- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 23 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
اشاره:
خوابیدن حضرت علی علیه السلام در جای پیامبر اجماعی است ابن ابی الحدید از ابو جعفر اسکافی نقل می کند که خوابیدن امیرالمومنین علیه السلام در جای پیامبر صلی الله علیه وآله به صورت متواتر ثابت شده است، فرقی بین این واقعه و بین وقائعی که در قرآن ذکر شده است وجود ندارد، این واقعه(قرار گرفتن علی علیه السلام در بستر) را در میان مردم فقط دیوانه و بی عقل انکار می کند. اما در پاسخ به اینکه آیا خوابیدن حضرت علی در جای پیامبر ( صلی الله علیه وآله) فضیلت است یا خیر به پاسخهای ذیل میپردازیم:
پاسخ اول: اصل خوابیدن حضرت علی علیه السلام، اطاعت از خدای متعال بود
روایات شیعه : حضرت علی علیه السلام از دستور خدا اطاعت کرد
مرحوم شیخ طوسی رضوان الله علیه، در کتاب شریف امالی، از ابن عباس روایت نقل می کند که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، به فرمان الهی در بستر نخوابیدند و به امر الهی، امیرالمؤمنین علیه السلام را مامور کردند در بستر ایشان بخوابد.
أَخْبَرَنَا جَمَاعَهٌ مِنْهُمْ الْحُسَینُ بْنُ عُبَیدِ اللَّهِ، وَ أَحْمَدُ بْنُ عُبْدُونٍ، وَ أَبُو طَالِبِ بْنُ غرور [عَزْوَرٍ]، وَ أَبُو الْحَسَنِ الصَّقَّالُ، وَ أَبُو عَلِی الْحَسَنُ بْنُ إِسْمَاعِیلَ بْنِ أُشْنَاسٍ، قَالُوا: حَدَّثَنَا أَبُو الْمُفَضَّلِ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُطَّلِبِ الشَّیبَانِی، قَالَ: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ سُفْیانَ بْنِ الْعَبَّاسِ النَّحْوِی، قَالَ: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عُبَیدِ بْنِ نَاصِحٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ بْنِ وَاقِدٍ الْأَسْلَمِی قَاضِی الشَّرْقِیهِ، قَالَ: حَدَّثَنِی إِبْرَاهِیمُ بْنُ إِسْمَاعِیلَ بْنِ أَبِی حَبِیبَهَ، یعْنِی الْأَشْهَلِی، عَنْ دَاوُدَ بْنِ الْحُصَینِ، عَنْ أَبِی غَطَفَانَ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، قَالَ:
اجْتَمَعَ الْمُشْرِکُونَ فِی دَارِ النَّدْوَهِ لِیتَشَاوَرُوا فِی أَمْرِ رَسُولِ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ)، فَأَتَى جَبْرَئِیلُ (عَلَیهِ السَّلَامُ) رَسُولَ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ) وَ أَخْبَرَهُ الْخَبَرَ، وَ أَمَرَهُ أَنْ لَا ینَامَ فِی مَضْجَعِهِ تِلْکَ اللَّیلَهَ، فَلَمَّا أَرَادَ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ) الْمَبِیتَ أَمَرَ عَلِیاً (عَلَیهِ السَّلَامُ) أَنْ یبِیتَ فِی مَضْجَعِهِ تِلْکَ اللَّیلَهَ، فَبَاتَ عَلِی (عَلَیهِ السَّلَامُ) وَ تَغَشَّى بِبُرْدٍ أَخْضَرَ حَضْرَمِی کَانَ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ) ینَامُ فِیهِ، وَ جَعَلَ السَّیفَ إِلَى جَنْبِهِ، فَلَمَّا اجْتَمَعَ أُولَئِکَ النَّفْرُ مِنْ قُرَیشٍ یطُوفُونَ وَ یرْصُدُونَهُ وَ یرِیدُونَ قَتْلَهُ، فَخَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ) وَ هُمْ جُلُوسٌ عَلَى الْبَابِ، عَدَدُهُمْ خَمْسَهٌ وَ عِشْرُونَ رَجُلًا، فَأَخَذَ حَفْنَهً مِنَ الْبَطْحَاءِ ثُمَّ جَعَلَ یذُرُّهَا عَلَى رُءُوسِهِمْ هُوَ یقْرَأُ «یس وَ الْقُرْآنِ الْحَکِیمِ» حَتَّى بَلَغَ «فَأَغْشَیناهُمْ فَهُمْ لا یبْصِرُونَ» فَقَالَ لَهُمْ قَائِلٌ: مَا تَنْظُرُونَ قَدْ وَ اللَّهِ خِبْتُمْ وَ خَسِرْتُمْ، وَ اللَّهِ لَقَدْ مَرَّ بِکُمْ وَ مَا مِنْکُمْ رَجُلٌ إِلَّا وَ قَدْ جَعَلَ عَلَى رَأْسِهِ تُرَاباً. فَقَالُوا: وَ اللَّهِ مَا أَبْصَرْنَاهُ. قَالَ: فَأَنْزَلَ اللَّهُ (عَزَّ وَ جَلَّ) «وَ إِذْ یمْکُرُ بِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِیثْبِتُوکَ أَوْ یقْتُلُوکَ أَوْ یخْرِجُوکَ وَ یمْکُرُونَ وَ یمْکُرُ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَیرُ الْماکِرِینَ».
مشرکین در دارالندوه اجتماع کردند تا در مورد سرنوشت و وضعیت پیامبر صلی الله علیه و آله با هم رایزنی کنند؛ جبرئیل بر پیامبر صلی الله علیه و آله نازل شد و خبر را به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله رساند و ایشان را امر کرد که در آن شب در بسترش نخوابد؛ وقتی رسول اکرم صلی الله علیه و آله تصمیم گرفت برای استراحت به بستر خود رود، به امیرالمومنین (علیه السلام) امر کردند که در آن شب در بسترش بخوابد؛ امیرالمومنین(علیه السلام) در بستر پیامبر صلی الله علیه و آله خوابید و لحاف سبزی که پیامبر (صلی الله علیه و آله) وقت خواب بر خود می انداختند را بر خود انداخت و شمشیرش را در کنار خود قرار داد؛ در شرائطی که افراد جمع شده قریش در اطراف خانه رفت و آمد می کردند و امور را رصد می کردند و قصد کشتن پیامبر صلی الله علیه و آله را داشتند، پیامبر از منزل خارج شدند، در حالیکه آنها در کنار در منتظر بودند و نشسته بودند و تعداد آنها حدود ۲۵ نفر بود، سپس پیامبر دو مشت از خاک پرکرد و بر سر آنها ریخت در حالی که می فرمود: «یس وَ الْقُرْآنِ الْحَکِیمِ » تا اینکه به این آیه رسید «فَأَغْشَیناهُمْ فَهُمْ لا یبْصِرُونَ» و سپس خطاب به آنها فرمود: چیزی نمی بینید، حقیقتا خدا شما را خسارت دیده و زیانکار قرار داد، قسم به خدا، بر شما مردی گذر کرد و هیچ کسی از شما نبود، مگر اینکه بر سرش خاک نشست؛ سپس گفتند: به خدا قسم ما او را ندیدیم وخدا این آیه را نازل کرد: «وَ إِذْ یمْکُرُ بِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِیثْبِتُوکَ أَوْ یقْتُلُوکَ أَوْ یخْرِجُوکَ وَ یمْکُرُونَ وَ یمْکُرُ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَیرُ الْماکِرِینَ».
