- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 13 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 3 نظر
اشاره
بنابر آموزه های دین مبین اسلام مؤمن کسی است که به دین اسلام و تمام آموزه های آن ایمان کامل داشته باشد. مؤمن در برابر کافر و منافق قرار دارد. همچنین بین مؤمن و مسلمان نسبت عموم و خصوص مطلق وجود دارد به این معنا که هر مؤمنی مسلمان است امااین طور نیست که هر مسلمانی مؤمن باشد. این نسبت از آیات قرآن به روشنی به دست می آید. مؤمن دارای صفات و علاماتی است که در احادیث زیر به برخی از آنها اشاره شده است.
(۱) پیامبر (صلیالله علیه و آله):
وَالّذى نَفسى بِیَدِهِ لاتَدخُلُوا الجَنَّهَ حَتّى تُؤمِنوا وَ لا تُؤمِنوا حَتّى تَحابّوا أولا أدُلُّـکُم عَلى شَئىٍ اِذا فَعَلتُموهُ تَحابَبتُم؟ اَفشُوا السَّلامَ بَینَـکُم؛ به خدایى که جانم در اختیار اوست، وارد بهشت نمى شوید مگر مؤمن شوید و مؤمن نمى شوید، مگر این که یکدیگر را دوست بدارید. آیا مى خواهید شما را به چیزى راهنمایى کنم که با انجام آن، یکدیگر را دوست بدارید؟ سلام کردن بین یکدیگر را رواج دهید.
(مشکاه الانوار فی غرر الاخبار، ص ۱۲۳)
(۲) امام صادق (علیهالسلام):
اِنَّ لِلمُؤمِنِ عَلى المُؤمِنِ سَبعَهَ حُقوقٍ، فَاَوجَبُها اَن یَقولَ الرَّجُلُ حَقّا وَ اِن کانَ عَلى نَفسِهِ اَو عَلى والِدَیهِ، فَلا یَمیلَ لَهُم عَنِ الحَقِّ؛ مؤمن را بر مؤمن، هفت حق است. واجب ترین آنها این است که آدمى تنها حق را بگوید، هر چند بر ضد خود یا پدر و مادرش باشد و به خاطر آنها از حق منحرف نشود.
(مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل ج ۹ ، ص ۴۵ ؛ بحار الأنوار(ط-بیروت)، ج۷۱، ص۲۲۳)
(۳) امام صادق (علیهالسلام):
مَن اَحصى عَلى اَخیهِ المُؤمِنِ عَیبا لِیَعیبَهُ بِهِ یَوما ما کانَ مِن اَهلِ هذِهِ الآیَهِ قالَ اللّه عَزَّوَجَلَّ: اِنَّ الَّذینَ یُحِبّونَ اَن تَشیعَ الفِاحِشَهُ فِى الَّذینَ آمَنوا لَهُم عَذابٌ اَلیمٌ فِى الدُّنیا وَ الآخِرَهِ وَ اللّه یَعلَمُ وَ اَ نتُم لا تَعلَمونَ ؛ هر کس درصدد عیب جویى برادر مؤمنش برآید، تا با آن روزى او را سرزنش کند، مشمول این آیه است: کسانى که دوست دارند، زشتى ها در میان مردم با ایمان شیوع پیدا کند، عذاب دردناکى براى آنان در دنیا و آخرت خواهد بود و خداوند مى داند و شما نمى دانید.
(مستدرک الوسایل، ج ۹، ص ۱۱۰، ح ۱۰۳۷۹)
(۴) پیامبر (صلیالله علیه و آله):
یا عَلىُّ، مِن کَرامَهِ المُؤمِنِ عَلَى اللّه اَنـَّهُ لَم یَجعَل لاَجلِهِ وَقتا حَتّى یَهُمَّ بِبائقَهٍ فَاِذا هَمَّ بِبائقَهٍ قَبَضَهُ اِلَیهِ ؛ اى على! از ارجمندى مؤمن در نزد خدا این است که برایش وقت مرگ، معیّن نفرموده است، تا زمانى که قصد شرّى کند. آن گاه خداوند جانش را بستاند.
(عیون أخبار الرضا (علیهالسلام)، ج ۲، ص ۳۶)
(۵) امام علی (علیهالسلام):
مَن أمَرَ بِالمَعروفِ شَدَّ ظَهرُ المُؤمِنِ وَ مَن نَهى عَنِ المُنکَرِ أَرغَمَ أَنفَ المُنافِقِ و أَمِنَ کَیدَهُ؛ هر کس امر به معروف کند به مؤمن نیرو مى بخشد و هر کس نهى از منکر نماید بینى منافق را به خاک مالیده و از مکر او در امان مى ماند.
(کافى(ط-الاسلامیه)، ج۲، ص۵۱)
(۶) پیامبر (صلیالله علیه و آله):
مَن واسَى الفَقیرَ و أَنصَفَ النّاسَ مِن نَفسِهِ فَذلِکَ المُؤمِنُ حَقّا؛ هر کس به نیازمند کمک مالى کند و با مردم منصفانه رفتار نماید چنین کسى مؤمن حقیقى است.
