- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 10 دقیقه
- توسط : mahdi
- 0 نظر
در رویداد «غدیر» گذشته بر آیه «تبلیغ» یعنى آیه: «یا اَیّها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک» دو آیه دیگر نازل شده و به حادثه رنگ ابدى و جاودانى بخشیده است این دو آیه عبارتنداز:
۱– آیه اکمال دین .
۲- آیه سؤال عذاب.
اینک پیرامون هر دو آیه به بحث و گفتگو مىپردازیم :
«الیوم بئس الذین کفروا من دینکم فلا تخشوهم و اخشون الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتى و رضیت لکم الاسلام دیناً» ۱
«امروز کافران از (نابودى) دین شما نومید شدند از آنان مترسید و از من بترسید، امروز دین شما را تکمیل کردم و نعمت خود را به پایان رسانیدم و اسلام را به (عنوان) دین، براى شما برگزیدم».
دقت در مضمون آیه اکمال دین، مىرساند که روز نزول آیه حادثه بسیار مهمى رخ داد، که مایه نومیدى دشمنان از پیروزى براسلام و موجب کمال دین و به پایان رسیدن نعمتهاى معنوى خدا شده است اکنون باید دید چه روزى مىتواند حامل چنین نویدهائى باشد، و با این خصوصیات و نشانهها خود را در عرصه تاریخ نشان دهد؟
۱- آیا روز فتح مکه مىتواند داراى چنین خصوصیاتى باشد؟ به طور مسلم نه، زیرا در آن روز پیمانهاى مسلمانان با مشرکان به قوت خود باقى بود و هنوز مراسم حج بسان عصر جاهلى برگزار مىشد،و قسمتى از احکام اسلام پس از آن فرود آمده است از این جهت نه یأسى برکافران منطقه مستولى شده بود ونه آئین به معنى بیان فروع و نه به معنى تحکیم پایه هاى آن، تکمیل گردیده بود.
۲- آیا روز اعلام بیزارى از مشرکان مىتواند مظهر چنین روزى باشد، به تصور اینکه یأس و نومیدى در چنین روزى بر مشرکان مستولى گردید؟ باز مىگوئیم نه، زیرا بیان دین به معنى احکام در آن روز پایان نیافته بود به گواه اینکه قسمتى از «حدود» و «قصاص» و احکام مربوط به «کلاله» پس از اعلام بیزارى نازل گردیده است. بنابراین تنها مسأله یأس نشانه آن روز نیست، بلکه یأس توأم با تکمیل آئین؛ و هرگز در روز اعلام بیزارى این دو نوید، به صورت توأم، در آن روز تحقق نپذیرفته بود.
اکنون باید دید روزى که حامل این نوید گرانبها بود چه روزى بوده است؟!
گروهى نظر مىدهند که این روز، همان روز «عرفه» سال دهم هجرت است که در تاریخ به نام «حجهالوداع» معروف است ولى با توجه به حوادث تاریخى این دو نوید گرانبها در چنین روزى تحقق نپذیرفت.
اما مسأله یأس و نومیدى به دو صورت مىتواند مطرح گردد:
الف: یأس قریش و مشرکان شبه جزیره یک چنین نومیدى پیش از این روز تحقق پذیرفته بود و قریش در روز فتح مکه، و دیگر مشرکان در روز اعلام بیزارى، از پیروزى اسلام کاملاً مأیوس شده بودند در این صورت صحیح نخواهد بود که بگوئیم در روز عرفه سال دهم حجه الوداع یأس و نومیدى مشرکان جامه عمل پوشید در حالى که چنین کارى یک سال و اندى قبل، تحقق پذیرفته بود.
ب: یأس همه کافران روى زمین به یک چنین نومیدى تا آن روز جامه عمل نپوشیده بود.
اما مسأله تکمیل دین اگر مقصود از «دین» احکام و فروع دین باشد هرگز پرونده بیان احکام الهى در روز عرفه بسته نشد بلکه یک رشته احکام مربوط به «ربا و ارث و کلاله» پس از روز عرفه«حجهالوداع» نازل شده است. ۲
تنها روزى که مىتواند بستر این دو نوید الهى باشد، همان روز «غدیر» است که با تعیین جانشین هم یأس بر دشمنان مستولى گردید، و هم آئین خدا تکمیل شد.
البته مقصود از یأس، نومیدى مخصوصى است که با تکمیل دین توأم مى باشد.