طحاوی : حضرت علی علیه السلام از دستور پیامبر (ص) اطاعت کرد!
طحاوی عالم مشهور اهل سنت، خوابیدن امیرالمومنین علیه السلام در بستر رسول خدا صلی الله علیه وآله را به عنوان عمل مورد پسند و رضایت رسول خدا صلی الله علیه و آله معرفی می کند.
فعقلنا لما فی هذا الحدیث أن لبوس علی رضی الله عنه قمیص النبی صلى الله علیه وسلم ونومه فی مکانه کانا بفعل رسول الله صلى الله علیه وسلم ذلک به
وقتی که در این احادیث نظرکردیم، پوشیدن لباس پیامبر (صلی الله علیه و آله) توسط علی(امیر المومنین علیه السلام) و خوابیدن در جای آن حضرت، به دستور پیامبر صلی الله علیه وآله بوده است.
در این روایت ها به صراحت به مواردی مانند، فرمان الهی به پیامبر صلی الله علیه و آله در مورد نخوابیدن در بستر و دستور به امیر المومنین علیه السلام به قرار گرفتن در بستر پیامبر صلی الله علیه و آله و خطر بزرگی که امیرالمومنین علیه السلام را تهدید میکرده و اطاعت امیرالمؤمنین علیه السلام از فرمان الهی تصریح شده است و صرف نظر از علم داشتن و نداشتن ایشان، این کار اطاعت محض از فرمان الهی بوده است که خود از بزرگ ترین فضائل می باشد.
و خداوند در قرآن می فرماید:
ومن یطع الله ورسوله فقد فاز فوزا عظیما.
احزاب، آیه(۷۱)
و هر کس که خدا و رسولش را اطاعت کند، حقیقتا رستگار شده است.
صحابه و امتناع از دستور رسول خدا (ص) با وجود علم به عدم خطر !
در مواردی مشابه رسول اکرم صلی الله علیه و آله از صحابه درخواست انجام عملی را کرده اند که در ظاهر عمل خطرناکی بوده است و از طرفی رسول اکرم صلی الله علیه و آله وعده حفظ و مصونیت داده اند ولی صحابه به وعده رسول اکرم صلی الله علیه و آله اعتماد نکرده اند و از فرمان ایشان اطاعت نکرده اند.
[در روایت صحیحی] حذیفه نقل می کند در جریان جنگ خندق، رسول خدا صلی الله علیه و آله دو مرتبه از صحابه تقاضا فرمودند که شخصی به میان دشمن برود و از آنها اطلاعاتی بیاورد ولی کسی قبول نکرد.
فقال حُذَیْفَهُ یا بن أخی والله لقد رَأَیْتُنَا مع رسول اللَّهِ صلى الله علیه وسلم بِالْخَنْدَقِ وَصَلَّى رسول اللَّهِ صلى الله علیه وسلم مِنَ اللَّیْلِ هَوِیًّا ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَیْنَا فقال من رَجُلٌ یَقُومُ فَیَنْظُرَ لنا ما فَعَلَ الْقَوْمُ یَشْتَرِطُ له رسول اللَّهِ صلى الله علیه وسلم إنه یَرْجِعُ أَدْخَلَهُ الله الْجَنَّهَ فما قام رَجُلٌ ثُمَّ صلى رسول اللَّهِ صلى الله علیه وسلم هَوِیًّا مِنَ اللَّیْلِ ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَیْنَا فقال من رَجُلٌ یَقُومُ فَیَنْظُرَ لنا ما فَعَلَ الْقَوْمُ ثُمَّ یَرْجِعُ یَشْرِطُ له رسول اللَّهِ صلى الله علیه وسلم الرَّجْعَهَ أَسْأَلُ اللَّهَ أَنْ یَکُونَ رفیقی فی الْجَنَّهِ فما قام رَجُلٌ مِنَ الْقَوْمِ مع شِدَّهِ الْخَوْفِ وَشِدَّهِ الْجُوعِ وَشِدَّهِ الْبَرْدِ فلما لم یَقُمْ أَحَدٌ دعانی رسول اللَّهِ صلى الله علیه وسلم فلم یَکُنْ لی بُدٌّ مِنَ الْقِیَامِ حین دعانی فقال یا حُذَیْفَهُ فَاذْهَبْ فَادْخُلْ فی الْقَوْمِ فَانْظُرْ ما یَفْعَلُونَ
حذیفه گفت ای پسر برادر، در جنگ خندق با رسول خدا صلی الله علیه و آله بودیم، رسول خدا نماز خواندند در حالیکه پاسی از شب گذشته بود، ایشان رو به ما فرمود و گفت کدام از شما حاضر است برای ما نگاه کند(یعنی به میان دشمن رفتن و خبر آوردن)که دشمن چه می کند؟ هیچ کس حاضر نشد، پیامبر صلی الله علیه و آله برای او تضمین کرد که سالم برگردد و خدا او را وارد بهشت کند ولی هیچ کس بلند نشد؛ سپس رسول خدا به نماز ایستاد در حالیکه مقداری از شب گذشته بود سپس رو به ما فرمود آیا کسی هست که برای ما خبری بیاورد و من تضمین می کنم که برگردد و در بهشت همنشین من باشد، باز هم از شدت سردی و گرسنگی و ترس کسی حاضر نشد، در این هنگام، رسول خدا صلی الله علیه و (آله) من را فرا خواند، دیگر چاره ای نبود جز اینکه بلند شوم، پیامبر به من فرمود برو و در بین آنها برو و ببین چه می کنند؟
این روایت معتبر به صراحت بیان می کند که رسول خدا صلی الله علیه و آله چند بار از صحابه در خواست انجام عملی را کردند و علی رغم تضمین از سوی ایشان، کسی راضی نشد این کار را انجام دهد و از دستور ایشان اطاعت کند.
روایت فوق به خوبی بازگو می کند صرف تضمین و اطمینان به عدم ضرر، سبب نمی شود کسی کاری را انجام دهد و از دستور اطاعت کند بلکه فرمانبرداری، ایمان و اعتقادی ویژه می طلبد، نظیر آنچه امیرالمومنین در لیله المبیت از خود نشان دادند.
پاسخ دوم: لیله المبیت مصداق شراء نفس است، خواه با علم یا بدون علم
یکی از آیاتی که به گفته علمای شیعه و سنی در مورد حضرت علی علیه السلام و در خصوص ماجرای لیله المبیت نازل شده است ، آیه «وَمِنَ النَّاسِ مَن یشْرِى نَفْسَهُ ابْتِغَاء مَرْضَاتِ اللَّهِ» است.
