- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 8 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
یکی از نظرها در باره قیامت این است که ثواب و عذاب در قیامت تجسم اعمال انسانها است. یعنی اعمال نیک این جهان در روزگار رستاخیز تغییر شکل داده و به صورت نعمت هاى بهشتى درخواهد آمد،چنان که اعمال بد به صورت آتش و زنجیرو انواع عذاب نمودار خواهند شد.
مسأله تجسم اعمال از مسایل مربوط به جهان پس از مرگ است. این مسأله، گرچه شاخه اى از کیفر و پاداش اخروى است، ولى در بحث شهود و گواهان قیامت نیز مى تواند راه گشا باشد؛ زیرا هر گاه کردار انسان گناه کار در سراى دیگر تجسم یابد، خود بهترین شاهد و گواه بر جرم بوده و راه هرگونه انکار را بر او مى بندد. به همین دلیل، این بحث را پس از بحث هاى گوناگون قیامت یادآور مى شویم.
مقصود از «تجسم» یا «تمثل» این است که آن چه انسان در این جهان انجام داده است، در جهان دیگر به صورتى متناسب با آن جهان نمودار گردد. و به عبارت دیگر: پاداش ها و کیفرها، نعمت ها و نقمت ها، شادمانى و سرور، درد و شکنجه هاى اخروى، همه و همه همان حقایق اعمال دنیوى انسان ها است که در حیات اخروى خود را نشان مى دهند.
و به دیگر سخن: هر کردارى که انسان انجام مى دهد، خواه خوب باشد و خواه بد، یک صورت دنیوى دارد که ما آن را مشاهد مى کنیم، و یک صورت اخروى که هم اکنون در دل و نهاد عمل نهفته است، و روز رستاخیز پس از تحولات و تطوراتى که در آن رخ مى دهد، شکل کنونى و دنیوى خود را از دست داده و با واقعیت اخروى خود جلوه مى کند، و موجب لذات و شادمانى، و یا عامل آزار و اندوهى مى گردد.
بنابراین، اعمال نیک این جهان در روزگار رستاخیز تغییر شکل داده و به صورت نعمت هاى بهشتى درخواهد آمد، چنان که اعمال به صورت آتش و زنجیر و انواع عذاب نمودار خواهند شد.
در کنار بحث «تجسم اعمال» که غالباً ناظر به کردارهاى مربوط به اعضاى انسان است، مسأله دیگرى مطرح مى شود که از آن به تبلور یا تجسم نیتها و ملکات نفسانى تعبیر مى شود، و مقصود این است که صورت حقیقى انسان بستگى به همان نیت ها، خصلت ها و ملکات نفسانى او دارد، و براین اساس، اگر چه انسان ها از نظر صورت ظاهرى یکسانند، ولى از نظر صورت باطنى یعنى خصلتها و ملکات، انواع یا اصناف گوناگونى دارد.
حکیم سبزواری(ره) در این باره مى گوید:
«انسان به اعتبار اخلاق و ملکاتش یا فرشته است، یا حیوان، یا درنده، و یا شیطان. بنابراین، اگر چه انسان از نظر صورت دنیوى یک نوع بیش نیست، ولى از نظر صورت اخروى چهار نوع خواهد بود؛ زیرا اگر شهوت و غضب بر او غلبه کند و کارهاى او پیوسته از این دو غریزه صادر گردد، صورت اخروى او حیوان و درنده خواهد بود، و اگر اخلاق پسندیده در نفس او رسوخ کرده باشد، به صورتهاى زیباى بهشتى تمثل خواهد یافت.»(۱)
تجسم اعمال در آیات قرآن
تجسم اعمال یک حقیقت قرآنى است که در آیات متعدد نمونه هایى از این آیات را یادآور مى شویم:
۱. «یَوْمَ تَجِدُ کُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَیْرٍ مُحْضَراً وَ ما عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَیْنَها وَ بَیْنَهُ أَمَداً بَعِیداً».(۲)؛ روزى که هر انسانى هر کار نیکى که انجام داده است، نزد خود حاضر مى یابد، و هر کار بدى را که انجام داده است نیز حاضر و آماده مى یابد، و آرزو مى کند که میان او و آن عمل ناروا فاصله مکانى یا زمانى بسیارى وجود مى داشت (و او آن عمل ناروا را که در دنیا انجام داده است در قیامت مشاهده نمى کرد).(۳)
۲. «إِنَّ الَّذِینَ یَکْتُمُونَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ الْکِتابِ وَ یَشْتَرُونَ بِهِ ثَمَناً قَلِیلاً أُولئِکَ ما یَأْکُلُونَ فِى بُطُونِهِمْ إِلاَّ النَّارَ…»(۴)؛ کسانى که به خاطر به دست آوردن مالى اندک، آیات الهى را کتمان مى کنند، چیزى جز آتش در شکم خود جاى نمى دهند.