و مقصود از تکمیل دین، تکمیل ارکان و پىریزى اسباب بقأ آنست، نه بیان فروع و جزئیات، اکنون به بیان هر دو مطلب مىپردازیم:
الف: تعیین جانشین و استیلاء یأس
روزى که پیامبر جانشین خود را رسماً تعیین کرد، در آن روز کافران در یأس و نومیدى از محو نابودى اسلام، فرو رفتند زیرا آنان تصور مىکردند که آئین اسلام قائم به شخص پیامبر است و با رحلت رسول گرامى ازمیان مىرود و اوضاع به حال سابق باز مىگردد، وقتى مشاهده کردند که پیامبر فرد شایستهاى را (که از نظر علم و دانش عدالت و دادگرى، قدرت و قاطعیت بى نظیر بود)، براى رهبرى تعیین کرد و مسلمانان با او بیعت کردند، از زوال اسلام نومید گردیدند. و به کلى مأیوس شدند و دیدند که اسلام به صورت یک آئین ریشه دار در آمد، و دیگر براى آن تزلزلى نیست .
آیات قرآنى گواهى مىدهد که کافران پیوسته چشم طمع به دین مسلمانان دوخته بودند و آخرین آرزوى آنان این بود که مسلمانان را از آئین خود باز دارند، و به کیش نیاکان خود برگردانند چنانکه مىفرماید:
«ود کثیر من اهل الکتاب لویردونکم من بعد ایمانکم کفاراً» ۳
«و بسیارى از اهل کتاب آرزو کردند که شماها را پس از ایمان، به سوى کفر بازگردانند».
ولى پیشرفت سریع اسلام در شبه جزیره و سقوط پایگاه شرک در مکه از امید آنان مىکاست ولى آخرین پناهگاه خیالى آنان این بود که چون آورنده آئین جدید، فرزندى ندارد که پس از درگذشت او حکومت جوان اسلام را رهبرى کند، از این لحاظ، اساس حکومت اسلامى پس از رحلت او فرو مىریزد و چیزى طول نمىکشد که بر آن پیروز مىشوند و وضع، به همان حال نخست باز مىگردد.
قرآن سخن کافران را در این باره براى ما نقل مىکند چنانکه مىفرماید:
«اَمْ یَقُولُونَ شاعِرٌ نَتَرّبصُ به رَیْبَ المَنُون»۴
«بلکه آنان مىگویند که او (پیامبر) شاعرى است و ما انتظار مىبریم که او دچار حوادث روزگار گردد و از دنیا برود.»
این آخرین نقشهاى بود که کافران به آن امیدوار بودند، ولى روزى که رسول خدا، وصى خویش و رهبر مسلمانان را پس از خود تعیین نمود، آن روز، روزى بود که شبحى از ترس و یأس برفراز زندگى مشرکان سایه افکند و طمع آنان از بین رفت .
ب: تکمیل دین
اگر آنروز با نصب خلیفه و تعیین جانشین، یأس بر مشرکان مستولى گردید، آئین اسلام نیز به صورت آئین کامل درآمد، و مقصود از «اکمال دین» در آیه، بیان فروع و وظائف عملى مسلمانان نیست، بلکه فراهم ساختن بقاء و پایدارى آنست و یا تحکیم و تثبیت علل استقرار و بقاء، یعنى تعیین رهبر، دین تکمیل گردید و با در نظر گرفتن این معنى جملههاى آیه با هم کاملاً مربوط و متناسب مىگردد. و روز تحقق این دو حادثه معین مىشود.
مدارک نزول آیه در غدیر
مفسران و محدثان اسلامى نزول آیه را در روز غدیر یادآور شدهاند. و ما در این جا به بخشى از این مدارک اشاره مىکنیم. و اگر مدارک شیعه را در این مورد، بر مدارک اهل سنت اضافه کنیم، قهراً مسأله به عالىترین حد از «تواتر» مىرسد.
علاقمندان مىتوانند به کتابهاى یاد شده در زیر مراجعه کنند در این کتابها که همگى به قلم دانشمندان اهل سنت نوشته شده است تصریح شده که این آیه در روز «غدیر» نازل گردیده است. مانند:
۱- الولایه تألیف طبرى (متوفاى ۳۱۰ ه’).
۲- تفسیر ابن کثیر شامى، (۷۷۴ ه’) ج ۲، ص ۱۴٫
۳- تفسیر الدرالمنثور سیوطى شافعى، متوفاى (۹۱۱ ه’) ج ۲، ص ۲۵۹ و الاتقان، ج ۱، ص ۳۱ (طه ۱۳۶۰).