این آیه ثابت میکند مصداق این آیه ، کسی است که جان خود را در معرض فروش قرار داده است (چه به شهادت برسد چه نرسد ، چه علم به شهادت داشته باشد چه نداشته باشد) ؛ وقتی در ماجرای فروش حضرت یوسف علیه السلام ، پیرزن مصری، کلاف به دست به بازار آمد، میدانست که نمیتواند یوسف را بخرد ، ولی با این حال، خود را به عنوان خریدار معرفی کرد! حال چه مانعی دارد که شخصی بداند در مسالهای یا ماجرایی ، کالای جان او به فروش نخواهد رفت، ولی با نیتی صادق جان خود را در معرض فروش بگذارد؟!
بذل جان و کل دنیا در مقابل طلب دین
فخر رازی از علمای بزرگ اهل تسنن این آیه مصداق بذل تمامی دنیا و جان در مقابل طلب دین، می داند:
اعلم أنه تعالى لما وصف فی الآیه المتقدمه حال من یبذل دینه لطلب الدنیا ذکر فی هذه الآیه حال من یبذل دنیاه ونفسه وماله لطلب الدین فقال : «وَمِنَ النَّاسِ مَن یشْرِى نَفْسَهُ ابْتِغَاء مَرْضَاتِ اللَّهِ»
بدان که در آیه قبل درباره افرادی که دین خود را می دهند تا دنیا را بدست آورند، صحبت شد و این آیه در مورد کسانی است که دنیای خود را فدا می کنند تا دین را طلب کنند و به دست آورند.
امیرالمومنین علیه السلام اولین جان نثار رسول خدا صلی الله علیه وآله
حاکم نیشابوری از دیگر علمای اهل سنت، در روایتی به نقل از امام سجاد علیه السلام، امیرالمومنین علیه السلام را اولین جان نثار برای رسول خدا صلی الله علیه وآله معرفی میکند:
وقد حدثنا بکر بن محمد الصیرفی بمرو ثنا عبید بن قنفذ البزار ثنا یحیى بن عبد الحمید الحمانی ثنا قیس بن الربیع ثنا حکیم بن جبیر عن علی بن الحسین قال إن أول من شرى نفسه ابتغاء رضوان الله علی بن أبی طالب
حکیم بن جبیر از امام سجاد علیه السلام روایت کرده است که اولین کسی که جان خود را در راه خدا برای تحصیل رضایت الهی فدا کرد، علی بن ابی طالب(علیه السلام) بود.
ذهبی نیز این روایت در تلخیص خود بر کتاب حاکم آورده است، که مطلبی نیز بیان نکرده است که نشان از تایید روایت صحیح حاکم است.
این روایت را علاوه بر حاکم نیشابوری، حاکم حسکانی با دو طریق و سیوطی با یک طریق و صالحی شامی نیز ذکر کرده اند.
در روایات مختلف از شیعه و سنی بیان شده است که امیرالمومنین علیه السلام، در جریان لیله المبیت متحمل شدیدترین زخم ها و شکنجه ها شده اند و شدیدترین آلام و سختی ها را در آن شب به جان خریده اند.
بدن متورم امیرالمومنین علیه السلام
در کتب مختلف، از جمله کتاب شریف «خصائص» سید رضی، ماجرای هجوم به امیرالمومنین علیه السلام و مجروح شدن شدید ایشان را بیان کرده است که می تواند به عنوان مؤید روایات دیگر به شمار آید.
… قَالَ ابْنُ الْکَوَّاءِ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ أَینَ کُنْتَ حَیثُ ذَکَرَ اللَّهُ تَعَالَى نَبِیهُ وَ أَبَا بَکْرٍ فَقَالَ ثانِی اثْنَینِ إِذْ هُما فِی الْغارِ إِذْ یقُولُ لِصاحِبِهِ لا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنا فَقَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع وَیلَکَ یا ابْنَ الْکَوَّاءِ کُنْتُ عَلَى فِرَاشِ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ قَدْ طَرَحَ عَلَی رِیطَتَهُ فَأَقْبَلَتْ قُرَیشٌ مَعَ کُلِّ رَجُلٍ مِنْهُمْ هِرَاوَهٌ فِیهَا شَوْکُهَا فَلَمْ یبْصِرُوا رَسُولَ اللَّهِ حَیثُ خَرَجَ فَأَقْبَلُوا عَلَی یضْرِبُونَنِی بِمَا فِی أَیدِیهِمْ حَتَّى تَنَفَّطَ جَسَدِی وَ صَارَ مِثْلَ الْبَیضِ ثُمَّ انْطَلَقُوا بِی یرِیدُونَ قَتْلِی فَقَالَ بَعْضُهُمْ لَا تَقْتُلُوهُ اللَّیلَهَ وَ لَکِنْ أَخِّرُوهُ وَ اطْلُبُوا
ابن الکواء به امیر المومنان(علیه السلام) گفت: شما کجا بودید وقتی این آیه،« ثانِی اثْنَینِ إِذْ هُما فِی الْغارِ إِذْ یقُولُ لِصاحِبِهِ لا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنا» درحق پیامبر (صلی الله علیه و آله) و ابابکر نازل شد؟ امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود: وای بر تو ای ابن الکواء، من در بستر رسول الله (صلی الله علیه و آله) بودم و ملحفه پیامبر(صلی الله علیه و آله) را بر روی خود انداختم؛ افراد قریش به من هجوم آوردند و با هر کدام، عصا و چماق خاردار و تیغ دار بود؛ آنها وقتی رسول خدا (صلی الله علیه و آله) از منزل خارج شد، ایشان را ندیدند؛ بنابراین به من روی کردند و با آنچه در دست داشتند من را زدند تا اینکه بدنم تاول زد و ورم کرد و بدن مانند تخم مرغ شد [کنایه از متورم شدن]؛ سپس خواستند که من را بکشند، بعضی از آنها گفتند امشب او را نکشید و به دنبال او [پیامبر صلی الله علیه وآله] بگردید.
هجوم به امیرالمومنین با سنگ و چوب
مرحوم شیخ طوسی اعلی الله مقامه در کتاب شریف امالی بیان می کند که وقتی شب هنگام شد، همه متوجه امیر المومنین(علیه السلام) شدند و با سنگ و چوب به ایشان هجوم بردند و مطمئن بودند فرد مضروب، رسول خدا صلی الله علیه و آله می باشد.
… دخل رسول الله صلى الله علیه وآله ، وأبو بکر إلى الغار ، فلما خلق اللیل وانقطع الأثر ، اقبل القوم على على صلوات الله علیه ، قذفا بالحجاره والحلم ، فلا یشکون انه رسول الله صلى الله علیه وآله ، حتى إذا برق الفجر ، وأشفقوا ان یفضحهم الصبح ، هجموا على على صلوات الله علیه ، وکانت دور مکه یومئذ سوائب ، لا أبواب لها ، فلما بصر بهم علی علیه السلام قد انتضوا السیوف ، واقبلوا علیه بها ، یقدمهم خالد بن الولید بن المغیره.
