- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 5 دقیقه
- توسط : ناظر محتوایی شماره یک
- 0 نظر
وقتی بحث از سبک زندگی می شود، در واقع آنچه مورد پردازش و بررسی قرار می گیرد، سبک «زیستن» و «زندگی» است که با این حساب، مقتضی است قبل از بررسی «سبک زندگی»، خود مفهوم «زیستن» و «زندگی» به طور دقیق مشخص شود تا آنگاه و در گام بعدی، در خصوص وضعیت زندگی و سبک آن و… بحث و بررسی های لازم صورت گیرد.
لذا هر محققی در حوزهی سبک زندگی، قبل از ورود به بحث، بایستی با مفهوم «زندگی» و «زیستن» آشنایی کافی و لازم را داشته باشد و بداند که بر اساس فرهنگ خودش، زندگی و زیستن چه مفهومی و چه نمادهایی دارد؟ در فرهنگ او نمادها، علائم و مصادیق زندگی سعادتمند و زندگی شقاوتمند چیست؟
ناگفته پیداست که در این زمینه، تضاد جدی بین فرهنگ غرب و فرهنگ خودی وجود دارد و تعریفی که فرهنگ اسلامی ـایرانی از زندگی و خوب و بد بودن آن بر اساس آخرتگرایی و نقش مزرعه بودن زندگی دنیوی برای زندگی اخروی، که هدف اصلی و زندگی واقعی است، برایمان دارد، درست در نقطه ی مقابل فرهنگ غربی است که بر مبنای مکتب اومانیسم و لذتگرایی و هدف غایی بودن زندگی دنیوی استوار است.
این دو جهان بینی دقیقاً در نقطهی مقابل هم قرار دارند و بیگمان این اختلاف دیدگاه در بررسی وضعیت سبک «زندگی» و خوب و بد بودن آن و برنامهریزی برای اصلاح آن تأثیر تام و تمام خواهد گذارد؛ چه بسا بر اساس دیدگاه اسلامی در بررسی سبک «زندگی»، توجه به برخی رفتارها و مصارف مورد توجه باشد یا حتی در اولویت باشد که در دیدگاه غربی توجه به آنها اصلاً بیمورد باشد و آنها را اصولاً داخل در سبک زندگی نداند که به تبع این وضعیت، برنامهریزی در خصوص اصلاح وضعیت سبک زندگی نیز کاملاً متفاوت خواهد بود.
مقام معظم رهبری، در این خصوص، می فرمایند: «رفتار اجتماعى و سبک زندگى، تابع تفسیر ما از زندگى است؛ هدف زندگى چیست؟ هر هدفى که ما براى زندگى معین کنیم، براى خودمان ترسیم کنیم، به طور طبیعى، متناسب با خود، یک سبک زندگى به ما پیشنهاد می شود.»۱
یکی دیگر از محققان در این خصوص می گوید: «آیا می شود سبک زندگی را بدون تعریف اصل زندگی تعریف کرد؟ خیر! باید هدف مشخص باشد هدف از زندگی چیست و بعد می توانیم آن سبک زندگی را با توجه به هدف آن ارزیابی کنیم، ولی بعضی فکر می کنند این حرفها ساده و پیش پا افتاده است.»۲
به عبارت دیگر، هر کسی، با واقعیت یا خیالی به زندگی خود معنی می بخشد؛ برای یک دانشجوی هیئتی، زندگی کسی که هیئت نمی رود بیمعناست. دیگری نیز با موسیقی به زندگی خود معنا می بخشد… صورت زندگی کنونی ما تنها شکل ممکن و بهترین شکل موجود برای زندگی نیست.
برخی از بخشهایی که امروز آن را جزء ضروریات می دانند در گذشته ای نه چندان دور اصلاً وجود نداشته است و نیز جای برخی بخش ها در زندگی امروزی خالی است که بودنش زندگی را بسیار بهتر می کند؛ ولی باید دانست که بودن و نبودن یک بخش در زندگی به عالمی بر می گردد که شخص برای خود ساخته است.۳
اختلاف ماهوی در تعریف از زندگی در فرهنگ غرب و نظام دینی
هر چند به صورت متفرقه در ضمن بحث قبلی به تفاوت دیدگاهها اشاره شد ولی شاید در شکل تفصیلی، بتوان تمام دیدگاهها حول موضوع «زندگی» را ذیل دو دیدگاه کلی جمع آوری نمود که این دو دیدگاه کاملاً در تضاد و تقابل با همدیگر هستند به طوری که اثبات و پذیرش یکی، ناخودآگاه، مساوی و ملازم با رد دیگری خواهد بود.
اندیشهها و نظرگاههای دیگر بر حسب میزان برخورداری از شاخص های هر کدام از این دو دیدگاه با درجهای از شدت و ضعف، به این دو دیدگاه دور و نزدیک می شوند، ولی آنچه که نقطهی صفر و بیست در حوزهی تئوری در مورد نگاه به زندگی است، همین دو دیدگاه است که عبارتاند از:
۱- جهان بینی مادی
جهان بینی مادی بر اساس نگرش نفی خدا و قیامت از جهان هستی شکل گرفته است. در این جهان بینی، تمام هستی در جهان مادی و طبیعی خلاصه شده است که هیچ آفرینندهی دارای شعور و ادراک، خارج از عالم ماده ندارد و هر چه هست، در همین عالم ماده است و چیزی به نام ماورای طبیعت و خداوند و عالم دیگر(قیامت و رستاخیز) وجود ندارد و وجود انسان در وجود مادی او خلاصه می شود که با مرگ از بین می رود یا تغییر به اجزای دیگر مادی می شود.۴
توماس هابز به عنوان نمایندهای از این جهان بینی می گوید: «چیزهایی واقعی هستند که وجود خارجی داشته باشند؛ این که می گوییم سخاوت خوب است، اشتباه است چون وجود خارجی ندارد.» اصل اندیشه ی طرفداران این جهان بینی، بر اساس سود و منفعت است؛ تفاوت بخل و حرص و… مانند تفاوت علایق در مورد غذاها و رنگ ها است و اختلاف در معنای این مفاهیم اخلاقی، در حد عقیده است که به دلیل تفاوت جسمهاست.
