زیر:” اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ لَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى“[۲]،” وَ یَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ الْمُبِینُ”[۳]،” هُوَ الْحَیُّ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ”[۴]“،” وَ هُوَ الْعَلِیمُ الْقَدِیرُ“[۵]،” أَنَّ الْقُوَّهَ لِلَّهِ جَمِیعاً”[۶]،” لَهُ الْمُلْکُ وَ لَهُ الْحَمْدُ”[۷]،” إِنَّ الْعِزَّهَ لِلَّهِ جَمِیعاً“[۸]،” الْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ”[۹] و” أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ”[۱۰].
و آیات دیگرى غیر این ها که همه همین طورى که می بینید به بانگ بلند خداى تعالى را در هر کمالى که بتوان فرض کرد اصیل دانسته. و حضرتش را مالک تمامى کمالات مىداند، و چنین اعلام می دارد که براى غیر خدا به اندازه خردلى از کمالات وجود ندارد، مگر این که خدایش ارزانى بدارد که باز ملک خداست، و در نزد او عاریت است، چون عطیه و تملیک خدا با تملیکات ما آفریدگان فرق دارد، ما اگر چیزى به کسى تملیک کنیم از ملک خود بیرون کرده و دیگر مالک آن نیستیم، و لیکن خداى سبحان این چنین نیست زیرا که آفریدگان خدا، خود و آنچه در دست دارند همه ملک خدایند. بنا بر این هر موجودى را فرض کنیم که در آن کمالى باشد و بخواهیم فرضا او را ثانى خدا و انباز او بدانیم برگشت خود او و کمالش بسوى خداوند است، با این تفاوت که همان کمال، مادامى است که در موجود فرضى ما وجود دارد و مشوب و آمیخته با هزاران نواقص است، و لیکن همین کمال خالصش نزد خدا است، آرى خداى تعالى حقى است که هر چیزى را مالک است، و غیر خدا باطلى است که از خود چیزى ندارد، کما این که در قرآن می فرماید:
” لا یَمْلِکُونَ لِأَنْفُسِهِمْ ضَرًّا وَ لا نَفْعاً وَ لا یَمْلِکُونَ مَوْتاً وَ لا حَیاهً وَ لا نُشُوراً“[۱۱] و همین معنا است که وحدت عددى را از خداى تعالى نفى می کند، زیرا اگر وحدت اش وحدت عددى بود وجودش محدود و ذاتش از احاطه به سایر موجودات بر کنار بود، و آن گاه صحیح بود که عقل ثانى و انبازى برایش فرض کند، حالا چه در خارج باشد و چه نباشد، و نیز از ناحیه ذاتش مانعى نبود از این که عقل او را متصف به کثرت کند، و اگر مانعى می داشت از ناحیه خارج و مرحله وقوع بود، مانند همه چیزهایى که ممکن است باشد، لیکن فعلا نیست، و حال آن که خداى تعالى اینطور نیست، و فرض ثانى و انباز براى خدا فرضى است غیر ممکن، نه این که ممکن باشد و لیکن فعلا وقوع نداشته باشد، بنا بر آنچه گفته شد، خداى تعالى به این معنا واحد است که از جهت وجود طورى است که محدود به حدى نمی شود تا بتوان برون از آن حد فرد دومى برایش تصور کرد، و همین معنا و مقصود از آیات سوره توحید است:” قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ. اللَّهُ الصَّمَدُ. لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ. وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ”.[۱۲]
نفی وحدت عددی در سوره توحید
توضیح این که کلمه” احد” در “قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ” طورى استعمال شده که امکان فرض بر عددى را در قبال آن دفع می کند، زیرا وقتى گفته می شود: احدى به سر وقت من نیامد آمدن یک نفر و دو نفر و همه ارقام بالاتر را نفى می کند، و همچنین اگر این کلمه در جمله مثبت بکار رود مانند: “وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِکِینَ اسْتَجارَکَ- و اگر احدى از مشرکین به تو پناه آورد” در اینجا نیز یک نفر و دو نفر و همه ارقام بالاتر از دو را شامل می شود، و مانند کلمه” هر کس” هیچ رقمى از ارقام از شمول آن بیرون نیست.