۳. «إِنَّ الَّذِینَ یَأْکُلُونَ أَمْوالَ الْیَتامى ظُلْماً إِنَّما یَأْکُلُونَ فِى بُطُونِهِمْ ناراً وَ سَیَصْلَوْنَ سَعِیراً».(۵)؛ آنان که از روى ستم اموال یتیمان را مى خورند، در حقیقت آتش مى خورند، و در آینده وارد دوزخ خواهند شد.
این دو آیه شریفه آشکار بیانگر آن است که آن چه افراد از راه کتمان حقایق الهى و یا از راه ستم بر یتیمان به دست مى آورند، در حقیقت آتش درون خود جاى مى دهند. شکى نیست که صورت ظاهرى و دنیوى اموال یاد شده آتش نیست، بلکه به صورت انواع لذت هاى دنیوى نمایان مى شوند بنابراین، باید بگوییم: این گونه اموال صورت دیگرى دارد که اکنون از چشم ظاهربین انسان پوشیده است، ولى در سراى دیگر که پرده ها بالا مى رود و حقایق پنهان آشکار مى گردد، چنان که قرآن کریم در جاى دیگر مى فرماید: «یَوْمَ تُبْلَى السَّرائِرُ» چهره واقعى این اعمال نمایان مى گردد، و آن چیزى جز آتش و عذاب خداوندى نیست.
۴. «یَوْمَ تَرَى الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ یَسْعى نُورُهُمْ بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ بِأَیْمانِهِمْ».(۶)؛ روزى که مردان و زنان با ایمان را مى بینى که نور وجود آنان در پیشاپیش و جانب راست آنان در حرکت است.
آن چه از ظاهر این آیه شریفه استفاده مى شود این است که در قیامت، وجود انسان هاى با ایمان به صورت منبع نورى در مى آید و این نور، پیش رو و اطراف آنان را روشن مى سازد. اکنون باید دید آنان، این نور را از کجا آورده اند؟ پاسخ این سؤال را مى توان از گفتار خود آنان به دست آورد؛ زیرا آن گاه که منافقان از آنان درخواست مى کنند که اندکى درنگ نمایند، تا این گروه نیز در پرتو نور آنان حرکت نمایند، به منافقان مى گویند:
«ارْجِعُوا وَراءَکُمْ فَالَْتمِسُوا نُوراً».(۷)؛ به عقب (دنیا) باز گردید و براى خود نور به دست آورید.
یعنى، ما این نور را در دنیا کسب کرده ایم، و شما اگر مى توانید (که نمى توانید) به دنیا باز گردید، و براى خود تحصیل نور نمایید. اما در این که این نور چگونه نور از دنیا نشأت گرفته است؟ دو احتمال وجود دارد:
الف. شخصیت والاى آنان در پرتو اطاعت و عبادت، به صورت کانون ملکات زیبا درآمده و در جهان دیگر به صورت نور تجلى مى کند.
ب. چهره واقعى اعمال صالح و صفات نیک آنان نمایان گردیده و به صورت نور تجسم یافته مى یابد.
۵. قرآن کریم به مستکبرانى که طلاها و نقره ها را از راه هاى غیر مشروع به دست آورده و به صورت گنجهایى پنهان ساخته، و از مسیر تولید و مصرف خارج مى سازند، هشدار مى دهد که همین اندوخته ها در سراى دیگر سرخ گردیده و بر پیشانى و پشت و پهلوى آنان نهاده مى شود، آن جا که مى فرماید:
«وَ الَّذِینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّهَ وَ لا یُنْفِقُونَها فِى سَبِیلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلِیمٍ یَوْمَ یُحْمى عَلَیْها فِى نارِ جَهَنَّمَ فَتُکْوى بِها جِباهُهُمْ وَ جُنُوبُهُمْ وَ ظُهُورُهُمْ هذا ما کَنَزْتُمْ لِأَنْفُسِکُمْ فَذُوقُوا ما کُنْتُمْ تَکْنِزُونَ».(۸)؛ کسانى را که طلا و نقره را مى اندوزند و در راه خدا انفاق نمى کنند به عذاب دردناکى بشارت بده، روزى که آن طلاها و نقره ها در آتش دوزخ سرخ گردیده و بر پیشانى و پهلو و پشت آنان نهاده مى شود، و به آنان گفته مى شود: این همان چیزى است که از قبل براى خودتان اندوخته اید، پس آن چه را انداخته اید، بچشید.