پیامبر صلی الله علیه و آله و ابابکر وارد غار شدند؛ وقتی شب شد و دیگر چیزی مشخص نبود، مشرکین رو به سوی امیرالمومنین علیه السلام کردند و با سنگ و چوب او را مورد هجوم قرار دادند و شک نداشتند او پیامبر(صلی الله علیه و آله)است، تا اینکه آثار طلوع خورشید آشکار شد و ترسیدند فرارسیدن صبح، آنها را رسوا کند؛ بر علی علیه السلام هجوم بردند، خانه های مکه در آن زمان، در نداشتند و محافظ و مانع نداشت؛ وقتی نگاه آنها به امیرالمومنین افتاد، شمشیرها را بر کشیدند و به سوی ایشان هجوم بردند و پیشاپیش آنها خالد بن ولید بود .
همانطور که مشاهده می شود در تمام این روایات ذکر شده، وجود امر الهی از ناحیه خداوند به امیرالمؤمنین علیه السلام و پیامبر صلی الله علیه و آله و فرمان پذیری علی علیه السلام و رشادت و شجاعت زاید الوصف ایشان مشخص است که با عمل هیچ کدام از صحابه و یاران رسول الله صلی الله علیه وآله، قابل مقایسه نمی باشد.
در روایات عامه نیز به سنگباران کردن، مجروح شدن و شکنجه شدن امیرالمومنین توسط مشرکین اشاره شده است. در این مجال به عنوان نمونه به برخی از روایت های صحیحی که توسط حاکم نیشابوری و احمد بن حنبل نقل شده، می پردازیم:
احمد بن حنبل چنین نقل می کند:
قال فَانْطَلَقَ أبو بَکْرٍ فَدَخَلَ معه الْغَارَ قال وَجَعَلَ علی یرمَى بِالْحِجَارَهِ کما کان یرْمَى نبی اللَّهِ وهو یتَضَوَّرُ قد لَفَّ رَأْسَهُ فی الثَّوْبِ لاَ یخْرِجُهُ حتى أَصْبَحَ
گفت(ابن عباس): ابوبکر به سوی غار حرکت کرد و به همراه پیامبر(صلی الله علیه و آله) وارد غار شد وگفت: علی (علیه السلام)سنگباران شد، همان طور که نبی خدا(صلی الله علیه و آله) سنگباران شد و از شدت درد به خود می پیچید و سرش را در پارچه ای پیچیده بود و تاصبح آن را خارج نکرد
حال بر فرض که روایت هایی نظیر آنچه ثعلبی بیان کرده است را بپذیریم و قبول کنیم که امیرالمومنین علیه السلام به عدم شهادت خودشان اطمینان داشتند، ولی این بدین معنا نمی باشد که خداوند به ایشان نسبت به حفظ از خطرات دیگر تضمین داده باشد و به تبع آن امیرالمومنین نیز به عدم تهدید خطرات دیگر غیر از شهادت اطمینان داشته باشند و همان طور که بیان شد هدف شدیدترین آزار، آلام و شکنجه ها واقع شده اند بنابراین ظاهر این اتفاق همان طوری که نقل شده است به صورتی است که احتمال شدید ترین خطرات برای امیرالمومنین علیه السلام وجود داشته است و با وجود چنین خطرات عظیمی، شخصی چون امیرالمومنین علیه السلام حاضر شود وجود خود را در طبق اخلاص قرار دهد و برای حفظ جان رسول خدا صلی الله علیه و آله بدن خود را در مقابل سنگ و شمشیر و…سپر کند، خود به عنوان بزرگ ترین فضیلت و بارزترین مصداق جانفشانی و شراء نفس می باشد و عیار و اهمیت این جان نثاری وقتی که با حالات و سابقه بعضی از صحابه که عادت به فرار از جنگ (مثل جنگ احد و …) داشتند، مقایسه می شود، بهتر مشخص می شود.
حاکم نیشابوری نیز در کتاب المستدرک علی الصحیحین ، ماجرای لیله المبیت و سنگباران شدن علی علیه السلام را در آن شب، بیان می کند.
حَدَّثَنَا أَبُو بَکْرٍ أَحْمَدُ بْنُ إِسْحَاقَ، ثنا زِیادُ بْنُ الْخَلِیلِ التُّسْتَرِی، ثنا کَثِیرُ بْنُ یحْیى، ثنا أَبُو عَوَانَهَ، عَنْ أَبِی بَلْجٍ، عَنْ عَمْرِو بْنِ مَیمُونٍ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِی اللَّهُ عَنْهُمَا، قَالَ: ” شَرَى عَلِی نَفْسَهُ، وَلَبِسَ ثَوْبَ النَّبِی صَلَّى اللَّهُ عَلَیهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ، ثُمَّ نَامَ مَکَانَهُ، وَکَانَ الْمُشْرِکُونَ یرْمُونَ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ، وَقَدْ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ أَلْبَسَهُ بُرْدَهً، وَکَانَتْ قُرَیشٌ تُرِیدُ أَنْ تَقْتُلَ النَّبِی صَلَّى اللَّهُ عَلَیهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ، فَجَعَلُوا یرْمُونَ عَلِیا، وَیرَوْنَهُ النَّبِی صَلَّى اللَّهُ عَلَیهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ، وَقَدْ لَبِسَ بُرْدَهً، وَجَعَلَ عَلِی رَضِی اللَّهُ عَنْهُ یتَضَوَّرُ، فَإِذَا هُوَ عَلِی، فَقَالُوا: إِنَّکَ لَلَئِیمٌ إِنَّکَ لَتَتَضَوَّرُ، وَکَانَ صَاحِبُکَ لا یتَضَوَّرُ، وَلَقَدِ اسْتَنْکَرْنَاهُ مِنْکَ “. هَذَا حَدِیثٌ صَحِیحُ الإِسْنَادِ وَلَمْ یخَرِّجَاهُ. وَقَدْ رَوَاهُ أَبُو دَاوُدَ الطَّیالِسِی، وَغَیرُهُ، عَنْ أَبِی عَوَانَهَ بِزِیادَهِ أَلْفَاظٍ.
[قال الذهبی فی التلخیص] صحیح.
حاکم درکتاب مستدرک، روایتی را از ابن عباس نقل می کند: علی (علیه السلام )، نفسش را فروخت(جانش را در طبق اخلاص گذاشت و در راه خدا فدا کرد) و لباس پیامبر صلی الله علیه و آله را پوشید(ملحفه ای که رسول اکرم صلی الله علیه و آله به هنگام خواب بر خود می انداخت)، سپس در بستر پیامبر صلی الله علیه و آله خوابید؛ مشرکان رسول خدا سنگباران کردند،(مشرکان تصور می کردند)، رسول خدا صلی الله علیه و آله ملحفه را بر خود انداخت و قریش که تصمیم بر قتل رسول الله صلی الله علیه و آله گرفتند، علی(علیه السلام) را سنگباران کردند و تصور می کردند ایشان، رسول خدا صلی الله علیه و آله است، در حالیکه علی(علیه السلام) ملحفه رسول خدا صلی الله علیه و آله را بر خود انداخته بود و از شدت درد فریاد می زد، در این هنگام متوجه شدند که او علی(علیه السلام) است، مشرکان گفتند: تو انسان پستی هستی؛ تو بودی که از شدت درد فریاد می زدی و صاحب و همراه تو(رسول الله صلی الله علیه و آله ) نبود و ما از قرار گرفتن تو به جای رسول خدا بی اطلاع بودیم؛ حاکم در ادامه می گوید سند این حدیث صحیح است و آن دو(بخاری و مسلم )آن را نقل نکرده اند و این روایت را ابی داوود طیالسی و غیره نیز نقل کرده اند و ابو عوانه، آن را با تفصیل بیشتری روایت کرده است.