و همچنین آیه “أَوْ جاءَ أَحَدٌ مِنْکُمْ مِنَ الْغائِطِ- و یا احدى از شما مستراح برود” که یک نفر و دو نفر و هیچ یک از ارقام از شمول آن بیرون نیستند، و” احد” در آیه” وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِکِینَ” منسوب بود به مشرکین، یعنى احدى از مشرکین، و در آیه” أَوْ جاءَ أَحَدٌ مِنْکُمْ” منسوب بود به کلمه” منکم” یعنى احدى از شما مسلمین، آیه اولى همه مشرکین را در بر می گرفت و آیه دومى همه مسلمین را، و در آیه ”قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ” چون” احد” در اثبات بکار رفته نه در نفى، و چون منسوب به چیزى و یا کسى هم نشده، از این جهت مى رساند که هویت پروردگار متعال طورى است که فرض وجود کسى را که هویتش از جهتى شبیه هویت او باشد رفع می کند، چه این که یکى باشد و چه بیشتر، پس کسى که ثانى خدا و انباز او باشد نه تنها در خارج وجود ندارد، بلکه فرض آنهم بر حسب فرض صحیح محال است.
و لذا در سوره توحید نخست” احد” را به” صمدیت” توصیف کرد، و” صمد” عبارتست از چیزى که جوف و فضاى خالى در آن نباشد، و در ثانى به این که نمی زاید، و در ثالث به این که زائیده نمی شود، و در رابع به این که احدى همپایه او نیست، که همه این اوصاف از چیزهایى هستند که هر کدام نوعى محدودیت و برکنارى را همراه دارند، و از همین جهت است که هیچ آفریده اى نمی تواند آفریدگار را آن طور که هست توصیف کند، کما این که در قرآن به این معنا اشاره کرده و می فرماید: “سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا یَصِفُونَ إِلَّا عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ”[۱۳].
و نیز مى فرماید: “وَ لا یُحِیطُونَ بِهِ عِلْماً”[۱۴] سر این مطلب این است که صفات کمالیه اى که ما خدا را به آن صفات توصیف می کنیم اوصاف مقید محدودى هستند، و خداى تعالى منزه است از قید و حد، خداى تعالى کسى است که رسول اللَّه (ص) در ثنایش آن جمله معروف را گفته است:” لا احصى ثناء علیک انت کما اثنیت على نفسک- من ثناى تو نتوانم شمرد، تو همان طورى هستى که از ناحیه خودت ستایش شدى” و همین معناى از وحدت است که با آن تثلیث نصارا دفع می شود، گر چه آنها هم قائل به توحید هستند، لیکن توحیدى را معتقدند که در آن وحدت، وحدت عددى است، و منافات ندارد که از جهت دیگر کثیر باشد، نظیر یک فرد از انسان که از جهت این که فردى است از کلى انسان واحد و از جهت این که علم و حیات و انسانیت و چیزهاى دیگر است کثیر است، و تعلیمات قرآنى منکر چنین وحدت است نسبت به خداوند، قرآن وحدت را ثابت مى کند که به هیچ معنا فرض کثرت در آن ممکن نیست، نه در ناحیه ذات و نه در ناحیه صفات، و بنا بر این، آنچه در این باب از ذات و صفات فرض شود قرآن همه را عین هم مى داند، یعنى صفات را عین هم و همه آن ها را عین ذات مىداند.