۴- تاریخ ابوبکر خطیب بغدادى، متوفاى (۴۳) ج ۸، ص ۲۹۰٫
۵- شیخ الاسلام حموینى، در فراید السمطین باب ۱۳٫
۶- خوارزمى، متوفاى (۵۶۸ ه’) در مناقب ص ۸۰ و ۹۴٫
۷- تاریخ ابن کثیر، ج ۵، ص ۲۱۰۱٫
۸- تذکره سبط ابن جوزى حنفى، متوفاى (۶۵۴) ص ۱۸٫
علامه عالیقدر مرحوم امینى در کتاب جاوید «الغدیر» ج ۱، ص ۲۳۰ به بعد، اقوال و روایات وارد از طریق اهل سنت را که همگى گواهى مىدهند که آیه «الیوم اکملت» در روز غدیر نازل شده است به تفصیل نقل کرده است… اما روایات شیعه درباره شأن نزول آیه شریفه، در کتابهاى مربوط به امامت و در تفاسیر معتبر موجود مىباشد.
نکاتى چند در مورد آیه
۱- گروهى از مفسران مانند فخر رازى در «مفاتیح الغیب» و آلوسى در «روح المعانى» و عبده در «المنار» نقل مىکند که پیامبر پس از نزول این آیه، بیش از هشتاد و یک روز عمر نکرد.
هرگاه وفات رسول خدا (طبق نقل کلینى در کافى و نقل اهل سنت) روز دوازدهم ربیع اتفاق افتاده باشد، روز نزول آیه، روز هیجدهم ذى الحجه، روز غدیر خواهد بود. البته مشروط بر اینکه روز غدیر، و روز وفات پیامبر را حساب نکنیم، و دو ماه از سه ماه را پشت سر هم، ۲۹ روز بگیریم.
۲- بسیارى از روایات که نزول آیه را روز غدیر معرفى مىکنند، یادآور مىشوند که پیامبر پس از نصب على (ع) براى خلافت چنین فرمود:
«الله اکبرعلى اکمال الدین و اتمام النعمه و رضا الرب برسالتى و بالولایه لعلى (ع) من بعدى» ۵
« سپاس خداوندى را بر تکمیل آئین، و اتمام نعمت، و رضایت او بر رسالت من و ولایت على (ع) پس از من ».
همان طور که ملاحظه مىکنید: پیامبر، مضمون آیه مورد بحث را در کلام خود وارد کرده است و این خود مىرساند که آیه یاد شده درباره روز غدیر نازل گردیده است .
۳- در حالى که این دلائل قطع آور، بر استقلال آیه گواهى مىدهند ولى خود آیه در لابلاى احکام مربوط به گوشتهاى حلال و حرام قرار گرفته است، و نکته آن برافراد آگاه از اوضاع صدر اسلام مخفى و پنهان نیست زیرا تاریخ و حدیث صحیح گواهى مىدهند که پیامبر خواست، وصیتنامهاى براى امت خود تنظیم کند که پس از وى گمراه نشوند وقتى شخصیتهاى متنفذ پى بردند که پیامبر مىخواهد درباره خلافت مطلبى بنویسد فوراً او را به هذیان گوئى متهم کردند. ۶
این حادثه و مانند آنها که تاریخ یادآور آنها است، حاکى است که افرادى در آغاز اسلام درباره مسئله خلافت و جانشینى رسول گرامى، حساسیت خاصى داشتند و براى انکار آن حد و مرزى نمى شناختند.
به خاطر چنین شرائط حاکم بر جوّ نزول آیه، و براى محافظت آیه از هر نوع تحریف و تغییر، از یک اصل عقلائى پیروى شده است، و آن پوشانیدن شیئى نفیس با یک رشته امور ساده که کمتر مورد توجه قرار مىگیرد.
در این جا رسول گرامى به فرمان خدا مأمور است آیه مربوط به جانشینى را در میان مطالب ساده قرار دهد تإ؛ّّ’ کمتر مورد توجه مخالفان سرسخت قرار گیرد و از این طریق این سند الهى به دست آیندگان برسد.