شمس الدین ذهبی نیز در تلخیص کتاب مستدرک، این روایت را صحیح می داند.
این روایت را احمد [در کتاب مسند] و طبرانی در کتاب معجم الکبیر و معجم اوسط نقل کرده اند و راویان این حدیث در نقل احمد بن حنبل، همگی راویان صحیح بخاری هستند به غیر از ابی بلج، که او نیز فردی مورد وثوق و اطمینان است و تنها دارای لین(مقداری تسامح) است.
این عمل امیرالمومنین علیه السلام آن قدر بزرگ و ارزشمند بود که شان نزول آیه ای از قرآن به این عمل گران بها از امیرالمومنین علیه السلام اختصاص داده شده است و به ایشان مدال معامله فروختن جان در راه خدا داده شده است و علم و عدم علم به شهادت هیچ منعی برای انتساب این فضیلت به امیرالمومنین علیه السلام ایجاد نکرده است.
پاسخ سوم : احتمال شهادت از سوی امیرالمؤمنین علیه السلام
علاوه بر دو پاسخ بالا که با فرض علم به عدم شهادت از سوی امیرالمومنین علیه السلام بود، پاسخ دیگر این است که حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام احتمال شهادت خود را می دادند:
قرائن مرتبط به عدم علم فعلی حضرت علی علیه السلام به زنده ماندن :
قرینه اول :آماده شدن امیر المومنین برای شهادت و ابطال نظریه علم به حفظ و مصونیت
مرحوم شیخ طوسی رحمت الله علیه در کتاب شریف امالی، روایت دیگری را از انس بن مالک با مضمون مشابه روایت قبلی، پیرامون شرح وقایع لیله المبیت و قرار گرفتن امیر المومنین علیه السلام در بستر، بیان کرده است و تصریح می کند که امیر المومنین علیه السلام خود را آماده شهادت کرده بودند.
– أَخْبَرَنَا جَمَاعَهٌ، عَنْ أَبِی الْمُفَضَّلِ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَیمَانَ الْبَاغَنْدِی، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الصَّبَّاحِ الْجَرْجَرَائِی، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ کَثِیرٍ الْمُلَائِی، عَنْ عَوْفٍ الْأَعْرَابِی مِنْ أَهْلِ الْبَصْرَهِ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ أَبِی الْحَسَنِ، عَن أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ، قَالَ: لَمَّا تَوَجَّهَ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ) إِلَى الْغَارِ وَ مَعَهُ أَبُو بَکْرٍ، أَمَرَ النَّبِی (صَلَّى اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ) عَلِیاً (عَلَیهِ السَّلَامُ) أَنْ ینَامَ عَلَى فِرَاشِهِ وَ یتَوَشَّحَ بِبُرْدَتِهِ، فَبَاتَ عَلِی (عَلَیهِ السَّلَامُ) مُوَطِّناً نَفْسَهُ عَلَى الْقَتْلِ، وَ جَاءَتْ رِجَالُ قُرَیشٍ مِنْ بُطُونِهَا یرِیدُونَ قَتْلَ رَسُولِ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ)، فَلَمَّا أَرَادُوا أَنْ یضَعُوا عَلَیهِ أَسْیافَهُمْ لَا یشُکُّونَ أَنَّهُ مُحَمَّدٌ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ)، فَقَالُوا: أَیقِظُوهُ لِیجِدَ أَلَمَ الْقَتْلِ وَ یرَى السُّیوفَ تَأْخُذُهُ، فَلَمَّا أَیقَظُوهُ وَ رَأَوْهُ عَلِیاً (عَلَیهِ السَّلَامُ) تَرَکُوهُ وَ تَفَرَّقُوا فِی طَلَبِ رَسُولِ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ)، فَأَنْزَلَ اللَّهُ (عَزَّ وَ جَلَّ) «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ».
وقتی پیامبر صلی الله علیه و آله به همراه ابابکر به سمت غار حرکت کردند، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به امیر المؤمنین علیه السلام امر کردند که در بستر ایشان بخوابد و لحاف پیامبر صلی الله علیه و آله را بر خودش بپیچد؛ علی علیه السلام در بستر ایشان خوابید در حالیکه خودش را آماده کشته شدن کرده بود؛ سپس مردان قریش وارد خانه شدند و قصد نمودند پیامبر صلی الله علیه وآله را به قتل برسانند؛ همین که خواستنى با شمشیر به ایشان ضرباتی وارد نمایند در حالی که شک نداشتند که ایشان همان پیامبر صلی الله علیه وآله است، برخی از آنها گفتند او را بیدار کنیم که درد را احساس کند و شمشیرهایی که او را فرا گرفته، ببیند؛ وقتی او را بیدار کردند، دیدند حضرت علی علیه السلام است؛ درآن هنگام متفرق شدند وبه جستجوی پیامبرصلی الله علیه و آله پرداختند و در آن هنگام این آیه نازل شد: «بعضى از مردم جان خود را به خاطر خشنودى خدا مىفروشند و خداوند نسبت به بندگان مهربان است.».
در این عبارت نیز بیان شده است که امیرالمومنین علیه السلام به امر رسول اکرم صلی الله علیه و آله در بستر خوابید و نکته بسیار مهم عبارت «موطنا نفسه علی القتل» می باشد که بیان می کند ایشان خود را آماده کشته شدن کرده بود، و این مساله با علم نداشتن به مصونیت سازگاری دارد نه با علم به کشته نشدن.
قرینه دوم: حفظ جان پیامبر صلی الله علیه وآله با استفاده از جان خود
در کتاب متعدد شیعه و سنی بیان شده است که امیرالمومنین به توصیف حرکت بزرگ خود در آن شب اشاره می فرماید و در قطعه شعری زیبا، بیان می فرماید که با جان خود، جان رسول خدا را نجات داد؛ این ستایش از زبان امام معصوم علیه السلام و بنابر نظر عامه به عنوان صحابه، خود به عنوان یک فضیلت بزرگ تلقی می گردد.
وقیت بنفسی خیر من وطىء الحصا
ومن طاف بالبیت العتیق وبالحجر
رسول إله خاف أن یمکروا به
فنجاه ذو الطول الإله من المکر
وبات رسول الله فی الغار آمنا
موقى وفی حفظ الإله وفی ستر
این مطلب در دیگر کتب اهل سنت همچون در المنثور، سبل الهدی و الرشاد و… ذکر شده است.
