- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 7 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
یکی از آموزه های قرآنی در ارتباط با مدیریت خانواده اسلامی، «قوام بودن مرد بر زن» است. این آموزه مدیریت خانواده را به مرد می سپارد و او را سرپرست خانواده و همسر خود قرار می دهد. در این مقاله این آموزه را بررسی کرده و با دیدگاه های مختلفی که درباره قوّام بودن مرد وجود دارد آشنا می شویم.
قوّام بودن مرد در قرآن
خداوند متعال می فرماید:
«الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَی بَعْضٍ وَ بِمَا أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوَالِهِمْ فَالصّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِلْغَیْبِ بِمَا حَفِظَ اللَّهُ وَ اللَّاتِی تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَ اهْجُرُوهُنَّ فِی الْمَضَاجِعِ وَ اضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَکُمْ فَلَا تَبْغُوا عَلَیْهِنَّ سَبِیلًا إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلِیًّا کَبِیرًا»[۱]
«مردان قیّم و سرپرست زنان هستند، به خاطر اینکه خدا بعضى را بر بعضى برترى داده، و به خاطر این که مردان از مال خود نفقه زنان و مهریه آنان را مى دهند. پس زنان صالح و شایسته باید فرمانبر شوهران در کام گیرى و تمتعات جنسى و حافظ ناموس و منافع و آبروى آنان در غیابشان باشند، همانطور که خدا منافع آنان را حفظ فرموده. و زنانقوام بودن مرد در خانواده از نظر قرآنى را که بیم دارید نافرمانیتان کنند، نخست اندرز دهید؛ اگر به اطاعت در نیامدند، با آنها قهر کنید، و در بستر خود راه ندهید؛ و اگر این نیز مؤثر نشد بزنیدشان. اگر به اطاعت در آمدند دیگر براى ادامه زدنشان بهانه جویى مکنید، و به خاطر عُلوّى که خدا به شما داده مغرور نشوید، که دارنده علو و بزرگى خدا است».[۲]
معنای قوام بودن مرد
واژه قوام سه بار در قرآن بهکار رفته که، بر اساس دسته بندی راغب اصفهانی، به معنای به پا خواستن برای انجام کارها به صورت اختیاری و نه با اجبار دیگران، و مراعات و محافظت است.[۳]
واژه «قوّام» را رساتر و بلیغ تر از واژه «قیّم» دانسته اند و او را کسی می دانند که عهده دار مصالح و تدبیر امور است.[۴]
آیت الله جوادی آملی اهمیت استفاده از واژه «قوّامون» درباره قوام بودن مرد بر زن را به این دلیل دانسته که در قرآن برای کارهای جزئی و غیر مهم از واژه «قیام» استفاده شده، ولی برای کارهای مهم و حساس، مانند اجرای عدالت و حفظ قسط و همینطور اداره امور خانواده، از واژه «قوّام» که صیغه مبالغه است، استفاده شده است.[۵]
در تعریف قوّام بودن مرد بر زن گفته شده قوام کسی است که در رسیدگی به امور دیگران خودش به تنهایی و بدون تکیه به دیگری اقدام کند؛ بنابراین « قوّامون»، شوهرانی هستند که بر تدبیر امور زنان و برآوردن نیازهای آنان اشراف دارند.[۶]
سرپرستی یا ولایت
بسیاری از متفکران و مفسران شیعی چون مدیریت خانواده را بر عهده مرد دانسته اند، از مفهوم «قوّامون» تحت عناوینی چون سرپرستی و قیمومیت[۷]، ولایت[۸]، سلطه[۹] و حاکمیت مرد بر زن[۱۰] یادکرده اند.
در این میان تعبیر سرپرستی و قیمومیت را مناسب تر دانسته اند؛ چراکه ولایت، سلطه شخص بر مال و جان دیگری است، درحالیکه مرد هیچ ولایتی بر جان و مال زن ندارد.[۱۱]
همچنین زن را تحت سلطه و حاکمیت مرد دانستن، تصوری مربوط به سده های پیشین و دروان پیش از اسلام دانسته شده است.
