- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 8 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
از معروفترین خصایل بارز حضرت موسى بن جعفر(ع) سخاوت، گشاده دستى و کرامت ایشان است.
کمکها و بخششهاى مالى امام کاظم به فقرا، نیازمندان و محرومان فصل مشبعى از رفتارهای اقتصادى امام را تشکیل داده و توجه مورّخان را به خود جلب کرده است.
به راستی، این فصل از زندگى اقتصادى امام کاظم (ع) مفهوم جدیدى از انسان اقتصادى ارائه مى کند.
بر اساس این الگو، «انسان اقتصادی» کسى نیست که تمام تلاش و همّت خود را مصروف رفاه و آسایش خود نماید و در فکر تأمین نیازهاى مادى خود باشد، بلکه کسى است که تمام توان خود را به کار مى گیرد تا رفع فقر و نیاز از جامعه و انسانهاى پیرامون خود نماید. آیا ایثار و انفاق و از خودگذشتگى مالى در قاموس اندیشه اقتصادى جهان جایگاهى دارد؟ کمکها و بخششهای مالى امام چند بخش بودند:
۱. کمک به فقرا و محرومان
شیخ مفید در کتاب الارشاد، سخاوت و فقیرنوازى امام را چنین توصیف مى کند:«و کانَ اوصلُ الناسِ لاهلِهِ وَ رَحِمه و کان یَفتقَّدُ فقراءَ المدینهِ فى اللیلِ فیَحملُ اِلیهم الزنبیلَ فیهِ العینُ و الورقُ و الاقَّهُ و التمورُ فیُوصلُ الیهم ذلکَ و لایَعلمونَ مِن اَى جههٍ هو».۱۰۶
این رفتار سخاوتمندانه و سرشار از ایمان و اخلاص امام شامل پیامها و نکاتى است؛ از جمله:ـ کمک مخفیانه و شبانه به فقرا که دلیل آن حفظ عزّت نفس و کرامت انسانى فقرا، عدم ترویج تکّدى و حفظ عمل از شائبه ریا و منّت بود.
ـ در کمک کردن به فقرا، باید خویشاوندان را مقدم داشت.
ـ کمکهاى مالى امام به فقرا متنوّع و گوناگون بودند.
ـ کمک امام در حدّی بود که آنها را کاملا بى نیاز مى ساخت، به گونهاى که عطایا و بخششهاى مالى آن حضرت ضرب المثل بودند.
به کسى که پول حضرت را مى گرفت و باز فقیر مى ماند، مى گفتند: «عجبا لِمَن جائه صرهُ موسى فَشَکا القلَّه»؛
از کسى که کمک مالى امام موسى کاظم (ع) را دریافت کرده تعجب است که از بى پولى بنالد. ۱۰۷
مورّخان هدیه معمولی آن حضرت را بین ۲۰۰ تا ۴۰۰ دینار ذکر کرده اند.
۱۰۸ این رقم قابل توجهى است که هم توان مالى امام را مى رساند و هم حجم کمکهاى مالى امام به فقرا و نیازمندان را نشان مى دهد.
این در حالى بود که خلفاى معاصر امام با وجود ثروتهاى فراوان، به عیش و نوش و فساد و تباهى مشغول بودند.
روایت قابل توجه دیگری از عنایت و لطف امام نسبت به فقرا در منابع ذکر شده که حاوى نکات ارزشمندى است: روزى آن حضرت از کنار یک اعرابى (بیابانى / دهاتی)، که خیلى بدقیافه بود، عبور مى کرد.
وقتى او را دید، نزد وى رفت، به او سلام کرد و در کنار او نشست و با او هم سخن شد. سپس به او فرمود:
اگر مشکلى پیدا کردى به من مراجعه کن.
اطرافیان حضرت عرض کردند: آیا کنار چنین فردى مى نشینى و از نیاز وى سؤال مى کنی؟ حضرت فرمود:
«بندهاى از بندگان خداست، برادرى است که خدا در قرآن برادر بودن او را تعیین کرده و همسایهاى است که در روى زمینى که ما زندگى مى کنیم، زندگى مى کند، ما و او فرزندان آدم هستیم و طرفدار بهترین ادیان الهی. شاید روزگار ما را محتاج او گرداند و ببیند که ما روزى نسبت به او فخر فروختیم و اینک نیازمند او هستیم.»