من بهترین شخصی را که روی زمین قدم گذاشته، نیکوترین انسانی که خانه خدا و حجر اسماعیل را طواف کرده است، با جانم حفظ کردم.
رسول خدایی که می ترسید اینکه مشرکین نیرنگ بزنند در این موقع خداوندِ صاحب نعمت، او را از مکر آن ها حفظ کرد.
رسول خدا در غار با امنیت خوابید در حالی که جانش در پناه و حفاظت خداوند بود.
در این قطعه شعر که در کتابهای عامه نیز بیان شده است، امیرالمومنین علیه السلام تصریح می فرمایند که جان خود را در این راه و برای حفظ جان رسول خدا فدا کردند؛ طبیعی است که پذیرفتنی نباشد شخصی به حفظ جان خود یقین داشته باشد و از سویی بگوید من جان خود را برای پیامبر فدا کردم و خود را آماده مرگ کرده بودم.
قرینه سوم: مسرور شدن و رضایت حضرت علی علیه السلام از فدای رسول خدا صلی الله علیه وآله شدن
در روایتی که در خصال مرحوم صدوق ذکر شده است، امیرالمومنین علیه السلام در پاسخ به سوال یهودی که در مورد امتحان و ابتلاء امیرالمومنین علیه السلام بود فرمودند: قرارگرفتن در بستر رسول خدا صلی الله علیه و آله به امر الهی و همچنین از بزرگ ترین امتحانات الهی بوده است.
أمره بالخروج فی الوقت الذی خرج فیه إلى الغار فأخبرنی رسول الله ص بالخبر و أمرنی أن أضطجع فی مضجعه و أقیه بنفسی فأسرعت إلى ذلک مطیعا له مسرورا لنفسی بأن أقتل دونه فمضى ع لوجهه و اضطجعت فی مضجعه و أقبلت رجالات قریش موقنه فی أنفسها أن تقتل النبی ص فلما استوى بی و بهم البیت الذی أنا فیه ناهضتهم بسیفی فدفعتهم عن نفسی بما قد علمه الله و الناس ثم أقبل ع على أصحابه فقال أ لیس کذلک قالوا بلى یا أمیر المؤمنین.
خداوند زمانی که وقت هجرتش فرا رسید، خداوند به ایشان امر فرمود به سوی غار ثور برود؛ پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله با من در میان گذاشت و فرمان داد که در بستر او بخوابم و با این فداکاری جان او راحفظ کنم، من به سرعت پذیرفتم در حالی که مطیع ایشان بودم و شاد از اینکه در راه ایشان و به خاطر آن حضرت کشته شوم، پیامبر صلی الله علیه وآله راه افتاد و من در جای ایشان خوابیدم و پهلوانان قریش با عقیده به اینکه پیغمبر را خواهند کشت، رسیدند و چون در خانه ای که بودم با آنها روبرو شدم شمشیر بر آنها کشیدم و از خود به گونه ای که خدا و مردم می دانند دفاع کردم، سپس رو به یارانش کرد و فرمود چنین نیست؟همه یک زبان گفتند: آری ای امیر مؤمنان.
در این روایت نیز چند نکته مشهود است که از جمله آنها این بوده است که این ماموریت را به دستور الهی و با ابلاغ رسول اکرم صلی الله علیه و آله بوده است و ثانیا این عمل را با سرعت و با اعتقاد کامل انجام داده است و براین باور بوده اند که حفظ جان رسول خدا صلی الله علیه و آله در گروی شهادت ایشان است و با سرعت و سرور و طیب نفس به این ماموریت پاسخ مثبت داده اند که هرکدام از این موارد، به تنهایی اثبات می کند که ایثار و ازخود گذشتگی ایشان بی نظیر و بی سابقه بوده است.
قرینه چهارم: خوابیدن امیرالمؤمنین علیه السلام به جای رسول خدا صلی الله علیه وآله و احتمال شهادت ایشان توسط آن حضرت
شیخ طوسی رضوان الله علیه، در کتاب شریف امالی از ام هانی روایتی نقل کرده است و در آن، ضمن اشاره به وقایع لیله المبیت، به شادی پیامبر صلی الله علیه و آله از خبر جبرئیل در مورد سلامت امیر المؤمنین علیه السلام بعد از لیله المبیت اشاره میکند.
… عَنْ أُمِّ هَانِئٍ بِنْتِ أَبِی طَالِبٍ، قَالَتْ: لَمَّا أَمَرَ اللَّهُ (تَعَالَى) نَبِیهُ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ) بِالْهِجْرَهِ وَ أَنَامَ عَلِیاً (عَلَیهِ السَّلَامُ) فِی فِرَاشِهِ وَ وَشَّحَهُ بِبُرْدٍ لَهُ حَضْرَمِی، ثُمَّ خَرَجَ، فَإِذَا وُجُوهُ قُرَیشٍ عَلَى بَابِهِ، فَأَخَذَ حَفْنَهً مِنْ تُرَابٍ فَذَرَّهَا عَلَى رُءُوسِهِمْ، فَلَمْ یشْعُرْ بِهِ أَحَدٌ مِنْهُمْ، وَ دَخَلَ عَلَی بَیتِی، فَلَمَّا أَصْبَحَ أَقْبَلَ عَلَی وَ قَالَ: أَبْشِرِی یا أُمَّ هَانِئٍ، فَهَذَا جَبْرَئِیلُ (عَلَیهِ السَّلَامُ) یخْبِرُنِی أَنَّ اللَّهَ (عَزَّ وَ جَلَّ) قَدْ أَنْجَى عَلِیاً مِنْ عَدُوِّهِ.
ام هانی دختر حضرت ابو طالب علیه السلام می گوید: وقتی خدا، رسول اکرم صلی الله علیه و آله را امر به رفتن به غار کرد، علی علیه السلام را در جایگاه خود خواباند و با بُرد حضرمی [ملحفه اختصاصی رسول خدا صلی الله علیه وآله] او را پوشاند، خارج شد، درحالیکه چهره های سرشناس قریش کنار در منزل پیامبر صلی الله علیه و آله حضور داشتنند، مقداری (مشتی)خاک از زمین برداشت و بر آنها ریخت و هیچکدام متوجه ایشان نشدند. رسول اکرم صلی الله علیه وآله وارد خانه من شدند، صبح هنگام به من رو کردند و فرمودند بشارت بر تو باد ای ام هانی، این جبرییل است که بر من نازل شد و به من می گوید خداوند علی (علیه السلام) را از شر دشمنان حفظ کرد.
از مواردی که به خوبی احتمال شهادت امیر المومنین در واقعه لیله المبیت را مطرح می کند، بخش آخر روایت فوق می باشد؛ طبیعی است اگر رسول خدا صلی الله علیه و آله به این واقعه (عدم شهادت امیر المومنین)آگاهی داشتند، معنا نداشت رسول خدا صلی الله علیه و آله بفرمایند جبرئیل اکنون نازل شده و می گوید خدا امیرالمومنین علیه السلام را نجات داد و به ام هانی بشارت دهد.