(خصال،ج۱ ، ص ۴۷)
(۷) امام صادق (علیهالسلام):
إِنَّ اللّه فَوَّضَ إِلَى المُؤمِنِ اُمورَهُ کُلَّها وَلَم یُفَوِّض إِلَیهِ أَن یَکونَ ذَلیلاً أَما تَسمَعُ اللّه تَعالى یَقولُ: (وَ لِلّهِ العِزَّهُ وَلِرَسولِهِ وَلِلمُؤمِنینَ)؟ فَالمُؤمِنُ یَکونُ عَزیزا وَلا یَکونُ ذَلیلاً قالَ: إِنَّ المُؤمِنَ أَعَزُّ مِنَ الجَبَلِ لأَنَّ الجَبَلَ یُستَقَلُّ مِنهُ بِالمَعاوِلِ وَالمُؤمِنُ لایُستَقَلُّ مِن دینِهِ بِشَىْ ءٍ؛ خداوند اختیار همه کارها را به مؤمن داده اما این اختیار را به او نداده است که ذلیل باشد. مگر نشنیده اى که خداى تعالى مى فرماید: «عزت از آن خدا و رسولش و مؤمنین است»؟ پس، مؤمن عزیز است و ذلیل نیست. [در ادامه] فرمودند: مؤمن از کوه محکم تر است، زیرا از کوه با ضربات تیشه کم مى شود اما با هیچ وسیله اى از دین مؤمن نمى توان کاست.
(التهذیب الاحکام، ج۶، ص۱۷۹)
(۸) امام صادق (علیهالسلام):
إِنَّ المُؤمِنَ یَغبِطُ وَلایَحسُدُ وَالمُنافِقُ یَحسُدُ وَلایَغبِطُ؛مؤمن غبطه مى خورد و حسادت نمى ورزد، منافق حسادت مى ورزد و غبطه نمى خورد.
(غبطه آن است که آرزو کنى آنچه دیگرى دارد، داشته باشى بدون اینکه آرزوى نابودى نعمت دیگرى را داشته باشى و حسد آن است که بخواهى نعمتى را که دیگرى دارد، نداشته باشد).
(کافى(ط- الاسلامیه) ، ج۲، ص۳۰۷)
(۹) امام صادق (علیهالسلام):
سِتَّهٌ لاتَکونُ فِى المُؤمِنِ: اَلعُسرُ وَالنَّکَهُ وَالحَسَدُ وَاللَّجاجَهُ وَالکَذِبُ وَالبَغىُ؛ شش (صفت) در مؤمن نیست: سخت گیرى، بى خیرى، حسادت، لجاجت، دروغگویى و تجاوز.
(وسایل الشیعه ،ج۱۵ ،ص۳۴۹ ؛ تحف العقول، ص ۳۷۷)
(۱۰) پیامبر (صلیالله علیه و آله):
اَلمُؤمِنُ یَأکُلُ بِشَهوَهِ أَهلِهِ، اَلمُنافِقُ یَأکُلُ أَهلُهُ بِشَهوَتِهِ؛ مؤمن به میل و رغبت خانواده اش غذا مى خورد ولى منافق میل و رغبت خود را به خانواده اش تحمیل مى کند.
(کافى(ط-الاسلامیه)، ج۴، ص۱۲، ح۶)
(۱۱) امام صادق (علیهالسلام):
اَلمُؤمِنُ اِذا غَضِبَ لَم یُخرِجهُ غَضَبُهُ مِن حَقٍّ وَاِذا رَضِىَ لَم یُدخِلهُ رِضاهُ فى باطِلٍ وَالَّذى اِذا قَدَرَ لَم یَأخُذ اَکثَرَ مِمّا لَهُ؛ مؤمن چون خشمگین شود، خشمش او را از حق بیرون نبرد و چون خشنود شود، خشنودیش او را به باطل نکشاند و چون قدرت یابد بیش از حقّ خود نگیرد.
(اعلام الدین فی صفات المومنین، ص ۳۰۳ ؛ بحارالأنوار(ط-بیروت)، ج۷۵، ص۲۰۹، ح۸۵)
(۱۲) امام صادق (علیهالسلام):
فى قَولِهِ تَعالى (وَقولوا لِلنَّاسِ حُسنا) ـ: أى لِلنّاسِ کُلِّهِم مُؤمِنِهِم وَمُخالِفِهِم ، أَمَّا المُؤمِنونَ فَیَبسُطُ لَهُم وَجهَهُ ، وَأَمَّا المُخالِفونَ فَیُکَلِّمُهُم بِالمُداراهِ لاِجتِذابِهِم إِلَى الیمانِ ، فَإِنَّهُ بِأَیسَرَ مِن ذلِکَ یَکُفُّ شُرورَهُم عَن نَفسِهِ ، وعَن إخوانِهِ المُؤمِنینَ؛ درباره آیه (و با مردم سخن نیکو گویید) فرمود: مقصود همه مردمان اعم از مؤمن و کافر است. اما با مؤمنان باید گشاده رو بود و اما با کافران باید به نرمى و مدارا سخن گفت، تا به سوى ایمان کشیده شوند و کمترین ثمرش این است که خود و برادران مؤمنش را از گزند آنان مصون مى دارد.