سپس حضرت این شعر را خواند: نُواصل مَن لایستحق وصالنا مخافهَ اَن نبتغى بغیرِ صدیقٍ. ۱۰۹
یعنی: ما با کسى که نیاز به ارتباط با ما ندارد ارتباط برقرار مى کنیم؛ چون مى ترسیم که روزى برسد که هیچ رفیقى نداشته باشیم.
با این همه، کمک به فقرا و مستمندان راه و رسم خاص خود را مى طلبد که به آن اشاره شد.
نکته دیگرى که در سیره معصومان: در کمک به فقرا به چشم مى خورد، آزمایش فقیر قبل از کمک به اوست.
در برخی موارد، ائمّه اطهار: فقیر را مورد امتحان و سؤال قرار مى دادند و بر مبناى معرفت و درک و بصیرت او، به او کمک مى کردند. براى نمونه:
فقیرى نزد آن حضرت آمد و پس از اظهار تهى دستی، گفت: اگر صد درهم داشتم با آن کاسبى مى کردم و از تنگدستى نجات مى یافتم.
امام از او پرسید: اگر بنا باشد تو در دنیا آرزویى داشته باشی، آرزویت چیست؟
فقیر گفت: آرزو مى کنم به اداى حقوق دینى توفیق یابم و براى حفظ جان، از خطر دشمن قانون تقیه را رعایت کنم.
امام کاظم (ع) پرسید: چرا دوستى ما خاندان (اهلبیت) را آرزو نمى کنی؟ فقیر گفت: این خصلت را که دارا هستم و خدا رابه خاطر داشتن این صفت سپاس مى گویم، ولى آن را که ندارم آرزو مى کنم.
امام فرمود: پاسخ نیک دادی، آفرین! آنگاه دو هزار درهم (بیست برابر خواسته او) به وى داد و فرمود:
این پول را در تجارت و خرید و فروش «مازو» (دانه هایى که براى رنگ کردن و دباغى به کار مى برند) به کار بزن؛ زیرا این کالا خشک است (و کمتر آسیب مى بیند.)
فقیر همین کار را کرد و زندگىاش سروسامان یافت.۱۱۰
۲. کمک به قرضداران و ورشکستگان
محمدبن عبداللّه بکری مى گوید: قرضدار بودم و براى حل آن وارد مدینه شدم و هرچه زحمت کشیدم پولى برای اداى قرض خود به دست نیاوردم.
به فکر افتادم به حضرت موسى بن جعفر(ع) مراجعه کنم، گفتم: از راهى خدمت آن حضرت مى روم که به زمین کشاورزى اش برسم.
آن حضرت را با غلام خود در زمین کشاورزى یافتم. وقتى مرا دید، از من با غذایى از گوشت خشک تکه تکه شده که روى غربال بود، پذیرایى کرد و با هم غذا خوردیم، سپس از من پرسید: چه کار داری؟ من داستان قرض خود را گفتم. حضرت وارد ساختمان شد و زود برگشت و غلامش را کنارى فرستاد و دست خود را دراز کرد و همیانى به من داد که سیصد دینار در آن بود.۱۱۱
على بن ابى حمزه مى گوید: امام موسى کاظم (ع) هجده درهم به من داد و فرمود: این پول را به مردی مى دهى که طبقى پیش رو دارد و یک فلس یک فلس فروش مى کند و به او مى گویی:
ابوالحسن دستور داد این پول را خرج کن و تا زنده هستى این پول برایت بس است.
وقتی پول را به آن مرد دادم، گریه کرد.
به او گفتم: چرا گریه مى کنی؟ گفت: چرا گریه نکنم؛ چون خبر مرگ مرا به من داده است.
به او گفتم: آنچه نزد خداست بهتر از وضع کنونی توست. مرد ساکت شد و از من پرسید: شما چه کسى هستی؟ گفتم: على بن ابى حمزه.
گفت: به خدا قسم، آقاى من همین طور به من خبر داد و فرمود: سفارش خود را توسط على بن ابى حمزه مى فرستم.
علىبن ابى حمزه مى گوید: حدود ۲۰روز بعد پیش مرد رفتم، مریض بود، گفتم: هر سفارشى دارى بگو تا از پول خود آن را انجام دهم.
مرد گفت: وقتی مُردم، دخترم را به یک فرد ثروتمند تزویج کن، خانه ام را بفروش و پول آن را به امام (ع) بده و غسل و دفن و نماز مرا تحت نظر بگیر.
من چنین کردم و پول خانه را نزد امام آوردم.
امام دستور داد تا پول را به دخترش برگردانم.۱۱۲
روایت دیگرى از شعیب است که مى گوید: دویست دینار به غلام خود دادم تا نزد امام ببرد.
