- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 6 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
دیدگاهها
مسألهی مهدویت به خاطر ابعاد متعدد آن از منظرهای مختلف و زوایای گوناگون قابل بررسی است. میتوان آن را از جنبههای اعتقادی،[۱] تاریخی،[۲] فلسفهی تاریخ،[۳] روان شناختی، تربیتی، اجتماعی و… مورد کنکاش و بررسی قرار داد. نوع رویکرد به مساله و تعیین حوزهی بحث و زاویهی دید برای اتخاذ روش مناسب با آن حوزه و به دست آوردن نتایج صحیح و پرهیز از اشتباه ضرورتی تام دارد.
آن چه در این جا ارایه میشود، نگاه به مهدویت از منظر اعتقادی است. این نگاه، حوزهای وسیع و پر دامنه را در بر میگیرد و نسبت به دیگر رویکردها به خاطر مبنا و ریشهای بودن آن از نقشی مهمتر و اهمیتی دو چندان برخوردار است.
مبانی اعتقادی
همان طور که اشاره شد حوزه مباحث اعتقادی مهدویت، حوزهای وسیع و گسترده است. آن چه ما از آن گفتگو میکنیم نه تمامی این مباحث که مبانی و مباحث اساسی بحث مهدویت است.
مهدویت و اعتقاد به امام زنده غایب برخاسته از ریشهها و پایههای مستحکمی است که ما از آن، به مبانی اعتقادی یاد میکنیم. بدون این پایهها و ریشههای عمیق برخاسته از براهین عقلی و نقلی، هیچ رویشی شکل نمیگیرد و دوامی نمیآورد. برخی از مباحث قابل طرح در مبانی و مباحث اساسی مهدویت عبارتند از:
۱- امامت (اهمیت، ضرورت، ویژگیها، راه انتخاب و…)
۲- مهدویت از منظر آیات و روایات (شیعه و سنی)
۳- دلایل تولد امام مهدی ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ
۴- فلسفه غیبت
۵- نقش امام در عصر غیبت (فواید امام غایب)
۶- وظایف شیعه در عصر غیبت
۷- طول عمر حضرت
۸- انتظار
۹- علایم و شرایط ظهور
۱۰- سیره حضرت (در عصر غیبت و ظهور) و…
از این مجموعه بدون تردید مهمترین و ریشهایترین مسأله همان مباحث امامت و ضرورت آن است. مناسب است قبل از پرداختن به ضرورت امامت اشارهای به اهمیت و جایگاه و بستر این بحث داشته باشیم. مقصود از جایگاه، روشن کردن این نکته است که بحث امامت، به چه زمینه هایی احتیاج دارد و در چه فضایی مطرح میشود و اساساً در بستر و سیر مباحث اعتقادی در چه جایگاهی و رتبهای قرار میگیرد.
۱- اهمیت امامت
شیعه با اعتقاد به امامت گره خورده است و با این طرح، راه خویش را در تاریخ آغاز کرده و در این راه رنجها برده است، تا آن جا که به اعتراف برخی محققان[۴] آن قدر که در این راه شمشیر کشیده شد و جان فشانی شد، در هیچ برههای از زمان و در مورد هیچ یک از دیگر آموزههای دین، شمشیر زده نشده و جان فشانی نشده است.
این جان فشانی و اهتمام، از آن جا برخاسته که به گفتهی قرآن، امام مکمّل دین و متمّم همهی نعمت هایی است که خداوند در هستی قرار داده است.[۵] رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ آن قدر که به این امر سفارش میکرد به هیچ یک از امور دیگر سفارش نمیکرد[۶] و آن قدر که برای این مهم از اولین روزهای دعوت علنی تا آخرین لحظات عمرش در بستر بیماری، گام بر میداشت و اقدام میکرد، برای هیچ کار دیگری اقدام نمیکرد و زمینه سازی نمینمود.[۷]
امروز و در این نسل، ما امامت را پذیرفتهایم، ولی هنوز برای بسیاری از ما، طرح امامت و در نتیجه، بحث امام زمان ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ گنگ و مبهم میباشد و به صورت میراثی از آن پاسداری میشود. میراثی که هنوز عمق و ضرورتش را نچشیدهایم.