قرینه پنجم : قرارگرفتن در بستر و باور به کشته شدن
از مواردی که احتمال عدم اطلاع امیرالمومنین علیه السلام را تقویت می کند و به عنوان مؤید می تواند تلقی شود، روایت شیخ طوسی، از مجاهد می باشد که در آن ضمن اشاره به جریان همراهی ابابکر با پیامبر صلی الله علیه و آله درغار و واقعه لیله المیت، از زبان عبد الله بن شداد، بیان می کند که امیرالمومنین علیه السلام احتمال شهادت خود در آن شب را میداد و این رشادت قابل مقایسه با حضور ادعایی ابوبکر در غار نمی باشد.
… عَنْ مُجَاهِدٍ، قَالَ: فَخَرَتْ عَائِشَهُ بِأَبِیهَا وَ مَکَانِهِ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ) فِی الْغَارِ، فَقَالَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ شَدَّادِ بْنِ الْهَادِ: وَ أَینَ أَنْتِ مِنْ عَلِی بْنِ أَبِی طَالِبٍ حَیثُ نَامَ فِی مَکَانِهِ وَ هُوَ یرَى أَنَّهُ یقْتَلُ فَسَکَتَتْ وَ لَمْ تُحِرْ جَوَاباً.
مجاهد می گوید: عایشه به پدرش مباهات می کرد و به جایگاه پدرش که در غار همراه پیامبر (صلی الله علیه و آله ) بوده است؛ سپس عبد الله شداد گفت: این فضیلت کجا و فضیلت علی ابن ابی طالب(علیه السلام) کجا؟ زیرا که در مکان پیامبر(صلی الله علیه و آله) خوابید و احتمال می داد کشته می شود؟! عایشه سکوت کرد و دیگر جوابی نداد.
در این عبارت به صراحت بیان شده است که امر شهادت برای امیرالمومنین یک امر مورد انتظار بود. با توجه به این عبارت و عبارت های گذشته، نمی توان پذیرفت ایشان علم به مصونیت و حفظ خود داشته اند.
علم فعلی نداشتن به یک ماجرا، منافات با علم غیب ائمه علیهم السلام ندارد.
سوالی که در قسمتی از شبهه سوال کننده ذکر شده بود این است که در صورت ندانستن شهادت یا عدم شهادت، ادعای شیعه در مورد علم غیب دچار خلل می شود، در حالیکه با ادله ای که از روایات ذکر می شود روشن میشود که عدم علم به شهادت منافاتی با علم غیب امام علیه السلام ندارد.
علم پیدا کردن امام به وقایع در صورت اراده ی دانستن
نکات متعدد پیرامون علم امام و محدوده آن در روایات مختلف بیان شده است که یکی از این موارد این است امام معصوم، در صورت اراده کردن و خواستن ، از مطلبی اطلاع می یابد و اگر اراده ی علم پیدا کردن به مساله را نداشته باشند مانند افراد معمولی از مطلب آگاه نمی شوند؛ در کتاب کافی شریف از امام صادق علیه السلام نیز روایتی با همین محتوا ذکر شده است
علی بن محمد وغیره ، عن سهل بن زیاد ، عن أیوب بن نوح ، عن صفوان ابن یحیى ، عن ابن مسکان ، عن بدر بن الولید ، عن أبی الربیع الشامی ، عن أبی عبد الله علیه السلام قال : إن الامام إذا شاء أن یعلم علم .
ابی الربیع الشامی از امام صادق علیه السلام روایت می کند که امام علیه السلام فرمودند: همانا امام (علیه السلام) اگر اراده ی دانستن چیزی را بفرماید، می داند.
بنابراین اگر اراده ی دانستن مساله ای را نداشته باد، علم به آن پیدا نمی کند.
با توجه به این روایت که به عنوان نمونه بیان شد اثبات می شود که لازمه علم غیب امام این نیست که امام علی علیه السلام به محفوظ ماندن یا عدم آن علم داشته باشد، و این نقصی را برای امام به دنبال ندارد. بلکه در صورتی که امام معصوم اراده دانستن مطلبی داشته باشد و علم به آن پیدا نکند، در این حالت با علم امام معصوم منافات دارد، در جریان لیله المبیت نیز امام علی علیه السلام تا اراده نداشته باشد علم به حقیقت واقعه پیدا نمی کند.
روایاتی که علم حضرت علی علیه السلام به مصونیت را ثابت میکند و نقد آنها
تنها منبعی که این ادعا را نقل کرده است و به عنوان مصدر برای ذکر افراد دیگر قرار گرفته است قول ثعلبی می باشد؛ طبق شأن نزولی که برخی اهل سنت نقل کرده اند، رسول خدا صلی الله علیه وآله به حضرت علی علیه السلام دستور داد که شب هجرت در جایگاه حضرت بخوابد و به ایشان فرمود: هیچ آسیبی به شما نمی رسد.
ثعلبی و روایت علم داشتن امیرالمؤمنین علیه السلام به عدم شهادت
متن روایت این است:
وقال الثعلبی : ورأیت فی الکتب إن رسول الله صلى الله علیه وسلم لما أراد الهجره خلف علی بن أبی طالب بمکه لقضاء دیونه ورد الودایع التی کانت عنده فأمره لیله خرج إلى الغار وقد أحاط المشرکون بالدار أن ینام على فراشه صلى الله علیه وسلم وقال له : (إتشح ببردی الحضرمی الأخضر ، ونم على فراشی ، فإنه لا یخلص إلیک منهم مکروه إنشاء الله ، ففعل ذلک علی ،
ثعلبی، مفسر اهل سنت می گوید: من در کتب دیدم، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) وقتی تصمیم گرفت هجرت کند، علی ابن ابی طالب (علیه السلام) را جانشین خود در مکه قرار داد، تا دیونش را ادا کند و امانات را نزدش بود، برگرداند، در آن شبی که پیامبر به سمت غار حرکت فرمود و مشرکین خانه را محاصره کرده بودند، به (امیرالمومنین) دستور داد در بسترش بخوابد و پیامبر به او فرمود آن ملحفه سبز من را بر خودت بپوشان و بر بستر من بخواب، اگر خدا بخواهد آسیبی به تو نمی رسد؛ سپس علی (علیه السلام) این کار را انجام داد.