پنجاه دینار آن را بدون رضایت دخترم از وى گرفته بودم.
موقعى که پول به حضرت رسید، پنجاه دینار دخترم را بیرون آورد و به غلام من داد و فرمود: این پول را به صاحبش برسان؛ چون محتاج آن است.
دختر شعیب قصد داشت زمین بىآب و علفى را خریدارى کند.۱۱۳
۳. حمایتهاى مالى از دوستان و شیعیان
در روایات متعددی، کمکهاى مالى امام به شیعیان ذکر شده اند که نشان مى دهند هدف امام تقویت نهاد شیعه بوده است:
در روایتى ـ که قبلا به تفصیل بیان شد ـ امام در عید نوروز به دستور منصور به جمع آورى هدایاى مردمی پرداخت و سرانجام، تمام آن هدایا را به پیرمرد شیعه اى که ارادت و محبت خود را به اهلبیت و به ویژه امام حسین(ع) در قالب شعر بیان کرده بود، عطا کرد.
بى تردید، شعر والاترین جایگاه را در دستگاه تبلیغاتى آن زمان به عهده داشت.
بدین روی، امام با دادن این جایزه فرهنگی، به تقویت افکار و اندیشههاى شیعى پرداخت.
در مورد دیگرى یکى از یاران و شیعیان حضرت قصد ازدواج داشت.
حضرت همیان پولى به او بخشید تا براى ازدواج خود هزینه کند.۱۱۴
حمّاد بن عیسی مى گوید: در بصره خدمت امام رسیدم و به آن حضرت عرض کردم: قربانت گردم! دعا کن خدا یک خانه، یک زن، یک فرزند، یک نوکر و حج همه ساله نصیب من گرداند.
حضرت دست به دعا برداشت و فرمود: «اللّهمّ صلِّ على محمّدٍ و آل محمّد، خدایا به حماد خانه، زن، فرزند و نوکر عنایت کن و پنجاه سال مکّه برود.» من از این عبارت فهمیدم که تنها ۵۰ سال زنده خواهم بود.
محمد بن عیسى مى گوید: حماد را دیدم به من گفت: ۴۸ سال مکّه رفته ام و این خانهاى است که خدا داده و این زن است و این پسر و این نوکر.
پس از این تاریخ، دو مرتبه دیگر به مکّه رفت.
مرتبه دوم براى احرام بستن رفت در رودخانه غسل کند که در آب غرق شد.۱۱۵
نمونه دیگر مربوط به غلامى است صاعد نام که عشق و ارادت خود را به امام نشان داد و به امام احسان نمود.
امام در پاسخ به احسان و ارادت و محبت او، او را از صاحبش خریدارى کرد، سپس وى را آزاد نمود و زمینى را به او هدیه کرد.۱۱۶
۴. کمکهاى مالى به مخالفان
بخش دیگرى از عطایا و کمکهاى مالى امام مربوط به کمکهاى امام به مخالفان است که بسیار توجه مورّخان و سیره نویسان را به خود جلب کرده است.
این اقدام عمدتا به خاطر ارشاد و هدایت افراد ضعیف النفس صورت مى گرفتند؛ مانند آنچه رسول خدا در صدر اسلام براى جذب برخى از مشرکان به اسلام انجام مى داد که آنها را «مؤلفه قلوبهم» مى گفتند و اساسا یکى از موارد مصرف وجوهات اسلامى همین است.
مورّخان در مورد این ویژگى امام نوشته اند: «کان موسى بن جعفر اذا بلغه عَن الرجل ما یَکرُه بعثَ الیه بصرّه دنانیر و کانت صراره ما بین الثلاثمائه دینار فکانت صرار موسى مثلا»؛۱۱۷
هر گاه فردى موسى بن جعفر(ع) را مورد آزار قرار مى داد، آن حضرت کیسه دینارى براى او مى فرستاد و کیسه هاى پول آن حضرت تا سیصد دینار بود، به گونهاى که کیسه هاى حضرت ضربالمثل شده بود.
این امر دلالت بر کثرت و فراوانى کمکهاى مالى حضرت است.
اینگونه نبود که تنها در یک یا دو مورد حضرت کمک کرده باشد، بلکه سیره دایمى حضرت چنین بود.
یکى از فرزندان عمربن خطّاب، که در مدینه ساکن بود، هر وقت امام کاظم (ع) را مى دید، به آن حضرت اهانت مى کرد و به امام علی(ع) ناسزا مى گفت.