طرح هایی که امامت را برای چند نسل بر اساس نص و سنت میگیرند و سپس شورایی حسابش میکنند. و طرح هایی که امامت را در حد رهبری تفسیر میکنند و شرایطش را حذف میکنند، خواه از نسل علی ـ علیه السّلام ـ یا دیگری و طرح هایی که امامت را موروثی و سلطنتی و نور چشم بازی خیال میکنند. و طرح هایی که امامت را غیر قابل تحلیل میشناسند و بر اساس تعبد با تمام ابهامش باورش میکنند. تمام این طرحها، امامت را نفهمیدهاند و جایگاه و بنیادهایش را نشناختهاند و در تاریکی تیر انداختهاند.
شاید این همه تفسیر و تأویل از آن جا مایه میگیرد که ما حکومتها را در همین اشکال موجود دنبال میکنیم و در میان همین سیستمها نقد میزنیم و از آن جا که هیچ کدام از اینها با امامت نمیخواند یا از کنار آن میگذریم یا آن را تخفیف میدهیم تا مورد قبول روشنفکران قرار گیرد.
شاید این گمانها از این جا برخاستهاند که ما امامت را مبهم طرح کردهایم و آثار و مرزها و اثراتش را نشان ندادهایم و این طرح حکومتی را جدی نگرفتهایم.
اگر ما جایگاه امامت را بشناسیم و ضرورتش را لمس کنیم، بر اساس همان ضرورت، وجود امام زمان ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ را احساس میکنیم و از زیر بار اشکالهای بنی اسراییلی، آزاد میشویم و بر اساس همان ضرورت و احساس به عشقی از امام میرسیم. آن هم نه عشقی ساده و سطحی، که عشق شکل گرفته و جهت یافته و تبدیل شده به حرکت و به سازندگی مهره هایی که این حکومت سنگین و بلند به آن احتیاج دارد.
۲- بستر بحث
با پذیرش اعتقاد به خدا و ضرورت وحی و رسالت، به امامت میرسیم. با پذیرش و اثبات این نکته که خدایی هست و ما محتاج اوییم که: یا ایها الناس انتم الفقراء الی الله[۸] از حکم و خواستهی او میپرسیم و به ضرورت وحی و دین و اضطرار به رسول و حجت میرسیم. این همان جریانی است که در اذان و دعا نیز نشان دارد.
در اذان پس از تکبیر به توحید میرسیم و ادامهی توحید رسالت است و ادامهی رسالت، امامت. چه بگویی و چه بگذری که دست آورد رسول احتیاج به وصی و محافظی دارد. در دعا نیز میخوانیم: اللهم عرفنی نفسک فانک ان لم تعرفنی نفسک لم اعرف رسولک اللهم عرفنی رسولک… اللهم عرفنی حجتک…[۹]
ارتباط ضرورت حجت با ضرورت وحی و اضطرار و افتقار الی الله، ارتباطی اساسی و تنگاتنگ است. بحث ضرورت و اضطرار الی الحجه به دنبا اضطرار به خدا و غیب و معاد و وحی مطرح میشود و میبینیم که مرحوم کلینی در کافی، بحث را با همین عنوان دقیق و حساب شدهی اضطرار الی الحجه آغاز کرده است.
این خلاصه احتیاج به توضیح دارد: با درک ضرورت و اضطرار به دین – و نه انتظار از دین – که برخاسته از این نکته است که امکانات حسی، تجربی، عقلی و قلبی و غریزی آدمی، پاسخ گوی روابط عظیم انسان با خودش و با اشیاء و افراد آن هم با توجه به قدر و استمرار و ارتباطهای محتمل انسان با عوالم دیگر نیست و به ناتوانی و نارسایی این نیروها و امکانات برای این انسانِ بیشتر از هفتاد سال رسیدیم. ناچار ضرورت وحی و دین مطرح میشود.
در فرض ضرورت، دیگر تحلیلهای فرویدی و یونگی و اریک فرومی یا تحلیلهای طبقاتی و تاریخی جایگاهی نخواهد داشت. چون اینها آن جایی مطرح میشوند که دین، ریشه در ضرورت نداشته باشد و آن جاست که باید جواب داد چرا امری غیر ضروری این گونه در زندگی انسان از گذشته تا حال تأثیرگذار یا مطرح بوده است. با این احتمال و اضطرار به وحی و مذهب، دیگر مذهب امر معقول یا یک راه از میان تمامی راهها نیست که مذهب تنها راه است؛ و حداقل این چنین مذهبی، تمامی روابط انسان با خود، با اشیاء و با افراد دیگر است و برای این انسانی که تجربه و علم نمیتواند پاسخ گوی روابط این آب و نان و خوابیدن با دنیاهای محتمل با روابط احتمالی پیچیده باشد، حداقل مذهب در حوزهی حیرتها و یا احکام و شرایع نیست، بلکه تمامی زندگی عادی است.