بر این اساس از دید اسلام و در جهان امروز زن و مرد مکمل یکدیگر هستند و قوام بودن مرد در خانواده، بیشتر انجام یک وظیفه اجتماعی است، و زن همکار او است نه یک فرمان بردار صرف.[۱۲]
آیت الله صادقی تهرانی بر این باور است که «قوّامون» به معنای مراقبت نیکو از زنان و حفظ و حراست شایسته از آنان است؛ و قوام بودن مرد نشانه برتری گروه مردان بر زنان نیست، و در این آیه هیچگونه ولایتی برای مردان بر زنان مقرر نشده است.[۱۳]
فلسفه قوام بودن مرد در خانواده
بسیاری از مفسران با استناد به دو فراز «بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَی بَعْض» و «وَ بِمَا أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوَالِهِم» معتقدند به خاطر وجود خصوصیات فیزیکی و طبیعی در مرد، مانند ترجیح قدرت علم و تفکر او بر نیروی عاطفه و احساسات[۱۴]، طاقت او در انجام کارهای دشوار[۱۵]، و همچنین تعهد مرد در برابر زن و فرزندان نسبت به پرداختن هزینه های زندگی آبرومندانه (نفقه) و پرداخت مهریه زنان، خداوند سرپرستی خانواده را به عهده مردان قرار داده است.[۱۶]
در مقابل از زنان نیز خواسته است جهت تحکیم نهاد خانواده با مردان همراهی نمایند؛ مثل اینکه هر خانه ای را که مرد برای زندگی مشترک شان انتخاب کرد بپذیرند، البته به شرطی که آن خانه متناسب با شأن زن باشد.[۱۷]
قوام بودن به معنای برتری مرد نیست
برخی از مفسران با توجه به واژه «فَضَّلَ اللَّه» در آیه بر این باورند که خداوند مردان را برتر از زنان قرار داده است و زنان باید به دلیل همین فضیلت از شوهران خود اطاعت کنند و تحت سلطه مردان قرار گیرند.[۱۸]
در مقابل، دیگر مفسران بر این باورند که از این آیه برتری تمام مردان بر تمام زنان استفاده نمی شود؛[۱۹] چراکه ضمیر «هم» در واژه «بَعْضَهُم» هم به مردان برمی گردد و هم به زنان، و اگر خداوند قصد برتری همه مردان را بر همه زنان داشت باید از تعبیر «بما فضّلهم علیهنّ» استفاده می کرد.[۲۰]
بر اساس این نظر، قوام بودن مرد به دلیل برتر بودن مردان از لحاظ شخصیت انسانی نیست؛ بلکه به دلیل آمادگی جسمانی آنان است؛ و برتری انسان ها صرفاً به خاطر ایمان، تقوی، علم و جهاد آنان است.
پس، همان طور که ممکن است شخصیت معنوی و علمی یک معاون از رئیس خودش بالاتر باشد، ممکن است شخصیت انسانی و معنوی و علمی یک زن از شوهرش بالاتر باشد.[۲۱]
مردان یک درجه بالاترند
موضوع تقدم بخشیدن به مردان در یکی دیگر از آیات مربوط به خانواده و روابط زناشویی مطرح شده است.
خداوند متعال می فرماید:
«وَ لَهُنَّ مِثْلُ الَّذِی عَلَیْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَ لِلرِّجَالِ عَلَیْهِنَّ دَرَجَهٌ وَ اللَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ»[۲۲]
«زنان را نیز مانند وظائفشان حقوق شایسته است، و مردان را بر آنان مرتبتى و برترى هست و خدا عزیز و حکیم است»[۲۳]
اینکه منظور از برتری مردان در این آیه چیست، نظرهای مختلفی وجود دارد. مرحوم طبرسى بعضى از این نظرات را چنین نقل کرده است:
گفته اند معناى «دَرَجَهٌ» فضیلت است که آن عبارت است از حق اطاعت، حق استمتاع، زیادتى ارث مرد و جهاد؛ این رأى مجاهد و قتاده است.
برخى گفته اند «دَرَجَهٌ» یعنى مرد در معامله با او تمام حق خود را نمی ستاند تا بر او فضیلتی داشته باشد؛ این را ابن عباس گفته است.
زجاج گفته معناى آیه این است که زن از مرد کام مى گیرد و مرد از زن، ولى مردان فضیلتى دارند که نفقه مى پردازند و قائم بر زنانند.[۲۴]
گروهى از مفسران مانند عبده و دیگران این «درجه» را همان قوام بودن مردان دانسته اند.[۲۵]
محدوده و قلمرو قوام بودن مرد
درباره محدوده قوام بودن مردان بر زنان دو دیدگاه وجود دارد.