نکته قابل دقت در این آیه آن است که مى فرماید: «هذا ما کَنَزْتُمْ لِأَنْفُسِکُمْ»؛ یعنى، این آتش و عذاب همان است که شما براى خود اندوخته اید، و به عبارت دیگر: این گونه یعنى طلاها و نقره ها در دو نشأه (دنیا و آخرت) به دو صورت مجسم مى گردد: در این جهان به صورت فلز خیره کننده چشمها، و در جهان آخرت به صورت عذاب دردناک خداوندی.
۶. «وَ لا یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ یَبْخَلُونَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ هُوَ خَیْراً لَهُمْ بَلْ هُوَ شَرٌّ لَهُمْ سَیُطَوَّقُونَ ما بَخِلُوا بِهِ یَوْمَ الْقِیامَهِ…».(۹)؛ کسانى که به آن چه خدا از فضل خود به آنان عطاء کرده است، بخل مى ورزند، گمان مى کنند که این بخل و امساک براى آنان بهتر است، بلکه این کار براى آنان بدتر مى باشد (زیرا) به زودى آن چه را به آن بخل ورزیده اند، به صورت طوقى به گردن آنان خواهد افتاد.
این آیه شریفه نیز بسان آیه قبل مى رساند: اموالى که انسان برخلاف حکم الهى روى هم انباشته کند، در قیامت به صورت طوقى آزاردهنده تجسم یافته و مایه عذاب بخل ورزان خواهد شد.
۷. لقمان حکیم در نصایح خود به فرزندش مى گوید:
«یا بُنَیَّ إِنَّها إِنْ تَکُ مِثْقالَ حَبَّهٍ مِنْ خَرْدَلٍ فَتَکُنْ فِى صَخْرَهٍ أَوْ فِى السَّماواتِ أَوْ فِى الْأَرْضِ یَأْتِ بِهَا اللَّهُ».(۱۰)؛ فرزندم (هر کارى که از انسان سر زند) هر چند به اندازه سنگینى خردلى در میان صخره ها و یا آسمان ها و زمین باشد، خداوند آن را در روز رستاخیز مى آورد.
از ظاهر این آیه شریفه نیز برمى آید که: خداوند در روز قیامت خود عمل انسان را مى آورد و آن را ملاک پاداش و یا کیفر قرار مى دهد.
۸. قرآن کریم در آیه دیگر، همین واقعیت را به گونه اى دیگر یادآور شده و مى فرماید:
«فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّهٍ خَیْراً یَرَهُ وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّهٍ شَرًّا یَرَهُ».(۱۱)؛ هر کس به اندازه سنگینى ذره اى کار نیک انجام دهد آن را مى بیند، و هر کس به اندازه سنگینى ذره اى کار بد انجام دهد، آن را مى بیند.
نکته قابل توجه در این آیه شریفه، کلمه «یَره» است، زیرا ضمیر مفعولى موجود در آن به خود عمل که از کلمه یعمل استفاده مى شود، و یا به کلمه «خیراً و شراً» بر مى گردد. این حکم کلى، اعمال انسان را نیز شامل مى شود.
اما این که وجود عرض در این جهان متکى به وجود جوهر است، دلیل بر آن نیست که در سراى دیگر نیز چنین باشد؛ زیرا احکام آخرت با احکام دنیا متفاوت است، مگر در محالات ذاتى که تبدل در آن ها محال است. قرآن کریم با صراحت بیان نموده است که در قیامت زمین و آسمان و آن چه در آنهاست تبدل مى یابند.(۱۲)
بنابراین، از نظر عقلى تجسم اعمال کاملاً امکان پذیر است، و دلایل نقلى نیز بر تحقق آن دلالت دارند، و هیچ گونه ضرورتى براى تأویل آنها وجود ندارد.
فقیه و عارف نامى شیخ بهاءالدین عاملی(ره) درباره تجسم اعمال گفته است: «مسئله تجسم اعمال در روایات بسیارى از شیعه و اهل سنت وارد شده است. اهل سنت در این باره گفته اند: مارها و عقرب ها و آتش هایى که در قبر و قیامت ظاهر مى شوند.