اگر ما از اثبات خدا و معاد و وحی به احتیاج به خدا و معاد و وحی روی بیاوریم و با این افتقار و اضطرار آغاز کنیم، دیگر به انتظار از دین نمیپردازیم؛ چون انتظار یک حالت است و اضطرار یک واقعیت. چه بسا تو هیچ انتظاری هم از دین نداشته باشی، اما این رسول است که با تو کار دارد و شروع کننده است. دین با رسول آغاز میشود و رسول با دگرگون کردن تلقی انسان از خویش، اضطرار به مذهب و احتیاج به دین را در جان انسان مینشاند. حتی اگر اعراض کند و یا انگشت در گوش خود بگذارد. آن جا که دین با رسول آغاز میشود، دیگر از انسان نمیپرسند که از دین چه انتظاری داری که میگویند: تو محتاجی، تو مفتقری، تو مضطری. انتم الفقراء الی الله و الله هو الغنی الحمید.[۱۰]
آزاد اندیشترین دین شناسان چون از این نقطه که ضرورت یا عدم ضرورت دین است، آغاز نکردهاند، گرفتار شدهاند و در واقع با این پیش فرض که دین ضروری نیست و یک راه در کنار دیگر راههاست، به تحلیل آن پرداختهاند و در حد یک امر قدسی به آن روی آوردهاند و همین پیش فرض برای گرفتاری آنها کافی است. چون فرض دیگری هم هست و آن ضرورت و اضطرار به دین است و آن هم با این احتمال که آدمی بیشتر از هفتاد سال استعداد دارد و بیش از یک زندگی راحت و دامپروری بزرگ به او امکانات دادهاند.
در هر حال با این بینش از قدر و استمرار و ارتباط انسان، به اضطرار و ضرورت وحی و معاد و رسول میرسیم و با رسول پیوند میخوریم و به همان دلیل که به وحی و رسول محتاجیم، به امامت و حجت هم محتاجیم که امامت ادامهی رسالت است؛ چون به شهادت قرآن دو چیز مانع از کفر آدمی است. یکی قرآن، و دیگری، وجود رسول. کیف تکفرون و انتم تتلی علیکم آیات الله و فیکم رسوله.۱۱]
به شهادت این آیه، معلوم میشود که دو چیز موجب حفظ مردم و مانع از کفر است.
مسألهی مهدویت به خاطر ابعاد متعدد آن از منظرهای مختلف و زوایای گوناگون قابل بررسی است. میتوان آن را از جنبههای اعتقادی،[۱] تاریخی،[۲] فلسفهی تاریخ،[۳] روان شناختی، تربیتی، اجتماعی و… مورد کنکاش و بررسی قرار داد. نوع رویکرد به مساله و تعیین حوزهی بحث و زاویهی دید برای اتخاذ روش مناسب با آن حوزه و به دست آوردن نتایج صحیح و پرهیز از اشتباه ضرورتی تام دارد.
آن چه در این جا ارایه میشود، نگاه به مهدویت از منظر اعتقادی است. این نگاه، حوزهای وسیع و پر دامنه را در بر میگیرد و نسبت به دیگر رویکردها به خاطر مبنا و ریشهای بودن آن از نقشی مهمتر و اهمیتی دو چندان برخوردار است.
مبانی اعتقادی
همان طور که اشاره شد حوزه مباحث اعتقادی مهدویت، حوزهای وسیع و گسترده است. آن چه ما از آن گفتگو میکنیم نه تمامی این مباحث که مبانی و مباحث اساسی بحث مهدویت است.