(مرآه العقول فی شرح اخبار آل الرسول ،ج۹،ص۵ ؛ بحارالأنوار(ط-بیروت)، ج۷۲، ص۴۰۱، ح۴۲)
(۱۳) امام علی (علیهالسلام):
اَلمؤمِنُ صَدوقُ اللِّسانِ بَذولُ الحسانِ؛ مؤمن بسیار راستگو و بسیار نیکوکار است.
(تصنیف غررالحکم و درر الکلم ص ۸۹، ح۱۵۲۱؛ شرح آقا جمال خوانساری بر غررالحکم و درر الکلم، ج۲، ص۹، ح۱۵۹۶)
(۱۴) پیامبر (صلیالله علیه و آله):
اَلمُؤمِنُ دَعِبٌ لَعِبٌ و َالمُنافِقٌ قَطِبٌ غَضِبٌ؛ مؤمن شوخ و شنگ است و منافق اخمو و عصبانى.
(تحف العقول، ص ۴۹)
(۱۵) امام على (علیهالسلام):
ما مِن مُؤمِنٍ و َلا مُؤمِنَهٍ یَضَعُ یَدَهُ عَلى رَسِ یَتیمٍ تَرَحُّما لَهُ إِلاّ کَتَبَ اللّه لَهُ بِکُلِّ شَعرَهٍ مَرَّت یَدُهُ عَلَیها حَسَنَهً؛ هیچ مرد و زن مؤمنى نیست که دست محبت بر سر یتیمى بگذارد، مگر این که خداوند به اندازه هر تار مویى که بر آن دست کشیده است ثوابى برایش بنویسد.
(وسایل الشیعه ،ج۲۱،ص ۳۷۵ ؛ بحارالأنوار(ط-بیروت)، ج۷۲، ص۴، ح۹)
(۱۶) امام رضا (علیهالسلام):
مَـن فـَرَّجَ عَن مُـومِـنٍ فَـرَّجَ الله عَن قَلبه یـَومَ القِیامَه؛ هر کس اندوه و مشکلى را از مومنى بر طرف نماید خداوند در روز قیامت انـدوه را از قلبش بر طرف سازد.
(اصول کافى(ط-الاسلامیه)، ج ۲، ص ۲۰۰)
(۱۷) امام علی (علیهالسلام):
اَلمُؤمِنُ بَشرُهُ فی وَجِهِهِ وَحُزنُهُ فی قَلبِهِ؛ شادی مومن در رخسار او و اندوهش در دل است.
(مجموعه رسایل در شرح احادیثی از کافی ج ۲ ،ص ۲۴۱)
(۱۸) امام حسن عسکری (علیهالسلام):
المُومِنُ بَرَکَهٌ عَلی المُومِنِ وَ حُجَّهٌ عَلی الکافر؛مومن برای مومن برکت و برای کافر، اتمام حجت است.
(تحف العقول، ص۴۸۹)
(۱۹) امام موسی کاظم (علیهالسلام):
اَلمُومِنُ مِثلُ کفَّتی المیزانِ کلَّما زیدَ فی ایمانِهِ زیدَ فی بَلائِهِ؛ مومن همانند دو کفه ترازوست. هرگاه به ایمانش افزوده گردد، به بلایش نیز افزوده می گردد.
(مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل ، ج۲ ، ص ۴۳۷ ؛ تحف العقول، ص ۴۰۸)
(۲۰) امام حسن عسکرى (علیهالسلام):
عَلاماتُ المُؤمِنِ خَمسٌ: … وَ الجَهرُ بـِ «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ»؛ نشانه هاى مؤمن پنج چیز است: … و بلند گفتن بسم اللّه الرحمن الرحیم.
(تهذیب الأحکام، ج ۶ ، ص ۵۲)
(۲۱) پیامبر (صلیالله علیه و آله):
مَنْ ساءَتْهُ سَیِّئَتُهُ وسَرَّتْهُ حَسَنَتُهُ فَهُوَ الْمُؤمِنِ؛ هر کس از بدى اش ناراحت و از خوبى اش خوشحال شود، پس او مؤمن است.
(وسایل الشیعه، ج ۱۶،ص ۹۲)
(۲۲) پیامبر (صلیالله علیه و آله):
نِیَّهُ الْمُؤمِنِ خَیرٌ مِنْ عَمَلِهِ و نِیَّهُ الْمُنافِقِ شَرٌّ مِنْ عَمَلِهِ؛ نیّت مؤمن بهتر از عمل او و نیت منافق بدتر از عمل اوست.