پاسخ : کلام متناقض ثعبلی در مورد علم امیرالمؤمنین به مصونیت:
جدای از اینکه کلام ثعلبی در نقل آن روایت ، بدون ارائه هیچ سندی بوده و تاییدی برای قبول آن از هیچ منبع معتبری وجود ندارد ، خود ثعلبی نیز روایت دیگری را نقل کرده و مورد استشهاد قرار داده است که منافات با متن این روایت دارد :
فأوحى الله تعالى إلى جبرئیل ومیکائیل إنی قد آخیت بینکما وجعلت عمر أحدکما أطول من عمر الأخر فأیکما یؤثر صاحبه بالبقاء والحیاه ؟ فإختار کلاهما الحیاه فأوحى الله تعالى إلیهما : أفلا کنتما مثل علی بن أبی طالب ج آخیت بینه وبین محمّد صلى الله علیه وسلم فبات على فراشه ( یفدیه ) نفسه ویؤثره بالحیاه ، إهبطا إلى الأرض فاحفظاه من عدوه
در شب لیله المبیت، خداوند متعال به جبرئیل و میکائیل فرمود: در میان شما برادرى ایجاد کردم و عمر یکى از شما دو تن را طولانى تر از دیگرى قرار دادم، کدامیک از شما حاضراست زندگی خود را فداى دیگرى کند؟ هر دو تن، زندگى را بر مرگ، ترجیح دادند؛ خداوند خطاب به آنها فرمود: چرا مانند على بن ابیطالب علیه السّلام نیستید، که من میان على و محمد صلّى اللّه علیه و آله، برادرى برقرار کردم؛ او در بسترمحمد صلی الله علیه وآله وسلم خوابیده تا جان و زندگى خود را فداى او نماید؛ به زمین بروید و او را از شر دشمنان حفاظت کنید.
در این روایت تصریح شده است که امیرالمومنین علیه السلام در بستر خوابیده است تا جان و زندگی خود را فدای رسول اکرم صلی الله علیه و آله کند که طبیعی به نظر می رسد که ایشان از عدم شهادت اطمینان نداشتند و گرنه این سخن معنا نداشت.
با توجه به قرائن موجود در دو منبع ذکر شده که نشان می داد که ایشان خود را آماده شهادت کرده بودند و خبر نجات یافتن امیرالمومنین بعد از شب لیله المبیت توسط جبرئیل، که مشخص کرد خود رسول خدا هم از این سرنوشت بی اطلاع بودند و همچنین ضعف نقل ثعلبی که تنها منبع ذکر مصونیت امیر المومنین علیه السلام می باشد و همچنین روایت متضاد با آن، به این نتیجه می رسیم که عِلم امیرالمومنین به حفظ جان، حرفی بدون دلیل می باشد.
فهرست منابع:
ابن أبی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج ۱۳، ص ۲۶۱ بتحقیق، محمد أبو الفضل إبراهیم دار احیاء الکتب العربیه، عیسى البابی الحلبی وشرکاه، الطبعه الثانیه( ۱۹۶۷ م – ۱۳۸۷ ه )جمیع الحقوق محفوظهمنشورات مکتبه آیه الله العظمى المرعشی النجفی قم – إیران ۱۴۰۴ ه ق
طوسى، محمد بن الحسن، الأمالی (للطوسی)، ص ۴۴۵ ، قم، چاپ: اول، ۱۴۱۴ق.
أبو جعفر أحمد بن محمد بن سلامه الطحاوی الوفاه: ۳۲۱هـ ، شرح مشکل الآثار ، ج ۱۰، ص ۲۷۳ دار النشر : مؤسسه الرساله – لبنان/ بیروت – ۱۴۰۸هـ – ۱۹۸۷م ، الطبعه : الأولى ، تحقیق : شعیب الأرنؤوط.
مسند أحمد بن حنبل ج ۵ ص ۳۹۲ مسند الإمام أحمد بن حنبل ، اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشیبانی الوفاه: ۲۴۱ ، دار النشر : مؤسسه قرطبه – مصر
فخر الدین محمد بن عمر التمیمی الرازی الشافعی الوفاه: ۶۰۴ ، التفسیر الکبیر أو مفاتیح الغیب ، ج ۵ ص ۰۱۷۳ دار النشر : دار الکتب العلمیه – بیروت – ۱۴۲۱هـ – ۲۰۰۰م ، الطبعه : الأولى
أبو إسحاق أحمد بن محمد بن إبراهیم الثعلبی النیسابوری الوفاه: ۴۲۷ هـ – ۱۰۳۵م ، الکشف والبیان (تفسیر الثعلبی ) ج ۲، ص ۱۲۶، دار النشر : دار إحیاء التراث العربی – بیروت – لبنان – ۱۴۲۲هـ-۲۰۰۲م ، الطبعه : الأولى ، تحقیق : الإمام أبی محمد بن عاشور ، مراجعه وتدقیق الأستاذ نظیر الساعدی.
أبو إسحاق أحمد بن محمد بن إبراهیم الثعلبی النیسابوری الوفاه: ۴۲۷ هـ – ۱۰۳۵م ، تفسیر الثعلبی ج ۲ ، ص ۱۲۶دار النشر : دار إحیاء التراث العربی – بیروت – لبنان – ۱۴۲۲هـ-۲۰۰۲م ، الطبعه : الأولى ، تحقیق : الإمام أبی محمد بن عاشور ، مراجعه وتدقیق الأستاذ نظیر الساعدی.
طوسى، محمد بن الحسن، الأمالی( للطوسی)، ص ۴۶۸، ناشر: دار الثقافه،قم،۱۴۱۴ ق؛ محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النیسابوری الوفاه: ۴۰۵ هـ .
المستدرک على الصحیحین ج ۳ ص ۵ ، دار النشر : دار الکتب العلمیه – بیروت – ۱۴۱۱هـ – ۱۹۹۰م ، الطبعه : الأولى ، تحقیق : مصطفى عبد القادر عطا.
أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشیبانی الوفاه: ۲۴۱، مسند الإمام أحمد بن حنبل ، ج ۱ ص ۳۳۰ دار النشر : مؤسسه قرطبه – مصر
طوسى، محمد بن الحسن، الأمالی( للطوسی)، ص۴۶۷، ناشر: دار الثقافه،قم،۱۴۱۴ ق
محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النیسابوری الوفاه: ۴۰۵ هـ ، المستدرک على الصحیحین ، ج ۳ ، ص ۵ دار النشر : دار الکتب العلمیه – بیروت – ۱۴۱۱هـ – ۱۹۹۰م ، الطبعه : الأولى ، تحقیق : مصطفى عبد القادر عطا
حاکم الحسکانی، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ج ۱ ص ۱۳۰شواهد التنزیل تحقیق وتعلیق، الشیخ محمد باقر المحمودی، مؤسسه الطبع والنشر،التابعه لوزاره الثقافه والارشاد الاسلامی مجمع أحیاء الثقافه الاسلامیه حقوق الطبع محفوظه للناشر الطبعه الأولى۱۴۱۱ ه – ۱۹۹۰ مطهران – إیران.
السیوطی، جلال الدین عبد الرحمن ابی بکر، الدر المنثور ج۷ ص ۱۰۲ ، ذیل آیه ۳۰ سوره انفال، محقق: عبد الله بن عبد المحسن الترکی، چاپ اول، ناشر: مرکز هجر، قاهره، ۱۴۲۴ هـ.ق.
شریف الرضی، محمد بن حسین: ۴۰۶ ق، خصائص الأئمه علیهم السلام( خصائص أمیر المؤمنین علیه السلام)ص۵۸، محقق:امینى، محمد هادى،ناشر:آستان قدس رضوى، مکان چاپ: مشهد،سال چاپ: ۱۴۰۶ ق