مهدویت و اعتقاد به امام زنده غایب برخاسته از ریشهها و پایههای مستحکمی است که ما از آن، به مبانی اعتقادی یاد میکنیم. بدون این پایهها و ریشههای عمیق برخاسته از براهین عقلی و نقلی، هیچ رویشی شکل نمیگیرد و دوامی نمیآورد. برخی از مباحث قابل طرح در مبانی و مباحث اساسی مهدویت عبارتند از:
۱- امامت (اهمیت، ضرورت، ویژگیها، راه انتخاب و…)
۲- مهدویت از منظر آیات و روایات (شیعه و سنی)
۳- دلایل تولد امام مهدی ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ
۴- فلسفه غیبت
۵- نقش امام در عصر غیبت (فواید امام غایب)
۶- وظایف شیعه در عصر غیبت
۷- طول عمر حضرت
۸- انتظار
۹- علایم و شرایط ظهور
۱۰- سیره حضرت (در عصر غیبت و ظهور) و…
از این مجموعه بدون تردید مهمترین و ریشهایترین مسأله همان مباحث امامت و ضرورت آن است. مناسب است قبل از پرداختن به ضرورت امامت اشارهای به اهمیت و جایگاه و بستر این بحث داشته باشیم. مقصود از جایگاه، روشن کردن این نکته است که بحث امامت، به چه زمینه هایی احتیاج دارد و در چه فضایی مطرح میشود و اساساً در بستر و سیر مباحث اعتقادی در چه جایگاهی و رتبهای قرار میگیرد.
۱- اهمیت امامت
شیعه با اعتقاد به امامت گره خورده است و با این طرح، راه خویش را در تاریخ آغاز کرده و در این راه رنجها برده است، تا آن جا که به اعتراف برخی محققان[۴] آن قدر که در این راه شمشیر کشیده شد و جان فشانی شد، در هیچ برههای از زمان و در مورد هیچ یک از دیگر آموزههای دین، شمشیر زده نشده و جان فشانی نشده است.
این جان فشانی و اهتمام، از آن جا برخاسته که به گفتهی قرآن، امام مکمّل دین و متمّم همهی نعمت هایی است که خداوند در هستی قرار داده است.[۵] رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ آن قدر که به این امر سفارش میکرد به هیچ یک از امور دیگر سفارش نمیکرد[۶] و آن قدر که برای این مهم از اولین روزهای دعوت علنی تا آخرین لحظات عمرش در بستر بیماری، گام بر میداشت و اقدام میکرد، برای هیچ کار دیگری اقدام نمیکرد و زمینه سازی نمینمود.[۷]
امروز و در این نسل، ما امامت را پذیرفتهایم، ولی هنوز برای بسیاری از ما، طرح امامت و در نتیجه، بحث امام زمان ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ گنگ و مبهم میباشد و به صورت میراثی از آن پاسداری میشود. میراثی که هنوز عمق و ضرورتش را نچشیدهایم.
طرح هایی که امامت را برای چند نسل بر اساس نص و سنت میگیرند و سپس شورایی حسابش میکنند. و طرح هایی که امامت را در حد رهبری تفسیر میکنند و شرایطش را حذف میکنند، خواه از نسل علی ـ علیه السّلام ـ یا دیگری و طرح هایی که امامت را موروثی و سلطنتی و نور چشم بازی خیال میکنند. و طرح هایی که امامت را غیر قابل تحلیل میشناسند و بر اساس تعبد با تمام ابهامش باورش میکنند. تمام این طرحها، امامت را نفهمیدهاند و جایگاه و بنیادهایش را نشناختهاند و در تاریکی تیر انداختهاند.
شاید این همه تفسیر و تأویل از آن جا مایه میگیرد که ما حکومتها را در همین اشکال موجود دنبال میکنیم و در میان همین سیستمها نقد میزنیم و از آن جا که هیچ کدام از اینها با امامت نمیخواند یا از کنار آن میگذریم یا آن را تخفیف میدهیم تا مورد قبول روشنفکران قرار گیرد.
شاید این گمانها از این جا برخاستهاند که ما امامت را مبهم طرح کردهایم و آثار و مرزها و اثراتش را نشان ندادهایم و این طرح حکومتی را جدی نگرفتهایم.
اگر ما جایگاه امامت را بشناسیم و ضرورتش را لمس کنیم، بر اساس همان ضرورت، وجود امام زمان ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ را احساس میکنیم و از زیر بار اشکالهای بنی اسراییلی، آزاد میشویم و بر اساس همان ضرورت و احساس به عشقی از امام میرسیم. آن هم نه عشقی ساده و سطحی، که عشق شکل گرفته و جهت یافته و تبدیل شده به حرکت و به سازندگی مهره هایی که این حکومت سنگین و بلند به آن احتیاج دارد.