(مستدرک الوسائل و مستنبط المسایل، ج ۱، ص ۹۱)
(۲۳) پیامبر (صلیالله علیه و آله):
عَلیٌّ یَعْسوبُ الْمُؤْمِنینَ وَ الْمالُ یَعْسوبُ الْمُنافِقینَ؛ على پیشواى مؤمنان و ثروت پیشواى منافقان است.
(الأمالى (طوسى) ، ص ۳۵۵)
(۲۴) پیامبر (صلیالله علیه و آله):
اَلْمُؤمِنُ یَأْکُلُ فی مِعاءٍ واحِدَهٍ وَ الْمُنافِقُ یَأْکُلُ فی سَبعَهِ أمْعاءٍ؛مؤمن کم خوراک است و منافق پرخور.
(وسائل الشیعه، ج ۲۴، ص ۲۴۱)
(۲۵) پیامبر (صلیالله علیه و آله):
إِنَّ الْمُؤْمِنَ هِمَّتُهُ فِی الصَّلاهِ وَالصِّیامِ وَالْعِبادَهِ وَالْمُنافِقُ هِمَّتُهُ فِی الطَّعامِ وَالشَّرابِ کَالْبَهیمَهِ؛ همّت مؤمن در نماز و روزه و عبادت است و همّت منافق در خوردن و نوشیدن؛ مانند حیوانات.
(تنبیه الخواطر و نزهه النواظر (معروف به مجموعه ورام) ،ج۱، ص ۹۹)
(۲۶) پیامبر (صلیالله علیه و آله):
مَثَلُ الْمُؤْمِنِ کَمَثَلِ خامَهِ الزَّرعِ تُکْفِئُهَا الرِّیاحُ کَذا و کَذا وکَذلِکَ الْمُؤْمِنُ تُکْفِئُهُ الأَوْجاعُ وَالأَمْراضُ و مَثَلُ الْمُنافِقِ کَمَثَلِ الإْرْزَبَّهِ الْمُستَقیمَهِ الَّتی لایُصِیبُها شَیءٌ حَتّى یَأْتیهِ الْمَوتُ فَیَقصِفَهُ قَصْفا؛مَثَل مؤمن مانند ساقه کاشته است که بادها آن را به این سو و آن سو خم مى کند هم چنین مؤمن را دردها و بیماریها خم مى کند و مثل منافق مانند عصاى آهنى است که چیزى به او نمى رسد تا اینکه مرگ او فرا رسد و او را سخت مى شکند.
الکافى(ط-الاسلامیه)، ج۲، ص ۲۵۸
(۲۷) پیامبر (صلیالله علیه و آله):
إنَّ لِسانَ الْمُؤْمِنَ وَراءَ قَلْبِهِ فَإِذا أَرادَ أَن یَتَکَلَّمَ بِشَیْءٍ یُدَبِّرُهُ قَلبُهُ ثُمَّ أمْضاهُ بِلِسانِهِ وَ إنَّ لِسانَ الْمُنافِقِ أمامَ قَلبِهِ فَإِذا هَمَّ بِشَیءٍ أمْضاهُ بِلِسانِهِ وَلَمْ یَتَدَبَّرهُ بِقَلبِهِ؛ زبان مؤمن در پس دل اوست، هرگاه بخواهد سخن بگوید درباره آن مى اندیشد و سپس آن را مى گوید اما زبان منافق جلوى دل اوست هرگاه قصد سخن کند آن را به زبان مى آورد و درباره آن نمى اندیشد.
(تنبیه الخواطر و نزهه النواظر (معروف به مجموعه ورام)، ج۱، ص ۱۰۶)
(۲۸) امام على (علیهالسلام):
إِنَّ الْمُؤْمِنَ إذَا اسْتَغْنى شَکَرَ… وَ الْمُنافِقُ إِذَا اسْتَغْنى طَغى؛ مؤمن هنگام بى نیازى شکر مى گزارد و منافق هرگاه بى نیاز شود طغیان مى کند.
(تحف العقول، ص۲۱۲)
(۲۹) امام على (علیهالسلام):
إنَّ الْمُؤْمِنَ إذا تَکَلَّمَ ذَکَّرَ… والْمُنافِقُ إذا تَکَلَّمَ لَغا؛ مؤمن هرگاه سخن گوید یاد (خدا) مى کند و منافق هرگاه سخن گوید بیهوده گویى مى کند.
(تحف العقول، ص۲۱۲)
(۳۰) امام على (علیهالسلام):
إنَّ الْمُؤْمِنَ مَن یُرى یَقینُهُ فی عَمَلِهِ، وَ الْمُنافِقُ مَن یُرى شَکُّهُ فی عَمَلِهِ؛ در عمل مؤمن یقین دیده مى شود و در عمل منافق شک.
(شرح آقا جمال الدین خوانساری بر غرر الحکم و درر الکلم ج۲ ، ص ۵۴۴ ، ح۳۵۵۱)
(۳۱) امام على (علیهالسلام):
شُکْرُ الْمُؤْمِنِ یَظْهَرُ فی عَمَلِهِ؛ سپاسگزارى مؤمن در کردارش آشکار مى شود، [امّا سپاسگزارى منافق از زبانش فراتر نمى رود].