نفی وحدت عددی در آیات
لذا می بینیم آیاتى که خداى تعالى را به وحدانیت ستوده دنبالش صفت قهاریت را ذکر کرده است، تا نفی وحدت عددی نماید، یعنى وحدتى است که در آن بهیچ وجه مجال براى فرض ثانى و مانند نیست، تا چه رسد به این که ثانى او در عالم، خارجیت و واقعیت داشته باشد، کما این که در قرآن به موهوم بودن مفروضات بشرى و قهاریت خدا بر آن مفروضات اشاره کرده و مى فرماید: ” أَ أَرْبابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَیْرٌ أَمِ اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهَّارُ ما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِهِ إِلَّا أَسْماءً سَمَّیْتُمُوها أَنْتُمْ وَ آباؤُکُمْ” خداى را به وحدت ستوده که قاهر است بر هر شریکى که برایش فرض کنند، خلاصه، وحدتى اثبات می کند که در عالم براى معبودهاى غیر خدا جز اسم چیزى باقى نمی گذارد، و همه را موهوم می سازد، و نیز مى فرماید:” أَمْ جَعَلُوا لِلَّهِ شُرَکاءَ خَلَقُوا کَخَلْقِهِ فَتَشابَهَ الْخَلْقُ عَلَیْهِمْ قُلِ اللَّهُ خالِقُ کُلِّ شَیْءٍ وَ هُوَ الْواحِدُ الْقَهَّارُ”[۱۵] و نیز فرموده:
” لِمَنِ الْمُلْکُ الْیَوْمَ لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ”[۱۶]، چون وسعت ملک او آن قدر است که هیچ مالک دیگرى در برابرش فرض نمی شود، جز این که آن مفروض و آنچه در دست او است همه ملک خداى سبحان است، و نیز فرموده:” وَ ما مِنْ إِلهٍ إِلَّا اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهَّارُ”[۱۷] و نیز فرموده:
” لَوْ أَرادَ اللَّهُ أَنْ یَتَّخِذَ وَلَداً لَاصْطَفى مِمَّا یَخْلُقُ ما یَشاءُ سُبْحانَهُ هُوَ اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهَّارُ” همانطورى که مى بینید در این آیات و آیات دیگرى که اسم از قهاریت خدا به میان آمده است کلمه” قهار” بعد از ذکر” واحد” بکار رفته است.
پی نوشت ها
[۱] . آیا بس نیست براى روشن شدن ثبوت و حقانیت خداى تو که در نزد هر چیزى حاضر است؟! آگاه باش که آنها نسبت به بقاى او در شک و تردیدند، آگاه باش که خداوند بهر چیزى محیط است. سوره حم سجده آیه ۵۴.
[۲] . خداى تعالى معبودیست بىهمتا که معبودى جز او نیست براى اوست اسماء حسنى. سوره طه آیه ۸.
[۳] . و میدانند که براستى و درستى” اللَّه” حق و حقیقتى است روشن. سوره نور آیه ۲۵.
[۴] . اوست زنده، جز او معبودى نیست. سوره مؤمن آیه ۶۵.
[۵] . اوست بسیار دانا و بسیار توانا. سوره روم آیه ۵۴.
[۶] . بدرستى قوت تماما از براى خداست. سوره بقره آیه ۱۶۵.
[۷] . براى اوست ملک و براى اوست حمد و ستایش. سوره تغابن آیه ۱.
[۸] . هر عزت و اقتدارى مخصوص خدا است. سوره یونس آیه ۶۵.
[۹] . حق همان است که از طرف خدا بسوى تو آمد. سوره بقره آیه ۱۴۷.
[۱۰] . و شما فقرا و حاجتمندان بخدائید و خدا همانا بىنیاز است. سوره فاطر آیه ۱۵.
[۱۱] . مالک هیچ ضرر و نفعى و نیز مالک مرگ و زندگى و دوباره زنده شدن خود نیستند. سوره فرقان آیه ۳.
[۱۲] . بگو، او یعنى خداى متعال یگانه است و هر سیادت و سرورى به او منتهى می شود، لم یزل و لا یزال خواهد بود، نیازمند به خواب و خوراک نیست، نزائیده و زائیده نشده، و احدى براى او همپایه و کفو نبوده. سوره توحید.
[۱۳] . منزه است خداوند از آنچه که او را به آن توصیف می کنند مگر توصیف بندگان مخلص خداوند. سوره صافات آیه ۱۶۰.
[۱۴] . احاطه علمى به آن پیدا نمی کنند. سوره طه آیه ۱۱۰.
[۱۵] . آیا براى خداوند متعال شرکائى قرار دادهاند که مانند آفریدن خداوند موجوداتى آفریدهاند و فعلا ایشان در اشتباه افتادهاند که آفریدههاى خداوند کدام است و آفریدههاى شرکایش کدام؟!! بگو خداوند خالق هر چیزى است و او واحدى است قهار. سوره رعد آیه ۱۶.
[۱۶] . امروز ملک عالم از کیست، از آن خداى واحد قهار است. سوره المؤمنون آیه ۱۶.
[۱۷] . سوره ص آیه ۶۵.
منابع
- قرآن کریم
- ترجمه تفسیر المیزان، طباطبایى، محمدحسین، ۱۴۰۲ ه. ق، مترجم: موسوى، محمد باقر، متوفاى ۱۴۲۱ ه. ق.، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، دفتر انتشارات اسلامى، ایران- قم، ۱۳۷۴ ه. ش.