دیدگاه اول مربوط به کسانی است که منظور از واژه های «الرجال» و «النساء» در آیه «الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاء» را، مردان و زنان می دانند و نه زن و شوهر.[۲۶]
بر اساس این دیدگاه، قوام بودن مرد بر زن منحصر به مدیریت خانواده نیست؛ بلکه حکمی جامع برای مدیریت جامعه است.[۲۷]
برخی با توسل به این نظر اموری مانند نبوت، ولایت، حکومت و قضاوت که حیات جامعه به آن بستگی دارد را در دست مردان می دانند.[۲۸]
در مقابل بیشتر مفسران و فقها قوام بودن مرد را تنها مربوط به مدیریت خانواده و رابطه میان زن و شوهر می دانند.[۲۹]
درباره محدوده قوام بودن مرد در درون خانواده نیز چند نگرش وجود دارد. بسیاری از مفسران با استناد به اطلاق موجود در آیه محدودیتی برای قوام بودن مرد در خانواده تصور نکرده اند و معتقدند زن موظف به اطاعت مطلق از شوهر خود است.[۳۰]
در مقابل بسیاری از فقها دایره قوام بودن مرد بر زن را منحصر به روابط زناشویی کرده، و قوام بودن مرد را به اموری از جمله وجود حق طلاق در دست او، اطاعت زن از شوهر در فراش و تأمین نفقه محدود کرده اند و در سایر موارد آن دو را برابر دانسته اند.[۳۱]
سید محمد حسین فضل الله در این باره می گوید: «برخی در مصداق قوام بودن مرد بر زن توسعه می دهند تا شامل هر چیزی بشود، به طوریکه مرد قائم به کارها و امور مختلف زن گردد و زن هیچ ولایت و ریاستی بر امور خویش نداشته باشد؛
ولی به نظر ما قوام بودن مرد مختص به دایره زوجیت و رابطه همسری است و اسلام بر زن فرض نکرده که از شوهر به طور مطلق اطاعت کند، به گونه ای که تفکّر و خواست او در زندگی خصوصی و اجتماعی اش مختل شود.»[۳۲]
در این میان حقوق دانان محدوده قوام بودن مرد را وابسته به عرف دانسته اند. بر اساس این نگرش محدوده قوام بودن مرد در خانواده تابع عادات و رسوم هر اجتماع و بر اساس مصالح متفاوت است.[۳۳]
رضایت شوهر، نه والدین
بر این اساس که مرد سرپرست و صاحب اختیار زن باشد، لازم است زن نظر او را بر نظر والدین خود ترجیح دهد. تا زمانی که دختر در خانه پدر و مادر زندگى می کند و تحت سرپرستی آنها قرار دارد، باید رضایت والدین خود را فراهم سازد؛ اما وقتى پیمان زناشویى بست و به خانه شوهر قدم نهاد، وظیفه اش تغییر می کند.
پس از ازدواج باید رضایت شوهر را در اولویت قرار دهد و اگر بین خواسته هاى والدین و خواسته هاى شوهرش تضادی پیدا شد، باید رضایت شوهرش را فراهم سازد، حتی اگر پدر و مادرش رنجیده شوند، زیرا با جلب رضایت شوهر، رشته انس و محبت که بهترین ضامن بقاى عقد زناشویى است محکم می گردد، لیکن اگر مطابق میل پدر یا مادرش رفتار کرد ممکن است آن پیمان مقدس متزلزل یا از هم گسیخته شود.[۳۴]
نتیجه گیری
قوام بودن مرد، آموزه ای قرآنی است که مرد را، با توجه به خصوصیات فیزیکی و طبیعی، به عنوان سرپرست خانواده بر می گزیند و وظیفه تأمین و تدبیر آن را بر عهده او می گذارد. در مقابل زن می بایست در برخی موضوعات و مسائل زندگی، تصمیم شوهر خود را بپذیرد. البته در تفسیر این آموزه و جزئیات آن، و همینطور فلسفه آن، نظرات مختلفی وجود دارد.
پی نوشت ها
[۱] . نساء/۳۴
[۲] . ترجمه برگرفته از ترجمه تفسیر المیزان ج ۴، ص ۵۳۲
[۳] . راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ماده قوم، ص ۶۹۰
[۴] . بغوی، معالم التنزیل، ج۱، ص۶۱۱
[۵] . جوادی آملی، تفسیر تسنیم، ج۱۸، ص۵۵۱
[۶] . جوادی آملی، تفسیر تسنیم،، ج۱۸، ص۵۴۹
[۷] . طباطبایی، المیزان، ج۴، ص۳۴۳؛ قرشی بنایی، احسن الحدیث، ج۲، ص۳۵۴؛ مدرسی، من هدی القرآن، ج۲، ص۷۳
[۸] . مغنیه، الکاشف، ج۲، ص۳۱۵؛ فاضل مقداد، کنز العرفان، ج۲، ص۲۱۱
[۹] . طبرسی، مجمع البیان، ج۳، ۶۸.