و همگى مىدانیم وضع و قرارگیرى هر آیهاى در هر جایى از سورهها به فرمان پیامبر و دستور او بوده است و اصولاً جمع آورى قرآن به همین صورت، مدرکى جز دستور پیامبر ندارد، و تاریخ جمع آورى قرآن به وسیله یاران او، فاقد ارزش تاریخى است و فقط کار یاران او نگارش قرآن به لهجه واحدى و طرد دیگر لهجهها بوده است. و مشروح این قسمت را باید در تاریخ قرآن خواند.
آیه سئوال عذاب
سومین آیهاى که پیرامون حادثه «غدیر» نازل شده، آیه «سؤال عذاب است.
توضیح اینکه وقتى پیامبر گرامى على (ع) را به عنوان خلیفه در روز غدیر خم، به خلافت نصب نمود، این خبر در اطراف منتشر شد، «نعمان بن حارث فهرى» خدمت پیامبر آمد و گفت: ما را به یکتائى خدا دعوت کردى، ما نیز گواهى دادیم، سپس دستور دادى نماز و روزه و حج و زکات انجام دهیم، انجام دادیم، به این اندازه راضى نشدى حتى این جوان را (اشاره به على (ع) کرد) به جانشینى خود نصب کردى آیا این سخنى است از ناحیه خودت یا از جانب خدا ؟
پیامبر فرمود: سوگند به خدائى که خدائى جز او نیست، از جانب خدا است در این موقع نعمان صورت خود را ازپیامبر برگردانید و گفت:
«اللهم ان هذاهو الحق من عندک فامطِر علینا حجاره من السماء» ۷
«خداوند! اگر این سخن حف، و از جانب تو است سنگى از آسمان بر ما فرودآر».
وقتى سخن او به پایان رسید ناگهان سنگى از آسمان فرود آمد و او را کشت و در این باره آیههاى یاد شده در زیر فرود آمد:
«سال سائل بعذاب واقع للکافرین لیس له دافع. من الله ذى المعارج» ۸
«درخواست کننده درخواست عذاب کرد و واقع شد، این عذاب مخصوص کافران است و هیچ کس نمىتواند آن را دفع کند از سوى خداوند که داراى فرشتگانى است که به آسمان سعود مىکنند»۹٫
شأن نزول یاد شده را مفسران و محدثان شیعه و گروهى از اهل سنت که تعداد آنها به سى نفر مىرسد نقل کردهاند که مىتوان از خصوصیات آنها با مراجعه به کتاب «الغدیر» آگاه شد. ۱۰
شأن نزول یاد شده مورد پذیرش علمأ اسلام بوده جز اینکه «ابن تیمیه» که با خاندان رسالت رابطه خوبى ندارد، در کتاب «منهاج السنه» که به راستى باید آن را «منهاج البدعه» نامید، با طرح اشکالات هفتگانه به انکار و تکذیب آن برخاسته است و مرحوم علامه امینى در نخستین جلد «الغدیر» به مجموع ایرادهاى او پاسخ منطقى داده است و ما به صورت فشرده به نقل اجمالى این پرسشها و پاسخها مىپردازیم:
۱- سرگذشت غدیر پس از مراجعت از «حجهالوداع» بوده است در حالى که در شأن نزول دارد که نعمان در «ابطح» خدمت پیامبر رسید، و ابطح از آن سرزمین مکه است .
پاسخ: اولاً: در روایت سیره حلبى و سبط ابن جوزى و غیره وارد شده است که نعمان در مسجد مدینه حضور پیامبر رسید و این گفتگو را انجام داد.
و ثانیاً: ابطح در لغت عرب به سرزمین شنزار گفته مىشود و هر نقطهاى را که سیل از آن عبور مىکند، «ابطح» مىگویند در این مورد مراجعه به کتابهاى لغت کافى است .
۲- سوره معارج مکى است و ده سال پیش از حادثه غدیر نازل شده است در این صورت چگونه مىتواند ناظر به حادثهاى باشد که پس از واقعه غدیر رخ داده است .
پاسخ: میزان در توصیف سورههاى به مکى و مدنى بودن اکثریت آیات هر سوره است چه بسیار سورههائى است که مکى است ولى برخى از آیات آن در مدینه نازل شده و بالعکس و با مراجعه به قرآنهائى که در بلاد عربى چاپ شده و در آغاز هر سوره به مکى و مدنى بودن آن سوره اشاره شده، این مطلب روشن مىگردد.
۳- آیه «واذ قالوا اللهم ان کان هذا هو الحق من عندک فامطر علینا حجاره من السماء» ۱۱ پس از جنگ بدر و پیش از حادثه غدیر نازل شده است .