برخى از یاران ایشان از او خواستند تا اجازه دهد آن فرد را به قتل برسانند. حضرت به شدت مخالفت کرد و نشانى او را جویا شد.
یکبار به سراغ او در مزرعه کشاورزى رفت.
امام همانگونه که سوار مرکب خود بود، وارد مزرعه آن فرد شد و به طرف وى رفت.
فرزند عمر فریاد کشید: کشاورزى را لگدمال نکن! حضرت اعتنایى نکرد و نزد او رفت و با او به گفتوگو نشست.
سپس به او فرمود: چقدر در این زمین خرج کرده ای؟ او گفت: یکصد دینار. حضرت فرمود: چه مقدار انتظار سود داری؟ گفت: علم غیب ندارم .
سپس به او فرمود: انتظار دارى چه قدر سود ببری؟ گفت: آرزو دارم دویست دینار سود ببرم.
امام (ع) همیانى بیرون آورد که سیصد دینار در آن بود و به او داد و فرمود: این هم کشاورزى تو بر جاى خود.
خداوند آنچه را امیدواری، به تو عنایت کند و از زمین بهره مند شوی.
عمرزاده برخاست و سر حضرت را بوسید و درخواست کرد از اشتباه وى درگذرد.
امام (ع) تبسّمى کرد و برگشت و به مسجد وارد شد.
آن فرد نیز به مسجد آمده بود. وقتى چشم او به امام افتاد گفت: خدا بهتر مى داند که مسئولیت جامعه را به دوش چه کسى بگذارد.
آنگاه امام به کسى که پیشنهاد قتل او را داده بود، فرمود: این روش بهتر بود یا روش شما؟۱۱۸
نمونه دیگر مربوط به کمکهاى مالى امام به برادرزادهاش است که قصد سعایت و توطئه علیه امام داشت.
وقتی امام مطّلع شد که على بن اسماعیل تصمیم دارد نزد هارون برود و اوضاع امام را به هارون گزارش دهد، نزد وى آمد و از حال او جویا شد.
امام که مى دانست على بن اسماعیل به خاطر طمع دنیا و رسیدن به آرزوهاى مادى خود، طرح دوستى با هارون ریخته است، سعى کرد تا با دادن کمک و هدایاى مالی، وى را از رفتن نزد هارون منصرف سازد، اما دنیاپرستى و حرص و طمع فراوان على بن اسماعیل مانع از نفوذ هدایت امام شد.
امام هم در حق او نفرین کرد.
على بن اسماعیل نزد هارون آمد و از امام چنین سعایت کرد که از شرق و غرب براى او پول مى فرستند و خراج دریافت مى کند … . هارون دویست هزار درهم به او داد.
اما على بن اسماعیل به دلیل نفرینى که امام درباره او نموده بود، نتوانست از آن پول بهرهاى ببرد و تمام احشاى بدن او هنگام قضاى حاجت ریخت و از دنیا رفت.۱۱۹
پی نوشت :۱۰۶ ـ شیخ مفید، پیشین، ج ۲، ص۲۳۱.
۱۰۷ ـ على بن عیسى اربلی، پیشین، ج ۲، ص۷۵۸.
۱۰۸ ـ همان.
۱۰۹ ـ مصطفى زمانی، زندگانى امام کاظم، قم، عصر ظهور، ۱۳۷۸، ص۳۲.
۱۱۰ ـ شیخ عباس قمی، انوارالبهیّه، قم، نشر اسلامی، ۱۴۲۷ق، ص ۱۸۸.
۱۱۱ ـ محمدباقر مجلسی، پیشین، ج ۴۸، ص۱۰۲.
۱۱۲ ـ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابىطالب، بیروت، دارالاضواء، ۱۴۲۱ق، ج ۳، ص۴۸.
۱۱۳ ـ شیخ حرّ عاملی، اثبات الهداه، ج ۳، ص۲۱۰.
۱۱۴ ـ مصطفى زمانی، پیشین، ص۴۳.
۱۱۵ ـ محمدباقر مجلسی، پیشین، ج ۴۸، ص ۴۸.
۱۱۶ ـ باقر شریف قرشی، پیشین، ج ۱، ص۱۵۲.
۱۱۷ ـ علی بن عیسى اربلی، پیشین، ج ۲، ص۷۵۸.
۱۱۸ ـ ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، نجف، مکتبه الحیدریه، ۱۳۸۵ق، ص ۳۳۲ / خطیب بغدادی، پیشین، ج۲۷، ص ۱۳.
۱۱۹ ـ شیخ مفید، پیشین، ج ۲، ص۲۳۸.