۲- بستر بحث
با پذیرش اعتقاد به خدا و ضرورت وحی و رسالت، به امامت میرسیم. با پذیرش و اثبات این نکته که خدایی هست و ما محتاج اوییم که: یا ایها الناس انتم الفقراء الی الله[۸] از حکم و خواستهی او میپرسیم و به ضرورت وحی و دین و اضطرار به رسول و حجت میرسیم. این همان جریانی است که در اذان و دعا نیز نشان دارد.
در اذان پس از تکبیر به توحید میرسیم و ادامهی توحید رسالت است و ادامهی رسالت، امامت. چه بگویی و چه بگذری که دست آورد رسول احتیاج به وصی و محافظی دارد. در دعا نیز میخوانیم: اللهم عرفنی نفسک فانک ان لم تعرفنی نفسک لم اعرف رسولک اللهم عرفنی رسولک… اللهم عرفنی حجتک…[۹]
ارتباط ضرورت حجت با ضرورت وحی و اضطرار و افتقار الی الله، ارتباطی اساسی و تنگاتنگ است. بحث ضرورت و اضطرار الی الحجه به دنبا اضطرار به خدا و غیب و معاد و وحی مطرح میشود و میبینیم که مرحوم کلینی در کافی، بحث را با همین عنوان دقیق و حساب شدهی اضطرار الی الحجه آغاز کرده است.
این خلاصه احتیاج به توضیح دارد: با درک ضرورت و اضطرار به دین – و نه انتظار از دین – که برخاسته از این نکته است که امکانات حسی، تجربی، عقلی و قلبی و غریزی آدمی، پاسخ گوی روابط عظیم انسان با خودش و با اشیاء و افراد آن هم با توجه به قدر و استمرار و ارتباطهای محتمل انسان با عوالم دیگر نیست و به ناتوانی و نارسایی این نیروها و امکانات برای این انسانِ بیشتر از هفتاد سال رسیدیم. ناچار ضرورت وحی و دین مطرح میشود.
در فرض ضرورت، دیگر تحلیلهای فرویدی و یونگی و اریک فرومی یا تحلیلهای طبقاتی و تاریخی جایگاهی نخواهد داشت. چون اینها آن جایی مطرح میشوند که دین، ریشه در ضرورت نداشته باشد و آن جاست که باید جواب داد چرا امری غیر ضروری این گونه در زندگی انسان از گذشته تا حال تأثیرگذار یا مطرح بوده است. با این احتمال و اضطرار به وحی و مذهب، دیگر مذهب امر معقول یا یک راه از میان تمامی راهها نیست که مذهب تنها راه است؛ و حداقل این چنین مذهبی، تمامی روابط انسان با خود، با اشیاء و با افراد دیگر است و برای این انسانی که تجربه و علم نمیتواند پاسخ گوی روابط این آب و نان و خوابیدن با دنیاهای محتمل با روابط احتمالی پیچیده باشد، حداقل مذهب در حوزهی حیرتها و یا احکام و شرایع نیست، بلکه تمامی زندگی عادی است.
اگر ما از اثبات خدا و معاد و وحی به احتیاج به خدا و معاد و وحی روی بیاوریم و با این افتقار و اضطرار آغاز کنیم، دیگر به انتظار از دین نمیپردازیم؛ چون انتظار یک حالت است و اضطرار یک واقعیت. چه بسا تو هیچ انتظاری هم از دین نداشته باشی، اما این رسول است که با تو کار دارد و شروع کننده است. دین با رسول آغاز میشود و رسول با دگرگون کردن تلقی انسان از خویش، اضطرار به مذهب و احتیاج به دین را در جان انسان مینشاند. حتی اگر اعراض کند و یا انگشت در گوش خود بگذارد. آن جا که دین با رسول آغاز میشود، دیگر از انسان نمیپرسند که از دین چه انتظاری داری که میگویند: تو محتاجی، تو مفتقری، تو مضطری. انتم الفقراء الی الله و الله هو الغنی الحمید.[۱۰]
آزاد اندیشترین دین شناسان چون از این نقطه که ضرورت یا عدم ضرورت دین است، آغاز نکردهاند، گرفتار شدهاند و در واقع با این پیش فرض که دین ضروری نیست و یک راه در کنار دیگر راههاست، به تحلیل آن پرداختهاند و در حد یک امر قدسی به آن روی آوردهاند و همین پیش فرض برای گرفتاری آنها کافی است. چون فرض دیگری هم هست و آن ضرورت و اضطرار به دین است و آن هم با این احتمال که آدمی بیشتر از هفتاد سال استعداد دارد و بیش از یک زندگی راحت و دامپروری بزرگ به او امکانات دادهاند.