پاسخ: این اشکال به راستى اشکال کودکانه است زیرا سخن پیرامون نزول این آیه نیست، (ناگفته نماند که این آیه پس از جنگ بدر نازل شده است)، بلکه سخن درباره آیه «سأل سائل بعذاب واقع» است و نزول آیه نخست پس از حادثه ارتباطى به نزول دومى در آن مقطع ندارد.
۴- وجود پیامبر به حکم آیه «و ما کان الله لیعذ بهم و انت فیهم و ما کان الله معذبهم و هم یستغفرون» ۱۲ امان از عذاب است با وجود پیامبر، عذاب نازل نمىشود.
پاسخ: سیاق آیه حاکى است که مقصود عذابى است که گروهى را نابود سازد، بسان عذابهائى که قرآن در تاریخ پیامبران یادآور مىشود، نه عذاب یک فرد آن هم به درخواست خود وگرنه تاریخ گواهى مىدهد که افرادى با نفرین پیامبر هلاک شدهاند مانند «اسود بن مطلب» و «و مالک بن طلاله» و غیره.
۵- اگر چنین حادثهاى رخ داده باشد باید بسان سرگذشت «اصحاب فیل» معروف گردد.
پاسخ: حادثهاى که مربوط به یک فرد تعلق دارد با آنچه که مربوط به یک جمعیت انبوه است فرق روشنى دارد، گذشته بر این براى نقل سرگذشت دومى دواعى فراوانى وجود داشت در حالى که درباره فضائل امام دواعى براخفاى آن بود با این وضع اگر سى دانشمند مبرز آنرا نقل کردهاند باید آجنرا مربوط به عنایت الهى دانست که از این طریق به حفظ حجت خود پرداخته است .
۶- نعمان طبق شأن نزول، اصول پنجگانه را پذیرفته بود، در این صورت چگونه بر او عذاب فرود آمد؟
پاسخ: شأن نزول حاکى است که او نه تنها در برابر پیامبر تسلیم نبود، بلکه تسلیم خود را در برابر خدا نیز از دست داده بود زیرا گفت: اگر نصب على برخلافت از جانب خدا است عذابى بر او فرود آید، چه ارتدادى بالاتر از این .
۷- در کتابهاى مربوط به ضبط اسامى صحابه، نامى از نعمان بن حارث نیست .
پاسخ: تعداد یاران پیامبر بیش از آن است که در کتابها و تراجم آمده است و کسانى که به تاریخ صحابه پرداختهاند هر کدام به اندازه اطلاعات خود، توانسته است اسامى گروهى را ضبط کند و مراجعه به مقدمه کتابهاى «الاستیعاب» و «اسدالغابه»، «والاصایه» و استدرکهائى که بر این کتابها نوشته شده است روشنگر این مطلب است.۱۳
پى نوشت:
۱- سوره مائده، آیات ۶۷ و .۳ و سوره معارج، آیههاى ۱ – .۳ بعداً پیرامون آیههاى دوم و سوم بحث خواهیم کرد.
۲- الدرالمنثور، ج ۱، ص ۳۶۵ و ج ۲، ص ۲۵۱٫
۳- سوره بقره، آیه ۱۰۹٫
۴- سوره طور، آیه ۳۰٫
۵- به کتاب شریف «الغدیر» ج ۱، صفحات ۱۱۲ مراجعه فرمائید.
۶- این مطلب در کتابهاى تاریخ و حدیث آمده است و بخارى، آن را در نقاط مختلفى ازصحیح خود نقل کرده ازآن جمله، ج ۱، کتاب «العلم» ص ۲۲، و مسلم در صحیح خود ج ۲، ص ۱۴ کتاب «وصایا» نیز آورده است .
۷- سوره انفال، آیه ۳۲٫
۸- سوره معارج، آیههاى ۱ – ۳٫
۹- مجمع البیان، ج ۵، ص ۳۵۲٫
۱۰- الغدیر، ج ۱، ص ۴۳۹ – ۲۴۶٫
۱۱- سوره انفال، آیه ۳۲
۱۲- سوره انفال، آیه ۳۳ خداند هرگز آنها را عذاب نمىکند تا تو در میان آنان هستى، و همچنین خداوند آنان را عذاب نمىکند در حالى که استغفار کنند.
۱۳- الغدیر، ج ۱، ص ۲۴۸ – ۲۶۶٫
تفسیر منشور جاوید، آیت الله سبحانى، ج ۷، ص ۳۳۹ – ۳۴۹٫