- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 3 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
مولانا لطفى خوانسارى (زنده تا ۹۹۷ هـ . ق) برادر مولانا وصلى است و به ملاّ لطفى منجم نیز معروف بوده است. به روایت تقى الدین کاشى اصل وى از ولایت خوانسار مى باشد و در شمار شاعران سخن سنج و شیرین گفتار زمانه شاه طهماسب صفوى به شمار مى آمده و از ملازمان امیر محمّد یوسف استرآبادى قاضى هرات بوده ولى بیشتر ایّام عمر خود را در کاشان سپرى کرده است۱.
او در نجوم دستى داشته و در بدیهه گویى شهرت داشته است. وى در سال ۹۹۷هـ . ق از همراهان جلال الدین اکبر شاه در سفر به کشمیر بوده است۲.
ترجیع بند نبوى(صلى الله علیه وآله) او در یازده بند از رسایى و شیوایى بالایى برخوردار است. به نقل چهار بند از آن بسنده مى کنیم:
ترجیع بند نبوى(صلى الله علیه وآله)
این دل که همیشه باد پر خون *** از محنت روزگار وارون
خونى ست، کباب گشته ز آتش؟ *** یا آتشِ در گرفته از خون؟
هنگامه شوق راست، دستور *** غمنامه عشق راست، قانون
این رنج، فراغت ست و راحت *** این درد، مبارک ست و میمون
این شعله، همیشه باد سرکش! *** این غصّه، همیشه باد افزون!
گو فتنه روزگار خود شو *** هر دل که نشد به عشق، مفتون
در عشق، نمى سزد کم و کیف *** در عشق، نمى رود چه و چون
آثار سعادت و شقاوت *** در طینت هر شىِ ست معجون
این: عفریتى ست، و آن: سلیمان *** این ضحّاک ست و آن: فریدون
صد خیل هماى را، مقام ست *** در سایه دولت همایون
اى قدرْ فزاىِ جوهر خاک! *** «لولاکَ لَما خَلَقْتُ الافلاک»۳
اى پیشروِ رسل، خطابت *** اى هادى جزو و کُل، کتابت
آهوى ختا، بریده ناف ست *** در بیشه شیرِ احتسابت
در بسترِ «لا یَنامُ قَلبى» *** از دیده و دل، زدوده خوابت
بر جَیب مَلک کند تفاخر *** دامان قباى اجتنابت
شرع تو، که حامل خطاب ست *** رمزى ست ز خاطر صوابت
خورشید، فتاده عنانت *** جبریل، پیاده رکابت
خون ریخت ز چشم لعل و مرجان *** بِشکستن لؤلؤىِ خوشابت۴
دل، بسته لذّت سؤالت *** جان، تشنه شربت جوابت
روى من و، خاک آستانت *** جان من و، سجده جنابت
زآن شهد بقا، تفقّدى کن *** بر عاشق خسته خرابت
اى قدرْ فزاى جوهر خاک *** «لَولاکَ لَما خَلَقتُ الافلاک»۵
اى مایه فرّخى و فرهنگ *** اى زینت خسروىّ و اورنگ
با جود تو کاینات، بى وزن *** با حلم تو، کوه قاف، بى سنگ
شیطان ز نهیبت دور باشت *** بگریخته صد هزار فرسنگ
کونَین، طفیلیانِ خوانَت *** تو بسته ز فقر بر شکم، سنگ!
دین از کرم تو، صاحبِ نام *** کفر از غضب تو، حامل ننگ
خُلق تو به کاینات، در صلح *** اصحاب نفاق با تو در جنگ
آن دستْ بریده باد کز صدق *** در دامن دولتت نمى زند چنگ
تا شرع تو کرد نهىِ مُنکر *** ناهید بماند چنگ در چنگ۶
خُلق تو به مشک چین دهد بوى *** حسن تو به روى گل دهد رنگ
از حوصله فراخْ دستت *** راه نفَس مخالفان، تنگ
بى شرع تو دست آرزو، شَل *** بى راه تو پاى مدّعا، لنگ
اى قدرْ فزاى جوهر خاک *** «لولاکَ لَما خَلَقتُ الافلاک»۷
اى شاه! جماعت گداییم *** در قحط نیاز، بینواییم
از خون هنر، کشیدهْ دستیم *** در راه ظفر، شکستهْ پاییم
در صدق و صواب، قفل و بندیم *** در جرم و خطا، گره گشاییم!
از عزّت روح، بى نصیبیم *** در ذلّت نفسْ، مبتلاییم
در پاى ستیزه سپهریم *** در دست شکنجه قضاییم
ما بوالعَجبانِ خودپسندیم *** ما بى هنرانِ خود نُماییم
هر چند که منبع گناهیم *** هر چند که مصدر خطاییم
خاکِ قدم سگانِ خَیلیم *** بیگانه، نییم و آشناییم
فریادىِ کعبه امیدیم *** زنهارىِ شرع مصطفاییم
زامیّد شفاعت تو در حشر *** شایسته رحمت خداییم
اى قدرْ فزاى جوهر خاک *** «لولاکَ لَما خَلَقتُ الافلاک»۸
* * *
پی نوشت ها:
۱ ـ کاروان هند، احمد گلچین معانى، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوى، چاپ اول، ۱۳۶۹، ج ۲، ص ۱۲۰۰٫
۲ ـ همان، ص ۱۲۰۰ ـ ۱۲۰۳٫
۳ ـ همان، ص ۱۲۰۴٫
۴ ـ اشاره دارد به شکسته شدن دندان مبارک پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) در غزوه أحد .
۵ ـ کاروان هند، ج ۲، ص ۱۲۰۵٫
۶ ـ علماى نجوم ستاره ناهید را چنگ زن معرّفى کردند و این بیت اشاره دارد به این که در اثر نهى شرع مقدس نبوى(صلى الله علیه وآله)، ستاره ناهید چنگش در ساز چنگ فرو مانده و از نواختن بازمانده است.
۷ ـ کاروان هند، ج ۲، ص ۱۲۰۵٫
۸ ـ همان، ص ۱۲۰۵ ـ ۱۲۰۶٫