(شرح آقا جمال الدین خوانساری بر غرر الحکم و درر الکلم ج۴ ، ص ۱۵۹، ح ۵۶۶۱)
(۳۲) امام على (علیهالسلام):
عَلى لِسانِ الْمُؤْمِنِ نُورٌ یَسْطَعُ وَعلى لِسانِ الْمُنافِقِ شَیْطانٌ یَنْطِقُ؛بر زبان مؤمن نورى (الهى) است و درخشان و برزبان منافق شیطانى است که سخن مى گوید.
(شرح نهج البلاغه، ابن أبى الحدید، ج۲۰، ص۲۸۰، ح ۲۱۸)
(۳۳) امام على (علیهالسلام):
إنَّ کَثْرَهَ الْمالِ عَدُوٌّ لِلْمُؤْمِنینَ و یَعْسُوبُ الْمُنافِقینَ؛ ثروت فراوان، دشمن مؤمنان و پیشواى منافقان است.
(التمحیص، ص۴۸)
(۳۴) امام على (علیهالسلام):
اَلْمُؤْمِنُ مُنیبٌ مُستَغْفِرٌ تَوَّابٌ؛ مؤمن بازگشت کننده به خدا، آمرزش خواه و توبه کننده است
(شرح آقا جمال الدین خوانساری بر غرر الحکم و درر الکلم ج۱ ، ص ۳۴۰، ح ۱۲۸۸)
(۳۵) امام على (علیهالسلام):
المؤمن حیىّ غنىّ موقن تقىّ؛ مؤمن شرمناک توانگر یقین دان پرهیزگار است
(شرح آقا جمال الدین خوانساری بر غرر الحکم و درر الکلم ج۲ ، ص ۶۴، ح ۱۸۵۲)
(۳۶) امام على (علیهالسلام):
وَرَعُ الْمُؤْمِنِ یَظهَرُ فی عَمَلِهِ؛پرهیزکارى مؤمن در رفتارش آشکار مى شود.
(شرح آقا جمال الدین خوانساری بر غرر الحکم و درر الکلم ج ۶ ، ص ۲۴۱، ۱۰۱۲۹)
(۳۷) امام على (علیهالسلام):
إِنَّ الْمُؤْمِنَ إِذا نَظَرَ اعْتَبَرَ… وَالْمُنافِقُ إِذا نَظَرَ لَها؛ نگاه مؤمن عبرت آمیز و نگاه منافق سرگرمى است.
(تحف العقول، ص۲۱۲)
(۳۸) امام على (علیهالسلام):
إِنَّ الْمُؤْمِنَ… إذا سَکَتَ فَکَّرَ… وَالْمُنافِقُ إِذا سَکَتَ سَها؛ سکوت مؤمن تفکر و سکوت منافق غفلت است.
(تحف العقول، ص۲۱۲)
(۳۹) امام على (علیهالسلام):
إِنَّ الْمُؤْمِنَ… إذا أَصابَتْهُ شِدَّهٌ صَبَرَ… وَالْمُنافِقُ إِذا أصابَتْهُ شِدَّهٌ ضَغا؛ مؤمن در گرفتارى صبور است، و منافق در گرفتارى بى تاب.
(تحف العقول، ص۲۱۲)
(۴۰) امام على (علیهالسلام):
عِلمُ الْمُنافِقِ فی لِسانِهِ وَعِلْمُ الْمُؤْمِنِ فی عَمَلِهِ؛ دانش منافق در زبان او و دانش مؤمن در کردار اوست.
(شرح آقا جمال الدین خوانساری بر غرر الحکم و درر الکلم، ج ۴ ، ص ۳۵۰، ح ۶۲۸۸ و ح ۶۲۸۹)
(۴۱) امام على (علیهالسلام):
لَو ضَرَبْتُ خَیْشُومَ الْمُؤْمِنِ بِسَیْفی هذا عَلى أنْ یُبْغِضَنی ما أبْغَضَنی ولَو صَبَبْتُ الدُّنیا بِجَمّاتِها عَلَى الْمُنافِقِ عَلى أنْ یُحِبَّنی ما أَحَبَّنی؛ اگر با این شمشیرم بر بینى مؤمن بزنم که مرا دشمن بدارد با من دشمنى نمى کند و اگر همه دنیا را به منافق بدهم تا مرا دوست بدارد هیچگاه دوستم نخواهد داشت.
(نهج البلاغه(صبحی صالح)، ص ۴۷۷ ، حکمت ۴۵)
(۴۲) امام على (علیهالسلام):
اَلْمُؤْمِنُ فَهُوَ قَرِیبُ الرِّضى بَعیدُ السَّخَطِ… وَالْمُنافِقُ فَهُوَ قَریبُ السَّخَطِ بَعیدُ الرِّضى؛ مؤمن زود خشنود و دیر ناراحت مى شود و منافق زود ناراحت و دیر خشنود مى گردد.