در حقیقت همان کارهاى زشت و ناپسند عقاید باطل است که در نشأه برزخ و قیامت به صورت هاى یاد شده ظاهر مى شوند؛ چنان که روح و ریحان، و نعمت هاى لذت بخش دیگر، در حقیقت همان اخلاق پسندیده و اعمال شایسته و عقاید حقه است که در جهان برزخ و قیامت بدان صورت نمایان گردیده اند؛ زیرا حقیقت یک چیز است که در نشأه هاى مختلف آثار گوناگونى دارد.» شیخ بهایی(ره) سپس برخى از آیات و روایاتى را که پیش از این نقل کرده است، به عنوان شاهد بر مدعاى خود یادآور شده است.(۱۳)
علم و تجسم اعمال
اگر چه تجسم اعمال بسى فراتر و عمیق تر از تبدل ها و تحول هاى عالم طبیعت است، اما براى تقریب به ذهن مى توان از قانون تبدل ماده به انرژى، و تبدل انرژى به ماده که یکى از قوانین مسلم علمى است، در این باره کمک گرفت؛ زیرا طبق این قانون، و با توجه به این که حقیقت کار و عمل انسان از نظر علمى چیزى جز تبدل ذخایر مادى به انرژى نیست، مى توان چنین نتیجه گرفت:
۱. حقیقت کار در انسان عبارت است از تبدل ماده به انرژی.
۲. مقدار انرژى از نظر علم همیشه ثابت است، و فقط صورت هاى آن تغییر مى یابد.
۳. ماده و انرژى دو چهره یک واقعیت مى باشند.
۴. همان گونه که ماده به انرژى تبدیل مى شود، انرژى نیز در شرایط خاصى به ماده مبدل مى گردد.
بنابراین، از نظر علم جدید، تبدل یافتن اعمال انسان در جهان دیگر به ماده دیگر امرى ممکن و قابل قبول است، در نتیجه علم تجربى نیز به گونه اى تجسم اعمال را تأیید مى کند.(۱۴)
در پایان، یادآور مى شویم که اعتقاد به تجسم اعمال با وجود پاره اى پاداشها یا کیفرهاى قراردادى که متناسب با نوع اعمال و بر اساس علم و حکمت الهى مقرر گردیده است، منافات ندارد؛ زیرا اگر از هرگونه پیش داورى بپرهیزیم و صرفاً با استناد به آیات قرآن و روایات در این باره داورى کنیم، باید هر دو گونه پاداش و کیفر را پذیرا باشیم.
چنان که اعتقاد به تجسم اعمال با مسئله شفاعت که از ضروریات شریعت اسلام است نیز منافات ندارد؛ زیرا همان گونه که در این جهان قوانین الهى از طریق اسباب و علل ویژه عمل مى کنند، در سراى آخرت نیز چنین است و هیچ اشکالى ندارد که شفاعت به عنوان یک علت و سبب قوى تر، در موارد خاص تجسم اعمال غلبه نماید، همان گونه که اسباب و علل طبیعى نیز گاهى یکدیگر را خنثى مى سازند.
به عبارت دیگر: همان گونه که توبه قبل از فرا رسیدن مرگ، مانع از تجسم و تمثل گناه در سراى دیگر مى شود، شفاعت نیز در جهان دیگر از موانع تجسم عمل به شمار مى رود.(۱۵)
پى نوشت:
(۱) . فـباعتبـار خـلقه الانسان ملک او اعـجبم او شـیطان
فهو و ان وحد دنـیا وزعا اربـعه عقـبى فـکان سبعاً
بهیمه مع کون شهوه غضب شیمته و إن علیه قد غلب
مکر فـشیطان و إذ سـجیه سـنـه فـصور بـهیـه.
(۲) . آل عمران/ ۳۰.
(۳) . نظیر این آیه است آیه «وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً وَ لا یَظْلِمُ رَبُّکَ أَحَداً» (کهف/ ۴۲)، و آیه «عَلِمَتْ نَفْسٌ ما أَحْضَرَتْ» (تکویر/ ۱۴).
(۴) . بقره/ ۱۷۴.
(۵) . نساء، ۱۰.
(۶) . حدید/ ۱۳.
(۷) . حدید/ ۱۳.
(۸) . توبه/ ۳۵ـ۳۴.
(۹) . آل عمران/ ۸۰.
(۱۰) . لقمان/ ۱۶.
(۱۱) . زلزله/ ۸ـ۷.
(۱۲) . «یَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَیْرَ الْأَرْضِ وَ السَّماواتُ». (ابراهیم/ ۴۸)
(۱۳) . بحار الانوار، ج ۷، ص ۲۲۸.
(۱۴) . منشور جاوید، ج ۸، ص ۴۲۳ـ۴۲۲.
(۱۵) . همان،ص ۴۳۵ـ۴۳۴.