در هر حال با این بینش از قدر و استمرار و ارتباط انسان، به اضطرار و ضرورت وحی و معاد و رسول میرسیم و با رسول پیوند میخوریم و به همان دلیل که به وحی و رسول محتاجیم، به امامت و حجت هم محتاجیم که امامت ادامهی رسالت است؛ چون به شهادت قرآن دو چیز مانع از کفر آدمی است. یکی قرآن، و دیگری، وجود رسول. کیف تکفرون و انتم تتلی علیکم آیات الله و فیکم رسوله.۱۱]
به شهادت این آیه، معلوم میشود که دو چیز موجب حفظ مردم و مانع از کفر است.
پی نوشتها
[۱] . مثل بیشتر کتابهایی که در مورد حضرت نوشته شده است، از »غیبت« نعمانی و »کمال الدین«صدوق و »غیبت« شیخ طوسی گرفته تا بیشتر کتابهای امروزی هم چون »دادگستر جهان«، »امامت و مهدویت«، »سیمای امام مهدی« و..
[۲] . تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، دکتر جاسم حسین و تاریخ عصر غیبت، پور سید آقایی، عاشوری، جباری و حکیم.
[۳] . قیام و انقلاب مهدی ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ ، شهید مرتضی مطهری.
[۴] . و اعظم خلاف بین الامه خلاف الامامه ما سل سیف علی قاعده دینیه مثل ما سلّ علی الامامه فی کل زمان«، ملل و نحل، ج ۱، ص ۲۴٫
[۵] . اشاره به آیهی ۳ سورهی مائده.
[۶] . و لم یناد بشیء ما نودی بالولایه« وسائل الشیعه، ج ۱، ص ۱۰، ح ۱۰٫
[۷] . ر. ک: چشمه در بستر تحلیلی از زمانشناسی حضرت زهرا ـ علیها السّلام ـ ، مسعود پور سید آقایی، ص ۴۸٫
[۸] . فاطر / ۱۵٫
[۹] . کافی، کتاب حجت، باب غیبت، روایت ۲۹، الغیبه، نعمانی؛ کمال الدین، صدوق (این دعا در این سه کتاب مجموعاً به شش طریق روایت شده است).
[۱۰] . فاطر / ۱۵٫
[۱۱] . آل عمران، ۱۰۱٫
[۲] . تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، دکتر جاسم حسین و تاریخ عصر غیبت، پور سید آقایی، عاشوری، جباری و حکیم.
[۳] . قیام و انقلاب مهدی ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ ، شهید مرتضی مطهری.
[۴] . و اعظم خلاف بین الامه خلاف الامامه ما سل سیف علی قاعده دینیه مثل ما سلّ علی الامامه فی کل زمان«، ملل و نحل، ج ۱، ص ۲۴٫
[۵] . اشاره به آیهی ۳ سورهی مائده.
[۶] . و لم یناد بشیء ما نودی بالولایه« وسائل الشیعه، ج ۱، ص ۱۰، ح ۱۰٫
[۷] . ر. ک: چشمه در بستر تحلیلی از زمانشناسی حضرت زهرا ـ علیها السّلام ـ ، مسعود پور سید آقایی، ص ۴۸٫
[۸] . فاطر / ۱۵٫
[۹] . کافی، کتاب حجت، باب غیبت، روایت ۲۹، الغیبه، نعمانی؛ کمال الدین، صدوق (این دعا در این سه کتاب مجموعاً به شش طریق روایت شده است).
[۱۰] . فاطر / ۱۵٫
[۱۱] . آل عمران، ۱۰۱٫
اشتراک گذاری
دانلود فایل
برچسب ها
دانلود فایل
برچسب ها
فایل تصویری در سایت شما
فایل صوتی در سایت شما