(تحف العقول، ص۲۱۲)
(۴۳) امام على (علیهالسلام):
اَلْمُؤْمِنُ یُرضِیهِ عَلَى اللّه الْیَسیرُ و لا یُسْخِطُهُ الْکَثیرُ… وَ الْمُنافِقُ یُسْخِطُهُ عَلَى اللّه الْیَسیرُ و لا یُرضِیهِ الْکَثیرُ؛ مؤمن از اندک خدا خشنود مى شود و بسیارش او را ناراحت نمى کند و منافق از اندک خدا ناخشنود مى شود و بسیارش هم او را خشنود نمى سازد.
(تحف العقول، ص۲۱۲)
(۴۴) امام حسین (علیهالسلام):
إِنَّ الْمُؤْمِنَ لا یُسیى ءُ و لا یَعتَذِرُ، وَ الْمُنافِقُ کُلَّ یَومٍ یُسیى ءُ و یَعْتَذِرُ؛ مؤمن نه بدى مى کند و نه معذرت مى خواهد و منافق هر روز بدى مى کند و معذرت مى خواهد.
(تحف العقول، ص ۲۴۸)
(۴۵) امام صادق (علیهالسلام):
إنَّ الْحِکْمَهَ لَتَکُونُ فی قَلْبِ الْمُنافِقِ فَتُجَلْجِلُ فی صَدْرِهِ حَتّى یُخْرِجَها فَیُوعِیَهَا الْمُؤْمِنُ وَ تَکُونُ کَلِمهُ الْمُنافِقِ فى صَدْرِ الْمُؤْمِنِ فَتُجَلْجِلُ فی صَدْرِهِ حَتّى یُخْرِجَها فَیَعِیَهَا الْمُنافِقُ؛ به راستى حکمتى که در قلب منافق جا مى گیرد، در سینه اش بى قرارى مى کند تا از آن بیرون آید و مؤمن آن را بر گیرد و سخن منافقانه (لغو و بیهوده) در سینه مؤمن بى قرارى مى کند تا از آن بیرون برود و منافق آن را برگیرد.
(بحارالأنوار(ط-بیروت)، ج۲، ص ۹۴، ح۲۸)
(۴۶) امام کاظم (علیهالسلام):
اَلْمُؤْمِنُ قَلیلُ الْکَلامِ کَثیرُ الْعَمَلِ، وَ الْمُنافِقُ کَثیرُ الْکَلامِ قَلیلُ الْعَمَلِ؛ مؤمن کم حرف و پر کار است و منافق پر حرف و کم کار.
(مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل ، ج ۹ ، ص ۱۸ – تحف العقول، ص۳۹۷)
(۴۷) امام رضا (علیهالسلام):
إِنَّ اللّه یُؤَخِّرُ إِجابَهَ الْمُؤْمِنِ شَوْقا إلى دُعائِهِ وَیَقُولُ: صَوتٌ اُحِبُّ أَنْ أَسْمَعَهُ، وَیُعَجِّلُ إجابَهَ دُعاءِ الْمُنافِقِ وَیَقُولُ: صَوْتٌ أَکْرَهُ سَماعَهُ؛ خداوند اجابت دعاى مؤمن را به شوق (شنیدن) دعایش به تأخیر مى اندازد و مى گوید: «صدایى است که دوست دارم آن را بشنوم» و در اجابت دعاى منافق عجله مى کند و مى گوید: صدایى است که از شنیدنش بدم مى آید.
(مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل ، ج ۵ ، ص ۱۹۴ ؛ فقه الرضا (علیهالسلام) ، ص ۳۴۵)
(۴۸) امام هادى (علیهالسلام):
[اَلْمُؤْمِنُ] یُحْسِنُ وَیَبْکی کَما أَنَّ الْمُنافِقُ یُسیى ءُ وَ یَضْحَکُ؛ مؤمن خوبى مى کند و مى گرید، ولى منافق بدى مى کند و مى خندد.
(ارشاد القلوب الی الصواب (دیلمی )ج۱ ص ۱۳۵)
(۴۹) امام عسکرى (علیهالسلام):
إِنَّ الْمُؤْمِنَ نَعْرِفُهُ بِسیماهُ، وَ نَعْرِفُ الْمُنافِقَ بِمیسَمِهِ؛ مؤمن را از سیمایش مى شناسیم و منافق را از نشانه هایش.
(الخرائج والجرائح، ج۲، ص ۷۳۷، ح۵۰)
(۵۰) امام صادق (علیهالسلام):
اَلْمُؤْمِنُ لایُخْلَقُ عَلَى الْکِذْبِ وَلا عَلَى الْخیانَهِ وَ خِصْلَتانِ لا یَجْتَمِعانِ فِى الْمُنافِقِ، سَمْتٌ حَسَنٌ وَ فِقْهٌ فِى السُّنَّهِ؛ مؤمن در سرشتش دروغ و خیانت نیست و دو صفت است که در منافق جمع نگردد: سیرت نیکو و دین شناسى.