بر حسب این دیدگاه، نمی شود انسان گرسنه باشد و غذا نخورد؛ نمی شود انسان حب دنیا داشته باشد و خود را به مردن دهد، کارهایی از قبیل انفاق و ایثار و… حماقت است، کارهایی که به سود دیگران است معنی ندارد، مگر این که بیش از سودی که به طرف می رسد به خود شخص برسد.
خروجیِ این سبک تفکر، همان سبک زندگی غربی است. آنها می گویند برای لذت بردن هر چه بیشتر از زندگی چه کار باید کرد؟ البته در اسلام هم لذت حلال وجود داردـ لذا وقتی با بچه آوردن لذت می برند پس خوب است؛ وقتی همان بچه آوردن زحمت دارد، پس خوب نیست.۵
گفتنی است این دیدگاه از حیث نظری به همان گونهای است که توصیف شد، ولی در واقع و در عالم خارج، شاید تنها تعداد بسیار معدود و اندکی از انسانها را یافت که لائیک به تمام معنا و به کلی منکر عالم غیب و ماورای ماده باشند و مصادیق این جهان بینی بیشتر در خود سیستم حکومتهای غربی و رویکردهای اجرایی و قوانین صادره از آنها خود را نشان می دهد تا افراد موجود در آن حکومتها؛ لذا اکثر افرادی که خصوصاً در غرب زندگی می کنند و تحت عنوان طرفداران یا اعضای مکتب مادی گرایی شناخته می شوند.
اگرچه به اسلام و آموزههای متعالی آن اعتقادی ندارند، لیکن منکر خدا و غیب و مسائل دینی هم به طور کلی نیستند و حتی به مقتضای فطرت انسانی خود، اعمال انسان دوستانه و خیرخواهانه ی فراوان و قابل توجهی نیز انجام می دهند؛ ولی نباید از نظر دور داشت که از نظرگاه این افراد، هر چند به طور مطلق، خداوند و عالم غیب و نیروهای قدسی مردود واقع نشدهاند؛ لیکن آنها را جایگاهی تأثیرگذار در نظام تصمیمگیریشان، خصوصاً در مواقعی که با منافع مادیشان در تضاد باشد، نیست.
بر حسب دیدگاه اکثر این افراد، انسان بایستی تمام تلاش خود را انجام دهد تا از زندگی دنیایی که تمام زندگی اوست تمام لذت را ببرد و در دنیایی که هدف نهایی زندگی اوست، به تمام هدفش برسد.
مطابق این جهان بینی، موضوع آخرت و نظام زندگی پس از مرگ و جزا و پاداش به کلی مردود است و لذا توصیههای اخلاقی از انبیاء یا حسب فطرت و وجدان انسانی ـدر صورت اظهار وجودـ علاوه بر فقدان الگوی عملی، ضمانت و پشتوانه ی اجرایی قوی ندارد.(اگر هم در مواردی اندک اعتقاد به معاد باشد، همراه با تحریفات فراوان در ماهیت و چگونگی آن و نظام جزا و پاداش آن است.)
۲- جهان بینی الهی
این جهان بینی مبتنی بر سه اصل است:
۱) اعتقاد به خدای یگانه
۲) اعتقاد به معاد و زندگی ابدی برای هر فردی از انسان در عالم آخرت
۳) اعتقاد به بعثت پیامبران توسط خدا برای هدایت بشر به سوی کمال نهایی و سعادت دنیا و آخرت.
این اصول سه گانه در واقع پاسخ هایی است به اساسیترین سؤالاتی که برای هر انسان آگاهی مطرح می شود: مبدأ هستی کیست؟ پایان زندگی چیست؟ از چه راهی می توان بهترین برنامهی زیستن را شناخت؟۶
تعریفی که مطابق این جهان بینی از «زندگی» در دنیا می شود، تعریفی جامع و کامل و مردودکنندهی ادعاها و نگرش موجود در جهان بینی مادی است.
پی نوشت ها
۱- بیانات در دیدار دانشجویان خراسان شمالی، ۲۳ مهر ۹۱
۲- اذغدی رحیمپور، سخنرانی در دانشگاه امیرکبیر تحت عنوان «سبک زندگی» به همه مربوط است نه ارز و سکه، ۸ آبان ۱۳۹۱
۳- خبرگزاری فارس، سبک زندگی به روایت امیرالمؤمنین(علیه السلام)، ۱۰ دی ۱۳۹۱،
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13911010000254
۴- محمدتقی مصباح یزدی، آموزش عقاید، ج ۱ و ۲، صص ۳۰ و ۳۱
۵- اذغدی رحیمپور، سخنرانی در دانشگاه امیرکبیر تحت عنوان «سبک زندگی» به همه مربوط است نه ارز و سکه، ۸ آبان ۱۳۹۱
۶- محمدتقی مصباح یزدی، آموزش عقاید، ج ۱ و ۲، ص ۳۰
*محمدجواد ولیزاده دکترای فقه و علوم اسلامی
منبع: سایت برهان