[۱۰] . فیض کاشانی، الاصفی فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۲۱۸.
[۱۱] . کاتوزیان، حقوق مدنی: خانواده، ج۱،ص۲۲۶
[۱۲] . کاتوزیان، حقوق مدنی: خانواده، ج۲، ص۲۰۲؛ مقدادی، «ریاست مرد در رابطه زوجیت»، ص۱۰۶-۱۱۰
[۱۳] . صادقی تهرانی، الفرقان، ج۷، ص۳۶-۳۸
[۱۴] . طبرسی، مجمع البیان، ، ج۳، ص۶۸-۶۹؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ، ج۳، ص۳۷۰
[۱۵] . طباطبایی، المیزان، ، ج۴، ص۳۴۳
[۱۶] . مغنیه، الکاشف، ، ج۲، ص۳۱۵؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ، ج۳، ص۳۷۰؛ قرشی بنایی، احسن الحدیث، ، ج۲، ص۳۵۵
[۱۷] . شعبانپور، «تبیین مؤلفههای قرآنی قوامیت مردان با تأکید بر کاربست سنجههای مصلحت در فقه شیعه»، ص۷۴-۷۷
[۱۸] . طبرسی، مجمع البیان، ج۳، ص۶۸-۶۹؛ انصاری، کشف الاسرار، ج۲، ص۴۹۲-۴۹۳؛ فاضل مقداد، کنز العرفان، ج۲، ص۲۱۱
[۱۹] . صادقی تهرانی، الفرقان، ج۷، ص۳۸
[۲۰] . مغنیه، الکاشف، ج۲، ص۳۱۵
[۲۱] . مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۳، ص۳۷۱؛ رضایی اصفهانی، تفسیر قرآن مهر، ج۴، ص۱۱۹
[۲۲] . بقره/۲۲۸
[۲۳] . ترجمه برگرفته از ترجمه تفسیر المیزان، ج۲، ص ۳۴۳
[۲۴] . طبرسى، مجمع البیان، ج۲، ص۵۷۵
[۲۵] . رشید رضا، تفسیر المنار، ج۲، ص۳۸۰
[۲۶] . طباطبایی، المیزان، ج۴، ص۳۴۳؛ قرشی بنایی، احسن الحدیث، ج۲، ص۳۵۴-۳۵۵؛ موسوی گلپایگانی، کتاب القضاء، ج۱، ص۴۴
[۲۷] . طباطبایی، المیزان، ج۴، ص۳۴۳
[۲۸] . طباطبایی، المیزان، ج۴، ص۳۴۳؛ شریف لاهیچی، تفسیر شریف لاهیجی، ج۱، ص۴۶۹؛ ابن شهر آشوب، متشابه القرآن و مختلفه، ج۲، ص۲۸
[۲۹] . منتظری، دراسات فی الولایه الفقیه، ج۱، ص۳۵۰؛ صادقی تهرانی، «گفتگو با آیت الله دکتر صادقی تهرانی»، ص۲۷۶؛ هاشمی رفسنجانی، تفسیر راهنما، ج۳، ص۳۰۱؛ جوادی آملی، زن در آینه جمال و جلال، ص۳۲۵
[۳۰] . شریف لاهیچی، تفسیر شریف لاهیجی، ج۱، ص۴۶۹؛ ابن شهر آشوب، متشابه القرآن و مختلفه، ج۲، ص۲۸؛ نجفی، جواهر الکلام، ج۳۱، ص۱۴۷
[۳۱] . مغنیه، الکاشف، ج۲، ص۳۱۵؛ طوسی، التبیان، ج۳، ص۱۹۰؛ ابن براج، المهذب، ج۲، ۲۲۵
[۳۲] . فضل الله، تأملات اسلامیه حول المرأه، ص۱۱۳
[۳۳] . کاتوزیان، حقوق مدنی: خانواده، ج۱، ص۲۲۶؛ یثربی قمی، حقوق خانواده، ۱۰۳
[۳۴] . امینی، ابراهیم، آئین همسرداری (اخلاق خانواده)
منابع
۱. امینی، ابراهیم، آئین همسرداری (اخلاق خانواده)، تهران، اسلامی، چاپ پانزدهم، ۱۳۶۷ ش
۲. مهدى مهریزى؛ ماهنامه پیام زن؛ شماره ۱۰۹، فروردین ۱۳۸۰
۳. ویکی شیعه، قوامیت مردان بر زنان