(تحف العقول، ص۳۶۷)
(۵۱) لقمان حکیم (علیهالسلام):
عَلَیْکَ بِقَبُولِ الْمَوْعِظَهِ وَالْعَمَلِ بِها فَإِنَّها عِندَ الْمُؤْمِنِ أَحْلى مِنَ الْعَسَلِ الشَّهْدِ وعَلَى الْمُنافِقِ أَثْقَلُ مِنْ صُعُودِ الدَّرَجَهِ عَلَى الشَّیْخِ الْکَبیرِ؛ موعظه را بپذیر و به آن عمل کن، زیرا موعظه نزد مؤمن از عسل ناب شیرین تر است و براى منافق از بالا رفتن از پله بر پیر مرد کهنسال دشوارتر است.
(اعلام الدین فی صفات المومنین، ص۹۳)
(۵۲) امام صادق علیه السلام:
اِنَّ الْمُؤمِنَ لَیَسْکُنُ اِلَى الْمُؤْمِنِ کَما یَسْکُنُ الظَّمْآنِ اِلَى الْماءِ الْبارِدِ؛ به راستى که مؤمن با برادر مؤمنش آرامش پیدا مى کند، چنان که تشنه، با آب خنک آرامش مى یابد.
(کافى(ط-الاسلامیه)، ج ۲، ص ۲۴۷)
(۵۳) امام صادق علیهالسلام:
ما مِنْ مُؤْمِنٍ اِلاّ وَ قَدْ جَعَلَ اللّهُ لَهُ مِنْ ایمانِهِ اُنْسا یَسْکُنُ اِلَیْه، حَتّى لو کانَ عَلى قُلَّهِ جَبَلٍ لَمْ یَسْتَوحِشْ؛ هیچ مؤمنى نیست مگر آن که خداوند ایمان را همدم و آرامشبخش او قرار مىدهد، چنانچه حتى اگر در قله کوهى هم باشد، احساس تنهایى نمىکند.
(اعلام الدین فی صفات المومنین، ص۴۶۰)
(۵۴) پیامبر صلى الله علیه و آله:
خَیْرُ ما اُعْطىَ الرَّجُلُ الْمُؤْمِنُ خُلْقٌ حَسَنٌ وَ شَرُّ ما اُعْطِىَ الرَّجُلُ قَلْبُ سوءٍ فى صورَهٍ حَسَنَهٍ؛ بهترین چیزى که به مؤمن داده شده خوش اخلاقى و بدترین چیزى که به انسان داده شده دلى بد در چهرهاى زیباست.
(نهج الفصاحه ، ص ۴۷۴)
(۵۵) امام على علیه السلام:
اِنَّ لِسانَ الْمُؤمِنِ مِنْ وَراءِ قَلْبِهِ وَ اِنَّ قَلْبَ الْمُنافِقِ مِنْ وَراءِ لِسانِهِ، لاَنَّ الْمُؤمِنَ اِذا اَرادَ اَنْ یَتَکَلَّمَ بِکَلامٍ تَدَبَّرَهُ فى نَفْسِهِ، فَاِنْ کانَ خَیْرا اَبداهُ وَ اِنْ کانَ شَرّا واراهُ وَ اِنَّ الْمُنافِقَ یَتَکَلَّمُ بِما اَتى عَلى لِسانِهِ لا یَدرى ماذا لَهُ وَ ماذا عَلَیْهِ؛ زبان مؤمن، در پشت دل اوست و دل منافق، در پشت زبان او، زیرا مؤمن هرگاه بخواهد سخنى بگوید، ابتدا درباره آن مى اندیشد، اگر خوب بود اظهارش مى کند و اگر بد بود آن را پنهان مى دارد. اما منافق هر چه به زبانش آید مى گوید، بى آنکه بداند چه سخنى به سود او و چه سخنى به زیان اوست.
نهج البلاغه(صبحی صالح)، خطبه ۱۷۶ ، ص ۲۵۳.
(۵۶) امام باقر علیه السلام:
اِنَّ هذَا اللِّسانَ مِفْتاحُ کُلِّ خَیْرٍ وَ شَرٍّ، فَیَنْبَغى لِلْمُؤمِنِ اَنْ یَخْتِمَ عَلى لِسانِهِ کَما یَخْتِمُ عَلى ذَهَبِهِ وَ فِضَّتِهِ؛ به راستى که این زبان کلید همه خوبىها و بدى هاست پس شایسته است که مؤمن زبان خود را مُهر و موم کند، همان گونه که (صندوق) طلا و نقره خود را مُهر و موم مى کند.
(تحف العقول، ص ۲۹۸)
(۵۷) امام رضا علیه السلام:
اَحْسِنِ الظَّنَّ بِاللّهِ فَاِنَّ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ یَقولُ: اَنا عِنْدَ ظَنِّ عَبدىَ الْمُؤمِنِ بى، اِنْ خَیْرا فَخَیْرا وَ اِنْ شَرّا فَشَرّا؛ به خداوند خوش گمان باش، زیرا خداى عزوجل مى فرماید: من نزد گمان بنده مؤمن خویش هستم، اگر به من خوش گمان باشد، به خوبى با او رفتار مى کنم و اگر به من بدگمان باشد، به بدى با او رفتار مى کنم.
(کافى(ط-الاسلامیه)، ج ۲، ص ۷۲)
(۵۸) پیامبر صلى الله علیه و آله:
إنَّ بِشرَ المُؤمِن فی وَجهِهِ وَ قوتَهُ فی دینِهِ وَ حُزنَهُ فی قَلبِهِ؛ شادی مومن در چهره اوست و قوت او در دینش و اندوه او در دلش.
(شرح آقا جمال الدین خوانساری بر غررالحکم و درر الکلم ج۲ ، ص ۵۰۵ ، ح۳۴۵۴)
(۵۹) پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله:
لَنْ یَشْبَعَ الْمُؤْمِنُ مِنْ خَیْرٍ یَسْمَعُهُ حَتّى یَکونَ مُنْتَهاهُ الْجَنَّهَ؛ هرگز مؤمن از شنیدن خیر و خوبى سیر نمى شود، تا آنکه سرانجامش بهشت گردد.
(نهج الفصاحه، ص۶۳۹ ،ح ۲۲۹۲)
(۶۰) امام علی (علیهالسلام):
عامِل سائِرَ النّاس بِالإنصاف، وعامِلِ الْمُؤمِنینَ بِالإیثارِ؛ با دیگر مردمان، به انصاف رفتار کن و با مؤمنان، به ایثار
(شرح آقا جمال الدین خوانساری بر غررالحکم و درر الکلم ، ج۴ ، ص۳۶۶ ، ح ۶۳۴۲)
(۶۱) امام صادق (علیهالسلام):
ما اَقبَحَ بِالمُومنِ اَن تَکونَ لَهُ رَغبهٌ تُذِلهُ؛ برای مومن چقدر زشت است که میل و رغبتی داشته باشد که او را به ذلت و خواری بکشاند.
(کافی (ط-الاسلامیه) ، ج۲،ص ۳۲۰)
(۶۲) امام علی (علیهالسلام):
خُذِ الحِکمَه اَنَّی کانَت؛ فَاِنَّ الحِکمَه ضالَّه کُلِّ مُومِن؛ حکمت را هر کجا که یافتی فراگیر، زیرا حکمت گمشده هر مومن است.
(شرح آقا جمال الدین خوانساری بر غررالحکم و درر الکلم ، ج۳ ، ص۴۴۰ ،ح۵۰۴۳)
(۶۳) امام جعفر صادق (علیهالسلام):
مَـن سَـرَّتـهُ حَسَـنَـتُـهُ وَ سَـاءَتـهُ سَیِّـئَـتُـهُ فَـهُـوَ مُـؤمِـنً؛ کسی که نیکو کاری اش او را شادمان کند و بدی اش وی را بد حال گرداند چنین کسی مومن است.
(کافی(ط-الاسلامیه) ، ج۲ ، ص۲۳۲)
(۶۴) امام جواد (علیهالسلام):
غِنَى المُومِنِ غِناهُ عَنِ النّاسِ؛ توانگرى مومن در بى نیازى از مردم است.
(بحارالانوار(ط-بیروت)، ج۷۵، ص۳۶۴)
(۶۵) امام جواد (علیهالسلام):
عِزُّ المُؤمِنِ غِناهُ عَنِ النَّاسِ؛ عزّت مؤمن در بى نیازى او از مردم است.
(تحف العقول ، ص۸۹ -بحارالأنوار، ج۷۲، ص ۱۰۹، ح۱۲)
(۶۶) امام صادق (علیهالسلام):
ما من عبدٍ مُومن الّا وَ فی قَلبهِ نُورانِ نورُ خیفَهٍ و نُورُ رَجاء؛ هیچ بنده مومنی نیست جز اینکه در قلب او دو نور وجود دارد: نور بیم و نور امید.
(تفسیر نور الثقلین ، ج ۳ ،ص۱۷۶)
(۶۷) رسول اکرم صلى الله علیه و آله:
اتقوا فراسه المؤمن فَإنه ینظر بنور الله؛ از فراست مؤمن بترسید که چیزها را با نور خدا می نگرد.
(کافی (ط-الاسلامیه)، ج۱ ،ص۲۱۸)
(۶۸) امام صادق (علیهالسلام):
مَن حَقَّرَ مُومِناً مَسکِیناً أو غَیرَ مِسکِینٍ لَم یَزَلِ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ حاقِراً لَهُ ماقِتاً حَتَّی یَرجِعَ عَن مَحقَرَتِهِ إیَّاهُ؛ هر کس مومن بینوا یا غیر بینوا را تحقیر نماید، خدای عزوجل، پیوسته او را خوار و دشمن می دارد تا اینکه از کوچک شمردن دست بردارد.
(اصول کافی (ط-الاسلامیه) ، ج۲ ، ص۳۵۱)
عالی بود..
از توجه شما سپاسگزاریم
سبحان الله
خدایا ما رو جزء مومنین مخلصت قرار بده